بحث:رجعت: تفاوت میان نسخه‌ها

۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'صدر' به 'صدر'
جز (جایگزینی متن - 'سلب' به 'سلب')
جز (جایگزینی متن - 'صدر' به 'صدر')
خط ۴۰: خط ۴۰:
[[علامه مجلسی]]؛ پس از آنکه [[روایات]] بحث [[رجعت]] را بیان می‌کند، در ادامه و در بخش «تذییل» به اظهار نظر پرداخته و کلمات برخی از بزرگان را ذکر می‌کند، که به آن اشاره می‌کنیم: تزییل؛ ای [[برادر]]! [[گمان]] نمی‌کنم که بعد از [[نقل]] آن همه [[آیات]] و روایاتی که درباره [[اثبات]] [[رجعت]] برای تو [[نقل]] کردم، هنوز در [[عقیده به رجعت]] [[شک]] داشته باشی. باید بدانی که [[رجعت]] مسأله‌ایست که [[شیعیان]] در تمام اعصار بالاتفاق [[معتقد]] به آن بوده‌اند، و میان آنها همچون [[آفتاب]] نیم روز مشهور و معلوم بوده است، چنان که آن را به [[شعر]] درآورده و در تمام شهرهای خود در [[مقام]] [[مناظره]] با مخالفین ([[اهل تسنن]]) بدان استناد می‌جستند، و مخالفین هم آنها را بدین [[عقیده]] [[سرزنش]] می‌نمودند، و در کتاب‌های مربوطه [[ثبت]] کرده‌اند... ولی کسی که [[ایمان]] به [[ائمه اطهار]] دارد چگونه در مطلبی که قریب دویست [[روایت]] به‌طور [[تواتر]] از [[چهل]] و چند نفر از [[محدثین]] بزرگ و [[موثق]] و علمای اعلام در بیش از پنجاه کتاب آنها [[نقل]] شده است، [[تردید]] می‌کنید؟ علمای بزرگی مانند [[ثقة الاسلام کلینی]]، [[شیخ صدوق]]، [[شیخ طوسی]]، [[سید مرتضی]]، [[نجاشی]]، کشی، عیاشی، [[علی بن ابراهیم قمی]]، [[سلیم بن قیس هلالی]]، [[شیخ مفید]].<ref>بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۲.</ref>  
[[علامه مجلسی]]؛ پس از آنکه [[روایات]] بحث [[رجعت]] را بیان می‌کند، در ادامه و در بخش «تذییل» به اظهار نظر پرداخته و کلمات برخی از بزرگان را ذکر می‌کند، که به آن اشاره می‌کنیم: تزییل؛ ای [[برادر]]! [[گمان]] نمی‌کنم که بعد از [[نقل]] آن همه [[آیات]] و روایاتی که درباره [[اثبات]] [[رجعت]] برای تو [[نقل]] کردم، هنوز در [[عقیده به رجعت]] [[شک]] داشته باشی. باید بدانی که [[رجعت]] مسأله‌ایست که [[شیعیان]] در تمام اعصار بالاتفاق [[معتقد]] به آن بوده‌اند، و میان آنها همچون [[آفتاب]] نیم روز مشهور و معلوم بوده است، چنان که آن را به [[شعر]] درآورده و در تمام شهرهای خود در [[مقام]] [[مناظره]] با مخالفین ([[اهل تسنن]]) بدان استناد می‌جستند، و مخالفین هم آنها را بدین [[عقیده]] [[سرزنش]] می‌نمودند، و در کتاب‌های مربوطه [[ثبت]] کرده‌اند... ولی کسی که [[ایمان]] به [[ائمه اطهار]] دارد چگونه در مطلبی که قریب دویست [[روایت]] به‌طور [[تواتر]] از [[چهل]] و چند نفر از [[محدثین]] بزرگ و [[موثق]] و علمای اعلام در بیش از پنجاه کتاب آنها [[نقل]] شده است، [[تردید]] می‌کنید؟ علمای بزرگی مانند [[ثقة الاسلام کلینی]]، [[شیخ صدوق]]، [[شیخ طوسی]]، [[سید مرتضی]]، [[نجاشی]]، کشی، عیاشی، [[علی بن ابراهیم قمی]]، [[سلیم بن قیس هلالی]]، [[شیخ مفید]].<ref>بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۲.</ref>  


[[علامه طباطبایی]] می‌گوید: [[روایات ائمه اهل بیت]]{{عم}} نسبت به اصل [[رجعت]] [[متواتر]] است، به حدی که مخالفین مسأله [[رجعت]]، از همان [[صدر]] اول این مسأله را از مسلمات و مختصات [[شیعه]] دانسته‌اند، و [[تواتر]] با مناقشه و خدشه در تک تک [[احادیث]] باطل نمی‌شود، علاوه بر این که تعدادی از [[آیات قرآنی]] و [[روایات]] که در باب [[رجعت]] وارد شده دلالتش تام و قابل [[اعتماد]] است، مانند [[آیه]] {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا}}<ref>«و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دسته‌ای از آنان را که نشانه‌های ما را دروغ می‌شمردند گرد می‌آوریم و آنگاه آنان را به هم می‌پیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.</ref>. و روایاتی که [[رجعت]] را [[اثبات]] می‌کند و هر چند آحاد آن با یکدیگر [[اختلاف]] دارند، الا اینکه با همه کثرتش (که در سابق گفتیم متجاوز از پانصد [[حدیث]] است) در یک جهت [[اتحاد]] دارند، و آن یک جهت این است که [[سیر]] [[نظام]] [[دنیوی]] متوجه به سوی روزی است که در آن روز [[آیات]] [[خدا]] به تمام معنای [[ظهور]] ظاهر می‌شود، روزی که در آن روز دیگر [[خدای سبحان]] [[نافرمانی]] نمی‌شود، بلکه به [[خلوص]] [[عبادت]] می‌شود، عبادتی که مشوب و آمیخته با [[هوای نفس]] نیست، عبادتی که [[شیطان]] و اغوایش هیچ سهمی در آن ندارد، روزی که بعضی از اموات که در خوبی و یا [[بدی]] برجسته بودند، یا [[ولیّ خدا]] بودند، و یا [[دشمن خدا]]، دوباره برمی‌گردند تا میان [[حق و باطل]] [[حکم]] شود.<ref>المیزان، ج ۲، ص ۱۰۶، ذیل آیه ۲۱۰ از سوره بقره.</ref>
[[علامه طباطبایی]] می‌گوید: [[روایات ائمه اهل بیت]]{{عم}} نسبت به اصل [[رجعت]] [[متواتر]] است، به حدی که مخالفین مسأله [[رجعت]]، از همان صدر اول این مسأله را از مسلمات و مختصات [[شیعه]] دانسته‌اند، و [[تواتر]] با مناقشه و خدشه در تک تک [[احادیث]] باطل نمی‌شود، علاوه بر این که تعدادی از [[آیات قرآنی]] و [[روایات]] که در باب [[رجعت]] وارد شده دلالتش تام و قابل [[اعتماد]] است، مانند [[آیه]] {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا}}<ref>«و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دسته‌ای از آنان را که نشانه‌های ما را دروغ می‌شمردند گرد می‌آوریم و آنگاه آنان را به هم می‌پیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.</ref>. و روایاتی که [[رجعت]] را [[اثبات]] می‌کند و هر چند آحاد آن با یکدیگر [[اختلاف]] دارند، الا اینکه با همه کثرتش (که در سابق گفتیم متجاوز از پانصد [[حدیث]] است) در یک جهت [[اتحاد]] دارند، و آن یک جهت این است که [[سیر]] [[نظام]] [[دنیوی]] متوجه به سوی روزی است که در آن روز [[آیات]] [[خدا]] به تمام معنای [[ظهور]] ظاهر می‌شود، روزی که در آن روز دیگر [[خدای سبحان]] [[نافرمانی]] نمی‌شود، بلکه به [[خلوص]] [[عبادت]] می‌شود، عبادتی که مشوب و آمیخته با [[هوای نفس]] نیست، عبادتی که [[شیطان]] و اغوایش هیچ سهمی در آن ندارد، روزی که بعضی از اموات که در خوبی و یا [[بدی]] برجسته بودند، یا [[ولیّ خدا]] بودند، و یا [[دشمن خدا]]، دوباره برمی‌گردند تا میان [[حق و باطل]] [[حکم]] شود.<ref>المیزان، ج ۲، ص ۱۰۶، ذیل آیه ۲۱۰ از سوره بقره.</ref>


یک [[اصلاح]]: برخی معنای [[رجعت]] را بازگشت [[دولت]] [[عدل الهی]] [[الهی]] و [[ظهور امام زمان]]{{ع}} گفته‌اند.  
یک [[اصلاح]]: برخی معنای [[رجعت]] را بازگشت [[دولت]] [[عدل الهی]] [[الهی]] و [[ظهور امام زمان]]{{ع}} گفته‌اند.  
خط ۱۲۷: خط ۱۲۷:
بعضی در [[مقام]] ابطال از راه [[دلیل عقلی]] وارد شده می‌گویند [[مرگ]] امری است که با در نظر گرفتن [[عنایت پروردگار]] هرگز بر هیچ زنده‌ای عارض نمی‌شود مگر بعد از آنکه آن موجود زنده به حد کمال ریسده باشد، و زندگیش کامل شده، آنچه در [[قوه]] داشته به فعلیت رسیده باشد، و چنین موجودی که تمامی [[کمالات]] بالقوه‌اش فعلیت یافته، اگر بعد از مردن به [[دنیا]] برگردد، در [[حقیقت]] دوباره به حالت [[قوه]] و استعداد برگشته است، و اینکه چیزی که فعلیت یافته برگردد و بالقوه شود امری است محال، مگر اینکه مخبری صادق که یا خود خداست و یا خلیفه‌ای از خلفای او، از چنین برگشتی خبر دهند، هم چنان که در داستان‌های [[موسی]]، و [[عیسی]]، و [[ابراهیم]]{{عم}} و داستان‌هایی از دیگران چنین خبرهایی آمده، ولی نه از [[خدا]]، و نه از یکی از خلفای او خبر معتبری نیامده که دلالت بر [[رجعت]] داشته باشد، و روایاتی که قائلین به [[رجعت]] به آن [[تمسک]] می‌کنند تمام نیست.
بعضی در [[مقام]] ابطال از راه [[دلیل عقلی]] وارد شده می‌گویند [[مرگ]] امری است که با در نظر گرفتن [[عنایت پروردگار]] هرگز بر هیچ زنده‌ای عارض نمی‌شود مگر بعد از آنکه آن موجود زنده به حد کمال ریسده باشد، و زندگیش کامل شده، آنچه در [[قوه]] داشته به فعلیت رسیده باشد، و چنین موجودی که تمامی [[کمالات]] بالقوه‌اش فعلیت یافته، اگر بعد از مردن به [[دنیا]] برگردد، در [[حقیقت]] دوباره به حالت [[قوه]] و استعداد برگشته است، و اینکه چیزی که فعلیت یافته برگردد و بالقوه شود امری است محال، مگر اینکه مخبری صادق که یا خود خداست و یا خلیفه‌ای از خلفای او، از چنین برگشتی خبر دهند، هم چنان که در داستان‌های [[موسی]]، و [[عیسی]]، و [[ابراهیم]]{{عم}} و داستان‌هایی از دیگران چنین خبرهایی آمده، ولی نه از [[خدا]]، و نه از یکی از خلفای او خبر معتبری نیامده که دلالت بر [[رجعت]] داشته باشد، و روایاتی که قائلین به [[رجعت]] به آن [[تمسک]] می‌کنند تمام نیست.


پاسخ: باید توجه داشت اگر دلیلی که ارائه شده، [[عقلی]] و درست باشد، [[صدر]] [[دلیل]] ذیل آن را [[باطل]] می‌کند، چون اگر چیزی محال ذاتی شد، دیگر استثنا بر نمی‌دارد، که با خبر دادن مخبر صادق از محال بودن برگشته، و ممکن شود، بلکه مخبر هر که باشد وقتی از وقوع امری محال خبر می‌دهد، باید فورا صادق بودنش را تخطئه کرد، و به فرضی که نتوانیم در صادق بودنش [[شک]] کنیم، ناگزیر باید خبرش را [[تاویل]] کنیم، و معنایی به آن بدهیم، که ممکن باشد، به طوری که از محال بودن در آید.
پاسخ: باید توجه داشت اگر دلیلی که ارائه شده، [[عقلی]] و درست باشد، صدر [[دلیل]] ذیل آن را [[باطل]] می‌کند، چون اگر چیزی محال ذاتی شد، دیگر استثنا بر نمی‌دارد، که با خبر دادن مخبر صادق از محال بودن برگشته، و ممکن شود، بلکه مخبر هر که باشد وقتی از وقوع امری محال خبر می‌دهد، باید فورا صادق بودنش را تخطئه کرد، و به فرضی که نتوانیم در صادق بودنش [[شک]] کنیم، ناگزیر باید خبرش را [[تاویل]] کنیم، و معنایی به آن بدهیم، که ممکن باشد، به طوری که از محال بودن در آید.
اینکه چیزی که از [[قوه]] به فعلیت در آمده، دیگر محال است بالقوه شود، مطلب صحیحی است، ولیکن [[رجعت]] از این باب نیست، زیرا مورد فرض مختلف است، مورد فرض او کسی است که [[عمر]] طبیعی خود را کرده، و به [[مرگ طبیعی]] از [[دنیا]] رفته باشد، که برگشتن او به [[دنیا]] مستلزم آن امر محال است، و اما [[مرگ]] اخترامی که عاملی [[غیرطبیعی]] از قبیل [[قتل]] و یا [[مرض]] باعث آن شود برگشتن [[انسان]] بعد از چنین مرگی به [[دنیا]] مستلزم هیچ محذور و اشکالی نیست، چون ممکن است [[انسان]] بعد از آنکه به [[مرگ]] [[غیر طبیعی]] از دنیا رفته در زمانی دیگر مستعد کمالی شود، که در زمانی غیر از زمان زندگیش موجود و فراهم باشد، و بعد از مردن دوباره زنده شود تا آن کمال را به‌دست آورد.
اینکه چیزی که از [[قوه]] به فعلیت در آمده، دیگر محال است بالقوه شود، مطلب صحیحی است، ولیکن [[رجعت]] از این باب نیست، زیرا مورد فرض مختلف است، مورد فرض او کسی است که [[عمر]] طبیعی خود را کرده، و به [[مرگ طبیعی]] از [[دنیا]] رفته باشد، که برگشتن او به [[دنیا]] مستلزم آن امر محال است، و اما [[مرگ]] اخترامی که عاملی [[غیرطبیعی]] از قبیل [[قتل]] و یا [[مرض]] باعث آن شود برگشتن [[انسان]] بعد از چنین مرگی به [[دنیا]] مستلزم هیچ محذور و اشکالی نیست، چون ممکن است [[انسان]] بعد از آنکه به [[مرگ]] [[غیر طبیعی]] از دنیا رفته در زمانی دیگر مستعد کمالی شود، که در زمانی غیر از زمان زندگیش موجود و فراهم باشد، و بعد از مردن دوباره زنده شود تا آن کمال را به‌دست آورد.
و یا ممکن است اصل استعدادش مشروط باشد به اینکه مقداری در [[برزخ]] [[زندگی]] کرده باشد، چنین کسی بعد از مردن و دیدن [[برزخ]] دارای آن استعداد می‌شود، و دوباره به [[دنیا]] بر می‌گردد، که آن کمال را به دست آورد، که در هر یک از این دو فرض مسأله [[رجعت]] و برگشتن به [[دنیا]] جایز است، و مستلزم محذور محال نیست.<ref>المیزان، ج ۲، ص ۱۰۶، ذیل آیه ۲۱۰ سوره بقره. برای مطالعه بیشتر ر.ک: بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، ص ۱۷۱.</ref> لازم به ذکر است قائلین به [[رجعت]] می‌گویند [[انسان]] به همان صورتی که از [[دنیا]] رفته، دوباره به [[دنیا]] باز می‌گردد و روحش وارد همان بدنی می‌شود که در [[دنیا]] داشته و از آن جدا شده بود، با همان فعلیت‌هایی که در [[دنیا]] کسب کرده بود. لذا [[رجعت]] با بحث [[رجوع]] از فعل به [[قوه]] ارتباطی ندارد.
و یا ممکن است اصل استعدادش مشروط باشد به اینکه مقداری در [[برزخ]] [[زندگی]] کرده باشد، چنین کسی بعد از مردن و دیدن [[برزخ]] دارای آن استعداد می‌شود، و دوباره به [[دنیا]] بر می‌گردد، که آن کمال را به دست آورد، که در هر یک از این دو فرض مسأله [[رجعت]] و برگشتن به [[دنیا]] جایز است، و مستلزم محذور محال نیست.<ref>المیزان، ج ۲، ص ۱۰۶، ذیل آیه ۲۱۰ سوره بقره. برای مطالعه بیشتر ر.ک: بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، ص ۱۷۱.</ref> لازم به ذکر است قائلین به [[رجعت]] می‌گویند [[انسان]] به همان صورتی که از [[دنیا]] رفته، دوباره به [[دنیا]] باز می‌گردد و روحش وارد همان بدنی می‌شود که در [[دنیا]] داشته و از آن جدا شده بود، با همان فعلیت‌هایی که در [[دنیا]] کسب کرده بود. لذا [[رجعت]] با بحث [[رجوع]] از فعل به [[قوه]] ارتباطی ندارد.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش