کهانت: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ':"' به ': "') |
جز (جایگزینی متن - 'پرونده:13790.jpg' به 'پرونده:IM010488.jpg') |
||
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[کهانت در قرآن]] - [[کهانت در حدیث]] - [[کهانت در کلام اسلامی]] - [[کهانت در فلسفه اسلامی]] - [[کهانت در عرفان اسلامی]] | پرسش مرتبط = }} | ||
==چیستی کهانت== | == چیستی کهانت == | ||
[[پیش از ظهور]] [[اسلام]]، عربها کهانت و پدیدههای شعری را اموری میدانستند که ریشه در عالمی دیگر، در ورای این عالمِ محسوس و مرئی دارد. [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] تأکید میکند که [[قرآن]] نه سخن شاعر و نه سخن کاهن است. این تأکید روشن میسازد که در عصر [[نزول قرآن]] و پیش از آن، کسانی با عنوان کاهن ادعای [[ارتباط با عالم غیب]] داشتهاند. | |||
==اقسام کهانت== | کهانت ادعای غیبگویی در مورد حوادث گذشته و [[آینده]] است؛ [[کاهنان]] کسانی بودند که افراد برای کسب اطلاع از [[حوادث آینده]]، تعبیر رؤیاها، [[شفا]] گرفتن و از بین بردن [[دشمنیها]] به آنها [[رجوع]] میکردند. [[استنباط]] عمومی از کاهن این بود که شخص کاهن با فردی از جنّ سر و کار دارد و آن جنّ به [[وسیله]] استراق [[سمع]]، از [[اخبار غیبی]] [[آگاه]] میشود. [[کاهنان]] معمولاً زبان خاصی داشتند که سجع از ویژگیهای آن بود. همچنین سخنان آنها ابهامآلود بود به طوری که تأویلات گوناگونی را بر میتافت<ref>ر. ک: موسوعة الادیان المیسرة، ص۴۲۰؛ طاش کبریزاده، احمد بن مصطفی، موسوعة مصطلحات مفتاح السادة و مصباح السیادة فی موضوعات العلوم، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۱۹۹۸م، ص ۷۵۳ ـ ۴ و ۵۳۰ ـ ۵۲۸.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۲۰ - ۲۲.</ref>. | ||
[[خداوند]] تأکید میکند که [[قرآن]] سخن کاهن نیست تا مبادا [[مردم]] [[وحی]] را با کهانت [[اشتباه]] بگیرند: {{متن قرآن| إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلا مَا تُؤْمِنُونَ وَلا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلا مَا تَذَكَّرُونَ تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref> که این (قرآن) بازخوانده فرستادهای گرامی است. و گفتار شاعر نیست؛ اندک ایمان میآورید. و نه گفتار پیشگوست؛ اندک پند میپذیرید. فرو فرستادهای از پروردگار جهانیان است؛ سوره حاقه، آیه: ۴۰ -۴۳.</ref> و نیز میگوید: {{متن قرآن|فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلا مَجْنُونٍ}}<ref> بنابراین پند بده که تو، به (برکت) نعمت پروردگارت نه پیشگویی و نه دیوانه؛ سوره طور، آیه:۲۹.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۲۰ - ۲۲.</ref>. | |||
مطابق برخی [[احادیث]]، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[مردم]] را از [[تصدیق]] [[کاهنان]] بر حذر میداشت تا جایی که فرمودند: "هر کس نزد کاهن و ساحری رود و او را در گفتههایش [[تصدیق]] کند، به آنچه بر [[محمد]] نازل شده، [[کافر]] شده است"<ref>مسند، احمد بن حنبل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج ۱۲، ص ۴۲۹.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۲۰ - ۲۲.</ref>. | |||
== اقسام کهانت == | |||
[[فخر رازی]] گفته است که کهانت دو نوع است: نوع اول غیر اکتسابی و نوع دوم اکتسابی است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۲۰ - ۲۲.</ref>. | |||
نوع اوّل در برخی از [[نفوس]] به صورت ذاتی وجود دارد و به بیان روشنتر از [[خواص]] برخی از [[نفوس]] است. اما نوع دوم با اشتغال به برخی امور مانند [[نجوم]] قابل کسب است<ref>ر. ک: طاش کبریزاده، پیشین، ص ۷۵۳ (به نقل از فخر رازی، السرّ المکتوم فی مخاطبة الشمس و القمر و النجوم؛ کشف الظنون؛ ج ۲، ص ۹۸۹.).</ref>. از سخنان [[فخر رازی]] استفاده میشود که [[نهی]] در [[احادیث]] ناظر به گونه دوم کهانت است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۲۰ - ۲۲.</ref>. | |||
برخی از دایرة المعارفهای غربی نیز [[وحی]] را به گونهای تعریف کردهاند که شامل کهانت، فالبینی، [[سحر]] و [[جادو]] نیز میشود<ref>Mircea Eliade, The Encyclopedia of Religion، ج ۱۲، ص ۱۵۶.</ref>. باید گفت که اگر منظورشان معنای عامّ لغوی [[وحی]] است، در آن سخنی نیست، اما اگر مرادشان [[وحی]] به عنوان مصطلح [[دینی]] است، این امر یک خلط آشکار است. میتوان گفت که قصهها و افسانهها و آموزههای [[کتاب مقدس]] موجود [[یهودی]] ـ [[مسیحی]]، سبب عرضه چنین تعریفهایی از [[وحی]] شده است. به هر حال، طریقهای که [[کاهنان]] برای به دست آوردن [[امور غیبی]] در پیش گرفته بودند، با راه [[پیامبران الهی]] کاملاً متفاوت بود؛ [[کاهنان]] به روشهایی [[متوسل]] میشدند که به هیچ روی، صادق نبود. یکی از روشهای [[کاهنان]] برای به دست آوردن [[اخبار غیبی]]، [[توسل]] به جنِّیان بود<ref>ر. ک: قرآن کریم، سوره جن، آیه:۶.</ref>. ولی آیا جنّیان همیشه راست میگویند؟ مطابق [[قرآن]]، آنها نیز مانند [[انسانها]]، به [[صالح]] و غیر [[صالح]] تقسیم میشوند، بنا بر این، [[اخبار]] [[کاهنان]] معجونی از [[اخبار]] راست و [[دروغ]] است. | |||
[[ابن خلدون]] در کتاب خود، مقدمه، در باره مواجههای که بین [[پیامبر]] {{صل}} و یکی از [[کاهنان]] عصر خویش، به نام [[ابن صیّاد]]، اتفاق افتاده است مینویسد: "[[پیامبر]] {{صل}} به منظور [[کشف]] حال [[ابن صیّاد]] در باره اخباری که باز میگفت از وی پرسید چگونه این خبرها به تو میرسد؟ او گفت: [[اخبار]] راست و [[دروغ]] هر دو به من میرسد. [[پیامبر]] {{صل}} فرمودند:[[امر]] بر تو مشتبه شده است؛ یعنی یکی از [[خواص]] [[نبوت]]، [[راستی]] و [[صداقت]] است و به هیچ حال [[دروغ]] بدان راه نمییابد، زیرا مسئله [[نبوت]] [[پیوستگی]] ذات [[پیامبر]] به ملأ اعلی "[[جهان]] برین" است بی آنکه محرک و مشوقی در کار باشد و به امور [[بیگانه]] از ذات خود [[یاری]] جوید. ولی کاهن به سبب عجز خویش، ناگزیر است به تصورات [[بیگانه]] از ذات خود [[یاری]] جوید، و این تصورات در [[ادراک]] وی [[نفوذ]] میکند و با ادراکی که بدان توجه میکند مشتبه میشود و در نتیجه با آنها در میآمیزد و از این رو [[دروغ]] به آن راه مییابد و به همین سبب ممکن نیست [[پیشگویی]] او را [[نبوت]] نامید"<ref>مقدمه، ابن خلدون، ترجمۀ محمد پروین گنابادی، تهران، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ش، ج ۱، ص ۱۸۵ ـ ۶</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۲۰ - ۲۲.</ref>. | |||
نتیجه آنکه، کهانت به هیچ روی هموزن و همسنگ [[وحی]] نبوتی نیست، چرا که طریق آن از [[صدق]] و [[امن]] لازم برخوردار نیست و تنها [[خداوند]] است که کلامش [[صدق]] و طریق کلامش [[امن]] است: {{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ}}<ref> که روح الامین آن را فرود آورده است؛ سوره شعراء، آیه:۱۹۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ }}<ref> و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کنندهای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست؛ سوره انعام، آیه:۱۱۵.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۲۰ - ۲۲.</ref>. | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:IM010488.jpg|22px]] [[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|'''آشنایی با علوم قرآنی''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:کهانت]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۰۲
چیستی کهانت
پیش از ظهور اسلام، عربها کهانت و پدیدههای شعری را اموری میدانستند که ریشه در عالمی دیگر، در ورای این عالمِ محسوس و مرئی دارد. خداوند در قرآن کریم تأکید میکند که قرآن نه سخن شاعر و نه سخن کاهن است. این تأکید روشن میسازد که در عصر نزول قرآن و پیش از آن، کسانی با عنوان کاهن ادعای ارتباط با عالم غیب داشتهاند.
کهانت ادعای غیبگویی در مورد حوادث گذشته و آینده است؛ کاهنان کسانی بودند که افراد برای کسب اطلاع از حوادث آینده، تعبیر رؤیاها، شفا گرفتن و از بین بردن دشمنیها به آنها رجوع میکردند. استنباط عمومی از کاهن این بود که شخص کاهن با فردی از جنّ سر و کار دارد و آن جنّ به وسیله استراق سمع، از اخبار غیبی آگاه میشود. کاهنان معمولاً زبان خاصی داشتند که سجع از ویژگیهای آن بود. همچنین سخنان آنها ابهامآلود بود به طوری که تأویلات گوناگونی را بر میتافت[۱][۲].
خداوند تأکید میکند که قرآن سخن کاهن نیست تا مبادا مردم وحی را با کهانت اشتباه بگیرند: ﴿ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلا مَا تُؤْمِنُونَ وَلا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلا مَا تَذَكَّرُونَ تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۳] و نیز میگوید: ﴿فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلا مَجْنُونٍ﴾[۴][۵].
مطابق برخی احادیث، پیامبر اکرم (ص) مردم را از تصدیق کاهنان بر حذر میداشت تا جایی که فرمودند: "هر کس نزد کاهن و ساحری رود و او را در گفتههایش تصدیق کند، به آنچه بر محمد نازل شده، کافر شده است"[۶][۷].
اقسام کهانت
فخر رازی گفته است که کهانت دو نوع است: نوع اول غیر اکتسابی و نوع دوم اکتسابی است[۸].
نوع اوّل در برخی از نفوس به صورت ذاتی وجود دارد و به بیان روشنتر از خواص برخی از نفوس است. اما نوع دوم با اشتغال به برخی امور مانند نجوم قابل کسب است[۹]. از سخنان فخر رازی استفاده میشود که نهی در احادیث ناظر به گونه دوم کهانت است[۱۰].
برخی از دایرة المعارفهای غربی نیز وحی را به گونهای تعریف کردهاند که شامل کهانت، فالبینی، سحر و جادو نیز میشود[۱۱]. باید گفت که اگر منظورشان معنای عامّ لغوی وحی است، در آن سخنی نیست، اما اگر مرادشان وحی به عنوان مصطلح دینی است، این امر یک خلط آشکار است. میتوان گفت که قصهها و افسانهها و آموزههای کتاب مقدس موجود یهودی ـ مسیحی، سبب عرضه چنین تعریفهایی از وحی شده است. به هر حال، طریقهای که کاهنان برای به دست آوردن امور غیبی در پیش گرفته بودند، با راه پیامبران الهی کاملاً متفاوت بود؛ کاهنان به روشهایی متوسل میشدند که به هیچ روی، صادق نبود. یکی از روشهای کاهنان برای به دست آوردن اخبار غیبی، توسل به جنِّیان بود[۱۲]. ولی آیا جنّیان همیشه راست میگویند؟ مطابق قرآن، آنها نیز مانند انسانها، به صالح و غیر صالح تقسیم میشوند، بنا بر این، اخبار کاهنان معجونی از اخبار راست و دروغ است.
ابن خلدون در کتاب خود، مقدمه، در باره مواجههای که بین پیامبر (ص) و یکی از کاهنان عصر خویش، به نام ابن صیّاد، اتفاق افتاده است مینویسد: "پیامبر (ص) به منظور کشف حال ابن صیّاد در باره اخباری که باز میگفت از وی پرسید چگونه این خبرها به تو میرسد؟ او گفت: اخبار راست و دروغ هر دو به من میرسد. پیامبر (ص) فرمودند:امر بر تو مشتبه شده است؛ یعنی یکی از خواص نبوت، راستی و صداقت است و به هیچ حال دروغ بدان راه نمییابد، زیرا مسئله نبوت پیوستگی ذات پیامبر به ملأ اعلی "جهان برین" است بی آنکه محرک و مشوقی در کار باشد و به امور بیگانه از ذات خود یاری جوید. ولی کاهن به سبب عجز خویش، ناگزیر است به تصورات بیگانه از ذات خود یاری جوید، و این تصورات در ادراک وی نفوذ میکند و با ادراکی که بدان توجه میکند مشتبه میشود و در نتیجه با آنها در میآمیزد و از این رو دروغ به آن راه مییابد و به همین سبب ممکن نیست پیشگویی او را نبوت نامید"[۱۳][۱۴].
نتیجه آنکه، کهانت به هیچ روی هموزن و همسنگ وحی نبوتی نیست، چرا که طریق آن از صدق و امن لازم برخوردار نیست و تنها خداوند است که کلامش صدق و طریق کلامش امن است: ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ﴾[۱۵]؛ ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴾[۱۶][۱۷].
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: موسوعة الادیان المیسرة، ص۴۲۰؛ طاش کبریزاده، احمد بن مصطفی، موسوعة مصطلحات مفتاح السادة و مصباح السیادة فی موضوعات العلوم، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۱۹۹۸م، ص ۷۵۳ ـ ۴ و ۵۳۰ ـ ۵۲۸.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص ۲۰ - ۲۲.
- ↑ که این (قرآن) بازخوانده فرستادهای گرامی است. و گفتار شاعر نیست؛ اندک ایمان میآورید. و نه گفتار پیشگوست؛ اندک پند میپذیرید. فرو فرستادهای از پروردگار جهانیان است؛ سوره حاقه، آیه: ۴۰ -۴۳.
- ↑ بنابراین پند بده که تو، به (برکت) نعمت پروردگارت نه پیشگویی و نه دیوانه؛ سوره طور، آیه:۲۹.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص ۲۰ - ۲۲.
- ↑ مسند، احمد بن حنبل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج ۱۲، ص ۴۲۹.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص ۲۰ - ۲۲.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص ۲۰ - ۲۲.
- ↑ ر. ک: طاش کبریزاده، پیشین، ص ۷۵۳ (به نقل از فخر رازی، السرّ المکتوم فی مخاطبة الشمس و القمر و النجوم؛ کشف الظنون؛ ج ۲، ص ۹۸۹.).
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص ۲۰ - ۲۲.
- ↑ Mircea Eliade, The Encyclopedia of Religion، ج ۱۲، ص ۱۵۶.
- ↑ ر. ک: قرآن کریم، سوره جن، آیه:۶.
- ↑ مقدمه، ابن خلدون، ترجمۀ محمد پروین گنابادی، تهران، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ش، ج ۱، ص ۱۸۵ ـ ۶
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص ۲۰ - ۲۲.
- ↑ که روح الامین آن را فرود آورده است؛ سوره شعراء، آیه:۱۹۳.
- ↑ و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کنندهای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست؛ سوره انعام، آیه:۱۱۵.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص ۲۰ - ۲۲.