(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱:
خط ۱:
{{در دست ویرایش ۲|ماه=[[خرداد]]|روز=[[26]]|سال=[[۱۴۰۳]]|کاربر=Bahmani}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = سیره
| موضوع مرتبط = سیره
خط ۷:
خط ۶:
}}
}}
'''سیره''' از ماده «سَیر» به معنای رفتن، راه و روش است و گونهای دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است. البته برای سیره معنای هیئت و حالت نیز گفته شده است و [[سیره معصوم]] دلالت بر فعل و عمل [[معصوم]] دارد که بیش از یک بار رخ داده باشد.
'''سیره''' از ماده «سَیر» به معنای رفتن، راه و روش است و گونهای دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است. البته برای سیره معنای هیئت و حالت نیز گفته شده است.
== معناشناسی ==
== مقدمه ==
سیره از ماده «سَیر» و [[سیر]] به معنای رفتن است. سیره را به معنای راه و روش دانستهاند؛ آنگونه که گفته میشود: در میان [[مردم]] با سیره و روش [[نیک]] یا [[زشت]] [[رفتار]] کرد و جمع آن سِیَر است<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.</ref>.
«سیره» از ماده «سَیر» و [[سیر]] به معنای رفتن است. سیره را به معنای راه و روش دانستهاند؛ آنگونه که گفته میشود: در میان [[مردم]] با سیره و روش [[نیک]] یا [[زشت]] [[رفتار]] کرد و جمع آن سِیَر است<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.</ref>.
بیشتر کتابهای لغت سیره را به معنای روش و راه دانستهاند: «سَ ی رَ: اصلی است که دارای یک ریشه و دلالت بر گذشت و جریان دارد از {{عربی|سارَ يَسِيرُ سَيْراً}} و سیر به معنای سیر در [[روز]] و [[شب]] است. سیره روش در چیزی و به معنای [[سنت]] است؛ زیرا حرکت میکند و جریان مییابد...»<ref>ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱.</ref>. بنابراین گونهای دوام و استمرار در معنای [[سیره]] نهفته است.
بیشتر کتابهای لغت سیره را به معنای روش و راه دانستهاند: «سَ ی رَ: اصلی است که دارای یک ریشه و دلالت بر گذشت و جریان دارد از {{عربی|سارَ يَسِيرُ سَيْراً}} و سیر به معنای سیر در [[روز]] و شب است. سیره روش در چیزی و به معنای [[سنت]] است؛ زیرا حرکت میکند و جریان مییابد...»<ref>ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱.</ref>. بنابراین گونهای دوام و استمرار در معنای [[سیره]] نهفته است.
معنای دیگری که برای سیره یاد کردهاند، [[هیئت]] و حالت است. وزن «فِعْلَه» برای حالت میآید. «سیره حالتی است که [[انسان]] و غیرانسان به گونه غریزی یا دریافتی بر آن است و گفته میشود سیره [[نیکو]]، سیره [[زشت]]. [[سخن]] [[خدا]] که میفرماید: {{متن قرآن|سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى}}<ref>«ما آن را به روال نخست آن، باز میگردانیم» سوره طه، آیه ۲۱.</ref>، یعنی حالت چوبی که [[عصا]] [ی [[موسی]]] داشت»<ref>ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۳۳، ذیل واژه «سار».</ref>.
معنای دیگری که برای سیره یاد کردهاند، [[هیئت]] و حالت است. وزن «فِعْلَه» برای حالت میآید. «سیره حالتی است که [[انسان]] و غیرانسان به گونه غریزی یا دریافتی بر آن است و گفته میشود سیره [[نیکو]]، سیره [[زشت]]. [[سخن]] [[خدا]] که میفرماید: {{متن قرآن|سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى}}<ref>«ما آن را به روال نخست آن، باز میگردانیم» سوره طه، آیه ۲۱.</ref>، یعنی حالت چوبی که عصای [[موسی]]] داشت»<ref>ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۳۳، ذیل واژه «سار».</ref>.
در [[مجمع البحرین]]<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.</ref> و لسان العرب<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۸۹.</ref> سیره به روش و [[رفتار]] و حالت و [[حیات]] معنا شده است. [[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] ذیل [[آیه]] فوق، سیره و [[راه]] را همانند دانسته و آن را به حرکت چیزی در جهتی خاص معنا کرده است و گفته {{متن قرآن|سِيرَتَهَا الْأُولَى}} یعنی بازگشت اژدها به حالت نخستین که همان عصاست<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، جزء ۷، ص۱۷.</ref>. برابر این بیان سیره به معنای [[رفتاری]] است که جهت خاصی را پی میگیرد: «سیره اسم از «سار» است. [[سنت]]، راه، [[مذهب]]، هیئت و سیره به یک معنیاند»<ref>سعید خوری شرتونی، أقرب الموارد، ج۱، ص۵۶۲.</ref>. سیره بر وزن فِعْله، برای بیان نوع عمل است؛ مانند نوع هیئت، جریان و حالت و کیفیت آن<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۲۸۸.</ref> و «فَعله» به [[فتح]] «فا» به معنای انجام یک بار است<ref>در الفیه ابن مالک آمده: {{عربی|وَ فَعْلَةٌ لِمَرَّةٍ كَجَلْسَة/ وَ فِعْلَةٌ لِهَيْئَةٍ كَجِلْسَة}}.</ref>. منظور از نوع، تکرار عمل نیست؛ بلکه شیوه و روش است. نوع نشستن، حالت [[سخن گفتن]] و چگونه برخورد کردن با دیگران، گرچه یک بار اتفاق بیفتد. سیره به زشت و [[زیبا]] تقسیم میشود؛ در نتیجه نوع عمل به معنای [[قواعد]] کلی نیست، گرچه میتوان از آن [[اعمال]]، قواعدی استخراج کرد که معنای دیگری برای سیره است. [[سیره]] یعنی [[سبک زندگی]] و [[رفتار]]. از آنجا که امکان دارد برخورد با یک حادثه بیش از یک مرتبه رخ ندهد، به شیوه و نوع آن برخورد، سیره اطلاق میشود؛ برای مثال وقتی [[پیامبر]] {{صل}} لحد [[قبر]] [[سعد بن معاذ]] را با سنگ میچیند، میفرماید: میدانم پس از مدتی اینها از بین میروند، {{متن حدیث|وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَحْكَمَهُ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۲، ص۱۰۷؛ ج۶، ص۲۲۰.</ref>: ولی [[خداوند]] بندهای را [[دوست]] دارد که وقتی کاری را انجام میدهد، آن را به [[درستی]] به پایان رساند. درست انجام دادن عمل، در اینجا [[سیرۀ پیامبر]] {{صل}} نامیده میشود که [[حضرت]] به آن [[عنایت]] داشت.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۵۹؛ [[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]] ص ۲۷؛ [[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبرعلی]]، [[سیره امام مهدی در عصر ظهور (کتاب)|سیره امام مهدی در عصر ظهور]]، ص ۱۳؛ [[محمد رضا جباری|جباری، محمد رضا]]، [[سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا (کتاب)|سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا]]، ص ۱۹.</ref>
در [[مجمع البحرین]]<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.</ref> و لسان العرب<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۸۹.</ref> سیره به روش و [[رفتار]] و حالت و [[حیات]] معنا شده است. [[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] ذیل [[آیه]] فوق، سیره و راه را همانند دانسته و آن را به حرکت چیزی در جهتی خاص معنا کرده است و گفته {{متن قرآن|سِيرَتَهَا الْأُولَى}} یعنی بازگشت اژدها به حالت نخستین که همان عصاست<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، جزء ۷، ص۱۷.</ref>. برابر این بیان سیره به معنای [[رفتاری]] است که جهت خاصی را پی میگیرد: «سیره اسم از «سار» است. [[سنت]]، راه، [[مذهب]]، هیئت و سیره به یک معنیاند»<ref>سعید خوری شرتونی، أقرب الموارد، ج۱، ص۵۶۲.</ref>. سیره بر وزن فِعْله، برای بیان نوع عمل است؛ مانند نوع هیئت، جریان و حالت و کیفیت آن<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۲۸۸.</ref> و «فَعله» به [[فتح]] «فا» به معنای انجام یک بار است<ref>در الفیه ابن مالک آمده: {{عربی|وَ فَعْلَةٌ لِمَرَّةٍ كَجَلْسَة/ وَ فِعْلَةٌ لِهَيْئَةٍ كَجِلْسَة}}.</ref>. منظور از نوع، تکرار عمل نیست؛ بلکه شیوه و روش است. نوع نشستن، حالت [[سخن گفتن]] و چگونه برخورد کردن با دیگران، گرچه یک بار اتفاق بیفتد. سیره به زشت و [[زیبا]] تقسیم میشود؛ در نتیجه نوع عمل به معنای قواعد کلی نیست، گرچه میتوان از آن [[اعمال]]، قواعدی استخراج کرد که معنای دیگری برای سیره است. [[سیره]] یعنی [[سبک زندگی]] و [[رفتار]]. از آنجا که امکان دارد برخورد با یک حادثه بیش از یک مرتبه رخ ندهد، به شیوه و نوع آن برخورد، سیره اطلاق میشود<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۵۹؛ [[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]] ص ۲۷؛ [[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبرعلی]]، [[سیره امام مهدی در عصر ظهور (کتاب)|سیره امام مهدی در عصر ظهور]]، ص ۱۳؛ [[محمد رضا جباری|جباری، محمد رضا]]، [[سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا (کتاب)|سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا]]، ص ۱۹؛ [[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[سیره امام علی (مقاله)| مقاله «سیره امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۱۱؛ [[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۸؛ [[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۱۱۶.</ref>.
در [[آیات قرآن]] واژه {{عربی|سَیر}} و مشتقات آن، گاهی به شکل امر:
== هَدْی مرادف سیره ==
و گاه به صورت فعل مضارع: {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ}}<ref>«و آیا در زمین گردش نکردهاند تا بنگرند» سوره روم، آیه ۹.</ref> به کار رفته است. در این گونه [[آیات]] «سِیره» ناظر به معنای لغوی؛ یعنی حرکت و رفتن و [[سفر]] بر روی زمین است.<ref>[[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبرعلی]]، [[سیره امام مهدی در عصر ظهور (کتاب)|سیره امام مهدی در عصر ظهور]]، ص ۱۳.</ref>
“هَدْی” دارای دو معناست؛ یکی به معنای [[هدیه]] برای [[خانه خدا]]<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۷۴.</ref> و [[قربانی]] [[حج]] آمده است. [[علی]] {{ع}} افتخار میکرد که در قربانی [[رسول خدا]] {{صل}} [[شریک]] بوده است<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۳۷: {{متن حدیث|وَ أَنَا شَرِيكُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} فِي هَدْيِهِ}}.</ref>. معنای دیگر [[هدی]] سیره و روش و [[هیئت]] ظاهری افراد است<ref>ابن اثیر جزری (مبارک)، النهایه فی غریب الحدیث، ج۵، ص۲۵۳؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۵۶: {{عربی|الْهَدْيُ: السّيرة و الهيئة و الطّريقة}}.</ref>؛ یعنی اینکه افراد ظاهرالصلاح هستند یا بدعمل و بدرفتار. در [[اخبار]] از [[هدی]] و روش [[امام عسکری]] {{ع}} به [[نیکی]] یاد شده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۰۴؛ ج۸، ص۸۴.</ref>. هدی و روش افراد [[صالح]] [[حجت]] برای دیگران معرفی گردیده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۸۴.ط</ref>. هدی چون معنای عام دارد، مقید به صالح شده؛ یعنی [[سیره]] و خصلت نیکو. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|الْهَدْيُ الصَّالِحُ وَ السَّمْتُ الصَّالِحُ وَ الِاقْتِصَادُ جُزْءٌ مِنْ خَمْسَةٍ وَ أَرْبَعِينَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّةِ}}: خصلت نیکو و روش پسندیده و [[میانهروی]] جزیی از ۴۵ جزء (به [[نقلی]] ۲۵ جزء)<ref>شیخ صدوق، الخصال، ص۱۷۸؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۱۰۶.</ref> خصلتهای [[پیامبری]] است. در کتابهای مختلف این [[حدیث]] را معنا کردهاند<ref>ابن اثیر جرزی (مبارک)، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۵، ص۲۵۳؛ همو، جامع الأصول، ج۱۱، ص۶۸۹؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۵۶.</ref>. شماری در هنگام بیان معنای این حدیث، بر [[حسن]] [[پیروی]] از روش و [[سیره پیامبر]] {{صل}} [[اسلام]] و دیگر [[پیامبران]] تأکید کردهاند<ref>ابومحمد حسین بن مسعود شافعی بغوی، شرح السنه، ج۱۲، ص۲۰۴؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۴۵.</ref>. [[حضرت علی]] {{ع}} در [[نامه]] به یکی از [[کارگزاران]] خود به نام [[منذر بن جارود]]<ref>جارود بعد از درگذشت پیامبر، از اسلام برنگشت و زمانی که قدامة بن مظعون، حاکم عمر در بحرین، مشروب خورد، برای مجازات و تنبیه وی از آنجا به مدینه آمد و بر اجرای حد شرعی بر قدامه اصرار داشت (ابن اثیر جزری (عزالدین)، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۸؛ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۳، ص۱۲۷۷؛ محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۳۶، ش۲۳۰۶؛ عبدالرزاق ابوبکر صنعانی، المصنف، ج۹، ص۲۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۶۰ (چ دار صاد)؛ ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۳، ص۸۴۴).</ref> مینویسد: خوبی پدرت مرا [[فریب]] داد؛ من تصور کردم تو از سیره نیکوی وی پیروی میکنی<ref>نهج البلاغه، ص۴۶۱، ن۷۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۰۶: {{متن حدیث|ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ}}.</ref>. هدی به معنای سیرۀ نیکو از جانب [[امیر مؤمنان]] {{ع}} به کار رفته است. در [[روایات]] به [[پیروی]] از هَدْی و [[سیره رسول خدا]] {{صل}} سفارش شده است. امیر مؤمنان {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|فَاقْتَدُوا بِهَدْيِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْيِ وَ اسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا أَشْرَفُ السُّنَنِ}}<ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۱۵۰؛ نهج البلاغه، ص۱۶۳، خ۱۱۰ {{متن حدیث|أَفْضَلُ الْهَدْيِ}} آمده.</ref>: [[اقتدا]] کنید به [[سیره]] و روش [[رسول خدا]] {{صل}} چون [[برترین]] سیره است و به سنتش عمل کنید؛ چون شریفترین سنتهاست.
== سیره معصوم ==
بنابراین میتوان هَدی [[پیامبر]] {{صل}} را همان روش و [[رفتار]] حضرت دانست و [[سنت]] را گفتار و آنچه بنیان نهاده است<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۷۰.</ref>.
منظور از سیره معصوم فعل و عمل است. ممکن است گفته شود سیره بر نوع و [[هیئت]] عمل دلالت میکند که بیش از یک بار رخ داده باشد، به همین علت برخی سیره را به مواردی اختصاص دادهاند که در آن واژه {{عربی|كان}} با فعل مضارع آمده باشد؛ زیرا دلالت بر استمرار دارد. آنان این موارد را سیره تلقی کردهاند، نه گزارش هر فعل و عمل معصوم. در برابر این دیدگاه میتوان گفت: در [[روایات]] ما از عمل و فعل [[معصومان]] که یک بار و در یک حادثه رخ داده، تعبیر به سیره شده است. [[امام صادق]] {{ع}} برخورد [[امیرمؤمنان]] {{ع}} با [[مردم بصره]] و [[اصحاب جمل]] را سیره شمرده؛ درحالیکه یک بار رخ داده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۲؛ شیخ ابوجعفرمحمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۱۶.</ref>. همین موضوع درباره [[سیره امام زمان]] {{ع}} نیز نقل شده است<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۲، ص۳۸۸.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴.</ref>
==واژهشناسی [[سیره]]==
واژه «سیره» بر وزن «فِعلَه» مشتق از واژه «[[سیر]]» است. سه حرف «س»، «ی»، «ر» به شکل صیغه «سیر» به معنای حرکت در [[روز]] و شب، و به صورت «سری» به مفهوم حرکت در شب است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴.</ref>. بعضی واژه «سیر» را به معنای رفتن، جریان داشتن و حرکت گرفتهاند<ref>ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۲۰.</ref> و برخی گفتهاند حرکت در روی [[زمین]] و به عبارت دیگر، [[راه رفتن]]، گذشتن و عبور است<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۴۷.</ref>. با توجه به معانی «سیر» واژهشناسان، معنا و مفهوم «سیره» را نوع حرکت، نوع رفتن، [[شیوه]] جریان داشتن و به عبارت بهتر، نوع و [[سبک رفتار]] و شیوه [[کردار]]، و [[منش]] دانستهاند<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴؛ زبیدی، تاج العروس، ج۳، ص۲۸۷؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۲۱.</ref>.
واژه «سیره» در اصطلاح [[اهل]] فن، حالت [[انسان]]، یعنی نوع خاص [[رفتار]] و عمل او است<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۱۷۸؛ لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴.</ref>؛
از این رو بسیاری «سیره» را به معنای «طریقه»، «هیئت» و «حالت» دانستهاند<ref>طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.</ref>.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[سیره امام علی (مقاله)| مقاله «سیره امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۱۱.</ref>.
==سیره==
سیره برگرفته از ماده «[[سیر]]» به معنای [[حرکت]] است. واژه سیره، مصدر نوعی بر وزن فِعلَة به معنای نوع حرکت و [[شیوه رفتار]] است در [[قرن اول هجری]] [[مسلمانان]] این واژه را درباره شرح [[حال]] و حوادث مربوط به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[طور]] خاص، و دیگر شخصیتهای [[تاریخی]] به طور عام به کار گرفتند. برای مثال در اواخر [[قرن اول]] [[ابان بن عثمان بن عفان]] (۱۰۵-۹۶ق) بنا به دستور سلیمان بن [[عبدالملک]] سیرهای را عرضه کرد که از پیش نگاشته بود<ref>زبیر بن بکار، الاخبار الموفقیات، ص۳۳۲.</ref>. در [[قرن دوم هجری]] سیره [[ابن اسحاق]] نگاشته شد که از گامهای مهم در این راستا بود. اما نکته شایان ذکر درباره تمامی این آثار آنکه، رنگ تاریخی و گاه غزوهنگاری بر [[سیرهنگاری]] [[غلبه]] دارد؛ آنگونه که گاه مراد از سیره همان [[غزوات]] دانسته شده، چنان که [[اهل]] السیر کسانی بودهاند که با [[مغازی]] آشنایی داشتهاند<ref>بنگرید به: الحمیری، السیرة النبویه{{صل}}، مقدمه محقق، ج۱، ص۳.</ref>.
آنچه سبب گشت تا مسلمانان به [[نگارش]] [[سیره نبوی]]{{صل}} روی آورند، فراهم آوردن امکان [[پیروی]] از [[رفتار]] و [[منش]] آن حضرت در قالب مطالعه سیره ایشان بود. بدیهی است که این [[هدف]] تنها با نگارش [[تاریخ زندگانی پیامبر]]{{صل}} تأمین نمیشود، بلکه نیازمند نگاهی دقیقتر به [[حیات]] حضرت و انجام فعالیتی [[اجتهادی]] و استنباطی برای برگرفتن و استخراج معیارها و اصولی است که بر جنبههای مختلف [[زندگی]] ایشان [[حاکم]] بوده است. بدینسان میتوان با به دست دادن این اصول، افراد و یا [[جوامع بشری]] را به عمل بر طبق آنها فراخواند. بیگمان اموری را میتوان به عنوان سیره نبوی{{صل}} عرضه کرد که قابلیت تعمیم داشته و در شرایط مختلف آن حضرت بدانها عمل میکرده است. اما چنانچه رفتار خاصی - بسته به شرایطی ویژه - از آن حضرت صادر شده باشد که بیانگر نوع معینی از رفتار ایشان نباشد، از این نوع رفتار نمیتوان با عنوان سیره یاد کرد. مثلاً اگر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[روز]] [[دوشنبه]] از فلان کوچه [[حرکت]] کرد و به فلان محله [[مدینه]] [[سرکشی]] نمود، حرکت در آن [[ساعت]] از آن مسیر را نمیتوان به عنوان [[سیره]]، یعنی اصلی ثابت و تعمیمپذیر معرفی کرد. اما اینکه در برخی [[روایات]] میخوانیم [[رسول خدا]]{{صل}} هرگاه از مسیری به سوی محل [[نماز عید]] حرکت میکرد، برای بازگشت، دیگری را برمیگزید<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۵۱۰.</ref>، مسیر این امر به دلیل مستمر بودن میتواند به عنوان اصلی قابل تعمیم و [[تبعیت]] در زمانهای مختلف تلقی گردد.
با توجه به آنچه گذشت، روشن شد که منابع [[سیرهنگار]] میتوانند مواد خام را در [[اختیار]] سیرهنگار قرار دهند تا با بررسی آنها به [[استنباط]] اصول و معیارهای موجود در سیره بپردازد. اما آنچه روی داد، تدوین [[تاریخ]] [[حیات]] آن حضرت و سلسله حوادث نظامی، [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و مانند آن با عنوان سیره بود. نگاشتن سیره با آن [[هدف متعالی]] آغاز شد، اما به گونهای دقیق پیش نرفت؛ بدین بیان که در عمل رنگ [[تاریخنگاری]] [[غلبه]] داشت تا [[سیرهنگاری]].
[[شهید مطهری]] از جمله کسانی است که به خوبی به تدوین سیره به معنای درست آن پرداخت. سخن وی در این باره چنین است:
سیره [[پیغمبر]]، یعنی سبک پیغمبر؛ متدی که پیغمبر در عمل و روش برای مقاصد خودش به کار میبرد. بحث ما در مقاصد پیغمبر نیست؛ مقاصد پیغمبر عجالتاً برای ما محرز است. بحث ما در سبک پیغمبر است؛ در روشی که پیغمبر برای [[هدف]] و مقصد خودش به کار میبرد. مثلاً [وقتی] پیغمبر [[تبلیغ]] میکرد، روش [[تبلیغی]] پیغمبر چه روشی بود؟ سبک تبلیغی پیغمبر چه سبکی بود؟ پیغمبر در همان [[حال]] که مبلغ بود و [[اسلام]] را تبلیغ میکرد، یک [[رهبر سیاسی]] برای [[جامعه]] خودش بود. از وقتی که آمد به مدینه، جامعه... [و] [[حکومت]] تشکیل داد، خودش [[رهبر]] جامعه بود. سبک و متد [[رهبری]] و [[مدیریت]] پیغمبر در جامعه چه متدی بود؟ پیغمبر در همان [[حال]]، [[قاضی]] بود و میان [[مردم]] [[قضاوت]] میکرد. سبک قضاوتش چه سبکی بود؟ [[پیغمبر]] مثل همه مردم دیگر [[زندگی]] [[خانوادگی]] داشت؛ [[زنان]] متعدد داشت؛ [[فرزندان]] داشت. سبک [ایشان] در زنداری چگونه بود؟ سبک پیغمبر در [[معاشرت]] با [[اصحاب]] و [[یاران]] و به اصطلاح مریدها چگونه بود؟ پیغمبر [[دشمنان]] [[سرسختی]] داشت. سبک و روش پیغمبر در [[رفتار]] با دشمنان چه بود؟ و دهها سبک دیگر در قسمتهای مختلف دیگر که اینها باید روشن بشود<ref>مطهری، سیری در سیره نبوی، ص۵۳ و ۵۴.</ref>.<ref>[[محمد رضا جباری|جباری، محمد رضا]]، [[سیره اخلاقی پیامبر اعظم - جباری (کتاب)|سیره اخلاقی پیامبر اعظم]]، ص ۳۶.</ref>.
==[[سیره]]==
سیره بر وزن «فِعله» از کلمه «سِیر» گرفته شده است. [[سیر]] به معنای [[حرکت]] و [[راه رفتن]] است و سیره به معنای [[رفتار]]. چون وزن فِعله در [[زبان عربی]] بر نوع کیفیت و هیئت عمل دلالت دارد، سیره به معنای حالت و چگونگی حرکت است؛ مانند: {{عربی|جَلستُ جِلسةَ العبد}}؛ «بندهوار نشستم» که چگونگی نشستن را بیان میکند.
برخی [[محققان]] از دلالت وزن فِعلَه بر نوع و هیئت عمل، چنین برداشت کردهاند که سیره بر سبک و روش عمل دلالت دارد و از اینرو گفتهاند [[سیرهنویسان]] معمولاً از این نکته تخطی کردهاند و به [[رفتار پیامبر]]{{صل}} پرداختهاند، نه سبک رفتار پیامبر{{صل}}<ref>مطهری، مرتضی، ده گفتار، ص۴۷.</ref>.
در بررسی این دیدگاه باید به این مطلب توجه داشت که سیره دو معنا دارد:
# سیره در اصطلاح، گاه به معنای چگونگی و نوع عمل است. این چگونگی همان هیئت و حالت فعالیت [[آدمی]] است و از آنجا که هیچ فعالیتی بدون حالتی خاص تحقق نمییابد و حالت رفتار، جدا از رفتار نیست؛ سیره در این مفهوم، همه [[رفتارها]] و فعالیتهای آدمی را شامل میشود. این معنای نخست و اصیل سیره است که البته ربط چندانی به سبک و قاعده رفتار ندارد.
# معنای دوم سیره «سبک و قاعده رفتار» است. این معنا اخص از معنای اول است و از آنجا که معمولاً هر رفتار و عملکرد، به ویژه اگر از فاعلِ [[حکیم]] و به صورت پیوسته اتفاق افتد، تابعِ [[قانون]] و سبکی ویژه است، گاهی «سیره» به معنای سبک، [[شیوه]] و قاعده [[حاکم]] بر رفتار به کار میرود و آنچه استاد [[شهید مطهری]] بدان اشاره دارد، بر همین اصطلاح [[استوار]] است. اما در اصطلاح [[مورخان]]، «سیره» به همان معنای اول استعمال شده که هم رایج و هم دقیق است و جای [[خردهگیری]] بر آنان نیست. البته بررسی سیره به معنای اول، مقدمهای است برای دستیابی به [[قواعد]] و سبک حاکم بر سیره، که همان معنای دوم است.
باید توجه داشت که منظور ما در این سلسله مباحث، [[سیره]] به معنای دوم است؛ در واقع، بنای ما در این مباحث بر [[سیرهنگاری]] و تاریخنویسی نیست؛ بلکه بر پایه سیره نقل شده در [[احادیث]] و [[تاریخ]] و به منظور دستیابی به [[قواعد]]، سبکها و [[روشهای تربیتی]] [[معصومان]]{{عم}} بررسی و تحلیل انجام میشود.
نکته شایان توجه اینکه گفتار هم، چون به یک معنا جزء [[رفتار]] [[آدمی]] است، از لحاظ چگونگی صدور از گوینده میتواند سیره محسوب شود؛ از اینروی سیره، به دو گونه «قولی» و «فعلی» تقسیم میشود. بنابراین در این مباحث، «سیره» علاوه بر رفتار [[تربیتی]] معصومان{{عم}}، چگونگی گفتارهای تربیتی - و نه محتوای گفتارِ- آنان را نیز شامل میشود.<ref>[[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۸.</ref>.
==[[سیره]]==
واژهشناسان معانی متعددی برای کلمه «سیره» ذکر کردهاند؛ مانند: روش، طریقه، [[سنت]]<ref>المصباح المنیر، ج۱، ص۳۶۱. {{عربی|السِّيرَةُ: الطَّريقةُ في الشَّيءِ وَ السُّنَّةِ}} (معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۶۱).</ref>، سبک و نحوه انجام دادن کار، [[حرکت]] در [[روز]]، حرکت در شب و مطلق حرکت کردن و [[راه رفتن]]. سیره را مثل فطره بر وزن «فِعلَه» گرفتهاند که بر نوع و [[سبک رفتار]] دلالت میکند<ref>لغتنامه، ص۱۲۲۴۱-۱۲۲۴۲؛ فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج۱ و ۲، ص۶۹۰؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ص۳۳۶-۳۳۵، ماده سیر؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰؛ معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۶۱، لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴.</ref>. [[راغب]] [[اصفهانی]] میگوید: سیره به معنای حالتی است که [[انسان]] یا غیر او بر آن حالت [[زندگی]] میکند؛ چه آن حالت غریزی باشد و چه اکتسابی<ref>مفردات الفاظ القرآن، واژه سار، ص۴۳۳.</ref>. چنانکه سیره در [[قرآن]] به همین معنا به کار رفته است: {{متن قرآن|سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى}}<ref>«ما آن را به روال نخست آن، باز میگردانیم» سوره طه، آیه ۲۱.</ref>.
به نظر [[اهل لغت]] یک نوع [[سیر]] و حرکت در قالب راه رفتن یا فعالیتهای دیگر در مفهوم سیره نهفته است؛ همانگونه که مشتقات آن مانند {{عربی|سَارَ}}، {{عربی|سَيَرَ}}، {{عربی|يَسِيرُ}} و {{عربی|سِيرُوا}} به نوعی متضمن معنای [[رفتار]] و حرکت هستند. همچنین کاربرد مشتقات سیره در [[قرآن کریم]] به شکل امر: {{متن قرآن|سِيرُوا فِي الْأَرْضِ}}<ref>«روی زمین گردش کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۷.</ref> و فعل مضارع: {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ}}<ref>«و آیا در زمین گردش نکردهاند؟» سوره روم، آیه ۹.</ref> ناظر به همین معناست.
سیره در اصطلاح به معانی متفاوتی به کار رفته و تعریف واحدی که مورد [[وفاق]] همه [[اندیشمندان]] باشد، تاکنون درباره آن وجود ندارد. برخی از [[سیرهشناسان]] آن را به معنای طریقه و حالت دانسته که برگرفته از مفهوم لغوی آن است<ref>المیزان، ج۱۴، ص۱۹۹.</ref>. بعضی دیگر سیره را برابر با [[تاریخ]] و ثبت وقایع [[تاریخی]] قرار داده که دامنه وسیعی همانند تاریخ پیدا میکند<ref>سیره سیاسی معصومان{{عم}}، ص۲۱.</ref>. چنان که [[عرف]] [[تاریخنویسان]] همین معنا را [[تأیید]] میکند و برداشت عمومی آنها از [[سیره]]، ذکر حوادث و سرگذشت افراد میباشد که سیرههای تدوین یافته به وسیله آنان، [[گواه]] بر این امر است<ref>سیرههای نوشته شده به وسیله تاریخنگاران مانند سیره ابن هشام، سیره حلبی، سیره نبوی از ابن عساکر و امثال آن.</ref>. همچنین سیره را بر چگونگی [[رفتار انسان]] نیز اطلاق کردهاند که شامل همه فعالیتهای فرد میشود<ref>سیره پیامبر و اهل بیت{{عم}}، ج۱، ص۱۰.</ref>.
[[شهید مطهری]] بیش از دیگران در مفهومشناسی سیره سخن گفته است. ایشان هموزن بودن سیره با هیئت «فِعلَه» را دلیل بر این قرار داده که این هیئت معنای خاصی به آن میبخشد و آن معنا عبارت از نوع و سبک خاص [[رفتار]] است. به نظر ایشان هر [[رفتاری]] را نمیتوان اصطلاحاً سیره نامید؛ بلکه رفتاری که دارای روش و سبک ویژه باشد، مصداق سیره خواهد بود<ref>سیره نبوی، ص۴۵.</ref>؛ چراکه هیئت مذکور در لغت [[عرب]] دلالت بر نوع و روش خاص دارد؛ چنان که اگر گفته شود {{عربی|جَلَسَتُ جِلْسَة}} نوع مخصوص نشستن را میرساند؛ برعکس اگر بگوییم {{عربی|جَلَسَتُ جَلْسَة}} به مطلق نشستن دلالت دارد<ref>سیره نبوی، ص۴۶.</ref>. برخی دیگر از [[سیرهنویسان]] بر همین اساس «سبک و قاعده رفتار» را معنای سیره دانستند که بنابراین [[قواعد]] [[حاکم]] بر رفتار فرد را باید جستوجو کرد<ref>سیره پیامبر و اهل بیت{{عم}}، ج۱، ص۱۰.</ref>.
در مجموع دو معنا از تعریفهای پیشگفته به دست میآید: یکی معنای عام که عبارت است از ثبت وقایع [[تاریخی]] و سرگذشت افراد، دوم معنایی خاص که سبک و قاعده رفتار میباشد. تفاوت این دو معنا علاوه بر [[میزان]] شمول و فراگیری، در این جهت نیز ظاهر میشود که سیره به معنای اول، یکی از مصادر سیره به معنای دوم است؛ یعنی از بررسی عملکرد افراد در طول [[زندگی]] او، میتوان به سبک و روش رفتاری وی دست یافت<ref>سیره پیامبر و اهل بیت{{عم}}، ج۱، ص۱۰.</ref>. منظور از سیره در این نوشتار نزدیک به معنای دوم، رفتارهای نسبتاً ثابتف روشمند و ضابطهمندی است که از مجموع عملکرد فرد در عرصه [[زندگی]] وی قابل استخراج میباشد.
[[سیره]] به همین معنا در [[کلام امام حسین]]{{ع}} نیز به کار رفته است. آن حضرت ضمن وصیتی به [[محمد حنفیه]] فرمود: {{متن حدیث|أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ{{ع}}}}<ref>فرهنگ جامع سخنان امام حسین{{ع}}، ص۳۲۹.</ref>؛ «تصمیم دارم [[امر به معروف و نهی از منکر]] کنم و روش جد و پدرم [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را دنبال نمایم»؛ یعنی سبک و [[قانون]] [[رفتاری]] آنان را در [[اجرای احکام الهی]] پی گرفته، بدان عمل کنم.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۱۱۶.</ref>.
== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
خط ۷۰:
خط ۳۴:
# [[پرونده:10117116.jpg|22px]] [[محمد رضا جباری|جباری، محمد رضا]]، [[سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا (کتاب)|'''سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا''']]
# [[پرونده:10117116.jpg|22px]] [[محمد رضا جباری|جباری، محمد رضا]]، [[سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا (کتاب)|'''سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا''']]
# [[پرونده:1368108.jpg|22px]] [[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[سیره امام علی (مقاله)|مقاله «سیره امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۱۰''']]
# [[پرونده:1368108.jpg|22px]] [[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[سیره امام علی (مقاله)|مقاله «سیره امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۱۰''']]
# [[پرونده:11227.jpg|22px]] [[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|'''سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت''']]
# [[پرونده:11227.jpg|22px]] [[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|'''سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت''']]
سیره از ماده «سَیر» به معنای رفتن، راه و روش است و گونهای دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است. البته برای سیره معنای هیئت و حالت نیز گفته شده است.
مقدمه
«سیره» از ماده «سَیر» و سیر به معنای رفتن است. سیره را به معنای راه و روش دانستهاند؛ آنگونه که گفته میشود: در میان مردم با سیره و روش نیک یا زشترفتار کرد و جمع آن سِیَر است[۱].
بیشتر کتابهای لغت سیره را به معنای روش و راه دانستهاند: «سَ ی رَ: اصلی است که دارای یک ریشه و دلالت بر گذشت و جریان دارد از سارَ يَسِيرُ سَيْراً و سیر به معنای سیر در روز و شب است. سیره روش در چیزی و به معنای سنت است؛ زیرا حرکت میکند و جریان مییابد...»[۲]. بنابراین گونهای دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است.
معنای دیگری که برای سیره یاد کردهاند، هیئت و حالت است. وزن «فِعْلَه» برای حالت میآید. «سیره حالتی است که انسان و غیرانسان به گونه غریزی یا دریافتی بر آن است و گفته میشود سیره نیکو، سیره زشت. سخنخدا که میفرماید: ﴿سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى﴾[۳]، یعنی حالت چوبی که عصای موسی] داشت»[۴].
در مجمع البحرین[۵] و لسان العرب[۶] سیره به روش و رفتار و حالت و حیات معنا شده است. طبرسی در مجمع البیان ذیل آیه فوق، سیره و راه را همانند دانسته و آن را به حرکت چیزی در جهتی خاص معنا کرده است و گفته ﴿سِيرَتَهَا الْأُولَى﴾ یعنی بازگشت اژدها به حالت نخستین که همان عصاست[۷]. برابر این بیان سیره به معنای رفتاری است که جهت خاصی را پی میگیرد: «سیره اسم از «سار» است. سنت، راه، مذهب، هیئت و سیره به یک معنیاند»[۸]. سیره بر وزن فِعْله، برای بیان نوع عمل است؛ مانند نوع هیئت، جریان و حالت و کیفیت آن[۹] و «فَعله» به فتح «فا» به معنای انجام یک بار است[۱۰]. منظور از نوع، تکرار عمل نیست؛ بلکه شیوه و روش است. نوع نشستن، حالت سخن گفتن و چگونه برخورد کردن با دیگران، گرچه یک بار اتفاق بیفتد. سیره به زشت و زیبا تقسیم میشود؛ در نتیجه نوع عمل به معنای قواعد کلی نیست، گرچه میتوان از آن اعمال، قواعدی استخراج کرد که معنای دیگری برای سیره است. سیره یعنی سبک زندگی و رفتار. از آنجا که امکان دارد برخورد با یک حادثه بیش از یک مرتبه رخ ندهد، به شیوه و نوع آن برخورد، سیره اطلاق میشود[۱۱].
هَدْی مرادف سیره
“هَدْی” دارای دو معناست؛ یکی به معنای هدیه برای خانه خدا[۱۲] و قربانیحج آمده است. علی (ع) افتخار میکرد که در قربانی رسول خدا (ص) شریک بوده است[۱۳]. معنای دیگر هدی سیره و روش و هیئت ظاهری افراد است[۱۴]؛ یعنی اینکه افراد ظاهرالصلاح هستند یا بدعمل و بدرفتار. در اخبار از هدی و روش امام عسکری (ع) به نیکی یاد شده است[۱۵]. هدی و روش افراد صالححجت برای دیگران معرفی گردیده است[۱۶]. هدی چون معنای عام دارد، مقید به صالح شده؛ یعنی سیره و خصلت نیکو. پیامبر (ص) فرمود: «الْهَدْيُ الصَّالِحُ وَ السَّمْتُ الصَّالِحُ وَ الِاقْتِصَادُ جُزْءٌ مِنْ خَمْسَةٍ وَ أَرْبَعِينَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّةِ»: خصلت نیکو و روش پسندیده و میانهروی جزیی از ۴۵ جزء (به نقلی ۲۵ جزء)[۱۷] خصلتهای پیامبری است. در کتابهای مختلف این حدیث را معنا کردهاند[۱۸]. شماری در هنگام بیان معنای این حدیث، بر حسنپیروی از روش و سیره پیامبر (ص) اسلام و دیگر پیامبران تأکید کردهاند[۱۹]. حضرت علی (ع) در نامه به یکی از کارگزاران خود به نام منذر بن جارود[۲۰] مینویسد: خوبی پدرت مرا فریب داد؛ من تصور کردم تو از سیره نیکوی وی پیروی میکنی[۲۱]. هدی به معنای سیرۀ نیکو از جانب امیر مؤمنان (ع) به کار رفته است. در روایات به پیروی از هَدْی و سیره رسول خدا (ص) سفارش شده است. امیر مؤمنان (ع) میفرماید: «فَاقْتَدُوا بِهَدْيِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْيِ وَ اسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا أَشْرَفُ السُّنَنِ»[۲۲]: اقتدا کنید به سیره و روش رسول خدا (ص) چون برترین سیره است و به سنتش عمل کنید؛ چون شریفترین سنتهاست.
بنابراین میتوان هَدی پیامبر (ص) را همان روش و رفتار حضرت دانست و سنت را گفتار و آنچه بنیان نهاده است[۲۳].
↑شیخ صدوق، الخصال، ص۱۷۸؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۱۰۶.
↑ابن اثیر جرزی (مبارک)، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۵، ص۲۵۳؛ همو، جامع الأصول، ج۱۱، ص۶۸۹؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۵۶.
↑ابومحمد حسین بن مسعود شافعی بغوی، شرح السنه، ج۱۲، ص۲۰۴؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۴۵.
↑جارود بعد از درگذشت پیامبر، از اسلام برنگشت و زمانی که قدامة بن مظعون، حاکم عمر در بحرین، مشروب خورد، برای مجازات و تنبیه وی از آنجا به مدینه آمد و بر اجرای حد شرعی بر قدامه اصرار داشت (ابن اثیر جزری (عزالدین)، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۸؛ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۳، ص۱۲۷۷؛ محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۳۶، ش۲۳۰۶؛ عبدالرزاق ابوبکر صنعانی، المصنف، ج۹، ص۲۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۶۰ (چ دار صاد)؛ ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۳، ص۸۴۴).