عترت در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== جایگاه [[عترت]] در [[سنت نبوی]] == | == جایگاه [[عترت]] در [[سنت نبوی]] == | ||
از دیدگاه [[شیعه]]، [[عترت پیامبر]]{{صل}} جدا از سنت نبوی نیست و اساسیترین و روشنترین راه رسیدن به [[سنت پیامبر]]{{صل}} [[پیروی]] از عترت است. در [[حدیث ثقلین]] | از دیدگاه [[شیعه]]، [[عترت پیامبر]]{{صل}} جدا از سنت نبوی نیست و اساسیترین و روشنترین راه رسیدن به [[سنت پیامبر]]{{صل}} [[پیروی]] از عترت است. در [[حدیث ثقلین]] که متواتر بین [[فریقین]] است و هیچگونه [[شک]] و شبههای در صدور آن از [[پیامبر]]{{صل}} وجود ندارد، عترت به عنوان [[عدل]] [[قرآن]] و [[مرجع دینی]] [[امت]] شناسانده شده است. [[رسول الله]]{{صل}} در این [[حدیث]] [[نورانی]] فرمود: من دو چیز گرانبها میان شما به جا میگذارم. تا وقتی به آن دو تمسک جویید، پس از من [[گمراه]] نخواهید شد. یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است: [[کتاب خدا]] ریسمانی کشیده شده از [[آسمان]] تا [[زمین]] و عترتم! [[اهل]] بیتم! آن دو از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۶۰.</ref>. | ||
من دو چیز گرانبها میان شما به جا میگذارم. تا وقتی به آن دو | |||
این حدیث، با تعبیرها و سندهای گوناگون، در | این حدیث، با تعبیرها و سندهای گوناگون، در منابع اسلامی وارد شده است؛ از جمله در [[صحیح مسلم]]،<ref>مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۸۳.</ref> [[سنن]] الدارمی،<ref>دارمی، سنن الدارمی، ج۴، ص۲۰۱۹.</ref> [[مسند الإمام أحمد ابن حنبل]]،<ref>ابن حنبل، المسند، ج۱۷، ص۱۷۰.</ref> [[مسند]] ابن أبی [[شیبه]]،<ref>ابن ابی شیبة، مسند ابن أبی شیبة، ج۱، ص۳۵۱.</ref> [[مسند البزار]] المنشور باسم [[البحر]] الزخار،<ref>بزار، مسند البزار، ج۱۰، ص۲۳۱.</ref> [[المعجم الکبیر]]،<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۶۶.</ref> [[کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال]]<ref>متقی هندی، کنز العمال، ج۱، ص۱۸۶.</ref> و... حدود ۳۰۴ مورد این حدیث آمده است که هیچ یک از محدثان اهل سنت نتوانسته است در سند آن خدشه وارد کند. | ||
به گفته [[ابنحجر]]، حدیث ثقلین طرق بسیار دارد و از بیست [[صحابی]] نقل شده است<ref>ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، ج۲، ص۶۵۳.</ref>. [[حدیث]] در | به گفته [[ابنحجر]]، حدیث ثقلین طرق بسیار دارد و از بیست [[صحابی]] نقل شده است<ref>ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، ج۲، ص۶۵۳.</ref>. [[حدیث]] در منابع اهل سنت به ۳۵ طریق و در منابع شیعه به ۷۲ طریق میرسد<ref>حکیم، اصول العامة للفقه المقارن، ص۱۵۸.</ref>. البته در بعضی از نقلها تعبیر به {{متن حدیث|كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِي}} شده است. اما حدیث {{متن حدیث|كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي}} متواتر،<ref>طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۲۷۴.</ref> و حدیث {{متن حدیث|كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِي}} خبر واحد است و هیچگاه نمیتواند در برابر آن قرار گیرد. علاوه بر این، [[حدیث]] مذکور از سوی علمای اهل سنت تضعیف شده است. [[حاکم نیشابوری]] متن یاد شده را با [[اسناد]] زیر نقل کرده است: {{متن حدیث|اسماعيل بن أبي أويس، عن ابي اويس عن ثور بن زيد الديلمي، عن عكرمة، عن ابن عباس قال رسول الله{{صل}}: «يا أيها الناس إني قد تركت فيكم ما ان اعتصمتم به فلن تضلوا ابدا كتاب الله و سنة نبيه}}<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۱۷۱.</ref>؛ ای [[مردم]] من در میان شما دو چیز را باقی میگذارم. مادامی که به آن دو چنگ زنید، هرگز [[گمراه]] نمیشوید: [[کتاب خدا]] و [[سنت]] پیامبرش را! | ||
{{متن حدیث|اسماعيل بن أبي أويس، عن ابي اويس عن ثور بن زيد الديلمي، عن عكرمة، عن ابن عباس قال رسول الله{{صل}}: «يا أيها | |||
میان راویان این متن، پدر و پسری هست که آفت سندند و آن دو اسماعیل بن ابی [[اویس]] و ابواویس هستند: پدر و پسری که نه تنها توثیق نشدهاند، بلکه به [[کذب]] و وضع و جعل متهم هستند. | |||
میان | |||
حافظ مزی از محققان فن رجال، درباره اسماعیل و پدرش نقل میکند: یحیی بن معین میگوید: «أبو أویس و فرزند او ضعیفاند»، و نیز از یحیی بن معین نقل شده که میگفت: «این دو نفر [[حدیث]] را میدزدند»، ابن معین همچنین درباره فرزند ابواویس گفته است: «نمیتوان به او اعتماد کرد». [[نسائی]] درباره فرزند گفته است: «او [[ضعیف]] است و ثقه نیست». ابوالقاسم لالکائی گفته است: «نسائی علیه او زیاد سخن گفته، تا آنجا که گفته است باید حدیث او را ترک [[شیعه]] کرد. [[ابن عدی]] میگوید: «ابن ابی اویس از دایی خود، مالک، [[احادیث]] غریبی را [[روایت]] میکند که هیچ کس آن را نمیپذیرد»<ref>حافظ مزی، تهذیب الکمال، ج۳، ص۱۲۷ – ۱۲۹.</ref>. | |||
یحیی بن معین میگوید: «أبو أویس و فرزند او ضعیفاند»، و نیز از یحیی بن معین نقل شده که میگفت: «این دو نفر [[حدیث]] را میدزدند»، ابن معین همچنین درباره فرزند ابواویس گفته است: «نمیتوان به او | |||
[[ابنحجر]] آورده است: «هر گز با حدیث ابن أبی أویس، به دلیل قدحی که [[نسایی]] درباره او انجام داده است نمیتوان [[احتجاج]] کرد»<ref>ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱، ص۳۹۱.</ref>. | [[ابنحجر]] آورده است: «هر گز با حدیث ابن أبی أویس، به دلیل قدحی که [[نسایی]] درباره او انجام داده است نمیتوان [[احتجاج]] کرد»<ref>ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱، ص۳۹۱.</ref>. حافظ سید احمد بن صدیق، از سلمة بن شیب نقل میکند که از اسماعیل بن ابی اویس شنیده که میگفت: «آنگاه که [[اهل]] [[مدینه]] درباره موضوعی دو گروه میشوند، من [[حدیث]] جعل میکنم»<ref>غماری حسنی، فتح الملک العلی، ص۳۶.</ref>. [[ابن ابیحاتم]] از پدرش [[ابوحاتم رازی]] درباره ابواویس نقل میکند: [[حدیث]] او نوشته میشود، ولی با آن [[احتجاج]] نمیشود و حدیث او [[قوی]] و محکم نیست»<ref>ابن ابیحاتم، الجرح والتعدیل، ج۵، ص۹۲.</ref>. | ||
[[ | بنابراین روایتی که در سند آن، این دو نفر باشند، هرگز نمیتوان به آن استناد کرد. البته [[حاکم نیشابوری]] با سندی دیگر نیز این حدیث را از [[ابوهریره]] چنین نقل میکند: {{متن حدیث|إني قد تركت فيكم شيئين لن تضلوا بعدهما: كتاب الله و سنتي و لن يفترقا حتى يردا علي الحوض}}<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۱۷۲.</ref>؛ من در میان شما دو چیز را باقی میگذارم که بعد از آن دو هرگز [[گمراه]] نخواهید شد: [[کتاب خدا]] و [[سنت]] من! هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض بر من وارد شوند. این متن را حاکم با چنین سندی نقل کرده است: {{عربی|"الضبي عن صالح بن موسى الطلحي عن عبد العزيز بن رفيع عن أبي صالح عن أبي هريرة"}}. | ||
این حدیث، بسان حدیث پیشین، مجعول است و میان رجال سند، نام صالح بن موسی الطلحی آمده است. [[مزی]] درباره این شخص مینویسد: یحیی بن معین میگوید: «صالح بن موسی قابل اعتماد نیست». ابوحاتم رازی میگوید: «حدیث او ضعیف و منکر است. او بسیاری از [[احادیث]] منکر را از افراد [[ثقه]] نقل میکند». [[نسائی]] میگوید: «حدیث او نوشته نمیشود». در جایی دیگر میگوید: «حدیث او متروک است»<ref>حافظ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۳، ص۹۶ و ۹۷.</ref>. | |||
ابنحبان میگوید: «صالح بن موسی به افراد ثقه چیزهایی را نسبت میدهد که شبیه سخنان آنان نیست». سر انجام میگوید: «حدیث او [[حجت]] نیست»<ref>ابن حبان، المجروحین، ج۱، ص۳۶۹.</ref>. [[ابن عبدالبر]] این حدیث را با سند دیگری نقل کرده است:{{عربی|"عبد الرحمان بن يحيى عن احمد بن سعيد عن محمد بن ابراهيم الدبيلي عن علي بن زيد الفرائضي عن الحنيني عن كثير بن عبد الله بن عمرو بن عوف عن أبيه عن جده"}}<ref>ابن عبدالبر، التمهید، ج۲۴، ص۳۳۱.</ref>. [[ابنحجر]]، از [[کثیر بن عبدالله]]، به منکرالحدیث یاد کرده<ref>ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۸، ص۴۱۸.</ref> و او را یکی از ارکان [[دروغ]] خوانده است<ref>ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۸، ص۴۲۲.</ref>. ابنحبان میگوید: «[[عبدالله بن کثیر]]، از پدر و جدش، کتاب [[حدیث]] را نقل میکند که اساس آن جعل است»<ref>ابن حبان، المجروحین، ج۲، ص۲۲۱.</ref>. | |||
وجود افراد غیرمعتبر در سلسله سند این حدیث و متواتر بودن [[حدیث]] {{متن حدیث|كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي}} سبب شده است شماری از علمای [[مذاهب]]، آن را مجعول و از ساختههای [[امویان]]، برای از میدان به در کردن [[عترت]]، بدانند. [[حسن بن علی]] سقاف، از علمای [[شافعی]]، پس از تصحیح و [[تأیید]] [[روایت]] {{متن حدیث|كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي}} تأکید کرده است: «خبر {{متن حدیث|كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِي}} موضوع و مجعول است و [[امویها]] و [[پیروان]] آنان در جعل آن دست داشتهاند»<ref>سقاف، صحیح صفة صلاة النبی، ص۲۸۹.</ref>.<ref>[[رحمتالله ضیایی|ضیایی، رحمتالله]]، [[شیعه و سنت نبوی (مقاله)| مقاله «شیعه و سنت نبوی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص۱۶.</ref> | |||
وجود افراد غیرمعتبر در سلسله سند این | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۶
جایگاه عترت در سنت نبوی
از دیدگاه شیعه، عترت پیامبر(ص) جدا از سنت نبوی نیست و اساسیترین و روشنترین راه رسیدن به سنت پیامبر(ص) پیروی از عترت است. در حدیث ثقلین که متواتر بین فریقین است و هیچگونه شک و شبههای در صدور آن از پیامبر(ص) وجود ندارد، عترت به عنوان عدل قرآن و مرجع دینی امت شناسانده شده است. رسول الله(ص) در این حدیث نورانی فرمود: من دو چیز گرانبها میان شما به جا میگذارم. تا وقتی به آن دو تمسک جویید، پس از من گمراه نخواهید شد. یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است: کتاب خدا ریسمانی کشیده شده از آسمان تا زمین و عترتم! اهل بیتم! آن دو از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند[۱].
این حدیث، با تعبیرها و سندهای گوناگون، در منابع اسلامی وارد شده است؛ از جمله در صحیح مسلم،[۲] سنن الدارمی،[۳] مسند الإمام أحمد ابن حنبل،[۴] مسند ابن أبی شیبه،[۵] مسند البزار المنشور باسم البحر الزخار،[۶] المعجم الکبیر،[۷] کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال[۸] و... حدود ۳۰۴ مورد این حدیث آمده است که هیچ یک از محدثان اهل سنت نتوانسته است در سند آن خدشه وارد کند.
به گفته ابنحجر، حدیث ثقلین طرق بسیار دارد و از بیست صحابی نقل شده است[۹]. حدیث در منابع اهل سنت به ۳۵ طریق و در منابع شیعه به ۷۲ طریق میرسد[۱۰]. البته در بعضی از نقلها تعبیر به «كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِي» شده است. اما حدیث «كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي» متواتر،[۱۱] و حدیث «كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِي» خبر واحد است و هیچگاه نمیتواند در برابر آن قرار گیرد. علاوه بر این، حدیث مذکور از سوی علمای اهل سنت تضعیف شده است. حاکم نیشابوری متن یاد شده را با اسناد زیر نقل کرده است: «اسماعيل بن أبي أويس، عن ابي اويس عن ثور بن زيد الديلمي، عن عكرمة، عن ابن عباس قال رسول الله(ص): «يا أيها الناس إني قد تركت فيكم ما ان اعتصمتم به فلن تضلوا ابدا كتاب الله و سنة نبيه»[۱۲]؛ ای مردم من در میان شما دو چیز را باقی میگذارم. مادامی که به آن دو چنگ زنید، هرگز گمراه نمیشوید: کتاب خدا و سنت پیامبرش را!
میان راویان این متن، پدر و پسری هست که آفت سندند و آن دو اسماعیل بن ابی اویس و ابواویس هستند: پدر و پسری که نه تنها توثیق نشدهاند، بلکه به کذب و وضع و جعل متهم هستند.
حافظ مزی از محققان فن رجال، درباره اسماعیل و پدرش نقل میکند: یحیی بن معین میگوید: «أبو أویس و فرزند او ضعیفاند»، و نیز از یحیی بن معین نقل شده که میگفت: «این دو نفر حدیث را میدزدند»، ابن معین همچنین درباره فرزند ابواویس گفته است: «نمیتوان به او اعتماد کرد». نسائی درباره فرزند گفته است: «او ضعیف است و ثقه نیست». ابوالقاسم لالکائی گفته است: «نسائی علیه او زیاد سخن گفته، تا آنجا که گفته است باید حدیث او را ترک شیعه کرد. ابن عدی میگوید: «ابن ابی اویس از دایی خود، مالک، احادیث غریبی را روایت میکند که هیچ کس آن را نمیپذیرد»[۱۳].
ابنحجر آورده است: «هر گز با حدیث ابن أبی أویس، به دلیل قدحی که نسایی درباره او انجام داده است نمیتوان احتجاج کرد»[۱۴]. حافظ سید احمد بن صدیق، از سلمة بن شیب نقل میکند که از اسماعیل بن ابی اویس شنیده که میگفت: «آنگاه که اهل مدینه درباره موضوعی دو گروه میشوند، من حدیث جعل میکنم»[۱۵]. ابن ابیحاتم از پدرش ابوحاتم رازی درباره ابواویس نقل میکند: حدیث او نوشته میشود، ولی با آن احتجاج نمیشود و حدیث او قوی و محکم نیست»[۱۶].
بنابراین روایتی که در سند آن، این دو نفر باشند، هرگز نمیتوان به آن استناد کرد. البته حاکم نیشابوری با سندی دیگر نیز این حدیث را از ابوهریره چنین نقل میکند: «إني قد تركت فيكم شيئين لن تضلوا بعدهما: كتاب الله و سنتي و لن يفترقا حتى يردا علي الحوض»[۱۷]؛ من در میان شما دو چیز را باقی میگذارم که بعد از آن دو هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و سنت من! هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض بر من وارد شوند. این متن را حاکم با چنین سندی نقل کرده است: "الضبي عن صالح بن موسى الطلحي عن عبد العزيز بن رفيع عن أبي صالح عن أبي هريرة".
این حدیث، بسان حدیث پیشین، مجعول است و میان رجال سند، نام صالح بن موسی الطلحی آمده است. مزی درباره این شخص مینویسد: یحیی بن معین میگوید: «صالح بن موسی قابل اعتماد نیست». ابوحاتم رازی میگوید: «حدیث او ضعیف و منکر است. او بسیاری از احادیث منکر را از افراد ثقه نقل میکند». نسائی میگوید: «حدیث او نوشته نمیشود». در جایی دیگر میگوید: «حدیث او متروک است»[۱۸].
ابنحبان میگوید: «صالح بن موسی به افراد ثقه چیزهایی را نسبت میدهد که شبیه سخنان آنان نیست». سر انجام میگوید: «حدیث او حجت نیست»[۱۹]. ابن عبدالبر این حدیث را با سند دیگری نقل کرده است:"عبد الرحمان بن يحيى عن احمد بن سعيد عن محمد بن ابراهيم الدبيلي عن علي بن زيد الفرائضي عن الحنيني عن كثير بن عبد الله بن عمرو بن عوف عن أبيه عن جده"[۲۰]. ابنحجر، از کثیر بن عبدالله، به منکرالحدیث یاد کرده[۲۱] و او را یکی از ارکان دروغ خوانده است[۲۲]. ابنحبان میگوید: «عبدالله بن کثیر، از پدر و جدش، کتاب حدیث را نقل میکند که اساس آن جعل است»[۲۳].
وجود افراد غیرمعتبر در سلسله سند این حدیث و متواتر بودن حدیث «كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي» سبب شده است شماری از علمای مذاهب، آن را مجعول و از ساختههای امویان، برای از میدان به در کردن عترت، بدانند. حسن بن علی سقاف، از علمای شافعی، پس از تصحیح و تأیید روایت «كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي» تأکید کرده است: «خبر «كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِي» موضوع و مجعول است و امویها و پیروان آنان در جعل آن دست داشتهاند»[۲۴].[۲۵]
منابع
پانویس
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۶۰.
- ↑ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۸۳.
- ↑ دارمی، سنن الدارمی، ج۴، ص۲۰۱۹.
- ↑ ابن حنبل، المسند، ج۱۷، ص۱۷۰.
- ↑ ابن ابی شیبة، مسند ابن أبی شیبة، ج۱، ص۳۵۱.
- ↑ بزار، مسند البزار، ج۱۰، ص۲۳۱.
- ↑ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۶۶.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ج۱، ص۱۸۶.
- ↑ ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، ج۲، ص۶۵۳.
- ↑ حکیم، اصول العامة للفقه المقارن، ص۱۵۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۲۷۴.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۱۷۱.
- ↑ حافظ مزی، تهذیب الکمال، ج۳، ص۱۲۷ – ۱۲۹.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱، ص۳۹۱.
- ↑ غماری حسنی، فتح الملک العلی، ص۳۶.
- ↑ ابن ابیحاتم، الجرح والتعدیل، ج۵، ص۹۲.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۱۷۲.
- ↑ حافظ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۳، ص۹۶ و ۹۷.
- ↑ ابن حبان، المجروحین، ج۱، ص۳۶۹.
- ↑ ابن عبدالبر، التمهید، ج۲۴، ص۳۳۱.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۸، ص۴۱۸.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۸، ص۴۲۲.
- ↑ ابن حبان، المجروحین، ج۲، ص۲۲۱.
- ↑ سقاف، صحیح صفة صلاة النبی، ص۲۸۹.
- ↑ ضیایی، رحمتالله، مقاله «شیعه و سنت نبوی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص۱۶.