امان‌نامه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = عاشورا
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط =  
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امان‌نامه در تاریخ اسلامی]] | [[امان‌نامه در حدیث]] | [[امان‌نامه در کلام اسلامی]] | [[امان‌نامه در معارف و سیره حسینی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[امان‌نامه (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''امان‌نامه'''[[امان]] دادن یعنی کسی را در کنف [[حمایت]] خود گرفتن. امان‌نامه یا خط [[امان]]، نامه‌ای است که در ضمن آن زنهار و [[امان]] دهند<ref>لغت نامه،دهخدا</ref><ref>ر. ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۱.</ref>.  
'''امان‌نامه''' امان دادن یعنی کسی را در کنف حمایت خود گرفتن. امان‌نامه یا خط [[امان]]، نامه‌ای است که در ضمن آن زنهار و امان دهند<ref>لغت نامه، دهخدا.</ref>.  


==مقدمه==
== مقدمه ==
*در [[فرهنگ]] [[عرب]]، [[امان]] دادن نیز مثل جوار و [[پناه]] دادن، سبب [[مصونیت]] جانی شخص [[امان]] یافته می‌شد. به امانی که می‌دادند، حتی نسبت به [[دشمن]] خویش، پایبند بودند و نقض آن را ناجوانمردی و [[نشانه]] [[فرومایگی]] می‌دانستند. به همین خاطر، [[امام حسین]]{{ع}} در [[نامه]] [[اعتراض]] آمیزی که به [[معاویه]] نوشت و او را بخاطر کشتن [[حجر بن عدی]] ملامت کرد، از جمله بر این نکته تأکید داشت که باآنکه به او [[امان]] داده بود،او را کشت<ref>حیاة الامام الحسین،ج،۲ ص ۳۶۵</ref>. به [[مسلم بن عقیل]] نیز پس از درگیری تن به تن در میدان و کوچه‌های [[کوفه]] [[امان]] دادند. [[امان]] دهنده [[محمد بن اشعث]] بود. اما به [[امان]] [[وفا]] نشد و او را نزد [[ابن زیاد]] برده و سر انجام به [[قتل]] رساندند<ref>حیاة الامام الحسین،ج،۳ ص ۳۹۷</ref>. در [[کربلا]] نیز [[شمر]]، برای [[عباس]] امان‌نامه آورد ولی ناکام شد. [[شمر]]، پس از آنکه [[فرمان]] [[قتل]] [[امام حسین|حسین]] و تاختن بر [[بدن]] [[امام]] را از [[ابن زیاد]] گرفت تا به [[کربلا]] آید، [[عبد الله]] بن ابی محل که از [[طایفه]] [[ام‌البنین]] [[مادر]] [[عباس]] بود) آنجا بود. برای [[عباس]] و برادرانش دستخط [[امان]] گرفت و توسط غلامی نزد آنان فرستاد. آنان با دیدن امان‌نامه گفتند: ما را به [[امان]] شما نیازی نیست، [[امان]] [[الهی]] بهتر از [[امان]] ابن زیاداست: {{عربی|لا حاجة لنا فی امانکم،امان الله خیر من امان ابن سمیة}}<ref>کامل،ابن اثیر،ج ۲،ص ۵۵۸</ref> قبل از [[روز عاشورا]] هم وقتی [[شمر]] پشت [[خیمه]] [[اصحاب امام]] آمد و [[عباس]] و برادرانش را اینگونه صدا زد: خواهرزادگان ما کجایند؟ [[عباس]] و [[جعفر]] و [[عثمان]] ([[فرزندان]] [[امام علی|امیر المؤمنین]] بیرون آمدند که چه می‌خواهی؟ گفت {{عربی|انتم یا بنی اختی امنون}} [[شمر]] می‌خواست به بهای رها کردن [[امام حسین|حسین]] به [[عباس]] و برادرانش [[امان]] دهد. آنان نیز در پاسخ گفتند: [[لعنت خدا]] بر تو و [[امان]] تو باد. آیا به ما [[امان]] می‌دهی در حالی که پسر [[پیامبر]] را امانی نیست؟ {{عربی|لعنک الله و لعن امانک، اتؤمننا و ابن رسول الله لا امان له؟}}<ref>وقعة الطف(چاپ جامعه مدرسین)، ص ۱۹۰</ref><ref>ر. ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۱.</ref>.
در [[فرهنگ]] [[عرب]]، امان دادن نیز مثل جوار و پناه دادن، سبب مصونیت جانی شخص امان یافته می‌شد. به امانی که می‌دادند، حتی نسبت به [[دشمن]] خویش، پایبند بودند و نقض آن را ناجوانمردی و [[نشانه]] [[فرومایگی]] می‌دانستند. به همین خاطر، [[امام حسین]]{{ع}} در [[نامه]] [[اعتراض]] آمیزی که به [[معاویه]] نوشت و او را بخاطر کشتن [[حجر بن عدی]] ملامت کرد، از جمله بر این نکته تأکید داشت که باآنکه به او امان داده بود، او را کشت<ref>حیاة الامام الحسین، ج،۲ ص۳۶۵.</ref>. به [[مسلم بن عقیل]] نیز پس از درگیری تن به تن در میدان و کوچه‌های [[کوفه]] امان دادند. [[امان]] دهنده [[محمد بن اشعث]] بود. اما به امان [[وفا]] نشد و او را نزد [[ابن زیاد]] برده و سر انجام به [[قتل]] رساندند<ref>حیاة الامام الحسین، ج،۳ ص۳۹۷.</ref>. در [[کربلا]] نیز [[شمر]]، برای عباس امان‌نامه آورد ولی ناکام شد. [[شمر]]، پس از آنکه [[فرمان]] قتل حسین و تاختن بر بدن امام را از ابن زیاد گرفت تا به کربلا آید، عبد الله بن ابی محل که از طایفه [[ام‌البنین]] مادر عباس بود) آنجا بود. برای عباس و برادرانش دستخط امان گرفت و توسط غلامی نزد آنان فرستاد. آنان با دیدن امان‌نامه گفتند: ما را به امان شما نیازی نیست، امان الهی بهتر از امان ابن زیاد است: {{متن حدیث|لاَ حَاجَةَ لَنَا فِي أَمَانِكُمْ أَمَانُ اَللَّهِ خَيْرٌ مِنْ أَمَانِ اِبْنِ سُمَيَّةَ}}<ref>کامل، ابن اثیر، ج ۲، ص ۵۵۸.</ref> قبل از [[روز عاشورا]] هم وقتی شمر پشت [[خیمه]] اصحاب امام آمد و عباس و برادرانش را اینگونه صدا زد: خواهرزادگان ما کجایند؟ عباس و جعفر و عثمان ([[فرزندان امیر المؤمنین]] بیرون آمدند که چه می‌خواهی؟ گفت {{عربی|انتم یا بنی اختی امنون}} شمر می‌خواست به بهای رها کردن حسین به عباس و برادرانش [[امان]] دهد. آنان نیز در پاسخ گفتند: [[لعنت خدا]] بر تو و امان تو باد. آیا به ما امان می‌دهی در حالی که پسر [[پیامبر]] را امانی نیست؟ {{متن حدیث|لَعَنَكَ اَللَّهُ وَ لَعَنَ أَمَانَكَ أَ تُؤْمِنُنَا وَ اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ لاَ أَمَانَ لَهُ؟}}<ref>وقعة الطف(چاپ جامعه مدرسین)، ص۱۹۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۱؛ [[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[سوگ‌نامه کربلا (مقاله)|مقاله «سوگ‌نامه کربلا»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۴ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۴]] ص۲۹.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
# [[پرونده:1100824.jpg|22px]] [[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[سوگ‌نامه کربلا (مقاله)|مقاله «سوگ‌نامه کربلا»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۴ (کتاب)|'''فرهنگ عاشورایی ج۴''']]
{{پایان منابع}}


==منابع==
== پانویس ==
* [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
{{پانویس}}


==پانویس==
[[رده:عاشورا]]
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}
 
[[رده:امان‌نامه]]
[[رده:مدخل فرهنگ عاشورا]]
[[رده:مدخل فرهنگ عاشورا]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۳

امان‌نامه امان دادن یعنی کسی را در کنف حمایت خود گرفتن. امان‌نامه یا خط امان، نامه‌ای است که در ضمن آن زنهار و امان دهند[۱].

مقدمه

در فرهنگ عرب، امان دادن نیز مثل جوار و پناه دادن، سبب مصونیت جانی شخص امان یافته می‌شد. به امانی که می‌دادند، حتی نسبت به دشمن خویش، پایبند بودند و نقض آن را ناجوانمردی و نشانه فرومایگی می‌دانستند. به همین خاطر، امام حسین(ع) در نامه اعتراض آمیزی که به معاویه نوشت و او را بخاطر کشتن حجر بن عدی ملامت کرد، از جمله بر این نکته تأکید داشت که باآنکه به او امان داده بود، او را کشت[۲]. به مسلم بن عقیل نیز پس از درگیری تن به تن در میدان و کوچه‌های کوفه امان دادند. امان دهنده محمد بن اشعث بود. اما به امان وفا نشد و او را نزد ابن زیاد برده و سر انجام به قتل رساندند[۳]. در کربلا نیز شمر، برای عباس امان‌نامه آورد ولی ناکام شد. شمر، پس از آنکه فرمان قتل حسین و تاختن بر بدن امام را از ابن زیاد گرفت تا به کربلا آید، عبد الله بن ابی محل که از طایفه ام‌البنین مادر عباس بود) آنجا بود. برای عباس و برادرانش دستخط امان گرفت و توسط غلامی نزد آنان فرستاد. آنان با دیدن امان‌نامه گفتند: ما را به امان شما نیازی نیست، امان الهی بهتر از امان ابن زیاد است: «لاَ حَاجَةَ لَنَا فِي أَمَانِكُمْ أَمَانُ اَللَّهِ خَيْرٌ مِنْ أَمَانِ اِبْنِ سُمَيَّةَ»[۴] قبل از روز عاشورا هم وقتی شمر پشت خیمه اصحاب امام آمد و عباس و برادرانش را اینگونه صدا زد: خواهرزادگان ما کجایند؟ عباس و جعفر و عثمان (فرزندان امیر المؤمنین بیرون آمدند که چه می‌خواهی؟ گفت انتم یا بنی اختی امنون شمر می‌خواست به بهای رها کردن حسین به عباس و برادرانش امان دهد. آنان نیز در پاسخ گفتند: لعنت خدا بر تو و امان تو باد. آیا به ما امان می‌دهی در حالی که پسر پیامبر را امانی نیست؟ «لَعَنَكَ اَللَّهُ وَ لَعَنَ أَمَانَكَ أَ تُؤْمِنُنَا وَ اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ لاَ أَمَانَ لَهُ؟»[۵].[۶]

منابع

پانویس

  1. لغت نامه، دهخدا.
  2. حیاة الامام الحسین، ج،۲ ص۳۶۵.
  3. حیاة الامام الحسین، ج،۳ ص۳۹۷.
  4. کامل، ابن اثیر، ج ۲، ص ۵۵۸.
  5. وقعة الطف(چاپ جامعه مدرسین)، ص۱۹۰.
  6. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۶۱؛ یوسفی غروی، محمد هادی، مقاله «سوگ‌نامه کربلا»، فرهنگ عاشورایی ج۴ ص۲۹.