ابوذؤیب هذلی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'توضیح تصویر = تصویر قدیمی مدینه' به 'توضیح تصویر = تصویر کهنی از مدینه')
 
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = صحابه
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابوذؤیب هذلی در تراجم و رجال]] - [[ابوذؤیب هذلی در تاریخ اسلامی]]</div>
| عنوان مدخل  = ابوذؤیب هذلی
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| مداخل مرتبط = [[ابوذؤیب هذلی در معارف و سیره نبوی]]
}}
{{جعبه اطلاعات اصحاب
| نام = ابوذؤیب هذلی
| مشهور به =
| نام تصویر = تصویر قدیمی مدینه.jpg   
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = تصویر کهنی از مدینه
| نام کامل = ابوذؤیب خویلد بن خالد بن محرث بن زبید بن اسد بن مخزوم هذلی مخضرمی
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه = ابوذؤیب
| لقب = 
| اهل =
| از قبیله = [[بنی‌هذیل]]
| از تیره = [[بنی‌مخزوم]] 
| پدر = [[خالد بن محرث هذلی مخضرمی]] 
| مادر =   
| همسر =     
| پسر = {{فهرست جعبه| [[مازن بن خویلد هذلی مخضرمی]] | [[ذؤیب بن خویلد هذلی مخضرمی]] }}
| دختر = 
| خواهر = 
| برادر =
| خویشاوندان = [[مالک بن شویمر]] (پسرعمو)  
| وابستگان =
| تاریخ تولد = 
| محل تولد = 
| محل زندگی = [[مدینه]]
| تاریخ درگذشت = [[۲۷ هجری]] 
| محل درگذشت =     
| تاریخ شهادت =   
| محل شهادت = 
| طول عمر = 
| محل دفن = 
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = [[پیامبر خاتم]] 
| از طبقه =
| در جنگ = {{فهرست جعبه افقی| [[فتح آفریقا]] | [[فتح مصر]] }}
| نقش‌ها =
| فعالیت‌ها =   
| علت شهرت =
| علت درگذشت = 
| علت شهادت =
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او =
| آخرین راوی از او =
}}
== آشنایی اجمالی ==
[[ابوذؤیب خویلد بن خالد بن محرث بن زبید بن اسد بن مخزوم هذلی مخضرمی]] در [[مدینه]] می‌‌زیست.<ref>معجم المؤلفین، ج4، ص ۱۳۱.</ref> [[شاعری]] [[فصیح]] از [[قوم]] [[بنی هذیل]] بود <ref>الاعلام، ج2، ص ۳۲۵.</ref> و [[زمان جاهلیت]] و [[اسلام]] را [[درک]] کرد.<ref>الاغانی، ج6، ص ۲۶۴؛ الشعر و الشعراء، ص ۴۴۰.</ref> وی که در [[زمان]] [[وفات پیامبر اسلام]] {{صل}} به مدینه آمده بود، در [[سقیفه بنی ساعده]] شرکت جست و پس از اینکه اسلام [[اختیار]] کرد، با [[ابوبکر]] [[بیعت]] نمود.<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج17، ص ۵۳.</ref> او می‌‌گوید که در [[مراسم]] [[نماز]] بر [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و [[دفن]] آن بزرگوار شرکت داشتم.<ref>اسد الغابه، ج5، ص ۱۸۸.</ref>


==مقدمه==
ابوذؤیب تا [[زمان عثمان]] در قید [[حیات]] بود و در سال ۲۶هـ با [[لشکر]] [[عبدالله بن سعد]] به [[آفریقا]] رفت و در فتح آفریقا شرکت جست.<ref>الاغانی، ج6، ص ۲۶۶؛ اسد الغابه، ج5، ص ۱۸۸.</ref> برخی گویند که او در [[جنگ]] [[روم]] نیز شرکت کرد و در روم درگذشت.<ref>الاصابه، ج7، ص ۶۳.</ref> برخی گویند که او وقتی از آفریقا به [[مصر]] برمی گشت در راه مصر<ref>الکامل فی التاریخ، ج3، ص ۹۴.</ref> و در سال ۲۶ <ref>الاغانی، ج6، ص ۲۶۶.</ref> یا حدود ۲۷ه‍ <ref>معجم المؤلفین، ج4، ص ۱۳۱.</ref> درگذشت و [[ابن زبیر]] او را به [[خاک]] سپرد.<ref> اسد الغابه، ج5، ص ۱۸۸.</ref> او [[دیوان]] شعری دارد.<ref> تاریخ مدینة دمشق، ج17، ص ۵۳؛ معجم المؤلفین، ج4، ص ۱۳۱.</ref> از جمله اشعارش، قصیده عینیه او در سوگ پنج پسرش که بر اثر [[طاعون]] در یک سال درگذشتند، می‌‌باشد <ref>الاصابه، ج7، ص ۶۳.</ref>.<ref>جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی]] ج۱، ص۳۱۸ - ۳۱۹.</ref>
نام او [[خویلد بن خالد بن محرث]]<ref>یعقوبی، ج۱، ص۲۶۹؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۱۳؛ ابن عساکر، ج۷، ص۵۶؛ ابن اثیر، ج۲، ص۱۹۳ و ۹۸۶: ابن حجر، ج۲، ص۳۰۵ و ج۷، ص۱۱۰.</ref> از تیره مخزوم، [[قبیله]] [[هذیل]]<ref>ابن سلام، ص۲۳۰؛ سمعانی، ج۱، ص۳۵۵.</ref> است و نسبش به نزار<ref>ابو الفرج، ج۶، ص۲۷۹.</ref> می‌رسد. برخی نام او و پدرش را به عکس آورده‌اند<ref>ابن حجر، ج۲، ص۲۹۶.</ref>. کسانی او را [[صحابی]] دانسته‌اند، از جمله [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، ج۵، ص۲۸۸۵.</ref>، [[روایت]] او را درباره [[غدیر خم]] از [[پیامبر]] نقل کرده‌اند که می‌تواند [[بهترین]] دلیل بر صحابی بودنش باشد. برخی شرح حال او را در نام<ref>ابن اثیر، ج۲، ص۱۹۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۹۶.</ref> و برخی در [[کنیه]]<ref>ابونعیم، ج۵، ص۲۸۸۵؛ ابن اثیر، ج۶، ص۹۸.</ref> آورده‌اند.


ابوذؤیب [[شاعری]] توانا<ref>یعقوبی، ج۱، ص۲۶۹؛ ابوالفرج، ج۶، ص۲۷۹؛ یاقوت، معجم الأدبا، ج۱۱، ص۸۴.</ref>، [[فصیح]]، [[بدیع]]<ref>ابن حجر، ج۷، ص۱۱۱.</ref> و [[برترین]] [[شاعران]] در میان [[قبایل]] بود<ref>ابن عبد البر، ج۴، ص۲۱۵؛ ابن عساکر، ج۱۷، ص۵۳؛ ابن حجر، ج۷، ص۱۱۰.</ref>. او از شاعران [[عهد]] [[جاهلی]]<ref>ابن هشام، ج۱، ص۱۷۰ و ۲۴۰؛ ابن عساکر، ج۱۷، ص۵۶.</ref> و [[اسلامی]] بود<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۱۳؛ ابن اثیر، ج۶، ص۹۸؛ یاقوت، معجم الأدباء ج۱۱، ص۸۴.</ref> و بعدها دیوانی به نام "[[دیوان]] ابی ذؤیب" شناخته شد<ref>حاجی خلیفه، ج۱، ص۷۷۱؛ کحاله، ج۴، ص۱۳۱.</ref>. وی اشعاری در رثای [[رسول خدا]]{{صل}} و بزرگان دیگر از [[صحابه]] سروده است <ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۱۵؛ ابن حجر، ج۲، ص۳۸۵.</ref>. مشهورترین آنها، اشعاری است که در رثای [[پنج تن]] از فرزندانش سرود که به سبب [[طاعون]] در یک سال از [[دنیا]] رفته‌اند<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۱۵؛ ابن حجر، ج۲، ص۳۸۵.</ref> و نیز قصیده عینیه او که هفتاد [[بیت]] است<ref>یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۱، ص۸۸.</ref> و درباره سوگ فرزندانش سروده و او را بر همه شاعران [[عرب]] از نظر سبک و نیکویی<ref>یاقوت، معجم الأدبا، ج۱۱، ص۸۹.</ref> پیش انداخته است<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۱۵؛ ابوالفرج، ج۶، ص۲۸۰ و ۲۸۶.</ref>.
== منابع ==
 
وی فرزندانی به نام [[مازن]] - مکنی به ابو شهاب که شاعر بود –<ref>ابن قتیبه، الشعر، ص۳۹۹.</ref> و ذؤیب - که شاعر بود و به سبب [[طاعون]] درگذشت -<ref>ابن حجر، ج۲، ص۳۵۸.</ref> داشت. ابوذؤیب برای دو نفر که یکی در رسیدن به معشوقه‌اش کشته شد و دیگری موفق شد، شعری سرود<ref>ابن قیه، معارف، ص۶۱۷.</ref>.
 
وی [[عاشق]] زنی از قبیله‌اش بود و پسر عمویش [[مالک بن شویمر]] را برای [[خواستگاری]] فرستاد، ولی مالک، [[زن]] را برای خودش خواستگاری کرد و ابو ذؤیب [[شعر]] طولانی در این باره سرود<ref>ابن قتیبه، الشعر و الشعراء، ص۳۹۸.</ref>. گفتنی است شخص دیگری با کنیه ابوذؤیب ([[عبد الله بن حارث]]) هست که فردی به جز ابوذؤیب شاعر است<ref> طبرانی، ج۲۴، ص۲۱۲.</ref> و برخی به [[اشتباه]]، حلیمه دختر أبی ذؤیب را دختر او دانسته‌اند<ref>راوندی، پاورقی، ج۱، ص۲۱.</ref>.
 
[[مفسران]]<ref>عیاشی، ج۲، ص۸۰؛ طوسی، ج۱، ص۸۸.</ref>، لغویان<ref>فراهیدی، ج۱، ص۶۸ و ۷۲؛ مبارک بن اثیر، ج۳، ص۱۶۵؛ جوهری، ج۱، ص۴۱ و ۱۳۳.</ref>، شارحان<ref>ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۹۷، ج۵، ص۱۴۴ و ج۵، ص۲۲۰؛ ابن حجر، فتح، ج۱، ص۲۹۳ و ج۶، ص۳۲۶.</ref> جغرافی نویسان<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۸۹ و ۱۰۲؛ بکری، ج۲/۱، ص۲۲۵.</ref> و [[دانشمندان]] رشته‌های دیگر، برای [[تبین]] و [[فهم]] آسان کلمات مشکل، اماکن جغرافیایی، [[آیات قرآنی]] و [[روایات]]، به اشعار ابوذؤیب [[تمسک]] کرده‌اند. همچنین [[نافع بن ازرق]] خارجی در مباحث [[تفسیری]] با [[ابن عباس]]، در [[تفسیر]] برخی [[آیات قرآن]] از جمله {{متن قرآن|أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ}}<ref>  «ما انسان را از نطفه‌ای برآمیخته آفریدیم، او را می‌آزماییم از این رو شنوا و بینایش گردانیده‌ایم» سوره انسان، آیه ۲.</ref>،  {{متن قرآن|وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ}}<ref>  «و ساق در ساق، پیچد،» سوره قیامه، آیه ۲۹.</ref>. و {{متن قرآن|فُومِهَا}}<ref>» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref>. به اشعار ابوذؤیب استناد کرده است<ref>طبرانی، ج۱۰، ص۲۴۹ و ۲۵۳.</ref>.
 
در [[زمان]] [[اسلام آوردن]] او [[اختلاف]] است. برخی می‌گویند در عصر [[رسول خدا]]{{صل}} [[اسلام]] آورد، ولی آن [[حضرت]] را ندید و برخی دیگر می‌گویند [[مسلمان]] شد و نزد رسول خدا{{صل}} آمد<ref>ابن حجر، ج۲، ص۲۹۷.</ref>. همچنین او گزارش کرده است که رسول خدا{{صل}} را در [[روز غدیر خم]] دید که آن حضرت، [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را به [[ولایت]] برگزید، در حالی که فرمود: {{متن حدیث | فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اُخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ }}<ref>ابونعیم، ج۵، ص۲۸۸۵.</ref>.
 
ابو ذؤیب می‌گوید: زمانی که از [[بیماری]] رسول خدا{{صل}} اطلاع یافتم، [[غمگین]] شدم و آن شب را تا [[سحر]] بیدار ماندم. هنگام سحر [[خواب]] بر من [[غلبه]] کرد و هاتفی ندا داد حادثه [[ناگواری]] بر پیکره اسلام وارد شده و رسول خدا [[محمد]]{{صل}} [[رحلت]] کرده است. [[اشک]] از چشمانم جاری شد<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۱۳؛ ابن عساکر، ج۱۷، ص۵۴؛ ابن اثیر، ج۶، ص۹۹؛ یاقوت، معجم الأدیا، ج۱۱، ص۸۵؛ امینی، ج۲، ص۱۵.</ref>. ناگهان از خواب پریدم و در [[آسمان]] ([[ستاره]]) سعد ذابح را دیدم. آن را به فال بد گرفتم و فهمیدم رسول خدا{{صل}} به سبب بیماری‌اش رحلت کرده است. پس سوار بر [[ناقه]] شدم و به سوی [[مدینه]] حرکت کردم. صبح هنگام به جوجه تیغی‌ای که ماری را گرفت و خورد برخوردم و آن را به فال بد گرفتم و [[هلاکت]] مار را، رویگرداندن [[مردم]] از [[حق]] پس از رسول خدا{{صل}} [[تأویل]] کردم. در ادامه مسیر، صدای کلاغ را شنیدم که همان خواب (رحلت آن حضرت) را بیان می‌کرد. زمانی که به [[مدینه]] وارد شدم، صدای فریاد و ناله در [[شهر]] - مانند صدای بلند تلبیه گفتن [[حجاج]] در حال [[احرام]] - می‌پیچید که [[رسول خدا]]{{صل}} [[رحلت]] کرده است. [[مسجد پیامبر]] را خالی یافتم. با [[امیدواری]] در [[خانه]] آن [[حضرت]] را کوبیدم، گفته شد او درگذشته است. پرسیدم: پس [[مردم]] کجا هستند؟ گفتند: در [[سقیفه بنی ساعده]]. آنجا [[ابوبکر]]، [[عمر]]، [[ابوعبیده جراح]]، سالم و گروهی از [[قریش]]، و [[انصار]] از جمله [[سعد بن عباده]] و شاعرانی مانند [[کعب بن مالک]] و [[حسان بن ثابت]] را میان قریش دیدم و با انصار صحبت کردم. ابوبکر آغاز سخن کرد و پس از او، عمر سخن گفت. پس عمر با [[أبوبکر]] [[بیعت]] کرد و مردم هم [[بیعت]] کردند. ابوذؤیب گفته است برای [[نماز]] بر پیکر [[پاک]] رسول خدا{{صل}} و [[دفن]] آن حضرت حاضر بودم و در حالی که بر حضرت [[گریه]] می‌کردم، شعری سرودم. ابوذؤیب سپس از مدینه خارج شد و به [[بادیه]] بازگشت و همان‌جا ماند<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۱۳؛ ابن عساکر، ج۱۷، ص۵۴؛ ابن اثیر، ج۶، ص۹۹.</ref>.
 
ابوذؤیب در [[فتوحات]] حضور داشت. او به همراه فرزند و برادرزاده‌اش ابوعبید نزد [[خلیفه دوم]] آمد و از او پرسید: کدام عمل [[افضل]] است؟ عمر گفت: [[ایمان به خدا]] و رسولش. گفت: من به آن [[اعتقاد]] دارم. بار دیگر همان سؤال را تکرار کرد و [[خلیفه]] این بار گفت: [[جهاد در راه خدا]]. وی همراه [[مسلمانان]] برای [[جنگ]] با [[رومیان]] عازم شد، ولی در راه، مرگش فرا رسید و [[فرمانده سپاه]] فقط اجازه ماندن یک نفر از فرزند یا برادرزاده‌اش را داد. ابوذؤیب به آن دو گفت قرعه بیندازید و قرعه به نام برادرزاده‌اش ابوعبید درآمد و فرزند أبوذؤیب با [[سپاه]] حرکت کرد<ref>ابوالفرج، ج۱، ص۲۹۲؛ ابن عساکر، ج۱۷، ص۵۳ و ۶۰.</ref>. نقل شده به سبب [[محبوبیت]] او نزد قومی، خلیفه دوم او را از مدینه [[اخراج]] کرد<ref>ابن حجر، فتح، ج۱۲، ص۱۴۲.</ref>.
 
وی در [[فتح]] افریقا به سال ۲۶، همراه [[ابن زبیر]] شرکت داشت و [[شجاعت]] ابن زبیر را دید و او را ستود<ref> ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۱۴؛ ابوالفرج، ج۶، ص۲۸۱؛ ابن عساکر، ج۱۷، ص۵۶.</ref>. ابوذؤیب پس از [[پیروزی]] به همراه جماعتی، حامل [[بشارت]] [[فتح]] افریقیه به [[خلیفه سوم]] [[عثمان]] بود<ref>ابوالفرج، ج۶، ص۲۸۱؛ زرکلی، ج۲، ص۳۲۵.</ref>. وی گروهی از قومش را که از برابر مردی جنگجوی فرار کرده بودند، [[سرزنش]] کرد<ref>شافعی، ج۴، ص۲۲۷.</ref>.
 
بنا بر آنچه گذشت، در [[زمان]] [[مرگ]] او در زمان [[عمر]] یا عثمان در حدود [[سال]] ۲۷<ref>بلاذری، فتوح، ج۱، ص۲۶۷.</ref>[[اختلاف]] است<ref>ابن عساکر، ج۱۷، ص۶۱؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۰۰.</ref>. همانگونه که گذشت، برخی گفته‌اند او در [[نبرد]] [[رومیان]] در زمان [[خلیفه دوم]] در میانه راه<ref>ابن عساکر، ج۱۷، ص۶۰.</ref> و بنا به نظر برخی دیگر در راه [[مکه]] یا به هنگام بازگشت از [[جنگ]] افریقا در [[مصر]]، در زمان [[خلافت عثمان]] درگذشت <ref>ابن عساکر، ج۱۷، ص۶۰.</ref>. احتمال دارد او در بازگشت از [[فتح مصر]] به طرف [[شام]]، که [[نبرد با رومیان]] بوده، رفته و در آنجا درگذشته باشد. برادرزاده‌اش ابوعبید<ref>ابن عساکر، ج۱۷، ص۶۰.</ref> یا فرزندش <ref>ابن اثیر، ج۶، ص۱۰۰.</ref> یا ابن زبیر<ref>بلاذری، فتوح، ج۱، ص۳۶۷.</ref> پس از [[غسل]] و [[کفن]]، او را [[دفن]] کرد. جالب آنکه نوشته‌اند [[قبر]] او در مناطق دوردست [[روم]]، نزد [[مسلمانان]] شناخته بوده است <ref>ابو الفرج، ج۶، ص۲۹۳.</ref>.<ref>[[حسین مرادی نسب|مرادی نسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوذؤیب هذلی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۲۸۶-۲۸۷.</ref>
 
==جستارهای وابسته==
 
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:2.jpg|22px]] [[حسین مرادی نسب|مرادی نسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|'''مقاله «ابوذؤیب هذلی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
# [[پرونده: IM009687.jpg|22px]] جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
{{صحابه}}


[[رده:ابوذؤیب هذلی]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:صحابه]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:بنی‌هذیل]]
[[رده:بنی‌مخزوم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۰:۰۰

ابوذؤیب هذلی
تصویر کهنی از مدینه
نام کاملابوذؤیب خویلد بن خالد بن محرث بن زبید بن اسد بن مخزوم هذلی مخضرمی
جنسیتمرد
کنیهابوذؤیب
از قبیلهبنی‌هذیل
از تیرهبنی‌مخزوم
پدرخالد بن محرث هذلی مخضرمی
پسر
خویشاوندانمالک بن شویمر (پسرعمو)
محل زندگیمدینه
درگذشت۲۷ هجری
از اصحابپیامبر خاتم
حضور در جنگ

آشنایی اجمالی

ابوذؤیب خویلد بن خالد بن محرث بن زبید بن اسد بن مخزوم هذلی مخضرمی در مدینه می‌‌زیست.[۱] شاعری فصیح از قوم بنی هذیل بود [۲] و زمان جاهلیت و اسلام را درک کرد.[۳] وی که در زمان وفات پیامبر اسلام (ص) به مدینه آمده بود، در سقیفه بنی ساعده شرکت جست و پس از اینکه اسلام اختیار کرد، با ابوبکر بیعت نمود.[۴] او می‌‌گوید که در مراسم نماز بر پیامبر اسلام (ص) و دفن آن بزرگوار شرکت داشتم.[۵]

ابوذؤیب تا زمان عثمان در قید حیات بود و در سال ۲۶هـ با لشکر عبدالله بن سعد به آفریقا رفت و در فتح آفریقا شرکت جست.[۶] برخی گویند که او در جنگ روم نیز شرکت کرد و در روم درگذشت.[۷] برخی گویند که او وقتی از آفریقا به مصر برمی گشت در راه مصر[۸] و در سال ۲۶ [۹] یا حدود ۲۷ه‍ [۱۰] درگذشت و ابن زبیر او را به خاک سپرد.[۱۱] او دیوان شعری دارد.[۱۲] از جمله اشعارش، قصیده عینیه او در سوگ پنج پسرش که بر اثر طاعون در یک سال درگذشتند، می‌‌باشد [۱۳].[۱۴]

منابع

  1. جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱

پانویس

  1. معجم المؤلفین، ج4، ص ۱۳۱.
  2. الاعلام، ج2، ص ۳۲۵.
  3. الاغانی، ج6، ص ۲۶۴؛ الشعر و الشعراء، ص ۴۴۰.
  4. تاریخ مدینة دمشق، ج17، ص ۵۳.
  5. اسد الغابه، ج5، ص ۱۸۸.
  6. الاغانی، ج6، ص ۲۶۶؛ اسد الغابه، ج5، ص ۱۸۸.
  7. الاصابه، ج7، ص ۶۳.
  8. الکامل فی التاریخ، ج3، ص ۹۴.
  9. الاغانی، ج6، ص ۲۶۶.
  10. معجم المؤلفین، ج4، ص ۱۳۱.
  11. اسد الغابه، ج5، ص ۱۸۸.
  12. تاریخ مدینة دمشق، ج17، ص ۵۳؛ معجم المؤلفین، ج4، ص ۱۳۱.
  13. الاصابه، ج7، ص ۶۳.
  14. جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص۳۱۸ - ۳۱۹.