برهان حرکت: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{نبوت}} | {{نبوت}} | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = اثبات وجود خدا | |||
| عنوان مدخل = برهان حرکت | |||
| مداخل مرتبط = [[برهان حرکت در قرآن]] - [[برهان حرکت در کلام اسلامی]] - [[برهان حرکت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== مقدمه == | |||
[[برهان]] حرکت (محرک اول) که به ارسطو منسوب است، بر چهار مقدمه [[استوار]] است: | |||
# هر حرکتی به محرک احتیاج دارد. | |||
# [[طبیعت]] از حرکت و تغییر خالی نیست، آنچه در [[طبیعت]] واقع است و آنچه جسم و جسمانی است، متحرک است. در اینجا حرکت، هرگونه حرکتی را اعم از تغییرات دفعی و تدریجی شامل میشود. | |||
# تسلسل علل محال است، یعنی اگر علل در طول یکدیگر قرار گیرند، باید به علتی منتهی شوند که برای آن [[علت]]، علتی فرض نشود. | |||
# هر علتی با معلول خویش معیت دارد، یعنی [[علت]] از معلول (و در این مورد خاص محرک از متحرک) خود نه تنها انفکاک زمانی، بلکه تقدم و تأخر زمانی نیز ندارد. محرک باید همواره همراه حرکت بوده و نمیتواند بر آن تقدم زمانی داشته باشد. به عبارت دیگر، چنین نیست که حرکت تنها در آغاز کار و در حدوث خود به [[علت]] محتاج باشد، بلکه در بقای خود نیز هر چند حرکت عین حدوث تدریجی است، به [[علت]] محتاج است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۶۵.</ref>. | |||
مطابق این اصول، گفته میشود حرکاتی که در [[طبیعت]] میبینیم و وجودشان بدیهی است و به محرک نیاز دارند؛ محرک این حرکات یا طبیعی است و یا از غیر [[طبیعت]] منشأ گرفته است. در صورت [[انتخاب]] شق دوم فهو المطلوب و در صورتی که بگوییم عامل این حرکت، امری مادی و جسمانی است، آنگاه همین سؤال و جواب در مورد خود این محرک متحرک نیز مطرح میشود تا به محرک آن برسیم و همین طور ادامه مییابد و چون تسلسل علل محال است؛ محرکات باید به محرکی که خود متحرک نیست، منتهی شوند. | |||
به بیان دیگر: حرکت به محرک [[نیازمند]] است. هر محرکی یا خود متحرک است و یا نه. در صورت دوم، محرک همان خداست. در صورت اول، حرکت آن از سوی محرکی است تا به محرکی برسد که غیر متحرک باشد که باز همان [[خدا]] یا محرک اول باشد. | |||
محرک اول، همین محرک غیر متحرک است که [[ارسطو]] از آن به محرک اول تعبیر کرده است<ref>مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، ص۹۹؛ ج۳، ص۲۳۶ - ۲۳۵؛ همو، حرکت و زمان در فلسفه اسلامی، ج۱، ص۹۳ - ۹۱؛ همو، شرح منظومه، ج۲، ص۷۲ - ۷۰؛ همو، نقدی بر مارکسیسم، ص۳۴۰ - ۳۳۹؛ همو، توحید، ص۱۹۶ - ۱۹۴.</ref>. همواره ایرادهایی بر [[برهان]] حرکت، به ویژه از نظر ربط حادث به قدیم و استحاله تسلسل علل وارد بوده که قابل تأمل و بررسی است<ref>رجوع شود به جوادی آملی، براهین اثبات خدا، برهان حرکت و حدوث.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۶۶.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۲۲: | خط ۲۷: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{خداشناسی}} | |||
[[رده:براهین خداشناسی]] | [[رده:براهین خداشناسی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۲
مقدمه
برهان حرکت (محرک اول) که به ارسطو منسوب است، بر چهار مقدمه استوار است:
- هر حرکتی به محرک احتیاج دارد.
- طبیعت از حرکت و تغییر خالی نیست، آنچه در طبیعت واقع است و آنچه جسم و جسمانی است، متحرک است. در اینجا حرکت، هرگونه حرکتی را اعم از تغییرات دفعی و تدریجی شامل میشود.
- تسلسل علل محال است، یعنی اگر علل در طول یکدیگر قرار گیرند، باید به علتی منتهی شوند که برای آن علت، علتی فرض نشود.
- هر علتی با معلول خویش معیت دارد، یعنی علت از معلول (و در این مورد خاص محرک از متحرک) خود نه تنها انفکاک زمانی، بلکه تقدم و تأخر زمانی نیز ندارد. محرک باید همواره همراه حرکت بوده و نمیتواند بر آن تقدم زمانی داشته باشد. به عبارت دیگر، چنین نیست که حرکت تنها در آغاز کار و در حدوث خود به علت محتاج باشد، بلکه در بقای خود نیز هر چند حرکت عین حدوث تدریجی است، به علت محتاج است[۱].
مطابق این اصول، گفته میشود حرکاتی که در طبیعت میبینیم و وجودشان بدیهی است و به محرک نیاز دارند؛ محرک این حرکات یا طبیعی است و یا از غیر طبیعت منشأ گرفته است. در صورت انتخاب شق دوم فهو المطلوب و در صورتی که بگوییم عامل این حرکت، امری مادی و جسمانی است، آنگاه همین سؤال و جواب در مورد خود این محرک متحرک نیز مطرح میشود تا به محرک آن برسیم و همین طور ادامه مییابد و چون تسلسل علل محال است؛ محرکات باید به محرکی که خود متحرک نیست، منتهی شوند.
به بیان دیگر: حرکت به محرک نیازمند است. هر محرکی یا خود متحرک است و یا نه. در صورت دوم، محرک همان خداست. در صورت اول، حرکت آن از سوی محرکی است تا به محرکی برسد که غیر متحرک باشد که باز همان خدا یا محرک اول باشد.
محرک اول، همین محرک غیر متحرک است که ارسطو از آن به محرک اول تعبیر کرده است[۲]. همواره ایرادهایی بر برهان حرکت، به ویژه از نظر ربط حادث به قدیم و استحاله تسلسل علل وارد بوده که قابل تأمل و بررسی است[۳][۴]
منابع
پانویس
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۶۵.
- ↑ مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، ص۹۹؛ ج۳، ص۲۳۶ - ۲۳۵؛ همو، حرکت و زمان در فلسفه اسلامی، ج۱، ص۹۳ - ۹۱؛ همو، شرح منظومه، ج۲، ص۷۲ - ۷۰؛ همو، نقدی بر مارکسیسم، ص۳۴۰ - ۳۳۹؛ همو، توحید، ص۱۹۶ - ۱۹۴.
- ↑ رجوع شود به جوادی آملی، براهین اثبات خدا، برهان حرکت و حدوث.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۶۶.