سریه غالب بن عبدالله اللیثی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{خرد}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; fo...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = سریه | |||
| عنوان مدخل = سریه غالب بن عبدالله اللیثی | |||
| مداخل مرتبط = [[سریه غالب بن عبدالله اللیثی در حدیث]] - [[سریه غالب بن عبدالله اللیثی در نهج البلاغه]] - [[سریه غالب بن عبدالله اللیثی در تاریخ اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = سریه غالب بن عبدالله اللیثی (پرسش) | |||
}} | |||
== | ==سریه چیست؟== | ||
{{اصلی|سریه}} | |||
==غالب بن عبدالله اللیثی کیست؟== | |||
{{اصلی|غالب بن عبدالله اللیثی}} | |||
== | == مقدمه == | ||
* | * در [[سال هفتم هجری]] پس از آنکه [[پیامبر]] از [[جنگ]] کُدر بازمیگشت یَسار، [[غلام]] [[پیامبر]] {{صل}} به ایشان عرض کرد: "ای [[رسول خدا]] {{صل}} به من خبر رسید که [[قبیله]] [[بنی عبد بن ثَعلبه]] در [[فکر]] حمله به [[مدینه]] است؛ پس از شما تقاضا دارم که گروهی را همراه من برای جلوگیری از حمله، به سوی آنان اعزام فرمایید<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۲۶.</ref>. [[رسول اکرم]] {{صل}} با قبول درخواست یَسار، در [[رمضان]] همان سال، سپاهی با یکصد و سی نفر، با [[فرماندهی]] [[غالب بن عبدالله]] به سوی مکان استقرار [[قبیله]] بنیعبد اعزام فرمود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۹۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال الشریعة، ج۴، ص۳۰۰.</ref>. بنیعبد در مَیفَعَه <ref>(نام منطقهای در سرزمین نَجد است که بعد از منطقه بطن نخل واقع شده است)؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۹۱.</ref>[[سکونت]] داشتند<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه غالب بن عبدالله (مقاله)|سریه غالب بن عبدالله]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۹۳.</ref>. | ||
== | == حرکت [[سپاه]] == | ||
*[[ | * [[سپاه مسلمانان]] در حالی حرکت کرد که [[یسار]] به عنوان [[راهنما]] برای آنکه [[دشمن]] از حرکتشان باخبر نشود، از مسیرهای فرعی عبور میداد؛ اما طولانی شدن مسیر و کمبود شدید غذای [[سپاه]] باعث شد تا [[مسلمانان]] نسبت به [[یسار]] بدبین شوند و با [[احتیاط]] با او برخورد کنند. [[سپاه مسلمانان]] در بین راه با مسیری برخورد کردند که سیل، آن را به تازگی تغییر داده بود. پس از اندکی حرکت در مسیر، یَسار، خبر از نزدیک شدن به [[قبیله]] [[دشمن]] را داد. [[غالب بن عبدالله]] به او گفت که مایل است با توقف [[سپاه]] در همان مکان برای کسب اطلاع از موقعیت [[دشمن]] به جلو حرکت کند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۲۶.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه غالب بن عبدالله (مقاله)|سریه غالب بن عبدالله]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۹۳-۴۹۴.</ref>. | ||
== | == [[پیروزی]] [[سپاه اسلام]] == | ||
* [[غالب بن عبدالله]] و [[یسار]] به [[تنهایی]] برای کسب خبر حرکت کردند. مدتی بعد از حرکت با نزدیک شدن به [[قبیله]] [[دشمن]] اوضاع را بررسی کردند. | |||
* [[غالب بن عبدالله]] به عنوان [[فرمانده]]، بعد از آماده کردن [[سپاه]]، آنان را به [[جهاد]] [[تشویق]] کرد و از تعقیب طولانی [[دشمن]] برحذر داشت. از آنها خواست تا دو نفر دو نفر با هم حرکت کنند. [[مسلمانان]] با نزدیک شدن به [[دشمن]]، حمله را آغاز کردند. نتیجه حمله، به [[غنیمت]] گرفتن تعدادی شتر و گوسفند بود. تعدادی از بزرگان [[دشمن]] نیز کشته شدند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۲۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۹۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعة، ج۴، ص۳۰۰.</ref>. | |||
* در این [[سریه]] [[اسامة بن زید]]، مردی را که [[لا اله الا الله]] گفته بود، کشت. هنگامی که [[رسول خدا]] {{صل}} از این موضوع باخبر شد با [[اعتراض]] و [[توبیخ]] به او گفت: "دلش را شکافتی تا بدانی او [[راستگو]] است یا درغگو؟"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۹۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۲۵.</ref> [[مسعودی]] مینویسد به همین سبب [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا}}<ref>«و به کسی که به شما ابراز اسلام میکند نگویید: تو مؤمن نیستی» سوره نساء، آیه ۹۴.</ref> نازل شد<ref>علی بن الحسین مسعودی، التنبیه الاشراف، ص۲۲۷.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه غالب بن عبدالله (مقاله)|سریه غالب بن عبدالله]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۹۴.</ref>. | |||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
* [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه غالب بن عبدالله (مقاله)|سریه غالب بن عبدالله]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] | * [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه غالب بن عبدالله (مقاله)|سریه غالب بن عبدالله]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] | ||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{ | {{پانویس}} | ||
[[رده:سریه]] | [[رده:سریه]] | ||
[[رده:سریه غالب بن عبدالله اللیثی]] | [[رده:سریه غالب بن عبدالله اللیثی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۷ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۶
سریه چیست؟
غالب بن عبدالله اللیثی کیست؟
مقدمه
- در سال هفتم هجری پس از آنکه پیامبر از جنگ کُدر بازمیگشت یَسار، غلام پیامبر (ص) به ایشان عرض کرد: "ای رسول خدا (ص) به من خبر رسید که قبیله بنی عبد بن ثَعلبه در فکر حمله به مدینه است؛ پس از شما تقاضا دارم که گروهی را همراه من برای جلوگیری از حمله، به سوی آنان اعزام فرمایید[۱]. رسول اکرم (ص) با قبول درخواست یَسار، در رمضان همان سال، سپاهی با یکصد و سی نفر، با فرماندهی غالب بن عبدالله به سوی مکان استقرار قبیله بنیعبد اعزام فرمود[۲]. بنیعبد در مَیفَعَه [۳]سکونت داشتند[۴].
حرکت سپاه
- سپاه مسلمانان در حالی حرکت کرد که یسار به عنوان راهنما برای آنکه دشمن از حرکتشان باخبر نشود، از مسیرهای فرعی عبور میداد؛ اما طولانی شدن مسیر و کمبود شدید غذای سپاه باعث شد تا مسلمانان نسبت به یسار بدبین شوند و با احتیاط با او برخورد کنند. سپاه مسلمانان در بین راه با مسیری برخورد کردند که سیل، آن را به تازگی تغییر داده بود. پس از اندکی حرکت در مسیر، یَسار، خبر از نزدیک شدن به قبیله دشمن را داد. غالب بن عبدالله به او گفت که مایل است با توقف سپاه در همان مکان برای کسب اطلاع از موقعیت دشمن به جلو حرکت کند[۵][۶].
پیروزی سپاه اسلام
- غالب بن عبدالله و یسار به تنهایی برای کسب خبر حرکت کردند. مدتی بعد از حرکت با نزدیک شدن به قبیله دشمن اوضاع را بررسی کردند.
- غالب بن عبدالله به عنوان فرمانده، بعد از آماده کردن سپاه، آنان را به جهاد تشویق کرد و از تعقیب طولانی دشمن برحذر داشت. از آنها خواست تا دو نفر دو نفر با هم حرکت کنند. مسلمانان با نزدیک شدن به دشمن، حمله را آغاز کردند. نتیجه حمله، به غنیمت گرفتن تعدادی شتر و گوسفند بود. تعدادی از بزرگان دشمن نیز کشته شدند[۷].
- در این سریه اسامة بن زید، مردی را که لا اله الا الله گفته بود، کشت. هنگامی که رسول خدا (ص) از این موضوع باخبر شد با اعتراض و توبیخ به او گفت: "دلش را شکافتی تا بدانی او راستگو است یا درغگو؟"[۸] مسعودی مینویسد به همین سبب آیه ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا﴾[۹] نازل شد[۱۰][۱۱].
منابع
پانویس
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۲۶.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۹۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال الشریعة، ج۴، ص۳۰۰.
- ↑ (نام منطقهای در سرزمین نَجد است که بعد از منطقه بطن نخل واقع شده است)؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۹۱.
- ↑ اکبری، هادی، سریه غالب بن عبدالله، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۹۳.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۲۶.
- ↑ اکبری، هادی، سریه غالب بن عبدالله، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۹۳-۴۹۴.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۲۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۹۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعة، ج۴، ص۳۰۰.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۹۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۲۵.
- ↑ «و به کسی که به شما ابراز اسلام میکند نگویید: تو مؤمن نیستی» سوره نساء، آیه ۹۴.
- ↑ علی بن الحسین مسعودی، التنبیه الاشراف، ص۲۲۷.
- ↑ اکبری، هادی، سریه غالب بن عبدالله، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۹۴.