حابس بن دغنه کلبی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
==آشنایی اجمالی==
== آشنایی اجمالی ==
از وی در شمار [[صحابه]] یاد شده است<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۴۴؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۸۳.</ref>، سبب [[مسلمان]] شدن وی حادثه‌ای است که به گفته [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۵۴.</ref>، [[هشام کلبی]] آن را با واسطه از [[عدی بن حاتم]] چنین نقل کرده است: اجیری از [[قبیله کلب]] داشتم که نام او [[حابس بن دغنه]] بود. روزی در آستانه در ایستاده بودم که حابس هراسان وارد شد و گفت: شتران خود را بگیر! پرسیدم: چه چیزی تو را چنین بیمناک و هراسان کرده است؟ گفت: من در وادی بودم که شیخی از شکاف [[کوه]] پایین آمد، وقتی به [[زمین]] جای گیر شد، با گفتن اشعاری مرا از [[وسوسه شیطانی]] [[پرهیز]] داد و به راه [[حق]] [[ترغیب]] کرد. حابس گوید: شیخ پس از گفتن این اشعار پنهان شد و من شتران را به وادی دیگری بردم و در آنجا خوابیدم. ناگهان سواری آمد و با لگد بیدارم کرد. همان شیخ را دیدم که می‌‌گفت: ای حابس به آنچه می‌گویم، گوش فراده تا [[هدایت]] شوی، [[گمراه]] سرگردان مانند [[راه راست]] یافته نیست. راه میانه را رها نکن که [[دین]] سابق به دین احمد [[نسخ]] شد. حابس گوید: بعد از شنیدن این سخنان بیهوش شدم و پس از به هوش آمدن به عدی گفتم: [[خداوند]] [[قلب]] مرا به [[اسلام]] هدایت کرد. عدی گوید: بعد از آن حابس را ندیدم.
از وی در شمار [[صحابه]] یاد شده است<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۴۴؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۸۳.</ref>، سبب [[مسلمان]] شدن وی حادثه‌ای است که به گفته [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۵۴.</ref>، [[هشام کلبی]] آن را با واسطه از [[عدی بن حاتم]] چنین نقل کرده است: اجیری از [[قبیله کلب]] داشتم که نام او [[حابس بن دغنه]] بود. روزی در آستانه در ایستاده بودم که حابس هراسان وارد شد و گفت: شتران خود را بگیر! پرسیدم: چه چیزی تو را چنین بیمناک و هراسان کرده است؟ گفت: من در وادی بودم که شیخی از شکاف [[کوه]] پایین آمد، وقتی به [[زمین]] جای گیر شد، با گفتن اشعاری مرا از [[وسوسه شیطانی]] [[پرهیز]] داد و به راه [[حق]] [[ترغیب]] کرد. حابس گوید: شیخ پس از گفتن این اشعار پنهان شد و من شتران را به وادی دیگری بردم و در آنجا خوابیدم. ناگهان سواری آمد و با لگد بیدارم کرد. همان شیخ را دیدم که می‌‌گفت: ای حابس به آنچه می‌گویم، گوش فراده تا [[هدایت]] شوی، [[گمراه]] سرگردان مانند [[راه راست]] یافته نیست. راه میانه را رها نکن که [[دین]] سابق به دین احمد [[نسخ]] شد. حابس گوید: بعد از شنیدن این سخنان بیهوش شدم و پس از به هوش آمدن به عدی گفتم: [[خداوند]] [[قلب]] مرا به [[اسلام]] هدایت کرد. عدی گوید: بعد از آن حابس را ندیدم.
[[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۴۴.</ref> و [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۸۳.</ref> وی را از صحابه و خبر مربوط به وی را از اعلام النبوه - نشانه‌های [[پیامبری]] - دانسته و شامی<ref>شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۲۱۰.</ref> نیز از آن ذیل [[هواتف]] <ref>هواتف، جمع هاتف به معنای آن چیزی است که صدایش شنیده می‌شود، اما دیده نمی‌شود.</ref> یاد کرده است. بر فرض [[صحت]] چنین گزارشی مطلبی که دال بر [[دیدار]] حابس با [[رسول خدا]]{{صل}} باشد بیان نشده است.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «حابس بن دغنه کلبی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۴۴۱.</ref>
[[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۴۴.</ref> و [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۸۳.</ref> وی را از صحابه و خبر مربوط به وی را از اعلام النبوه - نشانه‌های [[پیامبری]] - دانسته و شامی<ref>شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۲۱۰.</ref> نیز از آن ذیل [[هواتف]] <ref>هواتف، جمع هاتف به معنای آن چیزی است که صدایش شنیده می‌شود، اما دیده نمی‌شود.</ref> یاد کرده است. بر فرض [[صحت]] چنین گزارشی مطلبی که دال بر [[دیدار]] حابس با [[رسول خدا]] {{صل}} باشد بیان نشده است.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «حابس بن دغنه کلبی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۴۴۱.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۲۸

آشنایی اجمالی

از وی در شمار صحابه یاد شده است[۱]، سبب مسلمان شدن وی حادثه‌ای است که به گفته ابن حجر[۲]، هشام کلبی آن را با واسطه از عدی بن حاتم چنین نقل کرده است: اجیری از قبیله کلب داشتم که نام او حابس بن دغنه بود. روزی در آستانه در ایستاده بودم که حابس هراسان وارد شد و گفت: شتران خود را بگیر! پرسیدم: چه چیزی تو را چنین بیمناک و هراسان کرده است؟ گفت: من در وادی بودم که شیخی از شکاف کوه پایین آمد، وقتی به زمین جای گیر شد، با گفتن اشعاری مرا از وسوسه شیطانی پرهیز داد و به راه حق ترغیب کرد. حابس گوید: شیخ پس از گفتن این اشعار پنهان شد و من شتران را به وادی دیگری بردم و در آنجا خوابیدم. ناگهان سواری آمد و با لگد بیدارم کرد. همان شیخ را دیدم که می‌‌گفت: ای حابس به آنچه می‌گویم، گوش فراده تا هدایت شوی، گمراه سرگردان مانند راه راست یافته نیست. راه میانه را رها نکن که دین سابق به دین احمد نسخ شد. حابس گوید: بعد از شنیدن این سخنان بیهوش شدم و پس از به هوش آمدن به عدی گفتم: خداوند قلب مرا به اسلام هدایت کرد. عدی گوید: بعد از آن حابس را ندیدم. ابن عبدالبر[۳] و ابن اثیر[۴] وی را از صحابه و خبر مربوط به وی را از اعلام النبوه - نشانه‌های پیامبری - دانسته و شامی[۵] نیز از آن ذیل هواتف [۶] یاد کرده است. بر فرض صحت چنین گزارشی مطلبی که دال بر دیدار حابس با رسول خدا (ص) باشد بیان نشده است.[۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۴۴؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۸۳.
  2. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۵۴.
  3. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۴۴.
  4. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۸۳.
  5. شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۲۱۰.
  6. هواتف، جمع هاتف به معنای آن چیزی است که صدایش شنیده می‌شود، اما دیده نمی‌شود.
  7. محمدی، رمضان، مقاله «حابس بن دغنه کلبی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۴۴۱.