←بر فرض بودن امیرالمؤمنین{{ع}} در یمن
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
و بر فرض که «عدم مراجعت آن [[حضرت]]{{ع}} از یمن» [[احادیث]] مقیّد را [[تضعیف]] نماید، اما احادیث مطلق بدون هر گونه معارض، به دلالت قطعیّه خود باقی مانده و در دلالت بر [[امامت]] آن حضرت{{ع}}، کفایت میکند<ref>امامت در اسلام، علامه شهید شیخ قاسم اسلامی، ص۱۵۳ - ۱۵۵.</ref>. | و بر فرض که «عدم مراجعت آن [[حضرت]]{{ع}} از یمن» [[احادیث]] مقیّد را [[تضعیف]] نماید، اما احادیث مطلق بدون هر گونه معارض، به دلالت قطعیّه خود باقی مانده و در دلالت بر [[امامت]] آن حضرت{{ع}}، کفایت میکند<ref>امامت در اسلام، علامه شهید شیخ قاسم اسلامی، ص۱۵۳ - ۱۵۵.</ref>. | ||
[[شیخ طوسی]] در کتاب | [[شیخ طوسی]] در کتاب «[[تلخیص الشافی (کتاب)|تلخیص الشافی]]» در باره حدیث غدیر بیانی دارد که حاصلش این است: | ||
عموم [[علمای شیعه]] این داستان را متواترا نقل کردهاند و اکثر [[محدّثین]] آن را با اسناد متّصله روایت نمودهاند و ارباب [[تاریخ]] یکی پس از دیگری - همان گونه که دیگر وقایع و حوادث [[تاریخی]] را ضبط کردهاند - آن را در کتابهای خود، بدون ذکر سند مخصوصی از اسلاف خویش آوردهاند، و مصنّفین احادیث آن را در عداد احادیث صحاح آوردهاند. و این [[حدیث]] واجد خصوصیّتی است که دیگر [[احادیث]] این ویژگی را ندارند؛ زیرا به طور کلّی احادیث صادره (به اعتبار موضوعات مختلفه) بر دو گونه است: | عموم [[علمای شیعه]] این داستان را متواترا نقل کردهاند و اکثر [[محدّثین]] آن را با اسناد متّصله روایت نمودهاند و ارباب [[تاریخ]] یکی پس از دیگری - همان گونه که دیگر وقایع و حوادث [[تاریخی]] را ضبط کردهاند - آن را در کتابهای خود، بدون ذکر سند مخصوصی از اسلاف خویش آوردهاند، و مصنّفین احادیث آن را در عداد احادیث صحاح آوردهاند. و این [[حدیث]] واجد خصوصیّتی است که دیگر [[احادیث]] این ویژگی را ندارند؛ زیرا به طور کلّی احادیث صادره (به اعتبار موضوعات مختلفه) بر دو گونه است: | ||
#احادیثی که در نقل آنها اتّصال سند لازم نیست، مثل آنچه در باب [[غزوات]] چون: [[جنگ بدر]] و [[جنگ حنین|حنین]] و [[جمل]] و [[صفّین]] و نظائر آنکه مشهود [[مسلمین]] و مشهور بین ایشان بوده و مورّخین [[اسلامی]] در قرون متمادیه به همان طریق مخصوص، منقولات خویش را ثبت و ضبط کردهاند. | #احادیثی که در نقل آنها اتّصال سند لازم نیست، مثل آنچه در باب [[غزوات]] چون: [[جنگ بدر]] و [[جنگ حنین|حنین]] و [[جمل]] و [[صفّین]] و نظائر آنکه مشهود [[مسلمین]] و مشهور بین ایشان بوده و مورّخین [[اسلامی]] در قرون متمادیه به همان طریق مخصوص، منقولات خویش را ثبت و ضبط کردهاند. | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۸: | ||
امتیاز [[خبر غدیر]] این است که به هر دو طریق [[روایت]] شده یعنی هم در قالب حوادث [[تاریخی]] در مآثر و [[تواریخ]] که [[اتصال سند]] لازم نبوده، و هم در شکل [[احکام شریعت]] با اتصال سند. و همه [[علما]] [[امت]] (از خاصّه و عامّه) بر قبول آن اتّفاق نمودهاند و در دعوای اتفاق، هیچ گونه تردیدی نیست؛ زیرا [[شیعه]] [[حدیث]] مزبور را [[دلیل بر امامت حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} میداند و [[مخالفین شیعه]] با تأویلات غلطی که کردهاند، دلیل بر امامت آن [[حضرت]]{{ع}} نمیدانند، (ولی صدور آن را با عین عبارات شیعه نقل کردهاند) و هیچ فرقهای از فِرَق اسلامی را سراغ نداریم که [[سند حدیث]] را رد کرده، یا [[معتقد]] به بطلان آن باشند، یا [[امتناع]] از قبول آن نموده باشند، و (در جای خود ثابت شده که) آنچه همه امت [[اجماع]] بر آن داشته باشند، نزد ما و [[مخالفین]] ما [[حجّت]] است، گر چه در علّت و نحوه [[استدلال]]، اختلافی باشد<ref>تلخیص الشافی، ج۲، ص۱۶۹. قال: {{عربی|فإنّ الشیعه - قاطبه - تنقله و تتواتر به. و أکثر رواه أصحاب الحدیث ترویه بالأسانید المتصله، و جمیع أصحاب السّیر ینقلونه عن أسلافهم - خلفا عن سلف - نقلا بغیر أسناد مخصوص، کما نقلوا الوقائع و الحوادث الظاهره. و قد أورده مصنّفوا الحدیث فی جمله الصحیح. فقد استبدّ هذا الخبر بما لا یشارکه فیه سائر الأخبار، لأنّ الأخبار علی ضربین: أحدهما - لا تعتبر فی نقله الأسانید المتّصله کالخبر عن وقعه بدر، و حنین، و الجمل، و صفین، و ما جری مجری ذلک من الأمور الظاهره التی نقلها الناس - قرنا بعد قرن - بعد اسناد معین و طریق مخصوص. و الضرب الآخر - یعتبر فیه اتصال الأسانید، کأکثر أخبار الشریعه. و قد اجتمع فی خبر الغدیر الطریقان معا - مع تفرّقهما فی غیره من الأخبار -.... و مما یدل علی صحه الخبر، اطباق علماء الأمّه علی قبوله. و لا شبهه - فیما ادعیناه - من الاطباق، لأن الشیعه جعلته الحجه فی النص علی امیرالمؤمنین{{ع}} بالامامه و مخالفوا الشیعه تأوّلوه علی خلاف الامامه - علی اختلاف تأویلاتهم، فمنهم من یقول: انه یقتضی کونه{{ع}} الأفضل، و منهم من یقول: إنه یقتضی موالاته علی الظاهر و الباطن. و آخرون یذهبون فیه الی ولاء العتق و یجعلون سببه ما وقع من زید بن حارثه، أو ابنه أسامه: من المشاجره، الی غیر ما ذکرناه من ضروب التأویلات و الاعتقادات. و ما نعلم أنّ فرقه من فرق الأمّه ردت هذا الخبر، أو اعتقدت بطلانه، أو امتنعت من قبوله. و ما تجمع الأمّه علیه لا یکون إلا حقا عندنا و عند مخالفینا - و ان اختلفنا فی العله و الاستدلال}}.</ref>. | امتیاز [[خبر غدیر]] این است که به هر دو طریق [[روایت]] شده یعنی هم در قالب حوادث [[تاریخی]] در مآثر و [[تواریخ]] که [[اتصال سند]] لازم نبوده، و هم در شکل [[احکام شریعت]] با اتصال سند. و همه [[علما]] [[امت]] (از خاصّه و عامّه) بر قبول آن اتّفاق نمودهاند و در دعوای اتفاق، هیچ گونه تردیدی نیست؛ زیرا [[شیعه]] [[حدیث]] مزبور را [[دلیل بر امامت حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} میداند و [[مخالفین شیعه]] با تأویلات غلطی که کردهاند، دلیل بر امامت آن [[حضرت]]{{ع}} نمیدانند، (ولی صدور آن را با عین عبارات شیعه نقل کردهاند) و هیچ فرقهای از فِرَق اسلامی را سراغ نداریم که [[سند حدیث]] را رد کرده، یا [[معتقد]] به بطلان آن باشند، یا [[امتناع]] از قبول آن نموده باشند، و (در جای خود ثابت شده که) آنچه همه امت [[اجماع]] بر آن داشته باشند، نزد ما و [[مخالفین]] ما [[حجّت]] است، گر چه در علّت و نحوه [[استدلال]]، اختلافی باشد<ref>تلخیص الشافی، ج۲، ص۱۶۹. قال: {{عربی|فإنّ الشیعه - قاطبه - تنقله و تتواتر به. و أکثر رواه أصحاب الحدیث ترویه بالأسانید المتصله، و جمیع أصحاب السّیر ینقلونه عن أسلافهم - خلفا عن سلف - نقلا بغیر أسناد مخصوص، کما نقلوا الوقائع و الحوادث الظاهره. و قد أورده مصنّفوا الحدیث فی جمله الصحیح. فقد استبدّ هذا الخبر بما لا یشارکه فیه سائر الأخبار، لأنّ الأخبار علی ضربین: أحدهما - لا تعتبر فی نقله الأسانید المتّصله کالخبر عن وقعه بدر، و حنین، و الجمل، و صفین، و ما جری مجری ذلک من الأمور الظاهره التی نقلها الناس - قرنا بعد قرن - بعد اسناد معین و طریق مخصوص. و الضرب الآخر - یعتبر فیه اتصال الأسانید، کأکثر أخبار الشریعه. و قد اجتمع فی خبر الغدیر الطریقان معا - مع تفرّقهما فی غیره من الأخبار -.... و مما یدل علی صحه الخبر، اطباق علماء الأمّه علی قبوله. و لا شبهه - فیما ادعیناه - من الاطباق، لأن الشیعه جعلته الحجه فی النص علی امیرالمؤمنین{{ع}} بالامامه و مخالفوا الشیعه تأوّلوه علی خلاف الامامه - علی اختلاف تأویلاتهم، فمنهم من یقول: انه یقتضی کونه{{ع}} الأفضل، و منهم من یقول: إنه یقتضی موالاته علی الظاهر و الباطن. و آخرون یذهبون فیه الی ولاء العتق و یجعلون سببه ما وقع من زید بن حارثه، أو ابنه أسامه: من المشاجره، الی غیر ما ذکرناه من ضروب التأویلات و الاعتقادات. و ما نعلم أنّ فرقه من فرق الأمّه ردت هذا الخبر، أو اعتقدت بطلانه، أو امتنعت من قبوله. و ما تجمع الأمّه علیه لا یکون إلا حقا عندنا و عند مخالفینا - و ان اختلفنا فی العله و الاستدلال}}.</ref>. | ||
جای بسی [[تعجب]] و [[تأسّف]] است که با تصریح فحول علمای خاصّه و عامّه، به خصوص شیوخ و [[ائمّه]] و حفّاظ عامّه بر قطعیّت و مسلّمیت صدور [[حدیث غدیر]]، چگونه | جای بسی [[تعجب]] و [[تأسّف]] است که با تصریح فحول علمای خاصّه و عامّه، به خصوص شیوخ و [[ائمّه]] و حفّاظ عامّه بر قطعیّت و مسلّمیت صدور [[حدیث غدیر]]، چگونه «[[ابن تیمیه]]» [[ناصبی]] که عداوتش با [[خاندان رسالت]]{{عم}}، مشهور [[آفاق]] است و از [[لعن]] و [[سبّ]] و [[دشنام]] [[شیعه امامیّه]] - به دلیل [[پیروی]] ایشان از [[اهل بیت]] [[رسالت]]{{عم}} و [[اهانت]] به علمای فریقَین از هر گونه بیادبی و هتّاکی دریغ نداشته و بر خلاف [[موازین]] [[علمی]] به کلّی [[حدیثی]] را که در [[آسمان]] [[علم]]، و افق [[احادیث]] مرویّه، مانند [[خورشید]] تابان میدرخشد و تمام قرنها، [[زیور]] کتابهای [[دانشمندان اسلامی]] قرار گرفته و احدی را مجال [[شک و تردید]] در آن نبوده و نیست، - با کمال [[گستاخی]] - صریحاً [[انکار]] نموده است. | ||
او در کتاب «المنتقی» بر رد [[استدلال]] [[علامه حلّی]] - که فرمودند: «اتّفقوا علی نزولها - أی [[آیه]] البلاغ - فی علی{{ع}}؛ اتفاق [[علما]] [[فریقین]] است که آیه: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> در [[شأن]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نازل گردیده است». - مینویسد: | |||
{{عربی|قلنا: هذا أعظم کذبا و فریه من الأوّل، (أی آیه إنّما ولیّکم الله و رسوله...) فقولک: اتّفقوا علی نزولها فی علیّ کذب بل و لا قاله عالم}}<ref>المنتقی من منهاج الاعتدال، ص۴۲۲؛ و لاحظ: منهاج السنة، ج۷، ص۳۱۹.</ref>؛ | او در کتاب «المنتقی» بر رد [[استدلال]] [[علامه حلّی]] - که فرمودند: «اتّفقوا علی نزولها - أی [[آیه]] البلاغ - فی علی{{ع}}؛ اتفاق [[علما]] [[فریقین]] است که آیه: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> در [[شأن]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نازل گردیده است». - مینویسد: {{عربی|قلنا: هذا أعظم کذبا و فریه من الأوّل، (أی آیه إنّما ولیّکم الله و رسوله...) فقولک: اتّفقوا علی نزولها فی علیّ کذب بل و لا قاله عالم}}<ref>المنتقی من منهاج الاعتدال، ص۴۲۲؛ و لاحظ: منهاج السنة، ج۷، ص۳۱۹.</ref>؛ | ||
این که [[علامه]] دعوی اتّفاق بر نقل [[حدیث غدیر]] نموده، [[دروغ]] و افترایش بزرگتر است از آنچه در آیه | این که [[علامه]] دعوی اتّفاق بر نقل [[حدیث غدیر]] نموده، [[دروغ]] و افترایش بزرگتر است از آنچه در آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ}} گفته؛ زیرا ادّعاء اتفاق بر [[نزول آیه]] مزبور در [[شأن حضرت علی]] از ریشه دروغ است، و هیچ عالمی این سخن را بر زبان نرانده است! | ||
[[تکذیب]] [[حدیثی]] که در حدّ ارسال مسلّمات است، و نقلش از حد [[تواتر]] هم گذشته، چیزی جز [[عناد]] و [[دشمنی]] با [[آل رسول]]{{عم}} نیست! و آیا این همه علما و مؤلفین و شیوخ و حفّاظ عامّه، و مفسّرین و مورّخین که این [[حدیث]] را در کتب خود نقل کردهاند، و صحّت صدور آن را [[امضا]] نمودند، حتّی مثل [[ابن جریر طبری]] و [[حسکانی]] و [[سیوطی]] و [[ذهبی]] و [[ابن حجر]] و [[ابن عقده]] و.... و صدها نظائر ایشان که به تواتر و مسلّمیّت [[صدور حدیث]] فوق اعتراف کردهاند، هیچ یک از علما نبودهاند و بهرهای از [[علم]] نداشتهاند؟! یا بگوییم این امور بهترین [[شاهد]] بر [[نصب]] و [[عداوت]] و [[کفر]] [[قلبی]] او میباشد<ref>هر کس به کتاب «منهاج السنة» ابن تیمیّه، مراجعه کند، یقین به ناصبی بودنش میکند. برای اطلاع بر عقائد و آراء علماء عامه در مورد ابن تیمیّه به کتاب «الغدیر، ج۷، ص۸۷» مراجعه کنید.</ref>.<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص ۲۱۹.</ref> | [[تکذیب]] [[حدیثی]] که در حدّ ارسال مسلّمات است، و نقلش از حد [[تواتر]] هم گذشته، چیزی جز [[عناد]] و [[دشمنی]] با [[آل رسول]]{{عم}} نیست! و آیا این همه علما و مؤلفین و شیوخ و حفّاظ عامّه، و مفسّرین و مورّخین که این [[حدیث]] را در کتب خود نقل کردهاند، و صحّت صدور آن را [[امضا]] نمودند، حتّی مثل [[ابن جریر طبری]] و [[حسکانی]] و [[سیوطی]] و [[ذهبی]] و [[ابن حجر]] و [[ابن عقده]] و.... و صدها نظائر ایشان که به تواتر و مسلّمیّت [[صدور حدیث]] فوق اعتراف کردهاند، هیچ یک از علما نبودهاند و بهرهای از [[علم]] نداشتهاند؟! یا بگوییم این امور بهترین [[شاهد]] بر [[نصب]] و [[عداوت]] و [[کفر]] [[قلبی]] او میباشد<ref>هر کس به کتاب «منهاج السنة» ابن تیمیّه، مراجعه کند، یقین به ناصبی بودنش میکند. برای اطلاع بر عقائد و آراء علماء عامه در مورد ابن تیمیّه به کتاب «الغدیر، ج۷، ص۸۷» مراجعه کنید.</ref>.<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص ۲۱۹.</ref> |