بحث:رجعت
رجعت به معنای: رجوع، زندگی مجدّد و بازگشت دوباره به دنیا بعد از مرگ و قبل از قیامت، یا در خصوص بازگشت گروهی از مؤمنان خالص (مانند: انبیا(ع)؛ امامان معصوم(ع)؛ شهدا و دیگر مؤمنان) در آخر الزمان، پس از ظهور امام مهدی(ع) و در آستانه رستاخیز به کار میرود. در مباحث مربوط به مهدویّت و ظهور امام زمان مطرح است که در آن دوره، بعضی انسانها دوباره زنده میشوند. این نکته در اعتقادات شیعیان آمده و به آیات قرآن و احادیث مستند شده است. امامان شیعه از جمله کسانیاند که پس از ظهور حضرت مهدی(ع) دوباره به جهان باز میگردند و حکومت آن حضرت را ادامه میدهند. بعضی از افراد بسیار بد و ظالم هم زنده میشوند تا از آنان انتقام گرفته شود. زنده شدن انسانها قبل از قیامت، در امتهای گذشته هم نمونه داشته است، مثل داستان اصحاب کهف. در دعاهای اسلامی این درخواست از خداوند وجود دارد که اگر عمر ما کفاف نداد تا حضرت مهدی را ببینیم، ما را هنگام ظهور او زنده کن، تا در رکاب او جهاد کنیم و به فیض شهادت برسیم[۱][۲].
واژهشناسی لغوی
- رَجعت یا یوم الکرّه[۳] به معنای بازگشت، اسم مصدر از ماده «ر، ج، ع» است که معنای مشترک همه صیغههای آن بازگشتن و تکرار است[۴].[۵]
- واژۀ "رجعت" از نگاه لغت به معنای «بازگشت» است؛ یعنی برگشتن به جایی که پیشتر در آنجا بوده است. برخی از بزرگان دانش لغت در گزارش از معنای یادشده، در کنار اشاره به برخی از مصادیق آن نوشتهاند[۶]:
- «رجعت بازگشت مرد به اهلش بعد از طلاق است و گروهی معتقد به بازگشت به دنیا پیش از روز قیامت هستند»[۷][۸].
- «به رجعت ایمان دارد. یعنی به بازگشت به دنیا بعد از مردن اعتقاد دارد. و همچنین بازگشت مرد به زن خود پس از طلاق را گویند»[۹][۱۰].
- «رجوع: بازگشت به آنچه آغاز از آن بوده،... پس بازگشت را گویند که هم در طلاق به کار میرود و هم در بازگشت به دنیا بعد از مردن؛ از اینرو است که میگویند فلانی رجعت ایمانی دارد»[۱۱][۱۲].
- «الرجعة به فتح، یعنی برگشت پس از مرگ و بعد از ظهور مهدی»[۱۳][۱۴].
- چنانچه اشاره شد در همۀ موارد یادشده، با تعبیرهای گوناگون، یک هماهنگی وجود داشت و آن بازگشت به جایی که آغاز از آنجا بوده است. بایستۀ یادآوری است که افزون بر واژۀ رجعت در بحث بازگشت برخی مردگان به دنیا، از واژۀهایی مانند «کَرَة» [۱۵]، «اوبة» [۱۶] نیز استفاده شده است که به معنای بازگشت است[۱۷].
اصطلاحشناسی
- رجعت در اصطلاح، به معنای بازگشت جمعی از درگذشتگان مؤمن و کافر به زندگی دنیا به هنگام قیام امام مهدی (ع) است تا کافران مجازات دنیوی خود را ببیند و مؤمنان نیز ضمن مشارکت در قیام امام مهدی (ع)از مجازات کافران، خشنود گردند[۱۸] [۱۹].
- معنای اصطلاحی عام آن که همه عالمان شیعه و برخی از عالمان سنی بر آن اتفاق دارند، رجوع به دنیا بعد از موت تا قبل از قیامت است، [۲۰] و معنای اصطلاحی خاص و رایج آن نزد شیعه این است که بعد از ظهور مهدی (ع) و در آستانه رستاخیز گروهی از مؤمنان خالص "مؤمن محض" همچون: انبیاء[۲۱]، امامان معصوم [۲۲] و شهدا [۲۳] و نیز گروهی از افراد بسیار شرور "کافر محض" همچون "کفار" به این جهان باز میگردند. گروه اول مدارجی از کمال را طی میکنند، و گروه دوم کیفرهای شدیدی میبینند. خداوند متعال دسته اول را بر دسته دوم غلبه میدهد تا از آنان انتقام بگیرند، و سپس هر دو دسته میمیرند و منتظر روز رستاخیز و ثواب یا عقاب ابدی خویش میمانند. [۲۴] البته در برخی متون کلامی از دسته دوم به صراحت نامی برده نشده است[۲۵] [۲۶].
- معنای اصطلاحی رجعت، جزو آموزههای اختصاصی شیعه است. دربارۀ زمان دقیق رجعت، سه احتمال وجود دارد: کمی قبل از قیام، همزمان با آغاز قیام و کمی بعد از قیام امام مهدی (ع) [۲۷] در هر صورت تعبیر هنگام قیام، هر سه احتمال را در بر میگیرد[۲۸].
- رجعت، به صورت احیای دوبارۀ زندگی دنیاست. بنابراین، باید روح به بدن باز گردد و بازگشتی جسمانی صورت پذیرد، نه صرفاً بازگشتی روحانی. بر اساس احادیث اسلامی، بازگشت روحانی، برای بسیاری از مؤمنان اتفاق میافتد و آنان در مواقعی خاص همچون جمعه، اجازه مییابند که به سوی اهل منزل خود بروند و احوال آنان را مشاهده کنند؛ اما این بازگشت روحانی، غیر از رجعت است که در آن، روح به بدن باز میگردد و انسان، زندگی جسمانی را از سر میگیرد[۲۹].
- در معنای اصطلاحی رجعت، دانشمندان شیعه به گونههای مختلفی سخن گفتهاند. رجعت در اصطلاح عبارت است از: «بازگشت دو گروه از مردگان مؤمنین خالص و کافرین خالص پس از ظهور حضرت مهدی(ع) با همان بدنهایی که از دنیا رفتهاند، تا مؤمنان از برپایی حکومت جهانی عدل شاد شده، به فیض همراه حضرت مهدی(ع) برسند و کافران از پستی و حقارت ستمگران دردمند شده، و به برخی مکافاتهای دنیوی کارهای خود برسند»[۳۰].
- به این معنا در سخنان بزرگان علمای شیعه این گونه اشاره شده است[۳۱]:
- شیخ مفید در این باره مینویسد: «خداوند گروهی از مردگان را به صورتهایی که در گذشته بودند، به دنیا برمیگرداند؛ پس گروهی را عزیز و گروهی را ذلیل میکند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت داده و مظلومین را بر ظالمین و ستمگران غلبه میدهد. این واقعه هنگام ظهور مهدی آل محمد(ع) خواهد بود...»[۳۲][۳۳].
- سید مرتضی نیز مینویسد: «بدان! عقیدۀ شیعه چنین است، خداوند هنگام ظهور امام زمان(ع) گروهی از شیعیان را که پیش از قیام حضرت از دنیا رفتهاند به دنیا باز میگرداند تا آنان به پاداش یاری و همراهی و درک حکومت آن وجود مقدس نایل آیند و نیز برخی از دانشمندان حضرتش را زنده میکند تا از ایشان انتقام گیرد و آنان برتری حق و منزلت پیروان حق را نگریسته و اندوهگین شوند»[۳۴][۳۵].
- شیخ حر عاملی در این باره مینویسد: «بدان مراد از رجعت، زندگی بعد از مرگ و پیش از قیامت است. این معنا به ذهن متبادر میشود و علما نیز به آن تصریح کردهاند، چنان که از استعمالات آن فهمیده میشود و در بعضی از احادیث به آن تصریح شده است »[۳۶][۳۷].
- مرحوم مظفر مینویسد: «عقیدۀ شیعه در رجعت براساس پیروی از اهل بیت(ع) چنین است: «خداوند عدهای از کسانی را که در گذشته از دنیا رفتهاند، به همان اندام و صورت پیشین، زنده کرده و به دنیا باز میگرداند. به برخی از آنان عزّت میدهد و پارهای را ذلیل و خوار خواهد کرد و حقوق حقپرستان را از باطل پرستان میگیرد و داد ستمدیدگان را از ستمگران میستاند و این، یکی از رویدادهایی است که پس از قیام مهدی آل محمد(ع) پدید میآید. کسانی که پس از مردن به این جهان باز میگردند یا از ایمان بالا برخوردارند یا افرادی در نهایت درجه تباهی و آن گاه دوباره میمیرند....» [۳۸][۳۹].
- البته برخی رجعت را به بازگشت دولت آل محمد(ع) تأویل نمودهاند و بازگشت خود ائمه(ع) را با بدنهای ظاهریاشان منکر شدهاند؛ [۴۰] که سخنشان به جهاتی مردود است[۴۱]:
- شبهاتی که ایشان در بحث رجعت با آن مواجه شدهاند، بیپاسخ مانده است؛ در بخش شبهات بیان خواهد شد[۴۲].
- در روایات فراوانی اشاره به بازگشت جسمانی ائمه(ع) شده است و هرگز این روایات قابل تأویل و توجیه نیست[۴۳].
- در روایاتی که به فلسفۀ رجعت اشاره کرده، تصریح شده است که بازگشت مؤمنین جهت لذتبردن از دولت کریمه و بازگشت کفار، جهت متألم شدن از حکومت حق است و این روایات نیز تأویل به دولت حق نمیشود[۴۴].
- رجعتهایی که در امتهای گذشته صورت گرفته و در روایات به آن اشاره شده، همه رجعت مردگان را با همان جسم دنیایی بیان کردهاند. بنابراین رجعت در آخرالزمان نیز همان گونه خواهد بود[۴۵].
- یکی از اهداف رجعت، انتقام از کفار است و این با تأویل رجعت به دولت ائمه سازگاری ندارد[۴۶].
- سید مرتضی در پاسخ پرسشهایی که از ری به دستش رسیده بود، دربارۀ این پرسش که حقیقت رجعت چگونه است؟ چرا عدۀ اندکی از امامیها میگویند مراد بازگشت دولت اهل بیت(ع) در زمان حضرت قائم(ع) است نه بازگشت بدنها گفته است: «.... امام آنها که رجعت را تأویل کرده و گویند مراد بازگشت دولت ائمه(ع) است نه بازگشت مردگان به دنیا، چون نمیتوانند رجعت را اثبات کنند دست به تأویل میزنند، ولی اینجا تأویل راه ندارد، زیرا دلیلش ظاهر اخبار نیست تا قابل تأویل باشد. امر حتمی و قطعی ممکن نیست مدرکش خبر واحدهایی باشد که یقینآور نیست، دلیلش اجماع امامیه است که به اتفاق معتقدند هنگام قیام حضرت مهدی(ع) خداوند جمعی از دوستان و عدهای از دشمنان خود را زنده میکند، پس مطلب قطعی و حتمی است و احتمالی نیست که تأویلپذیر باشد [۴۷][۴۸].
- مرحوم طبرسی نیز در مجمع البیان این تأویل را ناشی از عدم توانایی بر پاسخگویی به شبهات مطرح شده دانسته و به برخی شبهات پاسخ داده است [۴۹]. بنابراین در معنای اصطلاحی رجعت، همان تفسیر نخست درست است[۵۰].
رجعت در قرآن کریم
- افزون بر این، آیات دیگری از قرآن دلالت اجمالی بر وقوع رجعت دارد، مانند آیه: ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم﴾[۵۴] که میفهماند آنچه در امُتهای گذشته رخ داده، در این امُت نیز رخ خواهد داد، و یکی از آن وقایع مسأله رجعت و زنده شدن مردگانی است که در زمان ابراهیم و موسی و عیسی و عزیر و ارمیا و غیر ایشان اتفاق افتاده، باید در این امت نیز اتفاق بیفتد[۵۵] [۵۶].
- همچنین از رسول خدا (ص) کلامی نقل شده که به اجمال میفهماند آنچه در امُتهای سابق روی داده است در این امت نیز اتفاق خواهد افتاد[۵۷] [۵۸].
- افزون بر آن، روایات بسیاری در باره رجعت وجود دارد که اگر چه تک تک آنها خبر واحد است؛ اما وجوب نقلی اصل رجعت را به تواتر معنوی اثبات مینمایند [۵۹] [۶۰].
- برخی مفسران در تفسیر آیه ﴿هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلائِكَةُ وَقُضِيَ الأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ﴾[۶۱] با استناد به روایات میگویند: اهل بیت نبوت (ع) این آیه را گاهی به روز قیامت، زمانی به رجعت و گاهی به ظهور حضرت مهدی (ع) تفسیر کردهاند. همچنین از ائمه اهل بیت (ع) روایت شده که ایام خدا سه روز است، روز ظهور حضرت مهدی (ع) ، روز رجعت و روز قیامت. در برخی دیگر از روایات این سه روز به روز مرگ، روز رجعت و روز قیامت تفسیر شده است[۶۲] [۶۳].
- سر اینگونه تفسیرها، همانا وحدت حقیقت و هم سنخی این سه موضوع، در عین اختلاف رتبی آنها است؛ زیرا از یک سو، حقیقت روز قیامت این است که همه مردم در آن روز از قبرها بپا میخیزند و همه اسرارشان آشکار شده و چیزی از ایشان بر خدا پوشیده نمیماند. و از سوی دیگر، گاهی از روز مرگ به روز قیامت تعبیر میشود؛ چون روز مرگ هم روزی است که پردهها برای میت کنار میرود، روایت شده: هر کس بمیرد قیامتش بر پا میشود. [۶۴] همچنین رجعت نیز روزی است که آیات خدا به تمام معنا ظاهر میشود، روزی که در آن روز دیگر خدای سبحان نافرمانی نمیشود، بلکه خالصانه عبادت میشود، عبادتی که مشوب و آمیخته با هوای نفس نیست، عبادتی که شیطان و اغوایش هیچ سهمی در آن ندارد. این معنا روشن میسازد روز رجعت خود یکی از مراتب روز قیامت است، هر چند که از نظر ظهور به روز قیامت نمیرسد، چون در روز رجعت باز شر و فساد تا اندازهای امکان دارد، به خلاف روز قیامت که دیگر اثری از شر و فساد نمیماند. و باز به همین جهت روز ظهور مهدی (ع) هم مرتبهای از قیامت و روز رجعت است؛ چون در آن روز هم حق به تمام معنا ظاهر میشود، هر چند که باز ظهور حق در آن روز کمتر از ظهور در روز رجعت و قیامت است. و این معنا یعنی اتحاد این سه روز بر حسب حقیقت، و اختلاف آنها از نظر مراتب ظهور باعث شده که گاهی به روز قیامت، گاهی به روز رجعت و گاهی به روز ظهور مهدی (ع) از آنها یاد شود[۶۵] [۶۶].
- در آخر الزمان برخی از نیکوکاران و بدکاران زمانهای گذشته، دوباره زنده میشوند.﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ﴾[۶۷] این آیه فقط به برانگیخته شدن عدهای از مکذبان و نه همه آنها اشاره کرده؛ بدین جهت، روایات و مفسران شیعه، میان مصداق این آیه و قیامت، تفاوت قائل شده و آیه را به آخر الزمان مربوط دانستهاند که عدهای از نیکوکاران و بدکاران اعصار گذشته، زنده شده، هر یک نتیجه دنیایی اعمال خویش را خواهد دید.[۶۸] مرگ و زندگی دوباره: ﴿رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ﴾[۶۹]، [۷۰] عذاب پیش از عذاب بزرگ: ﴿وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾[۷۱]، [۷۲] ظهور بندگان پیکارجو پیش از قیامت: ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ﴾[۷۳] [۷۴] میثاق پیامبران (ع) با خداوند برای ایمان آوردن و یاری رساندن به پیامبر خاتم (ص): ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ﴾[۷۵] [۷۶] و منت الهی بر مستضعفان تاریخ: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۷۷] [۷۸] همگی به رجعت، تفسیر و تأویل شدهاند؛ با این حال در تفسیر آیات پیشین، آرای دیگری نیز گفته شده است[۷۹].
جایگاه رجعت در اعتقادات شیعه
- در روایات باور به «رجعت» در میان اعتقادات شیعه از جایگاه والایی برخوردار است تا جایی که منکر آن را از دایرۀ تشیع بیرون دانسته شده است[۸۰].
- امام صادق(ع) فرمود:«لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِكَرَّتِنَا»[۸۱][۸۲].
- در روایتی دیگر آن حضرت یکی از شرایط ایمان را اعتقاد به رجعت دانسته و میفرماید:«مَنْ أَقَرَّ بِسَبْعَةِ أَشْيَاءَ فَهُوَ مُؤْمِنٌ ... وَ الْإِيمَانِ بِالرَّجْعَة»[۸۳][۸۴].
- از این روایات استفاده میشود اعتقاد به رجعت نیز در کنار اعتقاد به یکتاپرستی و همانند آن از ضروریات به شمار میآید[۸۵].
- مرحوم شیخ مفید در توضیح کلام امام صادق(ع) مینویسد: « و اما فرمایش معصوم (ع) که فرمود: هر کس قائل به رجعت ما نشد از ما نیست، همانا از آن اراده کرده است مسئله رجعت را که عبارت است از اینکه خداوند گروهی از آل محمد(ع) را پس از مردن پیش از روز قیامت زنده میکند و این مذهبی است مختص به آل محمد(ع)[۸۶][۸۷].
- شیخ طوسی در این زمینه مینویسد: «پیامبر(ص) ما و ائمه معصومین(ع) همراه با گروهی از امتهای گذشته و آینده باز خواهند گشت و بر این اعتقاد آیات و روایات فروانی دلالت دارد و خداوند فرمود: «و روزی که برمیانگیزیم از هر امتی گروهی را...»، پس اعتقاد به رجعت لازم است [۸۸][۸۹].
- شیخ حر عاملی پس از نقل سخنان برخی دانشمندان دربارۀ ارزش باور به رجعت نزد شیعه دلیل خود را مبنی بر ضروری بودن این اعتقاد، این گونه بیان میکند: «و از جمله ادلهای که رجعت را صحیح و ضرورت آن را بر هر آشنا با اخبار مسلَم دانسته، این است که: در هیچ یک از ضروریات مثل وجوب نماز و حرمت زنا، بیش از رجعت، حدیث وارد نشده است. شاهد این گفته روایت علمای اهل سنت؛ چون فخر رازی، نیشابوری، زمخشری، شهرستانی، ابن ابی الحدید و ... است که در کتابهای خود، شیعه را معتقد به رجعت دانسته و به آنان اعتراض میکنند. این خود دلیل است که رجعت صحیح بوده و مختص به امامیه و از ضروریات مذهب ایشان است» [۹۰][۹۱].
- فخرالدین طریحی اسدی در مجمع البحرین افزون بر بیان معنای رجعت، جایگاه آن را نزد شیعه این گونه توضیح میدهد: «... و این رجعت از ضروریات مذهب امامیه است و شواهد قرآنی و روایات وارده از اهل بیت(ع) در این زمینه، مشهورتر از آن است که لازم به یادآوری باشد. حتی از ائمه(ع) وارد شده است: «هر کس به رجعت ما اقرار نداشته باشد از ما نیست» [۹۲][۹۳].
- برخی از مفسرین معاصر نیز به روشنی بیان کردهاند که: «رجعت از ضروریات مذهب شیعه است و نه از ضروریات اسلام...»[۹۴][۹۵].
رجعت از نگاه اهل سنت
- این باور اگر چه ریشۀ قرآنی دارد، اما از آنجا که در مکتب اهل بیت(ع) به طور ویژه بدان پرداخته شده از همان ابتدای پیدایش مورد ناسزاگویی و استهزای اهل سنت قرار گرفت. به گونهای که برخی این عقیده را بر گرفته از عقاید یهود و نصاری دانسته و دیگری منشأ اعتقاد به رجعت را پندارهای عرب جاهلیت دانسته[۹۶]، دیگری به سبب نفهمیدن درست این اعتقاد، آن را اعتقادی مضحک قلمداد نموده است[۹۷]. و گروهی نیز آن را از افکار عبدالله بن سبا و روایاتی دروغین دانسته [۹۸]، دیگری منشأ باور به رجعت را تأثیرات فلسفه آفریقایی بر ذهن شیعه قلمداد کرده است [۹۹][۱۰۰].
- برخی پا را از همه آنچه گفته شد فراتر نهاده و باور به رجعت را برابر با تکذیب آیاتب قرآن و کفر دانستهاند [۱۰۱] و کم نیست این گونه سخنان ناشایست که در طول تاریخ نثار باورمندان رجعت شده است[۱۰۲].
- مرحوم مظفر در این باره نوشته است: «اهل سنت عقیده به رجعت را خلاف عقاید اسلامی میداند و آن را هیچ نمیپسندند. نویسندگان و شرح حال نویسان آنها معتقدین به رجعت را طعن و طرد کرده و آن را نشانه طرد روایت راوی میدانند. گویا در نظر آنان عقیده به رجعت در شمار کفر و شرک یا بدتر از آن قرار دارد و به این بهانه شیعه را می کوبند و ناسزا میگویند. بدون شک این از اقسام دستاویزهای بی اساس و گمراه کنندهای است که فرقههای اسلامی آن را وسیلهای برای طعن و طرد یکدیگر قرار دادهاند، ولی هیچ مجوزی که صحت این دستاویز را روشن کند وجود ندارد، زیرا اعتقاد به رجعت، نه فقط هیچ گونه ایراد و خدشهای در عقیده به یکتاپرستی و نبوت وارد نمیسازد، بلکه به عکس، این هر دو عقیده را تقویت میکند، زیرا رجعت مانند حشر و نشر، دلیل قدرت کامل خداوند بوده و از امور غیرعادی و معجزهای از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) او است. رجعت، در اصل معجزه زنده کردن مردگان است؛ چنان که حضرت مسیح(ع) انجام میداد، اما این رساتر، کاملتر و اعجازش بیشتر است به دلیل این که رجعت در وقتی انجام میگیرد که مردگان همه خاک شدهاند»[۱۰۳][۱۰۴].
- مرحوم علامه طباطبایی نیز جایگاه رجعت در نگاه اهل سنت را این گونه بیان کرده است: «غیر شیعه، یعنی اهل تسنن اگر چه به ظهور حضرت مهدی(ع) اعتراف کردند و آن را به طور متواتر از پیامبر اکرم(ص) نقل کردند، لکن رجعت را انکار کرده و قول به رجعت را از مشخصات شیعه برشمردهاند و در این ایام بعضی از آنانکه منتسب به شیعه هستند نیز به آنان محلق شدند»[۱۰۵][۱۰۶].
آثار تربیتی اعتقاد به رجعت
- همان گونه که انتظار فرج نقش برجسته و به سزایی در پویایی و نشاط جامعه ایفا میکند، باور به رجعت به دنیا در عصر ظهور، نیز میتواند نقش مهم و بهسزایی در نشاط دینی و امید به حضور در حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) ایفا کند، چرا که انسان با دیدن افرادی که همۀ عمر خود را در انتظار ظهور حضرت مهدی(ع) سپری کردهاند و آنگاه بدون درک ظهور از دنیا میروند، دچار سرخوردگی شده و حتی در جایگاه انتظار نیز دچار ناامیدی خواهد شد و اگر بداند در هنگام ظهور در صورت دارا بودن شرایط، امکان بازگشت او به دنیا و حضور در محضر آخرین امام(ع) را دارد در امیدواری او نقش بسیاری خواهد داشت[۱۰۷].
- افزون بر آن، شخص علاقهمند به درک محضر آخرین حجت الهی، نهایت تلاش خود را به کار خواهد بست که به درجات بالای ایمان رسیده تا در زمرۀ مؤمنان رجعت کننده باشد[۱۰۸].
جایگاه آموزه رجعت
- اعتقاد به حقانیت رجعت به معنای خاص آن، از مختصات و ضروریات مذهب شیعه است [۱۰۹] هرچند برخی آن را از اصول مذهب شیعه ندانسته و بر این باورند که هر کس برایش ثابت شود، ایمان میآورد و هر کس برایش ثابت نشود آن را رد مینماید و خللی در شیعه بودن وی وارد نمیآید [۱۱۰] [۱۱۱].
- البته از سخنان و نوشتههای بعضی از قدمای علمای شیعه برمیآید که اقلیت بسیار کوچکی از شیعه رجعت را به معنی بازگشت دولت و حکومت اهل بیت (ع) تفسیر میکردند، نه بازگشت اشخاص و زنده شدن مردگان؛ ولی مخالفت آنها طوری است که لطمهای به اجماع نمیزند. [۱۱۲] در مقابل این گروه که رجعت را خاص عترت میدانند، برخی از فیلسوفان و عرفا معتقد به وجوب رجعت هم برای عترت است و هم برای امت مؤمنان حتی مؤمنان از امتهای سابق [۱۱۳]. دلیل این گروه این است که مؤمنان استعداد و استدعای تکمیل نفوس خود بهوسیله پیامبران و امامان (ع) را دارند، این استعداد و استدعا برای خیلی از کسانی که انبیاء و امامان (ع) را ندیدند وجود دارد و حکمت خداوند به فعلیت رساندن همه استعدادها است، پس باید رجعتی برای هم عترت و هم امت باشد. [۱۱۴] بنابراین، ضرورت دارد اولیای مقرب قبل از مرگ امت و خروج انان از دنیا، بر آنها ظهور نمایند؛ زیرا در این حالت قابلیت امت برای این امر، اعتقاد آنها به این موضوع، و فاعلیت نبوت و ولایت برای این کار به اوج خود رسیده است. البته همه این موارد برای کامل کردن دایره سعادت مؤمنان است. [۱۱۵] ناگفته نماند که این گروه بخلاف متکلمان که معتقدند ارواج به اجسام دنیوی بر میگردند، بر این باورند که ارواح رجعتکنندگان به بدنهای برزخی آنان تعلق میگیرد و نه به بدنهای دنیوی "مُلکی" ایشان [۱۱۶] [۱۱۷].
امکان وقوع و یا وجوب رجعت
- در این باره در متون کلامی بحثهایی مطرح شده است. پیرامون امکان رجعت گفته شده: احیای مردگان و رجوع مجدد آنان به نشئه دنیا نه محذور عقلی و نه منع نقلی دارد. بنابراین، اصل رجعتِ فرد یا گروهی به دنیا نه ممتنع عقلی است و نه ممنوع شرعی؛[۱۱۸] و به همین لحاظ گفته شده: خداوند قادر بر چنین کاری هست[۱۱۹] [۱۲۰].
- بسیاری از اندیشمندان، اعتقاد به رجعت را از ضروریات مذهب تشیع و برخی، انکار آن را موجب خروج از مذهب میدانند[۱۲۱]. احتمالاً کثرت احادیث این باب به حد تواتر، است و نیز اعتبار شماری از این احادیث، موجب شده است که اعتقاد به رجعت، از ضروریات مذهب شود. اما برخی معاصران، منکر ضروری بودن آن هستند و اعتقاد به آن را به اثبات احادیث مربوط، وابسته دانستهاند[۱۲۲]. البته گویا مقصود آنان، این بوده که اعتقاد به رجعت، مانند عدل و امامت از اصول مذهب نیست[۱۲۳]، و گرنه با توجه به کمیت و کیفیت احادیث رجعت، باید آن را از ضروریات مذهب دانست، هر چند از فروع اعتقادی است[۱۲۴].
- پیش از آنکه وارد بحث شویم؛ بایسته است به بررسی امکان رجعت بپردازیم[۱۲۵].
- امکان به دو قسم تقسیم میشود: امکان ذاتی و امکان وقوعی[۱۲۶].
*امکان ذاتی رجعت: شکی نیست که رجعت، به خودی خود، دارای امکان ذاتی است؛ چرا که زنده کردن مردگان چه در دنیا و چه در آخرت در توان خداوند است و هیچ خردمندی در آن شک ندارد. خداوند، در آیات فراوانی با ردّ مخالفان، معجزۀ زندهشدن مردگان را به دست پیامبران خود، دلیلی بر معاد، قیامت و زنده شدن مردگان، ارائه کرده است[۱۲۷].
- امکان وقوعی رجعت:بهترین دلیل بر امکان یک چیز، وقوع آن است. وقوع رجعت، با بهره از بیانات نورانی قرآن و شواهد تاریخی، به روشنی تمام اثبات شدنی است[۱۲۸].
- برخی از منکرین رجعت، نه فقط وقوع آن را غیر ممکن دانستهاند بلکه امکان آن را نیز محال دانستهاند و برخی دیگر امکان ذاتی آن را بدون اشکال دانستهاند و فقط در بخش امکان وقوعی آن را محال ذکر کردهاند[۱۲۹].
- دسته سوم کسانی هستند که وقوع آن را در گذشته قبول کردهاند، ولی باور شیعه را نپذیرفتهاند و منکر آن در آینده شدهاند[۱۳۰].
- مرحوم علامه طباطبایی درباره هماهنگی میان رجعت و معاد جسمانی ذیل آیه شریفه: ﴿هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلائِكَةُ وَقُضِيَ الأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ﴾[۱۳۱][۱۳۲].
- پس از اشاره به برخی از روایات مینویسد: «نظیر این گونه روایات از خاندان پیغمبر(ص) فراوان است که بسیاری از آیات را گاهی به قیامت و گاهی به رجعت و گاهی به ظهور مهدی آل محمد(ع) تفسیر کردهاند و این نیست مگر به واسطۀ یک سنخیت و مناسبتی که میان این سه روز موجود است»[۱۳۳][۱۳۴].
- با این تعبیر آنگاه که رجعت و معاد از یک سنخ دانسته شد دلائل امکان هر دو یک چیز خواهد شد و شکی نیست که ادله فراوانی بر معاد اقامه شده است[۱۳۵].
- شیخ حر عاملی در اثبات امکان رجعت مینویسد: «دلیلی که بر صحت معاد به آن استدلال کردهاند، حاصلش این امری است ممکن (یعنی محال نیست)، گوینده راستگو هم خبر داده، پس حق است. اما امکانش، که روشن است؛ زیرا مکرر اتفاق افتاده "که مردهای زنده شده" و وقوع دلیل امکان است و اخبار گوینده راست گو هم که به تواتر رسیده چنان که بعداً هر دو موضوع خواهد آمد، و بیان میکنم که عدهای از پیامبران و اوصیاء(ع) و غیر آنها پس از مرگ زنده شدند، و این دلیل، بر اثبات رجعت بهتر است تا برای اثبات معاد؛ چرا که امر معاد بالاتر، و حالاتش عجیب و غریبتر است، نظیرش تاکنون پیدا نشده به خلاف رجعت، و در قرآن و اخبار هم اشاره به این دلیل است و بر منکران زنده شدن مردگان سخت اعتراض شده است[۱۳۶][۱۳۷].
- کوتاه سخن اینکه: «زندهشدن گروهی از مردگان در این دنیا از محالات نیست، همان گونه که زنده شدن همۀ انسانها در قیامت ممکن است و شگفتی از چنین امری، همچون شگفتی گروهی از مشرکان دوران جاهلیت از مسئله معاد است و تمسخر در برابر آن چونان تمسخر کفار و مشرکان دربارۀ معاد است، چرا که عقل چنین چیزی را محال نمیداند و قدرت خدا آن چنان گسترده است که همۀ این موارد در برابر آن آسان است»[۱۳۸][۱۳۹].
تاریخچه بحث رجعت
- اعتقاد به رجعت از قرن اول هجری میان علمای شیعه معروف بوده است. احادیثی از امام زین العابدین (ع) نقل شده است بر این اعتقاد دلالت دارند.
- در قرنهای دوم و سوم، احادیث بیشتری نقل شده است. در این دوره اعتقاد به رجعت، از شعائر شیعه بوده، به طوری که مخالفان نیز این را به خوبی میدانستند و گاه با استناد به اعتقاد یک راوی به رجعت، از نقل احادیث او پرهیز میکردند. فضل بن شاذان از بزرگان اصحاب امام رضا (ع) و امام جواد (ع)، دو کتاب در موضوع رجعت نوشته است[۱۴۰][۱۴۱].
- ثقة الاسلام کلینی در انتهای قرن سوم، احادیث رجعت را در الکافی آورده است[۱۴۲]. شیخ صدوق در قرن چهارم، ضمن آوردن برخی احادیث رجعت در کتابهای حدیثیاش [۱۴۳]، اعتقاد به آن را حق دانسته و به آیات متعددی از قرآن و نیز به برخی احادیث اهل سنت دربارۀ بازگشت مسیح در آخر الزمان و نماز خواندن وی به امامت امام (ع) استناد کرده است[۱۴۴][۱۴۵].
- شیخ مفید در انتهای قرن چهارم، اعتقاد به رجعت در آخر الزمان را بین امامیه اجماعی دانسته و ادلهای بر آن آورده و به شبهات مخالفان، پاسخ داده است.[۱۴۶].
- سید مرتضی در قرن پنجم، ضمن اجماعی دانستن مسئله میان علمای شیعه، بر اعتبار اجماع در این گونه مسائل تأکید نموده و به اشکالات مخالفان پاسخ داده است[۱۴۷].
- علامه طبرسی در قرن ششم، ضمن بیان فراوانی اخبار در باب رجعت، ادلۀ مخالفان را رد کرده است[۱۴۸]. این اعتقاد همچنان در میان علمای شیعه در قرنهای بعدی ادامه داشته است[۱۴۹].
- علامه مجلسی دربارۀ کمیت و کیفیت احادیث رجعت و تعداد راویان و عالمانی که دربارۀ رجعت کتاب نوشتهاند، چنین مینویسد: چگونه ممکن است کسی به صدق گفتار ائمه اهل بیت (ع) ایمان داشته باشد اما احادیث متواتر رجعت را نپذیرد؟ احادیث صریحی که شماره آنها به حدود دویست حدیث میرسد و چهل و چند نفر از راویان ثقه و علمای اعلام در بیش از پنجاه کتاب آوردهاند... . اگر این احادیث متواتر نباشد، چه در حدیثی متواتر است؟[۱۵۰][۱۵۱].
- در مجموع باید گفت: رجعت، از ضروریات مذهب است، بدین معنا که اگر کسی متون مذهب تشیع را ببیند، بیتردید، رجعت را جزء اعتقادات شیعی به حساب میآورد. البته این که رجعت از محکمات اعتقادات شیعی است، به معنای آن نیست که مانند عدل و امامت، جزء اصول اعتقادی است. ممکن است کسی از متون مذهبی، اطلاع کافی نداشته باشد و بر اثر این بیاطلاعی، اعتقاد به رجعت نداشته باشد. چنین کسی از دایره تشیع خارج نیست؛ اما اگر کسی با وجود آگاهی کافی از متون دینی و مذهبی، به رجعت اعتقاد نورزد، از دایره تشیع خارج میشود[۱۵۲].
وقوع رجعت در تاریخ
- قرآن کریم در موارد متعددی، از رجعت افراد یا اقوامی به دنیا یاد کرده است. این موارد، افزون بر آن که امکان رجعت را اثبات می کند، وقوع آن را در تاریخ نیز بیان میدارد[۱۵۳].
- ﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴾[۱۵۴][۱۵۵]. این شخص، عُزَیز پیامبر باشد یا پیامبری دیگر، تفاوت نمیکند. مهم، صراحت قرآن دربارۀ زندگی پس از مرگ در همین دنیاست. مفسران شیعه و اهل سنت، اتفاق نظر دارند که این آیه در برابر منکران قدرت خدا در زنده کردن مردگان، آمده است و نمونهای از آن را در همین دنیا، بیان میکند[۱۵۶][۱۵۷].
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ﴾[۱۵۸]. این آیه به صراحت، از بازگشت جمعی از مردم به زندگی دنیا سخن میگوید. بدیهی است که این رجعت، غیر از احیای مردگان در قیامت است که به گروهی خاص، محدود نمیشود و شامل همۀ موجودات است[۱۵۹].
- یکی از معجزات عیسی (ع)، زنده کردن مردگان و باز گرداندن آنان به دنیا بود: ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي﴾[۱۶۰][۱۶۱].
- کشتهای در بنی اسرائیل برای معرفی قاتلش، زنده شده: ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۶۲]آنان به دستور خداوند، گاو را سر بریدند و به کُشته زدند و او زنده شد و قاتلِ خود را معرفی کرد[۱۶۳].
- گروهی از بنی اسرائیل، بعد از تقاضای مشاهدۀ خداوند، گرفتار صاعقۀ مرگباری شدند و مُردند. سپس خداوند، آنها را به زندگی باز گرداند تا شکر نعمت او را به جا آورند: ﴿ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۱۶۴] دلالت این آیه بر امکان و وقوع رجعت، بسیار روشن است، گو این که برخی مفسران به دلیل مخالفت با مسئله رجعت، راه تأویل را در پیش گرفته، صراحت آیه را نادیده انگاشتهاند [۱۶۵].
- اصحاب کهف نیز به رغم آن که نمرده بودند، به دلیل خواب طولانی چند قرنه، شبیه همین مواردند: ﴿ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا ﴾[۱۶۶]. در حدیثی از امام صادق (ع)، بازگشت اصحاب کهف، رجعت به شمار آمده است[۱۶۷].
- داستان پرندههای چهارگانۀ ابراهیم (ع) که بعد از ذبح، بار دیگر به زندگی باز گشتند تا امکان معاد را در مورد انسانها برای او مجسم سازند، در مسئله رجعت، قابل توجه است: ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴾[۱۶۸][۱۶۹].
- با توجه به آنچه گذشت، میتوان نتیجه گرفت که در تاریخ ادیان گذشته نیز رجعت در شکلهای مختلف واقع شده و اعتقاد به آن، به نوعی وجود داشته است. اسلام نیز بر آن تأکید ورزیده و وقوع آن را در آخر الزمان، بیان نموده است. این که برخی اندیشمندان معاصر گفتهاند که اعتقاد به رجعت، از یهود وارد تشیع شده است، جز از سر تعصب نیست؛ زیرا اگر قرار باشد هر مشابهتی میان اعتقادات اسلامی و اعتقادات سایر ادیان، موجب این باور شود که آن اعتقاد، برگرفته از آن دین است، باید گفت که بسیاری از آموزههای اسلامی، برگرفته از ادیان گذشتهاند. اگر به سخن خداوند در قرآن ایمان داریم که قرآن را تصدیق کنندۀ کتابهای آسمانیِ پیش از خود معرفی میکند، وجود عقاید مشترک، امری بدیهی، بلکه ضروری است. افزون بر این، نمیتوان آیات صریح قرآن را دربارۀ وقوع رجعت، نادیده گرفت. آیا این آیات قرآنی هم از یهود وارد اسلام شدهاند؟[۱۷۰].
- در روایات اهل سنت از بازگشت گروههایی از مردم در زمان پیامبر (ص) و پس از ایشان سخن گفته شده است. تعداد این روایات، بسیار است[۱۷۱]. در پارهای روایات، به رجوع برخی صحابۀ پیامبر خدا (ص) مانند زید بن خارجه [۱۷۲] و ربیع بن حراش [۱۷۳] اشاره شده است. روایات بازگشت مردگان به دنیا آن قدر زیادند که ابن ابی الدنیا کتابی با نام من عاش بعد الموت (کسانی که پس از مرگ زیستهاند)، نوشته است و در آن، عجایب زیادی را نقل میکند[۱۷۴].
- همچنین روایات زیادی از اهل سنت نقل شده که پیامبر (ص) پس از مرگ، زنده شده و افرادی ایشان را دیدهاند. میان علما در مورد امکان چنین چیزی، بحثهای زیادی در گرفته، تا جایی که سیوطی کتابی در موضوع امکان دیدن پیامبر (ص) و فرشتگان نوشت. او احادیث صحیح را به نقل از بخاری و مسلم و ابو داوود میآورد که در آنها امکان دیدن پیامبر (ص) در بیداری، بیان شده است. سپس توضیحات مفصلی در رد منکران امکان رجعت پیامبر (ص) و امکان دیدن ایشان میآورد و اقوال علمایی را آورده که قائل به امکان آن بودهاند و مواردی را نقل کردهاند که پیامبر (ص) را در بیداری دیدهاند و این را از جمله کرامات آنها برشمردهاند. وی کرامت شمردن این دیدار را تنها در صورتی قبول دارد که در بیداری باشد، نه در خواب؛ چرا که دیدن رؤیای پیامبر (ص) برای همه امکان دارد و کرامتی به حساب نمیآید[۱۷۵][۱۷۶].
- اما جای این پرسش وجود دارد که چرا اهل سنت، رجعت به هنگام ظهور امام زمان (ع) را قبول ندارند؟ این، در حالی است که آنها اصل ظهور امام مهدی (ع) را قبول دارند و امکان رجعت را با توجه به روایاتشان نیز میپذیرند. شاید بتوان حدس زد که قبول رجعت در آخر الزمان، به دلیل متضمن بودن رجعت امامان اهل بیت (ع) و انتقامگیری آنان از دشمنانشان به بحث امامت بر میگردد. هنگامی که آنها اصلش را قبول ندارند، نمیتوان انتظار داشت که فرع آن را بپذیرند، و گرنه با توجه به ادلۀ متعدد و محکم رجعت، جایی برای انکار آن وجود ندارد[۱۷۷].
- از آنجایی که قرآن پایهای ترین ابزار برای اثبات حقایق دینی است، در مسئله رجعت نیز به عنوان نخستین منبع و اصلیترین آنها، بدان توجه میشود. با یک نگاه گذرا به آیات مربوط به رجعت، پدیدار شدن آن امری مسلم مینماید[۱۷۸].
- در این دسته از آیات، به روشنی وقوع رجعت میان اقوام و ملل گذشته گزارش شده است؛ مانند: زندهشدن هفتاد نفر از یاران حضرت موسی(ع)﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴾[۱۷۹]، زندهشدن کشتۀ است بنی اسرائیل: ﴿وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۸۰]، زندهشدن هزاران نفر﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ﴾[۱۸۱]، زنده شدن عزیز پس از صد سال﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ﴾[۱۸۲]، زندهشدن مردگان به دست حضرت عیسی(ع) ﴿وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ﴾[۱۸۳][۱۸۴].
- در یک جمعبندی کوتاه، به نکات ذیل میتوان اشاره کرد[۱۸۵]:
- به تصریح آیات قرآن، رجعتهای فراوانی در گذشته پدیدار شده است[۱۸۶].
- افزون بر دانشمندان شیعه، بیشتر دانشمندان اهل سنت نیز بر این باورند که در گذشته، رجعتهایی صورت گرفته است[۱۸۷].
- بنابراین شکی نخواهد ماند که در گذشته، به خواست پروردگار انسانهای فراوانی، پس از مردن، دوباره با همان بدنی که از دنیا رفتهاند زنده شده، به زندگی دنیایی ادامه دادهاند[۱۸۸].
رجعتکنندگان هنگام ظهور
- دربارۀ رجعتکنندگان، چند نظر وجود دارد؛ اما مشهورتر از همه، آن است که رجعت به کسانی اختصاص دارد که در کفر یا ایمان، خالص بودهاند. احادیث فراوانی از رجعت انبیا، اولیای خدا، بهویژه امام حسین (ع)، امام علی (ع) و اهل بیت (ع)، هنگام ظهور امام مهدی (ع) سخن گفتهاند. در برخی احادیث نیز از رجعت جمعی از اصحاب خاص پیامبر (ص) و امام علی (ع) گفتگو شده است. رجعت شهدا، با عنوان کشته شدگان در راه خدا، نیز مورد تأکید برخی احادیث است. در کنار اینها، از رجعت کافران و منافقان مهم هم یاد شده است. تمام این موارد، قابل درج در عنوان مشهور خالصان در کفر و ایمان هستند، چنان که در ناحیۀ کافران، اختلافی وجود ندارد[۱۸۹].
- در برخی از احادیث، از رجعت برخی اقوام یا گروهی از هر امت و مانند آن سخن گفته شده؛ اما اجمال یا ابهام در این تعابیر را باید با احادیث دیگری که آن اقوام یا گروه را توضیح دادهاند، برطرف کرد. نتیجه همان است که پیشتر گفته شد؛ یعنی خالصان از هر دسته، رجعت خواهند کرد.
- تنها یک مورد است که گویا مقداری عامتر به نظر میرسد و آن، عنوان "همۀ مؤمنان" است. این مورد در حدیثی ذکر شده که به رجعت شهدا نیز اشاره کرده است. از امام باقر (ع) دربارۀ آیه ﴿وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ﴾[۱۹۰] پرسیدند امام (ع) پاسخ فرمود: "أَ تَدْرِي يَا جَابِرُ مَا سَبِيلُ اللَّهِ فَقُلْتُ لَا وَ اللَّهِ إِلَّا أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْكَ قَالَ سَبِيلُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَ ذُرِّيَّتُهُ فَمَنْ قُتِلَ فِي وَلَايَتِهِ قُتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ مَنْ مَاتَ فِي وَلَايَتِهِ مَاتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَيْسَ مَنْ يُؤْمِنُ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِلَّا وَ لَهُ قِتْلَةٌ وَ مِيتَةٌ قَالَ إِنَّهُ مَنْ قُتِلَ يُنْشَرُ حَتَّى يَمُوتَ وَ مَنْ مَاتَ يُنْشَرُ حَتَّى يُقْتَل"[۱۹۱] [۱۹۲]. این حدیث، که با چند حدیث مشابه، تأیید و تقویت میشود، گویای آن است که کسانی که به آیۀ شریف: ﴿وَلَئِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لإِلَى اللَّه تُحْشَرُونَ﴾[۱۹۳] ایمان داشته باشند، هم به مرگ طبیعی خواهند مرد و هم در راه خدا کشته خواهند شد و این نمیشود، مگر این که پس از آن که در زندگی دنیا مردند و یا کشته شدند، دوباره به زندگی باز گردند تا حالتی دیگر را تجربه کنند. این رجعت فقط برای مؤمنان به آیۀ مربوط است و با توجه به توضیحی که امام (ع) دربارۀ کشته شدن در راه خدا داده و آن را به کشته شدن در راه علی (ع) و فرزندانش تفسیر نموده و با یاری گرفتن از سایر احادیث این باب، میتوان استنتاج کرد که همان مؤمنان خالص، مورد نظر است[۱۹۴].
ادلۀ اثبات رجعت
- برای اثبات رجعت، به چهار دلیل: قرآن، احادیث، عقل و اجماع، تمسک جستهاند. مهمترین ادلۀ رجعت، ادله قرآنی و حدیثی است [۱۹۵] :
ادلۀ قرآنی رجعت
- ادلۀ متعددی از قرآن کریم بر وقوع، و به طریق اولی بر امکان رجعت دلالت دارند که برخی از آنها در بحث از تاریخ رجعت گذشت. البته برای اثبات رجعت، کافی است که به ادلۀ معاد که در قرآن فراواناند مراجعه شود؛ زیرا ماهیت رجعت و معاد، یکی است و تنها ظرف آنها تفاوت دارد. بنابراین، قابلیت قابل، وجود دارد. در واقع به قدرت خدا کفر ورزیده است. بنابراین، استبعادهای جمعی از مخالفان، از بیخبری است و یا از سر لجاجت[۱۹۶].
- آیاتی که به نوعی بر رجعت دلالت دارند، فراواناند[۱۹۷]؛ از جمله:
- آیه ۴۲ سوره ق: ﴿يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ﴾[۱۹۸]
- آیه ۸۳ سوره نمل: ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا﴾[۱۹۹]
- آیه ۴۷ سوره کهف: ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا﴾[۲۰۰]
- آیه ۱۱ سوره غافر: ﴿رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ﴾[۲۰۱]
- آیه ۸۵ سوره قصص: ﴿إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ﴾[۲۰۲]
- آیه ۵۱ سوره غافر: ﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الأَشْهَادُ﴾[۲۰۳]
- آیه ۴۱ سوره ق: ﴿وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ﴾[۲۰۴]
- آیه ۸۱ سوره آل عمران: ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ﴾[۲۰۵]
- آیه ۱۱۱ سوره توبه: ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا﴾[۲۰۶]
- آیه ۸۲ سوره نمل: ﴿وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ﴾[۲۰۷]
- آیه ۲۸ سوره سبا: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا﴾[۲۰۸]
ادلۀ حدیثی رجعت
- احادیث نقل شده از پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) دربارۀ رجعت، به حدی است که برای فردی منصف و بیتعصب، جایی برای تردید باقی نمیگذارد که از منظر اسلام، رجعت، امری حتمی و واقعی است. در کتابهای حدیثی و تاریخی و کتابهایی که در باب زیارت نوشته شدهاند، احادیث بسیاری هستند که مستقیم یا نامستقیم به رجعت، اشاره دارند. این موضوع در احادیث اهل سنت نیز یافت میشود[۲۰۹].
- احادیث شیعه در این باب، چند دستهاند. در این میان، احادیث صحیح و قابل اعتماد زیادی یافت میشوند که به چند دسته از آنها اشاره میشود[۲۱۰]:
- مشابهت این امت با امتهای پیشین. دستهای از احادیث میگویند: آنچه در امت پیشین رخ داده است، عیناً در این امت نیز رخ میدهد و از جملۀ این امور، رجعت است[۲۱۱]. اگر این احادیث از معصوم (ع) وارد شده باشد، به این معنا نیستند که تمام جزئیات زندگی آنها در این امت نیز پدید میآید؛ بلکه ظاهر این احادیث، به اموری اشاره دارد که به مسائل دینی مربوطاند[۲۱۲].
- بیان اصل اعتقاد به رجعت. عبدالله بن عطا از امام باقر (ع) نقل میکند که در مِنا گروهی از عراق به دیدار پدرش امام زین العابدین (ع) آمدند و از جنگ مردگان با زندگانی پرسیدند و پدرش از این که اعتقاد به رجعت در میان آنها زنده بود، شادمان گردید و خندید و اصل مطلب را تأیید نمود[۲۱۳]. در حدیثی دیگر حسن بن شاذان واسطی از امام رضا (ع) حکایت میکند که ایشان در پاسخ شکایت وی از ظلم اهل واسط، دستور به شکیبایی تا برپایی دولت حق دادند و از روزگاری گفتند که ستمگران در آن از قبر برمیخیزند و بر صدق وعدههای پیامبران، گواهی میدهند [۲۱۴] [۲۱۵].
- دو نوع مرگ. در احادیثی، برای مؤمنان، دو نوع از دنیا رفتن ترسیم شده است. در این احادیث، با استناد به آیۀ: ﴿وَلَئِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لإِلَى اللَّه تُحْشَرُونَ﴾[۲۱۶]، مرگ عادی از کشته شدن، متمایز شده و برای مؤمنان، هر دو نوع مرگ، بیان گردیده است. زراره در حدیثی از امام باقر (ع) نقل میکند: کسی که در راه خدا کشته شده، باید به دنیا باز گردد تا مرگ عادی را درک کند. در حدیثی دیگر، صفوان بن یحیی از امام رضا (ع) نقل میکند که در رجعت، هر کسی از مؤمنان که در زندگی قبلی کشته شده، میمیرد و هر که قبلاً مرده، کشته میشود«سَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي الرَّجْعَةِ: مَنْ مَاتَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ قُتِلَ، وَ مَنْ قُتِلَ مِنْهُمْ مَات»[۲۱۷] [۲۱۸].
- ویژگیهای رجعتکنندگان. در احادیث، تنها برای گروههای خاصی، امکان بازگشت در نظر گرفته شده است. در تعداد زیادی از احادیث، رجعت، مخصوص مؤمنان خالص و کافران خالص است و سایر مؤمنان و کافران، رجعت ندارند[۲۱۹] [۲۲۰].
- اختیار دادن به مؤمن برای بازگشت. برخی احادیث از با خبر کردن مؤمن در قبر از ظهور امام زمان (ع) و اختیار دادن به او در انتخاب بازگشت به دنیا یا ماندن در برزخ حکایت دارند[۲۲۱] [۲۲۲].
- جنگ با دجّال. ابوحمزۀ قمالی در حدیثی از امام باقر (ع) نقل میکند که امیر مؤمنان (ع) میفرمود: «هر کس میخواهد با پیروان دجّال بجنگد، با کسانی بجنگد که بر خون عثمان میگریند یا بر اهل نهروان (خوارج) میگریند...» و اگر مرده باشند، خداوند آنها را زنده میکند تا دجّال را درک کنند[۲۲۳] [۲۲۴].
- نام و نشان رجعتکنندگان. در پارهای از احادیث، به نام و تعداد کسانی که از برخی مناطق رجعت میکنند، اشاره شده است. مفضّل بن عمر که از بزرگان اصحاب امام صادق (ع) است، از این امام روایت کرده که ۲۵ نفر از کوفه و ۷ نفر اصحاب کهف و برخی دیگر از بزرگان مانند سلمان و تعدادی از قوم موسی (ع) بازگشت میکند. به نام برخی پیامبران نیز اشاره شده است [۲۲۵].
- بازگشت انبیا و اولیا. فیض بن ابی شبیه از امام صادق (ع) نقل میکند با قرائت آیۀ: ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ﴾ فرموده: همۀ انبیا (ع) از آدم (ع) به بعد، به پیامبر خدا (ص) ایمان میآورند و به دنیا باز میگردند و در رکاب امیر مؤمنان (ع) خواهند جنگید [۲۲۶] سند این حدیث، قوی و قابل اعتماد است. راویان آن یا از اصحاب اجماعاند یا از بزرگان اصحاب امامان (ع)، محمد بن سنان ظاهری نیز بر اساس تحقیق آیة الله شبیری زنجانی ثقه و قابل اعتماد است؛ [۲۲۷]. این حدیث صحیح، هم به اصل رجعت اشاره دارد و هم رجعت انبیای الهی و امیر مؤمنان (ع) را بیان میکند. در برخی احادیث، بر رجعت پیامبر خدا (ص) و امام علی (ع)، تصریح خاص شده است[۲۲۸] [۲۲۹].
- شبهات به حقانیت رجعت. گروهی دیگر از احادیث، به زیارتهای امامان(ع) مربوطاند. در بسیاری از زیارتنامهها شهادت میدهیم که رجعت امامان(ع)، حق است و از خداوند متعال درخواست میکنیم که ما را نیز در رجعت آنها شریک سازد و به دنیا باز گرداند. از جملۀ این احادیث، زیارت جامعه کبیره است با این مضمون:«وَ جَعَلَنى مِمَّنْ يَقْتَصُّ آثارَكُمْ، وَيَسْلُكُ سَبيلَكُمْ، وَيَهْتَدى بِهُديكُمْ، وَيُحْشَرُ فى زُمْرَتِكُمْ، وَيَكِرُّ فى رَجْعَتِكُمْ، وَيُمَلَّكُ فى دَوْلَتِكُمْ وَ يُشَرَّفُ فى عافِيَتِكُمْ، وَيُمَكَّنُ فى اَيَّامِكُمْ، وَتَقِرُّ عَيْنُهُ غَداً بِرُؤْيَتِكُمْ»[۲۳۰] برخی دیگر از این زیارتها عبارتاند از: زیارت امام حسین (ع)، زیارت امام علی (ع)، زیارت عسکریین، زیارتهای امام زمان (ع) [۲۳۱] برخی از این احادیث، اسنادی صحیح یا قوی دارند، مانند روایت کتاب من لایحضره الفقیه که در آن به امامان (ع) خطاب میکنیم و از خداوند میخواهیم که در دولت امامان عدل، امکان عمل پیدا کنیم و همراه آنان به دنیا باز گردیم [۲۳۲].
- اولین رجعتکنندگان. برخی احادیث، اولین رجعت کننده را امام حسین (ع) معرفی کردهاند[۲۳۳] یا از تعجب میان جمادی و رجب به دلیل ملاقات مردگان با زندگان[۲۳۴]. این احادیث، ضعیفاند و ما در استدلال بر رجعت نیازی به استناد به آنها نداریم[۲۳۵].
سایر ادله رجعت
- بسیاری از علمای شیعه برای اثبات رجعت، از اجماع یاری گرفتهاند. در این مورد که اعتقاد به رجعت در میان شیعیان، بهویژه در عصرهای متقدم، اجماعی بوده، تردیدی نیست. این موضوع را مخالفان نیز قبول دارند؛ اما این اجماع، در صورتی حجیت دارد که طریقی قاطع برای اثبات نظر معصوم (ع) باشد. با وجود ادلۀ متعدد قرآنی و حدیثی، نیازی به استناد به اجماع برای اثبات نظر معصوم (ع) باقی نمیماند، هر چند وجود چنین اجماعی، اطمینان به وقوع رجعت را بالا میبرد و جایی برای تردید باقی نمیگذارد[۲۳۶].
- برخی اندیشمندان [۲۳۷] خواستهاند از آنچه در حکمتهای رجعت گفته شد، استدلالی عقلی بر ضرورت عقلی بر ضرورت آن بیاورند. آنان سعی کردهاند که با چینش مقدمات چهارگانه، بگویند: مواقعی برای فعلیت یافتن خاصیت وجودیِ پیامبر (ص) و ائمۀ اطهار (ع) وجود داشته که نمیتواند استمرار یابد؛ زیرا "القسر لا یدوم؛ قسر[۲۳۸] نمیتواند دائمی باشد". بنابراین، عقلاً باید رجعت اتفاق بیفتد. این استدلال از چند جهت مخدوش است. میتوان پرسید: کدام دلیل عقلی اثبات کرده است که باید خاصیت وجودی هر موجودی، فعلیت پیدا کند؟ نهایت چیزی که میتوان گفت، این است که ایجاد فرصت برای تکمیل این ظرفیتهای وجودی از نظر عقلی، استحسان دارد؛ اما نمیتوان از آن ضرورت و الزام را نتیجه گرفت. ثانیاً قاعدۀ "القسر لا یدوم" اگر درست باشد، در امور طبیعی جاری میشود؛ اما در امور انسانی که با ارادههای مردم سر و کار پیدا میکنیم، سخن گفتن از قسر، درست نیست. آن جا قسری در کار نیست، تا این که در دائمی بودن یا نبودن آن گفتگو شود. بله، همچنان که گفته شد، میتوان از استحسان این امور سخن گفت؛ اما اثبات ضرورت عقلی، نیازمند استدلالی قویتر و مؤونهای بیشتر است. در این گونه امور، نیازی به تکلّف برای اثبات عقلی نیست؛ زیرا ادلۀ محکم قرآنی و حدیثی، بر امکان و وقوع رجعت وجود دارند. احادیث مربوط نیز فراتر از حد تواترند[۲۳۹].
ادله و شبهات مخالفان رجعت
- مخالفان رجعت، سعی کردهاند برای موضع خود، ادلهای بیاورند. شیخ حر عاملی، شبهات آنان را به تفصیل نقل کرده و پاسخ داده است. برخی از آنها صرفاً استبعاد است و برخی دیگر، استناد به ادلۀ نقلی و برخی دیگر، ادعای نداشتن دلیل بر اثبات رجعت؛ اما چنان که پیشتر ملاحظه شد، با وجود ادلۀ قرآنی بر وقوع رجعت، نه جایی برای استبعاد وجود دارد و نه ادعای بی دلیلی پذیرفتنی است. بنابراین، تنها باید دید آیا دلیلی بر نفی رجعت وجود دارد که با ادلۀ اثبات رجعت، تعارض کند یا نه. مهمترین استدلالهای مخالفان به شرح زیر است[۲۴۰]:
- خدای متعال تقاضای بازگشت عدهای را هنگام مرگ رد میکند پس چگونه میتوان پذیرفت که پس از مرگ باز گردند؟
- بازگشت کافران پس از دیدن عذابهای برزخ ظلم نیست؟
- قرآن میفرماید: ﴿وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ﴾[۲۴۱] بنابراین، قرآن به صراحت، رجعت را رد میکند. پاسخ: با توضیحی که پیشتر دربارۀ این آیه داده شد، معلوم شد این آیه نه تنها مخالف رجعت نیست، بلکه از بهترین ادله برای اثبات رجعت است؛ زیرا آیه میگوید گروهی خاص بازگشت ندارند و لازمهاش این است که گروهی دیگر بازگشت دارند. ممکن است گفته شود که رجعتکنندگان، هم از مؤمناناند و هم از کافران. اگر هلاک شدگان، از کافران باشند، آنگاه رجعت آنان، براساس این آیه، ناممکن است؛ اما باید توجه داشت که رجعت کافران، به منظور چشیدن عذاب دنیوی است. کسانی که هلاک شدهاند، یک بار این عذاب را چشیدهاند و دیگر نیازی به رجعت آنان نیست. همچنین نباید فراموش کرد که همۀ کافران و مشرکان، هلاک نشدهاند. اقوامی اندک از آنان به هلاک رسیدهاند. بسیاری ماندهاند تا دورۀ رجعت آنان فرا برسد و برای مجازات باز گردند[۲۴۲].
- ﴿أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنْ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لاَ يَرْجِعُونَ﴾[۲۴۳]پاسخ: این آیه نیز مانند آیۀ سابق است که از بازگشت نیافتن گروههایی سخن میگوید که هلاک شدهاند و نمیتواند نافی رجعت باشد. در واقع از این دو آیه استنباط میشود که نسلهای هلاک شده، به دلیل این که یک بار عذاب دنیوی شدهاند، دیگر بازگشتی ندارند تا دوباره عقوبت شوند و تنها برزخ و حساب و کتاب آخرت پیش روی آنان است؛ امّا کسانی که در دنیا عذاب نشدهاند و سزاوار آن هستند، بازگشت دارند [۲۴۴].
- با وجود مجازات اخروی گناهکاران آیا رجعت آنان ظلم نیست؟، با وجود اینکه بیان خیانت گناهکاران به مردم تنها برای مردم زمان خودشان مفید است چه حکمتی برای رجعت آنان منظور است؟
- اگر رجعت در زمان امام مهدی رخ میدهد آیا خلو زمین از حجت یا تقدم غیر افضل بر افضل لازم نمیآید؟
- آیا رجعت مستلزم تناسخ نیست؟
- آیا رجعت رجوع از فعل به قوه نیست؟
زمان رجعت
- عقل هیچ راهی برای اثبات یا منع آن چه در قرآن، روایات و نقلهای تاریخی نسبت به وقوع رجعت در گذشته آمده است، ندارد؛ زیرا رجوع معین، قضیه شخصی است و امور جزئی خارجی از قلمرو ادراک عقل بیرون است. پس اصل تحقق عینی رجعت را تنها دلیل نقلی بر عهده دارد[۲۴۵]. همچنین نسبت به وقوع حتمی رجعت در آینده، هیچگونه دلیل عقلی اقامه نشده است؛ زیرا صرف تحقق حادثهای در گذشته، دلیل حتمی بودن وقوع آن در آینده نخواهد بود. شیخ طوسی در این باره معتقد است که احیای گروهی در زمانی خاص، دلیل بر حتمی بودن احیای قوم دیگر در زمانی دیگر نیست [۲۴۶][۲۴۷].
- درباره امتناع وقوع رجعت در آینده نیز هیچ دلیل عقلی یا نقلی اقامه نشده است. هرچند برخی، مانند بلخی با استدلالهای سُست وقوع آن را در آینده جایز ندانستهاند، از جمله:
- رجعت، معجزه بوده و بر نبوت پیامبر دلالت دارد و چنین کاری فقط در عصر رسول خدا (ص) جایز است و در زمانی که پیامبر (ص) رحلت کرد و بعد از او پیامبر (ص) دیگری نیست، مجالی برای چنین معجزهای نخواهد بود. پاسخ این پندار آن است که دلیل، اخص از مدعاست؛ زیرا در عصر ارتحال رسول اکرم (ص) ، امامان معصوم (ع) حضور دارند و معجزه الهی همانطور که دلیل نبوت پیامبر (ص) است، آیتِ امامت امام معصوم (ع) خواهد بود و تحقق رجعت به عنوان معجزه امام معصوم (ع) ، بدون محذور است[۲۴۸][۲۴۹].
- رجوع به دنیا با اعلام به رجعت، جایز نیست؛ زیرا کسی که بداند بار دیگر به دنیا باز میگردد، ممکن است اِغراء شود و تن به تباهی دهد و به اتکالِ بر توبه بعد از رجوع مجدد، مصرانه گناه کند[۲۵۰]. پاسخ: دلیل، اخص از مدعاست؛ زیرا طبق همین پندار، رجوع شخص به دنیا بدون اعلام جایز است. گذشته از آن که رجعت مانند معاد، همگانی نیست. از اینرو گنهکار در عین اطمینان به اصل رجوع برخی از افراد، علم به رجوع خود ندارد. پس هیچ اغرایی لازم نمیآید[۲۵۱][۲۵۲].
- از روایات معصومین(ع) استفاده میشود، رجعت همزمان با ظهور حضرت مهدی(ع) آغاز میشود و در دوران ظهور ادامه خواهد کرد. و همانند برخی از حوادث دیگر جزو کرامات به شمار میآید؛ زندهشدن مردگان و بیرون آمدن از قبرها در حالی که سر و رویشان را غبار و خاک گرفته و آنان از سر میافشانند، حالتی است که مردم آن را ندیدهاند و در آن روز خواهند دید[۲۵۳].
- ظهور حضرت مهدی(ع) در نظام آفرینش از چنان ارزشی برخوردار است که افزون بر شادمانی زندگان، خبر ظهور به مردگان نیز داده میشود و آنها که صلاحیت بازگشت دارند، مخیّر میان بازگشت و ماندن در قبرها میشوند[۲۵۴].
مقارنت رجعت با قیام امام مهدی (ع)
- در مورد زمان رجعت، به طور قاطع میتوان گفت که رجعت، امری مرتبط با ظهور امام زمان(ع) است. میان علمای شیعه در این زمینه اختلافی وجود ندارد و تقریباً تمام کسانی که دربارۀ رجعت سخن گفتهاند، آن را مقارن ظهور ایشان دانستهاند:
- شیخ صدوق در احتجاج بر مخالفان، بازگشت مسیح در آخر الزمان و نماز خواندن وی به امامت امام مهدی (ع) را به نقل از آنان بیان میکند[۲۵۵].
- شیخ مفید، اعتقاد به رجعت هنگام قیام امام مهدی (ع) را بین امامیه اجماعی میداند و ادلهای بر آن میآورد و به شبهات مخالفان، پاسخ میدهد[۲۵۶].
- سید مرتضی نیز رجعت را هنگام ظهور امام زمان(ع) میداند و این عقیده را به کل شیعه امامیه نسبت میدهد[۲۵۷]. جالب این جاست که وی این سخنرا در پاسخ پرسشی میگوید که به تفسیری شاذ از رجعت معتقد است و رجعت را به معنای بازگشت دولت اهل بیت (ع) در زمان قائم (ع) میداند، نه بازگشت خود آنها، هر چند در این تفاسیر نیز زمان رجعت، در ایام حکمرانی امام مهدی (ع) تصویر شده است[۲۵۸]. شیخ طبرسی نیز به صراحت رجعت را هنگام قیام مهدی (ع) میداند[۲۵۹].
- علمای بسیار دیگری نیز به زمان رجعت تصریح کرده و آن را هنگام قیام امام زمان(ع) دانستهاند، از جمله: محمد بن علی ابنشهرآشوب مازندرانی[۲۶۰]، فیض کاشانی[۲۶۱]، سید شرف الدین علی حسینی استرآبادی[۲۶۲]، شیخ حر عاملی[۲۶۳]، محمد بن محمد رضا قمی مشهدی[۲۶۴]، محمد اسماعیل خواجویی [۲۶۵]، عبد علی بن جمعه عروسی حویزی [۲۶۶]، حتی مفسران و عالمان اهل سنت نیز این نگرش را از علمای شیعه میشناسند[۲۶۷].
- علامه مجلسی نیز همین نظر را برگرفته از احادیث متعدد به علمای شیعه نسبت میدهد: «اخبار فراوانی از امامان هُدا از اهل پیامبر (ص) وجود دارد با این مضمون که هنگام قیام قائم (ع) خداوند، گروهی از اولیا و شیعیان را که پیش تر مردهاند، باز میگرداند تا ثواب یاری و معاونت امام زمان(ع) نصیبشان گردد و به دلیل ظهور دولتش شاد گردند و گروهی را هم از دشمنانش باز میگرداند و تا از آنها انتقام کشد و ... »[۲۶۸] [۲۶۹].
- در این باره چند گونه حدیث وجود دارد:
- در برخی احادیث به طور کلی از رجعت در هنگام ظهور، سخن رفته است.مانند این حدیث: امام صادق (ع) فرمود: «إِنَّمَا يُسْأَلُ فِي قَبْرِهِ مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً فَأَمَّا مَا سِوَى هَذَيْنِ فَإِنَّهُ يُلْهَى عَنْهُ وَ قَالَ: فِي الرَّجْعَة إِنَّمَا يَرْجِعُ إِلَى الدُّنْيَا عِنْدَ قِيَامِ الْقَائِمِ (ع) مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً فَأَمَّا مَا سِوَى هَذَيْنِ فَلَا رُجُوعَ لَهُمْ إِلَى يَوْمِ الْمَآبِ»[۲۷۰][۲۷۱].
- برخی دیگر میگویند: هنگامی که زمان قیام قائم (ع) میرسد، در ماه جمادی آخر و ده روز از رجب، بارانی بیمانند میبارد که خداوند به واسطۀ آن، بدنهای مؤمنان و گوشت آنان را در قبورشان میرویاند و...[۲۷۲][۲۷۳].
- در برخی احادیث که پیشتر گذشتند، نام یا تعداد کسانی از اقوام گذشته بیان شده است که رجعت میکنند تا در رکاب امام زمان(ع) باشند [۲۷۴][۲۷۵].
- در احادیثی دیگر، دستور خواندن دعا برای رجعت پس از مرگ به منظور درک ایام ظهور امام مهدی (ع) داده شده است[۲۷۶][۲۷۷].
- روایت شده که مؤمن پس از مرگ، مانند تازه داماد یا تازه عروس که بر فراش خود آرمیده، با مژدۀ بهشت به خواب میرود و اهل بیت (ع) را در بهشت رضوی زیارت میکند و... تا این که قائم (ع) قیام میکند. در این هنگام، خداوند، مؤمن را بر میانگیزاند تا به ندای امام زمان(ع) پاسخ گوید و همراه دیگران دسته دسته به سوی وی میروند[۲۷۸]. در برخی احادیث، از پرسش مؤمنان از رجعت دیگر مؤمنان در هنگامۀ ظهور، سخن رفته است[۲۷۹]. در حدیث رجعت، امام علی (ع)، از علائم ظهور به حساب آمده است[۲۸۰]؛ اما این حدیث با احادیثی که اولین رجعت کننده را امام حسین (ع) معرفی میکند و رجعت ایشان را هنگام مرگ یا کشته شدن امام زمان(ع) تعیین کرده است، منافات دارد. شاید بتوان گفت که مراد از اولین رجعت کننده در این احادیث، رجعت پس از مرگ امام زمان(ع) است که اولین رجعت کننده، امام حسین (ع) است و هم ایشان متکفل کفن و دفن امام زمان(ع) خواهد شد. از سوی دیگر، رجعت امام علی (ع) پیش از ظهور، یکی از رجعتهای امیر مؤمنان (ع) است؛ زیرا در احادیث متعددی ایشان صاحب رجعات "بازگشتها" معرفی شده است[۲۸۱]. در زیارتهای ایشان نیز این موضوع بیان شده است[۲۸۲]. در حدیثی گفته شده که علی (ع) یک رجعت با امام حسین (ع) دارد تا از بنی امیه انتقام کشد[۲۸۳]. و یک رجعت با پیامبر (ص) دارد تا خلیفۀ او باشد و سایر امامان الگو:عل از عوامل وی باشند[۲۸۴]. علامه مجلسی میگوید: امام علی (ع)، هم پیش از ظهور و هم مقارن آن و هم پس از ظهور، رجعت دارد[۲۸۵]. با این بیان، مشکل تعارض برطرف میشود[۲۸۶].
- نتیجه این که تعدّد رجعت از ویژگیهای امیر مؤمنان (ع) است که در سه موضع تحقق میپذیرد؛ اما رجعت بقیۀ افراد، مؤمن یا کافر، هنگام ظهور است، هر چند نمیتوان در تعیین دقیق زمان و چگونگی تقارنش با ظهور، سخنی قاطع و دقیق گفت[۲۸۷].
- اجمالاً این موضوع قابل اثبات است که رجعت با ظهور امام مهدی (ع) ارتباط دارد و زمان وقوع آن، نزدیک ظهور است؛ اما تقدیم و تأخیر وقایع ظهور و تعیین دقیق زمان رجعت و این در پی کدام واقعۀ مرتبط با ظهور اتفاق خواهد افتاد، میسّر نیست و ضرورتی هم برای تعیین دقیق آن وجود ندارد. احادیث در این باره بسیارند و نیازی به ذکر همۀ آنها نیست. آنچه اهمیت دارد و از حکمتهای رجعت بر میآید، همان علم اجمالی به وقوع رجعت با ویژگیهای کلّی آن است و علم به جزئیات آن، هیچ تأثیری در اعتقاد به رجعت و تلاش برای به دست آوردن صلاحیتهای مرتبط با آن ندارد[۲۸۸].
حکمت رجعت
- حکمتهای رجعت را نباید به عنوان دلیل عقلی قطعی در نظر گرفت؛ بلکه هر یک از آنها در جهت معقولسازی و قابل فهم کردن مسئله به کار میآید. فایدۀ این حکمتها، آن است که ذهن انسان را برای فهم و پذیرش موضوع، آماده میکند و مانع انکار بیجا و جاهلانه میشوند. برای رجعت، چند حکمت متصور است [۲۸۹] :
- پاداش صالحان و مجازات مجرمان: ساختار این جهان، بر اساس عدل است. پس این انتظار بهجاست که روزی در همین زندگی دنیاء ظالمانی که خون مستضعفان را در شیشه کردهاند، به سزای اعمال خود برسند. البته مجازات اصلی، در آخرت خواهد بود؛ زیرا دنیا ظرفیت کافی برای مجازات مجرمان را ندارد؛ اما بر اساس قاعدۀ عقلانی "ما لا یدرک کلّه، لا یترک کلّه"؛ [۲۹۰]، خوب است که در این جا هم به سزای اعمالشان برسند و بخشی از مجازات خود را دریابند. بنابراین، جا دارد که به هنگام برپایی دولت عدل مهدوی (ع)، بهترینها و بدترینها باز گردند تا خوبان از بدان، انتقام کشند و در اقامۀ عدالت، مشارکت کنند و سینههایشان را از داغ ظلم، شفا دهند [۲۹۱] و عزت یابند و ایام دولت حق را ببینند و از آن بهرهمند گردند[۲۹۲].
- تقویت امید و آمادگی منتظران: فایدۀ دیگر اعتقاد به رجعت، ایجاد امید و حرکت در جمع مؤمنان برای آمادهسازی خود است. اگر مؤمنان خالص، امکان درک زمان دولت موعود حق را پیدا کنند، همین، مردمان را تشویق میکند که خود را مصداق چنان مؤمنانی بگردانند. همچنین امیدشان افزوده میگردد و میدانند زحماتی که میکشند، در دنیا نیز ثمر خواهد داد[۲۹۳].
- ایجاد فرصت عمل برای شماری از نیکان: اولیای خدا و پیامبرانی که در زندگی خود، توفیق کامل یاری و نصرت حق را نیافتند و مردم، آنها را تنها گذاشتند و نتوانستند ظرفیتهای وجودی خود را آن چنان که میتوانستند، متحقق کنند، اینک این امکان را مییابند که به آن ظرفیتها تحقق بخشند و به کمال لایق خویش دست یابند. از این رهگذر، مردم جهان نیز بهرهمند میشوند. مؤمنان طراز اول نیز چنین حکمی دارند. آنان که ظرفیتهای بیشتری برای عمل در راه حق داشتنهاند، اما به دلیل عمل سران کفر و نفاق، از راه باز ماندهاند، جا دارد که دوباره به زندگی باز گردند تا ضمن نصرت دولت حق، خود به مراتبی در سیر الی الله دست یابند. میتوان حدس زد که این فرصت، ویژه کسانی است که همت و اندیشۀ برتری داشته و بیش از آنچه برایشان میسر شده، در اندیشه گذراندهاند و نیت آن را داشتهاند که در راه حق، اعمال بزرگتری انجام دهند؛ امّا کسانی که تغییر شرایط و ادامۀ حیاتشان، تغییری در عملکرد آنها ایجاد نمیکرد، و به آنچه برایشان میّسر شد، بسنده میکردند، ضرورتی برای رجعت آنها وجود ندارد. این گروه، همان مردم متوسطاند. به بیان دیگر، مقتضای عدل الهی، آن است که فرصت عمل برای همه فراهم آید و در قیامت، کسی نتواند بگوید: اگر شرایط و فرصت دیگری میداشتم، میتوانستم بیشتر در راه خدا مجاهده کنم. بر این اساس، متوسطان از مردم، اعم از مؤمن و کافر، به آنچه رخ داده، اکتفا میکنند. دو گروه نخبه میماند: گروه کافران که از همۀ ظرفیت خود، بهره گرفته و هر چه توانستهاند، کردهاند. آنان دستشان باز بوده و اگر بیشتر عمر میکردند، به همان طریق قبلی ادامه میدادند؛ و گروه مؤمنان طراز بالا، که دستشان برای بسیاری از کارها بسته بوده و نتوانستهاند تمام ظرفیت خود را تحقّق بخشند و تنها در دولت عدل آخر الزمان است که فرصت چنان اعمالی را پیدا میکنند. حکمت بالغۀ پروردگار، اقتضا می کند که چنان فرصتی را برای این مردم نیک سیرت فراهم آورد[۲۹۴].
چیستی و چگونگی رجعت
- از مجموع آیات، روایات و بیان دانشمندان بزرگ شیعه که به آنها اشاره خواهد شد، به دست میآید که رجعت، جهانی است با ویژگیهای خاص به خود که نه به طور دقیق چون جهان دنیاست و نه همانند جهان آخرت است و در عین حال، برزخ نیز نیست؛ عالمی است با تعریف خاص به خود[۲۹۵].
- مرحوم علامه طباطبایی در این باره مینویسد: «رجعت از مراتب روز قیامت است اگر چه در کشف و ظهور پایینتر از روز قیامت است و دلیل پایینتر بودن آن از قیامت، امکان راه یافتن تباهی و شر (فیالجمله) در آن است، به خلاف قیامت که هیچ گونه تباهی و شری در آن راه نخواهد یافت و به همین دلیل روز ظهور حضرت مهدی علیهالسلام نیز گاه ملحق به قیامت شده است به خاطر ظهور و غلبه تامه حق، اگر چه روز ظهور حضرت نیز پایینتر از روز رجعت است»[۲۹۶][۲۹۷].
- روشن است که مرحوم علامه رستاخیز بزرگ را در بالاترین درجۀ کشف و شهود دانسته و رجعت، در رتبۀ میانی است و پایینتر از این دو، ظهور حضرت مهدی(ع) است[۲۹۸].
- دستاورد سخن اینکه اگر چه رجعت، در همین دنیای مادی و با این مشخصههای ویژه اتفاق خواهد اتفاد؛ اما مقیاسهایی که در آن روز بزرگ به وقوع خواهد پیوست، آن را به کلی از نحوۀ زندگی در زمان ما جدا و متفاوت خواهد کرد و بیگمان تبیین زوایای آن، امروزه کاری بس سخت مینماید؛ همان گونه که حقیقت معاد همچنان جزو رازهای خداوند است[۲۹۹].
رجعت سبب بازگشت از فعلیت
- یکی از شبهههایی که درباره رجعت مطرح شده این است که: وقتی انسان از زندگی دنیایی جدا شد و وارد جهان برزخ شد، در حقیقت از جهان طبیعت به جهان "ماوراء" وارد شده و این خود، در او کمال پدید میآورد؛ یعنی همۀ آنچه در او "بالقوه" بوده، به "فعلیت" رسیده و حال آر از جهان غیب به جهان ماده برگردد چنانچه در رجعت چنین است بایسته است آنچه که برای او به فعلیت رسیده، دوباره بالقوه شود و این از نظر عقل محال است[۳۰۰].
- مرحوم علامه طباطبایی همین شبهه را به صورت علمیتر مطرح کرده مینویسد: «بعضی میگویند: به طوری که در جای خود ثابت شده، موجودی که قوه کمال و فعلیت را دارد هنگامی که از قوه به فعل آید؛ یعنی کمالات استعدادی آن، جنبه وجودی فعلی به خود بگیرد، چنین چیزی نمیتواند به حال اول باز گردد؛ زیرا رجوع از فعلیت به قوه محال است، همچنین هر موجودی که دارای وجود کاملتر است در مسیر تکامل خود به وجود ناقصتر "از آن نظر که ناقصتر است" بر نمیگردد، بنابراین چون نفس انسان بر اثر مردن تجرّد از ماده پیدا میکند و یک موجود مجرد مثالی یا علی میشود و ناگفته پیداست که این دو مرتبه "تجرد مثالی و عقلی" فوق مرتبه ماده بوده و وجود آنها قویتر از وجود مادی است با این حال محال است که مجدداً نفس بعد از مرگ به ماده تعلق پیدا کند، زیرا مستلزم رجوع از فعلیت به قوه است»[۳۰۱][۳۰۲].
- در اینجا به دو صورت میتوان پاسخ داد[۳۰۳]:
- اول اینکه محال بودن بازگشت از فعل به قوه درست است، اما کسی نگفته است که رجعت از این نوع است؛ توضیح اینکه: چنانچه دیده میشود، شبهه از یک صغری و یک کبری فراهم آمده است و صغری این است که لازمه رجعت و بازگشت، خروج از فعلیت به قوه است و کبری، خروج از فعلیت به قوه که محال است[۳۰۴].
- اما کبری کاملاً صحیح و مورد قبول است و کسی شک در آن ندارد، ولی آنچه که میبایست به آن توجه شود، صغری است و باید از فعل به قوه باشد. چرا که وقتی عالم رجعت از سنخ معاد شمرده شد دیگر بازگشت به دنیایی که پیش از مرگ داشته نخواهد بود، بلکه خود در طول رسیدن به کمال خواهد بود و بازگشت هیچ گونه کمالی را کم نخواهد کرد[۳۰۵][۳۰۶].
- افزون بر آنچه یاد شد آنچه در نظام آفرینش در نمونههای فراوان رخ داده، زنده شدن برخی از مردگان و ادامۀ زندگی آنها است که در قرآن به آنها اشاره شده است. و حتی کسانی که این شبهه را مطرح میکنند آن را به عنوان یک واقعیت قرآنی پذیرفتهاند حال چگونه اتفاق آن در آخرالزمان چنین دشواری را دارد در حالی که رجعت در امتهای گذشته نداشته؟! خدا میداند![۳۰۷].
رجعت همان تناسخ
- یکی دیگر از شبهاتی که در بحث رجعت بر اثر نفهمی باورهای شیعه همواره از طرف مخالفان به آن دامن زده شده این است که قول به رجعت، مستلزم قول به تناسخ است و چون تناسخ باطل است قول به رجعت نیز باطل است[۳۰۸].
- پیش از هرگونه توضیحی در این زمینه مناسب است نخست معنای تناسخ روشن شود تا تفاوت رجعت و تناسخ روشن شود[۳۰۹].
- "تناسخ" در لغت از ریشه "نسخ" گرفته شده است. راغب اصفهانی در مفردات نسخ را این گونه تعریف کرده است: «النسخ هو ازلة شیء بشیء یتعقبه کنسخ الشمس الظل، الظل الشمس و الشیب الشباب»[۳۱۰][۳۱۱].
- اما معنای اصطلاحی تناسخ این است: نفسی که هنگام ارتباط به بدن کمالاتی را کسب کرده، بعد از جداشدن از آن، به بدن دیگر بپیوندد[۳۱۲].
- شیخ مفید درباره معنای تناسخ میگوید: «و معنی التناسخ هو ان تتکرر الادوار الی مالا نهایه و ان الثواب و العقاب فی هذه الدار لافیدار اخری لاعمل فیها و ان اعمالنا التی نحن فیها انما هی اجزیة علی اعمال سلف فی الادوار الماضیة، فاراحة و السرور و الفرح هی مرتبة علی البر التی سلف منا فی الادوار الماضیة، و الغم و الحزن مرتبة علی اعمال الفجور التی سلفت و قد ابطل هولاء جمیع الشرایع و السنن»[۳۱۳][۳۱۴].
- سید مرتضی با صراحت تمام کسانی که معتقد به تناسخ هستند را کافر دانسته مینویسد: «.... لان اهل التناسخ لا یعدون من المسلمین... لکفرهم و ضلالتهم»[۳۱۵][۳۱۶].
- مرحوم علامه طباطبایی در این باره میفرماید: «... تناسخ عبارت از این است که بگوییم: نفس آدمی بعد از آن که به نوعی کمال، استکمال کرد، و از بدن جدا شد، به بدن دیگری منتقل شود، یا خود نفس دارد، یا ندارد، اگر نفس مورد گفتگو میخواهد به آن منتقل شود، و این فرضیهای محال است، چون بدنی که نفس مورد گفتگو میخواهد به آن منتقل شود، یا خودش نفس دارد یا ندارد، اگر نفس داشته باشد مستلزم آن است که یک بدن دارای دو نفس بشود، و این همان وحدت کثیر و کثرت واحد است که محال بودنش روشن است، و اگر نفس ندارد، مستلزم آن است که چیزی که به فعلیت رسیده، دوباره برگردد بالقوه شود، مثلاً پیرمرد برگردد کودک شود که محال بودن این نیز روشن است[۳۱۷][۳۱۸].
- برخی از مفسرین معاصر نیز درباره رجعت چنین نوشتهاند: «عقیدهمندان به تناسخ چنین میپندارند که انسان بعد از مرگ، بار دیگر به همین زندگی باز میگردد؛ منتها روح او در جسم دیگر و نطفه دیگر حلول کرده و زندگی مجددی را در همین دنیا آغاز میکند و این مسئله ممکن است بارها تکرار شود، این زندگی تکراری در این جهان را تناسخ یا "عود ارواح" مینامند[۳۱۹][۳۲۰].
تفاوت رجعت با تناسخ
- مرحوم مظفر در پاسخ کسانی که رجعت را نوعی تناسخ میدانند مینویسد: «کسی که رجعت را به عنوان تناسخ، باطل میداند، فرق میان تناسخ و معاد جسمانی را در نیافته است. رجعت از اقسام معاد جسمانی است و تناسخ، انتقال روح از جسمی به جسم دیگر و جداشدن از جسم اول است و این، معاد جسمانی نیست. معاد جسمانی، یعنی بازگشت روح با همان مشخصات به بدن اول و معنای رجعت نیز همین است و اگر رجعت همان تناسخ باشد، زندهشدن مردگان به دست حضرت عیسی نیز تناسخ است یا حشر و نشر در قیامت و معاد جسمانی نیز باید تناسخ باشد[۳۲۱][۳۲۲].
- از آنچه گفته شد روشن میشود که تناسخ مردود، و به طور کامل با رجعت تفاوت میکند و ایراد شبهاتی از این دست، دلیلی غیر از تعصب و جهالت نداشته است[۳۲۳].
بازگشت کفار و مجرمین از اعمال بدشان
- «و قد قال قوم من المخالفین لنا: کیف یعود کفار الملۀ بعد الموت الی طغیانهم و قد عاینوا عذاب الله تعالی فی البزرخ، و تیقنوا لذلک انهم مبطلون؟!» بدون شک عذاب کفار و اشرار از همان ابتدای لحظات مرگ آغاز میشود. حال چگونه ممکن است آنها در عالم بزرخ انواع و اقسام عذابها را ببینند. و پس از رجعت، دوباره همان روش بد خود را ادامه دهند؟. مرحوم شیخ مفید با طرح این شبهه در ادامه این گونه پاسخ داده است: البته این عجیبتر نیست از کفار آنچنانی که در برزخ انواع عذابها را میبینند و میدانند که هیچ گونه جدایی از عذاب برای آنها نیست و بر آنها به خاطر گمراهیاشان در دنیا احتجاج میشود. پس در آن هنگام میگوید ای کاش برگردانده میشدیم و هرگز آیات پروردگارمان را تکذیب نمیکردیم و از جمله مؤمنین میبودیم. پس خداوند در پاسخ آنها میفرماید: بلکه همچنان به کارهای قبلی خود ادامه میدهند به درستی که آنها دروغگویانند. پس برای مخالف پس از این دلیل جای هیچ گونه شبههای باقی نخواهد ماند تا بر بحث وارد نمایند[۳۲۴][۳۲۵].
- به این پرسش به دو صروت میتوان پاسخ داد[۳۲۶]:
- ۱. این گونه نیست که دیدن حقایق همواره آثار حتمی داشته باشد و کسی که حقیقت را دید، دست از باطل خود بردارد. همانگونه که در تاریخ کم نبودهاند کسانی که معجزات و کراماتی را از انبیاء و اولیاء دیدند، ولی همچنان بر باطل خود پافشاری میکردند. دلیل مطلب این است آنچه که باعث دشمنی میشود فقط نادانی به حقیقت نیست، بلکه عوامل پرشماری دست به یکدیگر داده و شخص را از پذیرش حق دور میسازد. هوای نفسانی و وسوسههای شیطانی از جمله مهمترین این عوامل هستند.
خداوند این حقیقت را در ضمن دو آیه شریف قرآن چنین بیان فرموده است: ﴿وَلَوْ تَرَىَ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى النَّارِ فَقَالُواْ يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ﴾ [۳۲۷][۳۲۸].
- با بیان این آیات از قرآن دیگر هیچ گونه جای سخن برای مخالفین در این باره، باقی نخواهد ماند[۳۲۹].
- ۲. پروردگار متعال آنگاه که کفار را در رجعت باز گرداند تا از آنها انتقام بگیرد، هرگز توبه آنها را نخواهد پذیرفت؛ همان گونه که وقتی فرعون در آستانه غرق شدن قرار گرفت در آن حال توبه کرده و اظهار ایمان کرد و خداوند نپذیرفت:
﴿قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِينَ﴾ [۳۳۰][۳۳۱].
- خداوند در پاسخ فرمود: ﴿آلآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ﴾ [۳۳۲] بنابراین از آنجایی که کارهای خداوند از روی حکمت است گاهی در شرایط خاصی توبه پذیرفته میشود و گاهی توبه پذیرفته نخواهد شد و این اشکال نیز وارد نخواهد بود[۳۳۳][۳۳۴].
کیفر در رجعت و ناسازگاری با دنیا
- برخی با بیان این شبهه که پذیرفتن رجعت به دنیا برای کیفر و پاداش، با طبیعت این دنیا که سرای عمل است نه حساب، سازگاری ندارد؛ و قرآن نیز به آن اشاره کرده است[۳۳۵].
- و القول بالرجعة بعد الموت الی الدنیا لمجازاة المسیئین و اثابة المحسنین ینافی طبیعۀ هذا الدنیا و انها لیست دار جزاء و انما توفون اجورکم یوم القیمةفمن زحزح عن النار و ادخل الجنة فقد فاز و ما الحیوة الدنیا الا متع الا متع الغرور؛ و همانا روز رستاخیز پاداشهایتان به طور کامل به شما داده میشود. پس هر که را از آتش به دور دارند و در بهشت در آورند قطعاً کامیاب شده است؛ و زندگی دنیا جز مایه فریب نیست[۳۳۶].
- پاسخ اینکه[۳۳۷]:
- اولاً، برخی پاداشها و مجازاتها، دنیوی است و فرقی میان همین دنیا و زندگی معمولی و رجعت نیست و آیات قرآن نیز منافاتی با آن ندارد[۳۳۸].
- ثانیاً، رجعت فقط برای پاداش و مجازات نیست، بلکه حکمتهای فراوان دیگر نیز دارد که بسیاری از آنها بر ما پوشیده است[۳۳۹].
تعارض رجعت با فلسفه معاد
- چنانچه معتقدین به این تعارض گفتهاند: «کما اینکه اعتقاد به رجعت مایه تضعیف اعتقاد به روز قیامت میشود و روشن میشود که این "یعنی تضعیف اعتقاد به معاد" از جمله اهداف کسانی است که این اعتقاد را فراهم آوردند و آنها دوازده امامیها بودند که آیات معاد را تأویل به رجعت کردند و از جمله تأثیرات این اعتقاد این بود که برخی از فرقههای منسوب به شیعه معاد را انکار کردند و به تناسخ اعتقاد پیدا کردند...» [۳۴۰][۳۴۱].
- با ذکر تفاوتهایی که میان رجعت و معاد وجود دارد به راحتی پاسخ این اشکال داده خواهد شد و این تفاوتها عبارتند از[۳۴۲]:
- رجعت مربوط به همه مردگان نیست، بلکه مخصوص یک گروه ویژه است، در حالی که معاد عبارت از زندهشدن جمیع مردگان در روز قیامت است[۳۴۳].
- رجعت پیش از قیامت و در همین دنیا صورت میپذیرد، در حالی که قیامت و معاد در زمانی معین در جهانی دیگر است[۳۴۴].
- زندگی زجعت کنندگان محدود بوده و دوام ندارد، اما زندگی بعد از قیامت هم برای اهل بشت و هم برای دوزخیان جاودانه خواهد بود[۳۴۵].
- بنابراین میتوان گفت رجعت به نوعی در راستای تکامل مؤمنان محض و تحمیل کیفرهای دنیوی برای کافران محض به شمار میآید. یعنی گروهی از مؤمنان خالص که زمینۀ رسیدن به کمالات والا را داشتهاند، اما به سبب موانعی از رسیدن به آن دور ماندهاند، در زمان رجعت این حرکت را کامل میکنند و افزون بر شاهد بودن برپایی حکومت حق خود نیز در آن نقش خواهند داشت و در برابر گروهی که در کفر محض غوطهور شدهاند در همین دنیا به کیفرهای دنیوی خود میرسند. اگر چه در برخی روایات هدف از رجعت نیکان را انتقام از دشمنان و تشفی قلب ذکر کردهاند، ولی به نظر میرسد افزون بر آن، امر مهمتری نیز مدنظر بوده که مورد اشاره قرار گرفت[۳۴۶].
رجعت از عقاید یهودی
- برخی میپندارند شیعه باور به رجعت را از اعتقادات یهودیان گرفتهاند: رجعت از عقاید دیرینه یهود است، منشا این عقیده در آنان حدیث معروف عزیر و به ویژه داستان هارون بود. بعد از آن که هارون در بیابان وفات کرد، یهود همصدا گفتتند: موسی از روی حسد او را کشته است و چون نسبت به هارون بیش از موسی(ع) متمایل و علاقهمند بود در نتیجه علاقهمندی قائل به رجعت وی شده، همواره منتظرش بودند[۳۴۷][۳۴۸].
- این شبهه از دو جهت قابل بحث است[۳۴۹]:
- ۱. یهودیها قائل به رجعت افرادی در گذشته هستند که نه فقط آنها بلکه آیاتی از قرآن مجید نیز به آن تصریح نموده است، که در بخش آیات مربوط به وقوع رجعت در گذشته برخی از آنها مطرح شد. و اگر چنانچه اشکال کننده مقصودش این است که شیعه اعتقاد به رجعت را از این اعتقاد یهودیها گرفته است به طور کامل در اشتباهاند. شیعه فقط برای بیان امکان رجعت به وقوع آن در امتهای گذشته آن هم از آیات قرآن استشهاد نموده است. و آنگاه ضمیمه به انبوهی از روایات که عموم اهل سنت بدانها قائل هستند حتی بیش از آنچه بدان معتقد است معتقدند هر آنچه در امتهای پیش رخ داده طبق فرمایش پیامبر(ص) میبایست در امت اسلام رخ دهد[۳۵۰].
- ۲. یهودیها قائل به رجعت افرادی در آخر الزمان هستند. اگر چه این قول دوم به اعتقاد شیعه درباره رجعت نزدیک است، ولی شباهت و نزدیکی دو اعتقاد نسبت به هم نه دلیل بر گرفتن آن اعتقاد از دیگری میشود و نه دلیل بر بطلان آن، و اگر چنین باشد در میان اهل سنت موارد فراوانی از این دست یافت میشود[۳۵۱].
- برخی در دین یهود به زمان داوری بر زمین، معتقدند. در تورات آمده: «مردگان تو مجددا زنده خواهند شد، و اموات ما بر خواهند خاست؛ ای شما که در خاک خفتهاید بیدار شده و شادی نمایید، زیرا شبنم تو مثل شبنم گیاهها است و زمین مردگان را باز پس خواهد داد»[۳۵۲][۳۵۳].
- و چون یهود اعتقادی به آخرت ندارد بعضی معتقدند که مراد زنده شدن مردگان در همین جهان است برای بار دوم و در این روز قضاوت و داوری صورت گرفته و خوبان بدور از ستمگران و بدان به زندگی موعود و مطلوب خود خواهند رسید. بنابراین وجد شباهت هیچ دلیلی بر اخذ آن از اعتقاد پیش و یا بطلان آن نخواهد بود[۳۵۴].
منافات رجعت با تلقین میت
- در برخی روایات تلقین میت آمده است که چون میت را در قبر گذارند بگویند: این اولین روز از روزهای آخرت و آخرین روز از روزهای دنیاست، از اینجا معلوم میشود که این مرده دیگر به دنیا باز نمیگردد و عمر دنیاییش تمام شده است[۳۵۵].
- پاسخ اینکه[۳۵۶]:
- اولاً، رجعت عمومی نیست و مادامی که نمیدانیم کسی از اهل رجعت است یا نه، مستحب است این دعا در تلقینش خواهند شود[۳۵۷].
- دوماً، رجعت واسطۀ میان دنیا و آخرت است، هم ممکن است آن را دنیا نامید و هم آخرت؛ اهل لغت دنیایش گویند و در احادیث نیز گاهی دنیا و گاهی آخرت گفته شده است[۳۵۸].
- سوماً، زندگی پیش از مرگ نسبت به زندگی بعد از آن به حسب وضع لغوی دنیاست، چون دنیا مشتق از "دنو" «=نزدیکی» یا از "دنائت" «=پستی» است. اما اطلاق آن بر زندگی دوم، نیاز به قرینه است، زیرا اگر چه در برابر رستاخیز بزرگ میتوان رجعت را دنیا گفت، امّا به طور اطلاق نمیتوان نام دنیا بر آن نهاد[۳۵۹].
- چهارماً، حدیث مورد نظر روایت واحدی است و اگر صریح در معارضه و مخالفت هم بود با ادله رجعت تاب مقاومت نداشت، تا چه رسد که صریح هم نباشد [۳۶۰][۳۶۱].
رجعت و امامت فاضل بر افضل
- بنابر قول رجعت لازم میآید غیر افضل حضرت مهدی(ع) بر افضل پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) و...امامت کند[۳۶۲].
- آنچه میتوان در پاسخ گفت اینکه انبیا و اولیا تسلیم محض ارادۀ الهی هستند و از آنجایی که خداوند امامت بالفعل را در زمان رجعت از آن آخرین وصی پیامبر(ص) دانسته، بنابراین سایرین در مقابل ارادۀ الهی سر فرود خواهند آورد؛ چنانچه در روایات فروانی گفته شده است: ائمه معصومین(ع) یک نور واحد هستند و شیعیان از مقایسه میان آنها میبایست پرهیز نمایند. و شاید هم بتوان افزود که لزوماً امام(ع) برای کسانی است که نیازمند امامت و پیشوایی فرد دیگر هستند و هنگامی که انوار پاک معصومین به عنوان انسان کامل در نظام خلقت مطرح هستند، نیازی به امامت دیگری ندارند و در عصر حضرت مهدی(ع)، آن حضرت برای دیگران امام است و پیامبر(ص) و ائمه(ع) در رجعت خود، امام خویش خواهند بود[۳۶۳].
- البته از برخی روایات به دست میآید در آن زمان تکلیف از رجعت کنندگان ساقط است، فقط زنده میشوند تا وعدههای خدا را ببینند. یا اینکه ممکن است مکلف باشند، اما به تکلیف به خصوص، نه به نبوت و امامت، زیرا در احادیثی رسیده است که خداوند به پیغمبر (ص) در آخر عمر وحی کرد: دوران پیامبریت پایان یافت و مدتت تمام شد، علم و ایمان و میراث نبوت را در نسلت قرار ده[۳۶۴].
- احتمال دیگر اینکه شاید رجعت ائمه(ع) بعد از وفات حضرت مهدی(ع) باشد، زیرا در حدیثهای فراوانی آمده است اول کسی که به دنیا بر میگردد، حسین(ع) بوده که در آخر عمر حضرت مهدی(ع) بیاید و هنگامی که مردم او را شناختند و حضرت مهدی(ع) از دنیا رفت غسلش میدهد و این مدت ناچیز که هر دو امام(ع) در دنیا هستند به جهت ضرورت یا به سبب انقطاع تکلیف حضرت مهدی(ع) در وقت احتضار مستثنی است، ولی البته حضرت مهدی(ع) در زمان دیگر زنده خواهد شد [۳۶۵][۳۶۶].
- به نظر میرسد هیچ یک از پاسخ یادشده کافی نیست، چرا که از برخی روایات به دست میآید که در عصر رجعت نیز تکلیف به جای خود باقی است[۳۶۷].
- افزون بر آن، این که مکلف نبودن به نبوت و امامت، نبی بودن و امام بودن ایشان را از میان نخواهد برد و از سوی دیگر، روایات فراوانی وجود دارد که پیامبر وعلی علیهالسلام و امام حسین و بسیاری از پیامبران و نیکان همزمان رجعت خواهند کرد و یا اینکه حداقل مدت زمانی را با یکدیگر خواهند بود. بنابراین آنچه در ابتدای پاسخ ذکر شد مناسبتر مینماید[۳۶۸].
رجعت در تعارض با برخی آیات
- یکی دیگر از اشکالاتی که به اعتقاد رجعت وارد کردهاند ذیل آیه ۳۱ سوره یس است. در این آیه میخوانیم: مگر ندیدهاند که چه بسیار نسلها را پیش از آنان هلاک گردانیدیم که دیگر آنها به سویشان باز نمیگردند؟[۳۶۹].
- منکران رجعت پس از آن که آیه را دلیلی بر نفی رجعت دانستهاند به کلام ابن عباس استشهاد نموده که گفت: اگر چنان باشد که علی(ع) رجعت نماید چه بد مردمانی هستیم که همسران او را تزویج نمودیم. و بالاخره در پایان از آیه و روایت فوق حکم به کفر قائلین به رجعت نموده میگوید: «و یجب اکفار الروافض فی قولهم بان علیاً و اصحابه یرجعون الی الدنیا...»[۳۷۰]؛ اما اینکه چگونه به راحتی از آیه چنین برداشتی میشود بس مشکل مینماید[۳۷۱].
- صدرالمتألهین در تفسیر خود پس از نقل کلام زمخشری میگوید: «و فیه نظر لا یخفی علی المصنف؛ آنگاه ادامه میدهد که عدم رجعت برخی از کفاری که به هلاکت ابد رسیدهاند هیچ گونه دلالتی بر عدم رجعت دیگران ندارد»[۳۷۲][۳۷۳].
- آنگاه مینویسد: «و قد صح عندنا بالروایات المتظافره عن ائمتنا و ساداتنا من اهل بیت النبوة و العلم حقیقۀ مذهب الرجعة و وقوعها عند ظهور القائم آل محمد. العقل ایضاً لا یمنعه لوقوع کثیراً من احیاء الموتی باذن الله....»[۳۷۴]؛ و در پایان صدر المتألهین این احتمال را بعید ندانسته که معنای اهلاک، اهلاک به معنای مرگ حاصل از جهل کفر و دشمنی است نه هلاکت جسمانی و اگر چنین شد دیگر ارتباطی به رجعت نخواهد داشت[۳۷۵].
تکلیف در زمان رجعت
- یکی از پرسشهایی که مطرح است اینکه آیا انسانها همانند حیات پیشین خود دارای تکلیف خواهند بود یا خیر؟[۳۷۶].
- در یک بررسی اجمالی در این باره به سه قول بر میخوریم[۳۷۷]:
- ۱. برخی بر این اعتقادند که زمان رجعت، همچون قیامت زمان پاداش و مجازات است و تکلیف در آن راهی ندارد[۳۷۸].
- استدلال این گروه این است که کفاری که رجعت میکنند با توجه به شهود برزخی حقایق در عالم برزخ، توبه خواهند کرد و بنابراین نقض غرض خواهد شد[۳۷۹].
- توبه و هدایت در پیش گیرند و در میان امتهای گذشته بسیاری بودهاند که با دیدن معجزات انبیاء حتی عذابهای الهی، همچنان راه دشمنی در پیش گرفتهاند[۳۸۰].
- ۲. برخی نیز اعتقاد دارند در رجعت تکلیف وجود دارد، چرا که رجعت در دنیا تحقق مییابد نه در آخرت[۳۸۱].
- ۳. برخی نیز قائل به تفصیل شدهاند که اگر چه دار تکلیف نیست، ولی انجام کارهای خوب ثواب و کارهای بد جزا به دنبال خواهد داشت و یا اینکه خوبان و مؤمنان تکلیف داشته به یاری معصومین(ع) همت میگمارند و فقط برای کفار و دشمنان دار مجازات است[۳۸۲].
- مرحوم علامه مجلسی در این باره مینویسد: «ان زمان الرجعة لیس زمان التکلیف فقط بل هو واسطة بین الدنیا و الآخره، فالنسبة الی جماعة دار تکلیف و بالنسبة الی جماعة دار جزاء»[۳۸۳][۳۸۴].
- مشکل گفتۀ علامه این است که مشخص نشده برای چه کسانی دار تکلیف و برای چه کسانی دار جزاء است[۳۸۵].
- سید مرتضی در رسائل شریف خود به این نکته اشاره کرده که رجعت هیچگونه منافاتی ندارد[۳۸۶][۳۸۷].
- هم ایشان در محلی دیگر بر ادعای خود این گونه دلیل میآورد که: «بدون شک بر کسانی که رجعت میکنند یاری کردن امام واجب است، چه اینکه دفاع از آن حضرت و یاری کردن او در برابر دشمنان تکلیف خواهد شد». پس نمیتوان گفت تکلیف ندارند[۳۸۸].
- البته ایشان در ادامه تکلیفداشتن کفاری که رجعت میکنند را نپذیرفته؛ رجعت آنها را صرفاً جهت چشیدن عذاب و ذلت ذکر کرده است [۳۸۹][۳۹۰].
- به نظر میرسد در دوران رجعت نیز همچنان تکلیف ادامه خواهد داشت، به لحاظ اینکه آیات و روایات فراوانی دنیا را دار تکلیف شمرده است. و در این میان مؤمنان با یاری معصومین(ع) بر پاداش خود خواهند افزود، و چون رجعت کفار فقط برای کیفر دنیایی خواهد بود، از این رو تکلیف برای آنها موضوعیّت ندارد[۳۹۱].
- افزون بر آن، اگر گفته شود هیچ گونه تکلیفی وجود نخواهد داشت؛ اوّلاً روایاتی که بخشی از فلسفه رجعت را یاری حضرت مهدی(ع) و معصومین(ع) دانسته مشکل پیدا خواهد کرد و دیگر اینکه رجعت بیهوده خواهد بود[۳۹۲].
- اگر چه در روایات اشاره چندانی به فلسفۀ رجعت نشده، ولی از مجموع احادیث و سخنان بزرگان از علمای شیعه میتوان موارد ذیل را به عنوان فلسفه و اهداف برپایی رجعت برشمرد[۳۹۳]:
- تکامل بیشتر مؤمنان: دستهای از روایات یکی از حکمتهای رجعت را رسیدن به کمال برای مؤمنان ذکر کرده است [۳۹۴][۳۹۵].
- تحمل کیفرهای دنیایی و عذاب کفار به هنگام دیدن دولت حق در همین دنیا: از دیگر فلسفههای رجعت رسیدن عذابهای دنیوی بر کفار شمرده شده است [۳۹۶][۳۹۷].
- لذّت بردن مؤمنان از دیدن برپایی حکومت حق: دستهای از روایات نیز حکایت از لذتبردن مؤمنان از اقامه حکومت جهانی عدل است [۳۹۸][۳۹۹]
- انتقامجویی از دشمنان: و بالاخره پارهای از روایات نیز سخن از انتقام گرفتن از دشمنان اهل بیت(ع) و کفار به میان آورده است[۴۰۰][۴۰۱]
- بنابراین درباره مجازات و پاداش میتوان گفت فقط مجازات کافران در رجعت، دیدن حکومت عدل جهانی است که از این طریق عذاب خواهند شد، اگر چه روایات فراوانی نیز گرفتن انتقام از دشمنان اهل بیت(ع) را در رجعت بیان نمودهاند. بیش از این مجازات و پاداش موکول به قیامت خواهد شد[۴۰۲]
- در پایان یادآوری این نکته بایسته است که برخی از پرسشها و شبههها به خاطر ابهامها و اجمالهایی است که در روایات رجعت به سبب حقیقت زندهشدن مردگان است که بررسیهای کارشناسانه و ژرف میتواند به هر چه روشنتر شدن حقایق این باور سترگ بیانجامد[۴۰۳]
اقسام رجعت
مدخل های اخص
به لحاظ رجعت كننده
- رجعت اسماعیل بن جعفر بن محمد الصادق
- رجعت اسماعیل بن حزقیل
- رجعت اصحاب علی
- رجعت اهل بیت
- رجعت عیسی
- رجعت محمد الإمام
به لحاظ موطن رجعت
از موضوعات اعتقادی شیعه، عقیده به رجعت است، به معنای بازگشت به دنیا پس از مرگ و قبل از قیامت. رجعت تاریخی به معنای عدول از ارزشهای مکتبی نیز وجود دارد که اشاره خواهد شد. رجعت به معنای حیات دوباره، مخصوص بعضی از افراد است نه امری همگانی. کسانی همچون پیامبر، امامان و بعضی از شیعیان ائمه، پس از ظهور امام زمان(ع) زنده میشوند و به صحنۀ دنیا برمیگردند. اصل آن از اعتقادات مورد اتّفاق و محکم شیعه است، هرچند در جزئیات و کیفیّت و زمان آن اختلاف نظر است. برخی در اثبات آن به آیاتی از قرآن استدلال کردهاند که شاهدی بر زنده شدن دوبارۀ انسان در همین دنیا و پیش از برپایی قیامت است، مثل آیات ﴿﴿وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ*حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٍ يَنسِلُونَ*وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ﴾﴾[۴۰۴]، ﴿﴿أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنْ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لاَ يَرْجِعُونَ﴾﴾[۴۰۵] ، ﴿﴿الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾﴾[۴۰۶] و ﴿﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ*ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ*وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِكْرَى لِأُولِي الأَلْبَابِ﴾﴾[۴۰۷] براساس این عقیده، گاهی به شیعه، "رجعیّه" هم گفته شده است. شیخ مفید میگوید: خداوند، کسانی را از مردگان به همین صورت دنیاییشان به دنیا برمیگرداند، بعضی را عزت میبخشد، برخی را خوار میکند، اهل حق از اهل باطل و مظلومین از ظالمین انتقام میگیرند و این هنگام قیام مهدی آل محمّد است. اهل رجعت، یا در ایمان و عمل صالح، رتبهای بسیار بالا دارند که خداوند دولت حق را به آنان نشان میدهد، یا در فساد و گمراهی و ظلم به اولیای خدا و انجام گناهان به حدّ بالا رسیدهاند که خدا از آنان انتقام میگیرد. هردو گروه پس از آن میمیرند تا در رستاخیز عمومی دوباره برای ثواب و عقاب زنده شوند. قرآن و روایات بسیار بر این موضوع دلالت میکند و امامیه بر این عقیده اتفاق نظر دارند.[۴۰۸] دشمنان شیعه، عقیده به رجعت را حمل بر "تناسخ" کردهاند که چنین نیست. بعضی از بزرگان دربارۀ رجعت، آراء عرفانی خاصّی دارند. تألیفات مستقلی نیز دربارۀ این موضوع اعتقادی شیعه نگاشته شده است(...). امام صادق(ع) فرمود: لیس منّا من لم یؤمن برجعتنا...[۴۰۹] کسی که ایمان به رجعت ما نداشته باشد از ما نیست. در دعاها و زیارتهای متعددی نیز بحث رجعت مطرح است. در زیارت جامعه تعبیر «مؤمن بإیابکم مصدّق برجعتکم» آمده است و درخواست رجعت و بازگشت به دنیا در دولت امام زمان(ع) در زیارتهای فراوانی آمده است، همچون أحیانی فی رجعتکم[۴۱۰] از این رجعت در روایات با عنوان "یوم الکرّه" هم یاد شده و فرمودهاند: أیّام اللّه ثلاثة: یوم الظّهور و یوم الکرّة و یوم القیامة[۴۱۱] رجعت، معنای دیگری هم دارد، یعنی واپسگرایی، ارتجاع، بازگشت به ایّام و فرهنگ جاهلیّت که پس از پیامبر اتفاق افتاد و نوعی ارتداد به شمار میرود (در مدخل ارتداد سیاسی از این نوع رجعت بحث شده است، مراجعه کنید.) احیای دوبارۀ اشرافیت جاهلی و روی آوردن مسلمانان به دنیادوستی و تجمّلپرستی و قومیّتگرایی و به تعبیر قرآن، "تولّی (پشتکردن) و انقلاب علی عقب" از اینگونه رجعت است و عامل پیدایش آن در یک امت، گاهی عوامل ساخته نشده و غیر مهذّب است، گاهی عناصر نفوذی و منافق، گاهی هم به خاطر ریشهدار بودن عقیده و عادات قدیم است. قرآن از تلاش کفّار و اهل کتاب برای بازگرداندن مؤمنین به کفر و دست کشیدن از دین و روی آوردن به نیاکان جاهل و مشرک سخن میگوید. متأسفانه پس از رحلت پیامبر، مرام اصیل اسلامی به سبب کنار گذاشتن اهل بیت پیامبر از سوی رجعتطلبان، درهم ریخت و اشرافیت جاهلی حیات دوباره یافت و دین به صورت دستاویزی برای حکومتها درآمد و خلافت به سلطنت تبدیل شد و آن روحیۀ سلحشوری و قهرمانی در دفاع از اسلام و قرآن، به دنیاخواهی، زراندوزی، صرّافی، قدرتطلبی، شهوترانی و قومیّت عربی تغییر یافت و حقیقت مغلوب گشت و فریب، غالب. و این رجعت سیاه و تلخ، حرکت اسلام را از اهداف اصلیاش بازداشت.[۴۱۲].
- واژه رجعت در لغت به معنای "بازگشت" است؛ یعنی برگشتن به جایی که پیشتر آنجا بوده است[۴۱۳][۴۱۴].
- معنای اصطلاحی رجعت عبارت است از: بازگشت دو گروه از مردگان: مؤمنان محض و کافران محض - به همان صورتهایی که در گذشته بودند[۴۱۵]- به دنیا پس از ظهور حضرت مهدی(ع) و پیش از قیامت[۴۱۶]، تا مؤمنان از برپایی حکومت جهانی عدل شاد گردند و کافران از ذلت و حقارت ستمگران متألم شوند[۴۱۷][۴۱۸].
- البته برخی رجعت را به ظهور حضرت مهدی(ع) و بازگشت دولت آل محمد(ع) تأویل کرده و بازگشت امامان(ع) را با بدنهای ظاهری خود منکر شدهاند[۴۱۹]. در ردّ این قول جهاتی ذکر شده است:
- روایات متواتر به بازگشت جسمانی امامان(ع) و رجعتکنندگان تصریح کرده است و قابل تأویل نیست.
- رجعتهایی که در امتهای گذشته صورت گرفته و در روایات و آیات به آنها اشاره شده و شیعه آنها را نیز دلیل بر مدعای خود قرار داده است، به صورت بازگشت مردگان با همان جسمهای گذشته ایشان بوده است[۴۲۰].
- از روایات معصومان(ع) استفاده میشود اعتقاد به رجعت در مجموعه اعتقادات شیعه، از مرتبه والایی برخوردار است؛ تا جایی که برخی از این احادیث، منکران رجعت را از دایره تشیع خارج میداند[۴۲۱].
- یکی از این روایات سخن امام صادق(ع) است که فرمود: "از ما نیست کسی که به بازگشت ما باور نداشته باشد"[۴۲۲]. در روایتی دیگر نیز آن حضرت اعتقاد به رجعت را یکی از شرایط ایمان دانسته، فرموده است: "هرکس به هفت چیز بارورمند باشد، از جمله مؤمنان است یکی ... و ایمان به رجعت"[۴۲۳][۴۲۴].
- از اینرو عده فراوانی از علمای شیعه، اعتقاد به رجعت را از ضروریات مذهب دانستهاند. عده اندکی نیز که از ضروریات ندانستهاند، انکار آن را جایز نشمردهاند[۴۲۵]. البته افراد بسیار اندکی از شیعیان نیز رجعت را انکار کردهاند[۴۲۶][۴۲۷].
- البته بر خلاف عقیده شیعه، اهل سنت عقیده به رجعت را خلاف عقاید اسلامی میدانند و آن را هیچ نمیپسندند. نویسندگان و شرح حالنویسان آنان، معتقدان به رجعت را طعن و ردّ کرده و آن را نشانه طرد روایت راوی میدانند[۴۲۸].
- در میان اهل سنت افراد بسیار اندکی هستند که به رجعت شماری از افراد - از جمله اصحاب کهف در عصر ظهور مهدی(ع)- اشاره کردهاند[۴۲۹][۴۳۰].
- معتقدان به رجعت برای اثبات این اعتقاد خود، از آیات و روایات فراوانی بهره برده و این آیات و روایات را به طور عمده به دو دسته تقسیم کردهاند:
- دسته نخست، آیات و روایاتی است که سخن از وقوع رجعت در امتهای گذشته دارد.
- دسته دوم، آیات و روایاتی که به اعتقاد ایشان دلالت بر وقوع آن در آخر الزمان و هنگام ظهور حضرت مهدی(ع) دارد[۴۳۱].
آیات
- از آنجایی که قرآن، اساسیترین منبع برای اثبات حقایق دینی است، در مسأله رجعت نیز نخستین منبع و اصلیترین آنها است. این آیات به دو دسته تقسیم شده است: آیات مبنی بر وقوع رجعت میان اقوام و ملل گذشته از جمله آیهای که بر زنده شدن هفتاد تن از یاران حضرت موسی(ع) دلالت دارد. خداوند سبحانه و تعالی در این باره فرموده است:﴿﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾﴾[۴۳۲] این آیه به نظر عموم مفسران شیعه و اهل سنت، در مردن و زنده شدن صراحت دارد[۴۳۳]. همچنین آیه﴿﴿ وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴾﴾[۴۳۴] و آیه ﴿﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ ﴾﴾[۴۳۵] بر زنده شدن عدهای دیگر از مردگان دلالت دارد. بزرگان علمای شیعه، پس از ذکر آیات بالا، به روایات فراوانی از رسول گرامی اسلام(ص) استدلال کردهاند، با این محتوا که: "هرچه در امتهای گذشته رخ داده است مو به مو در امت من نیز اتفاق خواهد افتاد"[۴۳۶]. این مجموعه روایات، بیش از آنکه در جوامع روایی شیعه ذکر شده باشد، در کتابهای اهل سنت آمده است[۴۳۷][۴۳۸].
- آیات تأویل شده به رجعت در آخر الزمان: از روایات معصومان(ع) استفاده میشود برخی از آیات قرآن به رجعت در زمان ظهور حضرت مهدی(ع) تأویل میشود؛ از جمله این آیه: ﴿﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ﴾﴾[۴۳۹]. ذیل این آیه روایات فراوانی از امامان معصوم(ع) وارد شده که گویای بازگشت انسانهایی در عصر ظهور حضرت مهدی(ع) است. و این گونه استدلال شده که در آیه، به برانگیخته شدن عدهای محدود اشاره شده است؛ در حالی که در قیامت، همه انسانها محشور میشوند. به علاوه، سیاق آیات در مقام بیان رخدادهایی است که در دنیا و پیش از قیامت است و پس از چند آیه، حوادث مربوط به قیامت را بیان کرده است[۴۴۰][۴۴۱]..
- بیشتر دلیلهای معتقدان به رجعت، آیات و روایات است. هرچند بیشتر روایات مورد نظر، ذیل آیات ذکر شده است، این روایات به قدری فراوان است که بزرگانی همچون: شیخ طوسی[۴۴۲]، شیخ صدوق[۴۴۳]، علامه مجلسی[۴۴۴]، مرحوم مظفر [۴۴۵] و علامه طباطبایی[۴۴۶]، آنها را متواتر دانستهاند[۴۴۷].
- برخی از این روایات از این قرار است: امام باقر(ع) فرمود: "روزهای خدای عز و جل سه تا است: روزی که قائم قیام خواهد کرد، روز رجعت و روز قیامت"[۴۴۸]. امام سجاد(ع) ذیل آیه شریفه ﴿﴿إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ مَن جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ ﴾﴾[۴۴۹] فرمود: پیامبرتان و امیر مؤمنان(ع) و امامان(ع) به سوی شما بازمیگردند[۴۵۰][۴۵۱].
- افزون بر آیات و روایات، ادعیه و زیارتنامههای فراوانی نیز به رجعت اشاره کردهاند[۴۵۲]؛ از جمله: دعای مشهور عهد، دعای روز سوم شعبان[۴۵۳]، زیارت جامعه، زیارت اربعین[۴۵۴]، برخی زیارتهای امام حسین(ع)[۴۵۵]؛ و زیارت حضرت ابو الفضل(ع)[۴۵۶][۴۵۷].
- افزون بر ادله نقلی "آیات و روایات" که برای اثبات رجعت به آنها اشاره شد، علما یکی دیگر از راههای اثبات رجعت را اجماع دانستهاند. از کسانی که ادعای اجماع و اتفاق علما را بیان کردهاند، میتوان به بزرگانی همچون سید مرتضی[۴۵۸]، امین الاسلام طبرسی[۴۵۹]؛ شیخ مفید[۴۶۰]؛ شیخ حر عاملی[۴۶۱] و علامه مجلسی[۴۶۲] اشاره کرد[۴۶۳].
آثار اعتقاد به رجعت
- همانگونه که انتظار فرج که عبادتی بس بزرگ است نقش مهمّ و بسزایی در پویایی و تحرک جامعه ایفا میکند، اعتقاد به رجعت و بازگشت به دنیا در زمان دولت کریمه حضرت مهدی(ع) نیز میتواند نقش مهم و سازندهای در شادابی دینی و امید به حضور در حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) داشته باشد؛ چرا که انسان، با دیدن افرادی که تمام عمر خود را در انتظار ظهور حضرت مهدی(ع) سپری کردهاند و آنگاه بدون درک ظهور از دنیا میروند، دچار سرخوردگی شده و حتی در مقام انتظار نیز دچار ناامیدی خواهد شد و اگر بداند هنگام ظهور- در صورت دارا بودن شرایط ویژهای- امکان بازگشت او به زندگی دنیایی و حضور در محضر واپسین امام(ع) وجود دارد، در امیدواری او نقش بسیاری خواهد داشت[۴۶۴].
- افزون بر آن، در روایات آمده است: یک گروه از رجعتکنندگان، کسانی هستند که دارای ایمان خالص هستند؛ شخص علاقهمند به درک محضر واپسین حجت الهی، نهایت تلاش خود را به کار خواهد بست تا به درجات بالای ایمان رسیده و در شمار رجعتکنندگان باشد و همچنین در روایات فراوانی مداومت بر دعاها و انجام کارهایی برای بازگشت هنگام حکومت حضرت مهدی(ع) سفارش شده که خود نیز جنبه عبادی داشته و در تکامل روح انسان بسیار مؤثر است[۴۶۵].
رجعت در معارف و عقاید ۵
راغب میگوید: الرُّجُوع یعنی بازگشت به هر آنچه که آغاز و شروع از آنجا بوده، پس رجوع –همان بازگشتن است. رَجْعَة: هم در طلاق بکار میرود و هم در بازگشت به دنیا پس از مرگ. میگویند: فلان یُؤْمِن بِالرَّجْعَة.[۴۶۶] رجعت در اصطلاح یعنی بازگشت گروهی از مردگان به این جهان در زمان ظهور امام مهدی(ع). در اینجا مناسب است گفتار برخی از دانشمندان و دانشمندان شیعه را یادآور شویم. در بیان علما دو مطلب روشن میشود: تعریف رجعت از نظر شیعه، اعتقاد به آن به عنوان یکی از آموزههای تشیع. شیخ صدوق میگوید: اعتقاد ما درباره رجعت صحیح است. به دلیل آیه شریفه ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ﴾[۴۶۷]؛ و داستان عزیز ﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا﴾[۴۶۸] و مانند آن،[۴۶۹] و پیغمبر(ص) فرمود آنچه در این امت است مطابق النعل بالعمل مثل همانهاست که در امتهای پیشین روی داده است.[۴۷۰]
شیخ مفید: در کتاب «ارشاد» در بخش علامات ظهور قائم آل محمد مینویسد: و از جمله مردگان از قبرهای خود بیرون آمده به دنیا برمیگردند.[۴۷۱] و نیز در ضمن مسائلی که از «ساری» از وی پرسیدهاند، راجع به رجعت نوشت: و این که امام فرموده هر کس ایمان به رجعت ما نداشته باشد از ما نیست، مقصود رجعتی است که ایما به آن اختصاص به آل محمد(ص) دارد به این معنی که خداوند مردمی از امت پیغمبر(ص) را بعد از مردن و پیش از روز قیامت زنده میگرداند و این عقیده خاندان پیغمبر و از معتقدات شیعیان آنهاست و قرآن مجید گواه بر آنست.[۴۷۲]
سید مرتضی میگوید: عقیده شیعه امامیه درباره رجعت آنست که خداوند تعالی در موقع ظهور امام زمان مهدی(ع) مردمی از شیعیان آن حضرت را که قبلا مرده بودند، به دنیا برمیگرداند تا به ثواب یاری او و مشاهده دولت آن حضرت فائز گردند. همچنین مردمی از دشمنان آن حضرت را نیز زنده میگرداند، تا از آنها انتقام گیرد. و آنها نیز از مشاهده ظهور حق و بالا گرفتن دین پیروان حق، زجر بکشند.[۴۷۳]
علامه مجلسی؛ پس از آنکه روایات بحث رجعت را بیان میکند، در ادامه و در بخش «تذییل» به اظهار نظر پرداخته و کلمات برخی از بزرگان را ذکر میکند، که به آن اشاره میکنیم: تزییل؛ ای برادر! گمان نمیکنم که بعد از نقل آن همه آیات و روایاتی که درباره اثبات رجعت برای تو نقل کردم، هنوز در عقیده به رجعت شک داشته باشی. باید بدانی که رجعت مسألهایست که شیعیان در تمام اعصار بالاتفاق معتقد به آن بودهاند، و میان آنها همچون آفتاب نیم روز مشهور و معلوم بوده است، چنان که آن را به شعر درآورده و در تمام شهرهای خود در مقام مناظره با مخالفین (اهل تسنن) بدان استناد میجستند، و مخالفین هم آنها را بدین عقیده سرزنش مینمودند، و در کتابهای مربوطه ثبت کردهاند... ولی کسی که ایمان به ائمه اطهار دارد چگونه در مطلبی که قریب دویست روایت بهطور تواتر از چهل و چند نفر از محدثین بزرگ و موثق و علمای اعلام در بیش از پنجاه کتاب آنها نقل شده است، تردید میکنید؟ علمای بزرگی مانند ثقة الاسلام کلینی، شیخ صدوق، شیخ طوسی، سید مرتضی، نجاشی، کشی، عیاشی، علی بن ابراهیم قمی، سلیم بن قیس هلالی، شیخ مفید.[۴۷۴]
علامه طباطبایی میگوید: روایات ائمه اهل بیت(ع) نسبت به اصل رجعت متواتر است، به حدی که مخالفین مسأله رجعت، از همان صدر اول این مسأله را از مسلمات و مختصات شیعه دانستهاند، و تواتر با مناقشه و خدشه در تک تک احادیث باطل نمیشود، علاوه بر این که تعدادی از آیات قرآنی و روایات که در باب رجعت وارد شده دلالتش تام و قابل اعتماد است، مانند آیه ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا﴾[۴۷۵]. و روایاتی که رجعت را اثبات میکند و هر چند آحاد آن با یکدیگر اختلاف دارند، الا اینکه با همه کثرتش (که در سابق گفتیم متجاوز از پانصد حدیث است) در یک جهت اتحاد دارند، و آن یک جهت این است که سیر نظام دنیوی متوجه به سوی روزی است که در آن روز آیات خدا به تمام معنای ظهور ظاهر میشود، روزی که در آن روز دیگر خدای سبحان نافرمانی نمیشود، بلکه به خلوص عبادت میشود، عبادتی که مشوب و آمیخته با هوای نفس نیست، عبادتی که شیطان و اغوایش هیچ سهمی در آن ندارد، روزی که بعضی از اموات که در خوبی و یا بدی برجسته بودند، یا ولیّ خدا بودند، و یا دشمن خدا، دوباره برمیگردند تا میان حق و باطل حکم شود.[۴۷۶]
یک اصلاح: برخی معنای رجعت را بازگشت دولت عدل الهی الهی و ظهور امام زمان(ع) گفتهاند. مرحوم شیخ طبرسی میگوید: با این همه گروهی از امامیه، آیات و اخبار رجعت را تأویل بردهاند و به این که مراد، بازگشت دولت و امر و نهی است نه بازگشت اشخاص و زنده شدن مردگان. اینان اخبار رجعت را تأویل بردهاند به گمان این که رجعت با تکلیف منافات دارد. اما این مطلب صحیح نیست؛ زیرا رجعت از کسی سلب اختیار نمیکند و چنین نیست که افراد را به انجام واجبات و ترک محرمات مجبور سازد.[۴۷۷] در ادامه کلام ایشان باید افزود ۱- رجعتی که در امتهای گذشته تحقّق یافته و در روایات به آن اشاره شده و رجعت در امت اسلامی به آن تشبیه شده، رجعت مردگان با بدنهای مادی دنیایی است. ۲-حکمت و آثاری که روایات برای رجعت ذکر شده مانند بازگشت مؤمنان برای لذت بردن از دولت حق و بازگشت کفار برای انتقام گرفتن از آنان، با این معنا سازگاری ندارد.۳- این معنا مورد انکار عامه (اهل سنت) نیز که مخالف سرسخت رجعت هستند نمیباشد، زیرا آنان نیز ظهور مهدی آل پیامبر را به عنوان مصلح قبول دارند هر چند میگویند در آخرالزمان به دنیا میآید.
مترادفات رجعت
در متون مقدس اسلامی به کلماتی برمیخوریم که برای رجعت و بازگشت به دنیا استعمال شده است که اشاره به برخی از آنها مناسب است. الکرة؛ کره از ماده کرّ میباشد و در کتب لغت به این معانی آمده است: الکرّ: الرجوع، الکرّة؛ المرّة، الکَرَّةُ: البَعْث و تَجْدیدُ الخَلْق بعد الفَناء.[۴۷۸] الکرة: الرجعة، و هی المرة و الجمع کرات مثل مرة و مرات؛ کرّه به معنای رجعت است و آن یک بار رجعت است.[۴۷۹] در قرآن و روایات نیز لفظ کرّه در معنای بازگشت بکار رفته است. برای نمونه ﴿وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا﴾[۴۸۰] ﴿فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۴۸۱] ﴿أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۴۸۲] از امام باقر(ع) نقل شده است: « أَيَّامُ اَللَّهِ ثَلاَثَةٌ يَوْمٌ يَقُومُ اَلْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ يَوْمُ اَلْكَرَّةِ وَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ»؛[۴۸۳] و در زیارت جامعه کبیره آمده است: يكر في رجعتكم؛ بازمیگردد در رجعت شما. العبث؛ که به معنای برانگیختن و زنده کردن آمده است مانند ﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ * ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۴۸۴] الایاب؛ راغب میگوید: أوب؛ به معنای نوعی بازگشتن است، این بازگشت یعنی –أوب- فقط درباره موجودی است که با اراده است، امّا رجوع، درباره موجود با اراده و بیاراده هر دو اطلاق میشود. خدا میفرماید ﴿إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ﴾[۴۸۵] و نیز میفرماید ﴿وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾[۴۸۶] یعنی توبه و بازگشتن نیکو به پیشگاه خدای تعالی است.[۴۸۷] طریحی میگوید: قوله تعالی ﴿إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ﴾[۴۸۸] و المعنی: إلینا مرجعهم و مصیرهم بعد الموت، قوله: إنی بإیابکم من المؤمنین یرید بذلک الإقرار بالرجعة فی دولة القائم.[۴۸۹] «اَلْحَشْرُ اِخْراجُ الجَمَاعَهِ عَن مَقَرِّهِمْ وَ اِزْعاجِهِمْ عَنْهُ اِلَى الْحَرْبِ وَ نَحْوِها».[۴۹۰] طریحی میگوید: (حشر) قوله تعالی ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا﴾[۴۹۱] أی جمعناهم؛ حشرناهم در آیه شریفه به معنای جمع میکنیم است.[۴۹۲] آیه شریفه ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ﴾[۴۹۳] با توجه به روایات به رجعت در زمان ظهور تفسیر و معنا شده است. در روایت آمده «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُنْكِرُ أَهْلُ اَلْعِرَاقِ اَلرَّجْعَةَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَ مَا يَقْرَءُونَ اَلْقُرْآنَ» ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا﴾[۴۹۴]؛ ابوبصیر گفت حضرت صادق(ع) به من فرمود: آیا مردم عراق رجعت را انکار میکنند؟ عرض کردم: آری. فرمود: آیا این آیه را در قرآن نخواندهاند: ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا﴾[۴۹۵].[۴۹۶]
هدف رجعت
از جمله مباحثی که در موضوع رجعت باید مورد گفتگو قرار گیرد این است که چه هدفی برای وقوع رجعت میتوان در نظر گرفت؟ و به عبارت دیگر، برفرض که ما امکان تحقق رجعت را بپذیریم، چرا خداوند برخی از انسانهایی را که دوران زندگیشان سپری شده و از دنیا رفتهاند، بخواهند دوباره زنده کند؟ به عنوان مقدمه باید گفت وقتی ما دانستیم که خداوند حکیم است و هر آنچه انجام میدهد براساس حکمت و مصلحت است، و از طریق آیات و روایات پذیرفتیم که رجعت در زمان ظهور رخ میدهد، میفهمیم که در وقوع آن، آثار و حکمتهایی نهفته است هر چند ما آنها را درک نکنیم. در مصباح الزائر در زیارت حضرت مهدی(ع) در سرداب مطهّر آمده است: «وَفِّقْنِي يَا رَبِّ لِلْقِيَامِ بِ. طَاعَتِهِ وَ. الْمَثْوَى فِي خِدْمَتِهِ وَ الْمَكْثِ فِي دَوْلَتِهِ و اجتناب معصيته فإن توقيتني اللهم قبل ذلك فاجعلني يا رب فيمن يكر في رجعته و يملك في دولته و يتمكن في أيامه و يستظل تحت أعلامه و يحشر في زمرته و تقر عينه برؤيته».[۴۹۷] و در زیارت دیگر آمده است: «وَ إِنْ أَدْرَكَنِيَ اَلْمَوْتُ قَبْلَ ظُهُورِكَ فَإِنِّي أَتَوَسَّلُ بِكَ إِلَى اَللَّهِ سُبْحَانَهُ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَ لِي كَرَّةً فِي ظُهُورِكَ وَ رَجْعَةً فِي أَيَّامِكَ لِأَبْلُغَ مِنْ طَاعَتِكَ مُرَادِي وَ أَشْفِيَ مِنْ أَعْدَائِكَ فُؤَادِي».[۴۹۸]
در دعای عهد میخوانیم: «اللّهُمّ اجْعَلْنِی مِنْ اَنْصَارِهِ وَ اَعْوَانِهِ وَ الذّابّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ اِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِینَ لِاَوَامِرِهِ] وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السّابِقِینَ اِلَی اِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ اللّهُمّ اِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الّذِی جَعَلْتَهُ عَلَی عِبَادِکَ حَتْما مَقْضِیّا فَاَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِرا کَفَنِی شَاهِرا سَیْفِی مُجَرّدا قَنَاتِی مُلَبّیا دَعْوَةَ الدّاعِی فِی الْحَاضِرِ وَ الْبَادِی».[۴۹۹] در روایت آمده است: «عن جابر بن يزيد عن أبي جعفر(ع) قال: سئل عن قول الله عزوجل» ﴿وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ﴾[۵۰۰] «قَالَ: «يَا جَابِرُ، أَ تَدْرِي مَا سَبِيلُ اَللَّهِ»؟ قُلْتُ: لاَ وَ اَللَّهِ إِلاَّ إِذَا سَمِعْتُ مِنْكَ. فَقَالَ: «اَلْقَتْلُ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ فِي وَلاَيَةِ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ ذُرِّيَّتِهِ، فَمَنْ قُتِلَ فِي وَلاَيَتِهِ قُتِلَ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ، وَ لَيْسَ مِنْ أَحَدٍ يُؤْمِنُ بِهَذِهِ اَلْآيَةِ إِلاَّ وَ لَهُ قَتْلَةٌ وَ مَيْتَةٌ، إِنَّهُ مَنْ قُتِلَ يُنْشَرُ حَتَّى يَمُوتَ، وَ مَنْ يَمُوتُ يُنْشَرُ حَتَّى يُقْتَلَ».[۵۰۱]
اما اهداف و آثار رجعت که از ادعیه و زیارات فوق استفاده شده است:
- ثواب نصرت امام: ثواب یاری امام و حضور در تشکیل حکومت حق و عدل جهانی از جمله مهمترین اهدافی است که برای رجعت گفته شده است.[۵۰۲]
- تکامل نفس: یکی دیگر از اهدافی که برای رجعت ذکر شده است فراهم شدن راه تکامل نفس برای انسانی است که قابلیت این عروج ملکوتی را در خود ایجاد کرده باشد.
گروهی از مؤمنان خالص که در مسیر تکامل معنوی با موانعی در زندگی خود روبرو شدهاند و تکامل آنها ناتمام مانده است حکمت الهی ایجاب میکند که سیر تکاملی خود را از طریق بازگشت مجدد به این جهان ادامه دهند.[۵۰۳] به بیان دیگر، رجعت لطفی از جانب خداوند در حق انسانهای پاک و موحدّی است که هدفشان در زندگی عمل به دستورات الهی و حرکت در مسیر قرب به خدا بود. اینان در راه رسیدن به این مقصد نورانی همه تلاش و کوشش خود را بهکار بستند. اما برخی انسانهای ناپاک و فاسد در مسیر حرکت اینان مانع ایجاد کردند و نگذاشتند اینان در مدت عمر طبیعی خود، تلاششان را به سرانجام برسانند و به هدفی که میتوانستند برسد نایل شوند. وقتی الف) از لحاظ قوانین حاکم بر دنیا، زنده شدن دوباره انسان ممنوع نباشد، ب) و امکان داشته باشد قدرت الهی بر حیات دوباره انسان تعلق بگیرد، ج) و باور داشته باشیم خداوند فیّاض است و فیض از او جدا نیست و هر جا امکان تحقق فیض باشد حتما خداوند فیضش را عنایت میکند، د) و انسان نیز قابلیت أخذ فیض را در خود ایجاد کرده باشد، بنابراین میتوان نتیجه گرفت رجعت لطفی از طرف خداوند برای انسان برای کسب کمالات بیشتر بوده و اتفاق خواهد افتاد.
- انتقام از ظالمن و تشفّی دل مظلومان: یکی از آثاری که برای رجعت گفته شده است بازگشت افراد ظالم و فاسدی است که در کفر و شرک و تباهی به نهایت رسیده بودند. خداوند در زمان ظهور اینان را دوباره زنده میکند تا از آنان انتقام گرفته شود و دل انسانها مظلوم و بیگناه نیز تشفّی یابد.
انسان به گونهای آفریده شده است که در عین آنکه نسبت به همنوع مهربان بوده و از ناراحتی او متأثّر میگرند و گویا جامعه انسانی را به منزله یک پیکر میدانند، اما نسبت به افراد ظالم و کیفر آنان بیتفاوت نیستند، و از این که عدهای بخواهند حقوق دیگران ضایع کرده و باعث از بین رفتن آرامش و آسایش آنان شوند، ناراحت میشوند. برای انسان قابل پذیرش نیست که کسی در حق دیگران انواع ظلم و تباهی را روا دارد و جامعه را به نابودی سوق دهد و بعد بدون هیچ مکافاتی و یا حتی در کمال خوشی زندگیش تمام شود و از دنیا برود و فقط گفته شود در آخرت کیفر میبیند. این گونه بر خورد قلب انسان مظلومی که جریحه دار شده التیام نمیبخشد و او را آرام نمیکند. خواست و آرزوی بیگناهان و مظلومان این است که خداوند عادل، در این دنیا نیز گوشهای از عدالتش را نمایان سازد و در حدّ این دنیا عقوبتی برای ظالمان در نظر بگیرد تا همه بدانند هیچ کس از کیفر اعمال ناپسندش، حتی در دنیا نیز در امان نیست. و آیا کیفری دنیایی از این سنگینتر هست که خدا در زمان حاکمیت عدل خویش به دست مردی از اولیائش، ظلمانی را که تلاششان بر نابودی انسانها و از بین مردن حق و انسانیت و دینداری بود دوباره زنده کند تا هم با چشم خود پیروزی حق بر باطل و حقارت خود را ببینند و از درون آتش بگیرند و هم به آنچه که از آن فرار میکردند (مکافات دنیا و آبروریزی) گرفتار شوند؟ و آیا برای مظلومان سخنی شیرینتر هست که به آنان نوید داده شود که خداوند داد مظلومان را از ظالمان خواهد ستاند و آنان را در همین دنیا کیفر خواهد داد، و حتی برخی از مظلومان را دوباره زنده میکند تا به چشم خود پیروزی حق و عقوبت ظالمان را ببینند؟
- امید و تلاش: انسان اگر بداند در زمان ظهور برخی از افراد متقی و پرهیزکار که عمر خود را در ایمان به خدا و عمل به دستورات و گذرانده و لیاقت یاری امام مهدی(ع) را در خود ایجاد کردهاند، حتی اگر از دنیا بروند، باز در زمان ظهور زنده شده و در رکاب امام و از یاوران او خواهند بود و هم به ثواب یاری او نایل میشوند و هم دوران سبز دولت عدل الهی را درک میکنند، این باور او را برای تلاش به عمل به وظایف دینی و کسب صفات و روحیات یاوران مهدی(ع) مصمم میکند و میداند حرکت او برای تعالی معنوی علاوه بر این که درجات بلند قرب الهی و عالم آخرت را به دنبال دارد، در دنیا نیز امکان حضور در زمان برقراری دولت عدل الهی و نصرت ولیّ خدا را نتیجه میدهد. و روشن است که دیگر برای چنین فردی، یأس و سرخوردگی و کوتاهی در انجام وظایف دینی و زمینهسازی ظهور معنا ندارد
امکان وقوع
رجعت از اقسام محال عقلی نمیباشد و لذا عقل حکم به امتناع آن نمیکند، بلکه از نظر سیر طبیعی زندگی انسانی، محال عادی خواهد بود. همان گونه که خلقت حضرت آدم(ع)،[۵۰۴] و ولادت حضرت عیسی(ع)،[۵۰۵] و یا ناقه حضرت صالح(ع)، اژدها شدن عصای حضرت موسی(ع) و خلقت پرنده به دست حضرت عیسی(ع) همه برخلاف سیر طبیعی پیدایش یک موجود زنده جاندار از هم جنسان خود بودهاند. خداوند حکیم براساس حکمت خویش، در مواردی و براساس مصالحی، برخلاف روند عادی و سیر طبیعی، کارهایی را انجام میدهد که به آنها خارقالعاده (شکستن عادت) میگویند و معجزههای انبیای بزرگوار الهی(ع) نیز از این نمونه است. رجعت برخی از انسانها در آینده و در زمان ظهور نیز میتواند مشمول چنین حقیقتی باشد.
وقوع رجعت در گذشته
پس از آنکه ثابت شد از نظر عقل، رجعت امر ممکنی است، جای این سؤال است که آیا چنین امری اتفاق افتاده است؟ برای پاسخ به این سؤال از قرآن کمک میگیریم و آیاتی را مورد توجه قرار میدهیم که در مسئله مورد بحث کاملا صراحت داشته باشد. روشن است که اثبات قرآنی وقوع این رویداد بزرگ، علاوه بر این که پاسخی مناسب برای سؤال ما خواهد بود، دلیلی محکم بر اصل امکان رجعت نیز میباشد؛ زیرا محکمترین دلیل امکان تحقّق یک شیء، وقوع آن است (چنانکه گفتهاند: أدلّ دلیل علی امکان الشیء وقوعه). آیاتی که مورد اشاره قرار میگیرند به حیات دوباره یک موجود اعم از حیوان و انسان دلالت دارند و برای اثبات مطلب واضح و آشکارند که نیازی به توضیح و تفسیر نیست.
- زنده شدن پرندگان با ندای حضرت ابراهیم(ع)
﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۖ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ ۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي ۖ قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا ۚ وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾.[۵۰۶]
- زنده شدن هفتاد نفر از بنی اسرائیل
﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ * ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۵۰۷] در مورد این آیه مطالب دقیقی در روایات ذکر شده است.[۵۰۸]
- زنده شدن کشته بنی اسرائیل
﴿وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ * فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۵۰۹]
احمد بن ابی نصر بزنطیّ روایت کرده که گفت: از امام رضا(ع) شنیدم فرمود: مردی از بنی اسرائیل یکی از خویشان خود را کشت، سپس جنازه مقتول را در سر راه بهترین تیره از تیرههای بنی اسرائیل انداخت، آنگاه خود مطالبه خون او را از دیگران مینمود. بنی اسرائیل به موسی(ع) گفتند: فلان قبیله (همان که مقتول در راهشان افتاده بود) فلان کس را کشتهاند، به ما بگو چه کسی از آنان قاتل اوست؟ حضرت موسی فرمود: گاوی بیاورید، گفتند: ما را دست انداختهای؟ گفت: پناه میبرم به خدا از اینکه از جهّال باشم. آنگاه امام فرمود: اگر اینان به دستور موسی عمل میکردند و گاوی میآوردند کار تمام بود و قاتل پیدا میشد سخت گرفتند پس خدا هم برایشان سخت گرفت. گفتند: از خدایت بخواه خصوصیّات گاو را مشخّص کند. موسی گفت: خدا میفرماید: آن گاوی است نه چندان بزرگ از کار افتاده و نه کوچک و جوان به حدّ کار نرسیده، بلکه میانه این دو میباشد. و چنان که آنان چنین گاوی آورده بودند از ایشان پذیرفته میشد، ولکن کار را بر خود تنگ گرفتند و باز گفتند: از خداوند بخواه برای ما معیّن کند که رنگش چه باشد؟ موسی در پاسخ گفت: خدا میفرماید: آن گاویست سخت زرد رنگ و خالص، و شاد کننده بینندگان. و اگر آنان چنین گاوی میآوردند قبول میشد، و لکن در ضلال خود سماجت کردند و خداوند هم بر آنها سخت گرفت. به موسی گفتند: از خدایت بپرس این چگونه گاوی باشد؟ امر بر ما مشکل شده، اگر خدا بخواهد ما را راهنمائی خواهد کرد. موسی(ع) گفت: خدا میفرماید: آن گاویست که نه رام است که زمینی را شخم زند و یا با او اب از چاه کشند و زراعت را آب دهند، و دارای رنگ خالص یک دست. گفتند: اکنون صفاتش چنان که رفع شبهه بشود بیان کردی. پس جستجو کردند و آن را با چنین خصوصیات نزد جوانی اسرائیلی یافتند. لکن جوان گفت: آن را نمیفروشم مگر به قیمت اینکه پوست آن را پر از طلا کنید، بنی اسرائیل نزد موسی آمده این خبر را به او گزارش دادند. موسی(ع) فرمود: چارهای نیست آن را بخرید. ناچار آن را خریدند و دستور داد آن را ذبح کردند، آنگاه دستور داد که دم آن گاو را به بدن مقتول بزنند و چون چنین کردند زنده شد و گفت: ای فرستاده خدا! پسر عمویم مرا به قتل رسانده، نه آن کس که او را متّهم کردهاند، و بدین سبب قاتلش را شناختند.[۵۱۰]
- زنده شدن هزاران نفر
﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ﴾[۵۱۱]
از امام صادق(ع) در ذیل آیه نقل شده است: خداوند گروه بیشماری که از ترس طاعون از شهر خود گریخته بودند را برای مدّتی طولانی میراند تا اینکه استخوانهایشان پوسیده و اجسامشان متلاشی و خاک شدند، و خداوند در زمانی که مایل بود قدرت خود را به مخلوقات نشان دهد رسولی به نام «حزقیل» را مبعوث فرمود، او نیز همه را خواند بیدرنگ همه اعضا و جوارحشان جمع شد، و روح به اجسام بازگشت، و مانند همان روز که مردند ایستادند، و بیآنکه فردی از عددشان کم شده باشد برای مدّتی طویل زندگی کردند.[۵۱۲]
﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۵۱۳]
پس از آنکه ثابت شد زنده شدن دوباره یک مرده در این دنیا از نگاه عقل، امر ممکنی است، و شواهدی از قرآن و روایات بر وقوع آن در امتهای گذشته ارائه شد، بحث پیرامون تحقق رجعت در زمان آینده را مطرح کرده و ثابت میکنیم که براساس دلیل نقلی (قرآن و روایات) چنین رویداد شگرفی در زمان ظهور امام مهدی(ع) اتفاق خواهد افتاد
﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ﴾[۵۱۴] مراد از «حشر»، جمع کردن بعد از مرگ است، چون محشورین عبارتند از فوجی از هر امت، و تمامی امتهای زنده هیچ وقت در زمان واحد جمع نمیشوند. و کلمه «من» در جمله «مِن كُلِّ أُمَّةٍ» برای تبعیض است و در جمله «مِّمَّن يُكَذِّبُ»، هم ممکن است برای بیان باشد و هم برای تبعیض. از ظاهر آیه برمیآید که حشر در آن، حشر در غیر روز قیامت است، زیرا حشر در روز قیامت اختصاص به یک فوج از هر امت ندارد، بلکه تمامی امتها در آن محشور میشوند و حتی به حکم آیه ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا﴾[۵۱۵] یک نفر هم از قلم نمیافتد و اما در این آیه میفرماید: از هر امتی فوجی را محشور میکنیم.[۵۱۶]
بسیاری از بزرگان این آیه را اشاره به مسأله رجعت و بازگشت گروهی از بدکاران و نیکوکاران به همین دنیا در آستانه رستاخیز میدانند، چرا که اگر اشاره به خود رستاخیز و قیامت باشد، تعبیر به «مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا» (از هر جمعیتی، گروهی) صحیح نیست، زیرا در قیات، همه محشور میشوند، چنان که قرآن در آیه ۴۷ سوره کهف میگوید: ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا﴾[۵۱۷]؛ ما آنها را محشور میکنیم و احدی را ترک نخواهیم گفت.
شاهد دیگر ایناست که قبل از این آیه سخن از نشانههای رستاخیز در پایان این جهان بود، در آیات آینده نیز به همین موضوع اشاره میشود، بنابراین بعید به نظر میرسد که آیات قبل و بعد از حوادث پیش از رستاخیز سخن گوید، اما آیه وسط از خود رستاخیز، هماهنگی آیات ایجاب میکند که همه درباره حوادث قبل از قیامت باشد. در این زمینه روایات فراوانی نیز داریم.[۵۱۸] در روایت است: «سئل الإمام أبوعبدالله(ع) عن قوله» ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا﴾[۵۱۹]؟ «قال: ما يقول الناس فيها؟ قلت: يقولون إنها في القيامة. فقال أبوعبدالله: أ يحشر الله في القيامة من كل أمة فوجا و يترك الباقين؟ إنما ذلك في الرجعة، فأما آية القيامة فهذه» ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا﴾[۵۲۰][۵۲۱] از حضرت صادق(ع) معنی آیه ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا﴾[۵۲۲] را پرسیدند؟ حضرت از راوی پرسیدند: اهل تسنن در این مورد چه میگویند؟ راوی عرض کرد: آنها میگویند: این آیه مربوط به قیامت ست. حضرت فرمود: آیا خداوند در روز قیامت از هر امتی جمعی را برانگیخته میکند و بقیه را رها میگرداند؟! نه! این در ایام رجعت است، آیهای که مربوط به قیامت است این است ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا﴾[۵۲۳] یعنی آنها را برانگیخته میکنیم و یک نفرشان را باقی نمیگذاریم.</ref> آیات و روایات دیگری هست که برای اثبات رجعت مورد استفاده قرار گرفته است.[۵۲۴]
ادعیه و زیارات
زیارات و دعاهای وارد شده از پیشوایان بزرگوار دین، مجموعه بینظیری از معارف و آموزههای دین را در خود دارد. از جمله: ۱- استدلال به رجعت از پشتوانه قویتر برخوردار میشود. ۲- جایگاه بلند رجعت و اهمیت خاص آن را نتیجه میدهد.[۵۲۵] زیارت جامعه کبیره: «مُؤْمِنٌ بِاِيابِكُمْ، مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِكُمْ، مُنْتَظِرٌ لاَِمْرِكُمْ، مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِكُمْ....جَعَلَنى مِمَّنْ يَقْتَصُّ آثارَكُمْ، وَيَسْلُكُ سَبيلَكُمْ، وَيَهْتَدى بِهُداكُمْ وَيُحْشَرُ فى زُمْرَتِكُمْ، وَيَكِرُّ فى رَجْعَتِكُمْ، وَيُمَلَّكُ فى دَوْلَتِكُمْ، وَ يُشَرَّفُ فى عافِيَتِكُمْ، وَيُمَكَّنُ فى اَيّامِكُمْ، وَتَقِرُّ عَيْنُهُ غَداً بِرُؤْيَتِكُمْ». زیارت آل یاسین: «اَنْتُمُ الاَوَّلُ وَالاْخِرُ وَاَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لا رَيْبَ فيها يَوْمَ لا يَنْفَعُ نَفْساً ايمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ كَسَبَتْ في ايمانِها خَيْراً». زیارت اربعین امام حسین(ع): « أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ»؛ من گواهی میدهم که مؤمن به شما هستم و یقین به رجعت شما دارم. دعای عهد «اَللّهُمَّ اِنْ حالَ بَيْني وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فَاَخْرِجْني مِنْ قَبْري مُؤْتَزِراً كَفَنى شاهِراً سَيْفي مُجَرِّداً قَناتي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَالْبادي».
مخالفان رجعت
عامه با رجعت مخالفند و از قدیم به صورتهای مختلف آن را مورد انکار قرار میدادند. گاهی به صورت علمی مثلا آن را رد کردهاند به این که رجعت همان تناسخ باطل است، و رجعت برگشتن از فعل به قوه است که محال میباشد؛ و گاه آن را در تضاد با آیات قرآن (مانند مؤمنون / ۹۹ و ۱۰۰ – انبیاء / ۹۵ – یس / ۳۱) برمیشمرند و احادیثی در مخالفت با رجعت میآورند. برخی نیز به توجیه و تأویل آیاتی پرداختند که رجعت دراقوام گذشته مانند آیه ۲۴۳ بقره را مطرح کرده است. اینان راوی بزرگی مانند جابر بن یزید جعفی را که اعتراف به علم و ورع و تقوای او دارند به جرم این که معتقد به رجعت بود طرد کردند و روایاتش را کنار گذاشتند. حَدَّثَنَا أَبُو غَسَّانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو الرَّازِيُّ، قَالَ: سَمِعْتُ جَرِيرًا، يَقُولُ: «لَقِيتُ جَابِرَ بْنَ يَزِيدَ الْجُعْفِيَّ فَلَمْ أَكْتُبْ عَنْهُ، كَانَ يُؤْمِنُ بِالرَّجْعَةِ.[۵۲۶] در مواردی میگویند: رجعت مذهب قومی از عرب جاهلی بود که فرقهای از مسلمین از اهل بیت آن را باور دارند، و از این گروه هستند رافضیه (شیعه) که میگویند: علی بن ابیطالب در ابر پنهان است و برخواهد گشت.[۵۲۷]
نقد و بررسی
اینان با آنکه به شدت با رجعت مخالفت میکنند ولی در لابلای مطالبشان آن را میپذیرند؛ قرطبی روایتی را نقل میکند که در آن برای اصحاب کهف دو مرتبه رجعت ذکر شده است. در متن روایت در دو جا تصریح به رجعت شده است: ۱- فدخلوا الكهف فقالوا: السلام عليكم و رحمة الله و بركاته، فرد الله على الفتية أرواحهم فقاموا بأجمعهم و قالوا: عليكم السلام و رحمة الله و بركاته... ثم قالو: أقرئوا محمد رسول الله منا السلام، و أخذوا مضاجعهم ۲- و صاروا إلي رقدتهم إلي آخر الزمان عند خروج المهدي. فيقال: إن المهدي يسلم عليهم فيحييهم الله ثم يرجعون إلي رقدتهم فلا يقومون حتي تقوم الساعة...[۵۲۸]
این روایت که برای برخی صحابه، فضیلتسازی به همراه دارد هر چند مورد تأیید ما نیست ولی بیان آن از این جهت است که روشن شود عامه در مواردی رجعت را پذیرفتهاند. از آنچه گذشت و آنچه در بخش سؤالات و شبهات میآید جواب عامه نیز روشن میشود.
پاسخ به دو سوال
بعضی در مقام ابطال از راه دلیل عقلی وارد شده میگویند مرگ امری است که با در نظر گرفتن عنایت پروردگار هرگز بر هیچ زندهای عارض نمیشود مگر بعد از آنکه آن موجود زنده به حد کمال ریسده باشد، و زندگیش کامل شده، آنچه در قوه داشته به فعلیت رسیده باشد، و چنین موجودی که تمامی کمالات بالقوهاش فعلیت یافته، اگر بعد از مردن به دنیا برگردد، در حقیقت دوباره به حالت قوه و استعداد برگشته است، و اینکه چیزی که فعلیت یافته برگردد و بالقوه شود امری است محال، مگر اینکه مخبری صادق که یا خود خداست و یا خلیفهای از خلفای او، از چنین برگشتی خبر دهند، هم چنان که در داستانهای موسی، و عیسی، و ابراهیم(ع) و داستانهایی از دیگران چنین خبرهایی آمده، ولی نه از خدا، و نه از یکی از خلفای او خبر معتبری نیامده که دلالت بر رجعت داشته باشد، و روایاتی که قائلین به رجعت به آن تمسک میکنند تمام نیست.
پاسخ: باید توجه داشت اگر دلیلی که ارائه شده، عقلی و درست باشد، صدر دلیل ذیل آن را باطل میکند، چون اگر چیزی محال ذاتی شد، دیگر استثنا بر نمیدارد، که با خبر دادن مخبر صادق از محال بودن برگشته، و ممکن شود، بلکه مخبر هر که باشد وقتی از وقوع امری محال خبر میدهد، باید فورا صادق بودنش را تخطئه کرد، و به فرضی که نتوانیم در صادق بودنش شک کنیم، ناگزیر باید خبرش را تأویل کنیم، و معنایی به آن بدهیم، که ممکن باشد، به طوری که از محال بودن در آید. اینکه چیزی که از قوه به فعلیت در آمده، دیگر محال است بالقوه شود، مطلب صحیحی است، لکن رجعت از این باب نیست، زیرا مورد فرض مختلف است، مورد فرض او کسی است که عمر طبیعی خود را کرده، و به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشد، که برگشتن او به دنیا مستلزم آن امر محال است، و اما مرگ اخترامی که عاملی غیرطبیعی از قبیل قتل و یا مرض باعث آن شود برگشتن انسان بعد از چنین مرگی به دنیا مستلزم هیچ محذور و اشکالی نیست، چون ممکن است انسان بعد از آنکه به مرگ غیر طبیعی از دنیا رفته در زمانی دیگر مستعد کمالی شود، که در زمانی غیر از زمان زندگیش موجود و فراهم باشد، و بعد از مردن دوباره زنده شود تا آن کمال را بهدست آورد. و یا ممکن است اصل استعدادش مشروط باشد به اینکه مقداری در برزخ زندگی کرده باشد، چنین کسی بعد از مردن و دیدن برزخ دارای آن استعداد میشود، و دوباره به دنیا بر میگردد، که آن کمال را به دست آورد، که در هر یک از این دو فرض مسأله رجعت و برگشتن به دنیا جایز است، و مستلزم محذور محال نیست.[۵۲۹] لازم به ذکر است قائلین به رجعت میگویند انسان به همان صورتی که از دنیا رفته، دوباره به دنیا باز میگردد و روحش وارد همان بدنی میشود که در دنیا داشته و از آن جدا شده بود، با همان فعلیتهایی که در دنیا کسب کرده بود. لذا رجعت با بحث رجوع از فعل به قوه ارتباطی ندارد.
رجعت همان قول به تناسخ است که هم از نظر عقل محال و هم در دیدگاه شرع باطل است.
پاسخ: ابتدا لازم است این واژه تعریف شود. تناسخ یعنی انتقال نفس پس از مرگ از یک بدن به بدن و جسم دیگر در همین دنیا در یک زندگی جدید و از ابتدا. مثلا روح انسان مرده به بدن جنینی وارد شود و دوباره به دنیا آمده و زندگی جدیدی شروع کند. بر این عقیده اشکالات گوناگون میتوان گرفت از جمله اینکه هر فرد بعد از سپری شدن سالیانی از عمرش به کمالاتی میرسد، و یک فرد ۴۰ساله دارای کمالات بیشتری از یک نوزاد خواهد بود. و این را نیز میدانیم که وقتی نوزادی به دنیا میآید داری کمال خاصی نیست نه از جهت عقل کمال خاصی دارد و نه از جهت ویژگیهای جسمی مانند قدرت. حال اگر قائل به چنین تناسخی بشویم و آن را بپذیریم لازم میآید یک فرد کمالاتی را که به دست آورده از دست بدهد و در زندگی مجدد دوباره به دنبال کسب همان کمالات باشد. اگر گفته شود با مرگ کمالات را حفظ میکند و زندگی جدید را با این کمالات آغاز میکند. این بیان نیز قابل پذیرش نیست و به تناقض میرسد زیرا: چون نوزاد است و تازه به دنیا آمده باید حالات و شرایطی متناسب با جسم و این دوران داشته باشد، دورانی که استعدادها در وجود او نهفته است و هنوز به فعلیّت و کمال نرسیده (به اصطلاح حالت بالقوه دارد)، و چون قبلاً زندگی کرده و کمالات را به دست آورده پس استعدادها تا حدّی به فعلیّت رسیده است. این همان تناقض است که این بچه هم دارای استعدادهای بالفعل باشد و هم نباشد. با توضیح کوتاهی که از تناسخ داده شد و با بیانی که پیرامون رجعت مطرح شد، تفاوت این دو موضوع کاملا روشن میشود؛ زیرا در رجعت تنها یک بدن موضوع قرار میگیرد اما در تناسخ تعدد بدن مطرح است.[۵۳۰][۵۳۱].
پانویس
- ↑ مفاتیح الجنان، زیارت حضرت صاحب الأمر.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۰۴.
- ↑ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار؛ ج ۷، ص ۶۱.
- ↑ الکنی و الالقاب؛ ج ۲، ص ۴۵۰.
- ↑ پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۴.
- ↑ فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، در توضیح واژه رجع.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۵.
- ↑ فیروزآبادی، مجدالدین محمد بن یعقوب، القاموس المحیط.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۵.
- ↑ راغب الاصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، پس از واژۀ الرجوع.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۵.
- ↑ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، پس از واژۀ رجع.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۵.
- ↑ امام باقر(ع) فرمود: « أَيَّامُ اللَّهِ ثَلَاثَةٌ يَوْمُ يَقُومُ الْقَائِمُ وَ يَوْمُ الْكَرَّةِ وَ يَوْمُ الْقِيَامَة»؛الخصال، ج ۱، ص ۱۰۸.
- ↑ امام صادق(ع) در زیارت اربعین میفرماید: «وَ أَشْهَدُ أَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِيَابِكُمْ مُوقِن»؛ تهذیب، ج ۶، ص ۱۱۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۵.
- ↑ رسائل الشریف المرتضی: ج۱ ص ۱۲۵، علم الیقین فی أصول الدین: ج۲ ص ۸۲۳، مجموعة ثلاث رسائل (مخطوطة)، مفید: ص۳۴، مجمع البحرین: ج۴ ص۳۳۳.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۳۶
- ↑ اوائل المقالات؛ ص ۴۶.
- ↑ حق الیقین؛ ص ۳۳۷ - ۳۳۸.
- ↑ حق الیقین؛ ص ۳۴۰.
- ↑ تفسیر موضوعی قرآن مجید؛ ج ۴، ص ۲۶۳
- ↑ اندیشههای کلامی شیخ مفید؛ ص ۳۵۶
- ↑ رسائل المرتضی؛ ج ۱، ص ۳۰۲ - ۳۰۳.
- ↑ پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
- ↑ علامه مجلسی، هر سه احتمال را آورده است؛ مرآة العقول: ج۳ ص۲۰۱.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۳۶
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۳۷
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۶.
- ↑ اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، سلسله مؤلفات مفید ج ۴، ص ۷۷.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۶.
- ↑ جوابات المسائل الرازیه (رسائل الشریف ج ۱، ص ۱۲۵).
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۶.
- ↑ الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص ۲۹.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۶.
- ↑ عقاید الامامیه، ترجمه علیرضا مسجد جامعی، ص ۲۹۴.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۷.
- ↑ سید محمد صدر، تاریخ ما بعد الظهور، ص ۸۵۹.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۷.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۷.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۷.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۷.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۷.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۷.
- ↑ رسائل المرتضی، ج ۱، ص ۱۲۵.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۴۰۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۸.
- ↑ «وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» و یاد کنید آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمیآوریم و در حالی که خود مینگریستید آذرخش شما را فرا گرفت باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که سپاس بگزارید؛ سوره بقره، آیه ۵۵- ۵۶.
- ↑ «وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» و یاد کنید آنگاه را که انسانی را کشتید و در آن با هم به ستیزه برخاستید و خداوند چیزی را که پنهان میکردید آشکار کرد باری، گفتیم با پارهای از آن گاو بر این کشته بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید؛ سوره بقره، آیه ۷۲- ۷۳.
- ↑ پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
- ↑ آیا گمان میکنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما (در) گذشتند بر سر شما نیامده است؟؛ سوره بقره، آیه ۲۱۴.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج ۲ ،ص ۱۰۸.
- ↑ پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
- ↑ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار؛ ج ۵۳، ص ۱۲۷.
- ↑ پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج ۲، ص ۱۰۷.
- ↑ پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
- ↑ آیا جز این انتظار دارند که (فرمان) خداوند در سایهبانهایی از ابر و (نیز) فرشتگان نزدشان بیایند و کار (هلاکشان) پایان یافته باشد و کارها به سوی خداوند باز گردانده میشود؛ سوره بقره، آیه ۲۱۰.
- ↑ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ۵۳، ص ۶۳.
- ↑ پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
- ↑ شرح اصول الکافی؛ ج ۴، ص ۲۷۴.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج ۲، ص ۱۰۶ - ۱۰۹.
- ↑ پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
- ↑ و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دستهای از آنان را که نشانههای ما را دروغ میشمردند گرد میآوریم و آنگاه آنان را به هم میپیوندند؛ سوره نمل، آیه ۸۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۷، ص ۳۶۶؛ البرهان، ج ۴، ص ۲۲۸ ـ ۲۳۱؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۹۷ و ۳۹۸.
- ↑ پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی؛ سوره غافر، آیه ۱۱.
- ↑ بحارالأنوار، ج۵۳، ص۵۶.
- ↑ و بیگمان به آنان از عذاب نزدیکتر (این جهان) پیش از عذاب بزرگتر (در جهان واپسین) خواهیم چشاند باشد که بازگردند؛ سوره سجده، آیه ۲۱.
- ↑ بحارالأنوار، ج۵۳، ص۵۶.
- ↑ و چون وعده نخست (از) آن دو (تباهی) فرا رسد بندگانی سخت جنگاور را که داریم بر شما برمیانگیزیم؛ سوره اسراء، آیه ۵.
- ↑ نورالثقلین، ج۳، ص۱۳۸ ـ ۱۴۰.
- ↑ و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید؛ سوره آل عمران، آیه ۸۱.
- ↑ عیاشی، ج۱، ص۱۸۱.
- ↑ و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم؛ سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ نورالثقلین، ج۴، ص۱۰۷.
- ↑ تاریخ ما بعدالظهور، ص۶۳۲ ـ ۶۳۹، ۶۷۴.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۹.
- ↑ از ما نیست کسی که ایمان به بازگشت ما ندارد؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۵۸، ح ۴۵۸۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۹.
- ↑ هر کس به هفت چیز اعتقاد داشته باشد مؤمن است... که یکی از آنها ایمان به رجعت است؛ وسائل الشیعة، ج ۲۴، ص ۱۳۲، ش ۳۰۱۶۴.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۹.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۹.
- ↑ المسائل السرویة، (سلسله مؤلفات الشیخ المفید، ج ۷، ص ۳۲).
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۰.
- ↑ رسالة العقاید الجعفریة، ص ۲۵۰.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۰.
- ↑ الایقاظ من الهجعة، ص ۶۷.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۰.
- ↑ مجمع البحرین، ج ۲، ص ۶۷۹.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۱.
- ↑ تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۶۱.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۱.
- ↑ ناصر قفاری، اصول مذهب الشیعة عرض و نقد، ج ۳، ص ۹۱۱؛ اصفهانی، الاغانی، ج ۳، ص ۱۳۹ (حاشیه ۲). محمد مال الله، الشیعة و تحریف القرآن، ص ۲۵.
- ↑ ربیع بن محمد سعودی، الشیعة الامامیة الاثناعشریة فی میزان الاسلام، ص ۲۰۲.
- ↑ همو، الشیعة و التشیع، ص ۳۵۹.
- ↑ حسن ابراهیم، تاریخ الاسلام، ج ۴، ص ۲۵۹.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۱.
- ↑ محمد مال الله، الشیعة و تحریف القرآن، ص ۲۵.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۱.
- ↑ عقاید الامامیه، ص ۱۲۰.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۲.
- ↑ تفسیر المیزان، ج ۱۵، ص ۵۵۸.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۲.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۳.
- ↑ حق الیقین؛ ج ۲، ص ۳۳۵.
- ↑ امام شناسی؛ ج۱۴، ص۲۶۴.
- ↑ پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
- ↑ تفسیر نمونه؛ ج۱۵ ،ص ۵۵۵ - ۵۶۰.
- ↑ رشحات البحار؛ ص ۹۴، ۹۹
- ↑ رشحات البحار، ص ۸۹- ۱۱۰
- ↑ رشحات البحار؛ ص ۲۸۹.
- ↑ رشحات البحار؛ ص ۳۰۸.
- ↑ پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
- ↑ تفسیر قرآن کریم؛ ج ۴، ص ۴۹۸ .
- ↑ رسائل المرتضی؛ ج۱، ص ۳۰۲ - ۳۰۳.
- ↑ پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
- ↑ حق القین: ج۲ ص۳۵۴.
- ↑ مانند علامه سید محسن امین در کتاب نقض الوشیعة ص۴۷۳ و محمد جواد مغنیه در الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعة ص۳۰۲ و محمد رضا مظفر در عقائد الامامیة ص۸۴.
- ↑ چنان که مرحوم مغنیه در الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعة ص۳۰۲ به این موضوع تصریح میکند.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۳۶
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۴.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۴.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۴.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۴.
- ↑ آیا جز این انتظار دارند که (فرمان) خداوند در سایهبانهایی از ابر و (نیز) فرشتگان نزدشان بیایند و کار (هلاکشان) پایان یافته باشد و کارها به سوی خداوند باز گردانده میشود؛ سوره بقره، آیه ۲۱۰.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۴.
- ↑ تفسیر المیزان، ترجمه محمدتقی مصباح، ج ۲، ص ۱۴۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۴.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۴.
- ↑ الایقاظ من الهجعة، انتشارات نوید، ص ۳۱.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۵.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۵۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۵.
- ↑ کتاب اثبات الرجعة و کتاب الرجعة: نجاشی از کنجی نقل میکند که هر دو کتاب را در میان دهها کتاب دیگر وی دیده است؛ رجال النجاشی: ج۲ ص۱۶۸ ش۸۳۸، شیخ طوسی نیز از بزرگی او یاد میکند و کتاب إثبات الرجعة او را نام میبرد؛ الفهرست، طوسی: ص۱۹۷، ش۵۶۳.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۳۹
- ↑ الکافی: ج۱ ص۱۹۶-۱۹۷ و ۲۸۳ و ۴۳۵ و ج۳ ص ۱۳۱ و ۵۳۶ و ج۸ ص۵۰-۵۱ و ۲۰۶ و ۲۴۷ و ۳۳۷.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع): ج۲، ص۲۰۱، الخصال: ص۱۰۸، معانی الأخبار: ص۳۶۵.
- ↑ الإعتقادات: ص۶۰-۶۳.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۳۹
- ↑ أوائل المقالات: ص۴۶ و ۷۶-۷۷، الفصول المختارة: ص۱۵۳-۱۵۶، المسائل السروریة: ص۳۲ و ۳۵-۳۶.
- ↑ رسائل الشریف المرتضی: ج۱ ص۱۲۵-۱۲۶.
- ↑ مجمع البیان: ج۷ ص۳۶۷، جوامع الجامع: ج۲ ص۷۲۴.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۰
- ↑ بحار الأنوار: ج۵۳ ص۱۲۲-۱۲۳.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۰
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۱
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۱
- ↑ یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابههای) شهری (با خانههایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده میگرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود: چندگاه درنگ داشتی؟ گفت: یک روز یا پارهای از یک روز درنگ داشتم؛ فرمود: (نه) بلکه صد سال است که درنگ کردهای، به آب و غذایت بنگر که دگرگونی نپذیرفته است و (نیز) به درازگوش خود بنگر (که مرده و پوسیده است) و (این) برای آن (است) که تو را نشانهای برای مردم کنیم و به استخوانها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا میچینیم آنگاه گوشت (و پوست) بر آن میپوشانیم، و چون بر وی آشکار شد گفت: میدانم که خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره بقره، آیه ۲۵۹.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۲
- ↑ از جمله مفسران اهل سنت، عبارتند از: طبری در تفسیر الطبری: ج۲ جزء۲ ص۵۸۶، ابن کثیر در تفسیر ابن کثیر: ج۱ ص۴۶۴، زمخشری در الکشاف: ج۱ ص۱۵۷، ابن قتیبه در غریب القرآن: ج۱ ص۸۶، و بسیاری دیگر.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۲
- ↑ آیا در (کار) کسانی ننگریستهای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بیگمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمیگزارند؛ سوره بقره، آیه ۲۴۳.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۲
- ↑ یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی؛ سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۳
- ↑ باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید؛ سوره بقره، آیه ۷۳.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۳
- ↑ باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که سپاس بگزارید؛ سوره بقره، آیه ۵۶.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۴
- ↑ سپس آنان را (از خواب) برانگیختیم تا روشن گردانیم کدام یک از دو گروه در ازای درنگی را که (در غار) داشتند بهتر شمارش میکند؛ سوره کهف، آیه ۱۲.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۴
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده میسازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد؛ فرمود: چهار پرنده برگزین و نزد خود پاره پاره گردان سپس هر پارهای از آنها را بر کوهی نه! آنگاه آنان را فرا خوان تا شتابان نزد تو آیند و بدان که خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره بقره، آیه ۲۶۰.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۵
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۵
- ↑ از جمله، روایات بیهقی در دلائل النبوة: ج۳ ص۸۹ و البدایة و النهایة: ج۳ ص۲۹۰ و ابن ابی الدنیا در من عاش بعد الموت: ص۳۲.
- ↑ بیهقی در دلائل النبوة: ج۶ ص۵۵ این حدیث را میآورد و سند آن را صحیح میداند. ابن اثیر نیز در أسد الغابة: ج۲ ص۳۵۴ ش۱۸۳۱ ماجری بازگشت زید را صحیح میداند. دیگر کتابهایی که از این ماجرا یاد کردهاند، عبارتاند از: التاریخ الکبیر، بخاری: ج۳ ص۳۸۳ ش۱۲۸۱، الاستیعاب: ج۲ ص۱۱۸ ش۸۴۹. الجرح و التعدیل، ابن ابی حاتم: ج۳ ص۵۶۲ ش۲۵۴۱، الثقات: ج۳ ص۱۳۷، مشاهیر علماء الأمصار، ابن حبان: ص۳۷، تهذیب التهذیب: ج۳ ص۲۴۳ ش۲۵۰۰، الإصابة: ج۲ ص۴۹۸ ش۲۹۰۱.
- ↑ ابن سعد در الطبقات الکبری: ج۶ ص۱۲۷، ابن ابی حاتم در الجرح و تعدیل: ج۳ ص۴۵۶، بیهقی در دلائل النبوة: ج۶ ص۴۵۴ به آن اشاره کردهاند.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۶
- ↑ تنویر الحلک فی امکان رؤیه النبی (ص) و الملک: ص۱-۱۳.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۶
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۷
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۵.
- ↑ و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمیآوریم و در حالی که خود مینگریستید آذرخش شما را فرا گرفت باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که سپاس بگزارید؛ سوره بقره، آیه ۵۵ - ۵۶.
- ↑ و (یاد کنید) آنگاه را که انسانی را کشتید و در آن (با هم) به ستیزه برخاستید و خداوند چیزی را که پنهان میکردید آشکار کرد باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید؛ سوره بقره، آیه ۷۲ - ۷۳.
- ↑ آیا در (کار) کسانی ننگریستهای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بیگمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمیگزارند؛ سوره بقره، آیه ۲۴۳.
- ↑ یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابههای) شهری (با خانههایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده میگرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ سوره بقره، آیه ۲۵۹.
- ↑ و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۵.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۶.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۷.
- ↑ اگر در راه خداوند کشته شوید یا بمیرید؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۷.
- ↑ ای جابر! آیا میدانی راه خدا کدام است؟ کشته شدن در راه علی (ع) و فرزندانش است. اگر کسی در راه ولایت وی کشته شود، در راه خدا کشته شده است و کسی نیست که به این آیه ایمان داشته باشد، مگر آن که هم کشته میشود و هم میمیرد. کسی که کشته شده، از قبر بیرون میآید تا بمیرد و کسی که مرده است، از قبر بیرون میآید تا کشته شود؛ مختصر بصائر الدرجات: ص۲۵، تفسیر العیاشی: ج۱ ص۲۰۲ ح۱۶۲، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۴۰ ح۸.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۸.
- ↑ و اگر بمیرید یا کشته شوید بیگمان نزد خداوند، گردتان میآورند؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۸.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۹.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۵۲.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۵۲.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۵۲.
- ↑ «روزی که بانگ آسمانی حقیقی را بشنوید، روز آمدن است».
- ↑ «و روزی که از هر امتی، گروهی را محشور میکنیم».
- ↑ «و ما آنها را محشور میکنیم و یک تن را از آنان وا نمی نهیم».
- ↑ «میگویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی، اینک ما به گناهان خویش اعتراف کردهایم، آیا راه بیرون شدی از اینجا هست؟».
- ↑ «آن که ابلاغ قرآن را بر تو واجب کرده است، تو را به بازگشتگاهی، باز میگرداند».
- ↑ «ما پیامبران خویش و مؤمنان را در زندگی این جهان و در روزی که گواهان (به گواهی) برخیزند یاری میکنیم.».
- ↑ «و به روزی گوش فرا دار که ندا دهنده، از جایی نزدیک، ندا میدهد».
- ↑ «و آن گاه که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون کتاب و حکمتی به شما دادم و سپس فرستادهای نزد شما آمد که آنچه را همراه شماست، تصدیق میکند. باید به او ایمان آورید و او را یاری دهید».
- ↑ «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و داراییهاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار میکنند، میکشند و کشته میشوند بنا به وعدهای راستین».
- ↑ «و چون فرمان (عذاب) بر آنان مقرر شود جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم».
- ↑ «و تو را جز مژدهبخش و هشدار دهنده برای همه مردم نفرستادیم».
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۶۳.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۶۳.
- ↑ اسناد این احادیث، چندان قوی نیستند و راویان مجهول در میان راویان آنها وجود دارند. از جمله حدیث است که حسن بن جهم از امام رضا (ع) در مجلس مأمون نقل میکند؛ ر.ک: عیون أخبار الرضا (ع): ج۱ ص۲۱۶ ح۱ و بحار الأنوار: ج۵۳ ص۵۸ ح۴۵.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۶۳.
- ↑ مختصر بصائر الدرجات: ص۲۰، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۶۷ ح۶۲ راویان این حدیث، مورد تأیید رجالیان هستند. تنها در مورد عبدالله بن عطا برخی تردید کردهاند که کدام است. ثانیاً به دلیل روایت کمی که دارد، چندان شناخته شده نیست. البته هیچ گونه تضعیفی دربارۀ هیچ یک از عبدالله بن عطا ها نیامده است و این تا حدی حدیث را قابل قبول میسازد، به طوری که اگر با دیکر شواهد تقویت شود، پذیرفتنی میگردد.
- ↑ الکافی: ج۸ ص۲۴۷ ح۳۴۶، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۸۹ ح۸۷. سند این حدیث، قوی نیست؛ زیرا وثاقت محمد بن سالم بن ابی سلمه، با وجود امامی بودن، ثابت نشده است؛ اما در کنار دیگر روایات باب میتواند یکی از شواهد تقویت کنندۀ این دیدگاه باشد.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۶۳- ۶۴
- ↑ و اگر بمیرید یا کشته شوید بیگمان نزد خداوند، گردتان میآورند؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۸.
- ↑ مختصر بصائر الدرجات: ص۱۹، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۶۵ ح۵۹.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۶۴.
- ↑ احادیث در این باب، بسیارند؛ ر.ک: مختصر بصائر الدرجات: ص۲۴ و ۱۷۸، تفسیر القمی: ج۲ ص۱۳۰، دلائل الإمامة: ص۴۴۷ ح۴۲۴؛ بحار الأنوار: ج۶ ص۲۹۲ و ج۲۵ ص۵۱ و ج۵۳ ص۳۹ و ۵۳ و ۶۱ و ج۶۲ ص ۱۹۳-۱۹۴.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۶۵.
- ↑ از جمله روایت مفضّل بن عمر که امام صادق (ع) از احوال مردگان در زمان غیبت سؤال میکند و ایشان پاسخ میدهند که هنگام ظهور از مؤمن در قبرش سؤال میکند که: ای فلانی! صاحب تو ظهور کرده است. اگر میخواهی به او ملحق شوی، بشو و اگر نمیخواهی در کرامت الهی باقی بمانی، بمان؛ الغیبة، ص۴۵۸ ح۴۷۰، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۹۱ ح۹۸. این روایت، قابل اعتماد نیست.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۶۵.
- ↑ سند این حدیث قوی و راویان آن از بزرگان اصحاباند؛ مختصر بصائر الدرجات: ص۱۹، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۹۰ ح۹۲.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۶۵.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۶۵.
- ↑ مختصر بصائر الدرجات: ص۲۵، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۴۱ ح۹.
- ↑ ر.ک: نرم افزار درایة النور.
- ↑ ر.ک: رجعت پیامبر خدا (ص) و اهل بیت (ع) او؛ ص ۱۱ و رجعت پیامبران (ع) و اوصیای آنان؛ ص ۱۵ و مختصر بصائر الدرجات: ص۲۴. این حدیث، راویانی موثق و بلند مرتبه دارد و بکیر بن اعین، آن را از امام باقر(ع) نقل کرده است.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۶۶.
- ↑ مرا به زمرۀ کسانی در آورد که در پی شما گام میسپارند، و به راه شما میروند، و در پرتو هدایت شما راه میجویند، و در جمع شما محشور میشوند، و در رجعت شما برای پیکار بر ضدّ دشمنانتان باز میگردند، و در دولت شما به حکومت میرسند، و در جوی از سلامت و عافیت شما به شرف و علوّ مقام نائل میشوند، و در ایام شما عزت و ثبات مییابند، و فردا چشمشان به دیدار شما روشن میگردد؛ ر.ک: عیون أخبار الرضا (ع): ج۲ ص۲۷۲ ح۱.
- ↑ منقول در المزار الکبیر: ص۳۰۵ و ۵۷۰ و ۵۸۸، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۳۴۷ ح۳۴ و ج۹۴ ص۳۶ ح۲۳ و ج۵۳ ص۹۵ ح۱۰۹، مصباح المتهجد: ص۸۲۱، کتاب من لا یحضره الفقیه: ج۲ ص۶۰۹ ح۳۲۱۲.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۶۶.
- ↑ ر.ک: مختصر بصائر الدرجات؛ ص۱۳ ح۱۴۲۵. همۀ راویان این حدیث، از اصحاب برجسته و مورد وثوق امامان (ع) هستند. همچنین در پارهای از احادیثِ مربوط به بازگشت انبیا (ع)و اولیا (ع) ، ترتیب آمدن آنها نیز ذکر شده است. احادیث دیگری وجود دارند که از مضاعف بودن عمر افراد در رجعت سخن میگویند؛ مختصر بصائر الدرجات: ص۱۸ و بحار الأنوار: ج۵۳ ص۶۳ ح۵۶. برخی راویان این حدیث، مجهولاند.
- ↑ الهدایة الکبری: ص۳۶۲، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۷۷-۷۸. هر دو حدیث، راویانی مجهول دارند.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۶۷.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۶۷ - ۶۸.
- ↑ مانند مرحوم سید ابوالحسن رفیعی قزوینی در رسائل و مقالات فلسفی، "مسئله رجعت".
- ↑ قسر، در مقابل "طبع" و مرادف با "جبر"، است و حرکت قسری، حرکتی بر خلاف میل را گویند و حرکتی که از خارج بر اجسام تحمیل شود. محرک اجسام، گاه میل و طبع آنهاست و گاه عامل خارجی، که شق دوم را حرکت قسری گویند؛ فرهنگ معارف اسلامی: ج۳ ص۱۴۷۹ برگفته از شفا: ج۱ ص۱۰۹، الأسفار الأربعة: ج۳ ص۱۲۵.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۶۷ - ۶۸.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۶۹.
- ↑ و بر (مردم) شهری که ما نابودشان کردهایم حرام (و محال) است که (در رستخیز) بازنگردند؛ (آنان بیگمان باز میگردند)؛ سوره انبیا، آیه ۹۵.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۷۳.
- ↑ آیا ندیدهاند چه بسیار نسلها را پیش از ایشان نابود کردیم که آنان به سویشان باز نمیگردند؟؛ سوره یس، آیه ۳۱.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۷۳.
- ↑ تفسیر قرآن کریم؛ ج۴، ص ۴۹۸ - ۴۹۹.
- ↑ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج ۱، ص ۲۵۴.
- ↑ پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
- ↑ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج ۱، ص ۲۵۴ - ۲۵۵.
- ↑ پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
- ↑ تفسیر قرآن کریم؛ ج ۴، ص ۴۹۸ - ۴۹۹.
- ↑ تفسیر قرآن کریم؛ ج ۴، ص ۵۰۰.
- ↑ پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۹۳.
- ↑ الاعتقادات: ص۶۲.
- ↑ شیخ مفید در أوائل المقالات؛ ص۷۷-۷۸ ذیل مسئله ۵۵ با عنوان "القول فی الرجعة" چنین میگوید: «و اقول: ان الله تعالی یرد قوما من الاموات الی الدنیا فی صورهم التی کانو علیها فیعزّ منهم فریقاً و یذل فریقا او یدل المحقین من المبطلین و المظلومین و ذلک عند قیام مهدی آل محمد (ص)». تعبیر ایشان، «هنگام قیام مهدی خاندان محمد (ص)» است. در جای دیگر نیز تعبیری مشابه دارد؛ ر.ک: الفصول المختاره: ص۱۵۵.
- ↑ «اعلم ان الذی تذهب الشیعة الامامیة الیه ان الله تعالی یعید عند ظهور امام الزمان المهدی (ع) قوماً ممّن کان قد تقدم موته من شیعته لیفوزوا بثواب نصرته و معونته و مشاهدة دولته و یعید ایضا قوماً من اعدائه لینتقم منهم فیلتذوا بما یشاهدون من ظهور الحقّ و علوّ کلمة اهله»؛ رسائل الشریف المرتضی: ج۱ ص۱۲۵.
- ↑ صاحب این تفسیر شاذ، معلوم نیست و تنها نقل آن از طریق بزرگانی مانند سید مرتضی به ما رسیده است؛ رسائل الشریف المرتضی: ج۱، ص۱۲۵.
- ↑ مجمع البیان: ج۷ ص۳۶۷ و جوامع الجامع: ج۳ ص۲۰۳.
- ↑ متشابه القرآن و مختلفه: ج۲ ص۶۹.
- ↑ علم الیقین فی اُصول الدین: ج۳ ص۱۰۰۱، قرة العیون فی المعارف و الحکم: ص۳۶۰، الوافی: ج۲ ص۴۶۰؛ تفسیر الصافی: ج۴ ص۷۴ و الأصفی فی تفسیر القرآن: ج۲ ص۹۱۵.
- ↑ تأویل الآات الظاهرة: ج۱ ص۴۰۸.
- ↑ الإیقاظ من الهجعة: ص۳۸.
- ↑ کنز الدقائق و بحر الغرائب: ج۹ ص۵۹۵.
- ↑ جامع الشتات: ص۲۶.
- ↑ نور الثقلین: ج۴ ص۱۰۰.
- ↑ مانند آلوسی در روح المعانی؛ ج۲۰ ص۲۶ و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه: ج۷ ص۵۹.
- ↑ بحار الأنوار: ج۵۳ ص۱۲۶-۱۲۷. البته این عبارت عین عبارتی است که مرحوم طبرسی در مجمع البیان؛ ج۷ ص۳۶۷ آورده و مرحوم مجلسی تنها لفظ «قائم» را به جای مهدی نشانده است.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۷۷ - ۷۹
- ↑ همانا پرسش در گور، از کسی است که ایمان محض یا کفر محض دارد و از دیگران صرف نظر میشود، و دربارۀ رجعت هم فرمود: همانا هنگام ظهور قائم (ع) به دنیا بر میگردد هر که ایمان محض دارد و یا کفر محض؛ اما دیگران تا قیامت رجوع ندارند؛ تصحیح اعتقادات الإمامیة: ص۹۰، بحار الأنوار: ج۶ ص۲۵۳.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۷۹
- ↑ «رَوَى عَبْدُ الْكَرِيمِ الْخَثْعَمِيُّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ (ع) كَمْ يَمْلِكُ الْقَائِمُ (ع) قَالَ: سَبْعَ سِنِينَ تَطُولُ لَهُ الْأَيَّامُ وَ اللَّيَالِي حَتَّى تَكُونَ السَّنَةُ مِنْ سِنِيهِ مِقْدَارَ عَشْرِ سِنِينَ مِنْ سِنِيكُمْ فَيَكُونُ سِنُو مُلْكِهِ سَبْعِينَ سَنَةً مِنْ سِنِيكُمْ هَذِهِ وَ إِذَا آنَ قِيَامُهُ مُطِرَ النَّاسُ جُمَادَى الْآخِرَةَ وَ عَشَرَةَ أَيَّامٍ مِنْ رَجَبٍ مَطَراً لَمْ يَرَ الْخَلَائِقُ مِثْلَهُ فَيُنْبِتُ اللَّهُ بِهِ لُحُومَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَبْدَانَهُمْ فِي قُبُورِهِمْ فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ مُقْبِلِينَ مِنْ قِبَلِ جُهَيْنَةَ يَنْفُضُونَ شُعُورَهُمْ مِنَ التُّرَاب» و هنگام قیام او، بارانی در ماه جمادی آخر و ده روز اول رجب بر مردم فرو میریزد که مانند آن را ندیدهاند و خداوند، گوشت و پیکر مؤمنان را در قبرهایشان با آن باران میرویاند و گویی آنان را میبینم که از سوی جهینه پیش میآیند و موهایشان را از خاک قبر میتکانند؛ ر.ک: الإرشاد؛ ص۲۵ ح۱۴۳۳.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص ۷۹
- ↑ «رَوَى الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ (ع) قَالَ: يُخْرِجُ الْقَائِمُ (ع) مِنْ ظَهْرِ الْكُوفَةِ سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ رَجُلًا خَمْسَةَ عَشَرَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى (ع) الَّذِينَ كَانُوا يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ وَ سَبْعَةً مِنْ أَهْلِ الْكَهْفِ وَ يُوشَعَ بْنَ نُونٍ وَ سَلْمَانَ وَ أَبَا دُجَانَةَ الْأَنْصَارِيَّ وَ الْمِقْدَادَ وَ مَالِكاً الْأَشْتَرَ فَيَكُونُونَ بَيْنَ يَدَيْهِ أَنْصَاراً وَ حُكَّاما» مفضّل بن عمر گفت: امام صادق (ع) فرمود: قائم (ع) بیست و هفت مرد را از پشت کوفه بیرون میآورد که پانزده تن از آنان از قوم موسی هستند که به سوی حق هدایت میکنند و به حق و عدالت، داوری میکنند و هفت تن دیگر، اصحاب کهف و یوشع بن نون، سلمان، ابو دجانه انصاری، مقداد و مالک اشتر هستند که یاوران و کارگزاران پیش روی او خواهند بود؛ ر.ک: الإرشاد: ص۲۹ ح۱۴۳۶.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص ۷۹
- ↑ «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: مَنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِهَذَا الْعَهْدِ كَانَ مِنْ أَنْصَارِ قَائِمِنَا فَإِنْ مَاتَ قَبْلَهُ أَخْرَجَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ قَبْرِهِ وَ أَعْطَاهُ بِكُلِّ كَلِمَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَةٍ وَ هُوَ هَذَا اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُور» هر کس خدای متعال را چهل بامداد با این عهد بخواند، از یاران قائم ما خواهد بود و اگر پیش از ظهور بمیرد، خدای متعال، او را از قبرش بیرون میآورد، و در برابر هر کلمه این دعا، هزار حسنه به او میدهد و هزار بدی از او محو میکند. و متن آن، این است: خدایا! پروردگار نور بزرگ، پروردگار کرسی رفیع، پروردگار دریای انبوه!...؛ ر.ک: مصباح الزائر: ص۳۵، ص۱۴۴۳.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص ۷۹
- ↑ الکافی: ج۳ ص۱۳۱ ح۴. بحار الأنوار: ج۶ ص۱۹۸ ح۵۱.
- ↑ الکافی: ج۸ ص۵۰ ح۱۴، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۹۳.
- ↑ بحار الأنوار: ج۵۳ ص۹۱-۹۲.
- ↑ ر.ک: الکافی: ج۱ ص۱۹۷ ح۳؛ بصائر الدرجات: ص۱۹۹ ح۱ و مختصر بصائر الدرجات: ص۴۱ و ۲۰۴ و بحار الأنوار: ج۵۳ ص۱۰۱ ح۱۲۳.
- ↑ ر.ک: المزار الکبیر: ص۳۰۵.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: ج۷، ص۵۹.
- ↑ مختصر بصائر الدرجات: ص۲۹ و بحار الأنوار: ج۵۳ ص۷۴ ح۷۵.
- ↑ بحار الأنوار: ج۲۵ ص۳۵۵.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۸۲
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۸۲
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۸۲
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۹.
- ↑ آنچه نمیتوان به همهاش رسید، همهاش رها نمیشود
- ↑ این موضوع در احادیث متعددی بیان شده است، از جمله در حدیثی از امام رضا (ع) که فرمود: «متن قرآن دوست داشتند که شاید در آن وقت زنده میبودند، فرا میرسد، و خداوند، سینههای مردم با ایمان را شفا میدهد؛ الغیبة، طوسی: ص۴۴۰ ح۴۳۱، بحار الأنوار: ج۵۲ ص۲۹۰ ح۲۸.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۹.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۵۰.
- ↑ دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۵۱.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۸.
- ↑ تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۱۰۹.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۹.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۹.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۱۸۹.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۴.
- ↑ تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۲۷۴.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۵.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۵.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۵.
- ↑ تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۲۷۵ - ۲۷۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۵.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۵.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۶.
- ↑ نسخ یعنی از میانبردن چیزی که در پی آن در میآید. چونان که خورشید سایه را، سایه نور خورشید را و پیری جوانی را از میان برد؛ المفردات فی غریب القرآن، ص ۴۹۰.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۶.
- ↑ معنای تناسخ یعنی تکرار دورههای زندگی تا بینهایت. و اینکه پاداش و کیفر در این دنیا باشد نه در جهانی دیگر. و کارهایی که اکنون میکنیم نتیجۀ کارهای گذشته در دورههای پیشین است. پس آسایش، شادی و شادمانی آن مترتب بر کارهای خیر در دورههای گذشته است و غم و غصه مترتب بر کارهای زشت گذشته است. و این را همۀ شریعتها و سنتها آن را باطل دانستهاند؛ شیخ مفید، المسائل السروریه، ص ۴۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۶.
- ↑ برای اینکه پیروان تناسخ از مسلمانان شمرده نمیشوند... به خاطر کفر و گمراهی آنها؛ رسائل المرتضی، ج ۱، ص ۴۲۵.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۷.
- ↑ تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۳۱۵.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۷.
- ↑ تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۱۶۴.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۷.
- ↑ عقاید الامامیه، ص ۱۲۱.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۸.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۸.
- ↑ المسائل السرویه (سلسله مؤلفات المفید)، المؤتمر العالمی لالفیۀ الشیخ المفید، ج ۷، ص ۳۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۸.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۹.
- ↑ و کاش آنگاه که آنان را بر آتش نگاه داشتهاند میدیدی که میگویند: ای کاش بازمان میگرداندند و آیات پروردگارمان را دروغ نمیشمردیم و از مؤمنان میشدیم چنین نیست بلکه آنچه از پیش پنهان میداشتند برای آنان آشکار گردید و اگر بازگردانده شوند به همان چیزهایی که از آن نهی شده بودند باز میگردند و بیگمان آنان دروغ پردازند؛ سوره انعام، آیه ۲۷ و ۲۸.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۹.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۹.
- ↑ گفت: ایمان آوردم که هیچ خدایی نیست جز همان که بنی اسرائیل بدان ایمان دارند و من از گردن نهادگانم؛ سوره یونس، آیه ۹۰.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۱۹.
- ↑ آیا اکنون؟ در حالی که پیش از این نافرمانی کردی و از تبهکاران بودی؟؛ سوره یونس، آیه ۹۱.
- ↑ الفصول المختاره، ج ۲، ص ۱۵۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۰.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۰.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۰.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۰.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۰.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۰.
- ↑ ناصر القفاری، اصول مذهب الشیعه عرض و نقد، ج ۳، ص ۹۲۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۰.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۰.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۱.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۱.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۱.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۱.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۹۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۲.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۲.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۲.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۲.
- ↑ کتاب مقدس، کتاب اِشَعیاه، فصل بیست و ششم، آیه ۱۹.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۲.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۳.
- ↑ شیخ حر عاملی، الایقاظ من الهجعة، ص ۴۱۱.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۴.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۴.
- ↑ شیخ حر عاملی، الایقاظ من الهجعة، ص ۴۱۱.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۴.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۴.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۴.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۵.
- ↑ اسماعیل حقی، روح البیان، ج ۷، ص ۳۹۰.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۵.
- ↑ صدرالمتألهین، تفسیر، ج ۶، ص ۷۸.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۵.
- ↑ صدرالمتألهین، تفسیر، ج ۶، ص ۷۸.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۵.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۵.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۶.
- ↑ همانا زمان رجعت فقط زمان تکلیف نیست، بلکه واسطۀ میان دنیا و آخرت است، پس به نسبت گروهی دار تکلیف و نسبت به گروهی دار مجازات است؛ بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۱۰۸.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۶.
- ↑ «.... و ذکرنا ان التکلیف کما یصح مع ظهور المعجزات الباهرۀ فکذلک مع الرجعۀ، لانه لیس فی جمیع ذلک ملجیء الی فعل الواجب و الامتناع من فعل القبیح...»؛ سید مرتضی، رسائل الشریف، ج ۱، ص ۱۲۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۷.
- ↑ سید مرتضی، رسائل الشریف، ج ۳، ص ۱۳۷.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۷.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۷.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۷.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۷.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۸۱.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۷.
- ↑ سید مرتضی، رسائل الشریف، ج ۱، ص ۳۰۱.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۷.
- ↑ سید مرتضی، رسائل الشریف، ج ۱، ص ۱۲۵.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۶۵؛ دلائل الامامه، ص ۲۶۰؛ علل الشرایع، ج ۲، ص ۵۷۹، ح ۱۰.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۸.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۸.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۴ ، ص ۲۲۸.
- ↑ سوره انبیا آیه۹۵تا۹۷
- ↑ سوره یس آیه۳۱
- ↑ سوره مومنون آیه۱۱
- ↑ سوره ص آیه۴۱تا۴۳
- ↑ اوائل المقالات، شیخ مفید، ص ۷۷(چاپ کنگرۀ هزاره شیخ مفید) ، حق الیقین، سیّد عبد اللّه شبّر، ج ۲ ص ۴
- ↑ بحار الأنوار، ج ۱۰۰ ص ۳۲۰
- ↑ برای مطالعه دربارۀ آن ر. ک: «بحار الأنوار» ، ج ۵۳(باب الرجعه) و ج ۲۵ ص ۱۰۸، «دائرة المعارف تشیّع» ، ج ۸ ص ۱۸۰، فصلنامۀ «وقف، میراث جاویدان» شمارۀ ۱۳ ص ۱۰۸ مقالۀ «رجعت در اندیشۀ شیعی» محمّد هادی معرفت و منابعی که در متن کتاب نام آنها برده شد
- ↑ المیزان، ج ۲ ص ۱۱۲
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۸۲.
- ↑ ر. ک: العین؛ مفردات الفاظ القرآن و ...
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
- ↑ شیخ مفید، اوائل المقالات، ص ۷۷
- ↑ شیخ حر عاملی، الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص ۲۹
- ↑ سیّد مرتضی، الرسائل الشریف، ج ۱، ص ۱۲۵؛ محمد رضا مظفر، عقاید الامامیه، ص ۲۹۴
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
- ↑ ر. ک: سیّد محمد صدر، تاریخ ما بعد الظهور، ص ۸۵۹
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
- ↑ " لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِكَرَّتِنَا "، شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۵۸
- ↑ " مَنْ أَقَرَّ بِسَبْعَةِ أَشْيَاءَ فَهُوَ مُؤْمِنٌ ... وَ الْإِيمَانِ بِالرَّجْعَةِ "؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۲۴۰
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
- ↑ شیخ طوسی، رسالة العقاید الجعفریه، ص ۲۵۰؛ محمد باقر مجلسی، حق الیقین، مقصد نهم؛ شیخ حر عاملی، الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص ۶۷؛ فخر الدین طریحی، مجمع البحرین، ج ۲، ص ۶۷۹
- ↑ محمد جواد مشکور، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام، ص ۱۱۱
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
- ↑ محمد رضا مظفر، عقاید الامامیه، ص ۱۲۰
- ↑ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۵، ص ۲۵۳؛ تیسیر التفسیر، ج ۷، ص ۳۶۸
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
- ↑ و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمیآوریم و در حالی که خود مینگریستید آذرخش شما را فرا گرفت.باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که سپاس بگزارید؛ سوره بقره، آیه: ۵۵- ۵۶.
- ↑ شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج ۱- ۲، ص ۲۵۲؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج ۱، ص ۴۶؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱، ص ۴۰۳؛ مدارک التنزیل، ج ۱، ص ۵۳
- ↑ و (یاد کنید) آنگاه را که انسانی را کشتید و در آن (با هم) به ستیزه برخاستید و خداوند چیزی را که پنهان میکردید آشکار کرد. باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید؛ سوره بقره ، آیه: ۷۲- ۷۳.
- ↑ آیا در (کار) کسانی ننگریستهای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بیگمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمیگزارند؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۳.
- ↑ " يَكُونُ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ كُلُ مَا كَانَ فِي الْأُمَمِ السَّالِفَةِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّة"، شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۰۳، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۲۹
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۳۵۱؛ ج ۴، ص ۴۹۱؛ المستدرک علی الصحیحین، ج ۱، ص ۲۱۸؛ السنه للمروزی، ج ۱، ص ۱۸.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
- ↑ و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دستهای از آنان را که نشانههای ما را دروغ میشمردند گرد میآوریم و آنگاه آنان را به هم میپیوندند؛ سوره نمل، آیه: ۸۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان؛ ج ۷- ۸، ص ۳۶۶؛ محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۱۵، ص ۵۷۰
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
- ↑ شیخ طوسی، رسالة العقاید الجعفریة، ص ۲۵۰
- ↑ " أَيَّامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ ثَلَاثَةٌ يَوْمَ يَقُومُ الْقَائِمُ وَ يَوْمَ الْكَرَّةِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ"، شیخ صدوق، الخصال، ص ۱۰۸
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۲
- ↑ مظفر، عقاید الامامیه، ص ۲۹۷
- ↑ محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۱۰۷
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
- ↑ شیخ صدوق، الخصال، ص ۱۰۸
- ↑ بیگمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز میگرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر میداند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است؛ سوره قصص، آیه: ۸۵.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۴۷
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۵، ح ۱۱۱
- ↑ مصباح المتهجد، ص ۵۴۳
- ↑ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۳
- ↑ مصباح المتهجد، ص ۷۳۰
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۳۵۹
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
- ↑ سید مرتضی، رسائل الشریف، ج ۱، ص ۱۲۵
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ذیل: ۸۳ سوره نمل
- ↑ شیخ مفید، سلسله مؤلفات مفید، ج ۴، ص ۴۶
- ↑ شیخ حر عاملی، الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص ۳۳
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۴، ح ۱۰۵
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
- ↑ «او به رجعت باور دارد» الرُّجُوعُ: العود إلي ما كان منه البدء، فَالرُّجُوعُ: العود، الرَّجْعَةُ و الرِّجْعَةُ، و في العود إلي الدّنيا بعد الممات، و يقال: فلا يؤمن بِالرَّجْعَة؛ مفردات، ص ۳۴۳. طریحی میگوید: الرجعة بالفتح هي المرة في الرجوع بعد الموت بعد ظهور المهدي(ع)، و هي من ضروريات مذهب الإمامية... و فلا يؤمن بالرجعة: أي بالرجوع إلي الدنيا بعد الموت.
- ↑ «آیا در (کار) کسانی ننگریستهای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بیگمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمیگزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
- ↑ «یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابههای) شهری (با خانههایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده میگرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود:» سوره بقره، آیه ۲۵۹.
- ↑ بقره / ۵۶.
- ↑ الاعتقادات، ص ۶۰.
- ↑ الارشاد، ج ۲، ص ۳۶۹.
- ↑ المسائل، السرویه، ص ۳۰.
- ↑ الرسائل الشریف مرتضی، ج ۱، ص ۱۲۵.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۲.
- ↑ «و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دستهای از آنان را که نشانههای ما را دروغ میشمردند گرد میآوریم و آنگاه آنان را به هم میپیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص ۱۰۶، ذیل آیه ۲۱۰ از سوره بقره.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۶۷، ذیل آیه ۸۳ سوره نمل.
- ↑ «کرّ به معنای رجوع است و کرّه یعنی یک بار (رجوع)، کرّه یعنی برانگیختن و تجدید خلق بعد از فنای آن» لسان العرب، ج ۵، ص ۱۳۵.
- ↑ مجمع البحرین، ج ۳، ص ۴۷۲.
- ↑ «و پیروان (آنان) میگویند: کاش برگشتی (به دنیا) میداشتیم تا از آنها دوری میجستیم چنان که آنان از ما دوری جستند؛ بدین گونه خداوند کردارهایشان را (چون) دریغهایی به آنان مینمایاند در حالی که آنان از آتش بیرون آمدنی نیستند» سوره بقره، آیه ۱۶۷.
- ↑ «پس کاش ما را بازگشتی بود تا از مؤمنان باشیم» سوره شعراء، آیه ۱۰۲.
- ↑ «یا هنگامی که عذاب را بنگرد بگوید کاش مرا بازگشتی بود تا از نیکوکاران میشدم!» سوره زمر، آیه ۵۸.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵۰.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمیآوریم و در حالی که خود مینگریستید آذرخش شما را فرا گرفت * باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۵۵-۵۶.
- ↑ «بیگمان بازگشتشان به جانب ماست» سوره غاشیه، آیه ۲۵.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۱۴.
- ↑ راغب، المفردات، ج ۱، ص ۹۷.
- ↑ «بیگمان بازگشتشان به جانب ماست» سوره غاشیه، آیه ۲۵.
- ↑ مجمع البحرین، ج ۲، ص ۹.
- ↑ «حَشْر برانگیختن و بیرون آوردن گروه و جماعت از جایگاهشان و روانه کردن آنها از آنجا به سوی جنگ و یا نظیر آن امور و کارها» المفردات، ج ۱، ص ۲۳۷.
- ↑ «و روزی (را یاد کن) که کوهها را به جنبش آوریم و زمین را آشکار بینی و مردم را گرد آوریم و هیچ یک از ایشان را وا نمینهیم» سوره کهف، آیه ۴۷.
- ↑ مجمع البحرین، ج ۳، ص ۲۶۸.
- ↑ «و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دستهای از آنان را که نشانههای ما را دروغ میشمردند گرد میآوریم و آنگاه آنان را به هم میپیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.
- ↑ «و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دستهای از آنان را که نشانههای ما را دروغ میشمردند گرد میآوریم و آنگاه آنان را به هم میپیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.
- ↑ «و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دستهای از آنان را که نشانههای ما را دروغ میشمردند گرد میآوریم و آنگاه آنان را به هم میپیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۰، ح ۶.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۵، ح ۱۰۸. پروردگارا: مرا برای فرمانبرداری امام زمان و خدمتگزاری حضرتش و زندگی در دولت آن سرور و دوری از نافرمانیش، موفق بدار. خداوندا اگر من پیش از آن زمان، مردم؛ مرا! در آن جماعتی قرار بده که در رجعت وی برمیگردند و در دولت و روزگار او به ملک و تمکن میرسند و در سایه پرچمهای او به سر میبرند. و در زمره او برانگیخته میگردند، و چشمش به جمال وی روشن میشود.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۵، ح ۱۰۹. (ای قائم آل محمد!) اگر پیش از ظهور حضرتت مرگ گریبان مرا گرفت، متوسل به وجود اقدست میشوم که خداوند بر محمد و آل محمد درود بفرستد و هنگام ظهور و ایام دولت شما رجعت و بازگشتی برای من به دنیا قرار دهد، تا با فرمانبرداری (کامل) شما به مرادم برسم و دلم از کشتن دشمنانت شفا یابد.
- ↑ مفاتیح الجنان. خداوندا! مرا از یاوران و مدافعین او و آنها که سعی در انجام مقاصد او دارند و از پشتیبانهای وی و کسانی که در ارادت به حضرتش سبقت گرفتهاند و آنان که در رکابش شهید میشوند، قرار بده! پروردگارا! اگر مرگ را که برای بندگانت یک امر حتمی قرار دادهای میان من و آن حضرت جدائی انداخت، مرا از قبرم بیرون آور تا در حالی که کفنم را پوشیده و شمشیرم را از غلاف درآورده و نیزهام را بهدست گرفتهام در میان آنها که در شهر حاضرند یا آنان که کوچ میکنند، قرار گیرم و دعوتکننده آن حضرت را اجابت کنم.
- ↑ «اگر در راه خداوند کشته شوید یا بمیرید (بدانید) که آمرزش و بخشایشی از خداوند، از هر آنچه فراهم آورند بهتر است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۷.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۴۱، ح ۸. جابر جعفی گفت: از حضرت صادق(ع) تفسیر آیه ﴿وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ﴾«اگر در راه خداوند کشته شوید یا بمیرید (بدانید) که آمرزش و بخشایشی از خداوند، از هر آنچه فراهم آورند بهتر است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۷. سؤال شد، فرمود: ای جابر آیا میدانی را خدا کدام است؟ عرض کردم: نه به خدا مگر اینکه از شما بشنوم. فرمود: کشته شدن در راه علی و اولاد اوست. هر کس در راه محبت او کشته شود، در راه خدا کشته شده است و هیچ کس نیست که ایمان به این ایه داشته باشد، مگر اینکه کشته شدن و مرگی در پیش دارد، به این معنی که اگر کشته شود دوباره برانگیخته میشود تا بمیرد، و اگر مرد، برانگیخته میشود تا اینکه کشته شود.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۶۷ و بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۲ و ص ۱۲۶ و تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۵۹.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص ۱۰۶، ذیل آیه ۲۱۰ از سوره بقره. و تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۵۹.
- ↑ ص / ۷۱ – ۷۲.
- ↑ آل عمران / ۴۵ – ۴۷.
- ↑ «و چون ابراهیم گفت: بار پروردگارا، به من بنما که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد؟ خدا فرمود: باور نداری؟ گفت: آری باور دارم، لکن خواهم (به مشاهده آن) دلم آرام گیرد. خدا فرمود: چهار مرغ بگیر و گوشت آنها را به هم درآمیز نزد خود، آن گاه هر قسمتی را بر سر کوهی بگذار، سپس آن مرغان را بخوان، که به سوی تو شتابان پرواز کنند؛ و بدان که خدا (بر همه چیز) توانا و داناست» سوره بقره آیه ۲۶۰.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمیآوریم و در حالی که خود مینگریستید آذرخش شما را فرا گرفت * باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۵۵-۵۶.
- ↑ عیون أخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۰۰.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که انسانی را کشتید و در آن (با هم) به ستیزه برخاستید و خداوند چیزی را که پنهان میکردید آشکار کرد * باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۲-۷۳.
- ↑ عیون أخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۴.
- ↑ «آیا در (کار) کسانی ننگریستهای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بیگمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمیگزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
- ↑ احتجاج، ج ۲، ص ۳۴۴.
- ↑ «یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابههای) شهری (با خانههایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده میگرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود:» سوره بقره، آیه ۲۵۹.
- ↑ «و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دستهای از آنان را که نشانههای ما را دروغ میشمردند گرد میآوریم و آنگاه آنان را به هم میپیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.
- ↑ «و روزی (را یاد کن) که کوهها را به جنبش آوریم و زمین را آشکار بینی و مردم را گرد آوریم و هیچ یک از ایشان را وا نمینهیم» سوره کهف، آیه ۴۷.
- ↑ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۹۷.
- ↑ سوره کهف، آیه ۴۷.
- ↑ تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۴۹.
- ↑ سوره نمل، آیه ۸۳.
- ↑ سوره کهف، آیه ۴۷.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۵۱.
- ↑ سوره نمل، آیه ۸۳.
- ↑ سوره کهف، آیه ۴۷.
- ↑ برای آشنایی بیشتر ر.ک: الإیقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة.
- ↑ ما در این نوشتار مختصر، به بیان برخی از این کلمات نورانی که در مفاتیح الجنان نیز آمده و مراجعه به آن را آسانتر میکند میپردازیم. البته کسانی که طالب موارد بیشتری هستند میتوانند به کتابهایی مانند کامل الزیارات، مصباح شیخ طوسی، من لا یحضره الفقیه و بحار الانوار (ج ۵۳، باب رجعت) مراجعه نمایند.
- ↑ «ابوغسان گفت: از جریر شنیدم که میگفت: جابر بن یزید جعفی را ملاقات کردم، پس از او چیزی ننوشتم (روایت نکردم زیرا) او معتقد به رجعت بود» صحیح مسلم، ج ۱، ص ۲۰.
- ↑ لسان العرب، ج ۸، ص ۱۱۴.
- ↑ الجامع لأحکام القرآن، ج ۱۱، ص ۳۹۰. اما ترجمه روایت: پیامبر از خدا خواست اصحاب کهف را ببیند. پس (خدا) فرمود: تو در دنیا آنها را نمیبینی، لکن چهار نفر از بهترین اصحابت را به سوی آنها بفرست تا رسالت تو را به ایشان برسانند و آنها را به ایمان دعوت کنند. پیامبر به جبرائیل فرمود: چگونه بفرستم: گفت: عبایت را پهن کن و ابوبکر، عمر، عثمان و علی بن ابی طالب را بر چهار طرف آن بنشان، سپس بادی را که مسخّر سلیمان بود بخوان، خدا به آن امر میکند که مطیع تو شود. پس پیامبر چنین کرد. پس باد آنها را به درب غار حمل کرد. پس آنها سنگی را کنار زدند. سگ (اصحاب کهف) به طرف آنها حرکت کرد و چون آنها را دید سرش را حرکت داد –و دمش را تکان داد- و با سر اشاره کرد که داخل شوند. پس داخل غار شدند و سلام کردند. خداوند ارواح جوانان (اصحاب کهف) را برگرداند، پس همگی بلند شدند و جواب سلام دادند. پس آینها گفتند: ای گروه جوانان (اصحاب کهف) به درستی که محمد نبیّ خدا(ص) به شما سلام رساند. گفتند: بر محمد رسول خدا سلام باد تا زمانی که آسمان و زمین هست و بر شما به خاطر آنچه ابلاغ کردید، و مسلمان شدند و گفتند: سلام ما را به ایشان برسانید، و به جایشان (حالت اولشان) برگشتند تا زمان خروج مهدی؛ پس گفته شده که مهدی بر آنها سلام میکند و خدا آنها را زنده میکند. پس جبرائیل حادثه را برای پیامبر گفت. سپس باد آنها را برگرداند. پیامبر فرمود: چگونه آنها را یافتید؟ آنها واقعه را گفتند. پس پیامبر دعا کرد
- ↑ المیزان، ج ۲، ص ۱۰۶، ذیل آیه ۲۱۰ سوره بقره. برای مطالعه بیشتر ر.ک: بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، ص ۱۷۱.
- ↑ برای مطالعه بیشتر ر.ک: بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، ص ۱۶۷
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۲۸۳-۳۰۲.