عقل عملی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ولایت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = عقل
| موضوع مرتبط = عقل
| عنوان مدخل  = [[عقل عملی]]
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط = [[عقل عملی در قرآن]] - [[عقل عملی در حدیث]] - [[عقل عملی در اخلاق اسلامی]] - [[عقل عملی در عرفان اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[عقل عملی در اخلاق اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = عقل عملی (پرسش)
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


== مقدمه ==
== مقدمه ==
* حكما [[عقل]] را به دو قسم نظری و عملی تقسیم می‌کنند، ولی در تصویر تفاوت [[عقل]] عملی با [[عقل نظری]] و [[تعیین]] [[وظیفه]] هریک، با هم [[اختلاف]] دارند. تفاوت [[عقل نظری]] و [[عقل]] عملی به دو صورت تصویر شده است:
حكما [[عقل]] را به دو قسم نظری و عملی تقسیم می‌کنند، ولی در تصویر تفاوت [[عقل]] عملی با [[عقل نظری]] و [[تعیین]] [[وظیفه]] هریک، با هم [[اختلاف]] دارند. تفاوت [[عقل نظری]] و [[عقل]] عملی به دو صورت تصویر شده است:


== تفاوت غایی ==
== تفاوت غایی ==
* گروهی معتقدند [[عقل]] مبدأ [[ادراک]] است و در این جهت هیچ فرقی بین [[عقل نظری]] و [[عقل]] عملی نیست، تنها تفاوت این دو با هم، در [[مقام]] [[غایت]] است. هنگامی که [[هدف]] از [[ادراک]] چیزی فقط دانستن آن باشد، مبدأ آن [[ادراک]] را [[عقل نظری]] می‌نامند؛ مثل [[ادراک]] حقایق وجود و اگر [[هدف]] از [[ادراک]] چیزی عمل به آن باشد مبدأ آن [[ادراک]] را [[عقل]] عملی می‌گویند؛ مثل [[ادراک]] [[حسن]] [[صدق]] و [[قبح]] [[کذب]].
گروهی معتقدند [[عقل]] مبدأ [[ادراک]] است و در این جهت هیچ فرقی بین [[عقل نظری]] و [[عقل]] عملی نیست، تنها تفاوت این دو با هم، در [[مقام]] [[غایت]] است. هنگامی که [[هدف]] از [[ادراک]] چیزی فقط دانستن آن باشد، مبدأ آن [[ادراک]] را [[عقل نظری]] می‌نامند؛ مثل [[ادراک]] حقایق وجود و اگر [[هدف]] از [[ادراک]] چیزی عمل به آن باشد مبدأ آن [[ادراک]] را [[عقل]] عملی می‌گویند؛ مثل [[ادراک]] [[حسن]] [[صدق]] و [[قبح]] [[کذب]].
* طبق این نظر [[عقل]] عملی همانند [[عقل نظری]] مبدأ [[ادراک]] است نه مبدأ تحریک<ref>محمدرضا مظفر، المنطق، ج۳۴۳.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۱۷۱.</ref>.
 
طبق این نظر [[عقل]] عملی همانند [[عقل نظری]] مبدأ [[ادراک]] است نه مبدأ تحریک<ref>محمدرضا مظفر، المنطق، ج۳۴۳.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۱۷۱.</ref>.


== تفاوت جوهری ==
== تفاوت جوهری ==
* گروه دیگری معتقدند مبدأ [[ادراک]] در وجود [[انسان]]، همان [[عقل نظری]] است؛ خواه [[هدف]] از [[ادراک]] خود دانستن باشد یا عمل کردن؛ بنابراین، [[ادراک]] [[وظیفه]] [[عقل نظری]] است و [[عقل]] عملی هیچ دخالتی در [[ادراک]] ندارد. [[وظیفه]] [[عقل]] عملی اجرای [[فرامین]] [[عقل نظری]] و تحریک [[قوة]] [[غضب]] و [[شهوت]] برای اجرای آن [[احکام]] است<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۵۷؛ محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۷۴.</ref>. بنابراین [[عقل نظری]] و [[عقل]] عملی از نظر جوهر متفاوت‌اند.
گروه دیگری معتقدند مبدأ [[ادراک]] در وجود [[انسان]]، همان [[عقل نظری]] است؛ خواه [[هدف]] از [[ادراک]] خود دانستن باشد یا عمل کردن؛ بنابراین، [[ادراک]] [[وظیفه]] [[عقل نظری]] است و [[عقل]] عملی هیچ دخالتی در [[ادراک]] ندارد. [[وظیفه]] [[عقل]] عملی اجرای [[فرامین]] [[عقل نظری]] و تحریک [[قوة]] [[غضب]] و [[شهوت]] برای اجرای آن [[احکام]] است<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۵۷؛ محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۷۴.</ref>. بنابراین [[عقل نظری]] و [[عقل]] عملی از نظر جوهر متفاوت‌اند.
* طرفدارن این نظریه برای تحول و [[تکامل عقل]] نظری و [[عقل]] عملی مراحلی را برشمرده‌اند. این مراحل را از [[کلام]] [[شهید ثانی]] نام می‌بریم:
 
* اولین مرحله [[عقل نظری]] که دورترین مرحله آن از [[نقطه کمال]] [[عقل]] محسوب می‌شود، [[عقل]] هیولایی است. به این معنی که [[انسان]] فقط از استعداد [[ادراک]] برخوردار است.
طرفدارن این نظریه برای تحول و [[تکامل عقل]] نظری و [[عقل]] عملی مراحلی را برشمرده‌اند. این مراحل را از [[کلام]] [[شهید ثانی]] نام می‌بریم:
* مرحله دوم اینکه [[انسان]] مسائل ضروری را بالفعل [[درک]] کند و برای [[درک]] مسائل نظری آماده شود. این مرحله [[عقل]] بالملكه نامیده می‌شود؛ زیرا در این مرحله، استعداد انتقال به معقولات نظری در [[انسان]] [[راسخ]] شده، به صورت ملکه در می‌آید. [[انسان]] هنگامی که به این مرحله برسد، صلاحیت [[تکلیف]] پیدا می‌کند.
# اولین مرحله [[عقل نظری]] که دورترین مرحله آن از [[نقطه کمال]] [[عقل]] محسوب می‌شود، [[عقل]] هیولایی است. به این معنی که [[انسان]] فقط از استعداد [[ادراک]] برخوردار است.
* مرحله سوم این است که [[انسان]] مسائل نظری را [[درک]] کرده و هر وقت بخواهد با یک التفات آنها را در نظر می‌آورد، بدون اینکه به کسب جدید نیاز باشد؛ این مرحله، [[عقل]] بالفعل نامیده می‌شود.
# مرحله دوم اینکه [[انسان]] مسائل ضروری را بالفعل [[درک]] کند و برای [[درک]] مسائل نظری آماده شود. این مرحله [[عقل]] بالملكه نامیده می‌شود؛ زیرا در این مرحله، استعداد انتقال به معقولات نظری در [[انسان]] [[راسخ]] شده، به صورت ملکه در می‌آید. [[انسان]] هنگامی که به این مرحله برسد، صلاحیت [[تکلیف]] پیدا می‌کند.
* مرحله چهارم که مرحله کمال [[عقل نظری]] است، این است که معقولات نظری را [[مشاهده]] می‌کند. این مرحله را [[عقل]] مستفاد می‌نامند، زیرا این كمال تنها از راه [[ارتباط]] با [[عقل]] فعال که خارج از وجود [[انسان]] است به دست می‌آید.
# مرحله سوم این است که [[انسان]] مسائل نظری را [[درک]] کرده و هر وقت بخواهد با یک التفات آنها را در نظر می‌آورد، بدون اینکه به کسب جدید نیاز باشد؛ این مرحله، [[عقل]] بالفعل نامیده می‌شود.
* بنابراین [[عقل]] هیولایی و [[عقل]] بالملكه، در [[حقیقت]]، استعداد و [[آمادگی]] کمال‌اند. [[عقل]] مستفاد از نظر تحقق بر [[عقل]] بالفعل مقدم است؛ چون بدون مشاهده مكرر، [[قدرت]] استحضار به دست نمی‌آید، پس [[عقل]] بالفعل هر چند در بقا متأخر از [[عقل]] مستفاد است و پس از زوال [[مشاهده]] حدوث بر او مقدم است و هم از این رو برخی آن را در مرحله چهارم و پس از مستفاد قرار داده‌اند<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۱۷۱-۱۷۲.</ref>.
# مرحله چهارم که مرحله کمال [[عقل نظری]] است، این است که معقولات نظری را [[مشاهده]] می‌کند. این مرحله را [[عقل]] مستفاد می‌نامند، زیرا این كمال تنها از راه [[ارتباط]] با [[عقل]] فعال که خارج از وجود [[انسان]] است به دست می‌آید.
 
بنابراین [[عقل]] هیولایی و [[عقل]] بالملكه، در [[حقیقت]]، استعداد و [[آمادگی]] کمال‌اند. [[عقل]] مستفاد از نظر تحقق بر [[عقل]] بالفعل مقدم است؛ چون بدون مشاهده مكرر، [[قدرت]] استحضار به دست نمی‌آید، پس [[عقل]] بالفعل هر چند در بقا متأخر از [[عقل]] مستفاد است و پس از زوال [[مشاهده]] حدوث بر او مقدم است و هم از این رو برخی آن را در مرحله چهارم و پس از مستفاد قرار داده‌اند<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۱۷۱-۱۷۲.</ref>.


== [[مراتب عقل عملی]] ==
== مراتب عقل عملی ==
* [[عقل]] عملی نیز همانند [[عقل نظری]] در چهار مرتبه به کمال خود می‌رسد.
[[عقل]] عملی نیز همانند [[عقل نظری]] در چهار مرتبه به کمال خود می‌رسد.
* '''مرتبه اول:''' اولین مرتبه [[عقل]] عملی این است که با [[پیروی]] از [[قوانین]] [[دین اسلام]] و [[سنت رسول خدا]] {{صل}}، اعضا و جوارح ظاهری [[انسان]] از [[اعمال ناشایست]] و [[کارهای حرام]] [[پاک]] شود.
# '''مرتبه اول:''' اولین مرتبه [[عقل]] عملی این است که با [[پیروی]] از [[قوانین]] [[دین اسلام]] و [[سنت رسول خدا]] {{صل}}، اعضا و جوارح ظاهری [[انسان]] از [[اعمال ناشایست]] و [[کارهای حرام]] [[پاک]] شود.
* '''مرتبه دوم:''' در مرتبه دوم، [[باطن]] [[انسان]] از صفت‌ها و سجایای [[ناپسند]] و [[رذیلت‌های اخلاقی]] که [[انسان]] را از توجه به [[عالم غیب]] باز می‌دارند، [[تطهیر]] می‌شود.
# '''مرتبه دوم:''' در مرتبه دوم، [[باطن]] [[انسان]] از صفت‌ها و سجایای [[ناپسند]] و [[رذیلت‌های اخلاقی]] که [[انسان]] را از توجه به [[عالم غیب]] باز می‌دارند، [[تطهیر]] می‌شود.
* '''مرتبه سوم:''' هنگامی که [[انسان]] از [[رذیلت‌های اخلاقی]] [[پاک]] شود، زمینه [[اتصال به عالم غیب]] در وجود او فراهم می‌شود و [[انسان]] با [[غیب]] و [[ملکوت]] عالم رابطه برقرار می‌کند؛ این [[ارتباط]] مرتبه سوم کمال [[عقل]] عملی است.
# '''مرتبه سوم:''' هنگامی که [[انسان]] از [[رذیلت‌های اخلاقی]] [[پاک]] شود، زمینه [[اتصال به عالم غیب]] در وجود او فراهم می‌شود و [[انسان]] با [[غیب]] و [[ملکوت]] عالم رابطه برقرار می‌کند؛ این [[ارتباط]] مرتبه سوم کمال [[عقل]] عملی است.
* '''مرتبه چهارم:''' هنگامی که [[انسان]] با حرکت صعودی و مشاهده [[ملکوت]] عالم به جایی برسد که به کلی از خود بریده شود، صفت‌های [[جمال]] و جلال [[حضرت]]، [[حق]] را [[مشاهده]] می‌کند و حالی به او دست می‌دهد که جز کمال او کمالی نمی‌بیند، با وجود [[علم فراگیر]] آن [[حضرت]] [[علمی]] [[مشاهده]] کمال نمی‌کند [[عقل]] و می‌بیند که هر وجود و کمالی از وجود [[حضرت]] او سرچشمه می‌گیرد<ref>شهید ثانی، حقایق الایمان، ص۱۴۱-۱۳۹.</ref>. این مرحله آخر کمال [[عقل]] عملی است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۱۷۲.</ref>.
# '''مرتبه چهارم:''' هنگامی که [[انسان]] با حرکت صعودی و مشاهده [[ملکوت]] عالم به جایی برسد که به کلی از خود بریده شود، صفت‌های [[جمال]] و جلال حضرت، [[حق]] را [[مشاهده]] می‌کند و حالی به او دست می‌دهد که جز کمال او کمالی نمی‌بیند، با وجود [[علم فراگیر]] آن [[حضرت]] [[علمی]] [[مشاهده]] کمال نمی‌کند [[عقل]] و می‌بیند که هر وجود و کمالی از وجود [[حضرت]] او سرچشمه می‌گیرد<ref>شهید ثانی، حقایق الایمان، ص۱۴۱-۱۳۹.</ref>. این مرحله آخر کمال [[عقل]] عملی است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۱۷۲.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:1100246.jpg|22px]] [[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|'''اخلاق الاهی ج۱''']]
# [[پرونده:1100246.jpg|22px]] [[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|'''اخلاق الاهی ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۴۰: خط ۴۲:
{{حکمت}}
{{حکمت}}


[[رده: عقل]]
[[رده:عقل]]
[[رده: عقل عملی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۴۵

مقدمه

حكما عقل را به دو قسم نظری و عملی تقسیم می‌کنند، ولی در تصویر تفاوت عقل عملی با عقل نظری و تعیین وظیفه هریک، با هم اختلاف دارند. تفاوت عقل نظری و عقل عملی به دو صورت تصویر شده است:

تفاوت غایی

گروهی معتقدند عقل مبدأ ادراک است و در این جهت هیچ فرقی بین عقل نظری و عقل عملی نیست، تنها تفاوت این دو با هم، در مقام غایت است. هنگامی که هدف از ادراک چیزی فقط دانستن آن باشد، مبدأ آن ادراک را عقل نظری می‌نامند؛ مثل ادراک حقایق وجود و اگر هدف از ادراک چیزی عمل به آن باشد مبدأ آن ادراک را عقل عملی می‌گویند؛ مثل ادراک حسن صدق و قبح کذب.

طبق این نظر عقل عملی همانند عقل نظری مبدأ ادراک است نه مبدأ تحریک[۱][۲].

تفاوت جوهری

گروه دیگری معتقدند مبدأ ادراک در وجود انسان، همان عقل نظری است؛ خواه هدف از ادراک خود دانستن باشد یا عمل کردن؛ بنابراین، ادراک وظیفه عقل نظری است و عقل عملی هیچ دخالتی در ادراک ندارد. وظیفه عقل عملی اجرای فرامین عقل نظری و تحریک قوة غضب و شهوت برای اجرای آن احکام است[۳]. بنابراین عقل نظری و عقل عملی از نظر جوهر متفاوت‌اند.

طرفدارن این نظریه برای تحول و تکامل عقل نظری و عقل عملی مراحلی را برشمرده‌اند. این مراحل را از کلام شهید ثانی نام می‌بریم:

  1. اولین مرحله عقل نظری که دورترین مرحله آن از نقطه کمال عقل محسوب می‌شود، عقل هیولایی است. به این معنی که انسان فقط از استعداد ادراک برخوردار است.
  2. مرحله دوم اینکه انسان مسائل ضروری را بالفعل درک کند و برای درک مسائل نظری آماده شود. این مرحله عقل بالملكه نامیده می‌شود؛ زیرا در این مرحله، استعداد انتقال به معقولات نظری در انسان راسخ شده، به صورت ملکه در می‌آید. انسان هنگامی که به این مرحله برسد، صلاحیت تکلیف پیدا می‌کند.
  3. مرحله سوم این است که انسان مسائل نظری را درک کرده و هر وقت بخواهد با یک التفات آنها را در نظر می‌آورد، بدون اینکه به کسب جدید نیاز باشد؛ این مرحله، عقل بالفعل نامیده می‌شود.
  4. مرحله چهارم که مرحله کمال عقل نظری است، این است که معقولات نظری را مشاهده می‌کند. این مرحله را عقل مستفاد می‌نامند، زیرا این كمال تنها از راه ارتباط با عقل فعال که خارج از وجود انسان است به دست می‌آید.

بنابراین عقل هیولایی و عقل بالملكه، در حقیقت، استعداد و آمادگی کمال‌اند. عقل مستفاد از نظر تحقق بر عقل بالفعل مقدم است؛ چون بدون مشاهده مكرر، قدرت استحضار به دست نمی‌آید، پس عقل بالفعل هر چند در بقا متأخر از عقل مستفاد است و پس از زوال مشاهده حدوث بر او مقدم است و هم از این رو برخی آن را در مرحله چهارم و پس از مستفاد قرار داده‌اند[۴].

مراتب عقل عملی

عقل عملی نیز همانند عقل نظری در چهار مرتبه به کمال خود می‌رسد.

  1. مرتبه اول: اولین مرتبه عقل عملی این است که با پیروی از قوانین دین اسلام و سنت رسول خدا (ص)، اعضا و جوارح ظاهری انسان از اعمال ناشایست و کارهای حرام پاک شود.
  2. مرتبه دوم: در مرتبه دوم، باطن انسان از صفت‌ها و سجایای ناپسند و رذیلت‌های اخلاقی که انسان را از توجه به عالم غیب باز می‌دارند، تطهیر می‌شود.
  3. مرتبه سوم: هنگامی که انسان از رذیلت‌های اخلاقی پاک شود، زمینه اتصال به عالم غیب در وجود او فراهم می‌شود و انسان با غیب و ملکوت عالم رابطه برقرار می‌کند؛ این ارتباط مرتبه سوم کمال عقل عملی است.
  4. مرتبه چهارم: هنگامی که انسان با حرکت صعودی و مشاهده ملکوت عالم به جایی برسد که به کلی از خود بریده شود، صفت‌های جمال و جلال حضرت، حق را مشاهده می‌کند و حالی به او دست می‌دهد که جز کمال او کمالی نمی‌بیند، با وجود علم فراگیر آن حضرت علمی مشاهده کمال نمی‌کند عقل و می‌بیند که هر وجود و کمالی از وجود حضرت او سرچشمه می‌گیرد[۵]. این مرحله آخر کمال عقل عملی است[۶].

منابع

پانویس

  1. محمدرضا مظفر، المنطق، ج۳۴۳.
  2. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۷۱.
  3. محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۵۷؛ محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۷۴.
  4. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۲.
  5. شهید ثانی، حقایق الایمان، ص۱۴۱-۱۳۹.
  6. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۷۲.