شفاعت تکوینی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '</div> <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">' به '</div>') |
(←مقدمه) |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = شفاعت | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
از آنجا که همه امور عالم بر [[نظام]] اسباب [[استوار]] است؛ لذا جریان [[شفاعت]] در [[نظام تکوین]] و [[تشریع]] عالم، هر دو برقرار است<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۵۹.</ref>. [[خداوند]] مبدأ و سرآغاز هر سبب و هر تأثیری است و در [[سلسله]] اسباب، هر سببی نهایتاً به او منتهی میشود. بنابراین، چون او [[مالک]] و [[خالق]] علیالاطلاق است، پس همه علل و اسباب واسطه و وسیله | از آنجا که همه امور عالم بر [[نظام]] اسباب [[استوار]] است؛ لذا جریان [[شفاعت]] در [[نظام تکوین]] و [[تشریع]] عالم، هر دو برقرار است<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۵۹.</ref>. [[خداوند]] مبدأ و سرآغاز هر سبب و هر تأثیری است و در [[سلسله]] اسباب، هر سببی نهایتاً به او منتهی میشود. بنابراین، چون او [[مالک]] و [[خالق]] علیالاطلاق است، پس همه علل و اسباب واسطه و وسیله تفضل و [[رحمت]] او هستند. | ||
شفاعت [[تکوینی]] نیز به معنای تمامی اسبابی است که میان [[خدا]] و مسبّب خود واسطهاند. در [[حقیقت]]، مراد، انضمام اسباب به یکدیگر است، تا [[اراده خداوند]] در مجاری خود انجام پذیرد؛ چنانکه در [[سوره نازعات]]، خبر از [[ملائکه]] مدبّر امور عالم برای اجرای [[فرامین الهی]] میدهد و میفرماید: {{متن قرآن|وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا * وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا * وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا * فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا}}<ref>«سوگند به بیرون کشندگان (جان کافران) به سختی، * و به گیرندگان (جان مؤمنان) به آرامی * و به فرشتگانی که شناورند (و با شتاب فرود میآیند)* پس، به فرشتگان پیشگام» سوره نازعات، آیه ۱-۴.</ref>. | شفاعت [[تکوینی]] نیز به معنای تمامی اسبابی است که میان [[خدا]] و مسبّب خود واسطهاند. در [[حقیقت]]، مراد، انضمام اسباب به یکدیگر است، تا [[اراده خداوند]] در مجاری خود انجام پذیرد؛ چنانکه در [[سوره نازعات]]، خبر از [[ملائکه]] مدبّر امور عالم برای اجرای [[فرامین الهی]] میدهد و میفرماید: {{متن قرآن|وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا * وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا * وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا * فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا}}<ref>«سوگند به بیرون کشندگان (جان کافران) به سختی، * و به گیرندگان (جان مؤمنان) به آرامی * و به فرشتگانی که شناورند (و با شتاب فرود میآیند)* پس، به فرشتگان پیشگام» سوره نازعات، آیه ۱-۴.</ref>. | ||
بر همین اساس است که بسیاری از [[آیات قرآن]] اشاره به علل و اسباب در وساطت امور عالم دارند و این همان معنای شفاعت تکوینی است: | بر همین اساس است که بسیاری از [[آیات قرآن]] اشاره به علل و اسباب در وساطت امور عالم دارند و این همان معنای شفاعت تکوینی است: {{متن قرآن|لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ}}<ref>«همه آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«به راستی پروردگارتان همان خداوند است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت، شب را بر روز میپوشاند -که آن را شتابان میجوید- و خورشید و ماه و ستارگان را رام فرمان خویش آفرید؛ آگاه باشید که آفرینش و فرمان او راست؛ بزرگوار است خداوند پروردگار جهانیان» سوره اعراف، آیه ۵۴.</ref>. | ||
{{متن قرآن|لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ}}<ref>«همه آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref>. | |||
در چنین نظامی، هریک از شفعاء، بنا بر مرتبه خود، اجازۀ [[شفاعت]] به [[اذن الهی]] را دارند<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴]]، ص ۵۷۶.</ref>. | |||
در چنین نظامی، هریک از شفعاء، بنا بر مرتبه خود، اجازۀ [[شفاعت]] به [[اذن الهی]] را دارند | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۲۵: | خط ۱۸: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:شفاعت | [[رده:شفاعت]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۸ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۵
مقدمه
از آنجا که همه امور عالم بر نظام اسباب استوار است؛ لذا جریان شفاعت در نظام تکوین و تشریع عالم، هر دو برقرار است[۱]. خداوند مبدأ و سرآغاز هر سبب و هر تأثیری است و در سلسله اسباب، هر سببی نهایتاً به او منتهی میشود. بنابراین، چون او مالک و خالق علیالاطلاق است، پس همه علل و اسباب واسطه و وسیله تفضل و رحمت او هستند.
شفاعت تکوینی نیز به معنای تمامی اسبابی است که میان خدا و مسبّب خود واسطهاند. در حقیقت، مراد، انضمام اسباب به یکدیگر است، تا اراده خداوند در مجاری خود انجام پذیرد؛ چنانکه در سوره نازعات، خبر از ملائکه مدبّر امور عالم برای اجرای فرامین الهی میدهد و میفرماید: ﴿وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا * وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا * وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا * فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا﴾[۲].
بر همین اساس است که بسیاری از آیات قرآن اشاره به علل و اسباب در وساطت امور عالم دارند و این همان معنای شفاعت تکوینی است: ﴿لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ﴾[۳]، ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾[۴].
در چنین نظامی، هریک از شفعاء، بنا بر مرتبه خود، اجازۀ شفاعت به اذن الهی را دارند[۵].
منابع
پانویس
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۵۹.
- ↑ «سوگند به بیرون کشندگان (جان کافران) به سختی، * و به گیرندگان (جان مؤمنان) به آرامی * و به فرشتگانی که شناورند (و با شتاب فرود میآیند)* پس، به فرشتگان پیشگام» سوره نازعات، آیه ۱-۴.
- ↑ «همه آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
- ↑ «به راستی پروردگارتان همان خداوند است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت، شب را بر روز میپوشاند -که آن را شتابان میجوید- و خورشید و ماه و ستارگان را رام فرمان خویش آفرید؛ آگاه باشید که آفرینش و فرمان او راست؛ بزرگوار است خداوند پروردگار جهانیان» سوره اعراف، آیه ۵۴.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴، ص ۵۷۶.