خلافت عثمان در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = عثمان بن عفان | عنوان مدخل = خلافت عثمان | مداخل مرتبط = خلافت عثمان در تاریخ اسلامی | پرسش مرتبط = }} ==کیفیت انتخاب عثمان== پس از آنکه عمر به خاک سپرده شد ابوطلحه مقدمات این کار را فراهم کرد و شش نفر اع...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:4432.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|'''تجلی امامت''']] | # [[پرونده:4432.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|'''تجلی امامت''']] | ||
# [[پرونده:151916.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۲''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
نسخهٔ ۱۶ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۱۸
کیفیت انتخاب عثمان
پس از آنکه عمر به خاک سپرده شد ابوطلحه مقدمات این کار را فراهم کرد و شش نفر اعضای شورا را در یک خانه با پنجاه نیروی مسلح محاصره کرد تا درباره خلیفه تصمیم بگیرند. طلحه که میدانست با وجود علی و عثمان خلافت به او نخواهد رسید و از علی(ع) هم دل خوشی نداشت برای تضعیف جانب او، حق خود را به عثمان داد و با عثمان بیعت کرد، زبیر که پسر عموی حضرت علی بود برای تقویت حضرت در برابر طلحه، حق خود را به علی(ع) واگذار کرد و با او بیعت نمود، سعد بن ابی وقاص نیز که میدانست خلیفه نمیشود حق خویش را به پسر عمویش عبدالرحمان بن عوف داد و با او بیعت کرد (بنابراین شش نفر اعضا در سه نفر خلاصه شدند.)
عبدالرحمان بن عوف از علی(ع) و عثمان پرسید: کدامیک از شما حاضرید از خلافت صرف نظر کنید و در تعیین دو نفر دیگر مختار باشید؟ هیچ کدام به او جوابی ندادند، پس از آن خود را از میدان خلافت بیرون برد که یکی از آن دو را انتخاب کند. به علی عرض کرد که با تو بیعت میکنم تا طبق کتاب خدا و سنت پیغمبر و روش ابوبکر و عمر با مردم رفتار کنی؟!
علی(ع) در پاسخ فرمود: «بل على كتاب الله و سنة رسوله و اجتهاد رأيي»؛ «میپذیرم ولی طبق کتاب خدا و سنت پیغمبر و آنچه خود میدانم عمل خواهم کرد».
عبدالرحمان به عثمان همان جمله را تکرار کرد، عثمان پذیرفت. بار دیگر عبدالرحمان به علی(ع) همان جملات را گفت، و همان پاسخ را شنید. برای بار سوم نیز مطالب را تکرار کرد، و همان جواب را شنید، در این جا دست عثمان را به خلافت فشرد و گفت: السلام عليك يا اميرالمؤمنين.
در این جا بود که امام(ع) عبدالرحمان را نفرین کرد که به آرزویش نرسد و به او فرمود: «وَ اللَّهِ مَا فَعَلْتَهَا إِلَّا لِأَنَّكَ رَجَوْتَ مِنْهُ مَا رَجَا صَاحِبُكُمَا مِنْ صَاحِبِهِ، دَقَّ اللَّهُ بَيْنَكُمَا عِطْرَ مَنْشِمَ»[۱]؛
«ای عبدالرحمان! به خدا سوگند این کار را نکردی مگر این که انتظاراتی از عثمان داشتی که آن دو نفر (ابوبکر و عمر) از یکدیگر داشتند، خداوند میان شما جدایی افکند!»[۲].
ابن ابی الحدید میگوید: نقل شده که پس از آن بین عثمان و عبدالرحمان اختلاف افتاد به طوری که عبدالرحمان تا پایان مرگش با عثمان سخن نگفت[۳].[۴]
منابع
پانویس
- ↑ پانوشتهای شرح ابن ابی الحدید به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۸۸ آمده است: «منشم» نام زنی عطار بوده که در مکه زندگی میکرده، قبیله «خزاعه» و «جرهم» هرگاه میخواستند جنگ کنند عطر او را استعمال میکردند، و با استعمال عطر او کشته از دو جانب زیاد میشد؛ لذا به صورت ضرب المثل در آمده که «أشام من عطر منشم؛ شومتر از عطر منشم».
- ↑ مرحوم علامه خوبی در منهاج البراعة، ج۲، ص۸۴ نقل میکند: وقتی عثمان قصر معروف خود را بنا کرد، برای خوشایند مردم و اظهار وجود کردن دستور داد غذای بسیار زیادی آماده کردند تا از مدعوین پذیرایی کند. از جمله دعوت شدگان عبدالرحمان بن عوف بود، همین که او چشمش به آن بنای مجلل و غذای بیحساب افتاد گفت: «يَا ابْنَ عَفَّانَ! لَقَدْ صَدَّقْنَا عَلَيْكَ مَا كُنَّا نُكَذِّبُ فِيكَ، وَ إِنِّي أَسْتَعِيذُ اللَّهَ مِنْ بَيْعَتِكَ»؛ «ای پسر عفان! ما تو را تصدیق کردیم ولی اکنون از بیعتی که با تو کردم به خدا پناه میبرم». همین که عثمان این سخن را از او شنید در غضب رفت دستور داد او را از قصر بیرون کنند، و گفت: هیچ کس حق ندارد با عبدالرحمان همنشین شود؟ عبدالرحمان بیچاره را بیرون کردند و هیچ کس جز ابن عباس، به سراغ او نمیرفت، و او میرفت تا قرآن و احکام اسلام را از او بیاموزد، و بالاخره عبدالرحمان بیمار شد، عثمان به عیادتش آمد ولی هرچه با او سخن گفت عباد الرحمان جوابی نداد و با همین حالت قهر و غضب از دنیا برفت.
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۸۵ و مثل همین را با کمی تغییر در ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۱۹؛ تاریخ طبری ج۳، ص۲۹۲ نقل کرده است.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۵۶۴.