حارث بن عبد کلال: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = اصحاب پیامبر
| موضوع مرتبط = اصحاب پیامبر
خط ۱۷: خط ۱۶:
== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
*[[معدیکرب بن حارث بن عبد کلال]] (برادر)
* [[معدیکرب بن حارث بن عبد کلال]] (برادر)
*[[غریب بن حارث بن عبد کلال]] (برادر)
* [[غریب بن حارث بن عبد کلال]] (برادر)
*[[حمره بن حارث بن عبد کلال]] (برادر)
* [[حمره بن حارث بن عبد کلال]] (برادر)
*[[شرحبیل بن حارث بن عبد کلال]] (برادر)
* [[شرحبیل بن حارث بن عبد کلال]] (برادر)
*[[نعیم بن حارث بن عبد کلال]] (برادر)
* [[نعیم بن حارث بن عبد کلال]] (برادر)
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان مدخل وابسته}}


خط ۳۲: خط ۳۱:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]

نسخهٔ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۳

آشنایی اجمالی

نسبه وی به نصر بن سهل بن عریب بن عبدکلال بن عبید بن فهد بن زید حمیری، یکی از پادشاهان یمن می‌رسد[۱]. برخی او را حارث بن عبدکلال اصغر گفته‌اند[۲]، ابن حجر[۳] در بخش اول الاصابه (صحابه) از او یاد کرده و مستند صحابی بودن او، روایات زیادی است که بر مسلمانی او دلالت دارد. گفته‌اند: پدرش از پادشاهانحمیر بود که به دین مسیح ایمان داشت، سپس قبل از بعثت به رسول خدا(ص) ایمان آورد "کان مؤمنا بدین المسیح فآمن بالنبی قبل مبعثه"[۴]. مالک بن مراره رهاوی فرستاده بزرگان حمیر[۵]، نامه سران حمیر را در سال نهم پس از آمدن رسول خدا(ص) از تبوک. نزد آن حضرت آورد و از مسلمان شدن بزرگان حمیر از جمله حارث خبر داد[۶]. بلال به دستور آن حضرت از فرستاده حمیریان پذیرایی کرد[۷]. رسول خدا(ص) مهاجر بن ابی امیه[۸] یا عمرو بن حزم[۹] یا معاذ بن جبل[۱۰] را به سوی حارث فرستاد و حارث اسلام آورد و در وصف پیامبر و دین ایشان چنین سرود:

دينك دين الحق فيه طهارةٌوأنت بما فيه من الحق آمر
دین تو، دین حق است که در آن پاکی است و تو امرکننده به آنچه حق است هستی.

آن حضرت در پاسخ نامه شرحبیل، حارث و دیگر حمیریان، پس از ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[۱۱] و حمد الهی چنین نوشت: فرستادگان شما پیامتان را رساندند و از کارهایتان مرا آگاه کردند و از پذیرفتن اسلام و به هلاکت رساندن مشرکان آگاهم نمودند. خداوند شما را هدایت کند و از خدا و رسولش اطاعت کنید و نماز به پا دارید و زکات بپردازید و از غنایم سهم خدا و پیامبرش و آنچه را برای او معین شده، و آنچه از صادقات را که بر مؤمنان واجب شده است مانند زکات زمین، چارپایان و صدقات پرداخت کنید[۱۲] و دیات را به تفصیل برای آنان نوشت[۱۳]. همدانی در کتاب الانساب گزارش کرده است: رسول خدا به حارث و برادرش نامه‌ای نوشت و به فرستاده‌اش امر کرد که آیه ﴿لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ[۱۴]. را برای آن دو بخواند. ابن اثیر[۱۵] به تصور اینکه تنها مستند صحابی بودن حارث همین نامه پیامبر به او و دیگر حمیریان است، بر ابن منده و ابونعیم خرده گرفته که نمی‌دانم چرا چنین شخصی که صحابی نیست و پیامبر را ندیده، مانند احنف بن قیس و مانند اینها، اما نامشان را در شمار صحابه می‌آورند؛ ذهبی[۱۶] نیز او را صحابی ندانسته است، اما چنین تصوری اشتباه است؛ زیرا حارث بعدها بر رسول خدا(ص) وارد شد، اسلام آورد و با آن حضرت معانقه کرد (تراجم نویسان به اشتباه «اعتنقه» را «اعتقد» آورده‌اند) و عبایش را زیرانداز او قرار داد و فرمود: مردی کریم و نیک صورت بر شما وارد شد[۱۷]. برادران وی معډیکرب، غریب، حمره[۱۸]، شرحبیل و نعیم نام داشتند[۱۹]، حارث در یمن درگذشت[۲۰]، ولی زمان مرگ او روشن نیست.[۲۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۷۷.
  2. شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۳۷۲.
  3. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۷۷.
  4. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، ج۲، ص۵۵۵.
  5. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۳۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۷ و ۲۰۳.
  6. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۳۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۷؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۷۸.
  7. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۳۵ و ۲۳۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۵.
  8. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۵۵؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۸.
  9. ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۸۱۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۲۲.
  10. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۸.
  11. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
  12. ر.ک: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۳۵ و ۲۳۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۵؛ صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۴، ص۱۳۴.
  13. ر.ک: السنن الکبری، ج۸، ص۵۸.
  14. «کافران از اهل کتاب و مشرکان، (از کیش خود) دست نمی‌کشیدند تا آنکه آن برهان به آنان رسد» سوره بینه، آیه ۱.
  15. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۲۲.
  16. ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۱۰۴.
  17. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۷۷؛ احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، ج۲، ص۵۵۵.
  18. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵۱، ص۱۸۴.
  19. حاکم، ج۱، ص۳۹۵.
  20. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵۱، ص۱۸۴.
  21. مرادی نسب، حسین، مقاله «حارث بن عبد کلال»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۴۷۶.