دیوان اشراف در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
در [[تاریخ اسلام]] و [[ایران]]، فردی از جانب [[خلیفه]] یا [[سلطان]] [[مأمور]] می‌شد تا اطلاعات لازم از جریان امور مملکت را به دست آورد. به همین منظور دیوانی خاص موسوم به “دیوان اشراف” تحت [[نظارت]] متصدّی این شغل که “مشرف” خوانده می‌شد قرار داشت. [[رئیس]] [[دیوان اشراف]] در هر [[شهر]] و ناحیه‌ای دارای نماینده‌ای بود و [[ریاست]] [[دیوان اشراف]]، عموماً در میان [[رجال]] دولتی [[جایگاه]] ویژه‌ای داشت<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۲۱۲؛ لغت‌نامه دهخدا، ج۷، ص۱۰۰۵۹.</ref>. این امر امروزه، [[نظارت]] و بازرسی نام گرفته است<ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۱۱۱.</ref>.
در [[تاریخ اسلام]] و [[ایران]]، فردی از جانب [[خلیفه]] یا [[سلطان]] [[مأمور]] می‌شد تا اطلاعات لازم از جریان امور مملکت را به دست آورد. به همین منظور دیوانی خاص موسوم به “دیوان اشراف” تحت [[نظارت]] متصدّی این شغل که “مشرف” خوانده می‌شد قرار داشت. [[رئیس]] [[دیوان اشراف]] در هر [[شهر]] و ناحیه‌ای دارای نماینده‌ای بود و [[ریاست]] [[دیوان اشراف]]، عموماً در میان [[رجال]] دولتی [[جایگاه]] ویژه‌ای داشت<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۲۱۲؛ لغت‌نامه دهخدا، ج۷، ص۱۰۰۵۹.</ref>. این امر امروزه، [[نظارت]] و بازرسی نام گرفته است<ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۱۱۱.</ref>.
== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۰۹

مقدمه

در تاریخ اسلام و ایران، فردی از جانب خلیفه یا سلطان مأمور می‌شد تا اطلاعات لازم از جریان امور مملکت را به دست آورد. به همین منظور دیوانی خاص موسوم به “دیوان اشراف” تحت نظارت متصدّی این شغل که “مشرف” خوانده می‌شد قرار داشت. رئیس دیوان اشراف در هر شهر و ناحیه‌ای دارای نماینده‌ای بود و ریاست دیوان اشراف، عموماً در میان رجال دولتی جایگاه ویژه‌ای داشت[۱]. این امر امروزه، نظارت و بازرسی نام گرفته است[۲].

منابع

پانویس

  1. ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۲۱۲؛ لغت‌نامه دهخدا، ج۷، ص۱۰۰۵۹.
  2. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۱۱۱.