←پس از اسلام
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
[[بغدادی]] مدعی است تنها کسانی از بنیعبدالمطلب که [[اسلام]] آوردند، [[حمزه]] و [[عباس]] بودند.<ref>المنمق، ص۳۶.</ref> اما روشن است که وی کتاب خود را در [[روزگار]] [[عباسیان]] و با محوریت [[عباس بن عبدالمطلب]] و فرزندانش نوشته است. طبیعی است که وی [[ابوطالب]] نیای بزرگ [[علویان]] را در شمار مسلمان شدگان به شمار نیاورد تا بخشی از فضیلتهای علویان را [[انکار]] کند. به [[گواهی]] انبوه روایتهای [[تاریخی]] و نیز اشعاری که از ابوطالب بر جای مانده است، وی از نخستین [[ایمان]] آورندگان به [[پیامبر]]{{صل}} بوده است. در این دوره، حمزه به اسلام گروید و در زمره حامیان جدی پیامبر درآمد. عباس نیز اگرچه [[مسلمان]] نشده بود، از [[یاری پیامبر]]{{صل}} دریغ نداشت. | [[بغدادی]] مدعی است تنها کسانی از بنیعبدالمطلب که [[اسلام]] آوردند، [[حمزه]] و [[عباس]] بودند.<ref>المنمق، ص۳۶.</ref> اما روشن است که وی کتاب خود را در [[روزگار]] [[عباسیان]] و با محوریت [[عباس بن عبدالمطلب]] و فرزندانش نوشته است. طبیعی است که وی [[ابوطالب]] نیای بزرگ [[علویان]] را در شمار مسلمان شدگان به شمار نیاورد تا بخشی از فضیلتهای علویان را [[انکار]] کند. به [[گواهی]] انبوه روایتهای [[تاریخی]] و نیز اشعاری که از ابوطالب بر جای مانده است، وی از نخستین [[ایمان]] آورندگان به [[پیامبر]]{{صل}} بوده است. در این دوره، حمزه به اسلام گروید و در زمره حامیان جدی پیامبر درآمد. عباس نیز اگرچه [[مسلمان]] نشده بود، از [[یاری پیامبر]]{{صل}} دریغ نداشت. | ||
از جمله [[دشمنان]] مشهور [[دعوت پیامبر]]{{صل}}، [[ابولَهَب عبدالعُزی بن عبدالمطلب]] عموی او بود. به نظر میرسد یکی از [[علل]] این [[دشمنی]]، تحریکات همسرش [[امجمیل]] دختر [[حرب بن امیه]]، [[خواهر]] [[ابوسفیان]]<ref>الاکتفاء، ج۱، ص۱۹۶.</ref> بوده که در [[قرآن]] ( | از جمله [[دشمنان]] مشهور [[دعوت پیامبر]]{{صل}}، [[ابولَهَب عبدالعُزی بن عبدالمطلب]] عموی او بود. به نظر میرسد یکی از [[علل]] این [[دشمنی]]، تحریکات همسرش [[امجمیل]] دختر [[حرب بن امیه]]، [[خواهر]] [[ابوسفیان]]<ref>الاکتفاء، ج۱، ص۱۹۶.</ref> بوده که در [[قرآن]] {{متن قرآن|وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ}}<ref>«و (نیز) همسرش در حالی که هیزمکش (دوزخ) است،» سوره مسد، آیه ۴.</ref> نیز به این موضوع اشاره شده است. | ||
[[حلبی]] اسلام نیاوردن گروهی از [[بنیهاشم]] یا تأخر آنها را در [[پذیرش اسلام]]، از جمله حکمتهای [[الهی]] میداند؛ زیرا اگر آنها بیدرنگ اسلام میآوردند، ممکن بود این [[گمان]] پیش آید که گروهی برای فخرفروشی [[دینی]] را [[ابداع]] کردند و به آن [[تعصب]] قبیلهای یافتند. چون [[بیگانگان]] این [[آیین]] را پذیرفتند، دانسته شد که این [[تعالیم]] از روی بینشی صادقانه پدید آمده است.<ref>السیرة الحلبیه، ج۲، ص۴۶.</ref> حتی در آن وضعیت که بخشی از بنیهاشم اسلام نیاورده بودند، بیشتر طوایف [[قریش]] از [[بیم]] [[خونخواهی]] بنیهاشم و [[بنیزهره]]، به علت انتساب [[مادر]] [[رسول خدا]] به آنان، از آسیب رساندن به پیامبر{{صل}} [[هراس]] داشتند. آنگاه که [[عمر بن خطاب]] به قصد [[کشتن پیامبر]]{{صل}} حرکت کرد، فردی از او پرسید: آیا از [[انتقام]] [[بنیهاشم]] و [[بنیزهره]] نمیترسی؟<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۸۹؛ اسد الغابه، ج۳، ص۶۴۶.</ref> از آن پس که گروهی از [[مسلمانان]] به [[انگیزه]] [[رهایی]] از [[آزار]] [[مشرکان]] [[مکه]] به [[حبشه]] کوچ کردند، [[سختگیری]] بر مسلمانان مکه افزایش یافت.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۱۶۴؛ الطبقات، ابنسعد، ج۱، ص۲۰۷؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۶۶.</ref> آنها حتی [[تصمیم]] گرفتند [[پیامبر]]{{صل}} را آشکارا به [[قتل]] برسانند<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۱۸۸؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۵۶۶-۵۶۷.</ref>.<ref>[[رضا کردی|کردی، رضا]]، [[بنی هاشم (مقاله)|مقاله «بنی هاشم»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|دانشنامه حج و حرمین شریفین]]، ج۴، ص:۶۰۲-۶۰۳.</ref> | [[حلبی]] اسلام نیاوردن گروهی از [[بنیهاشم]] یا تأخر آنها را در [[پذیرش اسلام]]، از جمله حکمتهای [[الهی]] میداند؛ زیرا اگر آنها بیدرنگ اسلام میآوردند، ممکن بود این [[گمان]] پیش آید که گروهی برای فخرفروشی [[دینی]] را [[ابداع]] کردند و به آن [[تعصب]] قبیلهای یافتند. چون [[بیگانگان]] این [[آیین]] را پذیرفتند، دانسته شد که این [[تعالیم]] از روی بینشی صادقانه پدید آمده است.<ref>السیرة الحلبیه، ج۲، ص۴۶.</ref> حتی در آن وضعیت که بخشی از بنیهاشم اسلام نیاورده بودند، بیشتر طوایف [[قریش]] از [[بیم]] [[خونخواهی]] بنیهاشم و [[بنیزهره]]، به علت انتساب [[مادر]] [[رسول خدا]] به آنان، از آسیب رساندن به پیامبر{{صل}} [[هراس]] داشتند. آنگاه که [[عمر بن خطاب]] به قصد [[کشتن پیامبر]]{{صل}} حرکت کرد، فردی از او پرسید: آیا از [[انتقام]] [[بنیهاشم]] و [[بنیزهره]] نمیترسی؟<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۸۹؛ اسد الغابه، ج۳، ص۶۴۶.</ref> از آن پس که گروهی از [[مسلمانان]] به [[انگیزه]] [[رهایی]] از [[آزار]] [[مشرکان]] [[مکه]] به [[حبشه]] کوچ کردند، [[سختگیری]] بر مسلمانان مکه افزایش یافت.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۱۶۴؛ الطبقات، ابنسعد، ج۱، ص۲۰۷؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۶۶.</ref> آنها حتی [[تصمیم]] گرفتند [[پیامبر]]{{صل}} را آشکارا به [[قتل]] برسانند<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۱۸۸؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۵۶۶-۵۶۷.</ref>.<ref>[[رضا کردی|کردی، رضا]]، [[بنی هاشم (مقاله)|مقاله «بنی هاشم»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|دانشنامه حج و حرمین شریفین]]، ج۴، ص:۶۰۲-۶۰۳.</ref> | ||
'''همپیمانی بنیهاشم:''' در [[محرم]] [[سال هفتم بعثت]]، تیرههای گوناگون [[قریش]] عهدنامهای درباره [[قطع]] کامل [[ارتباط]] با بنیهاشم منعقد کردند. قریش [[تعهد]] سپردند که هرگز با بنیهاشم و [[بنیمطلب]]<ref>سیره ابناسحق، ص۱۵۶.</ref> [[داد و ستد]] نکنند، با آنها [[عقد]] نبندند و به خانههای ایشان وارد نشوند، مگر اینکه آنها [[محمد]]{{صل}} را به [[قریشیان]] بسپارند تا او را بکشند.<ref>سیره ابناسحق، ص۱۵۶.</ref> آنان [[پیمان]] خود را در صحیفهای نوشتند و در [[کعبه]] نهادند.<ref>التحفة اللطیفه، ج۱، ص۱۱.</ref> [[مراسم]] [[نگارش]] این پیمان در مکانی به نام [[خیف بنیکنانه]] در اَبطَح مشهور به "عَصَب" در بالاترین نقطه مکه انجام پذیرفت.<ref>السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۹۸؛ اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۲۵۳.</ref> از آن پس [[مؤمن]] و [[کافر]] بنیهاشم<ref>زاد المعاد، ج۳، ص۳۰.</ref> جز [[ابولهب]]<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۱۹۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۳۶.</ref> بطحاء را وانهادند و تا سه سال در [[شعب ابیطالب]] محاصره شدند و دشواریهای فراوان را به [[جان]] خریدند؛ به گونهای که گاهی صدای [[شیون]] [[کودکان]] گرسنه آنها از درون دره به گوش میرسید.<ref>سیره ابناسحق، ص۱۵۹.</ref> سرانجام به [[سال دهم بعثت]]<ref>التحفة اللطیفه، ج۱، ص۱۱.</ref> مردانی از [[بنیعبدمناف]] و بنیقصی که زنانی از بنیهاشم آنها را به [[دنیا]] آورده بودند، تصمیم به ابطال [[عهدنامه]] گرفتند<ref>البدایة و النهایه، ج۳، ص۸۴-۸۵.</ref>.<ref>[[رضا کردی|کردی، رضا]]، [[بنی هاشم (مقاله)|مقاله «بنی هاشم»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|دانشنامه حج و حرمین شریفین]]، ج۴، ص:۶۰۳-۶۰۴.</ref>. | '''همپیمانی بنیهاشم:''' در [[محرم]] [[سال هفتم بعثت]]، تیرههای گوناگون [[قریش]] عهدنامهای درباره [[قطع]] کامل [[ارتباط]] با بنیهاشم منعقد کردند. قریش [[تعهد]] سپردند که هرگز با بنیهاشم و [[بنیمطلب]]<ref>سیره ابناسحق، ص۱۵۶.</ref> [[داد و ستد]] نکنند، با آنها [[عقد]] نبندند و به خانههای ایشان وارد نشوند، مگر اینکه آنها [[محمد]]{{صل}} را به [[قریشیان]] بسپارند تا او را بکشند.<ref>سیره ابناسحق، ص۱۵۶.</ref> آنان [[پیمان]] خود را در صحیفهای نوشتند و در [[کعبه]] نهادند.<ref>التحفة اللطیفه، ج۱، ص۱۱.</ref> [[مراسم]] [[نگارش]] این پیمان در مکانی به نام [[خیف بنیکنانه]] در اَبطَح مشهور به "عَصَب" در بالاترین نقطه مکه انجام پذیرفت.<ref>السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۹۸؛ اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۲۵۳.</ref> از آن پس [[مؤمن]] و [[کافر]] بنیهاشم<ref>زاد المعاد، ج۳، ص۳۰.</ref> جز [[ابولهب]]<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۱۹۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۳۶.</ref> بطحاء را وانهادند و تا سه سال در [[شعب ابیطالب]] محاصره شدند و دشواریهای فراوان را به [[جان]] خریدند؛ به گونهای که گاهی صدای [[شیون]] [[کودکان]] گرسنه آنها از درون دره به گوش میرسید.<ref>سیره ابناسحق، ص۱۵۹.</ref> سرانجام به [[سال دهم بعثت]]<ref>التحفة اللطیفه، ج۱، ص۱۱.</ref> مردانی از [[بنیعبدمناف]] و بنیقصی که زنانی از بنیهاشم آنها را به [[دنیا]] آورده بودند، تصمیم به ابطال [[عهدنامه]] گرفتند<ref>البدایة و النهایه، ج۳، ص۸۴-۸۵.</ref>.<ref>[[رضا کردی|کردی، رضا]]، [[بنی هاشم (مقاله)|مقاله «بنی هاشم»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|دانشنامه حج و حرمین شریفین]]، ج۴، ص:۶۰۳-۶۰۴.</ref>. | ||
'''نقشه [[قتل پیامبر]]:''' در سال سیزدهم [[بعثت]]، سران قریش در [[اجتماع]] [[دار الندوه]] بر آن شدند که پیامبر{{صل}} را به گونهای به قتل برسانند که همه تیرههای این [[قبیله]] در آن [[مشارکت]] داشته باشند و بنیهاشم نتوانند [[خونخواهی]] کنند.<ref>اعلام النبوه، ص۱۲۸؛ السیرة الحلبیه، ج۲، ص۱۹۱.</ref> این نقشه با [[هجرت]] مسلمانان و [[پیامبر]]{{صل}} از [[مکه]] به [[مدینه]] نقش بر آب شد<ref>[[رضا کردی|کردی، رضا]]، [[بنی هاشم (مقاله)|مقاله «بنی هاشم»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|دانشنامه حج و حرمین شریفین]]، ج۴، ص:۶۰۴.</ref>. | '''نقشه [[قتل پیامبر]]:''' در سال سیزدهم [[بعثت]]، سران قریش در [[اجتماع]] [[دار الندوه]] بر آن شدند که پیامبر{{صل}} را به گونهای به قتل برسانند که همه تیرههای این [[قبیله]] در آن [[مشارکت]] داشته باشند و بنیهاشم نتوانند [[خونخواهی]] کنند.<ref>اعلام النبوه، ص۱۲۸؛ السیرة الحلبیه، ج۲، ص۱۹۱.</ref> این نقشه با [[هجرت]] مسلمانان و [[پیامبر]]{{صل}} از [[مکه]] به [[مدینه]] نقش بر آب شد<ref>[[رضا کردی|کردی، رضا]]، [[بنی هاشم (مقاله)|مقاله «بنی هاشم»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|دانشنامه حج و حرمین شریفین]]، ج۴، ص:۶۰۴.</ref>. | ||
====از [[هجرت]] تا [[رحلت پیامبر]]==== | ====از [[هجرت]] تا [[رحلت پیامبر]]==== |