همام بن شریح بن یزید: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==))
جز (جایگزینی متن - ']]↵رده:قبیله نامعلوم' به ']]')
برچسب: واگردانی دستی
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام علی | عنوان مدخل = همام بن شریح بن یزید | مداخل مرتبط = [[همام بن شریح بن یزید در تاریخ اسلامی]] - [[همام بن شریح بن یزید در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{جعبه اطلاعات اصحاب
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[همام بن شریح بن یزید در تاریخ اسلامی]] - [[همام بن شریح بن یزید در تراجم و رجال]]</div>
| نام = همام بن شریح بن یزید
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| مشهور به =
| نام تصویر = تصویر قدیمی از مسجد کوفه.jpg                           
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = تصویر قدیمی از مسجد کوفه
| نام کامل = همام بن شریح بن یزید
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه =   
| لقب = 
| اهل = 
| از قبیله =
| از تیره = 
| پدر = [[شریح بن یزید]]           
| مادر = 
| همسر =
| پسر = 
| دختر = 
| خواهر =
| برادر = 
| خویشاوندان =
| وابستگان =
| تاریخ تولد = 
| محل تولد = 
| محل زندگی = [[کوفه]] 
| تاریخ درگذشت =       
| محل درگذشت = 
| تاریخ شهادت =   
| محل شهادت =
| طول عمر =
| محل دفن = 
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = [[امام علی]]
| از طبقه =
| در جنگ =   
| نقش‌ها = 
| فعالیت‌ها =     
| علت شهرت = 
| علت درگذشت = 
| علت شهادت =     
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او = 
| آخرین راوی از او =
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[همام بن شریح بن یزید|همّام]] [[فرزند]] [[شریح بن یزید]] از بزرگان [[شیعه]] و از یاران مخلص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[کوفه]] بود. وی از عبادت‌ کنندگان بزرگ و [[تارک دنیا]] بود و با شنیدن اوصاف [[متقین]] از زبان مولایش [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[غش]] کرد و در همان دم [[جان]] سپرد.
[[همام بن شریح بن یزید|همّام]] [[فرزند]] [[شریح بن یزید]] از بزرگان [[شیعه]] و از یاران مخلص [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در [[کوفه]] بود. وی از عبادت‌ کنندگان بزرگ و [[تارک دنیا]] بود و با شنیدن اوصاف [[متقین]] از زبان مولایش [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[غش]] کرد و در همان دم [[جان]] سپرد.


[[سید رضی]] می‌نویسد: در [[روایت]] آمده که [[همام بن شریح بن یزید|همّام]] از [[یاران امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود. روزی [[خدمت]] [[حضرت]] آمد و عرض کرد: ای [[امیرالمؤمنین]]! [[متقین]] را برایم توصیف کن به گونه‌ای که گویا من آنان را نظاره می‌کنم. [[حضرت]] از پاسخ به او خودداری کرد، اما وی [[اصرار]] ورزید و خواسته‌اش را تکرار کرد.  
[[سید رضی]] می‌نویسد: در [[روایت]] آمده که [[همام بن شریح بن یزید|همّام]] از [[یاران امیرالمؤمنین]] {{ع}} بود. روزی [[خدمت]] [[حضرت]] آمد و عرض کرد: ای [[امیرالمؤمنین]]! [[متقین]] را برایم توصیف کن به گونه‌ای که گویا من آنان را نظاره می‌کنم. [[حضرت]] از پاسخ به او خودداری کرد، اما وی [[اصرار]] ورزید و خواسته‌اش را تکرار کرد.  


[[امیرمؤمنان]]{{ع}} در جواب او خطبه‌ای ایراد کرد که به نام [[خطبه متقین]] معروف است که چند فراز از آن [[خطبه]] را یادآور می‌شویم:
[[امیرمؤمنان]] {{ع}} در جواب او خطبه‌ای ایراد کرد که به نام [[خطبه متقین]] معروف است که چند فراز از آن [[خطبه]] را یادآور می‌شویم:


١. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، [[تقواپیشگان]] را چنین توصیف می‌فرماید: "اما [[متقین]] و [[پرهیزکاران]] در [[دنیا]] دارای این صفات برجسته‌اند، گفتارشان راست، لباسشان در حد متوسط، و [[راه]] رفتنشان با [[تواضع]] و [[فروتنی]] است"<ref>{{متن حدیث|فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ اَلْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ اَلصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ اَلاِقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ اَلتَّوَاضُعُ }}؛</ref>
١. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}، [[تقواپیشگان]] را چنین توصیف می‌فرماید: «اما [[متقین]] و [[پرهیزکاران]] در [[دنیا]] دارای این صفات برجسته‌اند، گفتارشان راست، لباسشان در حد متوسط، و [[راه]] رفتنشان با [[تواضع]] و [[فروتنی]] است»<ref>{{متن حدیث|فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ اَلْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ اَلصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ اَلاِقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ اَلتَّوَاضُعُ }}؛</ref>


۲. در قسمت دیگر فرمود: "از دیگر اوصاف [[متقین]] این است که چشم خویش را از آنچه [[خداوند]] [[حرام]] کرده پوشیده‌اند، و گوش‌های خود را [[وقف]] شنیدن [[علم]] و [[دانش]] سودمند ساخته‌اند"<ref>{{متن حدیث|غَاضُّونَ أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اَللَّهُ عَلَيْهِمْ وَاقِفِينَ أَسْمَاعَهُمْ عَلَى اَلْعِلْمِ}}</ref>؛
۲. در قسمت دیگر فرمود: «از دیگر اوصاف [[متقین]] این است که چشم خویش را از آنچه [[خداوند]] [[حرام]] کرده پوشیده‌اند، و گوش‌های خود را [[وقف]] شنیدن [[علم]] و [[دانش]] سودمند ساخته‌اند»<ref>{{متن حدیث|غَاضُّونَ أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اَللَّهُ عَلَيْهِمْ وَاقِفِينَ أَسْمَاعَهُمْ عَلَى اَلْعِلْمِ}}</ref>؛


٣. در بخش دیگری در اوصاف [[متقین]] فرمود: "حال آنان در [[بلاها]] و [[سختی‌ها]] با حال [[آسایش]] و [[راحتی]] یکسان است، و اگر نبود [[اجل]] و مهلت معینی که [[خداوند]] برای آنان مقرر داشته، [[روح]] و جانشان حتی برای یک چشم بر هم زدن از [[شوق]] [[پاداش]] و [[ترس]] از [[کیفر]] در بدنشان قرار نمی‌گرفت"<ref>{{متن حدیث| نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي اَلْبَلاَءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ مِنْهُمْ فِي اَلرَّخَاءِ رِضاً مِنْهُمْ عَنِ اَللَّهِ بِالْقَضَاءِ وَ لَوْ لاَ اَلْآجَالُ اَلَّتِي كُتِبَتْ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى اَلثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ اَلْعِقَابِ }}</ref>
٣. در بخش دیگری در اوصاف [[متقین]] فرمود: «حال آنان در [[بلاها]] و [[سختی‌ها]] با حال [[آسایش]] و [[راحتی]] یکسان است، و اگر نبود [[اجل]] و مهلت معینی که [[خداوند]] برای آنان مقرر داشته، [[روح]] و جانشان حتی برای یک چشم بر هم زدن از [[شوق]] [[پاداش]] و [[ترس]] از [[کیفر]] در بدنشان قرار نمی‌گرفت»<ref>{{متن حدیث| نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي اَلْبَلاَءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ مِنْهُمْ فِي اَلرَّخَاءِ رِضاً مِنْهُمْ عَنِ اَللَّهِ بِالْقَضَاءِ وَ لَوْ لاَ اَلْآجَالُ اَلَّتِي كُتِبَتْ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى اَلثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ اَلْعِقَابِ }}</ref>


[[حضرت]] اوصاف دیگری از پرواپیشگان و [[پرهیزکاران]] را بیان کرد و چون فرمایش [[امام]]{{ع}} به پایان رسید، [[همام بن شریح بن یزید|همّام]] فریادی زد و [[روح]] از بدنش خارج شد و [[جان]] به [[جان]] آفرین [[تسلیم]] کرد.
[[حضرت]] اوصاف دیگری از پرواپیشگان و [[پرهیزکاران]] را بیان کرد و چون فرمایش [[امام]] {{ع}} به پایان رسید، [[همام بن شریح بن یزید|همّام]] فریادی زد و [[روح]] از بدنش خارج شد و [[جان]] به [[جان]] آفرین [[تسلیم]] کرد.


[[حضرت امیر]]{{ع}} پس از [[وفات]] [[همام بن شریح بن یزید|همّام]] فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]، از اول بر این پیشامد می‌ترسیدم، آری، موعظه‌های گویا با اهلش چنین می‌کند و بر آنان تأثیر می‌گذارد". شخصی از [[امام]]{{ع}} پرسید: پس شما چه طور؟ (یعنی چرا بیان اوصاف [[متقین]] با شما چنین نکرد) [[امام]]{{ع}} در پاسخ او فرمود: "وای بر تو، هرکس اجلی دارد که معین است و از آن نمی‌گذرد و سبب خاصی دارد که از آن [[تجاوز]] نمی‌کند" بعد به او فرمود: "آرام باش، دیگر چنین سخن نگو، این حرف تو از [[شیطان]] بود که بر زبانت نهاد"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۲۷-۱۴۲۸.</ref>
[[حضرت امیر]] {{ع}} پس از [[وفات]] [[همام بن شریح بن یزید|همّام]] فرمود: «به [[خدا]] [[سوگند]]، از اول بر این پیشامد می‌ترسیدم، آری، موعظه‌های گویا با اهلش چنین می‌کند و بر آنان تأثیر می‌گذارد». شخصی از [[امام]] {{ع}} پرسید: پس شما چه طور؟ (یعنی چرا بیان اوصاف [[متقین]] با شما چنین نکرد) [[امام]] {{ع}} در پاسخ او فرمود: «وای بر تو، هرکس اجلی دارد که معین است و از آن نمی‌گذرد و سبب خاصی دارد که از آن [[تجاوز]] نمی‌کند» بعد به او فرمود: «آرام باش، دیگر چنین سخن نگو، این حرف تو از [[شیطان]] بود که بر زبانت نهاد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۲۷-۱۴۲۸.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل‌های وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
* [[خطبه همام]]
* [[خطبه همام]]
{{پایان مدخل‌های وابسته}}
* [[شریح بن یزید]] (پدر)
{{پایان مدخل‌ وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
خط ۳۴: خط ۸۰:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:امام علی]]
[[رده:همام بن شریح بن یزید]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۱۷

همام بن شریح بن یزید
تصویر قدیمی از مسجد کوفه
نام کاملهمام بن شریح بن یزید
جنسیتمرد
پدرشریح بن یزید
محل زندگیکوفه
از اصحابامام علی

مقدمه

همّام فرزند شریح بن یزید از بزرگان شیعه و از یاران مخلص امیرالمؤمنین (ع) در کوفه بود. وی از عبادت‌ کنندگان بزرگ و تارک دنیا بود و با شنیدن اوصاف متقین از زبان مولایش امیرالمؤمنین (ع) غش کرد و در همان دم جان سپرد.

سید رضی می‌نویسد: در روایت آمده که همّام از یاران امیرالمؤمنین (ع) بود. روزی خدمت حضرت آمد و عرض کرد: ای امیرالمؤمنین! متقین را برایم توصیف کن به گونه‌ای که گویا من آنان را نظاره می‌کنم. حضرت از پاسخ به او خودداری کرد، اما وی اصرار ورزید و خواسته‌اش را تکرار کرد.

امیرمؤمنان (ع) در جواب او خطبه‌ای ایراد کرد که به نام خطبه متقین معروف است که چند فراز از آن خطبه را یادآور می‌شویم:

١. امیرالمؤمنین (ع)، تقواپیشگان را چنین توصیف می‌فرماید: «اما متقین و پرهیزکاران در دنیا دارای این صفات برجسته‌اند، گفتارشان راست، لباسشان در حد متوسط، و راه رفتنشان با تواضع و فروتنی است»[۱]

۲. در قسمت دیگر فرمود: «از دیگر اوصاف متقین این است که چشم خویش را از آنچه خداوند حرام کرده پوشیده‌اند، و گوش‌های خود را وقف شنیدن علم و دانش سودمند ساخته‌اند»[۲]؛

٣. در بخش دیگری در اوصاف متقین فرمود: «حال آنان در بلاها و سختی‌ها با حال آسایش و راحتی یکسان است، و اگر نبود اجل و مهلت معینی که خداوند برای آنان مقرر داشته، روح و جانشان حتی برای یک چشم بر هم زدن از شوق پاداش و ترس از کیفر در بدنشان قرار نمی‌گرفت»[۳]

حضرت اوصاف دیگری از پرواپیشگان و پرهیزکاران را بیان کرد و چون فرمایش امام (ع) به پایان رسید، همّام فریادی زد و روح از بدنش خارج شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

حضرت امیر (ع) پس از وفات همّام فرمود: «به خدا سوگند، از اول بر این پیشامد می‌ترسیدم، آری، موعظه‌های گویا با اهلش چنین می‌کند و بر آنان تأثیر می‌گذارد». شخصی از امام (ع) پرسید: پس شما چه طور؟ (یعنی چرا بیان اوصاف متقین با شما چنین نکرد) امام (ع) در پاسخ او فرمود: «وای بر تو، هرکس اجلی دارد که معین است و از آن نمی‌گذرد و سبب خاصی دارد که از آن تجاوز نمی‌کند» بعد به او فرمود: «آرام باش، دیگر چنین سخن نگو، این حرف تو از شیطان بود که بر زبانت نهاد»[۴].[۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ اَلْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ اَلصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ اَلاِقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ اَلتَّوَاضُعُ »؛
  2. «غَاضُّونَ أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اَللَّهُ عَلَيْهِمْ وَاقِفِينَ أَسْمَاعَهُمْ عَلَى اَلْعِلْمِ»
  3. « نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي اَلْبَلاَءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ مِنْهُمْ فِي اَلرَّخَاءِ رِضاً مِنْهُمْ عَنِ اَللَّهِ بِالْقَضَاءِ وَ لَوْ لاَ اَلْآجَالُ اَلَّتِي كُتِبَتْ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى اَلثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ اَلْعِقَابِ »
  4. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳.
  5. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۲۷-۱۴۲۸.