آرامشبخشی و احساس آرامش به عنوان یکی از آثار روانشناختی انتظار در بعد ارتقای بهداشت روانی به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
آرامشبخشی و احساس آرامش به عنوان یکی از آثار روانشناختی انتظار در بعد ارتقای بهداشت روانی به چه معناست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۱۲ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۱۲
، ۱۲ ژوئن ۲۰۲۰جایگزینی متن - 'حیات' به 'حیات'
جز (جایگزینی متن - 'امامی' به 'امامی') |
جز (جایگزینی متن - 'حیات' به 'حیات') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
::::::امروزه استرس و نگرانیهای [[انسان]] از [[آینده]] مبهم و [[هراس]] از نابودی توسط تسلیحات اتمی، میکروبی و بیولوژیک که در دسترس ارتشهای مدرن و گروههای تروریستی قرار دارد، استرس و نگرانیهای دایمی از [[فقر]] و [[بیکاری]] و [[ترس]] از عدم تأمین نیازهای [[زندگی]] بر اثر شکاف روزافزون طبقاتی، استرس و فشارروانی ناشی از ترافیک و آلودگیهای گسترده زیست محیطی که توسط شرکتهای بزرگ بر اثر [[ثروت اندوزی]] و بر داشت بیرویه از منابع طبیعی ایجاد میشود، [[ترس]] و [[نگرانی]] از [[خشونت]] و [[تبعیض]] گسترده [[اجتماعی]]، استرس و [[نگرانی]] از [[تبعیض]] فراگیر [[سیاسی]]، [[فرهنگی]]، [[اقتصادی]] که همه این فرایندِ فرساینده و مخرّب، بر اثر سیاستهای دنیاگرانه نظامهای [[سلطه]] جو و فاسدِ [[حاکم]] بر [[جهان]] إعمال میگردد، [[آرامش]] را از [[انسانها]] گرفته و [[زندگی]] را به کام [[جوامع بشری]] تلخ نموده و روزنههای [[امید]] به [[نجات]] از این چرخه ویرانگر [[ستم]] پیشه را بر روی وی بسته است. هر روز که میگذرد بر ابعاد ویرانی و [[تباهی]] [[زندگی]] [[انسان]] در زیر یوغ [[حاکمیت]] [[ظلم]] و [[الحاد]] بر [[جهان]] افزوده میشود و فریادهای تودههای [[مستضعف]] در سراسر [[جهان]] در [[شأن]]تاژ رسانه [[نظام]] [[سلطه]]، محو و نابود میگردد. | ::::::امروزه استرس و نگرانیهای [[انسان]] از [[آینده]] مبهم و [[هراس]] از نابودی توسط تسلیحات اتمی، میکروبی و بیولوژیک که در دسترس ارتشهای مدرن و گروههای تروریستی قرار دارد، استرس و نگرانیهای دایمی از [[فقر]] و [[بیکاری]] و [[ترس]] از عدم تأمین نیازهای [[زندگی]] بر اثر شکاف روزافزون طبقاتی، استرس و فشارروانی ناشی از ترافیک و آلودگیهای گسترده زیست محیطی که توسط شرکتهای بزرگ بر اثر [[ثروت اندوزی]] و بر داشت بیرویه از منابع طبیعی ایجاد میشود، [[ترس]] و [[نگرانی]] از [[خشونت]] و [[تبعیض]] گسترده [[اجتماعی]]، استرس و [[نگرانی]] از [[تبعیض]] فراگیر [[سیاسی]]، [[فرهنگی]]، [[اقتصادی]] که همه این فرایندِ فرساینده و مخرّب، بر اثر سیاستهای دنیاگرانه نظامهای [[سلطه]] جو و فاسدِ [[حاکم]] بر [[جهان]] إعمال میگردد، [[آرامش]] را از [[انسانها]] گرفته و [[زندگی]] را به کام [[جوامع بشری]] تلخ نموده و روزنههای [[امید]] به [[نجات]] از این چرخه ویرانگر [[ستم]] پیشه را بر روی وی بسته است. هر روز که میگذرد بر ابعاد ویرانی و [[تباهی]] [[زندگی]] [[انسان]] در زیر یوغ [[حاکمیت]] [[ظلم]] و [[الحاد]] بر [[جهان]] افزوده میشود و فریادهای تودههای [[مستضعف]] در سراسر [[جهان]] در [[شأن]]تاژ رسانه [[نظام]] [[سلطه]]، محو و نابود میگردد. | ||
::::::در این شب هراسانگیز، که ستارههای [[آسمان]] [[تفکر]] انسانی یکی پس از دیگری در کام [[تاریکی]] فرو میروند و [[آرزوی آدمی]] به [[نجات]] و دلبستگی او به [[سعادت]] توسط نظامهای سیاسیِ [[فاسد]] [[حاکم]] بر [[جهان]] به نفرت و انزجار تبدیل میشود؛ [[ایمان]] به "مُنجی" و [[امید به ظهور]] آخرین [[ذخیره]] خیر و [[هدایت الهی]] و برچیده شدن دایمی طومار نظامهای [[فاسد]] [[حاکم]] بر [[جهان]]، یگانه افق روشنی است که فردای روشن را برای [[بشریت]] نوید میدهد و استرس و نگرانیها را از [[روح]] و [[جان]] او ستُرده و به وی [[آرامش]] میدهد. همین [[باور]] و [[ایمان]] است که فرایند طولانی [[مبارزات]] بشری علیه [[ستم]] و [[استبداد]] را با [[غلبه]] نهایی جریان [[حق]] و [[عدالت]] زنده، پویا و معنا دار مینماید و موجی از [[امید]] و [[شهامت]]، شور و [[اشتیاق]]، و [[استقامت]] و [[پایداری]] و [[امنیت]] و [[آرامش]] در [[دل]] تودههای دردمند و [[مستضعف]] میآفریند. | ::::::در این شب هراسانگیز، که ستارههای [[آسمان]] [[تفکر]] انسانی یکی پس از دیگری در کام [[تاریکی]] فرو میروند و [[آرزوی آدمی]] به [[نجات]] و دلبستگی او به [[سعادت]] توسط نظامهای سیاسیِ [[فاسد]] [[حاکم]] بر [[جهان]] به نفرت و انزجار تبدیل میشود؛ [[ایمان]] به "مُنجی" و [[امید به ظهور]] آخرین [[ذخیره]] خیر و [[هدایت الهی]] و برچیده شدن دایمی طومار نظامهای [[فاسد]] [[حاکم]] بر [[جهان]]، یگانه افق روشنی است که فردای روشن را برای [[بشریت]] نوید میدهد و استرس و نگرانیها را از [[روح]] و [[جان]] او ستُرده و به وی [[آرامش]] میدهد. همین [[باور]] و [[ایمان]] است که فرایند طولانی [[مبارزات]] بشری علیه [[ستم]] و [[استبداد]] را با [[غلبه]] نهایی جریان [[حق]] و [[عدالت]] زنده، پویا و معنا دار مینماید و موجی از [[امید]] و [[شهامت]]، شور و [[اشتیاق]]، و [[استقامت]] و [[پایداری]] و [[امنیت]] و [[آرامش]] در [[دل]] تودههای دردمند و [[مستضعف]] میآفریند. | ||
::::::'''[[آینده]] جهان''': یکی از عواملی که [[آرامش]] را در [[جهان]] معاصر از [[انسان]] گرفته است [[ترس]] و بد بینی نسبت به [[آینده]] است. [[شهید مطهری]] این [[ترس]] و [[نگرانی]] را که برخواسته از جهانبینیهای مادی معاصر است به خوبی [[تبیین]] نموده است: "ما به [[دلیل]] اینکه [[مؤمن]] و مسلمانیم و در عمق ضمیرمان این اصل وجود دارد که: "[[جهان]] را صاحبی است [[خدا]] نام"، هر چه در [[دنیا]] پیشامدهایی میشود هرگز احساس خطر [[عظیم]]، خطری که احیاناً بشریّت را نیست و نابود کند و کره [[زمین]] را تبدیل به توده خاکستر کند و زحمات چند هزار ساله بشریّت را کأن لم یکن نماید نمیکنیم. در تهِ [[دل]] خودمان [[باور]] داریم که سالهای سال، قرنها، شاید میلیونها سال دیگر، در روی این [[زمین]] [[زندگی]] و حیات موج خواهد زد. [[فکر]] میکنیم بعد از ما آنقدر [[مسلمانها]] بیایند و [[زندگی]] کنند و بروند که فقط [[خدا]] عدد آنها را میداند. آری، ما در تهِ [[دل]] خود اینطور [[فکر]] میکنیم و هرگز این [[اندیشه]] را به خود راه نمیدهیم که ممکن است [[عمر]] [[جهان]] یعنی [[عمر]] [[بشر]] و [[عمر]] [[زمین]] ما به پایان رسیده باشد. | ::::::'''[[آینده]] جهان''': یکی از عواملی که [[آرامش]] را در [[جهان]] معاصر از [[انسان]] گرفته است [[ترس]] و بد بینی نسبت به [[آینده]] است. [[شهید مطهری]] این [[ترس]] و [[نگرانی]] را که برخواسته از جهانبینیهای مادی معاصر است به خوبی [[تبیین]] نموده است: "ما به [[دلیل]] اینکه [[مؤمن]] و مسلمانیم و در عمق ضمیرمان این اصل وجود دارد که: "[[جهان]] را صاحبی است [[خدا]] نام"، هر چه در [[دنیا]] پیشامدهایی میشود هرگز احساس خطر [[عظیم]]، خطری که احیاناً بشریّت را نیست و نابود کند و کره [[زمین]] را تبدیل به توده خاکستر کند و زحمات چند هزار ساله بشریّت را کأن لم یکن نماید نمیکنیم. در تهِ [[دل]] خودمان [[باور]] داریم که سالهای سال، قرنها، شاید میلیونها سال دیگر، در روی این [[زمین]] [[زندگی]] و [[حیات]] موج خواهد زد. [[فکر]] میکنیم بعد از ما آنقدر [[مسلمانها]] بیایند و [[زندگی]] کنند و بروند که فقط [[خدا]] عدد آنها را میداند. آری، ما در تهِ [[دل]] خود اینطور [[فکر]] میکنیم و هرگز این [[اندیشه]] را به خود راه نمیدهیم که ممکن است [[عمر]] [[جهان]] یعنی [[عمر]] [[بشر]] و [[عمر]] [[زمین]] ما به پایان رسیده باشد. | ||
::::::تعلیمات [[انبیاء]]، نوعی [[امنیّت]] و [[اطمینان]] خاطر به ما داده است و در واقع در تهِ [[قلب]] خود به مددهای غیبی [[ایمان]] و اتّکا داریم. اگر به ما بگویند یک [[ستاره]] [[عظیم]] در فضا در حرکت است و تا شش [[ماه]] دیگر به مدار [[زمین]] میرسد و با [[زمین]] ما برخورد میکند و در یک لحظه [[زمین]] ما به یک توده خاکستر تبدیل میشود، باز هم با همه [[ایمان]] و [[اعتقادی]] که به پیش بینیهای [[دانشمندان]] داریم به خود [[ترس]] راه نمیدهیم، در تهِ دلمان یک نوع [[ایمان]] و اطمینانی هست که، بنا نیست بوستان بشریّت که تازه شکفته است در اثر [[باد]] حوادث ویران گردد. آری، همان طوری که [[باور]] نمیکنیم [[زمین]] ما به وسیله یک [[ستاره]]، یک حادثه جوّی نیست و نابود شود، [[باور]] نمیکنیم که بشریّت به دست خود [[بشر]] و به وسیله نیروهای مخرّبی که به دست [[بشر]] ساخته شده منهدم گردد. آری، ما به [[حکم]] یک [[الهام]] [[معنوی]] که از [[مکتب]] [[انبیاء]] گرفتهایم [[باور]] نمیکنیم. دیگران چطور؟ آیا آنها هم [[باور]] نمیکنند؟ آیا همین [[اطمینان]] و [[خوشبینی]] نسبت به [[آینده انسان]] و [[زمین]] و [[زندگی]] و تمدّن و [[خوشبختی]] و بهروزی و [[عدالت]] و [[آزادی]] در آنها وجود دارد؟ ابداً. | ::::::تعلیمات [[انبیاء]]، نوعی [[امنیّت]] و [[اطمینان]] خاطر به ما داده است و در واقع در تهِ [[قلب]] خود به مددهای غیبی [[ایمان]] و اتّکا داریم. اگر به ما بگویند یک [[ستاره]] [[عظیم]] در فضا در حرکت است و تا شش [[ماه]] دیگر به مدار [[زمین]] میرسد و با [[زمین]] ما برخورد میکند و در یک لحظه [[زمین]] ما به یک توده خاکستر تبدیل میشود، باز هم با همه [[ایمان]] و [[اعتقادی]] که به پیش بینیهای [[دانشمندان]] داریم به خود [[ترس]] راه نمیدهیم، در تهِ دلمان یک نوع [[ایمان]] و اطمینانی هست که، بنا نیست بوستان بشریّت که تازه شکفته است در اثر [[باد]] حوادث ویران گردد. آری، همان طوری که [[باور]] نمیکنیم [[زمین]] ما به وسیله یک [[ستاره]]، یک حادثه جوّی نیست و نابود شود، [[باور]] نمیکنیم که بشریّت به دست خود [[بشر]] و به وسیله نیروهای مخرّبی که به دست [[بشر]] ساخته شده منهدم گردد. آری، ما به [[حکم]] یک [[الهام]] [[معنوی]] که از [[مکتب]] [[انبیاء]] گرفتهایم [[باور]] نمیکنیم. دیگران چطور؟ آیا آنها هم [[باور]] نمیکنند؟ آیا همین [[اطمینان]] و [[خوشبینی]] نسبت به [[آینده انسان]] و [[زمین]] و [[زندگی]] و تمدّن و [[خوشبختی]] و بهروزی و [[عدالت]] و [[آزادی]] در آنها وجود دارد؟ ابداً. | ||
::::::هر چندی یک بار در روزنامهها، در نطقها و سخنرانیهای گردانندگان [[سیاست]] [[جهان]]، (فیلمهای اخرالزمانی هالیوودی)، آثار [[بدبینی]] شومی نسبت به [[آینده]] بشریّت و نابودی تمدّنها مشاهده میکنیم. اگر از آن درسی که [[دین]] به ما آموخته صرف نظر کنیم و [[ایمان]] به مددهای غیبی را از دست بدهیم و تنها بر اساس [[علل]] ظاهری [[حکم]] کنیم باید به آنها [[حق]] بدهیم که بدبین باشند. چرا بدبین نباشند؟ در [[دنیایی]] که سرنوشتش بستگی پیدا کرده به دگمهای که انسانی فشار دهد و پشت سرش وسائل مخرّب که [[قدرت]] آنها را [[خدا]] میداند به کار بیفتد، در [[دنیایی]] که به [[راستی]] بر روی انباری از باروت قرار گرفته و جرقّهای کافی است که یک حریق جهانی به وجود بیاورد، چه جای [[خوشبینی]] به [[آینده]] است؟ راسل در کتاب امیدهای نو میگوید: «زمان حاضر، زمانی است که در آن حسّ [[حیرت]] توأم با [[ضعف]] و [[ناتوانی]] همه را فرا گرفته است. میبینیم به طرف [[جنگی]] پیش میرویم که تقریباً هیچکس خواهان آن نیست؛ [[جنگی]] که همه میدانیم قسمت اعظم نوع [[بشر]] را به دیار نیستی خواهد فرستاد. و با وجود این مانند خرگوشی که در برابر مار افسون شده باشد خیره خیره به خطر نگاه میکنیم بدون آنکه بدانیم برای جلوگیری از آن چه باید کرد؟ | ::::::هر چندی یک بار در روزنامهها، در نطقها و سخنرانیهای گردانندگان [[سیاست]] [[جهان]]، (فیلمهای اخرالزمانی هالیوودی)، آثار [[بدبینی]] شومی نسبت به [[آینده]] بشریّت و نابودی تمدّنها مشاهده میکنیم. اگر از آن درسی که [[دین]] به ما آموخته صرف نظر کنیم و [[ایمان]] به مددهای غیبی را از دست بدهیم و تنها بر اساس [[علل]] ظاهری [[حکم]] کنیم باید به آنها [[حق]] بدهیم که بدبین باشند. چرا بدبین نباشند؟ در [[دنیایی]] که سرنوشتش بستگی پیدا کرده به دگمهای که انسانی فشار دهد و پشت سرش وسائل مخرّب که [[قدرت]] آنها را [[خدا]] میداند به کار بیفتد، در [[دنیایی]] که به [[راستی]] بر روی انباری از باروت قرار گرفته و جرقّهای کافی است که یک حریق جهانی به وجود بیاورد، چه جای [[خوشبینی]] به [[آینده]] است؟ راسل در کتاب امیدهای نو میگوید: «زمان حاضر، زمانی است که در آن حسّ [[حیرت]] توأم با [[ضعف]] و [[ناتوانی]] همه را فرا گرفته است. میبینیم به طرف [[جنگی]] پیش میرویم که تقریباً هیچکس خواهان آن نیست؛ [[جنگی]] که همه میدانیم قسمت اعظم نوع [[بشر]] را به دیار نیستی خواهد فرستاد. و با وجود این مانند خرگوشی که در برابر مار افسون شده باشد خیره خیره به خطر نگاه میکنیم بدون آنکه بدانیم برای جلوگیری از آن چه باید کرد؟ | ||
::::::در همه جا داستانهای مخوف از بمب اتمی و هیدروژنی و شهرهای با خاک یکسان شده و [[قحطی]] و سبعیّت و درنده خویی برای یکدیگر [[نقل]] میکنیم؛ ولی با اینکه [[عقل]] [[حکم]] میکند که از مشاهده چنین دورنمایی بر خود بلرزیم، چون جزئی از وجودمان از آن لذّت میبرد و شکافی عمیق [[روح]] ما را به دو قسمت سالم و ناسالم تقسیم میکند، برای جلوگیری از [[بدبختی]] تصمیم قاطعی نمیگیریم<ref>برتراند راسل، امیدهای نو، بخش سرگردانیهای ما، ص۲، به نقل از شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۳۶۰.</ref>. | ::::::در همه جا داستانهای مخوف از بمب اتمی و هیدروژنی و شهرهای با خاک یکسان شده و [[قحطی]] و سبعیّت و درنده خویی برای یکدیگر [[نقل]] میکنیم؛ ولی با اینکه [[عقل]] [[حکم]] میکند که از مشاهده چنین دورنمایی بر خود بلرزیم، چون جزئی از وجودمان از آن لذّت میبرد و شکافی عمیق [[روح]] ما را به دو قسمت سالم و ناسالم تقسیم میکند، برای جلوگیری از [[بدبختی]] تصمیم قاطعی نمیگیریم<ref>برتراند راسل، امیدهای نو، بخش سرگردانیهای ما، ص۲، به نقل از شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۳۶۰.</ref>. | ||
::::::چه تصمیمی؟ مگر [[بشر]] [[قادر]] است چنین تصمیمی بگیرد؟ هم او میگوید: دوره به وجود آمدن [[انسان]] نسبت به دوره [[تاریخی]]، طولانی، ولی نسبت به دورههای زمینشناسی کوتاه است. تصوّر میکنند [[انسان]] یک میلیون سال است که به وجود آمده. اشخاصی هستند و از آن جمله اینشتاین که به زعم آنها بسیار محتمل است که [[انسان]] دوره حیات خود را طی کرده باشد و در ظرف سنین معدودی موفّق شود با مهارت شگرف [[علمی]] خود، خویشتن را نابود کند<ref>راسل، پیشین، بخش تسلط بر طبیعت، ص۲۶، به نقل از شهید مطهری، همان.</ref>. | ::::::چه تصمیمی؟ مگر [[بشر]] [[قادر]] است چنین تصمیمی بگیرد؟ هم او میگوید: دوره به وجود آمدن [[انسان]] نسبت به دوره [[تاریخی]]، طولانی، ولی نسبت به دورههای زمینشناسی کوتاه است. تصوّر میکنند [[انسان]] یک میلیون سال است که به وجود آمده. اشخاصی هستند و از آن جمله اینشتاین که به زعم آنها بسیار محتمل است که [[انسان]] دوره [[حیات]] خود را طی کرده باشد و در ظرف سنین معدودی موفّق شود با مهارت شگرف [[علمی]] خود، خویشتن را نابود کند<ref>راسل، پیشین، بخش تسلط بر طبیعت، ص۲۶، به نقل از شهید مطهری، همان.</ref>. | ||
::::::انصافاً اگر بر اساس [[علل]] مادّی و ظاهری [[قضاوت]] کنیم این بدبینیها بسیار بهجاست. فقط یک [[ایمان]] [[معنوی]]، [[ایمان]] به «[[امدادهای غیبی]]» و اینکه «[[جهان]] را صاحبی است [[خدا]] نام» لازم است که این بدبینیها را زایل و تبدیل به [[خوشبینی]] کند و بگوید بر عکس، [[سعادت]] بشریّت، [[رفاه]] و کمال بشریّت، [[زندگی]] انسانی و [[زندگی]] مقرون به [[عدل]] و [[آزادی]] و امن و [[خوشی]] [[بشر]]، در [[آینده]] است و [[انتظار]] [[بشر]] را میکشد. اگر این [[بدبینی]] را بپذیریم واقعاً مسأله صورت عجیب و مضحکی به خود میگیرد؛ مثَل [[بشر]]، مثَل طفلی میشود که در اوّلین لحظهای که [[قادر]] میشود چاقو به دست بگیرد، آن را به شکم خود میزند، خودکشی میکند و کوچکترین حظّی از وجود خود نمیبرد. | ::::::انصافاً اگر بر اساس [[علل]] مادّی و ظاهری [[قضاوت]] کنیم این بدبینیها بسیار بهجاست. فقط یک [[ایمان]] [[معنوی]]، [[ایمان]] به «[[امدادهای غیبی]]» و اینکه «[[جهان]] را صاحبی است [[خدا]] نام» لازم است که این بدبینیها را زایل و تبدیل به [[خوشبینی]] کند و بگوید بر عکس، [[سعادت]] بشریّت، [[رفاه]] و کمال بشریّت، [[زندگی]] انسانی و [[زندگی]] مقرون به [[عدل]] و [[آزادی]] و امن و [[خوشی]] [[بشر]]، در [[آینده]] است و [[انتظار]] [[بشر]] را میکشد. اگر این [[بدبینی]] را بپذیریم واقعاً مسأله صورت عجیب و مضحکی به خود میگیرد؛ مثَل [[بشر]]، مثَل طفلی میشود که در اوّلین لحظهای که [[قادر]] میشود چاقو به دست بگیرد، آن را به شکم خود میزند، خودکشی میکند و کوچکترین حظّی از وجود خود نمیبرد. | ||
::::::حالا اگر بنا باشد که [[انسان]] به همین زودی با مهارت شگرف [[علمی]] خود، خود را نابود کند و اگر واقعاً [[انسان]] با [[قدرت]] [[علمی]] خود [[گور]] خود را به دست خود [[کنده]] باشد و چند گامی بیشتر تا [[گور]] خود فاصله نداشته باشد؛ اگر واقعاً چنین خودکشی [[اجتماعی]] در [[انتظار]] بشر باشد باید بگوییم [[خلقت]] این موجود بسی بیهوده و عبث بوده است. | ::::::حالا اگر بنا باشد که [[انسان]] به همین زودی با مهارت شگرف [[علمی]] خود، خود را نابود کند و اگر واقعاً [[انسان]] با [[قدرت]] [[علمی]] خود [[گور]] خود را به دست خود [[کنده]] باشد و چند گامی بیشتر تا [[گور]] خود فاصله نداشته باشد؛ اگر واقعاً چنین خودکشی [[اجتماعی]] در [[انتظار]] بشر باشد باید بگوییم [[خلقت]] این موجود بسی بیهوده و عبث بوده است. |