بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سعیدیانفر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، [[فرهنگنامه' به 'سعیدیانفر و ایازی، [[فرهنگنامه') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[جهنم]]''' است. "'''[[جهنم]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[جهنم]]''' است. "'''[[جهنم]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[جهنم در قرآن]] | [[جهنم در حدیث]] | [[جهنم در کلام اسلامی]]</div> | : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[جهنم در قرآن]] | [[جهنم در حدیث]] | [[جهنم در نهج البلاغه]] | [[جهنم در کلام اسلامی]] | [[جهنم در عرفان اسلامی]] | [[جهنم در معارف دعا و زیارات]] | [[جهنم در معارف و سیره سجادی]] | [[جهنم در معارف و سیره رضوی]]</div> | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[جهنم (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div> | : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[جهنم (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div> | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
گروهی این واژه را که به اتفاق غیر منصرف است [[عربی]] و سبب منع صرف آن را تأنیث و تعریف <ref>التبیان، ج ۴، ص ۴۰۱.</ref> دانسته، معتقدند [[جهنم]] از مصدر "جهومة" به معنای [[غلظت]] و [[خشونت]] است و [[انتخاب]] این نام به مناسبت غلظت جهنم در [[عذاب]] <ref> التبیان، ج ۴، ص ۴۰۱.</ref> است. برخی هم آن را از "جهام"، به معنای [[ابر]] بیباران دانستهاند؛ از این رو که [[رحمت]] از جهنم سلب شده است؛<ref>الفتوحات المکیه، ج ۲، ص ۲۸۹ ـ ۲۹۰.</ref> ولی بیشتر نحویان <ref>لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۱۲، "جهنم".</ref> آن را مُعَرَّب، از [[فارسی]] <ref> الصحاح، ج ۵، ص ۱۸۹۲؛ المتوکلی، ص ۷۶، "جهنم".</ref> یا [[عبری]] <ref>نثر طوبی، ج ۱، ص ۱۴۹.</ref> و سبب منع صرفش را عجمیّت و تعریف <ref>المعرب، ص ۵۸؛ المتوکلی، ص ۷۶.</ref> شناساندهاند. | |||
کسانی که جهنم را واژهای فارسی میدانند بیشتر برآناند که اصل آن "جهنّام"<ref>مفردات، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۱۲، "جهنم".</ref> یا "کهنّام"<ref>لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۱۲؛ الاتقان، ج ۱، ص ۳۹۸؛ لغت نامه، ج ۵، ص ۷۹۳۱، "جهنم".</ref> به معنای بسیار عمیق <ref>مجمعالبیان، ج ۲، ص ۷۰۶، لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۱۲؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۷۱.</ref> است و جهنم را به سبب عمق بسیار زیاد آن به این نام نامیدهاند؛<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۷۱.</ref> به گفتهای لغت جهنم از واژه فارسی "چَهِ نم" گرفته شده <ref> روحالبیان، ج ۴، ص ۳۶۲، ۴۷۰؛ ج ۵، ص ۳۰۲.</ref> و بعضی آن را مُعَرَّب از واژه عبری "جهنوم" دانستهاند؛ با این توضیح که در جنوب [[بیتالمقدس]] زمینی برای [[عبادت بت]] "مولک" وجود داشته که [[مشرکان]] در آن مکان [[فرزندان]] خود را برای [[بت]] در [[آتش]] [[قربانی]] میکردهاند و بعدها [[بنیاسرائیل]] نجاسات و جیفه حیوانات و اجساد [[قاتلان]] و [[جنایتکاران]] اعدامی را در آنجا میانداخته و میسوزاندهاند. این مکان که برای بنیاسرائیل نمودِ [[نفرت]] و [[دهشت]] بوده، [[جهنم]] یا جهنّوم مرکب از "جی" به معنای وادی و "هنوم" نام مکانی در جنوب [[اورشلیم]] <ref> قاموس کتاب مقدس، ص ۹۲۳ - ۹۲۴؛ التحقیق، ج ۲، ص ۱۳۴، "جهنم".</ref> یا جهنّون نام داشته و [[جهنم]] مُعَرَّب آن است. <ref>التحقیق، ج ۲، ص ۱۳۴؛ دائرهالمعارف الکتابیه، ج ۲، ص ۵۸۶.</ref> برخی جهنم را نامی برای [[آتش]] [[آخرت]] <ref> المعرب، ص ۵۸؛ المتوکلی، ص ۷۶.</ref> و برخی آن را نامی اعم برای حرارت آتش آخرت و زمهریر <ref> الفتوحات المکیه، ج ۲، ص ۲۸۹.</ref> به معنای شدت سرما <ref>لسان العرب، ج ۴، ص ۳۳۰؛ مجمعالبحرین، ج ۲، ص ۲۹۱، "زمهر".</ref> دانستهاند که [[خداوند]] [[مجرمان]] را با آن [[عذاب]] میکند؛ ولی به نظر میرسد جهنم جایگاهی است که [[اهل]] عذاب در آن عذاب میبینند،<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۷۱؛ التحقیق، ج ۲، ص ۱۳۴.</ref> چنانکه تعابیری چون {{متن قرآن|دَارَ الْبَوَارِ}} در آیه {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ}}<ref>«آیا در (کار) کسانی که ناسپاسی را جایگزین نعمت خداوند کردند و قوم خود را به «سرای نابودی» درآوردند ننگریستهای؟» سوره ابراهیم، آیه ۲۸.</ref>، {{متن قرآن|بِئْسَ الْقَرَارُ}} در آیه {{متن قرآن|جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ}}<ref>«که دوزخ است؛ در آن درخواهند آمد و بد جایگاهی است» سوره ابراهیم، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا}}<ref>«بیگمان آن بدقرارگاه و (بد) جایگاهی است» سوره فرقان، آیه ۶۶.</ref>، {{متن قرآن|لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ}} در آیه {{متن قرآن|قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«فرمود: نکوهیده و رانده از آنجا بیرون رو! سوگند که از ایشان هر کس از تو پیروی کند دوزخ را از همه شما خواهم انباشت» سوره اعراف، آیه ۱۸.</ref> و امثال آن به خوبی این معنا را نشان میدهند. البته بنابر روایتی جهنم افزون بر آنکه بر مجموعه سرای عذاب گفته میشود نام یکی از طبقات جهنم نیز است <ref>بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۴۵؛ روح المعانی، ج ۷، ص ۲۹۶.</ref>. [[قرآن کریم]] افزون بر واژه جهنم که ۷۷ بار آن را به کار برده واژههایی چون [[جحیم]]، [[سعیر]]، سَقَر، حُطَمَه، [[هاویه]]، لَظی، النار الکبری و [[نار]] جهنم را نیز به کار برده که هریک به گونهای با جهنم مرتبط است. | |||
گرچه از بعضی [[روایات]] <ref>نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۷، ۱۹.</ref> و کلمات [[مفسران]] <ref>پیام قرآن، ج ۶، ص ۴۰۵.</ref> برمیآید که واژههای یاد شده، نام خود جهنم یا محلهایی از آناند، قراین نشان میدهند که آنها اوصاف <ref>روح المعانی، ج ۷، ص ۲۹۶.</ref> یا اسامی آتشِ [[دوزخ]] <ref>التحقیق، ج ۵، ص ۱۴۹، "سقر".</ref> به اعتبارات گوناگون یا انواع مختلف آناند و به هر حال هریک از این نامها واقعیتهایی را منعکس میسازد که در مجموع میتواند چهره [[جهنم]] را ترسیم کند.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==پیشینه [[اعتقاد]] به جهنم== | |||
[[آیه]] {{متن قرآن|وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و به یقین دوزخ وعدهگاه همه آنان است» سوره حجر، آیه ۴۳.</ref> نشان میدهد [[عذاب]] [[پیروان]] [[شیطان]] به وسیله جهنم در آغاز [[خلقت انسان]] از سوی [[خداوند]] متعالی مقرر شده <ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۱۶۹، ۱۷۳.</ref> و بر اساس آیه {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«و آنان که کافر شدند و نشانههای ما را دروغ شمردند دمساز آتشاند؛ آنان در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۳۹.</ref> مسئله جهنم هنگام [[هبوط]] [[آدم]] با وی طرح شده است. <ref>بحارالانوار، ج ۸، ص ۳۰۸؛ الوجیز، ج ۱، ص ۱۰۲؛ نک: تفسیر المیزان، ج ۳، ص ۳۰۲.</ref> دیگر [[آیات قرآن]] مانند {{متن قرآن|وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ}}<ref>«و آنان را که کفر ورزیدند دستهدسته به سوی دوزخ گسیل میکنند تا چون به آن رسند درهای آن گشوده شود و نگهبانان آن به آنها بگویند: آیا پیامبرانی از میان خودتان نیامده بودند که آیات پروردگارتان را بر شما میخواندند و شما را به دیدار امروزتان هشدار میدادند؟» سوره زمر، آیه ۷۱.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ}}<ref>«و گفت: جز این نیست که به جای خداوند بتهایی را از سر دوستی میان یکدیگر در زندگی این جهان (به پرستش) گرفتهاید سپس در روز رستخیز هر یک از شما دیگری را انکار میکند و هر یک از شما به دیگری لعنت میفرستد و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و یاوری نخواهید داشت» سوره عنکبوت، آیه ۲۵.</ref>، {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنْكَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که از پیامبران پیمان گرفتیم و (نیز) از تو و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم و از آنها پیمانی استوار گرفتیم» سوره احزاب، آیه ۷.</ref>، {{متن قرآن|لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَأَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«تا (به فرجام، خداوند) از راستی راستگویان بپرسد و برای کافران عذابی دردناک آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى}}<ref>«چنین است که هر کس نزد پروردگارش گناهکار بیاید بیگمان دوزخ او راست که در آن نه میمیرد و نه زندگی میکند» سوره طه، آیه ۷۴.</ref> نیز میرسانند که پس از آدم همه [[پیامبران]] آن را با امم خویش در میان گذاشتهاند، بنابراین اصل این اعتقاد که جایگاه [[مجرمان]] در [[قیامت]] جهنم خواهد بود از باورهای رایج همه [[ادیان الهی]] است؛ اما منابع موجود [[ادیان]] مختلف در این زمینه یکسان نیستند. | |||
در [[آیین زرتشت]] [[جهنم]] جایی است در [[جهان]] دیگر که در آن [[گناهکاران]] [[کیفر]] کارهای بد خود را میبینند و آن، جایی است سخت عمیق، همچون چاهی بسیار تاریک و سرد، دارای دمه و متعفن و در آنجا جانورانی موذی که کوچکترین آنها به بلندی کوهاند بدکاران را [[تنبیه]] میکنند و [[تشنگی]]، [[گرسنگی]]، نگونسار آویخته شدن، فرو رفتن میخ چوبین در چشم، چسبیدن پستان بر تنور گرم، آویخته شدن به پستان، [[بریده]] شدن زبان و جز اینها، از انواع عذاب دوزخیاناند. بر اساس آیین زرتشت [[دوزخ]] سه طبقه دارد؛ روان گناهکاران پس از رسیدن به سر پل "چنوت" ([[صراط]]) در گام نخست به "ژمت "([[پندار]] بد) میرسد، در گام دوم به "دژوخت" (گفتار بد) و در گام سوم به "ژورشت" ([[کردار بد]]) وارد میشود و پس از این [[مهالک]] به فضای تیرگی بیپایان درمیآید و در آنجاست "دوژنگه"؛ یعنی [[جهان]] [[زشت]] که در [[فارسی]] [[دوزخ]] نام گرفته است. <ref>لغت نامه، ج ۸، ص ۱۱۲۳۲، "دوزخ".</ref> در [[آیین یهود]] گرچه طوایفی از [[یهودیان]] به [[آخرت]] [[ایمان]] داشتهاند [[بنیاسرائیل]] به [[جهنم]] [[اعتقاد]] نداشتند. <ref>نثر طوبی، ج ۱، ص ۱۴۹.</ref> در [[تورات]] رایج از جهنم هیچ نامی نیامده است، تا آنجا که این مسئله بعضی از [[طبیعت]] گرایان را بر آن داشته تا بگویند جهنم که در [[عهد جدید]] از آن یاد شده در شمار [[خرافات]] است، زیرا اگر [[خرافه]] نبود در تورات که اصل و منشأ [[انجیل]] است جهنم ذکر میشد؛<ref>الهدی الی دین المصطفی، ج ۲، ص ۲۹۳ - ۲۹۴.</ref> ولی در عهد جدید واژه جهنم ۱۳ بار آمده <ref>دائرة المعارف الکتابیه، ج ۲، ص ۵۸۶.</ref> و در مواردی از آن، تعابیر [[آتش جهنم]] <ref>کتاب مقدس، متی ۱۸: ۹.</ref> یا سوخته شدن در جهنم <ref>کتاب مقدس، یعقوب ۳: ۶.</ref> آمده که به خوبی نشان میدهد که بر اساس [[تعالیم]] [[انجیل]] نیز [[مجرمان]] در جهنم با [[آتش]] [[کیفر]] میشوند. بعضی از موارد یاد شده بر [[جاودانگی]] [[عذاب]] [[جهنمیان]] دلالت دارند. <ref>کتاب مقدس، مرقس ۹: ۴۳، ۴۵، ۴۷ - ۴۹.</ref> به جز ۱۳ مورد یاد شده در موارد دیگری گرچه نام جهنم نیامده، با تعابیری دیگر مانند "[[نار]] [[جاودانی]]" به آن اشاره شده است. <ref> کتاب مقدس، مرقس ۹ ۱۸: ۸.</ref> جملات انجیل نشان میدهند که آتش جهنم [[جسم]] و [[روح]] را عذاب میکند. <ref>کتاب مقدس، مرقس ۵: ۲۹ - ۳۰؛ ۱۰: ۲۸.</ref> در انجیل از درکات و ابواب جهنم نامی نیامده است. <ref>الهدی الی دین المصطفی، ج ۲، ص ۲۹۳ - ۲۹۴.</ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==[[حقیقت]] جهنم== | |||
گروه بسیاری از [[دانشمندان]]، حقیقت کیفر آخرت را تجسم [[اعمال ناشایست]] [[آدمی]] (اعم از باورهای [[باطل]]، [[خلق]] و [[خوهای ناپسند]] و [[اعمال زشت]]) <ref>بحارالانوار، ج ۷، ص ۲۲۹. </ref> در [[قیامت]] دانستهاند. این نظر که گاه از آن با تعابیر [[تمثل اعمال]]، [[تجسد اعمال]] یا [[تجسم اعراض]] یاد میشود <ref> عیون مسائل النفس، ص ۷۸۹. </ref> از [[ظواهر]] [[آیات]] بسیار <ref>المیزان، ج ۱، ص ۹۱ - ۹۳؛ تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۵۱۰ - ۵۱۳. </ref> و [[روایات]] متعدد <ref>تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۵۱۳؛ بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۷۳؛ ج ۱۸، ص ۴۰۹؛ ج ۶۳، ص ۵۳۱. </ref> برداشت شده و خلاصه آن چنین است که مجازاتهای [[جهان]] دیگر، رابطهای [[تکوینی]] و بسیار [[قوی]] با [[گناهان]] دارند. رابطه [[عمل]] و [[جزا]] در [[آخرت]] نه قراردادی و نه از نوع رابطه علّی و معلولی، بلکه رابطه "عینیّت" و "[[اتّحاد]]" است. {{متن قرآن|وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا}}<ref>«و کارنامه (ی هر کس، پیش رویش) نهاده میشود و گناهکاران را از آنچه در آن است هراسان مییابی و میگویند: وای بر ما! این چه کارنامهای است که هیچ (کار) خرد و بزرگی را ناشمرده وا نمینهد و آنچه کردهاند پیش چشم مییابند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمیورزد» سوره کهف، آیه ۴۹.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«روزی که هر کس هر کار نیکی انجام داده است پیش رو مییابد و هر کار زشتی کرده است آرزو دارد کاش میان او و آن (کار زشت) فاصلهای دور میبود و خداوند شما را از خویش پروا میدهد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره آل عمران، آیه ۳۰.</ref> مفاد [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«بگو: مرگی که از آن میگریزید بیگمان با شما دیدار خواهد کرد، آنگاه به سوی دانای پنهان و آشکار بازگردانده میشوید و شما را از آنچه میکردید آگاه میکنند» سوره جمعه، آیه ۸.</ref> نیز که مکرر در [[قرآن کریم]] آمده، همین است که [[عذاب]]های [[دوزخ]]، چیزی نیست جز آنچه [[آدمی]] خودش آماده ساخته، هرچند در این [[دنیا]] آنها را نمیشناسد و در آخرت آنها را خواهد [[شناخت]]؛ به عبارت دیگر [[اعمال]] ما صورتی مُلکی دارند که فانی و موقّت است که در این جهان برای همه شناخته شده است و صورتی [[ملکوتی]] دارد که هرگز فانی نمیشود و از توابع و لوازم وجود ماست که روزی برای ما آشکار میشود. این اعمال اگر [[نیکو]] باشند صورت آنها [[بهشت]] و [[نعمتهای بهشتی]] است و اگر [[زشت]] باشند [[آتش]] و [[جحیم]] خواهد بود. <ref> مجموعه آثار مطهری، ج ۱، ص ۲۳۰ - ۲۳۵، "عدل الهی".</ref> این نظر را نباید با آیاتی که میرساند عذاب آخرت نه خود عمل بلکه مجازاتی قراردادی در برابر عمل است {{متن قرآن|ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«آنگاه، این شمایید که یکدیگر را میکشید و دستهای از خودتان را از خانههاشان بیرون میرانید در حالی که با گناه و ستم به زیان آنها از یکدیگر پشتیبانی میکنید و (با این حال) اگر به اسیری نزد شما آیند آنان را (بنابر حکم تورات) با دادن سربها آزاد میکنید با آنکه بیرون راندنشان بر شما حرام است. آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان میآورید و به بخشی (دیگر) کفر میورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سختترین عذاب باز برده میشوند؛ و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۸۵.</ref>؛ {{متن قرآن|أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ}}<ref>«پاداش اینان آمرزش پروردگارشان و بوستانهایی است که از بن آن جویباران روان است؛ در آنها جاودانند و پاداش اهل کردار ، نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۳۶.</ref> منافی دانست، زیرا اینگونه [[سخن گفتن]] برای نزدیک کردن [[حقیقت]] به [[فهم]] مخاطبان است. <ref>المیزان، ج ۱، ص ۹۳. </ref> به نظری این مسئله که [[نعیم]] و عذاب آخرت چیزی جز تجسم عمل [[انسان]] در آخرت نیست افزون بر آنکه کاملاً بر ظواهر بسیاری از [[آیات قرآن]] منطبق است از نظر [[علوم تجربی]] نیز با [[قانون]] بقای ماده و انرژی و تبدیل انرژی به ماده توضیحپذیر است. <ref>نمونه، ج ۲، ص ۵۰۹ - ۵۱۱؛ کوثر، ج ۲، ص ۱۰۶. </ref> به تقریری دیگر که گروهی <ref>بیان السعاده، ج ۱، ص ۲۵۴؛ عیون مسائل النفس، ص ۶۷۸. </ref> آن را همان [[تجسم اعمال]] و بعضی <ref>نمونه، ج ۲، ص ۵۱۰. </ref> آن را قسیم و نظریهای مستقل در کنار نظریه تجسم [[اعمال]] دانستهاند آنچه در [[آخرت]] [[آدمی]] با آن [[عذاب]] میشود همان [[ملکات]] [[زشت]] است که [[انسان]] بر اثر تکرار [[اعمال ناشایست]] برای خود پدید آورده است. <ref> المیزان، ج ۱۲، ص ۸۷. </ref> این ملکات [[ناپسند]] در [[جهان آخرت]] به صورت [[آتش]] و سایر موجبات عذاب [[ظهور]] میکنند؛<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۵، ص ۱۳۶ - ۱۳۷. </ref> به این معنا که پس از جدا شدن انسان از دنیای مادی، نفس او صوری را مناسب با ملکات خود میآفریند که لذت بخش یا [[آزار]] دهنده خواهند بود،<ref> تفسیر صدرالمتالهین، ج ۷، ص ۳۵. </ref> بنابراین مایه عذاب، از این [[دنیا]] با انسان همراه است. <ref> تفسیر صدرالمتالهین، ج ۵، ص ۱۳۷. </ref> دیگر توجیه تجسّم اعمال این است که خدای متعالی به سبب عمل [[عبد]]، جسمهایی اُخروی مانند نهرها، درختان، میوهها و حور و [[قصور]] میآفریند؛ به این معنا که اعمال، مادّه این چیزها قرار میگیرند. <ref>بیانالسعاده، ج ۱، ص ۱۸۵. </ref> در برابر، بعضی [[نظریه]] تجسم اعمال را نپذیرفتهاند، زیرا [[مخالف]] روایاتی است که نشان میدهند [[خلقت]] [[بهشت و دوزخ]] پیش از [[خلقت آدم]] و [[حوا]]{{ع}} بوده و نیز ناسازگار با [[آیات]] و روایاتی است که [[بهشت]] را برای همه یا بیشتر [[بهشتیان]] به مجرد [[فضل]] و [[رحمت الهی]] دانسته و نه به [[استحقاق]] آنان در برابر اعمالشان و نیز با این [[استدلال]] که عمل از [[اعراض]] و [[قائم]] به [[محل]] است و با انقضای [[زمان]] و [[محل]] از بین رفته، اعادهپذیر نیست. <ref>تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۵۰۹. </ref> این عده که به گفتهای بیشتر [[مفسران]] در شمار آناناند <ref>المیزان، ج ۱، ص ۹۲. </ref> با توجه به ظاهر دستهای از [[آیات]] و [[روایات]] برآناند که [[عذاب]] [[آخرت]] مانند کیفرهای این [[جهان]]، قراردادی است؛ یعنی [[خداوند]] متعالی برای هر [[جرمی]] [[کیفری]] معین کرده، در آخرت آن را درباره [[مجرم]] اِعمال خواهد کرد. <ref>تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۵۰۹. </ref> بنابراین نظر که با مسلک یا نظریه [[مجازات]] یا [[پاداش]] و [[کیفر]] از آن یاد شده <ref>المیزان، ج ۱، ص ۹۳؛ ج ۱۲، ص ۸۷؛ نمونه، ج ۲، ص ۵۱۰. </ref> و ظاهر آیات فراوانی از [[قرآن کریم]] نیز آن را میرساند،<ref>المیزان، ج ۱، ص ۹۳. </ref>[[جهنم]] و آنچه [[دوزخیان]] با آنها عذاب میشوند فی نفسه و [[قطع]] نظر از [[گناه]] و [[گناهکاران]] موجودند و حتی ادعا میشود وجود دوزخی مستقل از [[اعمال آدمی]] ضروری [[دین]] است. <ref>تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۵۱۱. </ref> این نظر با پذیرش مجاز یا استعاره در آیات و روایاتی که در [[تجسم اعمال]] [[نیک]] و بد در آخرت [[ظهور]] دارند،<ref>المیزان، ج ۱، ص ۹۲ - ۹۳. </ref> [[ظواهر]] یاد شده را به پاداش یا کیفر مناسب با [[عمل]] [[تفسیر]] <ref>بحار الانوار، ج ۷، ص ۲۲۹ - ۲۳۰. </ref> یا چنین معنا میکند که خداوند در آخرت در برابر هر عمل و به تناسب آن صورتهایی را میآفریند <ref>بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۷۳؛ ج ۷، ص ۲۲۹ - ۲۳۰. </ref> تا [[زشتی]] و [[زیبایی]] [[اعمال]] را به صورت محسوس به نمایش بگذارد و نامگذاری این صورتها به عمل در آیات و روایات از این روست که [[خلقت]] این صورتها به سبب این اعمال است و از همینرو میتوان این صورتها را بعینه همان اعمال دانست. <ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۲۹۱ - ۲۹۲. </ref> برخی مفسران که [[نظریه]] [[تجسم اعمال]] را با [[ظواهر]] بسیاری از [[آیات قرآن]] منطبق دانسته، آن را میپذیرند بر آناند که پذیرش تجسم اعمال مانع از آن نیست که بخشی از [[نعمتها]] و عذابهای [[آخرت]] را [[پاداش]] و کیفرهای قرار دادی به شمار آوریم،<ref>نمونه، ج ۲، ص ۵۱۰ - ۵۱۱. </ref> چنان که بعضی میان نظریه تجسم اعمال و نظریه [[مجازات]]، [[راه]] میانهای [[برگزیده]] وبرآناند که با توجه به دلالت شمار قابل توجهی از [[آیات]] و [[روایات]] بر تجسم اعمال، امکان تردید در آن فیالجمله منتفی است؛ اما آنچه را که به طور [[قطعی]] میتوان از [[ادله]] یاد شده استفاده کرد این است که [[خداوند]] متعالی [[اعمال آدمی]] را در [[عالم ملکوت]] [[تربیت]] میکند؛ ولی هیچ [[دلیل عقلی]] یا [[نقلی]] در دست نیست که به استناد آن خود [[اعمال]] شخص را برای او [[حقیقت]] [[بهشت]] و نعمتهای آن و [[دوزخ]] و انواع عذابهای آن بدانیم، بلکه ظواهر [[کتاب و سنت]] نشان میدهند که [[بهشت و دوزخ]]، [[پاداش]] و [[کیفر الهی]] در برابر اعمال آدمیاند. <ref>تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۵۱۸. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==[[جهنم]] [[روحانی]] یا [[جسمانی]]== | |||
آیا دوزخ و عذابهای آن و همچنین بهشت و نعمتهایش تنها [[روح]] را در بر میگیرند یا [[جسم]] نیز با آن [[شریک]] است؟ پاسخ به این [[پرسش]] و پرسشهای مشابه به روحانی و جسمانی یا فقط روحانی بودن [[معاد]] بستگی دارد؛ قطعا کسانی که معاد را فقط روحانی میدانند جهنم و عذابهای آن را روحانیِ صرف میدانند؛ ولی آنان که معتقدند معاد، جسمانی و روحانی است، [[جهنم]] و عذابهایش را جسمانی و روحانی میخوانند. (معاد) برخی گفتهاند: خداوند در آیه {{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ}}<ref>«خداوند به مردان و زنان منافق و کافران، آتش دوزخ را وعده کرده است که در آن جاودانند، همان آنان را بس! و خداوند آنان را لعنت کرده است و عذابی پایدار خواهند داشت» سوره توبه، آیه ۶۸.</ref> پس از [[عذاب]] [[آتش]] که جسمانی است از [[لعن]] که همان [[دوری از رحمت الهی]] و عذابی روحانی است خبر داده است. <ref>مفاهیم القرآن، ج ۸، ص ۸۶. </ref> [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«و روز دریغ را به آنان هشدار ده! آنگاه که کار یکسره شود و آنان در غفلت باشند و ایمان نیاورند» سوره مریم، آیه ۳۹.</ref> که درباره [[حسرت]] [[روز قیامت]] هشدار داده نیز در این شمار است؛ همچنین [[روایات]] متعددی که از عذابهای جانکاه [[معنوی]] [[سخن]] گفتهاند این امر را [[تأیید]] میکنند. در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} [[سوگند]] یاد شده که ساعتی [[توبیخ]] از سوی [[خداوند]] متعالی برای [[بنده]] از ۱۰۰۰ سال [[عذاب]] سختتر است،<ref>الکافی، ج ۶، ص ۳۹۹. </ref> پس همانگونه که [[انسان]] در [[دنیا]] [[بدن]] و [[روح]] دارد و هریک [[لذت]] و [[رنج]] مخصوص به خود را دارد در [[آخرت]] نیز چنین است <ref>تفسیر روشن، ج ۱، ص ۱۲۹. </ref> و در آخرت [[اهل]] عذاب هم به عذاب [[جسمانی]] و هم به عذاب [[روحانی]] مبتلایند و این دو جمعپذیرند. <ref> التحقیق، ج ۲، ص ۵۸، "جحم".</ref> با این حال همنامی عناصر [[دنیوی]] با اُخروی را نباید به معنای همسانی آنها دانست، زیرا اصولاً [[نظام حاکم]] بر دنیا غیر از نظام حاکم بر آخرت است <ref> المیزان، ج ۴، ص ۲۲ - ۲۳. </ref> و ما هیچ [[شناخت]] و تجربهای از آن [[نظام]] نداریم: {{متن قرآن|عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنْشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«که همگونههایتان را جایگزین شما گردانیم و شما را در آنچه نمیدانید، باز آفرینیم» سوره واقعه، آیه ۶۱.</ref> پر واضح است که برای تفهیم واقعیتی که ما هیچ راهی به آن نداریم چارهای جز بهرهگیری از مفاهیم شناخته شده نزد ما و [[انتخاب]] نزدیکترین معنای مورد شناخت ما با [[حقیقت]] مجهول نیست و [[کتاب و سنت]] در تبیین مسائل آخرت از همین شیوه استفاده کردهاند، بنابراین نباید از عناصر [[اخروی]] از جمله عذاب و [[آتش]] آخرت [[تصوری]] همانند آتش دنیا داشت، هرچند هر دو آتشاند. | |||
این مطلب، بنا به نظر کسانی که معتقدند [[عالم آخرت]] جسمانی است نه جسدانی،<ref>التحقیق، ج ۵، ص ۲۰۹، "سمع".</ref> بسیار روشن است، زیرا طبق این نظر اجسام در آن عالم، صوری و بدن اُخروی بدنی است لطیف که [[غلظت]] و تراکم مشهود در [[جسد]] دنیوی در آن نیست <ref>تفسیر روشن، ج ۱، ص ۱۲۹. </ref> و همه آنچه در [[آخرت]] رخ خواهد داد مربوط به نفس و این [[بدن]] لطیف <ref>التحقیق، ج ۴، ص ۲۸۷، "زفر".</ref> یا مثالی است، بنابراین اجمالاً میتوان گفت [[آتش]] آخرت با بدن اُخروی مناسب خواهد بود،<ref>التحقیق، ج ۱۲، ص ۲۷۹ - ۲۸۰، "نار".</ref> هرچند [[شناخت]] تفصیلی [[عذاب]] آخرت و چگونگی تأثیر آن بر [[جسم]] اُخروی برای ما ناممکن است، زیرا ما گرچه از طریق [[عقل]] و مشاهدات [[قلبی]] اندکی از ابعاد [[روحانی]] [[عوالم]] اُخروی را [[ادراک]] میکنیم، هیچ راهی برای [[آگاهی]] از مسائل [[جسمانی]] [[عالم آخرت]] <ref>التحقیق، ج ۵، ص ۱۵۰، "سقر".</ref> و نیز ویژگیها و چگونگی مرزهایی که در آخرت جسمانیت را از [[روحانیت]] جدا میسازند نداریم،<ref>التحقیق، ج ۶، ص ۳۰، "شرب".</ref> چنانکه امکان آگاهی از کیفیت تعلق نفس به بدن جسمانی در آخرت برای ما وجود ندارد. <ref>التحقیق، ج ۲، ص ۱۶۳، "رفق".</ref> اما بنا به نظر کسانی <ref>آلاء الرحمن، ج ۱، ص ۷۷؛ لوامع الحقائق، ج ۲، ص ۳۹ - ۴۰؛ العقائد الحقه، ص ۱۶۶. </ref> که جسمانی بودن عالم آخرت را به معنای متنعم یا معذب شدن [[آدمی]] در [[قیامت]] با جسم عنصری و بدن [[دنیوی]] و مادی دانستهاند، باید توجه داشت که در این نظر نیز پذیرفته میشود که بدن عنصری در آخرت عوارض و آثاری متفاوت خواهد داشت <ref>العقائد الحقه، ص ۱۶۹. </ref> و همین موجودیت مادی [[انسان]] در پشت پرده [[طبیعت]] از استعدادها و ابعادی بهرهمند است که میتواند بینهایت عذاب را [[تحمل]] کند واز بین نرود، یا آنکه در آخرت ظرفیت و تحمل این بدن مادی، معلولی از فعالیتهای [[روح آدمی]] خواهد بود، در نتیجه [[روح]] که [[استعداد]] بینهایت معذب شدن یا متنعم شدن را دارد میتواند از طریق همین بدن مادی، متنعم یا معذب باشد،<ref>ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج ۲۰، ص ۶۰. </ref> بنابراین باز هم نمیتوان به صرف همنامی، از عناصر اُخروی تصویری همانند عناصر [[دنیوی]] داشت.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==ویژگیهای [[آتش جهنم]]== | |||
=== [[سوزاندن]] [[جسم]] و [[جان]]=== | |||
از [[آیه]] "نارُ اللّهِ الموقَدَه * اَلَّتی تَطَّـلِعُ عَلَی الاَفـ ٔ دَه" (همزه / ۱۰۴، ۶ - ۷) استفاده شده که [[آتش دوزخ]] برخلاف [[آتش]] دنیوی که تنها جسم را میسوزاند، [[جان انسان]] را نیز میسوزاند،<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۴۱؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۳۵۹ - ۳۶۰. </ref> بلکه این آیه به ضمیمه [[آیات]] "... فَاتَّقوا النّارَ الَّتی وقودُهَا النّاسُ والحِجارَةُ" (بقره / ۲، ۲۴) و "اِنَّکُم وما تَعبُدونَ مِن دونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ" ([[انبیاء]] / ۲۱، ۹۸) نشان میدهد نسبت آتش دوزخ با ظاهر یعنی جسم و [[باطن]] یعنی [[روح]] و جان انسان، یکسان بوده، [[همراهی]] آن با [[انسان]] دوزخی مانند همراهی نفس با [[آدمی]] است که همواره با انسان و از او جداییناپذیر است. <ref> المیزان، ج ۱۴، ص ۲۸۹ - ۲۹۰. </ref> به نظری مفاد آیه "تَطَّـلِعُ عَلَی الاَفـ ٔ دَه" (همزه / ۱۰۴، ۷) آن است که آتش جهنم از [[درون انسان]] دوزخی زبانه میکشد و نخستین جرقههایش در [[قلوب]] ظاهر میگردد. <ref> پیام قرآن، ج ۶، ص ۴۰۷. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
===[[دوزخیان]] و سنگها، آتشگیره [[دوزخ]]=== | |||
[[قرآن کریم]] در آیات ۲۴ بقره / ۲ و ۶ [[تحریم]] / ۶۶ وقود [[جهنم]] را [[آدمیان]] و سنگ و در آیه ۱۰ [[آل عمران]] / ۳ [[کافران]] را وقود جهنم و با تعابیری مشابه در آیه ۹۸ انبیاء / ۲۱ [[مشرکان]] و معبودانشان را حَصَب جهنم و در آیه ۱۵ [[جنّ]] / ۷۲، [[جنیان]] [[منحرف]] و [[ستمگر]] را حَطَب جهنم دانسته است. | |||
وقود در کلمات بسیاری از [[مفسران]] به "ما یُوقَد به النار"<ref>جوامع الجامع، ج ۱، ص ۳۰؛ آلاء الرحمن، ج ۱، ص ۷۷؛ المیزان، ج ۱، ص ۸۹. </ref> معنا شده که برخی مراد از آن را آتشزنه مانند سنگ چخماق در گذشته و فندک در [[زمان]] ما دانستهاند؛ ولی بعضی <ref> نمونه، ج ۱، ص ۱۲۷؛ ج ۱۸، ص ۴۶۶. </ref> معادل آتشزنه در لغت [[عرب]] را واژه "زناد" دانسته و تصریح کردهاند که وقود به این معنا نیست، بلکه به معنای آتشگیره یعنی هر نوع ماده اشتعالپذیر است. سوخت،<ref>تفسیر آسان، ج ۱، ص ۶۲. </ref> حطب <ref> تفسیر قمی، ج ۱، ص ۹۷؛ الاصفی، ج ۱، ص ۲۱. </ref> (هیزم)، <ref>روان جاوید، ج ۱، ص ۴۳. </ref> شعلهور شونده <ref>تفسیر روشن، ج ۱، ص ۱۲۴. </ref> و شعلهور <ref> التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۷۲، "وقد"؛ تفسیر روشن، ج ۴، ص ۸۷. </ref> از دیگر تعابیری است که [[مفسران]] در معنای واژه ارائه دادهاند. | |||
حطب به معنای هیزم <ref>قاموس قرآن، ج ۳، ص ۱۵۱. </ref> و به نظری هر ماده اشتعالپذیر است. <ref> مفردات، ص ۲۴۲، "حطب".</ref> بگفته برخی، حصب سنگریزهای است که آن را پرتاب میکنند <ref> لسان العرب، ج ۱، ص ۳۲۰، "حصب".</ref> و پرتاب [[مشرکان]] و معبودهایشان در [[دوزخ]] به آن [[تشبیه]] شده <ref>تلخیص البیان، ص ۲۳۳؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۰۲. </ref> تا [[ذلت]] و [[خواری]] آنان را برساند. <ref>تلخیص البیان، ص ۲۳۳. </ref> برخی تأکید دارند که هر پرتاب شدهای حصب نامیده نمیشود بلکه تنها پرتاب شده در [[آتش]] و به منظور افروختن آتش را حصب مینامند. <ref>الصحاح، ج ۱، ص ۱۱۲؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۳۲۰، "حصب".</ref> به نظری معنای واژه در میان عرب پرتاب کردن <ref>جامع البیان، ج ۱۷، ص ۷۴؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۰۲. </ref> و مفاد [[آیه]] آن است که شما پرتاب شده در آتش هستید؛ ref>غرائب القرآن، ج ۵، ص ۵۵؛ التحریر و التنویر، ج ۱۷، ص ۱۱۲. </ref> ولی [[غالب]] مفسران واژه را به معنای وقود،<ref>المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۱۰۱؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۲۷. </ref> هیزم <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۵، ص ۳۳۱. </ref> پس از پرتاب آن در آتش؛<ref> المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۱۰۱؛ بیان السعاده، ج ۳، ص ۶۲. </ref> هیزم ریز <ref> تفسیر سورآبادی، ج ۳، ص ۱۵۸۵. </ref> یا هر چیزی دانستهاند که در [[آتش]] اندازند،<ref>تفسیر روشن، ج ۱۴، ص ۲۳. </ref> وقتی در آتش قرار گیرد. <ref>روحالبیان، ج ۵، ص ۵۲۴. </ref> صریح [[آیات]] فوق این است که [[انسان]] دوزخی خود ماده سوخت یا آتشگیره آتشی است که او را میسوزاند که آیات "ثُمَّ فِی النّارِ یُسجَرون" ([[غافر]] / ۴۰، ۷۲) و "نارُاللّهِ الموقَدَه * اَلَّتی تَطَّـلِعُ عَلَی الاَفـ ٔ دَه" (همزه / ۱۰۴، ۶ - ۷) و نیز [[آیه]] "واَمَّا القـسِطونَ فَکانوا لِجَهَنَّمَ حَطَبـا" ([[جنّ]] / ۷۲، ۱۵) درباره [[جنیان]] دوزخی <ref> المیزان، ج ۲۰، ص ۴۵ - ۴۶. </ref> همین معنا را میرسانند. ظاهر آیه "اِنَّ الَّذینَ کَفَروا لَن تُغنِیَ عَنهُم اَمولُهُم ولا اَولـدُهُم مِنَ اللّهِ شَیـ ٔ ًا واُولکَ هُم وقودُ النّار" (آلعمران / ۳، ۱۰) آن است که وقود [[دوزخ]] منحصر در [[کافران]] بوده، در نتیجه نشان میدهد که کافران کانون عذاباند و [[آتش دوزخ]] با آنان شعلهور شده و سایر [[دوزخیان]] به آتش آنان میسوزند. <ref>المیزان، ج ۳، ص ۹۰؛ ج ۱، ص ۸۹. </ref> به نظری <ref>مجمعالبیان، ج ۲، ص ۷۰۴. </ref> اجسام دوزخیان و به تصریح بعضی <ref> آلاء الرحمن، ج ۱، ص ۷۷. </ref> گوشتها، [[خونها]] و زواید [[بدن]] آنان موادیاند که شعلهور میشوند، چنانکه هیزم، گیرانه آتش است و خود نیز در آتش میسوزد و چیزهای دیگر را نیز میسوزاند که این حالت ظهوری از حالت [[اهل]] [[ضلال]] در دنیاست که هم خود در [[گمراهی]] بوده و هم دیگران را [[گمراه]] کردهاند. <ref>اطیب البیان، ج ۱، ص ۴۶۴. </ref> مراد از [[حجاره]] یعنی سنگ (بقره / ۲، ۲۴) به نظری بتهایی است که [[مشرکان]] در [[دنیا]] میپرستیدهاند که آیه "اِنَّکُم وما تَعبُدونَ مِن دونِاللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ" ([[انبیاء]] / ۲۱، ۹۸) نیز شاهدی بر این معناست. <ref>کشفالاسرار، ج ۱، ص ۱۰۷؛ کنزالدقائق، ج ۱، ص ۲۷۱؛ المیزان، ج ۱، ص ۹۰؛ ج ۱۹، ص ۳۳۴. </ref> بعضی [[حجاره]] را به معنای مطلق سنگ دانسته <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۳۵۳؛ آلاء الرحمن، ج ۱، ص ۷۷؛ نمونه، ج ۲۴، ص ۲۸۷. </ref> و به احتمالی [[تقابل]] ناس و حجاره در [[آیه]] اشاره به آن است که [[دوزخ]] هم [[برترین]] و هم بیمقدارترین اشیای مادی را در برخواهد گرفت. <ref> تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۵۶ - ۱۵۷. </ref> به روایتی از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} از [[رسول]] گرامی{{صل}}، حجاره مذکور در آیه سنگ کبریت (گوگرد) است <ref>نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۴. </ref> که در [[روایات]] و [[تفاسیر]] [[عامه]] به سیاهی، [[سختی]]، بوی بد، سرعت اشتعال، حرارت شدید و چسبندگی زیاد به [[بدن]] [[وصف]] شده <ref>کشفالاسرار، ج ۱، ص ۱۰۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۲۳۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۱۱۱. </ref> و به گفتهای به صورت قطعههایی بزرگ بر [[دوزخیان]] فرو میریزند تا [[آتش دوزخ]] شعلهورتر گردد <ref>کشفالاسرار، ج ۱، ص ۱۰۷. </ref> یا قطعههایی از آن را در گردن دوزخیان قرار داده، [[آتش]] میزنند تا حرارت آنکه برای مدتی طولانی میماند بر چهره آنان باشد، چنانکه آیه "اَفَمَن یَتَّقی بِوَجهِهِ سوءَ العَذابِ یَومَ القِیـمَةِ وقیلَ لِلظّــلِمینَ ذوقوا ما کُنتُم تَکسِبون" (زمر / ۳۹، ۲۴) به این امر اشاره دارد. <ref> تفسیر مقاتل، ج ۱، ص ۹۴. </ref> به احتمالی مراد از حجاره طلا و نقرهای است که آنها را فریفته و از پرداخت [[حقوق]] [[واجب]] آن [[بخل]] ورزیدهاند و از آن رو آنها را حجاره گفتهاند که از سنگ استخراج میشوند. <ref> تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۵۵. </ref> به نظری مراد از حجاره سنگ نیست، بلکه مراد دلهای سخت است که [[آیات خدا]] در آنها اثر نمیکنند <ref>پرتوی از قرآن، ج ۱، ص ۹۳. </ref> یا آنکه "ناس" به معنای [[ظهور]] و اُنس و "[[حجر]]" به معنای محفوظ و محدود است؛ اولی به انسانهایی اشاره دارد که در [[نرمخویی]] دچار [[افراط]] هستند و دومی اشاره به کسانی است که در این زمینه گرفتار [[تفریط]] بوده، بسیار سخت و انعطافناپذیر و در برابر حقایق اثرناپذیرند که این هر دو [[خصلت]] موجب [[محروم]] ماندن از [[هدایت]] و بیتوجهی به [[کتاب الهی]] است. <ref>تفسیر روشن، ج ۱، ص ۱۲۴. </ref> بعضی مفاد [[باطنی]] [[آیه]] را چنین توضیح دادهاند که مراد از ناس ویژگیهای [[نفسانی]] است که باعث شده [[انسان]] [[عهد الهی]] را فراموش کند و مراد از [[حجاره]] عناصر معدنی، گیاهی و حیوانی است که تأمین کننده شهواتاند یا آنکه مراد از ناس نفس [[انسانی]] و مراد از حجاره [[جسم]] انسان است که دربردارنده استخوانهای سخت است و آیه اشاره به سوختن [[جان]] و جسم در [[دوزخ]] دارد <ref> تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۵۶ - ۱۵۷. </ref>. بعضی ذکر حجاره را اشاره به این معنا دانستهاند که سنگها داغ شده، [[دوزخیان]] را با سنگ داغ [[عذاب]] میکنند <ref> مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۶۰. </ref> یا اجساد دوزخیان مانند سنگ در [[آتش]] خواهند ماند که آیه "اِنَّ الَّذینَ کَفَروا بِـ ٔ یـتِنا سَوفَ نُصلیهِم نارًا کُلَّما نَضِجَت جُلودُهُم بَدَّلنـهُم جُلودًا غَیرَها لِیَذوقوا العَذابَ اِنَّ اللّهَ کانَ عَزیزًا حَکِیمـا" ([[نساء]] / ۴، ۵۶) نیز این بقاء را [که به صورت جایگزین شدن پوست جدید به جای پوستهای بریان شده و ملاک چشیدن عذاب دائمی است] [[تأیید]] میکند. <ref> مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۶۰. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
===غافلگیر ساختن دوزخیان=== | |||
[[آتش دوزخ]] دوزخیان را ناگهان فرا گرفته، آنها را مبهوت میکند: "تَأتیهِم بَغتَةً فَتَبهَتُهُم فَلا یَستَطیعونَ رَدَّها ولا هُم یُنظَرون". ([[انبیاء]] / ۲۱، ۴۰) چنین آتشی که ناگهان و از سمتی نامعلوم انسان را فرا میگیرد، افزون بر ظاهر، [[باطن]] انسان را نیز میسوزاند و آتشگیره آن خود انسان است که [[آیات]] "نارُ اللّهِ الموقَدَه * اَلَّتی تَطَّـلِعُ عَلَی الاَفـ ٔ دَه" (همزه / ۱۰۴، ۶ - ۷) و "... فَاتَّقوا النّارَ الَّتی وقودُهَا النّاسُ والحِجارَةُ" (بقره / ۲، ۲۴) این دو ویژگی را [[ثابت]] کردهاند. چنین آتشی مانند [[آتش]] [[دنیا]] نیست که ابتدا شعلهور شود بعد به [[انسان]] برسد و به تدریج انسان را بسوزاند، بلکه انسان خود، آتشگیره آن است و ناگهان و بدون آنکه بفهمد از کجا و چگونه آمده است، [[باطن]] و ظاهر خود را سرتا پا در حال سوختن میبیند و از همین رو مبهوت مانده، حیران میشود. روشن است که در چنین اوضاعی پس راندن آتش یا مهلت خواستن و در نتیجه مهلت گرفتن بیمعناست <ref> المیزان، ج ۱۴، ص ۲۹۰. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
=== [[درک]] و [[شعور]]=== | |||
از [[آیه]] ۳۰ ق / ۵۰: "یَومَ نَقولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امتَلَأتِ وتَقولُ هَل مِن مَزید" که به [[سخن گفتن]] [[آتش دوزخ]] تصریح و در شنیدن آن [[ظهور]] دارد، استفاده شده که آتش دوزخ درک و شعور دارد. <ref>المیزان، ج ۱۸، ص ۲۰۵؛ پیام قرآن، ج ۶، ص ۴۰۷ - ۴۰۸. </ref> در آیه ۱۲ [[فرقان]]/ ۲۵: "اِذا رَاَتهُم مِن مَکانٍ بَعیدٍ سَمِعوا لَها تَغَیُّظـًا وزَفیرا" نیز بیان شده که این آتش در حالی که صدای وحشتناک و خشمآلودش شنیده میشود که با نفس زدنهای شدید همراه است شایستگان [[عذاب]] را از دور میبیند. <ref> پیام قرآن، ج ۶، ص ۴۰۷. </ref> هرچند گروهی از [[مفسران]] <ref>تلخیصالبیان، ص ۲۴۸؛ مجمعالبیان، ج ۷، ص ۲۵۷؛ التحریر والتنویر، ج ۱۹، ص ۲۱ - ۲۲. </ref> اسناد [[رؤیت]]، [[غضب]] و امثال آن را به آتش، مَجاز دانسته، به گونهای [[تأویل]] کردهاند، جمع زیادی <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۴۳۷ - ۴۳۸؛ لباب التأویل، ج ۳، ص ۳۱۰؛ پیام قرآن، ج ۶، ص ۴۰۷ - ۴۰۸. </ref> اسناد را [[حقیقی]] و ظاهر آیه را پذیرفتهاند، زیرا به دلالت [[آیات]] و [[احادیث]]، موجودات [[عالم آخرت]] همگی دارای حیاتاند؛ از جمله آیه ۶۴ عنکبوت / ۲۹: "واِنَّ الدّارَ الأخِرَةَ لَهِیَ الحَیَوانُ لَو کانوا یَعلَمون" و نیز آیه ۴ زلزال / ۹۹ که [[زمین]] [[قیامت]] را [[وصف]] کرده: "یَومَذٍ تُحَدِّثُ اَخبارَها" و [[بدیهی]] است وقتی میتوان [[آیه]] را بر ظاهر حمل کرد نباید بر معنای مجازی حمل کرد. <ref>مخزنالعرفان، ج ۹، ص ۱۷۳. </ref> افزون بر این آیاتی از [[قرآن]] که دلالت بر [[تسبیح]] تمامی موجودات دارند مانند "سَبَّحَ لِلّهِ ما فِی السَّمـوتِ والاَرضِ" ([[حدید]] / ۵۷، ۱) [[درک]] و [[شعور]] تمامی موجودات از جمله [[جهنم]] را [[ثابت]] میکنند، از همین رو از منظر [[اهل معرفت]] تمام هستی حتی موجودات مادی نشئه [[دنیا]] همه به [[حقیقت]] با شعور و درّاکاند. <ref>شرح فصوص الحکم، ص ۷۹، ۹۸ ـ ۹۹، ۱۳۸. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
=== فراخوانی [[گناهکاران]]=== | |||
جهنّم با [[جاذبه]] مخصوصی که نسبت به [[مجرمان]] دارد <ref>نمونه، ج ۲۵، ص ۲۴ - ۲۵. </ref> آنان را به سوی خود میکشاند: "تَدعوا مَن اَدبَرَ وتَوَلّی" (معارج / ۷۰، ۱۷) <ref>نورالثقلین، ج ۵، ص ۴۱۵. </ref> یا آنکه [[آتش]] به [[قدرت الهی]] گویا شده، به زبان [[فصیح]] به نام و [[لقب]]، [[دوزخیان]] را فرا میخواند. <ref>خلاصة المنهج، ج ۶، ص ۲۱۸. </ref> به احتمالی مراد از فرا خوانی آتش آن است که زبانهای از آتش جدا شده، [[کافر]] را در برمیگیرد و او را در آتش فرو میبرد. <ref> تلخیص البیان، ص ۳۴۶. </ref> برخی هم گفتهاند: تعبیر فراخوانی، استعاره از [[استحقاق]] [[عذاب]] در [[دوزخ]] است. <ref> تلخیص البیان، ص ۳۴۶. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
=== [[مخلوق بودن]] [[جهنم]]=== | |||
برخلاف گروهی از [[معتزله]] و گروهی از [[زیدیه]] و همه [[خوارج]] که منکر مخلوقیت و موجودیت فعلی جهنماند، [[علمای شیعه]] به اتفاق برآناند که دوزخ و همچنین [[بهشت]] هماکنون [[آفریده]] شدهاند <ref> الاعتقادات، ص ۷۹؛ اوائل المقالات، ص ۱۲۴؛ حق الیقین، ج ۲، ص ۱۴۷. </ref> و تنها نظر [[مخالف]] در این زمینه از [[سید رضی]] است،<ref> حقائق التاویل، ص ۲۴۵ - ۲۴۶. </ref> هرچند در صحت این انتساب تردید شده است. <ref> حق الیقین، ج ۲، ص ۱۴۷؛ تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۴۷۴ - ۴۷۵. </ref> بعضی [[مخلوق بودن]] کنونی [[دوزخ]] و [[بهشت]] را به این معنا پذیرفتهاند که شالوده آن دو ریخته شده؛ اما هنوز کامل نگشته و [[اعمال انسانها]] به مرور آن دو را کامل خواهند کرد،<ref> تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۷۱؛ الفتوحات المکیه، ج ۴، ص ۳۶۷-۳۶۸. </ref> به هر حال در [[آیات]] "فَاِن لَم تَفعَلوا ولَن تَفعَلوا فَاتَّقوا النّارَ الَّتی وقودُهَا النّاسُ والحِجارَةُ اُعِدَّت لِلکـفِرین" (بقره / ۲، ۲۴) و "واتَّقوا النّارَ الَّتی اُعِدَّت لِلکـفِرین" ([[آل عمران]] / ۳، ۱۳۱) فعل "اُعِدَّت" ماضی است و بر موجود بودن دوزخ دلالت دارد. <ref> نمونه، ج ۳، ص ۹۳؛کشف الاسرار، ج ۱، ص ۱۰۷-۱۰۸. </ref> هرچند از [[آینده]] [[قطعی]] نیز با لفظ ماضی تعبیر میشود، حمل ماضی بر معنای مستقبل خلاف ظاهر بوده، [[نیازمند]] قرینه است و چنین قرینهای موجود نیست. <ref> شرح المقاصد، ج ۲، ص ۲۱۸-۲۱۹، تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۴۷۵؛ پیام قرآن، ج ۶، ص ۳۲۶. </ref> [[آیه]] ۹۱ شعراء / ۲۶: "وبُرِّزَتِ الجَحیمُ لِلغاوین"<ref> تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۴۷۵؛ شرح المقاصد، ج ۲، ص ۲۱۸-۲۱۹. </ref> با توجه به کلمه "بُرِّزَت" که به معنای ظاهر ساختن است نیز نشان میدهد که [[جهنم]] پیش از [[قیامت]] موجود بوده است و در قیامت فقط از آن پرده بر میدارند و به عیان [[مشاهده]] میشود؛<ref> المیزان، ج ۲۰، ص ۱۹۱-۱۹۲. </ref> همچنین آیات ۵ ـ ۷ [[تکاثر]] / ۱۰۲: "کَلاّ لَو تَعلَمونَ عِلمَ الیَقین * لَتَرَوُنَّ الجَحیم * ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَینَ الیَقین" دلالت میکنند که صاحبان [[علم]] [[یقین]] در همین [[جهان]] دوزخ را میبینند و گرنه تفاوتی میان آنان و دیگران نیست، زیرا آنان نیز در [[آخرت]] دوزخ را مشاهده خواهند کرد. <ref> نمونه، ج ۳، ص ۹۳. </ref> برخی [[رؤیت]] را در این آیه به مشاهده [[قلبی]] [[تفسیر]] کردهاند. <ref> المیزان، ج ۲۰، ص ۳۵۲. </ref> آیه ۵۴ عنکبوت / ۲۹: "یَستَعجِلونَکَ بِالعَذابِ واِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالکـفِرین" نیز که تأکید میکند [[جهنم]] هماکنون بر [[کافران]] احاطه دارد<ref> پیام قرآن، ج ۶، ص ۳۲۷. </ref> و [[آیات]] ۱۴ - ۱۵ از [[سوره انفطار]] / ۸۲: "واِنَّ الفُجّارَ لَفی جَحیم * یَصلَونَها یَومَ الدّین" که بیان میکنند سوختن با [[آتش]] (صَلْی) در [[قیامت]] است ولی [[فاجران]] هم اکنون در [[جحیم]] هستند، و [[آیه]] ۲۲ [[سوره ق]] / ۵۰: "لَقَد کُنتَ فی غَفلَةٍ مِن هـذا فَکَشَفنا عَنکَ غِطَـاءَکَ فَبَصَرُکَ الیَومَ حَدید" که نشان میدهد تمام حقایق [[اخروی]] قبلاً نیز وجود داشتند ولی [[غفلت]] [[انسان]] مانع از آن میشد که بتواند آنها را ببیند،<ref> المیزان، ج ۱۸، ص ۳۵۰؛ نمونه، ج ۲۲، ص ۲۵۹. </ref> هریک به نحوی بر [[مخلوق بودن]] [[جهنم]] دلالت دارد؛<ref> پیام قرآن، ج ۶، ص ۳۲۸. </ref> همچنین در روایاتِ [[معراج]] <ref> بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۳۱۹، به بعد. </ref> تصریح شده که [[پیامبر]]{{صل}}وسلم [[بهشت]]، [[دوزخ]] و کسانی را که در آن دو متنعم یا معذّب بودند [[مشاهده]] کرد. <ref> نمونه، ج ۳، ص ۹۳؛ تفسیر آسان، ج ۲، ص ۴۳۸. </ref> در [[حدیثی]] از [[امام رضا]]{{ع}} نیز در این زمینه به [[دیدار]] پیامبر{{صل}} از [[بهشت و دوزخ]] در [[شب معراج]] استناد شده و [[منکران]] [[خلقت]] بهشت و دوزخ در شمار [[تکذیب]] کنندگان پیامبر و [[امامان]]{{عم}} معرفی شدهاند. <ref> الامالی، صدوق، ص ۵۴۶؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۱۱۹. </ref> گذشته از [[روایات]] معراج، روایات فراوان دیگری بر این مطلب به [[صراحت]] <ref> الکافی، ج ۸، ص ۱۴۵؛ صفات الشیعه، ص ۵۱؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۱۹۶ - ۱۹۷، ۲۸۴. </ref> یا تلویح <ref> بحارالانوار، ج ۸، ص ۱۲۰؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۵۳. </ref> دلالت دارند. [[علامه مجلسی]] رحمهالله این روایات را [[متواتر]] دانسته است. <ref> بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۰۵. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
===مکان جهنم=== | |||
با توجه به [[برابری]] وسعت بهشت با مجموع [[آسمانها]] و [[زمین]]: "عَرضُهَا السَّمـوتُ والاَرضُ" (آلعمران / ۳، ۱۳۳)، "عَرضُها کَعَرضِ السَّماءِ والاَرضِ" ([[حدید]] / ۵۷، ۲۱) [[بهشت و دوزخ]] نمیتوانند در این عالم باشند. این مطلب را [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] نیز با [[پیامبر]]{{صل}} در میان گذاشتهاند. <ref>مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۳۷. </ref> برخی گفتهاند: هماکنون به جز آسمانها و زمین عالم دیگری نیز دست کم به وسعت این عالم وجود دارد و [[بهشت]] در آنجا برپاست. <ref> کوثر، ج ۲، ص ۲۴۲. </ref> در این صورت زمینه مساعدی به دست میآید که احتمال استقرار [[دوزخ]] در عالمی دیگر نیز طرح گردد؛ ولی به گفته برخی [[مفسران]] گرچه وجود مکان دیگری آن سوی آسمانها و زمین که جایگاه [[آتش دوزخ]] باشد فی نفسه بعید نیست،<ref>المیزان، ج ۴، ص ۲۲. </ref> امکان آن، وجود آن را [[ثابت]] نمیکند، چه رسد به اثباتِ آنکه [[جایگاه بهشت]] یا دوزخ باشد. بعضی با توجه به اینکه در [[آیات قرآن کریم]] هیچ سخن صریحی در اینباره وجود ندارد، از اظهار نظر خودداری کرده، [[راه]] صواب را در این مسئله [[سکوت]] دانستهاند؛<ref>شرح المقاصد، ج ۲، ص ۲۲۰. </ref>اما جمعی از مفسران با استناد به [[آیه]] "وفِی السَّماءِ رِزقُکُم وما توعَدون" (ذاریات / ۵۱، ۲۲) برآناند که بهشت و دوزخ هر دو در آسماناند؛<ref> مجمعالبیان، ج ۹، ص ۲۳۶؛ جامع البیان، ج ۲۶، ص ۱۲۷. </ref> ولی بعضی وجود [[جهنم]] در [[آسمان]] را به [[دلیل]] [[ناسازگاری]]، با [[آیه شریفه]] "اِنَّ الَّذینَ کَذَّبوا بِـ ٔ یـتِنا واستَکبَروا عَنها لا تُفَتَّحُ لَهُم اَبوبُ السَّماءِ ولا یَدخُلونَ الجَنَّةَ حَتّی یَلِجَ الجَمَلُ فی سَمِّ الخیاطِ.".. ([[اعراف]] / ۷، ۴۰) نپذیرفته و جمله "ما توعَدون" در آیه ۲۲ ذاریات / ۵۱ را فقط اشاره به بهشت دانستهاند. <ref> المیزان، ج ۱۸، ص ۳۷۵. </ref> گروهی از مفسران جایگاه جهنم را زمین،<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۳۱. </ref> زیرِ زمینهای هفتگانه،<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۳، ۱۴۹؛ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۳۷؛ روحالبیان، ج ۱۰، ص ۴۱۴. </ref> قعر دریاها <ref>روح البیان، ج ۱۰، ص ۳۴۵. </ref> یا اعماق [[زمین]] <ref>بیان المعانی، ج ۲، ص ۴۳۲. </ref> دانستهاند. بعضی در این زمینه به حرارت بیش از حد مرکز زمین که هر چیزی را میتواند ذوب کند [[استشهاد]] کردهاند. <ref>اطیب البیان، ج ۸، ص ۴۲. </ref> در روایتی از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} <ref>الخصال، ص ۵۹۷؛ بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۳. </ref> تصریح شده که [[جهنم]] در زمین است. از [[طریق عامه]] نیز از ایشان [[روایت]] شده که [[دوزخ]] در دریاست. <ref> تفسیر ابن کثیر، ج ۸، ص ۳۳۱. </ref> این معنا از [[تفسیر قمی]] نیز در بیان مراد از "لَنَحشُرَنَّهُم والشَّیـطینَ ثُمَّ لَنُحضِرَنَّهُم حَولَ جَهَنَّمَ جِثیـّا" ([[مریم]] / ۱۹، ۶۸) برمیآید،<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۳۱. </ref> هرچند بعضی عبارت تفسیر قمی را به گونهای دیگر توجیه کردهاند. <ref> بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۹۰. </ref> به نظر برخی از [[اهل]] [[تحقیق]] و [[معرفت]]، [[بهشت و دوزخ]] در ورای [[عالم حس]] و ماده قرار داشته، نیازی به مکان مادی ندارند،<ref> اسفار، ج ۹، ص ۱۷۵. </ref> پس [[اثبات]] مکانی از جنس مکانهای [[دنیا]] برای بهشت و دوزخ[[باطل]] است؛<ref>المبدأ والمعاد، ص ۵۱۲-۵۱۳. </ref> ولی بعضی این نظر را [[انکار]] [[معاد جسمانی]] و آن را مردود دانسته <ref> پیام قرآن، ج ۶، ص ۳۴۰-۳۴۱. </ref> و درباره جایگاه دوزخ و [[بهشت]] دو احتمال را قابل طرح دانستهاند: | |||
# بهشت و دوزخ در [[باطن]] و درون این جهاناند؛ مانند امواج فراوان صوتی، تصویری و مخابراتی که همواره ما را احاطه کردهاند و ما زمانی میتوانیم آنها را [[احساس]] کنیم که گیرندهای مناسب داشته باشیم و به مانعی [مانند دستگاههای موج برگردان] دچار نباشیم. اکنون نیز بهشت یا دوزخ ما را احاطه کردهاند؛ اما [[حجاب]] دنیا توان [[ارتباط]] [[حسی]] با بهشت یا دوزخ را از ما سلب کرده است؛ به عبارت دیگر، [[حجاب]] [[دنیا]] در این زمینه با دستگاه ادراکی ما همان میکند که دستگاههای موج برگردان با ابزارهای گیرنده امواج. آیههای "واِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالکـفِرین" (عنکبوت / ۲۹، ۵۴)، "اِنَّ الاَبرارَ لَفی نَعیم * واِنَّ الفُجّارَ لَفی جَحیم (انفطار / ۸۲، ۱۳ - ۱۴) و "کَلاّ لَو تَعلَمونَ عِلمَ الیَقین * لَتَرَوُنَّ الجَحیم ([[تکاثر]] / ۱۰۲، ۵ - ۶) نیز ممکن است به این [[حقیقت]] اشاره داشته باشند، بلکه بر آن گواهاند. <ref>پیام قرآن، ج ۶، ص ۳۴۱ ـ ۳۴۴. </ref> برخی کارهای [[معصومان]]{{عم}} نیز میتوانند مؤید این نظر به شمار آیند؛ مانند آنکه [[حضرت امام حسین]]{{ع}} در [[شب عاشورا]] جایگاه بهشتی [[اصحاب]] خود را به آنان نشان دادند <ref>بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۹۸. </ref> یا [[امام صادق]]{{ع}} [[حوض کوثر]] را به بعضی از اصحاب خود ارائه کردند <ref>بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۸۷. </ref> و نیز [[دیدار]] [[پیامبر]]{{صل}} از [[بهشت و دوزخ]] در [[شب معراج]]. <ref>نمونه، ج ۳، ص ۹۴؛ پیام قرآن، ج ۶، ص ۳۴۱. </ref> | |||
# [[عالم آخرت]] و بهشت و دوزخ، بر این عالم محیط است و این [[جهان]] در درون آن جهان قرار گرفته و آنچه در [[قرآن]] آمده که گستره [[بهشت]] به اندازه وسعت [[آسمانها]] و [[زمین]] است از این روست که [[انسان]] چیزی گستردهتر از [[آسمان]] و زمین نمیشناسد تا معیار سنجش او باشد. | |||
با این بیان، پاسخ این [[پرسش]] نیز روشن میشود که اگر وسعت بهشت به اندازه زمین و آسمانهاست پس [[دوزخ]] کجاست، زیرا طبق احتمال نخست دوزخ نیز درون همین جهان قرار گرفته و با وجود بهشت در آن منافاتی ندارد؛ اما طبق پاسخ دوم دوزخ میتواند محیط بر این جهان باشد و بهشت محیط بر آن و از آن هم گستردهتر. <ref>نمونه، ج ۳، ص ۹۵. </ref> گفتنی است، صرفنظر از اینکه این گونه احتمالات [[بهشت و جهنم]] را که مربوط به نشئه آخرتاند در همین [[دنیا]] جای میدهد که نشئهای در برابر [[آخرت]] است، پرسشی که درباره نظر اخیر به [[ذهن]] میرسد این است که در احتمال نخست اگر مراد از وجود [[بهشت و دوزخ]] در [[باطن]] و درون این [[جهان]] این است که [[دنیا]] بر آن احاطه دارد، چنانکه از توضیح آن بر میآید، در این صورت [[آیه]] "واِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالکـفِرین" (عنکبوت / ۲۹، ۵۴) نه تنها بر آن [[گواه]] نیست، بلکه بر خلاف آن است و اگر مراد آن است که بهشت و دوزخ بر دنیا احاطه دارند، در این صورت تفاوت آن با احتمال دوم چیست؟.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==درهای [[جهنم]]== | |||
جهنم درهایی دارد: "فَادخُلوا اَبوبَ جَهَنَّمَ خــلِدینَ فیها فَلَبِئسَ مَثوَی المُتَکَبِّرین". (نحل / ۱۶، ۲۹؛ نیز زمر / ۳۹، ۷۱ - ۷۲؛ [[غافر]] / ۴۰، ۷۶) در آیه ۴۴ [[حجر]] / ۱۵ بیان شده که جهنم ۷ در دارد: "لَها سَبعَةُ اَبوبٍ لِکُلِّ بابٍ مِنهُم جُزءٌ مَقسوم". در [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] مراد از ابواب جهنم بیان نشده است. لفظ "باب" در لغت به معنای جای ورود است؛ اما از نظر استعمال به چیزی که وسیله دستیابی به چیز دیگر باشد نیز گفته میشود؛<ref>مفردات، ص ۱۵۰، "باب".</ref> مانند آنکه کسبهای گوناگون را "ابواب [[رزق]]" مینامند؛ همچنین این لفظ به صورت فراوان برای اشاره به هریک از اموری که انواع مختلفی دارند، به کار میرود؛ مانند "... فَتَحنا عَلَیهِم اَبوبَ کُلِّ شَیءٍ.".. (انعام / ۶، ۴۴) <ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۱۷۰. </ref> بنابراین، آیا مراد آن است که جهنم دارای ۷ در ورودی است که همه [[جهنمیان]] از آن درها به آن وارد میشوند؟ یا مراد اموری است که باعث [[جهنمی]] شدن میشود که به نظری طبق این معنا عدد ۷ را میتوان کنایه از [[کثرت]] و هر نوع از [[گناهان]] را دری از درهای [[دوزخ]] به شمار آورد <ref>نمونه، ج ۱۱، ص ۷۷. </ref> و میتوان آن را به معنای [[واقعی]] ۷ دانست که بعضی آن را به حواس پنجگانه به اضافه [[قوه]] [[شهوت]] و [[غضب]] و مقتضیات آن <ref>تفسیر ابن عربی، ج ۱، ص ۳۵۴؛ روح المعانی، ج ۷، ص ۲۹۶. </ref> یا به اضافه [[قوه خیال]] و واهمه یا اعضای هفتگانه (چشم، گوش، [[زبان]]، [[دست]]، پا، بطن و [[فرج]]) که [[تکلیف]] به آنها تعلق میگیرد،<ref>مواهب علیه، ص ۵۶۶. </ref> یا [[شهوات]] مذکور در [[آیه]] "زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَوتِ مِنَ النِّساءِ والبَنینَ والقَنـطیرِ المُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ والفِضَّةِ والخَیلِ المُسَوَّمَةِ والاَنعـمِ والحَرثِ ذلِکَ مَتـعُ الحَیوةِ الدُّنیا واللّهُ عِندَهُ حُسنُ المَـ ٔ ب" ([[آل عمران]] / ۳، ۱۴) <ref>الفواتح الالهیه، ج ۱، ص ۴۱۴. </ref> [[تفسیر]] کردهاند که بر این اساس باید پذیرفت که [[گناهکاران]] در ۷ قسم طبقهبندی شده و [[اهل]] هر گروه از یکی از آنها وارد میشوند، یا آنکه عدد ۷ اشاره به طبقات [[جهنم]] یعنی ۷ طبقه متمایز با عذابهای گوناگون از نظر نوع و شدت [[عذاب]] ـ بر حسب درجات [[کفر]]،<ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۹، ص ۱۴۶؛ مراح لبید، ج ۱، ص ۵۸۱. </ref> [[خصلتها]] <ref>اسفار، ج ۵، ص ۳۳۰. </ref> یا [[اعمال]] <ref> تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۴۶۱. </ref> [[ناپسند]] ـ است. تعابیر گوناگون [[روایات]] به خوبی نشان میدهند که مراد از ابواب جهنم درهای ورودی متعارف نیست؛ از جمله بیان شده که ۷ درِ [[دوزخ]]، ۷ رکن برای ۷ تن از سران کفر * است <ref> بحارالانوار، ج ۳۰، ص ۴۱۰. </ref> یا بیان شده که ۷ در برای ۷ نفر دیگر از سران [[گمراهی]] است که [[راه]] ورود [[پیروان]] خود به دوزخاند؛<ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۴۳. </ref>همچنین در روایات متعدد تأکید شده که [[پاداش]] برخی اعمال، بسته شدن ۷ در دوزخ بر روی کننده آنهاست،<ref>بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۵۴؛ ج ۱۰۰، ص ۲۱۴. </ref> | |||
بنابراین درهای دوزخ به گونهای است که در همان حال که بر روی بعضی باز است بر روی افرادی دیگر بسته است. به گفته بسیاری از [[مفسران]] <ref>کشف الاسرار، ج ۵، ص ۳۱۷؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۵۰؛ المیزان، ج ۱۲، ص ۱۷۰. </ref> که [[آیات قرآن]] مانند "اِنَّ المُنـفِقینَ فِی الدَّرکِ الاَسفَلِ مِنَ النّارِ ولَن تَجِدَ لَهُم نَصیرا" ([[نساء]] / ۴، ۱۴۵) و "لَها سَبعَةُ اَبوبٍ لِکُلِّ بابٍ مِنهُم جُزءٌ مَقسوم" ([[حجر]] / ۱۵، ۴۴) <ref> المیزان، ج ۱۲، ص ۱۷۰. </ref> وروایات [[شیعه]] <ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۴۳؛ ارشادالقلوب، ج ۲، ص ۳۱۸؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۱۲۸، ۲۴۵ - ۲۴۶. </ref> و [[عامه]] <ref> المحرر الوجیز، ج ۳، ص ۳۶۳؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۵۹؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۰۰. </ref> نیز آن را [[تأیید]] میکنند، مراد از درهای [[جهنم]] همان طبقات جهنم و اشاره به ۷ نوع [[عذاب]] است و جمله "لِکُلِّ بابٍ مِنهُم جُزءٌ مَقسوم" (حجر / ۱۵، ۴۴) میرساند که هر نوع از این عذابها نیز چند قسم دارد. <ref> المیزان، ج ۱۲، ص ۱۷۰. </ref> شاید بر همین اساس بعضی در بیان نام درهای جهنم همان نامهای طبقات جهنم را ذکر کردهاند <ref> تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۵۲؛ المحیط الاعظم، ج ۳، ص ۵۵۴. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==درکات یا طبقات جهنم== | |||
[[آیه]] ۱۴۵ نساء / ۴ که تأکید میکند [[منافقان]] در پایینترین طبقه جهنم جای دارند: "اِنَّ المُنـفِقینَ فِی الدَّرکِ الاَسفَلِ مِنَ النّارِ ولَن تَجِدَ لَهُم نَصیرا"، صرف نظر از [[روایات]] متعدد،<ref> بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۴۵-۲۴۶. </ref> تنها آیهای است که نشان میدهد جهنم درکات و طبقاتی دارد؛<ref> ر. ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۵۱. </ref> خواه "[[درک]]" را به معنای پایینترین جایگاه <ref>پیام قرآن، ج ۶، ص ۴۲۰. </ref> و دورترین نقطه قعر هر چیز<ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۵۱. </ref> و "[[اسفل]]" را قید توضیحی بدانیم یا "دَرْک" را به معنای مطلق پلّه رو به پایین <ref> مفردات، ص ۳۱۱-۳۱۲، "درک".</ref> و "اسفل" را قید احترازی بخوانیم، در هر صورت ظاهر آیه مزبور آن است که عذاب ساکنان در طبقات [[پایینتر]] نسبت به [[عذاب]] طبقات بالاتر، شدیدتر است. <ref> المیزان، ج ۵، ص ۱۱۸. </ref> در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}}<ref>بحار الانوار، ج ۸، ص ۳۱۳-۳۱۴. </ref> نیز به این مطلب که [[آتش دوزخ]] مراتبی از نظر شدت و [[ضعف]] دارد تصریح شده و همانگونه که [[آیه]] "ولِکُلٍّ دَرَجـتٌ مِمّیا عَمِلوا ولِیُوَفِّیَهُم اَعمــلَهُم وهُم لایُظلَمون" (احقاف / ۴۶، ۱۹) نشان میدهد منشأ این تفاوت، [[اختلاف]] مراتب [[سقوط]] [[باطنی]] افراد است که خود را در اعمالشان به نمایش میگذارند. <ref> المیزان، ج ۱۸، ص ۲۰۴. </ref> برخی گفتهاند: تعبیر "فِی الدَرکِ الاَسفَلِ" در [[آیه شریفه]] اشاره به تفاوت [[مکانت]] و درجات بُعد [[اهل]] [[جهنم]] از [[حضرت حق]] و نهایت عذاب برای منحطترین افراد دوزخی است؛<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۰۰. </ref> نه مکانهای پایین و پایینتر از نظر مسافت، چنانکه برخی هم مراد از "[[درک]]" را مطلق جایگاهی دانستهاند که پس از رسیدن و [[استیلا]] یافتن برای شخص حاصل میشود. <ref>التحقیق، ج ۳، ص ۱۹۱؛ "درک".</ref> [[منابع روایی]] <ref> بحار الانوار، ج ۸، ص ۲۴۶؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۵۰۵؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۹۹. </ref> و [[تفسیری]] <ref> مجمعالبیان، ج ۶، ص ۵۱۹؛ کشف الاسرار، ج ۲، ص ۳۳۶؛ روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۲۶. </ref> تعداد طبقات جهنم را ۷ طبقه به نامهای جهنم، لَظی، حُطَمَه، سَقَر، [[جحیم]]، [[سعیر]] و [[هاویه]] ذکر کردهاند. بعضی "سِجّین" را نیز نام یکی از طبقات [[دوزخ]] دانستهاند. <ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۵۲. </ref> در [[تطبیق]] این اسامی بر طبقات جهنم میان [[روایات]] و نیز گفتههای [[مفسران]] [[اتفاق نظر]] نیست. در روایتی نام پایینترین طبقه، [[جهنم]] ونام طبقات دیگر یکی پس از دیگری به ترتیب فوق ذکر شده <ref>بحار الانوار، ج ۸، ص ۲۴۶. </ref> و به روایتی نام پایینترین طبقه "جهنم" و بالاترین طبقه "جحیم"<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۷۶. </ref> و به گفتهای دیگر پایینترین طبقه "هاویه" و بالاترین طبقه "[[جهنم]]" نام دارد. <ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۱۹. </ref> [[قرآن کریم]] افراد یا گروههایی را به اموری [[تهدید]] کرده که [[روایات]] آنها را به محلهایی از [[دوزخ]] [[تفسیر]] کردهاند که عبارتاند از وَیْل ([[مطفّفین]] / ۸۳، ۱)، صَعود (مدّثر / ۷۴، ۱۷)، أثام ([[فرقان]]/ ۲۵، ۶۸)، فَلَق (فلق / ۱۱۳، ۱)، سَقَر (مدّثر / ۷۴، ۲۶)، سُعُر ([[قمر]] / ۵۴، ۲۴)، غَسّاق ([[نبأ]] / ۷۸، ۲۵، ص / ۳۸، ۵۷)، غَیّ ([[مریم]] / ۱۹، ۵۹) و سِجّین. (مطفّفین / ۸۳، ۷) به نظری، برخلاف آنچه اکثر [[مفسران]] [[گمان]] بردهاند مفاد این روایات چیزی جز بیان [[جزا]] و [[عاقبت]] اموری چون [[غیّ]] ([[گمراهی]]) آنان یا أثام و... نیست <ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۸۱. </ref>. به جز موارد فوق که [[آیات قرآن]] به آنها تصریح کردهاند، روایات <ref> نک: بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۲۲، ۳۲۹. </ref>نیز حاکی از آناند که در دوزخ وادیها، کوهها، درهها، [[خانهها]]، چاهها، نهرها و مانند اینها وجود دارد که هریک جایگاه نوعی خاص یا مرتبهای ویژه از [[عذاب]] برای دستهای معیّن از [[مجرمان]] است.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==مراحل [[سیر]] [[دوزخیان]] در [[آخرت]]== | |||
===نشاندارشدن دوزخیان در [[محشر]]=== | |||
دوزخیان در محشر به علامتهایی نشاندار شده، به آنها شناخته میشوند: "یُعرَفُ المُجرِمونَ بِسیمـهُم فَیُؤخَذُ بِالنَّوصی والاَقدام". (الرحمن / ۵۵، ۴۱) مجرمان از چهرههایشان شناخته میشوند و آنگاه آنها را از موهای پیش سر و پاهایشان میگیرند و به دوزخ میافکنند. <ref> نمونه، ج ۲۳، ص ۱۵۶. </ref> "سیماء" به معنای علامت است. <ref>التبیان، ج ۹، ص ۴۷۷. </ref> گرچه در این [[آیه]] علامت آنان بیان نشده، بسیاری از مفسران <ref>کشف الاسرار، ج ۹، ص ۴۱۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۷۵؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۳۱۲. </ref> با توجه به دیگر [[آیات]]، علامت یاد شده در آیه ۴۱ الرحمن / ۵۵ را سیاهی چهره و [[ازرق]] بودن چشم دانستهاند. از آیه "... ونَحشُرُ المُجرِمینَ یَومَذٍ زُرقـا" (طه / ۲۰، ۱۰۲) [[کوری]]،<ref>معانی القرآن، ج ۲، ص ۱۹۱؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۲۱۰. </ref> سبزی<ref>کشف الاسرار، ج ۶، ص ۱۷۶؛ روض الجنان، ج ۱۳، ص ۱۸۷؛ تفسیر عاملی، ج ۶، ص ۱۲۸. </ref> یا کبودی چشم <ref>خلاصة المنهج، ج ۳، ص ۲۳۲؛ تفسیر صفی علی شاه، ص ۴۶۳. </ref> یا همه [[بدن]] <ref>روح المعانی، ج ۸، ص ۵۶۹. </ref> و از [[آیات]] "ویَومَ القِیـمَةِ تَرَی الَّذینَ کَذَبوا عَلَی اللّهِ وُجوهُهُم مُسوَدَّةٌ.".. (زمر / ۳۹، ۶۰) و "یَومَ تَبیَضُّ وُجوهٌ وتَسوَدُّ وُجوهٌ فَاَمَّا الَّذینَ اسوَدَّت وُجوهُهُم اَکَفَرتُم بَعدَ ایمـنِکُم فَذوقوا العَذابَ بِما کُنتُم تَکفُرون" ([[آل عمران]] / ۳، ۱۰۶)، سیاهی چهره و از [[آیه]] "ووُجوهٌ یَومَذٍ عَلَیها غَبَرَه * تَرهَقُها قَتَرَه" ([[عبس]] / ۸۰، ۴۰ - ۴۱) افزون بر سیاهی چهره، غبار آلود بودن آن نیز استفاده شده است. | |||
بسیاری از [[مفسران]] سیاهی چهره را به طور [[قطع]] <ref>التبیان، ج ۲، ص ۵۵۲؛ روح المعانی، ج ۱۲، ص ۲۷۴؛ المیزان، ج ۳، ص ۳۷۵. </ref> یا به صورت احتمال <ref>روح المعانی، ج ۱۲، ص ۲۷۴؛ بیانالسعاده، ج ۱، ص ۲۹۰؛ التحریر والتنویر، ج ۲۴، ص ۱۱۹. </ref> بر [[حقیقت]] حمل کرده؛ ولی بعضی آن را نوعی مجاز دانستهاند،<ref> مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۰۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۳۱۷؛ المیزان، ج ۳، ص ۳۷۵. </ref> چنانکه برخی احتمال دادهاند علامت مذکور در آیه ۴۱ الرحمن / ۵۵ <ref> روح المعانی، ج ۱۴، ص ۱۱۴؛ کنزالدقائق، ج ۱۲، ص ۵۸۰. </ref> و سیاهی صورت در آیات فوق،<ref> المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۵۳۹؛ البحرالمحیط، ج ۹، ص ۲۱۶؛ روح المعانی، ج ۱۲، ص ۲۷۴. </ref> کنایه <ref> تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۳۲؛ بیانالسعاده، ج ۱، ص ۲۹۰. </ref> از آشکار شدن [[اندوه]] و انکسار بر چهره بر اثر روبهرو شدن با [[غضب]] و [[عذاب الهی]] است. <ref>الکاشف، ج ۲، ص ۱۲۸. </ref> در [[ارتباط]] با آیات ۴۰ - ۴۱ عبس / ۸۰ نیز، گروهی واژه "غَبَرَه" را به معنای غبارآلود شدن صورت <ref> التبیان، ج ۱۰، ص ۲۷۹؛ جامع البیان، ج ۳۰، ص ۴۰. </ref> و گروهی مراد را [[غم]] و [[اندوه]] <ref> التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۳۱۷؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۱۰. </ref> یا در هم شدن وعبوس شدن ناشی از آن <ref>البحر المحیط، ج ۱۰، ص ۴۱۱؛ تفسیر ثعالبی، ج ۵، ص ۵۵۴. </ref> یا [[ذلت]] و [[خواری]] <ref> الکاشف، ج ۷، ص ۵۲۱؛ التحریر و التنویر، ج ۳۰، ص ۱۲۲. </ref> و بعضی مراد از این [[آیه]] را نیز سیاهی چهره <ref>تفسیر مقاتل، ج ۴، ص ۵۹۳؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۶. </ref> بر اثر اندوه <ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۶۶۸. </ref> دانستهاند. کلمه "قَتَرَه" به سیاهی مانند سیاهی [[دود]]،<ref>غرائب القرآن، ج ۶، ص ۴۵۰؛ تفسیر ثعالبی، ج ۵، ص ۵۵۴. </ref> [[تاریکی]]،<ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۶۶۹؛ روض الجنان، ج ۲۰، ص ۱۵۵. </ref> تاریکی دود <ref>التبیان، ج ۱۰، ص ۲۷۸. </ref> یا دوده <ref> اطیب البیان، ج ۱۳، ص ۴۰۰. </ref> معنا شده و بعضی آن را به همان معنای غبار <ref>تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص ۲۲۵. </ref> دانستهاند. این نظر، به قرینه جمع میان دو تعبیر در [[آیات]] فوق <ref> نمونه، ج ۲۶، ص ۱۶۰-۱۶۱. </ref> و به [[دلیل]] خلاف اصل و بیوجه بودن تکرار در آیه <ref>التحریر والتنویر، ج ۳۰، ص ۱۲۲. </ref> رد شده است. به گفتهای "غَبَرَه" غباری است که بر [[زمین]] مینشیند و "قَتَرَه" غباری است که از زمین برمیخیزد <ref> تفسیر بغوی، ج ۵، ص ۲۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص ۲۲۶. </ref> و بعضی "قَتَرَه" را غبار خاکِ لاشه حیوانات <ref> تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص ۲۲۵. </ref> یا غبار سیاهرنگی دانستهاند که بر اثر [[درهم]] کوبیدن زمین در آستانه [[برپایی قیامت]] پدید میآید و چهره [[کافران]] را میپوشاند. <ref>کشفالاسرار، ج ۱۰، ص ۳۸۸. </ref> جمعی از [[مفسران]] این تعبیر را نیز کنایه از [[اندوه]] <ref>الکاشف، ج ۷، ص ۵۲۱. </ref> یا [[ذلت]] <ref>تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص ۵۴۹؛ فتح القدیر، ج ۵، ص ۳۸۶. </ref> دانستهاند. در عبارتی از [[تفسیر قمی]] که به نظر میرسد ادامه روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} است، "قَتَرَه" به تهیدستی از خیر و [[ثواب]] و در سخنی از [[ابن عباس]] به بخار [[دوزخ]] معنا شده است. <ref> تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۶. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
=== راندن [[دوزخیان]] به سوی [[جهنم]]=== | |||
[[قرآن کریم]] در آیاتی چند با تعابیری گوناگون تأکید میکند که [[ظالمان]]، [[مجرمان]] و [[کافران]] به سوی جهنم رانده میشوند: "اُحشُروا الَّذینَ ظَـلَموا واَزوجَهُم وما کانوا یَعبُدون * مِن دونِ اللّهِ فَاهدوهُم اِلی صِراطِ الجَحیم" (صافّات / ۳۷، ۲۲ - ۲۳)، "ونَسوقُ المُجرِمینَ اِلی جَهَنَّمَ وِردا" ([[مریم]] / ۱۹، ۸۶)، "وسیقَ الَّذینَ کَفَروا اِلی جَهَنَّمَ زُمَرًا". (زمر / ۳۹، ۷۱) واژه "المُجرِمین" در [[آیه]] [[سوره مریم]] گرچه از نظر لغت افزون بر کافران [[مؤمنان]] [[گناهکار]] نیز شامل میشود، بعضی مراد از آن را [[کفار]] دانستهاند. <ref>الکشاف، ج۳، ص۴۳؛ تفسیر المراغی، ج ۱۶، ص۸۴. </ref> "سوق" به معنای راندن از پشت سر،<ref> التحقیق، ج ۵، ص ۲۷۱، "سوق".</ref> مانند راندن [[چارپایان]] است؛<ref> کنزالدقائق، ج ۸، ص ۲۶۶. </ref> گویا به همین مناسبت بعضی مراد از آن را حرکت دادن توأم با [[خشونت]] دانسته <ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۸۲۰. </ref> و برخی دیگر گفتهاند: مراد، حرکت دادن همراه با [[ترس]] است، زیرا حیوانات هنگام سوق دادن از ترس تازیانه به پیش میروند،<ref> التحریر و التنویر، ج ۱۶، ص ۸۳. </ref> به هر حال این تعبیر زمانی به کار میرود که کاری بدون [[تمایل]] درونی انجام گیرد؛<ref> نمونه، ج ۱۹، ص ۵۴۴. </ref> همچنین [[انتخاب]] این واژه میتواند برای [[تشبیه]] [[اهل]] دوزخ به جانوران و برای [[تحقیر]] باشد،<ref>روح المعانی، ج ۸، ص ۴۵۱. </ref> به خصوص که در [[ارتباط]] با حرکت دادن [[متقین]] به سوی [[بهشت]] واژه "[[حشر]]" به کار رفته است،<ref>کشفالأسرار، ج ۶، ص ۸۱. </ref> از همینرو بسیاری از [[مفسران]] از این [[آیه]] نوعی [[اهانت]] و [[خوار]] شمردن را استفاده کردهاند. <ref> المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۳۲؛ الکشاف، ج ۳، ص ۴۳؛ کشفالاسرار، ج ۶، ص ۸۱. </ref> ناهماهنگی برداشتهای یاد شده با کاربرد این واژه برای [[اهل بهشت]] در آیه "وسیقَ الَّذینَ اتَّقَوا رَبَّهُم اِلَی الجَنَّةِ زُمَرًا.".. (زمر / ۳۹، ۷۳) و کاربرد واژه "[[حشر]]" برای [[ظالمان]] در آیه ۲۲ صافّات / ۳۷ مفسران را به [[تأمل]] و ارائه توجیهاتی واداشته است. <ref>مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۹۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص ۴۷۹؛ الصافی، ج ۴، ص ۳۳۲؛ التحریر و التنویر، ج ۲۴، ص ۱۳۷. </ref> راندن [[دوزخیان]] به سوی [[جهنم]] پس از [[حسابرسی]] [[اعمال]] است <ref>مجمعالبیان، ج ۸، ص ۷۹۵؛ مخزنالعرفان، ج ۱۱، ص ۲۴۰-۲۴۱؛ التفسیر القرآنی للقرآن، ج ۱۲، ص ۱۱۹۶. </ref> که از [[آیات]] ۶۹ - ۷۱ زمر / ۳۹ نیز این مطلب استفاده میشود؛ اما بنا به [[نقلی]]، راندن گروهی از دوزخیان پیش از [[محاسبه اعمال]] دانسته شده است. <ref> کشف الاسرار، ج ۸، ص ۴۳۷. </ref> به گفتهای تعبیر "وِرْدا" در آیه ۸۶ [[مریم]] / ۱۹ حال و کنایه از آن است که دوزخیان در حالی به سوی [[دوزخ]] رانده میشوند که به شدت تشنهاند، زیرا کلمه "[[ورد]]" به معنای گروه [[انسانها]] یا حیوانات تشنهای است که وارد آبگاه میشوند. <ref> نمونه، ج ۱۳، ص ۱۳۴؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۱۱۰ - ۱۱۱. </ref> بهکارگیری لفظی با این معنا برای کسانی که نه به سوی آب، که به سوی [[آتش]] برده میشوند گونهای [[طعن]] و استهزای آنان به شمار میآید. <ref> روح المعانی، ج ۸، ص ۴۵۱. </ref> به احتمالی "وِردا" در این آیه مفعول مطلق تأکیدی و تقدیر آیه "نوردهم وِرْدا" است که بیانگر تأکید ورود [[مجرمان]] به جهنم است، چنانکه این معنا از آیات "یَقدُمُ قَومَهُ یَومَ القِیـمَةِ فَاَورَدَهُمُ النّارَ.".. ([[هود]] / ۱۱، ۹۸) و "اِنَّکُم وما تَعبُدونَ مِن دونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ اَنتُم لَها ورِدون" ([[انبیاء]] / ۲۱، ۹۸) استفاده میشود؛<ref>المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۳۲. </ref> نیز محتمل است مفعول لاجله باشد؛ بدین معنا که [[مجرمان]] را برای وارد ساختن به [[آتش]] سوق میدهیم. <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۱۵۳. </ref> البته برخی هم وِرْد را به معنای نصیب و سهم گرفته و گفتهاند: مراد آن است که مجرمان نصیب جهنماند. <ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۸۲۰. </ref> از کلمه "زُمَرا" در آیات۷۱ و ۷۳ زمر / ۳۹ که جمع "زمرة" و به معنای جماعتی از [[مردم]] است که اجتماعشان همراه با سر و صدای <ref> مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۲۳، "زمر".</ref> نامفهوم <ref> الفروق اللغویه، ص ۴۱۵. </ref> است استفاده شده که [[دوزخیان]] و نیز [[بهشتیان]] را به صورت دستههای جدا از هم که پشت سر یکدیگر حرکت میکنند به سوی [[دوزخ]] و [[بهشت]] سوق میدهند. <ref> الدرالمنثور، ج ۵، ص ۳۴۲؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۹۶؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۲۹۷. </ref> بعضی واژه "زُمَرا" را به معنای دستههای متفرقی از مردم دانستهاند که یکی در پی دیگری در حرکت است،<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۱۴۶. </ref> بنابراین به گروهی از مردم که گروهی دیگر به دنبال آنان در حرکت نباشد زمره گفته نمیشود. <ref>التحریر والتنویر، ج ۲۴، ص ۱۳۵. </ref> این دستهبندی در سوق دادن دوزخیان به سوی [[جهنم]]، بر اساس [[اختلاف]] مراتب آنان از نظر [[گمراهی]]، [[کفر]] و [[معصیت]] <ref> الاصفی، ج ۲، ص ۱۰۹۲؛ الجدید، ج ۶، ص ۱۸۹ - ۱۹۰. </ref> یا اختلاف [[محل]] هر دسته از دوزخیان در جهنم <ref>التفسیر القرآنی للقرآن، ج ۱۲، ص ۱۱۹۶. </ref> یا اختصاص هر یک از این دستهها به [[کافران]] یکی از [[امتها]] <ref> تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۶۸۸؛ تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۲۵۷. </ref> صورت میگیرد و به نظری پیشوای هر گروه نیز با آنان همراه خواهد بود. <ref> کشفالاسرار، ج ۸، ص ۴۳۷؛ روح البیان، ج ۸، ص ۱۴۲. </ref> این مطلب گرچه از [[آیات]] [[سوره زمر]] استفاده نمیشود، چه بسا بتوان آن را از آیات "یَقدُمُ قَومَهُ یَومَ القِیـمَةِ فَاَورَدَهُمُ النّارَ" ([[هود]] / ۱۱، ۹۸) و "یَومَ نَدعوا کُلَّ اُناسٍ بِاِمـمِهِم" ([[اسراء]] / ۱۷، ۷۱) نتیجه گرفت. | |||
برخی نیز مراد از "زمرا" را راندن برخی از [[دوزخیان]] به [[دوزخ]] پیش از [[محاسبه اعمال]] و راندن برخی را پس از آن دانستهاند. <ref>کشف الاسرار، ج ۸، ص ۴۳۷. </ref> گرچه بعضی مراد از "یوزَعون" را در [[آیه]] ۱۹ از [[سوره فصّلت]] / ۴۱: "ویَومَ یُحشَرُ اَعداءُ اللّهِ اِلَی النّارِ فَهُم یوزَعون" راندن <ref> تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۷۳۹؛ تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۲۹۰. </ref> یا آمدن <ref> تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۶۴؛ البرهان، ج ۴، ص ۷۸۳. </ref> دوزخیان به سوی [[جهنم]] دانستهاند، بسیاری از [[مفسران]] <ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۲؛ التبیان، ج ۹، ص ۱۱۷؛ جامعالبیان، ج ۲۴، ص ۶۸. </ref> از تعبیر یاد شده استفاده کردهاند که در محلی از [[محشر]] و به گفتهای کنار جهنم <ref> تفسیر ثعالبی، ج ۵، ص ۱۳۰. </ref> دستههایی از دوزخیان را نگاه میدارند تا دستههای بعدی به آنها ملحق شده، همه آنها را با هم روانه دوزخ کنند. به نظری مراد آن است که دوزخیان را قسمت کرده، هریک را به [[زندان]] مخصوص خود میفرستند <ref> تفسیر هدایت، ج ۱۲، ص ۱۹۴. </ref> و به نظری "یوزَعون" اشاره به آن است که آتشی از دوزخ گرد آنان را فرا میگیرد و همواره حلقه آن تنگتر میشود و آنها برای فرار از [[آتش]] در هم فرو رفته، به شدت در هم فشرده میشوند. <ref> تفسیر سور آبادی، ج ۴، ص ۲۲۱۹. </ref> آیات "ومَن یُضلِل فَلَن تَجِدَ لَهُم اَولِیاءَ مِن دونِهِ ونَحشُرُهُم یَومَ القِیـمَةِ عَلی وُجوهِهِم عُمیـًا وبُکمـًا وصُمـًّا مَأوهُم جَهَنَّمُ" ([[اسراء]] / ۱۷، ۹۷) و "اَلَّذینَ یُحشَرونَ عَلی وُجوهِهِم اِلی جَهَنَّمَ" ([[فرقان]]/ ۲۵، ۳۴) حاکی از آناند که [[کافران]] بر صورتهایشان به سوی [[دوزخ]] [[محشور]] میشوند. | |||
[[مفسران]] در بیان مراد ازحشر یاد شده وجوه گوناگونی گفتهاند؛<ref>روح المعانی، ج ۱۰، ص ۱۷؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۲۱۵؛ نمونه، ج ۱۵، ص ۸۵. </ref> به نظری مراد آن است که آنها را با صورت به [[زمین]] کشیده، به سمت دوزخ میبرند. <ref>تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۵۳۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۶۶؛ فتح القدیر، ج ۴، ص ۸۶. </ref> بعضی مراد را [[راه رفتن]] بر صورت دانسته <ref>منهج الصادقین، ج ۶، ص ۳۴۹ - ۳۵۰؛ بیانالسعاده، ج ۳، ص ۱۴۰؛ روح المعانی، ج ۱۰، ص ۱۷. </ref> و با [[نقل]] روایتی از [[رسول]] گرامی{{صل}} آن را [[تأیید]] کردهاند. <ref>مجمعالبیان، ج ۷، ص ۲۶۶؛ المحرر الوجیز، ج ۳، ص ۴۸۶ - ۴۸۷؛ روح المعانی، ج ۱۰، ص ۱۷ - ۱۸. </ref> به نظری تعبیر "[[علی]] وجهه" در [[کلام عرب]] کنایه از [[شتاب]] <ref>زاد المسیر، ج ۳، ص ۵۵. </ref> و مراد [[سیر]] پرشتاب آنان به سوی دوزخ است. <ref>فتح القدیر، ج ۳، ص ۳۰۹. </ref> به نظری علت اینگونه [[حشر]]، شدت [[وابستگی]] [[ارواح]] کافران به دنیاست <ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۴۱۱. </ref> که در نتیجه [[فطرت]] آنان منکوس است و در [[آخرت]] به شکل سیمای باطنیِ خود واژگونه محشور میشوند،<ref> تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۸۵. </ref> زیرا چهره [[اخروی]] و [[بدن]] [[ملکوتی]] [[انسان]] تابع [[نفس انسان]] بوده، نفس به هر شکل درآید بدن نیز همان شکل را به خود میگیرد. <ref> بیان السعاده، ج ۳، ص ۱۴۰. </ref> جمعی از مفسران مفاد [[آیه]] "یَومَ یُدَعّونَ اِلی نارِ جَهَنَّمَ دَعـًّا" (طور / ۵۲، ۱۳) را نیز راندن [[دوزخیان]] به سوی [[جهنم]] دانستهاند. <ref>کشفالاسرار، ج ۹، ص ۳۳۴؛ التحریر والتنویر، ج ۲۷، ص ۵۸؛ نمونه، ج ۲۲، ص ۴۲۱. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
=== سؤال از [[دوزخیان]] در مسیر راندن آنان به سوی [[جهنم]]=== | |||
پس از آنکه [[فرمان]] راندن دوزخیان به سوی جهنم داده میشود در ابتدا <ref> التحریر والتنویر، ج ۲۳، ص ۲۳. </ref> یا در میان [[راه]] و پیش از رسیدن به جهنم <ref>مجمعالبیان، ج ۸، ص ۶۸۸؛ روح المعانی، ج ۱۲، ص ۷۸؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۳۲. </ref> آنان را نگه میدارند تا از آنان سؤال کنند: "اُحشُروا الَّذینَ ظَـلَموا واَزوجَهُم وما کانوا یَعبُدون * مِن دونِ اللّهِ فَاهدوهُم اِلی صِراطِ الجَحیم * وقِفوهُم اِنَّهُم مَسـ ٔ لون (صافّات / ۳۷، ۲۲ - ۲۴)، گرچه برخی [[مفسران]] این سؤال را همان [[محاسبه]] [[قیامت]] <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۷، ص ۷. </ref> و بررسی [[عقاید]] و [[اعمال]] <ref> مواهب علیه، ص ۹۹۷؛ الاصفی، ج ۲، ص ۱۰۴۶؛ روح المعانی، ج ۱۲، ص ۷۸. </ref> دانستهاند؛ مانند سؤال از [[توحید]] <ref> المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۴۶۹. </ref> و بر اساس [[روایات]]، [[ولایت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}}،<ref> روح المعانی، ج ۱۲، ص ۷۸، نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۰۱. </ref> [[دوستی اهل بیت]]{{عم}}،<ref>نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۰۲. </ref> چگونگی گذراندن [[عمر]] و [[جوانی]]، کسب [[مال]] و هزینه آن <ref>بیان السعاده، ج ۳، ص ۲۹۵. </ref> و به گفتهای [[بدعتها]] <ref>مجمع البیان، ج ۸، ص ۶۸۸. </ref> و خلاصه همه [[تکالیف]] اعم از [[اوامر]] ونواهی که در [[دنیا]] بر عهده [[انسان]] بوده است. <ref> التبیان، ج ۸، ص ۴۹۰. </ref> از عبداللّهبن [[مسعود]] [[نقل]] شده برای [[مسخره کردن]] دوزخیان از آنان میپرسند: آیا آب خنک میل دارند؟<ref> المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۴۶۹. </ref> و نیز به نظری [[سیاق آیه]] نشان میدهد مفاد سؤال همان است که در [[آیات]] بعد: "ما لَکُملا تَناصَرون * بَل هُمُ الیَومَ مُستَسلِمون (صافّات / ۳۷، ۲۵ - ۲۶) آمده است که از سر [[توبیخ]] <ref> المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۴۶۹. </ref> یا نشان دادن عجز و [[تحقیر]] [[دوزخیان]]، به آنان گفته میشود: شما که در [[دنیا]] همدیگر را ضدّ [[پیامبر]]{{صل}} [[یاری]] میکردید چرا اکنون برای [[نجات]] خود از این [[بدبختی]]، یکدیگر را یاری نمیکنید؟ بنابراین، [[پرسش]] یاد شده سؤال [[حقیقی]] نیست <ref> التحریر والتنویر، ج ۲۳، ص ۲۳. </ref> و در نتیجه این پرسش که چرا قبل از [[محاکمه]] [[فرمان]] راندن آنان به سوی [[دوزخ]] داده شده، جایی نخواهد داشت. البته برخی که پرسش یاد شده را حقیقی و برای محاکمه دانستهاند گفتهاند: [[جهنمی]] بودن آنان برای همه حتی خودشان واضح بوده، سؤال برای [[تعیین]] [[میزان]] [[جرم]] آنان است. <ref> نمونه، ج ۱۹، ص ۳۶. </ref> بعضی مراد از [[حشر]] به سوی [[آتش]] را در [[آیه]] "ویَومَ یُحشَرُ اَعداءُ اللّهِ اِلَی النّارِ فَهُم یوزَعون * حَتّی اِذا ما جاءوها شَهِدَ عَلَیهِم سَمعُهُم واَبصـرُهُم وجُلودُهُم بِما کانوا یَعمَلون" (فصّلت / ۴۱، ۱۹ - ۲۰) به قرینه اینکه [[شهادت]] مذکور در آیه نمیتواند بعد از [[محاسبه اعمال]] باشد، [[حشر]] به سوی موقف حساب دانسته <ref> روحالبیان، ج ۸، ص ۲۴۷. </ref> و به نظری پرسش از دوزخیان و شهادت جوارح پس از [[اجتماع]] همه دوزخیان <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص ۵۵۵؛ مقتنیات الدرر، ج ۹، ص ۲۹۵. </ref> در برابر آتش <ref>ارشاد الاذهان، ص ۴۸۳. </ref> خواهد بود.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
=== جمع کردن دوزخیان در کنار [[جهنم]]=== | |||
به تصریح [[قرآن کریم]]، [[خداوند]] متعالی همه دوزخیان را قبل از وارد ساختن آنان به دوزخ، در حالی که به زانو درآمدهاند گرداگرد جهنم حاضر کرده سپس به ترتیب، آنان را بر اساس میزان [[سرکشی]] در برابر [[خدا]]، به دوزخ وارد خواهد ساخت: "فَوَرَبِّکَ لَنَحشُرَنَّهُم والشَّیـطینَ ثُمَّ لَنُحضِرَنَّهُم حَولَ جَهَنَّمَ جِثیـّا * ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شیعَةٍ اَیُّهُم اَشَدُّ عَلَی الرَّحمـنِ عِتیـّا * ثُمَّ لَنَحنُ اَعلَمُ بِالَّذینَ هُم اَولی بِها صِلیـّا". ([[مریم]] / ۱۹، ۶۸ - ۷۰) مراد از [[ضمیر]] "هم" در دو جمله "لَنَحْشُرَنَّهُمْ" و "لَنُحْضِرَنَّهُمْ" به نظر بیشتر [[مفسران]]، [[منکران]] [[معاد]] است؛<ref>جامعالبیان، ج ۱۶، ص ۸۰؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۴۳۴؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۸۸؛ نمونه، ج ۱۳، ص ۱۱۵. </ref> ولی بعضی مراد از آن را همه [[انسانها]] اعم از [[مؤمن]] و [[کافر]] دانسته <ref> البحر المحیط، ج ۷، ص ۲۸۶. </ref> و بعضی هر دو معنا را احتمال دادهاند. <ref> الکشاف، ج ۳، ص ۳۳. </ref> بعضی با توجه به اینکه لحن [[آیات]]، لحن [[سخط]] و [[عذاب]] است، این احتمال را که مراد از ضمایر یاد شده، عموم انسانها باشند مردود دانستهاند. <ref> المیزان، ج ۱۴، ص ۸۸. </ref> کسانی که مراد را آوردن همه [[اهل]] [[محشر]] در کنار [[دوزخ]] میدانند، حضور [[مؤمنان]] را اینگونه توجیه کردهاند که آنان به چشم ببینند از چه عذاب [[سختی]] رهیدهاند تا مایه [[شادمانی]] بیشتر آنان باشد و نیز [[کافران]] را [[شماتت]] کنند و کافران از این جهت، یا به جهت [[مشاهده]] بازگشت مؤمنان از کنار دوزخ به سمت [[بهشت]] به [[اندوه]] و حسرتی بیشتر دچار شوند. <ref> الکشاف، ج ۳، ص ۳۳؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۱۶؛ کنز الدقائق، ج ۸، ص ۲۵۵. </ref> از [[آیه]] ۶۸ [[مریم]] / ۱۹ استفاده شده که رسیدگی به حساب افراد [[بیایمان]] و [[گناهکار]] <ref> نمونه، ج ۱۳، ص ۱۱۵. </ref> بلکه [[محاسبه]] همه اهل محشر <ref> مواهب علیه، ص ۶۷۴؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۸۰۸. </ref> نزدیک دوزخ خواهد بود. هر دو نظر مبتنی بر آناند که مراد از "حَوْلَ جَهَنَّمَ" را همانند بیشتر [[مفسران]] <ref>الکشاف، ج ۳، ص ۳۳ - ۳۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۵۵۷؛ کنزالدقائق، ج ۸، ص ۲۵۵. </ref> بیرون [[جهنم]] بدانیم؛ اما بعضی مراد از آن را داخل جهنم دانسته <ref> تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۶۳۴. </ref> یا آن را احتمال دادهاند،<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۱۳۳. </ref> زیرا واژه حول (: دور و اطراف) همانگونه که بر کنارههای بیرونی منطبق است بر کنارههای درونی نیز [[صدق]] میکند؛ مانند آنکه میگوییم [[مهمانان]] دور اتاق نشستهاند. <ref> زادالمسیر، ج ۳، ص ۱۴۲. </ref> کلمه "جِثِیًّا" که حالت حاضران در کنار [[دوزخ]] را ترسیم میکند جمع "جاثی"<ref> التبیان، ج ۷، ص ۱۴۱؛ جامعالبیان، ج ۱۶، ص ۸۰. </ref> به معنای بر زانو نشسته<ref> التبیان، ج ۷، ص ۱۴۱؛ تفسیر ثعالبی، ج ۴، ص ۳۰؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۴۳۵. </ref> یا بر زانو ایستاده <ref> مجمعالبیان، ج ۶، ص ۸۰۸. </ref> یا "جثوه" به معنای [[توده]] [[خاک]] یا سنگ روی هم ریخته است. <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۱۳۳. </ref> بنا به وجه نخست مراد آن است که آنان همگی بر زانوان خود نشسته یا ایستادهاند. در [[قرآن کریم]] علت این حالت بیان نشده؛ ولی [[مفسران]] ادلهای را مانند [[ذلت]]،<ref> تفسیر ثعالبی، ج ۴، ص ۳۰؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۴۳۵. </ref> تنگی مکان <ref> البحر المحیط، ج ۷، ص ۲۸۶؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۸۰۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۱۳۳. </ref> و ترسی که از هول حساب <ref> مواهب علیه، ص ۶۷۴. </ref> همه وجود آنان را فراگرفته <ref> تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۱۶. </ref> ذکر کردهاند. به نظری چون در کنار دوزخ [[اعمال]] آنان [[محاسبه]] میشود و به دلالت [[آیه]] "ثُمَّ اِنَّکُم یَومَ القِیـمَةِ عِندَ رَبِّکُم تَختَصِمون"(زمر / ۳۹، ۳۱) <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۱۳۳. </ref> [[آدمیان]] در [[قیامت]] با یکدیگر به [[مخاصمه]] برخواهند خاست. آنان برای مخاصمه با یکدیگر به این شکل که شیوه نشستن در مخاصمه است مینشینند <ref> مجمعالبیان، ج ۶، ص ۸۰۸؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۴۳۵؛ الکشاف، ج ۳، ص ۳۳. </ref> یا از آن روست که اینگونه نشستن به هنگام درخواست از [[پادشاهان]]، مرسوم و نشان [[اضطراب]] درونی و شرایط سخت است؛ به گونهای که توان بر پا ایستادن را سلب کرده است. <ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۵۵۷. </ref> بنا بر وجه دوم مراد آن است که آنان را بر اساس نوع گناهشان <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۱۳۳. </ref> به صورت گروه گروه <ref>مجمعالبیان، ج ۶، ص ۸۰۸؛ زادالمسیر، ج ۳، ص ۱۴۲. </ref> و دستههای متراکم <ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۸۸. </ref> که از دوش هم فرا میروند <ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۸۸. </ref> در کنار [[دوزخ]] حاضر میسازند. | |||
بسیاری از [[مفسران]] [[آیه]] ۲۷ انعام / ۶ را که از مواجهه [[دوزخیان]] با دوزخ یاد میکند نیز مربوط به حضور [[کافران]] در کنار [[جهنم]] دانسته <ref> نمونه، ج ۵، ص ۲۰۰؛ التحریر والتنویر، ج ۶، ص ۶۰. </ref> یا آن را یکی از وجوه محتمل در آیه شمردهاند: "ولَو تَرَی اِذ وُقِفوا عَلَی النّارِ فَقالوایــلَیتَنا نُرَدُّ ولا نُکَذِّبَ بِـ ٔ یـتِ رَبِّنا ونَکونَ مِنَ المُؤمِنین". (انعام / ۶، ۲۷) <ref> التبیان، ج ۴، ص ۱۰۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۰۸؛ فتح القدیر، ج ۲، ص ۱۲۴. </ref> گفتنی است لفظ "لَو" در این آیه اگر به معنای "لیت" باشد چنانکه برخی به آن تصریح کردهاند <ref> الجدید، ج ۳، ص ۲۲. </ref> نیازی به جواب ندارد وگرنه باید گفت: جواب "لَو" در آیه چون آشکار بوده <ref>اعراب القرآن، ج ۳، ص ۹۰. </ref> ذکر نشده و مراد آن است که اگر کافران را در آن حال ببینی صحنه عجیب،<ref>زادالمسیر، ج ۲، ص ۲۰. </ref> وحشتناک و تکاندهندهای را خواهی دید. <ref>مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۴۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۰۸. </ref> به گفتهای فایده و علت حذف جواب آن است که [[خداوند]] خواسته است شنونده را [[آزاد]] بگذارد تا به هر [[میزان]] وهرگونه که میتواند [[سختی]] آن اوضاع وحشتبار را در [[ذهن]] خویش ترسیم کند. <ref>تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۰۸؛ فتح القدیر، ج ۲، ص ۱۰۹. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
=== [[روبه]] رو کردن دوزخیان با جهنم=== | |||
در آیاتی از [[قرآن کریم]] عرضه جهنم بر [[دوزخیان]] و در آیاتی عرضه آنان بر [[جهنم]] بیان شده است. | |||
==== عرضه جهنم بر دوزخیان==== | |||
پس از [[حشر]] و جمع شدن همه [[آدمیان]] در [[قیامت]] و پیش از درافکندن [[کافران]] به جهنم، [[خداوند]] متعالی [[دوزخ]] را بر آنان عرضه خواهد کرد: "وعَرَضنا جَهَنَّمَ یَومَذٍ لِلکـفِرینَ عَرضـا". (کهف / ۱۸، ۱۰۰) مراد از "عَرْض" پدیدار ساختن دوزخ به صورتی کاملاً آشکار <ref> التبیان، ج ۷، ص ۹۵. </ref> و به نظری کنار زدن پرده از چشمهاست؛<ref> تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۶۰۳. </ref> به گونهای که آنان دوزخ و عذابهای گوناگون آن را [[مشاهده]] کنند. <ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۶۶. </ref> به نظری پدیدار شدن دوزخ در قیامت برای همه [[اهل]] قیامت است و اگر در این [[آیه]] به کافران اختصاص یافته از آن جهت است که اهل جهنم فقط کافراناند. <ref>روح المعانی، ج ۸، ص ۳۶۵. </ref> از کلمه "عَرضا" در پایان آیه استفاده شده که پدیدار ساختن دوزخ موجب وحشتی [[عظیم]] و ترسی وصفناپذیر برای کافران است <ref>روح المعانی، ج ۸، ص ۳۶۵. </ref> که این خود نوعی [[عذاب]] <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۵۰۰؛ نمونه، ج ۱۲، ص ۵۵۵. </ref> و مجازاتی [[روحانی]] <ref> نمونه، ج ۲۱، ص ۳۴۴. </ref> برای آنان به شمار میآید. | |||
به نظر گروهی از [[مفسران]] مراد از آوردن جهنم، حاضر ساختن <ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۴۱؛ نهجالبیان، ج ۵، ص ۳۶۴. </ref> و آوردن آن به سوی کافران است. <ref>المیزان، ج ۱۸، ص ۲۰۶. </ref> طبق این نظر جهنم را به [[مجرمان]] نزدیک میکنند، چنانکه در آیه "واُزلِفَتِ الجَنَّةُ لِلمُتَّقین" (شعراء / ۲۶، ۹۰) [[سخن]] از نزدیک ساختن [[بهشت]] به [[پرهیزگاران]] است. <ref>نمونه، ج ۲۶، ص ۴۷۱. </ref> روایاتی از طریق [[اهل بیت]]{{عم}} <ref> تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۲۱؛ الکافی، ج ۸، ص ۳۱۲؛ الامالی، طوسی، ص ۳۳۷. </ref> و [[عامه]] <ref> تفسیر قرطبی، ج ۲۱، ص ۵۵؛ الدر المنثور، ج ۶، ص ۳۵۰؛ روح المعانی، ج ۱۵، ص ۳۴۳. </ref> به [[صراحت]] این معنا را [[تأیید]] میکنند. | |||
به نظری <ref> المیزان، ج ۲۰، ص ۱۹۱ - ۱۹۲ و ۲۸۴. </ref> بعید نیست مراد از آوردن [[دوزخ]] در [[آیه]] "وجیءَ یَومَذٍ بِجَهَنَّمَ.".. ([[فجر]] / ۸۹، ۲۳) نیز همان پرده برداشتن از [[جهنم]] و آشکار ساختن آن برای [[اهل]] [[محشر]] باشد، بلکه برخی <ref> الکشاف، ج ۴، ص ۷۵۱-۷۵۲؛ تفسیر قاسمی، ج ۹، ص ۴۷۳. </ref> همین نظر را پذیرفتهاند. طبق این نظر واژه "جیءَ" مجاز استعمال شده است <ref> تفسیر قاسمی، ج ۹، ص ۴۷۳؛ روحالمعانی، ج ۱۵، ص ۳۴۲ - ۳۴۳. </ref> که مراد، آوردن جهنم از [[عالم غیب]] به [[عالم شهود]] است،<ref> الکاشف، ج ۷، ص ۵۶۴. </ref> زیرا در آن هنگام، شخص بر اثر [[بصیرت]] [[اخروی]]، جهنّم و انواع عقوبتهای آن و همچنین [[بهشت]] و انواع نعمتهای آن را میبیند. <ref> بیان السعاده، ج ۴، ص ۲۵۳. </ref> بعضی مراد را، آوردن صورت مثالی جهنم دانستهاند <ref>روحالبیان، ج ۱۰، ص ۴۳۰. </ref> و به احتمالی ممکن است با توجه به آیه "وبُرِّزَتِ الجَحیمُ لِلغاوین" (شعراء / ۲۶، ۹۱) آشکار ساختن و با توجه به آیه "واِذَا الجحیم سُعِّرَت" (تکویر / ۸۱، ۱۲) آوردن [[عذاب]] جهنم و با توجه به [[روایات]]، انتقال جهنّم هر سه مراد باشد. <ref> الفرقان، ج ۳۰، ص ۳۱۷. </ref> بعضی حمل آیه را بر صورت مثالی یا معنای مجازی ردّ کردهاند،<ref> مقتنیات الدرر، ج ۱۲، ص ۱۴۵ نمونه، ج ۲۶، ص ۴۷۱. </ref> زیرا دست برداشتن از ظاهر آیه بدون دلیلی برخلاف ظاهر درست نیست <ref>نمونه، ج ۲۶، ص ۴۷۱. </ref> و محال بودن انتقال مکانی برای دوزخ <ref> روحالبیان، ج ۱۰، ص ۴۳۰؛ تفسیر آسان، ج ۱۸، ص ۲۷۷ - ۲۷۸. </ref> نیز [[گمان]] نارواست،<ref> روح المعانی، ج ۱۵، ص ۳۴۳. </ref> زیرا حقایق [[عالم قیامت]] دقیقا برای ما روشن نیستند و [[قوانین]] [[حاکم]] بر آنجا با [[قوانین]] این [[جهان]] بسیار تفاوت دارند و هیچ مانعی نیست که در آن [[روز]] [[بهشت و دوزخ]] [[تغییر]] مکان دهند،<ref>نمونه، ج ۲۶، ص ۴۷۱. </ref> چنانکه در [[قدرت الهی]] چنین چیزی امر تازهای نیست. <ref>مقتنیاتالدرر، ج ۱۲، ص ۱۴۵. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==== عرضه [[دوزخیان]] بر [[جهنم]]==== | |||
آیاتی از [[قرآن کریم]] از عرضه داشتن [[کافران]] بر جهنم سخن گفته است: "ویَومَ یُعرَضُ الَّذینَ کَفَروا عَلَی النّارِ اَذهَبتُم طَیِّبـتِکُم فی حَیاتِکُمُ الدُّنیا واستَمتَعتُم بِها فَالیَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهونِ بِما کُنتُم تَستَکبِرونَ فِی الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ وبِما کُنتُم تَفسُقون" (احقاف / ۴۶، ۲۰)، "ویَومَ یُعرَضُ الَّذینَ کَفَروا عَلَی النّارِ اَلَیسَ هـذا بِالحَقِّ قالوا بَلی ورَبِّنا قالَ فَذوقُوا العَذابَ بِما کُنتُم تَکفُرون". (احقاف / ۴۶، ۳۴) عرضه داشتن کافران بر [[آتش]] به گفتهای وارد شدن آنان به آتش است، چنانکه عرضه شدن بر [[شمشیر]] به معنای کشته شدن با شمشیر است <ref>مجمعالبیان، ج ۹، ص ۱۳۳. </ref> و از تعبیرهای مجازی شایع به شمار میآید. <ref> روح المعانی، ج ۱۳، ص ۱۷۹. </ref> در تعابیری نزدیک بلکه یکسان با این نظریه، مراد مباشر ساختن آنان با آتش <ref>المحرر الوجیز، ج ۵، ص ۱۰۷؛ البحر المحیط، ج ۹، ص ۴۴۳؛ تفسیر ثعالبی، ج ۵، ص ۲۲۰. </ref> یا [[عذاب]] کردن آنان با آتش <ref>تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص ۱۱۵؛ الکشاف، ج ۴، ص ۳۰۵؛ روح المعانی، ج ۱۳، ص ۱۷۹. </ref> دانسته شده؛ ولی این نظر به [[دلیل]] [[ناسازگاری]] با [[آیه]] "ویَومَ یُعرَضُ الَّذینَ کَفَروا عَلَی النّارِ اَلَیسَ هـذا بِالحَقِّ قالوا بَلی ورَبِّنا قالَ فَذوقُوا العَذابَ بِما کُنتُم تَکفُرون" (احقاف / ۴۶، ۳۴) رد شده است، زیرا در این آیه چشیدن عذاب بر عرض متفرع شده و این نشان میدهد که عرضه شدن بر آتش غیر از عذاب شدن به آن است. <ref> المیزان، ج ۱۸، ص ۲۰۵. </ref> بعضی مراد از عرض را کنار رفتن [[پوشش]] از جهنم <ref> تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص ۲۹۴؛ فتح القدیر، ج ۵، ص ۲۶. </ref> و [[آیه]] را اشاره به هنگامی دانستهاند که پرده از [[جهنم]] برداشته شده، [[دوزخیان]] [[جهنم]] را خواهند دید،<ref>تفسیر مقاتل، ج ۴، ص ۲۲، ۳۱. </ref> چنانکه عرض جهنم بر دوزخیان به کنار زدن پرده از چشم دوزخیان [[تفسیر]] شده است،<ref> تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۶۰۳. </ref> از این رو بعضی مراد از عرضه دوزخیان بر جهنم را همان عرضه جهنم بر دوزخیان دانستهاند. <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۳۰۵؛ مواهب علیه، ص ۱۱۳۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۲۳؛ نک: ج ۲۷، ص ۶۰۸. </ref> ولی به نظری در [[قیامت]]، هم عرضه جهنم بر [[کافران]] و هم عرضه آنان بر جهنم رخ خواهد داد. عرضه شدن جهنم بر کافران هنگام پدیدار شدن جهنم برای آنان و بدین معناست که مانعی از ورود آنان به جهنم مانند [[عمل صالح]] یا [[شفاعت]] وجود ندارد و عرضه کافران بر جهنم هنگامی است که پس از [[محاکمه]] و محکوم شدن به [[آتش]]، آنان را به سوی [[دوزخ]] میبرند و عرضه شدن آنان بر دوزخ به معنای دخول آنان در آتش و نبودن مانعی از [[عذاب]] آنان است. <ref> المیزان، ج ۱۸، ص ۲۰۵ ـ ۲۰۶. </ref> به نظری مراد از عرضه دوزخیان بر جهنم، راندن آنان به سوی آتش <ref> تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص ۲۹۴. </ref> یا نگه داشتن آنان بر آستانه آتش <ref>الموسوعة القرآنیه، ج ۱۱، ص ۱۹۲. </ref> است.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==== القای دوزخیان در آتش==== | |||
بر اساس آیه ۴۷ دخان / ۴۴ به [[ملائکه]] دوزخ <ref>مجمعالبیان، ج ۹، ص ۱۰۳. </ref> [[دستور]] داده میشود "اثیم" را بگیرید و به وسط دوزخ <ref> التبیان، ج۹، ص۲۴۰؛ روح المعانی، ج۱۳، ص۱۳۲. </ref> بکشانید: "خُذوهُ فَاعتِلوهُ اِلی سَواءِ الجَحیم". به گفته بسیاری از [[مفسران]] آیه درباره [[ابوجهل]] نازل شده است. <ref>کشف الاسرار، ج ۹، ص ۱۱۳؛ زادالمسیر، ج ۴، ص ۶۴؛ روحالمعانی، ج ۱۳، ص ۱۳۰. </ref> "أثیم" به معنای کسی است که بر اثر تکرار یک [[گناه]] یا [[ارتکاب گناهان]] بسیار، گناهکاری در او نهادینه شده، طبیعتی گناهدوست یافته باشد. <ref>المیزان، ج ۱۸، ص ۱۴۸. </ref> [[مفسران]] در ترسیم صحنه به [[دوزخ]] افکندن اثیم، گوناگون سخن گفته، ویژگیهایی مانند اِعمال [[خشونت]]،<ref> مجمعالبیان، ج ۹، ص ۱۰۲. </ref>[[اهانت]]،<ref> التبیان، ج ۹، ص ۲۳۹ - ۲۴۰. </ref> کشاندن با [[زور]] و خشونت،<ref> مواهب علیه، ص ۱۱۱۷</ref> کشاندن به رو،<ref> مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۰۳. </ref> راندن از پشت سر و کشاندن از پیشرو،<ref>جامع البیان، ج ۲۵، ص ۸۰؛ التبیان، ج ۹، ص ۲۴۰. </ref> پرتاب کردن <ref>نمونه، ج ۲۱، ص ۲۰۵. </ref> یا راندن به رو <ref> تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۸۲۵. </ref> در [[آتش]] را ذکر کردهاند. | |||
اصل واژه "عَتلْ" بدین معناست که برای [[مجازات]] کردن یا به [[زندان]] بردن کسی، گریبان او را گرفته، او را در پی خود بکشند. <ref>العین، ج ۲، ص ۶۹، "عتل".</ref> گرفتن گریبان، کنایه از نگه داشتن <ref> روحالمعانی، ج ۱۳، ص ۱۳۲. </ref> و [[تسلط]] کامل گیرنده بر شخص است، از همینرو بعضی به جای گریبان تعبیر به "مجامع شیئ" کردهاند<ref>مفردات، ص ۵۴۶، "عتل".</ref> که ظاهرا مراد مواضعی است که با گرفتن آن کل شئ در اختیارِ گیرنده قرار میگیرد. شاید به همین مناسبت برخی در معنای [[آیه]] ۴۷ دخان / ۴۴ گفتهاند: او را از همه سو در هم بفشارید و سپس به وسط دوزخ سرازیرش کنید. <ref> تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۹۲. </ref> برخی هم آیه را چنین معنا کردهاند: او را مانند هیزم بشکنید <ref> البحر المحیط، ج ۹، ص ۴۰۸. </ref> و در میان آتش بیفکنید. | |||
بر اساس آیه ۴۱ الرحمن / ۵۵: "یُعرَفُ المُجرِمونَ بِسیمـهُم فَیُؤخَذُ بِالنَّوصی والاَقدام" [[ملائکه]] [[موی سر]] برخی از [[مجرمان]] ([[کافران]]) <ref> التبیان، ج ۹، ص ۴۷۷؛ کشفالاسرار، ج ۹، ص ۴۱۷. </ref> و پاهای برخی دیگر <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۳۶۸. </ref> یا گاه موی جلو سر و گاه پاهای آنها را گرفته، آنان را به سوی [[دوزخ]] میکشند <ref> التبیان، ج ۹، ص ۴۷۷؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۱۱۴. </ref> یا در [[آتش]] میافکنند <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۷۵؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۱۰۸. </ref> یا آنکه موی جلو سر و قدمهای آنان را از پیش رو یا پشت سر به هم میرسانند،<ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۳۶۸. </ref> به گونهای که کمر آنان شکسته شود <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۷۵؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۱۱۴. </ref> یا با زنجیر <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۷۵. </ref> یا غل <ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۱۲. </ref> به یکدیگر میبندند و آنان را با صورت در آتش میافکنند. <ref> تفسیر مقاتل، ج ۴، ص ۲۰۱. </ref> بنابر [[آیات]] ۳۰ - ۳۱ حاقّه / ۶۹ [[ملائکه]] [[دستور]] مییابند محکوم به [[عذاب]] را بگیرند و به غل کشیده، به دوزخ بیفکنند: "خُذوهُ فَغُلّوه * ثُمَّ الجَحِیمَ صَلّوه". [[آیه]] درباره مجرمانی است که [[نامه]] اعمالشان را به دست چپشان میدهند که به گفتهای اشاره به [[کافران]] است. <ref> تفسیر مقاتل، ج ۴، ص ۴۲۴؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۱۰۵. </ref> غل، زنجیری است که بر گردن [[مجرم]] نهاده و دستها، پاها و گردن مجرم با آن بسته میشد. <ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۴۰۰؛ نمونه، ج ۲۴، ص ۴۶۸. </ref> از آیه "فَکُبکِبوا فیها هُم والغاوون" (شعراء / ۲۶، ۹۴) که کیفیت به دوزخ انداختن [[بتها]]، پرستشکنندگان آنها، و [[لشکریان شیطان]] را بیان کرده استفاده شده که آنها به هنگام [[سقوط]] در دوزخ همانند سنگی هستند که از فراز بلندی به درهای پرتاب میشود که نخست به نقطهای افتاده، از آنجا به نقطه دیگر تا در قعر دره قرار گیرد. <ref>الکشاف، ج ۳، ص ۳۲۲؛ الاصفی، ج ۲، ص ۸۸۸؛ نمونه، ج ۱۵، ص ۲۷۰. </ref> چنانچه [[آیه شریفه]] "فَاُمُّهُ هاوِیَه" (قارعه / ۱۰۱، ۹) بدین معنا باشد که [[مجرم]] را به سر در [[آتش دوزخ]] سرنگون میکنند،<ref> تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۴۰؛ پرتوی از قرآن، ج ۴، ص ۲۳۸؛ اطیب البیان، ج ۱۴، ص ۲۱۲. </ref> این [[آیه]] نیز چگونگی به [[دوزخ]] انداختن برخی محکومان به [[عذاب]] را بیان داشته است. | |||
گفته میشود که آیه "یَومَ یُدَعّونَ اِلی نارِ جَهَنَّمَ دَعـًّا" (طور / ۵۲، ۱۳) نیز حکایت از پرتاب [[دوزخیان]] در [[جهنم]] از [[راه]] دور دارد. <ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۲۰۴. </ref> "دعّ" به معنای دفع (دورساختن، راندن) شدید است <ref> التحقیق، ج ۳، ص ۲۰۳، "دع".</ref> و از همینرو جمعی از [[مفسران]] مراد از آیه را راندن دوزخیان به سوی جهنم دانستهاند. <ref> نمونه، ج ۲۲، ص ۴۲۱؛ کشفالاسرار، ج ۹، ص ۳۳۴؛ التحریر و التنویر، ج ۲۷، ص ۵۸. </ref> بسیاری از مفسران در توضیح آیه به تعبیر "دفع با شدت" بسنده کرده <ref> تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۲۹۱؛ تفسیر ثعلبی، ج ۹، ص ۱۲۷؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۲۴۸. </ref> و بعضی مرادِ مفسران از "دفع" را راندن به [[آتش]] <ref>ترجمه بیان السعاده، ج ۱۳، ص ۴۲۰. </ref> یا پرتاب کردن دوزخیان به آتش دانستهاند<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۱۰. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==دوزخیان== | |||
[[قرآن کریم]] در بیانی کلی اعلام میدارد که [[خداوند]] در [[قیامت]]، پس از جداسازی پلیدان از [[پاکان]]، همه پلیدان را با همه طبقات و انواعی که دارند در جهنم جای میدهد: "لِیَمِیزَ اللّهُ الخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ ویَجعَلَ الخَبِیثَ بَعضَهُ عَلی بَعضٍ فَیَرکُمَهُ جَمیعـًا فَیَجعَلَهُ فی جَهَنَّمَ اُولکَ هُمُ الخـسِرون". ([[انفال]] / ۸، ۳۷) گذشته از این عنوان جامع، برخی عناوین حاکی از افراد و اشیای دوزخی به دلالت [[آیات قرآن]] عبارتاند از ۱. [[شیاطین]]: "ولَقَد زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیا بِمَصـبیحَ وجَعَلنـها رُجومـًا لِلشَّیـطینِ واَعتَدنا لَهُم عَذابَ السَّعیر" ([[ملک]] / ۶۷، ۵) | |||
۲. [[جنود]] [[ابلیس]]: "وجُنودُ اِبلیسَ اَجمَعون". (شعراء / ۲۶، ۹۵) مراد از [[جنود]] [[ابلیس]] همان شیاطینی هستند که در [[آیه]] "ومَن یَعشُ عَن ذِکرِ الرَّحمـنِ نُقَیِّض لَهُ شَیطـنـًا فَهُوَ لَهُ قَرین" (زخرف / ۴۳، ۳۶) به آنان اشاره شده و هریک از آنان در [[دوزخ]] قرین یکی از [[دوزخیان]] خواهد بود. <ref>المیزان، ج ۱۵، ص ۲۹۰. </ref> | |||
۳. [[پیروان]] [[شیطان]]: "لاَملاَنَّجَهَنَّمَ مِنکَ ومِمَّن تَبِعَکَ مِنهُم اَجمَعین" (ص / ۳۸، ۸۵)؛ | |||
۴. [[ستمگران]] [[جنّ]]: "واَمَّا القـسِطونَ فَکانوا لِجَهَنَّمَ حَطَبـا" ([[جن]] / ۷۲، ۱۵)؛ | |||
۵. [[کافران]]: "قُل لِلَّذینَ کَفَروا سَتُغلَبونَ وتُحشَرونَ اِلی جَهَنَّمَ" ([[آل عمران]] / ۳، ۱۲)، "ومَن لَم یُؤمِن بِاللّهِ ورَسولِهِ فَاِنّا اَعتَدنا لِلکـفِرینَ سَعیرا" ([[فتح]] / ۴۸، ۱۳)؛ | |||
۶ و ۷. [[منافقان]] و [[مشرکان]]: "ویُعَذِّبَ المُنـفِقینَ والمُنـفِقـتِ والمُشرِکینَ والمُشرِکـتِ الظّانّینَ بِاللّهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دارَةُ السَّوءِ وغَضِبَ اللّهُ عَلَیهِم ولَعَنَهُم واَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ" (فتح / ۴۸، ۶)؛ | |||
۸. [[متکبران]] و کسانی که از [[عبادت]] [[خداوند]] یا [[تسلیم]] در برابر [[آیات]] او [[استکبار]] ورزند: "فَادخُلوا اَبوبَ جَهَنَّمَ خــلِدینَ فیها فَلَبِئسَ مَثوَی المُتَکَبِّرین" (نحل / ۱۶، ۲۹)، "وقالَ رَبُّکُمُ اُدعونی اَستَجِب لَکُم اِنَّ الَّذینَ یَستَکبِرونَ عَن عِبادَتی سَیَدخُلونَ جَهَنَّمَ داخِرین" ([[غافر]] / ۴۰، ۶۰)؛ | |||
۹. [[ظالمان]] و آنان که به ظالمان [[تکیه]] کنند: "اِنَّ الَّذینَ کَفَروا وظَـلَموا لَم یَکُنِ اللّهُ لِیَغفِرَ لَهُم ولا لِیَهدِیَهُم طَرِیقا * اِلاّ طَرِیقَ جَهَنَّمَ خــلِدِینَ فِیها اَبَدًا وکانَ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسیرا" ([[نساء]] / ۴، ۱۶۸ - ۱۶۹)، "ولا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَـلَموا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ وما لَکُم مِن دونِ اللّهِ مِن اَولِیاءَ ثُمَّ لا تُنصَرون" ([[هود]] / ۱۱، ۱۱۳)؛ | |||
۱۰. [[مجرمان]] و [[متجاوزان]] به [[حدود الهی]]: "ونَسوقُ المُجرِمینَ اِلی جَهَنَّمَ وِردا" ([[مریم]] / ۱۹، ۸۶)، "ومَن یَعصِ اللّهَ ورَسولَهُ ویَتَعَدَّ حُدودَهُ یُدخِلهُ نارًا خــلِدًا فیها ولَهُ عَذابٌ مُهین" (نساء / ۴، ۱۴) مانند مسرفان: "لا جَرَمَ اَنَّما تَدعونَنی اِلَیهِ لَیسَ لَهُ دَعوَةٌ فِی الدُّنیا ولا فِی الأخِرَةِ واَنَّ مَرَدَّنا اِلَی اللّهِ واَنَّ المُسرِفینَ هُم اَصحـبُ النّار" (غافر / ۴۰، ۴۳)؛ کسانی که مؤمنی را عمدا به [[قتل]] برسانند: "ومَن یَقتُل مُؤمِنـًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خــلِدًا فیها وغَضِبَ اللّهُ عَلَیهِ ولَعَنَهُ واَعَدَّ لَهُ عَذابـًا عَظیمـا" ([[نساء]] / ۴، ۹۳)؛ زناکاران: "والَّذینَ لایَدعونَ مَعَ اللّهِ اِلـهـًا ءاخَرَ ولا یَقتُلونَ النَّفسَ الَّتی حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالحَقِّ ولا یَزنونَ ومَن یَفعَل ذلِکَ یَلقَ اَثامـا * یُضـعَف لَهُ العَذابُ یَومَ القِیـمَةِ ویَخلُد فیهِ مُهانـا" ([[فرقان]]/ ۲۵، ۶۸ ـ ۶۹)؛ رباخواران: "اَلَّذینَ یَأکُلونَ الرِّبوا لایَقومونَ اِلاّ کَما یَقومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیطـنُ مِنَ المَسِّ ذلِکَ بِاَنَّهُم قالوا اِنَّمَا البَیعُ مِثلُ الرِّبوا واَحَلَّ اللّهُ البَیعَ وحَرَّمَ الرِّبوا فَمَن جاءَهُ مَوعِظَةٌ مِن رَبِّهِ فَانتَهی فَلَهُ ماسَلَفَ واَمرُهُ اِلَی اللّهِ ومَن عادَ فَاُولکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فیها خــلِدون" (بقره / ۲، ۲۷۵)؛ غاصبان [[اموال]] [[یتیمان]]: "اِنَّ الَّذینَ یَأکُلونَ اَمولَ الیَتـمی ظُـلمـًا اِنَّما یَأکُلونَ فی بُطونِهِم نارًا وسَیَصلَونَ سَعیرا" (نساء / ۴، ۱۰) و...؛ | |||
۱۱. تارکان [[نماز]]: "ما سَلَکَکُم فی سَقَر * قالوا لَم نَکُ مِنَ المُصَلّین" (مدثّر / ۷۴، ۴۲ - ۴۳)؛ ۱۲. تارکان [[جهاد]] و فراریان از میدان [[جنگ]]: "فَرِحَ المُخَلَّفونَ بِمَقعَدِهِم خِلـفَ رَسولِ اللّهِ وکَرِهوا اَن یُجـهِدوا بِاَمولِهِم واَنفُسِهِم فی سَبیلِ اللّهِ وقالوا لا تَنفِروا فِی الحَرِّ قُل نارُ جَهَنَّمَ اَشَدُّ حَرًّا لَو کانوا یَفقَهون" ([[توبه]] / ۹، ۸۱)، "ومَن یُوَلِّهِم یَومَذٍ دُبُرَهُ اِلاّ مُتَحَرِّفـًا لِقِتالٍ اَو مُتَحَیِّزًا اِلی فِئَةٍ فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ومَأوهُ جَهَنَّمُ وبِئسَ المَصیر" ([[انفال]] / ۸، ۱۶) و....<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==شدت [[عذاب]] [[جهنم]]== | |||
در [[آیات]] ۱۱ - ۱۴ معارج / ۷۰ آمده که [[انسان]] [[مجرم]] در [[قیامت]] [[دوست]] دارد [[فرزندان]]، [[همسر]]، [[برادر]]، [[قبیله]] و همه [[مردم]] [[زمین]] را [[فدا]] کند تا از عذاب [[دوزخ]] برهد: "یَوَدُّ المُجرِمُ لَویَفتَدی مِن عَذابِ یَومَذٍ بِبَنیه * وصـحِبَتِهِ واَخیه * وفَصیلَتِهِ الَّتی تُـ ٔ یه * ومَن فِیالاَرضِ جَمیعـًا". آیات ۲۵ - ۲۶ [[فجر]] / ۸۹ نیز بیان میدارد که در قیامت عذابی بیسابقه و بیمانند بر [[دوزخیان]] [[تحمیل]] میشود: "فَیَومَذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ اَحَد * ولا یوثِقُ وثاقَهُ اَحَد". [[آیه]] ۲۴ غاشیه / ۸۸ هم [[عذاب]] [[دوزخ]] را عذاب اکبر نامیده است: "فَیُعَذِّبُهُ اللّهُ العَذابَ الاَکبَر" و همچنین [[آیه]] "اَلَّذی یَصلَی النّارَ الکُبری" (اعلی / ۸۷، ۱۲) از [[آتش دوزخ]] ـ یا یکی از اقسام آن با عنوان بزرگترین [[آتش]] یاد کرده است.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==تنوع عذابهای [[جهنم]]== | |||
سوختن با آتش، عذابی است که عموم [[دوزخیان]] با آن [[کیفر]] میشوند؛ آتشی که آنان را از همه سو احاطه کرده است: "لَهُم مِن فَوقِهِم ظُـلَلٌ مِنَ النّارِ ومِن تَحتِهِم ظُـلَلٌ ذلِکَ یُخَوِّفُ اللّهُ بِهِ عِبادَهُ یـعِبادِ فاتَّقون" (زمر / ۳۹، ۱۶)، "وقُلِ الحَقُّ مِن رَبِّکُم فَمَن شاءَ فَلیُؤمِن ومَن شاءَ فَلیَکفُر اِنّا اَعتَدنا لِلظّــلِمینَ نارًا اَحاطَ بِهِم سُرادِقُها واِن یَستَغیثوا یُغاثوا بِماءٍ کالمُهلِ یَشوِی الوُجوهَ بِئسَ الشَّرابُ وساءَت مُرتَفَقـا" (کهف / ۱۸، ۲۹)، "لَهُم مِن جَهَنَّمَ مِهادٌ ومِن فَوقِهِم غَواشٍ وکَذلِکَ نَجزِی الظّــلِمین" ([[اعراف]] / ۷، ۴۱)؛ اما به جز آتش، با چیزهای دیگری نیز عذاب میشوند. بعضی <ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۷۱۰؛ المیزان، ج ۲۰ ص ۲۵۲. </ref> آیه ۱۰ بروج / ۸۵ را از آن رو که عذاب جهنم را از عذاب حریق جدا کرده: "اِنَّ الَّذینَ فَتَنُوا المُؤمِنینَ والمُؤمِنـتِ ثُمَّ لَم یَتوبوا فَلَهُم عَذابُ جَهَنَّمَ ولَهُم عَذابُ الحَریق" و بعضی دیگر <ref> اطیب البیان، ج ۱۳، ص ۲۸۲. </ref> آیه۳۵ مدثّر / ۷۴ را که تأکید میکند آنچه ذکر شده یکی از عذابهای بزرگ است: "اِنَّها لاَِحدَیالکُبَر" اشاره به این مطلب دانستهاند. آیه "وءاخَرُ مِن شَکلِهِ اَزوج" (ص / ۳۸، ۵۸) نشان میدهد که به جز انواع عذابهایی که [[قرآن]] از آنها نام برده چیزهای دیگری هم هستند که دوزخیان با آنها عذاب میشوند؛ ولی [[قرآن کریم]] آنها را به تفصیل بیان نکرده است. <ref>مجمعالبیان، ج، ص ۸، ص ۷۵۳؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۵۸. </ref> از [[آیات]] "... اِنّا اَعتَدنا جَهَنَّمَ لِلکـفِرینَ نُزُلا" (کهف / ۱۸، ۱۰۲) و "... کانَت لَهُم جَنّـتُ الفِردَوسِ نُزُلا" (کهف / ۱۸، ۱۰۷) استفاده شده که در [[قیامت]] غیر از [[بهشت و دوزخ]] ثوابها و کیفرهایی وصفناپذیر وجود دارد. در [[روایات]] <ref> نک: بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۲۲، ۳۲۹. </ref> امور فراوان دیگری ذکر شدهاند که [[دوزخیان]] با آنها [[عذاب]] میشوند که این دسته از روایات میتوانند توضیحی برای [[اجمال]] [[آیات]] یاد شده به شمار آیند. | |||
دیگر ابزارهای عذاب دوزخیان جز [[آتش]]، به تصریح [[قرآن کریم]] عبارتاند از: | |||
۱. حمیم که آبی جوشان است و دوزخیان را در آن کشیده: "اِذِ الاَغلـلُ فی اَعنـقِهِم والسَّلـسِلُ یُسحَبون * فِی الحَمیمِ ثُمَّ فِی النّارِ یُسجَرون" ([[غافر]] / ۴۰، ۷۱ - ۷۲)، از بالای سرشان بر آنها میریزند: "... یُصَبُّ مِن فَوقِ رُءوسِهِمُ الحَمیم" ([[حجّ]] / ۲۲، ۱۹)، "... ثُمَّ صُبّوا فَوقَ رَأسِهِ مِن عَذابِ الحَمیم" (دخان / ۴۴، ۴۸) و به آنان مینوشانند: "... لَهُم شَرابٌ مِن حَمیمٍ وعَذابٌ اَلیمٌ بِما کانوا یَکفُرون" (انعام / ۶، ۷۰)؛ | |||
۲. مایعاتی سوزان، بدبو و متعفن و بدطعم: "هـذا فَلیَذوقوهُ حَمیمٌ وغَسّاق" (ص / ۳۸، ۵۷)، "مِن وراهِ جَهَنَّمُ ویُسقی مِن ماءٍ صَدید" ([[ابراهیم]] / ۱۴، ۱۶)؛ | |||
۳. مایعاتی همانند "مُهْل" (فلزات مذاب) که صورتها را بریان میکند و پس از سوختن در آتش و التماسهای دوزخیان، آنها را وا میدارند تا به جای آب از آن بیاشامند: "... واِن یَستَغیثوا یُغاثوا بِماءٍ کالمُهلِ یَشوِی الوُجوهَ بِئسَ الشَّرابُ وساءَت مُرتَفَقـا" (کهف / ۱۸، ۲۹) و چون از آن بیاشامند امعاء آنها پاره پاره خواهد شد: "وسُقوا ماءً حَمیمـًا فَقَطَّعَ اَمعاءَهُم" ([[محمّد]] / ۴۷، ۱۵)؛ | |||
۴. غذاهای گلوگیر: "وطَعامـًا ذا غُصَّةٍ وعَذابـًا اَلیمـا" (مزمّل / ۷۳، ۱۳) مانند [[زقوم]]: "اِنَّ شَجَرَتَ الزَّقّوم * طَعامُ الاَثیم" (دخان / ۴۴، ۴۳ - ۴۴)، "اَذلِکَ خَیرٌ نُزُلاً اَم شَجَرَةُ الزَّقّوم" (صافّات / ۳۷، ۶۲)، "لَأکِلونَ مِن شَجَرٍ مِن زَقّوم". (واقعه / ۵۶، ۵۲) که بر غذاهای تنفرآمیز دوزخیان اطلاق شده است <ref> مفردات، ج ۱، ص ۳۸۰، "زقم".</ref> و غِسْلین: "ولا طَعامٌ اِلاّ مِن غِسلین" (حاقّه / ۶۹، ۳۶) که آب چرک و خونی است که از [[بدن]] [[دوزخیان]] فرو میریزد <ref>مفردات، ج ۱، ص ۶۰۷؛ مجمع البحرین، ج ۵، ص ۴۳۶، "غسل".</ref> و ضریع: "لَیسَ لَهُم طَعامٌ اِلاّ مِن ضَریع" (غاشیه / ۸۸، ۶) که گیاهی بدبو و تنفرآور است؛<ref> مفردات، ج ۱، ص ۵۰۶، "ضرع".</ref> | |||
۵. لباسهایی از [[آتش]]: "... قُطِّعَت لَهُم ثیابٌ مِن نارٍ.".. ([[حجّ]] / ۲۲، ۱۹)؛ | |||
۶. پیراهنهایی از قطران: "سَرابیلُهُم مِن قَطِرانٍ وتَغشی وُجوهَهُمُ النّار" ([[ابراهیم]] / ۱۴، ۵۰) که به مس مذاب <ref> تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۷۲. </ref> یا مادهای سیاه و اشتعالپذیر [[تفسیر]] شده است؛<ref>روحالمعانی، ج ۷، ص ۲۴۱؛ نمونه، ج ۱۰، ص ۳۸۸. </ref> | |||
۷. [[غل و زنجیر]]: "اِنّا اَعتَدنا لِلکـفِرینَ سَلـسِلاً واَغلـلاً وسَعیرا" ([[انسان]] / ۷۶، ۴)، "وتَرَی المُجرِمینَ یَومَذٍ مُقَرَّنینَ فِی الاَصفاد" (ابراهیم / ۱۴، ۴۹)، "اِنَّ لَدَینا اَنکالاً وجَحیمـا" (مزمّل / ۷۳، ۱۲) که با آن دستها را به گردن <ref> المیزان، ج ۱۲، ص ۸۹. </ref> یا دوزخیان را به یکدیگر <ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۷۲؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۴۸. </ref> یا هر یک از دوزخیان را به قرین [[شیطانی]] خود <ref> تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۲۴۹؛ فتح القدیر، ج ۳، ص ۱۴۲. </ref> میبندند. | |||
۸. بادهای سوزنده که از منافذ پوست عبور کرده، [[جسم]] را میسوزانند: "فَمَنَّ اللّهُ عَلَینا ووقـنا عَذابَ السَّموم" (طور / ۵۲، ۲۷)، "واَصحـبُ الشِّمالِ ما اَصحـبُ الشِّمال * فی سَمومٍ وحَمیم" (واقعه / ۵۶، ۴۱ - ۴۲) <ref> التبیان، ج ۹، ص ۴۹۹. </ref> | |||
۹. گرزهای آهنین: "ولَهُم مَقـمِعُ مِن حَدید" (حجّ / ۲۲، ۲۱) و طلا و نقره که در [[آتش دوزخ]] گداخته شده، با آن بر دوزخیان داغ مینهند: "یَومَ یُحمی عَلَیها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکوی بِها جِباهُهُم وجُنوبُهُم وظُهورُهُم هـذا ما کَنَزتُم لاَِنفُسِکُم فَذوقوا ما کُنتُم تَکنِزون". ([[توبه]] / ۹، ۳۵) در [[آیه]] قبل کسانی که زر و سیم را بر هم انباشته، آنها را در [[راه خدا]] هزینه نمیکنند به [[عذاب]] دردناک [[تهدید]] شدهاند: "... والَّذینَ یَکنِزونَ الذَّهَبَ والفِضَّةَ ولا یُنفِقونَها فی سَبیلِ اللّهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیم". ([[توبه]] / ۹، ۳۴) سپس در توضیح عذاب آنان بیان شده که زر و سیمِ اندوخته شده را در [[آتش دوزخ]] گداخته، [[پیشانی]]، پهلو و پشتشان را با آن داغ مینهند و به آنها میگویند: این همان چیزی است که برای خودتان اندوختید. اکنون بچشید آنچه را برای خود اندوخته بودید. (توبه / ۹، ۳۵) روایاتی <ref>البرهان، ج ۲، ص ۷۷۱ - ۷۷۲. </ref> از [[رسول]] گرامی{{صل}} و [[امام باقر]]{{ع}} نشان میدهند که [[آیه شریفه]] به اموالی اشاره دارد که بدون پرداخت [[حقوق]] [[واجب]] جمعآوری شدهاند.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==احوال [[جهنمیان]]== | |||
[[دوزخیان]] از [[پروردگار]] خویش محجوب: "کَلاّ اِنَّهُم عَن رَبِّهِم یَومَذٍ لَمَحجوبون" ([[مطفّفین]] / ۸۳، ۱۵) <ref>نمونه، ج ۲۶، ص ۲۶۳. </ref> و از [[رحمت]] [[خداوند]] متعالی مطرود و ملامت شدهاند: "... ثُمَّ جَعَلنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصلـها مَذمومـًا مَدحورا" ([[اسراء]] / ۱۷، ۱۸)، "... فَتُلقی فی جَهَنَّمَ مَلومـًا مَدحورا". (اسراء / ۱۷، ۳۹) <ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۲۷، ۶۴۲؛ کشف الاسرار، ج ۵، ص ۵۳۲، ۵۵۷. </ref> آنان دچار [[شرمساری]]،<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص ۹۱۰. </ref>[[ذلت]] و خواریاند: "رَبَّنا اِنَّکَ مَن تُدخِلِ النّارَ فَقَد اَخزَیتَهُ.".. ([[آل عمران]] / ۳، ۱۹۲)، "... وتَرهَقُهُم ذِلَّةٌ."... ([[یونس]] / ۱۰، ۲۷) [[آیه]] "قالَ اخسَـ ٔ ا فیها ولا تُکَلِّمون" (مؤمنون / ۲۳، ۱۰۸) نمونهای از بیمقداری دوزخیان را نشان داده است. <ref> مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۹۰. </ref> افزون بر [[ذلت]] که تیرگی [[معنوی]] به شمار میآید از نظر ظاهر نیز چهرههاشان چنان سیاه است که گویی با پارههایی از شب تاریک پوشانده شده است: "... کَاَنَّما اُغشِیَت وُجوهُهُم قِطَعـًا مِنَ الَّیلِ مُظلِمـًا اُولکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فِیها خــلِدون" (یونس / ۱۰، ۲۷) <ref> المیزان، ج ۱۰، ص ۴۴. </ref> و آنان را در [[آتش]] بر صورتهاشان میکشانند: "یَومَ یُسحَبونَ فِی النّارِ عَلی وُجوهِهِم ذوقوا مَسَّ سَقَر". | |||
([[قمر]] / ۵۴، ۴۸) صورتهاشان سوخته و لبهایشان بر اثر سوختگی جمع شده و دندانهایشان از میان لبها پیداست: "تَلفَحُ وُجوهَهُمُ النّارُ وهُم فیها کــلِحون". (مؤمنون / ۲۳، ۱۰۴) <ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۹۱. </ref> دچار [[تشنگی]] شدیدند: "ونَسوقُ المُجرِمینَ اِلی جَهَنَّمَ وِردا" ([[مریم]] / ۱۹، ۸۶)؛ <ref> التبیان، ج ۷، ص ۱۵۰؛ کشفالاسرار، ج ۶، ص ۸۱. </ref> ولی به جای آب به آنان مایعاتی جوشان و متعفن مینوشانند: "لا یَذوقونَ فیها بَردًا ولا شَرابـا * اِلاّ حَمیمـًا وغَسّاقـا". ([[نبأ]] / ۷۸، ۲۴ - ۲۵) هیچ امیدی به [[تخفیف]] [[عذاب]] هر چند با [[مرگ]] ندارند: "لا یُفَتَّرُ عَنهُم وهُم فیهِ مُبلِسون" (زخرف / ۴۳، ۷۵)، "والَّذینَ کَفَروا لَهُم نارُ جَهَنَّمَ لا یُقضی عَلَیهِم فَیَموتوا ولا یُخَفَّفُ عَنهُم مِن عَذابِها کَذلِکَ نَجزی کُلَّ کَفور". (فاطر / ۳۵، ۳۶) در [[آتش دوزخ]] میسوزند؛ ولی هرگز نمیمیرند تا راحت شوند: "اِنَّهُ مَن یَأتِ رَبَّه مُجرِمـًا فَاِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا یَموتُ فیها ولا یَحیی" (طه / ۲۰، ۷۴)، <ref>التبیان، ج ۷، ص ۱۹۱. </ref> بلکه دوباره پوستی برای چشیدن عذاب برای آنان فراهم میآید: "اِنَّ الَّذینَ کَفَروا بِـ ٔ یـتِنا سَوفَ نُصلیهِم نارًا کُلَّما نَضِجَت جُلودُهُم بَدَّلنـهُم جُلودًا غَیرَها لِیَذوقوا العَذابَ اِنَّ اللّهَ کانَ عَزیزًا حَکِیمـا". ([[نساء]] / ۴، ۵۶) تقاضای مرگ میکنند؛ ولی درخواست آنان رد میشود: "ونادَوا یـمــلِکُ لِیَقضِ عَلَینا رَبُّکَ قالَ اِنَّکُم مـکِثون". (زخرف / ۴۳، ۷۷) [[صبر]] و [[بیتابی]] برای آنان یکسان است: "اِصلَوها فَاصبِروا اَو لا تَصبِروا سَواءٌ عَلَیکُم اِنَّما تُجزَونَ ما کُنتُم تَعمَلون". (طور / ۵۲، ۱۶) همه چیز برایآنان سوزنده است و از هر چیزی که ذرهای خنکی برای آنان داشته باشد محروماند: "لا یَذوقونَ فیها بَردًا ولا شَرابـا". (نبأ / ۷۸، ۲۴) <ref>کشفالاسرار، ج ۱۰، ص ۳۵۵؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۱۶۸. </ref> ویژگیهای آفرینشی [[انسان]] در آنان باقی است، بنابراین چنین نیست که [[بدن]] آنان با [[آتش]] سازگار باشد و از آتش [[رنج]] [[نبرد]]، در نتیجه آنان همواره در تلاشی بیثمر و آرزویی دست نیافتنی برای فرار از دوزخاند؛<ref>المیزان، ج ۵، ص ۳۲۹؛ مواهب الرحمن، ج ۱۱، ص ۲۱۷. </ref> اما هرگز به این [[آرزو]] [[دست]] نخواهند یافت و هر بار که قصد [[خروج]] دارند آنها را به [[دوزخ]] بازمیگردانند: "کُلَّما اَرادوا اَن یَخرُجوا مِنها مِن غَمٍّ اُعیدوا فیها وذُوقوا عَذابَ الحَریق" ([[حجّ]] / ۲۲، ۲۲)، "واَمَّا الَّذینَ فَسَقوا فَمَأوهُمُ النّارُ کُلَّما اَرادوا اَن یَخرُجوا مِنها اُعیدوا فیها وقیلَ لَهُم ذُوقوا عَذابَ النّارِ الَّذی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبون". ([[سجده]] / ۳۲، ۲۰) از شدت [[عذاب]]، در هر نفس که فرو برند و نیز هر نفس که برآرند، نالهای بلند با صدایی گوشخراش چونان آواز درازگوشان دارند: "فَاَمَّا الَّذینَ شَقوا فَفِی النّارِ لَهُم فیها زَفیرٌ وشَهیق". ([[هود]] / ۱۱، ۱۰۶) همه وجود آنان را از بالا و پایین عذاب فرا گرفته است: "یَومَ یَغشـهُمُ العَذابُ مِن فَوقِهِم ومِن تَحتِ اَرجُلِهِم ویَقولُ ذوقوا ما کُنتُم تَعمَلون" (عنکبوت / ۲۹، ۵۵)، به گونهای که هیچ جزئی از وجود آنان از عذاب مصون نیست: "لَهُم مِن فَوقِهِم ظُـلَلٌ مِنَ النّارِ ومِن تَحتِهِم ظُـلَلٌ ذلِکَ یُخَوِّفُ اللّهُ بِهِ عِبادَهُ یـعِبادِ فاتَّقون". (زمر / ۳۹، ۱۶) <ref> مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۴. </ref> [[دوزخیان]] را به غل میکشند؛ یعنی دست و پا و گردن آنان را به یکدیگر میبندند؛ آنگاه با زنجیری به طول ۷۰ ذراع به بند میکشند: "خُذوهُ فَغُلّوه * ثُمَّ الجَحِیمَ صَلّوه * ثُمَّ فی سِلسِلَةٍ ذَرعُها سَبعونَ ذِراعـًا فاسلُکوه" (حاقّه / ۶۹، ۳۰ - ۳۲) و با چنین حالی آنان را در مکانهایی تنگ از آتش میافکنند و در این حال فریادهای "واثبوراه" به گونهای از آنان بر میخیزد که [[وصف]] ناپذیر است: "واِذا اُلقوا مِنها مَکانـًا ضَیِّقـًا مُقَرَّنینَ دَعَوا هُنالِکَ ثُبورا" ([[فرقان]]/ ۲۵، ۱۳) <ref> المیزان، ج ۱۵، ص ۱۸۸. </ref> و چنان به آنان فشار وارد میشود که حال آنان همانند میخی است که در دیوار کوبیده شده است. <ref> بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۵۵؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۱۹۶. </ref> از هر جای [[بدن]] چه از درون و چه بیرون، حتی از رستنگاه هر مو رنجی همانند سکرات [[مرگ]] بر [[دوزخیان]] [[تحمیل]] میشود که با مانند آن [[رنج]]، [[انسان]] زنده میمیرد؛ اما دوزخیان از این رنج نمیمیرند تا [[رهایی]] یابند: "یَتَجَرَّعُهُ ولا یَکادُ یُسیغُهُ ویَأتیهِ المَوتُ مِن کُلِّ مَکانٍ وما هُوَ بِمَیِّتٍ ومِن وراهِ عَذابٌ غَلیظ". ([[ابراهیم]] / ۱۴، ۱۷) <ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۴۷۴؛ المحرر الوجیز، ج ۳، ص ۳۳۱؛ جامع البیان، ج ۱۳، ص ۱۳۱. </ref> جای هر دوزخی را در [[بهشت]] ـ که اگر [[اطاعت]] [[پروردگار]] کرده بود در آن متنعم بود ـ به او نشان میدهند و با دیدن این منظره و از اینکه عدهای دیگر [[وارث]] جایگاه آنان در بهشت شدهاند: "اَلَّذینَ یَرِثونَ الفِردَوسَ هُم فیها خــلِدون" (مؤمنون / ۲۳، ۱۱) اندوهی وصفناپذیر بر دوزخیان چیره میشود. <ref> بحار الانوار، ج ۸، ص ۱۲۵ ـ ۱۲۶، ۲۸۷. </ref> هریک از دوزخیان را [[شیطانی]] [[همراهی]] میکند و همواره با او خواهد بود: "ومَن یَعشُ عَن ذِکرِ الرَّحمـنِ نُقَیِّض لَهُ شَیطـنـًا فَهُوَ لَهُ قَرین" (زخرف / ۴۳، ۳۶)، "واِذَا النُّفوسُ زُوِّجَت". (تکویر / ۸۱، ۷) <ref> تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۷؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۷۳ ـ ۷۴. </ref> این همراهی آن چنان برای دوزخی مایه [[عذاب]] و [[سختی]] است که عذاب [[آتش]] در کنار آن رنگ میبازد <ref> المیزان، ج ۱۸، ص ۱۰۳. </ref> و همه آرزوی دوزخی آن است که میان او و [[شیطان]] همراهش فاصلهای همانند فاصله [[مغرب]] و [[مشرق]] باشد: "حَتّی اِذا جاءَنا قالَ یــلَیتَ بَینی وبَینَکَ بُعدَ المَشرِقَینِ فَبِئسَ القَرین". (زخرف / ۴۳، ۳۸) همه خواستنیهایی که در [[دنیا]] داشتهاند از آنان گرفته میشود: "وحیلَ بَینَهُم وبَینَ ما یَشتَهونَ.".. ([[سبأ]] / ۳۴، ۵۴)؛ ولی صفات [[زشتی]] که در [[دنیا]] در [[جان]] آنان نهادینه شده در [[دوزخ]] نیز با آنان میماند، در نتیجه آنها در [[قیامت]] نیز [[دروغ]] میگویند: "یَومَ یَبعَثُهُمُ اللّهُ جَمیعـًا فَیَحلِفونَ لَهُ کَما یَحلِفونَ لَکُم" ([[مجادله]] / ۵۸، ۱۸) و در دوزخ هم با یکدیگر [[دشمنی]] ورزیده، با هم [[نزاع]] میکنند: "اِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ اَهلِ النّار". (ص / ۳۸، ۶۴) <ref> المیزان، ج ۷، ص ۵۱. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==[[خلود]] [[کافران]] در [[جهنم]]== | |||
[[قرآن کریم]] بیش از ۷۰ بار درباره [[بهشت و جهنم]] واژه [[خلد]] و مشتقات آن را به کار برده که ۳۹ مورد آن درباره [[عذاب]] دوزخ است؛ همچنین تعابیر دیگری مانند "اِنَّکُم مـکِثون" (زخرف / ۴۳، ۷۷)، "اِنَّ عَذابَها کانَ غَرامـا" ([[فرقان]]/ ۲۵، ۶۵)، "مَأوهُم جَهَنَّمُ" (آلعمران / ۳، ۱۹۷؛ [[نساء]] / ۴، ۱۲۱؛ [[توبه]] / ۹، ۹۵)، "مَأوهُمُ النّارُ" ([[یونس]] / ۱۰، ۸)، "عَذابٌ مُقیم" ([[توبه]] / ۹، ۶۸)، ([[هود]] / ۱۱، ۳۹) (زمر / ۳۹، ۴۰)، "وما هُم عَنها بِغابین" (انفطار / ۸۲، ۱۶)، "وما هُم بِخـرِجینَ مِنَ النّار" (بقره / ۲، ۱۶۷)، "وما هُم بِخـرِجینَ مِنها" ([[مائده]] / ۵، ۳۷)، به کار رفته که همگی به گونهای خلود را میرسانند. بعضی از [[مفسران]] مراد از عذاب غلیظ در [[آیه]] ۱۷ [[ابراهیم]] / ۱۴ <ref> مجمع البیان، ج ۶، ص ۴۷۴. </ref> و عذاب اکبر در آیه ۲۴ غاشیه / ۸۸ را <ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۲۹. </ref> خلود در [[آتش]] دانستهاند، با این حال بعضی با توجیه ظاهر [[آیات]] مزبور و با استناد به [[ادله عقلی]] یا ظاهر آیاتی مانند: "لـبِثینَ فیها اَحقابـا" ([[نبأ]] / ۷۸، ۲۳)، "جَزاءً وِفاقـا" (نبأ / ۷۸، ۲۶) و "خــلِدینَ فیها مادامَتِ السَّمـوتُ والاَرضُ اِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ اِنَّ رَبَّکَ فَعّالٌ لِما یُرید" (هود / ۱۱، ۱۰۷) [[ابدیت]] عذاب را منکر و برآناند که عذاب برای [[دوزخیان]] پایان خواهد یافت و خلود را به [[زمان]] طولانی [[تفسیر]] میکنند. <ref> الفرقان، ج ۳۰، ص ۴۲ - ۴۵. </ref> با توجه به [[آیات]] فراوانی که بر [[جاودانگی]] [[عذاب]] جمعی از [[دوزخیان]] دلالت دارند، نظریه [[انقطاع]] عذاب در همه اَشکال آنکه مجموعا به ۷ نظریه بالغ میشود <ref> الفرقان، ج ۳۰، ص ۴۳. </ref> و نیز روایاتی از [[طریق عامه]] که حاکی از پایان یافتن عذاب [[دوزخ]] و برچیده شدن بساط جهنماند، به [[دلیل]] [[مخالفت]] با کتاب و نیز [[روایات مستفیض]] از طریق [[اهل بیت]]{{عم}} رد شده است. <ref> المیزان، ج ۱، ص ۴۱۲. </ref> [[علمای شیعه]] با اتفاق برآناند که جاودانگی در عذاب مخصوص کسانی است که با [[شرک]] یا [[کفر]] از [[دنیا]] رفته باشند؛ اما کسانی که با [[اعتقاد به توحید]] از دنیا رفتهاند، هرچند به [[گناهان کبیره]] [[آلوده]] بوده واز آن [[توبه]] نکرده باشند، پس از مدتی از عذاب [[نجات]] خواهند یافت؛<ref>الاعتقادات، ص ۷۷؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۳۲۴؛ اسفار، ج ۵، ص ۳۲۰. </ref> ولی [[معتزله]] و [[خوارج]] بر آناند که [[گناهکاران]] از [[اهل]] [[توحید]] نیز برای همیشه در عذاباند<ref> اوائل المقالات، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ التحریر والتنویر، ج ۴، ص ۱۵۳. </ref> و برای [[اثبات]] مدعای خود به آیاتی [[استدلال]] کردهاند؛ مانند "ومَن یَقتُل مُؤمِنـًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خــلِدًا فیها وغَضِبَ اللّهُ عَلَیهِ ولَعَنَهُ واَعَدَّ لَهُ عَذابـًا عَظیمـا" ([[نساء]] / ۴، ۹۳)، <ref> التسهیل، ج ۱، ص ۲۰۵. </ref> "بَلی مَن کَسَبَ سَیِّئَةً واَحـطَت بِهِ خَطِیـ ٔ تُهُ فَاُولکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فِیها خــلِدون" (بقره / ۲، ۸۱)، <ref>الکشاف، ج ۱، ص ۱۵۸. </ref> "... ومَن یَعصِ اللّهَ ورَسولَهُ فَاِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خــلِدینَ فیها اَبَدا" ([[جنّ]] / ۷۲، ۲۳)، "ومَن یَعصِ اللّهَ ورَسولَهُ ویَتَعَدَّ حُدودَهُ یُدخِلهُ نارًا خــلِدًا فیها ولَهُ عَذابٌ مُهین" (نساء / ۴، ۱۴)، "اِنَّ المُجرِمینَ فی عَذابِ جَهَنَّمَ خــلِدون" (زخرف / ۴۳، ۷۴) و "والَّذینَ کَسَبوا السَّیِّـ ٔ تِ جَزاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثلِها وتَرهَقُهُم ذِلَّةٌ ما لَهُم مِنَ اللّهِ مِن عاصِمٍ کَاَنَّما اُغشِیَت وُجوهُهُم قِطَعـًا مِنَ الَّیلِ مُظلِمـًا اُولکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فِیها خــلِدون". ([[یونس]] / ۱۰، ۲۷) <ref> پیام قرآن، ج ۶، ص ۴۸۹ ـ ۴۹۳. </ref> در برابر، [[منکران]] [[خلود]] مرتکبان [[کبیره]] ضمن پاسخ از [[استدلال]] به [[آیات]] فوق به آیاتی نظیر "اِنَّ اللّهَ لا یَغفِرُ اَن یُشرَکَ بِهِ ویَغفِرُ ما دونَ ذلِکَ لِمَن یَشاءُ ومَن یُشرِک بِاللّهِ فَقَدِ افتَرَی اِثمـًا عَظیمـا" ([[نساء]] / ۴، ۴۸)، "اِنَّ اللّهَ لا یَغفِرُ اَن یُشرَکَ بِهِ ویَغفِرُ ما دونَ ذلِکَ لِمَن یَشاءُ ومَن یُشرِک بِاللّهِ فَقَد ضَلَّ ضَلـلاً بَعیدا" (نساء / ۴، ۱۱۶) و "بَلی مَن کَسَبَ سَیِّئَةً واَحـطَت بِهِ خَطِیـ ٔ تُهُ فَاُولکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فِیها خــلِدون" (بقره / ۲، ۸۱) استناد جستهاند. <ref>فتح القدیر، ج ۱، ص ۵۷۶؛ الوجیز، ج ۱، ص ۳۳۴؛ مواهب الرحمن، ج ۹، ص ۱۴۶. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==نگهبانان [[دوزخ]]== | |||
در آیات "وسیقَ الَّذینَ کَفَروا اِلی جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتّی اِذا جاءُوها فُتِحَت اَبوبُها وقالَ لَهُم خَزَنَتُها" (زمر / ۳۹، ۷۱)، "وقالَ الَّذینَ فِیالنّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادعوا رَبَّکُم یُخَفِّف عَنّا یَومـًا مِنَ العَذاب" ([[غافر]] / ۴۰، ۴۹) و "تَکادُ تَمَیَّزُ مِنَ الغَیظِ کُلَّما اُلقِیَ فیها فَوجٌ سَاَلَهُم خَزَنَتُها اَلَم یَأتِکُم نَذیر" ([[ملک]] / ۶۷، ۸) از خزنه [[جهنم]] سخن رفته است. خزنه جمع [[خازن]] به معنای [[نگهبان]] است. <ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۳۵۲. </ref> درآیه ۳۱ مدثّر / ۷۴ از خزنه جهنم باعنوان "اَصحاب النار" یاد<ref>جامع البیان، ج ۲۹ ص ۱۰۰ - ۱۰۱؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۸۹. </ref> و بیان شده که آنان از ملائکهاند: "وما جَعَلنا اَصحـبَ النّارِ اِلاّ مَلـکَةً.".. و در [[آیه]] ۶ [[تحریم]] / ۶۶ نیز تصریح شده که گماشتگان دوزخ فرشتگاناند: "... عَلَیها مَلـکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ."... گفته میشود: از آنرو [[خداوند]] متعالی گماشتگان دوزخ را از [[ملائکه]] قرار داده که عالم ملک در [[سلطه]] [[عالم ملکوت]] قرار دارد و در نتیجه ملائکه که از عالم ملکوتاند بر [[اهل]] [[عذاب]] سلطه و [[غلبه]] دارند <ref> تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۳۸۵. </ref> یا از آنرو که از جنس [[آدمیان]] و جنیانی که در [[دوزخ]] [[عذاب]] میشوند نباشند تا هیچ زمینهای برای ترحم و [[انس]] گرفتن میان آنان و [[اهل]] عذاب نباشد و هم از آنرو که [[ملائکه]] در زمینه عذاب [[مجرمان]] سختگیرترین و نیرومندترین و در زمینه [[خشم]] برای [[خدا]] شدیدترین آفریدههای [[خداوند]] بوده، در اجرای دستورهای سخت، از همه تواناترند. <ref>التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۷۰۹؛ الاصفی، ج ۲، ص ۱۳۷۴. </ref> در [[آیه]] ۱۸ علق / ۹۶ از خزنه [[جهنم]] با نام "زبانیه" یاد شده است: "سَنَدعُ الزَّبانِیَه". [[مفسران]] مراد از زبانیه را ملائکه عذاب دانستهاند. <ref> کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۵۵۳؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۳۸۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۲۲۶. </ref> "زبانیه" از ریشه "زبن" به معنای دفع همراه با شدت <ref>مجمعالبحرین، ج ۲، ص ۲۶۶، "زبن"؛ التحریر و التنویر، ج ۳۰، ص ۳۹۹. </ref> و به نظری واژه زبانیه به معنای شُرْطه (پلیس) <ref> بیان السعاده، ج ۴، ص ۲۶۶. </ref> یا [[مقامات]] لشکری است. <ref>روان جاوید، ج ۵، ص ۴۱۱. </ref> در آیه ۷۷ زخرف / ۴۳ از "[[مالک]]" یاد شده که [[دوزخیان]] از او تقاضا میکنند که از پروردگارش بخواهد که آنان را بمیراند تا از عذاب برهند: "ونادَوا یـمــلِکُ لِیَقضِ عَلَینا رَبُّکَ قالَ اِنَّکُم مـکِثون". طبق آیه ۳۱ مدثّر / ۷۴ مالک از [[فرشتگان]] گماشته شده بر دوزخ است و صریح روایتی از [[رسول]] گرامی{{صل}} <ref>البرهان، ج ۴، ص ۸۸۳. </ref> و ظاهر روایاتی از [[امام باقر]] و [[امام صادق]]{{ع}} <ref> بحار الانوار، ج ۸، ص ۲۸۴، ۲۹۱. </ref> و نیز [[روایات]] [[عامه]] <ref>جامع البیان، ج ۲۵، ص ۵۹. </ref> نشان میدهد که او [[فرمانده]] فرشتگان گماشته شده بر دوزخ است. از همین روایات استفاده میشود که مالک نام [[فرشته]] یادشده است، چنانکه بعضی به آن تصریح کردهاند؛<ref> التحریر و التنویر، ج ۲۵، ص ۲۹۳؛ تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۲۴۲. </ref> ولی از سخنان بعضی از [[مفسران]] شاید استفاده شود که [[مالک]] نام [[فرشته]] یاد شده نیست، بلکه از آنرو که او [[زمامدار]] [[امر]] [[دوزخ]] است با این لفظ به او اشاره شده است. <ref> تفسیر لاهیجی، ج ۴، ص ۹۴؛ نمونه، ج ۲۱، ص ۱۲۲. </ref> به نظری این فرشته را از آن رو مالک نامیدهاند که امر [[دوزخیان]] به او واگذار شده و دوزخیان کسانی هستند که [[دنیا]] را مالک بوده و آن را بر همه چیز ترجیح میدادهاند. <ref>تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۲۴۲. </ref> [[قرآن کریم]] [[ملائکه]] [[نگهبان]] دوزخ را با عناوین "غِلاظ" و "شِداد" [[وصف]] کرده و یادآور شده که آنها از [[فرمان خدا]] سرپیچینکرده، هرچه را [[دستور]] دارند عمل میکنند: "... عَلَیها مَلـکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعصونَ اللّهَ ما اَمَرَهُم ویَفعَلونَ ما یُؤمَرون". ([[تحریم]] / ۶۶، ۶) واژه "غِلاظ" اشاره به [[تندخویی]] <ref> التبیان، ج ۱، ص ۵۰. </ref> و [[رفتار]] [[خشن]] <ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۳۳۴. </ref> آنان، و واژه "شِداد" اشاره به [[عزم راسخ]] و نیرومند در [[امتثال]] فرمانهای [[خداوند]] است. <ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۳۳۴. </ref> در [[احادیث]] [[معراج]] که [[دیدار]] [[رسول]] گرامی{{صل}} از دوزخ و [[ملاقات]] با مالک را بازگو کرده، آمده است که برخلاف سایر [[فرشتگان]] که با چهرهای گشاده با [[پیامبر]]{{صل}} [[روبه]] رو شدهاند، پیامبر{{صل}} مالک را ترشرو و با چهرهای [[درهم]] کشیده [[مشاهده]] فرموده و [[جبرئیل]]{{ع}} توضیح داده که خداوند او را این چنین [[آفریده]] <ref> بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۸۴. </ref> و هرگز نخندیده و نخواهد خندید و جبرئیل و همه فرشتگان از او بیمناکاند. <ref> بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۹۱. </ref> [[وظیفه]] نگهبانان دوزخ، [[شکنجه]] دوزخیان <ref> تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۹۴ - ۳۹۵. </ref> با انواع [[عذاب]] <ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۳۳۴. </ref> و ممانعت از [[خروج]] آنان از [[دوزخ]] <ref>نثر طوبی، ج ۱، ص ۱۶۸. </ref> است. | |||
برخلاف [[دوزخیان]] که مشمول [[غضب]] [[خداوند]] بوده، از [[رحمت الهی]] دورند، [[ملائکه]] [[موکل]] بر دوزخ مورد [[ثنای الهی]] قرار گرفتهاند: "لایَعصونَ اللّهَ ما اَمَرَهُم ویَفعَلونَ ما یُؤمَرون". ([[تحریم]] / ۶۶، ۶) به روایتی از [[امام عسکری]]{{ع}} [[آتش دوزخ]] هرچند برای [[کافران]] [[عذاب]] ولی برای خزنه [[جهنم]] [[رحمت]] است. <ref>بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۸۶. </ref> به گفتهای [[شکنجه]] دوزخیان برای خزنه جهنم مایه [[سرور]] و [[لذت]] است. <ref> التبیان، ج ۱۰، ص ۵۱. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==تعداد خازنان== | |||
[[آیه]] "عَلَیها تِسعَةَ عَشَر" (مدثّر / ۷۴، ۳۰) به صورت مبهم عدد گماشتگان دوزخ را ۱۹ ذکر کرده است، در نتیجه احتمالات گوناگونی از سوی [[مفسران]] طرح شده؛ مانند آنکه مجموع گماشتگان بر دوزخ ۱۹ فرشتهاند که [[مالک]] نیز در شمار آنان است <ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۵۸۷. </ref> یا آنکه مالک در شمار آنان نیامده و در نتیجه آنان ۲۰ فرشتهاند. <ref> بیانالمعانی، ج ۱، ص ۱۰۹. </ref> به گفتهای مراد ۱۹ صف یا ۱۹ صنف از [[فرشتگان]] است <ref> التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۷۰۸. </ref> و به نظری آیه مذکور به عدد رؤسای نگهبانان دوزخ اشاره دارد <ref> تفسیر ابن کثیر، ج ۸، ص ۲۷۷. </ref> که تعداد زیردستان آنان را جز [[خدا]] کسی نمیداند و آیه "وما جَعَلنا اَصحـبَ النّارِ اِلاّ مَلـکَةً... وما یَعلَمُ جُنودَ رَبِّکَ اِلاّ هُوَ وما هِیَ اِلاّ ذِکری لِلبَشَر" (مدثّر / ۷۴، ۳۱) به این [[حقیقت]] اشاره دارد. <ref> کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۲۸۶ - ۲۸۷. </ref> در روایتی از [[تفسیر قمی]] <ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۹۵؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۹۴. </ref> آمده است که بر هر یک از دوزخیان ۱۹ [[فرشته]] گماشته میشود که او را عذاب کنند. در سرّ اختصاص دادن ۱۹ گماشته بر دوزخ توجیهاتی ذوقی ارائه شده <ref> التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۷۰۹ - ۷۱۰؛ تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۳۸۵. </ref> که بعضی تلویحا آن را [[تفسیر به رأی]] دانستهاند. <ref> مخزنالعرفان، ج ۱۴، ص ۱۸۸؛ نک: بیان السعاده، ج ۴، ص ۲۱۶. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==گفت و گوی [[دوزخیان]] با [[خداوند]]، ملایکه و [[بهشتیان]]== | |||
بر اساس [[آیات قرآن]]، خداوند متعالی، [[ملائکه]] [[موکل]] بر [[جهنم]]، [[اهل بهشت]] و [[اصحاب اعراف]] خطابهایی به دوزخیان دارند و آنها نیز پاسخهایی میدهند، چنانکه در آیاتی از سخنان [[اهل]] [[دوزخ]] با یکدیگر، درخواستهای دوزخیان از خداوند متعالی، بهشتیان، خازنان جهنم و پاسخ آنان و نیز آرزوهایی از اهل دوزخ سخن به میان آمده است. | |||
در خطابهایی از سوی خداوند متعالی (مؤمنون / ۲۳، ۱۰۳ - ۱۱۴؛ [[غافر]] / ۴۰، ۱۰ - ۱۲؛ جاثیه / ۴۵، ۳۱ - ۳۵) و ملائکه دوزخ (غافر / ۴۰، ۵۰؛ [[ملک]] / ۶۷، ۹ - ۱۱) به دوزخیان [[یادآوری]] میشود که آنان به رغم [[اتمام حجت]] و [[ارسال پیامبران]]، [[آیات الهی]] و [[قیامت]] را [[تکذیب]] کرده، به آن [[کفر]] ورزیدهاند و در برابر آن [[استکبار]] کرده و به [[استهزاء]] [[دست]] زدهاند؛ همچنین در این خطابها دوزخیان، ملامت شده، از [[نجات]] [[نومید]] میشوند، از این رو آنان به [[اعتراف به گناه]]، اظهار [[پشیمانی]] و [[توبه]] روی آورده، درخواست نجات میکنند که از آنان پذیرفته نمیشود، بلکه به آنان اعلام میشود که به طور کامل از [[رحمت الهی]] مطرود بوده، در [[آتش]] خواهند ماند. <ref> المیزان، ج ۱۵، ص ۶۹ - ۷۲؛ ج ۱۷، ص ۳۱۲ - ۳۱۵. </ref> اصحاب اعراف نیز ضمن سخنانی ملامتآمیز خطاب به جمعی از دوزخیان، به گروهی از [[مؤمنان]] اشاره کرده، از دوزخیان میپرسند: آیا اینان همان کسانی هستند که شما [[سوگند]] یاد کردید که خداوند هیچ گاه آنان را مشمول [[رحمت]] خود قرار نخواهد داد؟ سپس به مؤمنان یاد شده میگویند: شما وارد [[بهشت]] شوید. ([[اعراف]] / ۷، ۴۸ ـ ۴۹). | |||
در گفت و گوهایی میان اهل بهشت و دوزخیان، بهشتیان از سر [[توبیخ]]، [[صدق]] [[وعده الهی]] را به دوزخیان یادآور شده ([[اعراف]] / ۷، ۴۴)، در پرسشی از سر [[شماتت]]، سبب گرفتار شدن به [[دوزخ]] را از آنان میپرسند (مدّثر / ۷۴، ۳۸ - ۴۲)؛ همچنین [[دوزخیان]] از [[اهل بهشت]] آب و [[ارزاق]] بهشتی میخواهند؛ ولی جواب رد میشنوند. (اعراف / ۷، ۵۰). | |||
جمعبندی گفتههای دوزخیان در [[آتش]] عبارت است از التماس برای بازگشت به [[دنیا]] (شعراء / ۲۶، ۱۰۲؛ بقره / ۲، ۱۶۷؛ مؤمنون / ۲۳، ۱۰۷)، <ref>المیزان، ج ۱۵، ص ۷۰ - ۷۲. </ref> بیرون آمدن از آتش (فاطر / ۳۵، ۳۷، [[غافر]] / ۴۰، ۱۱) و [[تخفیف]] [[عذاب]] (غافر / ۴۰، ۴۹) یا درخواست [[مرگ]] (زخرف / ۴۳، ۷۷)، پرخاش به سران و بزرگان خود (ص / ۳۸، ۶۰)، [[نفرین]] بر آنان (اعراف / ۷، ۳۸؛ [[احزاب]] / ۳۳، ۶۸؛ ص / ۳۸، ۶۱)، درخواست از آنان برای [[تحمل]] بخشی از عذاب آنها (غافر / ۴۰، ۴۷) و اظهار [[حسرت]] و آرزوی [[پیروی]] از [[خداوند]] متعالی و [[پیامبران]] در دنیا. ([[احزاب]] / ۳۳، ۶۶).<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==گفت و گوهای خصمانه دوزخیان با یکدیگر== | |||
[[قرآن کریم]] پس از بیان مشاجرههای دوزخیان با یکدیگر در جملهای کوتاه درباره [[روابط]] [[حاکم]] بر دوزخیان و [[احساس]] آنها نسبت به یکدیگر فرموده است که به [[یقین]] این [[مخاصمه]] و ستیزهگری [[اهل]] آتش با یکدیگر [[ثابت]] و واقع شدنی است: "اِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ اَهلِالنّار". (ص / ۳۸، ۶۴) این امر ناشی از [[خوی]] [[تنازع]] و تشاجری است که در دنیا بر آنها حاکم بوده و در دوزخ آشکار میگردد.<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۲۲۰.</ref> نمونههایی از تخاصم دوزخیان با یکدیگر در [[آیات]] ۵۹ ـ ۶۱ ص / ۳۸؛ ۳۸ - ۳۹ اعراف / ۷؛ ۴۷ - ۴۸ غافر / ۴۰ و ۹۶ - ۱۰۲ شعراء / ۲۶ ارائه شدهاند. | |||
آیات ۶۲ ـ ۶۳ [[سوره ص]] / ۳۸ بیان میدارند که دوزخیان در دوزخ به جست و جوی مؤمنانی میپردازند که در دنیا آنها را از [[اشرار]] دانسته، مسخره میکردند؛ ولی هیچ یک از آنان را در [[دوزخ]] نمیبینند؛ آنگاه به یکدیگر میگویند: ما را چه شده است که مردانی را که از زمره [[اشرار]] میشمردیم در اینجا نمیبینیم؟ آیا آنان [[نجات]] یافتهاند و ما به ناحق آنها را به [[تمسخر]] میگرفتیم یا آنان نیز در آتشاند ولی چشمان ما از آنها [[منحرف]] است که آنان را نمیبینیم: "وقالوا ما لَنا لا نَری رِجالاً کُنّا نَعُدُّهُم مِنَالاَشرار * اَتَّخَذنـهُم سِخریـًّا اَم زاغَت عَنهُمُ الاَبصـر". بعضی [[آیه]] را اشاره به [[ابوجهل]] و امثال او دانستهاند که آنها در دوزخ افرادی مانند [[عمار]] و [[بلال حبشی]] را ندیده، [[سخن]] یاد شده را میگویند.<ref>جامع البیان، ج ۲۳، ص ۱۱۶؛ مجمعالبیان، ج ۸، ص ۷۵۵.</ref> در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} آیه فوق بر [[منحرفان]] از [[ولایت اهلبیت]]{{عم}} و [[پیروان]] آنان [[تطبیق]] شده است <ref>البرهان، ج ۴، ص ۶۷۹؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۶۷.</ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==جهنم در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم== | |||
منظور از این مدخل آیاتی است که [[دشمنان]] [[پیامبر]] از سوی [[خداوند]] تهدید به [[آتش جهنم]] شدهاند و یا نتیجه [[اعمال]] آنها دخول در [[آتش جهنم]] ذکرشده است و یا اینکه [[ظالمان]] و [[مشرکان]] در [[آتش جهنم]] [[آرزو]] میکنند که ای کاش از [[پیامبر]] [[پیروی]] کرده بودیم. | منظور از این مدخل آیاتی است که [[دشمنان]] [[پیامبر]] از سوی [[خداوند]] تهدید به [[آتش جهنم]] شدهاند و یا نتیجه [[اعمال]] آنها دخول در [[آتش جهنم]] ذکرشده است و یا اینکه [[ظالمان]] و [[مشرکان]] در [[آتش جهنم]] [[آرزو]] میکنند که ای کاش از [[پیامبر]] [[پیروی]] کرده بودیم. | ||
#{{متن قرآن|وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref> | #{{متن قرآن|وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>"و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامینهیم و وی را به دوزخ میافکنیم و این بد پایانهای است!" سوره نساء، آیه ۱۱۵.</ref> | ||
#{{متن قرآن|أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِيهَا ذَلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ}}<ref> | #{{متن قرآن|أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِيهَا ذَلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ}}<ref>"آیا ندانستهاند که هر کس با خداوند و پیامبرش دشمنی ورزد بیگمان آتش دوزخ او راست در حالی که در آن جاودان خواهد بود؛ خواری سترگ این است" سوره توبه، آیه ۶۳.</ref> | ||
#{{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref> | #{{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>"و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در میآورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود" سوره نساء، آیه ۱۴.</ref> | ||
#{{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا}}<ref> | #{{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا}}<ref>"جز پیامرسانی از سوی خداوند و رساندن رسالتهای او (اختیاری ندارم) و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بیگمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند" سوره جن، آیه ۲۳.</ref> | ||
#{{متن قرآن|وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا}}<ref> | #{{متن قرآن|وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا}}<ref>"و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) میگزد؛ میگوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش میگرفتم!" سوره فرقان، آیه ۲۷.</ref> | ||
#{{متن قرآن|يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا}}<ref> | #{{متن قرآن|يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا}}<ref>"روزی که چهرههای آنان در آتش گردانده شود میگویند: ای کاش از خداوند و پیامبر فرمان برده بودیم" سوره احزاب، آیه ۶۶.</ref> | ||
#{{متن قرآن|وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ}}<ref> | #{{متن قرآن|وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ}}<ref>"و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستادهایم تردیدی دارید، چنانچه راست میگویید سورهای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید * و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است" سوره بقره، آیه ۲۳-۲۴.</ref> | ||
#{{متن قرآن|وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ * وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref> | #{{متن قرآن|وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ * وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>"و از آن آتش پروا کنید که برای کافران آماده شده است * و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند" سوره آل عمران، آیه ۱۳۱-۱۳۲.</ref> | ||
#{{متن قرآن|فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ}}<ref> | #{{متن قرآن|فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ}}<ref>"بازماندگان (از جهاد در جنگ تبوک)، از خانهنشینی خویش در مخالفت با پیامبر شادمانی کردند و خوش نداشتند که با جان و مالشان در راه خداوند جهاد کنند و گفتند: در این گرما رهسپار نشوید؛ بگو: آتش دوزخ گرمتر است اگر در مییافتند" سوره توبه، آیه ۸۱.</ref> | ||
#{{متن قرآن|وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا * وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا * إِنَّ لَدَيْنَا أَنْكَالًا وَجَحِيمًا * وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِيمًا}}<ref> | #{{متن قرآن|وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا * وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا * إِنَّ لَدَيْنَا أَنْكَالًا وَجَحِيمًا * وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>"و بر آنچه میگویند شکیبا باش و از آنان به نکویی دوری گزین * و مرا با این دروغانگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش * ما نزد خود بندها و دوزخی داریم*و خوراکی گلوگیر و عذابی دردناک" سوره مزمل، آیه ۱۰-۱۳.</ref> | ||
#{{متن قرآن|أَرَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى}}<ref> | #{{متن قرآن|أَرَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى}}<ref>"(یا) اگر دروغ انگارد و رو گرداند،" سوره علق، آیه ۱۳.</ref>؛ {{متن قرآن|كَلَّا لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيَةِ}}<ref>"نه چنان است؛ اگر (از شرارت) باز نایستد بیگمان (موی) پیشانی (اش) را خواهیم گرفت و خواهیم کشید،" سوره علق، آیه ۱۵.</ref>؛ {{متن قرآن|سَنَدْعُ الزَّبَانِيَةَ}}<ref>"ما (نیز) آتش افروزان (دوزخ) را بیدرنگ فرا میخوانیم" سوره علق، آیه ۱۸.</ref> | ||
#{{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلَاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابُ النَّارِ * ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref> | #{{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلَاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابُ النَّارِ * ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>"و اگر خداوند آوارگی را بر آنان مقرّر نکرده بود بیگمان در این جهان عذابشان میکرد و آنان را در جهان واپسین عذاب آتش (دوزخ) خواهد بود * این از آن روست که آنان با خداوند و پیامبر وی مخالفت ورزیدند و هر کس با خداوند مخالفت ورزد به راستی خداوند سختکیفر است" سوره حشر، آیه ۳-۴.</ref> | ||
#{{متن قرآن|فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَكَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا}}<ref> | #{{متن قرآن|فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَكَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا}}<ref>"پس برخی از آنها به آن ایمان آوردند و برخی از ایشان روی از آن برتافتند و (برافروختن) آتش فروزان را، دوزخ بس" سوره نساء، آیه ۵۵.</ref> | ||
#{{متن قرآن|وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ * أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref> | #{{متن قرآن|وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ * أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>"و کسانی هستند که مسجدی را برگزیدهاند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند میخورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی میدهد که آنان در * هیچگاه در آن (مسجد) حاضر مشو! بیگمان مسجدی که از روز نخست بنیان آن را بر پرهیزگاری نهادهاند سزاوارتر است که در آن حاضر گردی؛ در آن مردانی هستند که پاکیزه کردن (خود) را دوست میدارند و خداوند پاکیزگان را دوست میدارد * آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو میلغزاند؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمیکند" سوره توبه، آیه ۱۰۷-۱۰۹.</ref> | ||
'''نکات:''' در [[آیات]] فوق این محورها مطرح گردیده است: | |||
در [[آیات]] فوق این محورها مطرح گردیده است: | #[[دشمنان]] [[پیامبر]] به [[عذاب]] جهنم تهدید شدهاند: {{متن قرآن|وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى... وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>"و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامینهیم و وی را به دوزخ میافکنیم و این بد پایانهای است!" سوره نساء، آیه ۱۱۵.</ref>... {{متن قرآن|مَنْ يُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ}}<ref>"آیا ندانستهاند که هر کس با خداوند و پیامبرش دشمنی ورزد بیگمان آتش دوزخ او راست در حالی که در آن جاودان خواهد بود؛ خواری سترگ این است" سوره توبه، آیه ۶۳.</ref> | ||
#[[دشمنان]] [[پیامبر]] به [[عذاب]] جهنم تهدید شدهاند: {{متن قرآن|وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى... وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref> | #[[مخالفت]] و [[نافرمانی]] از [[پیامبر اسلام]] از اسباب [[خلود]] در [[آتش جهنم]]. {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا}}<ref>"و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در میآورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود" سوره نساء، آیه ۱۴.</ref>. | ||
#[[مخالفت]] و [[نافرمانی]] از [[پیامبر اسلام]] از اسباب [[خلود]] در [[آتش جهنم]]. {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا}}<ref> | #آرزوی [[جهنمیان]] در [[قیامت]]، [[اطاعت از رسول خدا]] در [[دنیا]]: {{متن قرآن|يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا}}<ref>"روزی که چهرههای آنان در آتش گردانده شود میگویند: ای کاش از خداوند و پیامبر فرمان برده بودیم" سوره احزاب، آیه ۶۶.</ref>. | ||
#آرزوی [[جهنمیان]] در [[قیامت]]، [[اطاعت از رسول خدا]] در [[دنیا]]: {{متن قرآن|يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا}}<ref> | #[[ایمان]] به [[رسالت]] [[پیامبر اسلام]] و [[قرآن]]، موجب [[مصونیت]] از ابتلاءبه جهنم: {{متن قرآن|وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ....فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ}}<ref>"و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستادهایم تردیدی دارید، چنانچه راست میگویید سورهای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید * و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است" سوره بقره، آیه ۲۳-۲۴.</ref> | ||
#[[ایمان]] به [[رسالت]] [[پیامبر اسلام]] و [[قرآن]]، موجب [[مصونیت]] از ابتلاءبه جهنم: {{متن قرآن|وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ....فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ}}<ref> | #[[تخلف]] از [[همراهی]] [[پیامبر]] در [[جهاد]]، موجب گرفتاری به [[عذاب]] جهنم.: {{متن قرآن|فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ... قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ}}<ref>"بازماندگان (از جهاد در جنگ تبوک)، از خانهنشینی خویش در مخالفت با پیامبر شادمانی کردند و خوش نداشتند که با جان و مالشان در راه خداوند جهاد کنند و گفتند: در این گرما رهسپار نشوید؛ بگو: آتش دوزخ گرمتر است اگر در مییافتند" سوره توبه، آیه ۸۱.</ref> | ||
#[[تخلف]] از [[همراهی]] [[پیامبر]] در [[جهاد]]، موجب گرفتاری به [[عذاب]] جهنم.: {{متن قرآن|فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ... قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ}}<ref> | #[[تکذیب]] [[پیامبر]] و [[تعالیم]] او، درپی دارنده [[آتش]] سوزان جهنم: {{متن قرآن|وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ... إِنَّ لَدَيْنَا أَنْكَالًا وَجَحِيمًا}}<ref>"و مرا با این دروغانگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش ما نزد خود بندها و دوزخی داریم" سوره مزمل، آیه ۱۱-۱۲.</ref> | ||
#[[تکذیب]] [[پیامبر]] و [[تعالیم]] او، درپی دارنده [[آتش]] سوزان جهنم: {{متن قرآن|وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ... إِنَّ لَدَيْنَا أَنْكَالًا وَجَحِيمًا}}<ref> | #سد راه [[پیامبر]] و اخلال بر علیه وی، موجب گرفتاری [[آتش]] سوزان جهنم: {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَكَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا}}<ref>"پس برخی از آنها به آن ایمان آوردند و برخی از ایشان روی از آن برتافتند و (برافروختن) آتش فروزان را، دوزخ بس" سوره نساء، آیه ۵۵.</ref>. | ||
#سد راه [[پیامبر]] و اخلال بر علیه وی، موجب گرفتاری [[آتش]] سوزان جهنم: {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَكَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا}}<ref> | #استفاده ابزاری از [[دین]] و [[مسجد]] برای [[یاری]] رساندن به [[دشمنان]] [[خدا]] و [[رسول]] از موجبات ورود به [[آتش جهنم]]: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا}}<ref>"و کسانی هستند که مسجدی را برگزیدهاند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند میخورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی میدهد که آنان در" سوره توبه، آیه ۱۰۷.</ref> | ||
#استفاده ابزاری از [[دین]] و [[مسجد]] برای [[یاری]] رساندن به [[دشمنان]] [[خدا]] و [[رسول]] از موجبات ورود به [[آتش جهنم]]: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا}}<ref> | #{{متن قرآن|أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ}}<ref>"آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو میلغزاند؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمیکند" سوره توبه، آیه ۱۰۹.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۴۳۷.</ref>. | ||
==منابع== | ==منابع== |