اهل‌التقوی (اسم الهی): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = اسم الهی
| موضوع مرتبط = اسم الهی
خط ۶: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
'''[[اهل التقوی]]:''' کسی که سزوار است برای او [[شریک]] قرار داده نشود و از [[محرّمات]] وی [[پرهیز]] شود، از [[اسما]] و [[صفات الهی]].
== واژه‌شناسی لغوی ==
این واژه مرکب از دو کلمه "[[اهل]]" و "[[تقوا]]" است. [[اهل]] در لغت به معنای سزاوار و [[شایسته]]، نجیب، اصیل، [[خاندان]]، [[خویشاوندان]]، [[زن]]، [[مالک]]، مقیم و ساکن، [[قاری]]، [[مردم]]، [[امت]] و [[پیروان]] آمده است<ref>فرهنگ فارسی، ج‌۱، ص‌۴۰۹؛ الوجوه والنظائر، ج‌۱، ص‌۲۸، «اهل»؛ الموسوعة الذهبیه، ج‌۶‌، ص‌۲۱۱، «الاهل».</ref>. جامع همه این معانی، تحقق اُنسی است که با اختصاص یا تعلق و [[وابستگی]] همراه باشد که نسبت به مضاف الیه و موارد کاربرد، معانی آن متفاوت می‌شود<ref> التحقیق، ج‌۱، ص‌۱۶۹، «اهل».</ref>. [[تقوا]] نیز از ریشه "وقایه" به معنای دوری گزیدن<ref>لسان العرب، ج‌۱۵، ص‌۳۷۸، «وقی».</ref> و [[حفظ]] شئ از امور آسیب‌رسان است و گاه به معنای [[ترس]] نیز به [[کار]] رفته است<ref>مفردات، ص‌۸۸۱‌؛ التحقیق، ج‌۱۳، ص‌۱۸۳، «وقی».</ref>، بنابراین اهل‌التقوی ترکیبی اضافی و به معنای کسی است که [[شایسته]] است از [[مقام]] او ترسیده و از [[مخالفت]] با وی [[پرهیز]] شود. [[تقوا]] در اصطلاح [[شرع]] نیز بر [[پاسداری]] و [[کمال]] [[مراقبت نفس]] در برابر [[گناه]]، از طریق انجام دادن [[واجبات]] و ترک [[محرمات]] بلکه ترک برخی مباحات اطلاق شده است<ref>مفردات، ص‌۸۸۱‌، «وقی».</ref>


==واژه‌شناسی لغوی==
اهل‌ التقوی به صورت اسم و وصف [[خداوند]] تنها یک بار در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|وَمَا يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ }}<ref> و پند نمی‌گیرند مگر که خداوند بخواهد که او سزیده پرهیختن و سزاوار آمرزیدن است؛ سوره مدثر، آیه:۵۶.</ref> [[اهل‌ بیت]] {{عم}} نیز در [[دعاها]] و نیایشهای بسیاری [[خداوند]] را با این اسم خوانده‌اند <ref>الکافی، ج‌۲، ص‌۵۱۳‌؛ من لا یحضره الفقیه، ج‌۱، ص‌۲۷۷؛ تهذیب الاحکام، ج‌۳، ص‌۱۲۴.</ref><ref>[[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، [[اهل التقوی - رضوی (مقاله)|مقاله «اهل التقوی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۲۸ - ۱۳۰.</ref>
این واژه مرکب از دو کلمه "[[اهل]]" و "[[تقوا]]" است. [[اهل]] در لغت به معنای سزاوار و [[شایسته]]، نجیب، اصیل، [[خاندان]]، [[خویشاوندان]]، [[زن]]، [[مالک]]، مقیم و ساکن، [[قاری]]، [[مردم]]، [[امت]] و [[پیروان]] آمده است<ref>فرهنگ فارسی، ج‌۱، ص‌۴۰۹؛ الوجوه والنظائر، ج‌۱، ص‌۲۸، «اهل»؛ الموسوعة الذهبیه، ج‌۶‌، ص‌۲۱۱، «الاهل».</ref>. جامع همه این معانی، تحقق اُنسی است که با اختصاص یا تعلق و [[وابستگی]] همراه باشد که نسبت به مضاف الیه و موارد کاربرد، معانی آن متفاوت می‌شود<ref> التحقیق، ج‌۱، ص‌۱۶۹، «اهل».</ref>. [[تقوا]] نیز از ریشه "وقایه" به معنای دوری گزیدن<ref>لسان العرب، ج‌۱۵، ص‌۳۷۸، «وقی».</ref> و [[حفظ]] شئ از امور آسیب‌رسان است و گاه به معنای [[ترس]] نیز به [[کار]] رفته است<ref>مفردات، ص‌۸۸۱‌؛ التحقیق، ج‌۱۳، ص‌۱۸۳، «وقی».</ref>، بنابراین اهل‌التقوی ترکیبی اضافی و به معنای کسی است که [[شایسته]] است از [[مقام]] او ترسیده و از [[مخالفت]] با وی [[پرهیز]] شود.[[ تقوا]] در اصطلاح [[شرع]] نیز بر [[پاسداری]] و [[کمال]] [[مراقبت نفس]] در برابر [[گناه]]، از طریق انجام دادن [[واجبات]] و ترک [[محرمات]] بلکه ترک برخی مباحات اطلاق شده است<ref>مفردات، ص‌۸۸۱‌، «وقی».</ref>


اهل‌ التقوی به صورت اسم و [[وصف]] [[خداوند]] تنها یک بار در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|وَمَا يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ }}<ref> و پند نمی‌گیرند مگر که خداوند بخواهد که او سزیده پرهیختن و سزاوار آمرزیدن است؛ سوره مدثر، آیه:۵۶.</ref> [[اهل‌ بیت]]{{عم}} نیز در [[دعاها]] و نیایشهای بسیاری [[خداوند]] را با این اسم خوانده‌اند <ref>الکافی، ج‌۲، ص‌۵۱۳‌؛ من لا یحضره الفقیه، ج‌۱، ص‌۲۷۷؛ تهذیب الاحکام، ج‌۳، ص‌۱۲۴.</ref>.<ref>[[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، [[اهل التقوی - رضوی (مقاله)|مقاله «اهل التقوی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۲۸ - ۱۳۰.</ref>
== تبیین [[اهل التقوی]] ==
بیشتر [[مفسران]] [[تقوا]] را در [[آیه]] یاد شده به معنای اسم مفعولی گرفته و در [[تفسیر]] {{متن قرآن|هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى}} گفته‌اند: [[خداوند]] [[شایسته]] آن است که از [[محرمات]]<ref>کشف الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۲۹۲؛ مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۹۳‌؛ روض الجنان، ج‌۲۰، ص‌۴۰.</ref>، [[کیفر]] و [[مجازات]] او<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۱۴؛ کنزالدقائق، ج‌۱۴، ص‌۳۲؛ الکشاف، ج‌۴، ص‌۶۵۷‌.</ref> و از قرار دادن [[شریک]] برای او [[پرهیز]] شود<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۹، ص‌۵۹‌؛ الدر المنثور، ج‌۸‌، ص‌۳۴۰؛ الفرقان، ج‌۲۹، ص‌۲۶۹.</ref>، زیرا [[ولایت مطلقه]] بر هر چیزی از آنِ وی و [[سعادت]] و [[شقاوت انسان]] به دست اوست<ref>المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۰۱.</ref>


==تبیین اهل التقوی==
بر اساس [[حدیث قدسی]]<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۹، ص‌۵۹‌؛ الدرالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۳۴۰؛ الفرقان، ج‌۲۹، ص‌۲۶۹.</ref>، همچنین [[روایت]] اَنَس از [[پیامبر]] {{صل}}<ref>روض الجنان، ج‌۲۰، ص‌۴۰.</ref> و نیز به [[نقل]] [[ابو بصیر]] از [[امام‌ صادق]] {{ع}} در معنای {{متن قرآن|أَهْلُ التَّقْوَى}} در این [[آیه]] [[خداوند]] می‌فرماید: من [[شایسته]] آنم که از من [[پرهیز]] شود و بنده‌ام برای من [[شریک]] وانبازی قرار ندهد<ref>نورالثقلین، ج‌۵، ص ۴۶۰.</ref>. برخی [[تقوا]] را به معنای اسم فاعلی گرفته که در آن صورت معنا چنین می‌شود: [[خدا]] [[اهل]] تقواست و پیوسته از هرگونه [[ظلم]]، [[قبیح]] و کارهای غیر حکیمانه می‌پرهیزد و در [[حقیقت]]، بالاترین جایگاه [[تقوا]] از آن [[خدا]] و تقوای [[بندگان]] پرتوی [[ضعیف]] از [[تقوای الهی]] است<ref>البرهان، ج‌۵‌، ص‌۵۳۲‌. نمونه، ج‌۲۵، ص‌۲۶۷؛ نگرش [[وحی]] بر [[خداشناسی]]، ج‌۲، ص‌۳۱.</ref><ref>[[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، [[اهل التقوی - رضوی (مقاله)|مقاله «اهل التقوی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۲۸ - ۱۳۰.</ref>


==رابطه اهل التقوی با [[اهل]] المغفره==
== رابطه [[اهل التقوی]] با [[اهل المغفره]] ==
مقرون ساختن این دو اسم در یک [[آیه]] اشاره به این معناست که [[تقوا]] زمینه‌ساز [[بخشایش]] است؛ یعنی [[خداوند]] کسی را که [[تقوا]] ورزد می‌بخشد<ref>المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۰۹.</ref>؛ به عبارت دیگر آن‌کس که از [[خدا]] [[پروا]] و از او [[اطاعت]] کند سزاوار آن است که [[خداوند]] در مقابل، [[گناهان]] او را ببخشاید<ref>تفسیر بیضاوی، ج‌۴، ص‌۳۴۹.</ref>. [[پیامبر‌ اکرم]] {{صل}} در [[پاسخ]] پرسشی درباره [[تفسیر]] این [[آیه]] فرمود: [[خداوند متعال]] در این [[آیه]] می‌گوید: من [[اهل تقوا]] هستم. برای من شریکی قرار ندهید، پس هرکس [[تقوا]] پیشه کند و برای من شریکی قرار ندهد [[اهل]] آن هستم که [[گناهان]] دیگرِ او را بیامرزم <ref>الدرالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۳۴۰.</ref>. برخی آن دو اسم را اشاره به [[مقام خوف]] از [[عذاب]] و [[رجا]] به [[مغفرت الهی]] دانسته‌اند <ref>نمونه، ج‌۲۵، ص‌۲۶۶.</ref>؛ همچنین از منظر [[علامه طباطبایی]] این دو اسم، [[شایستگی]] علّت قرار گرفتن برای [[دعوت]] [[خداوند]] در [[آیه]] قبل را دارد؛ آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاء ذَكَرَهُ}}<ref> هرگز! بی‌گمان این یادکردی است. که هر کس خواهد از آن پند می‌گیرد؛ سوره مدثر، آیه: ۵۴ - ۵۵.</ref>؛ بدین معنا که چون [[خداوند]] [[اهل تقوا]] و [[مغفرت]] است، [[بندگان]] را به [[اندرزها]] و پندهای [[قرآن]] فراخوانده تا هرکس بخواهد از آن [[پند]] گیرد و نیز می‌تواند آن دو اسم علت برای صدر [[آیه]] باشد: {{متن قرآن|وَمَا يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ }}<ref> و پند نمی‌گیرند مگر که خداوند بخواهد که او سزیده پرهیختن و سزاوار آمرزیدن است؛ سوره مدثر، آیه:۵۶.</ref> که اشاره به آن است که [[اهل تقوا]] و [[مغفرت]] بودن [[خداوند]] وقتی تمام و کامل است که دارای [[اراده]] نافذ در همه تصمیمات و اَعمال خلق‌باشد<ref>المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۰۱.</ref><ref>[[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، [[اهل التقوی - رضوی (مقاله)|مقاله «اهل التقوی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۲۸ - ۱۳۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
#[[پرونده:000056.jpg|22px]] [[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، [[اهل التقوی - رضوی (مقاله)|مقاله «اهل التقوی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵''']]
# [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، [[اهل التقوی - رضوی (مقاله)|مقاله «اهل التقوی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:مدخل]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
[[رده:اسماء و صفات الهی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۴۷

واژه‌شناسی لغوی

این واژه مرکب از دو کلمه "اهل" و "تقوا" است. اهل در لغت به معنای سزاوار و شایسته، نجیب، اصیل، خاندان، خویشاوندان، زن، مالک، مقیم و ساکن، قاری، مردم، امت و پیروان آمده است[۱]. جامع همه این معانی، تحقق اُنسی است که با اختصاص یا تعلق و وابستگی همراه باشد که نسبت به مضاف الیه و موارد کاربرد، معانی آن متفاوت می‌شود[۲]. تقوا نیز از ریشه "وقایه" به معنای دوری گزیدن[۳] و حفظ شئ از امور آسیب‌رسان است و گاه به معنای ترس نیز به کار رفته است[۴]، بنابراین اهل‌التقوی ترکیبی اضافی و به معنای کسی است که شایسته است از مقام او ترسیده و از مخالفت با وی پرهیز شود. تقوا در اصطلاح شرع نیز بر پاسداری و کمال مراقبت نفس در برابر گناه، از طریق انجام دادن واجبات و ترک محرمات بلکه ترک برخی مباحات اطلاق شده است[۵]

اهل‌ التقوی به صورت اسم و وصف خداوند تنها یک بار در قرآن کریم آمده است: ﴿وَمَا يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ [۶] اهل‌ بیت (ع) نیز در دعاها و نیایشهای بسیاری خداوند را با این اسم خوانده‌اند [۷][۸]

تبیین اهل التقوی

بیشتر مفسران تقوا را در آیه یاد شده به معنای اسم مفعولی گرفته و در تفسیر ﴿هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى گفته‌اند: خداوند شایسته آن است که از محرمات[۹]، کیفر و مجازات او[۱۰] و از قرار دادن شریک برای او پرهیز شود[۱۱]، زیرا ولایت مطلقه بر هر چیزی از آنِ وی و سعادت و شقاوت انسان به دست اوست[۱۲]

بر اساس حدیث قدسی[۱۳]، همچنین روایت اَنَس از پیامبر (ص)[۱۴] و نیز به نقل ابو بصیر از امام‌ صادق (ع) در معنای ﴿أَهْلُ التَّقْوَى در این آیه خداوند می‌فرماید: من شایسته آنم که از من پرهیز شود و بنده‌ام برای من شریک وانبازی قرار ندهد[۱۵]. برخی تقوا را به معنای اسم فاعلی گرفته که در آن صورت معنا چنین می‌شود: خدا اهل تقواست و پیوسته از هرگونه ظلم، قبیح و کارهای غیر حکیمانه می‌پرهیزد و در حقیقت، بالاترین جایگاه تقوا از آن خدا و تقوای بندگان پرتوی ضعیف از تقوای الهی است[۱۶][۱۷]

رابطه اهل التقوی با اهل المغفره

مقرون ساختن این دو اسم در یک آیه اشاره به این معناست که تقوا زمینه‌ساز بخشایش است؛ یعنی خداوند کسی را که تقوا ورزد می‌بخشد[۱۸]؛ به عبارت دیگر آن‌کس که از خدا پروا و از او اطاعت کند سزاوار آن است که خداوند در مقابل، گناهان او را ببخشاید[۱۹]. پیامبر‌ اکرم (ص) در پاسخ پرسشی درباره تفسیر این آیه فرمود: خداوند متعال در این آیه می‌گوید: من اهل تقوا هستم. برای من شریکی قرار ندهید، پس هرکس تقوا پیشه کند و برای من شریکی قرار ندهد اهل آن هستم که گناهان دیگرِ او را بیامرزم [۲۰]. برخی آن دو اسم را اشاره به مقام خوف از عذاب و رجا به مغفرت الهی دانسته‌اند [۲۱]؛ همچنین از منظر علامه طباطبایی این دو اسم، شایستگی علّت قرار گرفتن برای دعوت خداوند در آیه قبل را دارد؛ آنجا که می‌فرماید: ﴿كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاء ذَكَرَهُ[۲۲]؛ بدین معنا که چون خداوند اهل تقوا و مغفرت است، بندگان را به اندرزها و پندهای قرآن فراخوانده تا هرکس بخواهد از آن پند گیرد و نیز می‌تواند آن دو اسم علت برای صدر آیه باشد: ﴿وَمَا يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ [۲۳] که اشاره به آن است که اهل تقوا و مغفرت بودن خداوند وقتی تمام و کامل است که دارای اراده نافذ در همه تصمیمات و اَعمال خلق‌باشد[۲۴][۲۵]

منابع

پانویس

  1. فرهنگ فارسی، ج‌۱، ص‌۴۰۹؛ الوجوه والنظائر، ج‌۱، ص‌۲۸، «اهل»؛ الموسوعة الذهبیه، ج‌۶‌، ص‌۲۱۱، «الاهل».
  2. التحقیق، ج‌۱، ص‌۱۶۹، «اهل».
  3. لسان العرب، ج‌۱۵، ص‌۳۷۸، «وقی».
  4. مفردات، ص‌۸۸۱‌؛ التحقیق، ج‌۱۳، ص‌۱۸۳، «وقی».
  5. مفردات، ص‌۸۸۱‌، «وقی».
  6. و پند نمی‌گیرند مگر که خداوند بخواهد که او سزیده پرهیختن و سزاوار آمرزیدن است؛ سوره مدثر، آیه:۵۶.
  7. الکافی، ج‌۲، ص‌۵۱۳‌؛ من لا یحضره الفقیه، ج‌۱، ص‌۲۷۷؛ تهذیب الاحکام، ج‌۳، ص‌۱۲۴.
  8. رضوی، سید عباس، مقاله «اهل التقوی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۱۲۸ - ۱۳۰.
  9. کشف الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۲۹۲؛ مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۹۳‌؛ روض الجنان، ج‌۲۰، ص‌۴۰.
  10. جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۱۴؛ کنزالدقائق، ج‌۱۴، ص‌۳۲؛ الکشاف، ج‌۴، ص‌۶۵۷‌.
  11. تفسیر قرطبی، ج‌۱۹، ص‌۵۹‌؛ الدر المنثور، ج‌۸‌، ص‌۳۴۰؛ الفرقان، ج‌۲۹، ص‌۲۶۹.
  12. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۰۱.
  13. تفسیر قرطبی، ج‌۱۹، ص‌۵۹‌؛ الدرالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۳۴۰؛ الفرقان، ج‌۲۹، ص‌۲۶۹.
  14. روض الجنان، ج‌۲۰، ص‌۴۰.
  15. نورالثقلین، ج‌۵، ص ۴۶۰.
  16. البرهان، ج‌۵‌، ص‌۵۳۲‌. نمونه، ج‌۲۵، ص‌۲۶۷؛ نگرش وحی بر خداشناسی، ج‌۲، ص‌۳۱.
  17. رضوی، سید عباس، مقاله «اهل التقوی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۱۲۸ - ۱۳۰.
  18. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۰۹.
  19. تفسیر بیضاوی، ج‌۴، ص‌۳۴۹.
  20. الدرالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۳۴۰.
  21. نمونه، ج‌۲۵، ص‌۲۶۶.
  22. هرگز! بی‌گمان این یادکردی است. که هر کس خواهد از آن پند می‌گیرد؛ سوره مدثر، آیه: ۵۴ - ۵۵.
  23. و پند نمی‌گیرند مگر که خداوند بخواهد که او سزیده پرهیختن و سزاوار آمرزیدن است؛ سوره مدثر، آیه:۵۶.
  24. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۰۱.
  25. رضوی، سید عباس، مقاله «اهل التقوی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۱۲۸ - ۱۳۰.