وجوه اعجاز قرآن: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
(←منابع) |
||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
* [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[محمد رضا بهدار|بهدار، محمد رضا]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]؛ | * [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[محمد رضا بهدار|بهدار، محمد رضا]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]؛ | ||
* [[پرونده:1368903.jpg|22px]] [[علی رضا امینی|امینی، علی رضا]]؛ [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|'''معارف اسلامی ج۲''']]؛ | * [[پرونده:1368903.jpg|22px]] [[علی رضا امینی|امینی، علی رضا]]؛ [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|'''معارف اسلامی ج۲''']]؛ | ||
* [[پرونده:8989.jpg|22px]] [[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید''']]؛ | * [[پرونده:8989.jpg|22px]] [[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۱''']]؛ | ||
* [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی ج۲''']]؛ | * [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی ج۲''']]؛ | ||
* [[پرونده:1233456.jpg|22px]] [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|'''آموزش کلام اسلامی ج۲''']]؛ | * [[پرونده:1233456.jpg|22px]] [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|'''آموزش کلام اسلامی ج۲''']]؛ |
نسخهٔ ۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۵۲
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اعجاز قرآن (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
اعجاز قرآن به معنای خارق العاده بودن قرآن و ناتوانی دیگران از آوردن مثل آن[۱].
واژهشناسی لغوی
- اعجاز مصدر باب افعال از ریشه "ع ـ ج ـ ز" به معنای ناتوان ساختن یا ناتوان یافتن کسی یا چیزی بهکار رفته [۲] و در قرآن کریم به معنای نخست آمده است:﴿﴿ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ ﴾﴾[۳][۴].
مقدمه
- دانشمندان اسلامی برای قرآن کریم، وجوه اعجاز فراوانی ذکر کردهاند که به برخی از آنها اشاره میشود[۵]:
۱. فصاحت و بلاغت: نخستین وجه اعجاز قرآن کریم، شیوایی "فصاحت" و رسایی "بلاغت" آن است. یعنی خدای متعال برای بیان مقاصد خود در هر مقامی شیواترین و زیباترین الفاظ، و سنجیدهتری و خوشآهنگترین ترکیباتی را به کار گرفته که به بهترین و رساترین وجهی معانی موردنظر را به مخاطبین میفهماند. و گزینش چنین الفاظ و ترکیبات متناسب و هماهنگ با معانی بلند و دقیق، برای کسی میسر است که احاطه کافی بر همه ویژگیهای الفاظ و دقایق معانی و ارتباط متقابل آنها داشته باشد و بتواند با در نظر گرفتن همگی اطراف و ابعاد معانی موردنظر و رعایت مقتضیات حال و مقام، بهترین الفاظ و عبارات را انتخاب کند. چنین احاطه علمی بدون وحی و الهام الهی برای هیچ انسانی فراهم نمیشود[۶]. عربهای عصر رسالت، استادان فن سخن بودند که با قریحه خدادادی آگاه شدند که سخن پیامبر از سنخ کلام بشر نیست و ازاینرو، بسیاری از آنان با شنیدن کلام الهی، به رسالت پیامبر اسلام ایمان آوردند. برای نمونه هنگامیکه ولید بن مغیره از رسول گرامی درخواست کرد که بخشی از قرآن خود را بخواند و پیامبر از سوره "فصلت" آیاتی را بر او خواند وقتی به این آیه رسید:﴿﴿ فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ﴾﴾[۷]. ناگهان موهای او بر بدنش راست شد و برخاست به درون خانه خود رفت، وقتی قریش از انزوای او پرسیدند، وی در پاسخ گفت: از محمد(ص)، سخنی محکم شنیدم که پوست بدن انسان را میلرزاند، تازگی دارد و شبیه کلام انس و جن نیست [۸][۹].
۲. اعجاز قرآن از نظر خبرهای غیبی: دومین وجه اعجاز قرآن، خبرهای غیبی آن است. در قرآن مجید، قریب به سی گزارش غیبی وارد شده است که غالب آنها محقق شدهاند. قرآن کریم از یک سلسله حوادثی گزارش میدهد که هرگز کوچکترین نشانههایی بر چنین حوادث وجود نداشته و چهبسا قراینی برخلاف آن حادثه گواهی میداده است. بهعنوان نمونه، میتوان به خبر پیروزی رومیان بر ایرانیان در سوره روم اشاره کرد که چند سال قبل از وقوع آن، قرآن به آن خبر داده است. همچنین خبر پیروزی سپاه اسلام بر مشرکان در روز بدر که سپاه اسلام با کشتن ۷۰ نفر و اسیر گرفتن ۷۰ نفر دیگر بر سپاه دشمن پیروز شد، از جمله اخبار غیبی قرآن کریم به شمار میآید[۱۰].
۳. اعجاز قرآن ازنظر قانونگذاری: وجه دیگر اعجاز قرآن قوانین آن است. در این بررسی باید توجه داشت که یک فرد درس ناخوانده چنان قوانینی در مسائل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی آورده است، که با آفرینش انسان و مصالح او کاملاً تطبیق میکند. بهعنوانمثال، او نظام رباخواری را که یک نظام ظالمانه است تحریم کرده و این در حالی است که عصر حاضر مفاسد آن را با چشم خود میبیند که چگونه گروهی با اندوخته خود بر هستی گروهی دیگر چوب تاراج میزنند. احکام اسلام در باب سامان بخشی به نظام خانواده از احکام ازدواج گرفته تا تحریم زنا و سایر روابط ناسالم، یکی از مترقیترین قوانین اسلام است که امروزه با فروپاشی خانواده و بحران اخلاق جنسی در غرب اهمیت اعجازگونه آن را میتوان نشان داد. همچنین اسلام شراب و قمار را حرام کرده و از نجاسات و پلیدیها جلوگیری نموده است که همگی ریشه در مصلحت جامعه و فرد داشته است و همچنین است دیگر قوانین آن. این بیان میرساند که پیامبر، این قوانین را که با همه شرایط زمانی و مکانی و با کلیه تمدنهای انسانی سازگار است از مقامی دیگر گرفته است وگرنه نمیتوانست دارای چنین هماهنگی و استواری باشد[۱۱].
۴. اعجاز قرآن از نظر علوم طبیعی: هرچند قرآن یک کتاب علوم طبیعی یا طب، روانشناسی و علوم ریاضی نیست. بلکه قرآن کتاب هدایت و انسانسازی است، و آنچه را در این راه ضروری باشد فروگذار نمیکند، ولی قرآن گاه برای رسیدن به این هدف اشاراتی به پارهای از مسائل علوم طبیعی و اسرار آفرینش و شگفتیهای جهان هستی دارد؛ مخصوصاً در بحثهای توحیدی، پرده از روی اسراری از جهان آفرینش برداشته، و مسائلی را فاش کرده که در آن عصر و در آن محیط، برای دانشمندان هم ناشناخته بود. اینگونه بیانات قرآن، مجموعهای را تشکیل میدهد که آن را "معجزات علمی قرآن" مینامند. به پارهای از این معجزات اشاره میکنیم[۱۲]:
- قرآن و قانون جاذبه: قرآن مجید بیش از هزار سال قبل از کشف قانون جاذبه توسط نیوتون، این واقعیت را بیان کرده بود:﴿﴿ اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ﴾﴾[۱۳][۱۴]. در حدیثی که ذیل همین آیه از امام علی بن موسی الرضا(ع) نقل شده چنین میخوانیم:"آیا خدا نمیگوید بدون ستونی که آن را مشاهده کنید؟ راوی میگوید: عرض کردم، آری، فرمود: بنابراین ستونی وجود دارد اما شما آن را نمیبینید"[۱۵][۱۶]. آیا تعبیری روشنتر و سادهتر در افق ادبیات عربی برای بیان نیروی جاذبه در سطح توده مردم از "ستون نامرئی" پیدا میشود؟[۱۷].
- کشف حرکت زمین به دور خود و خورشید: معروف است اولین کسی که حرکت زمین را به دور خود کشف کرد، گالیله ایتالیایی بود که تقریباً چهار قرن قبل میزیست، و تا پیش از آن دانشمندان جهان نسبت به هیئت بطلمیوس و فرضیه آن وفادار بودند که میگفت: زمین مرکز جهان است و تمام کرات دیگر به دور آن میچرخند. ولی هنگامیکه به آیات قرآن مراجعه میکنیم، میبینیم که در قرآن، حرکت زمین بهروشنی آمده است:﴿﴿ وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ﴾﴾[۱۸]. آیه فوق با صراحت از حرکت کوهها سخن میگوید در حالی که ما همه آنها را ساکن میپنداریم، و تشبیه حرکت آن به حرت ابرها، هم اشاره به سرعت است و هم نرمش و آرامش و بی سروصدا بودن و اگر میبینیم به جای حرکت زمین تعبیر به حرکت کوهها میکند برای این است که عظمت مطلب آشکار شود؛ زیرا مسلم است کوهها بدون زمینهای اطراف خود حرکتی ندارند و حرکت آنها عین حرکت زمین است. اکنون فکر کنید در عصر و زمانی که تمام محافل علمی جهان و مردم عادی نظریه سکون زمین و حرکت خورشید و تمامی کواکب آسمان را به دور آن به رسمیت شناخته بودند، خبر دادن از حرکت زمین با این صراحت یک معجزه علمی محسوب نمیشود؟ آنهم از ناحیه کسی که مطلقاً درسی نخوانده، و اصولاً از محیطی برخاسته که در آنجا نظام آموزشی وجود نداشته و ازنظر علم و فرهنگ از عقبافتادهترین محیطها محسوب میشده است. شایان توجه است که تطبیق برخی آیات قرآن کریم با پارهای از دستاوردهای علوم بشری به معنای تأیید همه نظریههای علمی نیست؛ زیرا این نظریهها ممکن است در فرآیند رشد علمی دستخوش تغییر یا تکامل شوند. بنابراین به دلیل عدم کفایت نظریههای علوم بشری، نمیتوان به تبیین آیات قرآن بر اساس این نظریهها پرداخت. بایسته است دانشمندان مسلمان با پژوهش دقیق در مضامین قرآن کریم، بهصورت مستقل در کشف دانشهای نهفته در این کتاب آسمانی تلاش کنند[۱۹].
۵. اعجاز قرآن ازنظر معارف الهیمقصود از معارف الهی یک رشته بحثهایی است که قرآن درباره خداشناسی، جهانشناسی، انسانشناسی، پیامبرشناسی و سرای دیگر مطرح میکند، بحثهای عمیق و دقیق درباره مهمترین پرسشهای بشر که متفکران جهان را به اعجاز و تحسین وامیدارد. سرزمین حجاز، به اعتراف مورخان، از عقبماندهترین مناطق جهان در آن روز بود، بهگونهای که گاهی مردم عصر جاهلیت ر اقوام وحشی یا نیمهوحشی میخوانند. آنان ازنظر عقیدتی بتپرست بودند، دختران خود را زنده به گور میکردند، خدا را در حد یک انسان تنزیل میدادند، و تعداد انگشتشماری آنهم تنها در شهر مکه، باسواد بودند. آری از میان چنین محیطی، فردی درس نخوانده و مکتب و استاد ندیده، برخاست و کتابی آورد که معارف نورانی آن در همه زمینههای معرفتی، در عالیترین مرتبه خود، آنچنان پرمحتواست که بعد از چهارده قرن هنوز دانشمندان به تفسیر آن مشغولند و هر زمان حقایق تازهای از آن کشف میکنند. اگر اندیشمندی منصف، تنها مسئله توحید قرآن را در ابعاد مختلف با تثلیث مسیحیان بسنجد درمییابد که میان معارف توحیدی قرآن کریم با آنچه در مسیحیت امروز بیان میگردد، چقدر فاصله است. تثلیثی که هنوز بر خود آنان نیز مفهوم نیست؛ زیرا از یک طرف خود را موحد و یکتاپرست و از طرفی سهگانهپرست مینامند ولی مدعی هستند که یکتایی او با سهگانگی او سازگار است، این در حالی است که اسلام در نخستین پیام معرفتی خود میگوید: " قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا "[۲۰] یا ﴿﴿ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾﴾[۲۱]. مسیحیان میگویند: واقعیت خدا یک واقعیتی است که از خدای پدر و خدای پسر و خدای روح القدس تشکیل یافته است. چگونه میتوان تصور کرد که خداوند جزئی از خود را جدا سازد و در رحم مریم قرار دهد. در حالی که حقیقت فرزند چنان است که جزئی از پدر با جزئی از مادر ترکیب شود. این عقیده را با آیات قرآن در این زمینه مقایسه کنید، آنجا که میفرماید:﴿﴿مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلا وَلَدًا ﴾﴾[۲۲] یا ﴿﴿لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ﴾﴾[۲۳][۲۴].
۶. اعجاز قرآن ازنظر اصول اخلاقی:یکی از جهات اعجاز قرآن قوانین اخلاقی آن است. قوانین اخلاقی باید بهگونهای باشد که انسان را به سعادت و خوشبختی در دو جهان رهنمون باشد و به دیگر سخن، فضایل اخلاقی و سجایای انسانی را در او زنده کند و سرانجام به صورت "انسان کامل" درآورد. "انسان کامل" کسی است که در آن جهات مادی و معنوی هر دو به رشد و کمال رسیده و دوشادوش یکدیگر پیش روند. اخلاق اسلامی در عین دعوت به بهرهگیری از طیبات در حیات مادی، جنبههای معنوی را فراموش نکرده و انسان را در هر دو محدوده پرورش میدهد. در آموزههای اسلامی انسان نه صرفاً برای امور مادی آفریده شده که جز به لذت فکر نکند و نه برای معنویت محض که از امور دنیوی دست بشوید، بلکه باید از هر دو به گونه مناسب و متناسب بهره بگیرد. از این جهت، قرآن با نهی از زاویهنشینی و ترک دنیا، انسان را به تلاش و کار دعوت میکند و از طرف دیگر، او را به کارهای نیک، آنهم برای خدا نه برای جلب منافع مادی، فرامیخواند. شعار مسلمان این است که:﴿﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴾﴾[۲۵][۲۶].
۷. اعجاز قرآن ازنظر هماهنگی درونی:انسان یک موجود تکاملپذیر است که بهتدریج از مرحله نقص به کمال میرسد و کاری را که صورت میدهد، بهزودی نقص آن بر او روشن شده و خلاف آن را برمیگزیند. پیامبر اسلام در مدت ۲۳ سال قرآن را در شرایط بسیار گوناگون به مردم بازگو نموده و آنچه را که در روزهای نخست میگفت، همان را نیز در واپسین ایام خویش بیان کرده است. اگر شخصی در شرایط یکنواخت آنهم در مدت کوتاه کتابی را تنظیم کند شاید بتواند از تناقضگویی خودداری نماید، ولی پیامبر در یک زمان بس ممتد با شرایط گوناگون که در مکه و مدینه داشت در میان جنگها، درگیریها و در کنار دهها وظایف دیگر، کتابی را بهسوی مردم آورد که در محتوای آن کوچکترین تناقض یا ناسازواری نیست. اهمیت این مطلب هنگامی روشن میگردد ک بدانیم قرآن در موضوعات بسیار گوناگون که شماره آن از ۵۰۰ موضوع متجاوز است، بحث و گفتگو میکند و هرگز دچار تناقض نمیگردد و این نشان میدهد که آورنده آن از مقام ربوبی بهرهمند بوده و بهوسیله نیروی قدرتمندی از لغزش محفوظ مانده است. قرآن مجید خود به این نوع اعجاز اشاره میکند و میفرماید:﴿﴿وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلافًا كَثِيرًا ﴾﴾[۲۷][۲۸].
۸. اعجاز قرآن ازنظر بیان قصص و تاریخ پیامبران:[۲۹] قرآن کتاب تاریخ نیست، اما سرگذشت اقوام گذشته را بهعنوان عبرت یادآور میشود. در این میان وقتی به شرح زندگی پیامبرانی مانند آدم و نوح و ابراهیم و لوط و داود و سلیمان: میرسد، چنان سرگذشت آنان را تشریح میکند که مناسب با شأن و مقام آنان بهعنوان پیامبران الهی است و با اصول علمی و واقعیت تاریخی مطابقت دارد. این در حالی است که در همه کتابهای پیشین و ازجمله در تورات و انجیل تحریفشده چنان اعمال ناروائی همچون فریبکاری، دروغگویی و دزدی و ... به مردان بزرگ الهی نسبت میدهد که انسان از شنیدن آن بدحال و بیتاب میگردد[۳۰]
- از این مقایسه نتیجه میگیریم که قرآن از کتب پیشین و گفتههای دیگران تدوین نگشته است و داستان انبیا در قرآن، سرچشمهای جز وحی الهی ندارد[۳۱].
وجوه اعجاز قرآن
- اگر چه معجزه بودن قرآن کریم مورد اجماع تمامی مذاهب اسلامیاست، ولی در ابعاد معجزه بودن آن وجوه متفاوتی بیان شده که میتوان آنها را در هشت وجه خلاصه کرد[۳۲]:
- وجه اوّل: اعجاز عام در تمامی ابعاد عدهای معتقدند که تمامی سورههای قرآن حتی کوچکترین سورهاش در تمامی وجوه و ابعاد معجزه است و برای اثبات آن چنین استدلال میکنند که: اگر تحدیهای قرآن عام نبوده و تنها در خصوص بلاغت و فصاحت یا عظمت اسلوب آن بود، باید فقط عربهای خالص دوره جاهلیت مخاطب آن بودند در حالی که انس و جن طرف مقابل تحدی هستند[۳۳] و این که خداوند نفرموده کتابو فصیح همانند قرآن بیاورید و یا کتابو مشتمل بر چنین معارفی بیاورید، میفهماند که قرآن از هر جهت که ممکن باشد، برتر است نه از یک یا دو جهت [۳۴][۳۵].
- وجه دوم: اعجاز بیانی اعجاز بیانی قرآن از معروفترین وجوه اعجاز قرآن و مورد قبول اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان اسلامیاست. هر چند از آن جهت که ارکان و بخشهای عمده این وجه در سه بعد فصاحت الفاظ، بلاغت معانی و نظم و اسلوب مضامین تبیین میشود، اقوال نیز متعدد میباشد: برخی تحدی قرآن را فقط در بعد فصاحت و بلاغت خلاصه میکنند [۳۶] بعضی معتقدند تحدی قرآن منحصر در فصاحت بیش از حد و نظم مخصوص و سبک و اسلوب بدیع آن است [۳۷] و برخی نیز میگویند: وجوه اعجاز قرآن سه چیز است: فصاحت در الفاظ، بلاغت در معانی، زیبایی در نظم [۳۸] عدهای نیز وجه اعجاز قرآن را فقط نظم و هماهنگی الفاظ و آیات و سبک و اسلوب جدید آن میدانند [۳۹] به هر صورت اعجاز بیانی قرآن سه رکن دارد بدین شرح[۴۰]:
- الف) اعجاز قرآن در فصاحت: در علم معانی کلمهای فصیح است که روان و مستعمل بوده و از حسن و زیبایی برخوردار باشد و کلام فصیح عبارتی است که واژگان آن علاوه بر فصاحت هماهنگی و تناسب کامل با یکدیگر داشته و از هرگونه پیچیدگی مصون باشد [۴۱] این معنا از فصاحت به اعتراف تمامی علمای ادب و فصحای عرب در آیات قرآنی مشهود است[۴۲].
- ب) اعجاز قرآن در بلاغت: دانشمندان علم معانی معتقدند؛ کلام بلیغ سخنی است که افزون بر فصاحت، تناسب کاملی با مقتضای حال داشته باشد[۴۳] یکی از شرایط بلاغت کلام آن است که کلام شامل معانی بلند و عمیق باشد [۴۴]. قرآن کریم به اعتراف تمامی بُلغای سرشناس عرب از نظر رسایی و گویایی و دقت تعابیر در فهماندن مقصود و بلاغت در حدّ اعلی قرار گرفته است و از دسترس بشر عادی به دور است [۴۵][۴۶].
- ج) اسلوب نو و سبکی بدیع: انواع متداول کلام در میان فصحای عرب عبارت بود از: شعر، سجع و نثر هر یک از این سه شیوه محاسن و معایب خاص خود را دارند، اما قرآن سبک و شیوه جدیدی ارائه میکند که ظرافت شعر، آزادی مطلق نثر و حسن و لطافت سجع را داراست، بی آن که در تنگنای قافیه و وزن دچار گردد یا پراکندهگویی کرده تکلف به خود راه دهد. همین امر موجب حیرت ادبای عرب گردیده است و بسیاری از علما این سبک قرآن را از برجسته ترین ابعاد اعجاز ادبی و بیانی قرآن دانستهاند [۴۷][۴۸].
- وجه سوم: هماهنگی و عدم تناقض قرآن با آن که در مدت بیست و سه سال و به تدریج بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده و از جامعیت برخوردار بوده و در مورد مطالب گوناگون سخن گفته، کمترین نشانهای از تناقض و اختلاف در نظم و هماهنگی آن مشاهده نمیشود و این دلالت بر اعجاز قرآن دارد، زیرا اگر از سوی غیر خدا بود در آن ناهماهنگی پیدا میشد[۴۹] و حال که چنین اختلافی نیست پس از سوی خدا نازل شده است. دلیل این مطلب آن است که اوّلاً: انسان همانند سایر موجودات این عالم در معرض تغییر و تکامل تدریجی است. ثانیاً: هیچ انسانی یافت نمیشود که جامع تمام علوم گردد، ثالثاً: انسان تحت تأثیر شرایط گوناگون محیط زندگی خویش قرار میگیرد. با توجه به این مقدمات حال اگر انسانی که در خلال بیست و سه سال از عمر پر تلاطم خود و شرایط متنوع، گفتههایش هم از لحاظ اسلوب و نظم و هم از نظر معارف و محتوا جامع، یکسان و هماهنگ باشد میتوان نتیجه گرفت که چنین کلامی، کلام الهی بوده و معجزه است [۵۰][۵۱].
- برخی اشکال کردهاند که وجود ناسخ و منسوخ در میان آیات قرآن بهترین دلیل بر وجود تناقض در قرآن است. پاسخ این است که وجود ناسخ و منسوخ طبق اصول محاوره تناقض به شمار نمیآید [۵۲] هم چنان که وجود خاص و عام و مطلق و مقید در یک کلام و متن تناقض نیست[۵۳].
- وجه چهارم: اخبار غیبی: غیب در مقابل شهادت قرار دارد و مقصود از آن بخشی از حقایق عالم هستی است که از حوزه ادراک متعارف بشری خارج است. قرآن کریم از حقایق غیبی فراوانی خبر داده است و علاوه بر تبیین برخی مطالب غیبی پیرامون خداوند متعال و صفات جمال و جلال او، فرشتگان و اجنه، برزخ و عالم آخرت و بهشت و جهنم و... از حوادثی اعم از گذشته، حال و آینده خبر داده است [۵۴] به طور کلی اخبار غیبی که در قرآن آمده سه گونه است[۵۵]:
- الف) وقایعی که در گذشته رخ دادهاند مانند سرگذشت انبیا و امتهای گذشته از قبیل طوفان نوح[۵۶]؛ ماجرای حضرت مریم(س) و حضرت عیسی(ع)[۵۷] و....[۵۸].
ب) خبر از حاضر: یعنی خبر دادن از حوادث و وقایعی که در زمان پیامبر(ص) در شرف واقع شدن بودهاند، مانند خبرهای غیبی قرآن از دسیسههای منافقان و دشمنان اسلام[۵۹][۶۰]. ج) خبر از حوادث آینده: یعنی خبر دادن از حوادثی که پس از نزول آیات در زمان آینده رخ میدادند که میتوان به مواردی چون خبر پیروزی روم بر فارس [۶۱] خبر بازگشت پیروزمندانه پیامبر(ص) به مکه[۶۲] وعده الهی درباره حفظ و صیانت قرآن از تحریف[۶۳] و دیگر موارد، اشاره کرد. همه این اخبار به ویژه خبر از حوادث آینده نشان از الهی بودن قرآن دارد[۶۴].
- وجه پنجم: اعجاز علمی: یکی دیگر از ابعاد اعجاز قرآن، طرح آن دسته از مسائل علمیاست که در عصر نزول، هیج یک از تمدن های بشری از آن آگاهی نداشتند. در اشارات علمیقرآن، پرده از مسائل و اسراری برداشته که تنها پس از گذشت قرن ها و در سایه علوم تجربی، مورد تصدیق دانشمندان قرار گرفته است به گونه ای که نه قابل انکار است، نه معلول تصادف و نه نتیجه اطلاعات زمان نزول قرآن و این خود بهترین دلیل بر الهی و معجزه بودن قرآن است [۶۵] به عنوان مثال به مواردی از قبیل: اصل جاذبه عمومی[۶۶] کروی بودن زمین [۶۷] منشأ پیدایش جنین زوجیت در گیاهان و همه موجودات[۶۸]، میتوان اشاره کرد[۶۹].
- وجه ششم: اعجاز تشریعی: قرآن کریم از لحاظ تشریع و قانونگذاری بینظیر است و با پیشرفت زمان، باز جواب گوی نیازهای بشری میباشد. تمام قوانین متکی بر مقتضیات فطرت بوده و تضادی با سنن خلقت آدمی ندارد [۷۰] این کتاب ملاک وضع قوانین خود را مصالح و مفاسد واقعی قرار داده است و در حالی که به خواستههای معنوی آدمی احترام میگذارد و او را تشویق به رعایت مسائل عبادی و اخلاقی میکند به خواستههای دنیوی او نیز توجه داشته و برنامه ارائه میدهد. از این رو اسلام دین متعادل و وسطی است[۷۱] و در هیچ موردی افراط و تفریط را برنمیتابد [۷۲] حاصل آن که هر انسان منصفی با دیدن احکامیبا این امتیازها که در آن زمان و جامعه جهالت زده عصر بعثت، آورده شده حکم به این بعد از اعجاز قرآن میکند و وضع مقررات آن را خارج از حیطه توانایی انسانی درس نخوانده میداند[۷۳].
- وجه هفتم: اعجاز معنوی: قرآن کریم علاوه بر زیباییهای ادبی و نگارشی، دارای معانی و معارف بسیار وسیع و عمیق است [۷۴] این گستردگی باعث شد که امیرالمؤمنین علی(ع) در نهج البلاغه از قرآن به دریای ژرفی تعبیر کند که هیچ گاه از آب تهی نمیشود، گرچه همه عالمان از آب آن بهره ببرند [۷۵] نمونههایی از اعجاز قرآن در زمینه معارف الهی را میتوان در موارد ذیل خلاصه کرد[۷۶]:
- توحید: قرآن در ارائه راههای خداشناسی همه راههای آفاقی و انفسی را به روی مخاطبان باز میگذارد[۷۷] و نشان میدهد که علم، قدرت، اراده و تصرف خداوند در هستی در تمام موجودات هیچ منافاتی با نظم علّی و معلولی و اراده و اختیار انسان ندارد[۷۸].
- انسانشناسی: توجه به ساحتهای گوناگون جسم و روح و عقل انسان، توجه به مبدأ و منتهی و مسیر و برنامههای مراحل سیر انسان و این که از کجا آمده، به کجا میرود و در کجاست مورد توجه قرآن است مراحل پیدایش انسان در قرآن توصیف گشته[۷۹] و به عنوان خلیفه خدا در زمین معرفی میشود[۸۰] این انسان بر سرشت الهی خلق شده و دارای دو وجهه ملکی و ملکوتی است[۸۱][۸۲].
- نبوت: در نگرش قرآن انبیای الهی معصوم و برگزیده هستند[۸۳] و برای هدایت انسانها و سعادت آنها فرستاده شدهاند[۸۴][۸۵].
- معاد: تصویر حیات ابدی و معادشناسی در قرآن یک برجستگی ویژهای دارد و قریب یک سوم آیات قرآن به این موضوع اختصاص یافته و در پرتو بقای روح انسان، صحنههای حیات برزخی و رستاخیز نهایی به شکل اعجابانگیز مطرح شده است [۸۶][۸۷].
- وجه هشتم: امی بودن آورنده قرآن: پیامبر اکرم(ص) فردی امّی "درس ناخوانده" بود که در تمام عمر در برابر هیچ آموزگاری زانو نزد و هیچ قلمی به دست نگرفت و خطی ننوشت، سالهای متمادی در بین مردم زندگی کرد در حالی که احدی از معاصرینش یک بیت شعر از او نشنیدند. چنین شخصیتی ناگهان در سن چهل سالگی کتابوآورد که هم الفاظش و هم معانیاش شگفتآور است و تمامی ادباء، شعرا و علما از هماوردی آن درماندند [۸۸] این همه نشان از الهی و معجزه بودن قرآن کریم دارد[۸۹].
جهات اعجاز قرآن
نخست: فصاحت و بلاغت قرآن
- نخستین وجه اعجاز قرآن کریم، شیوایی "فصاحت" و رسایی "بلاغت" آن است. یعنی خدای متعال برای بیان مقاصد خود در هر مقامی شیواترین و زیباترین الفاظ، و سنجیدهترین و خوش آهنگ ترین ترکیباتی را بکار گرفته که به بهترین و رساترین وجهی معانی مورد نظر را به مخاطبین میفهماند. و گزینش چنین الفاظ و ترکیبات متناسب و هماهنگ با معانی بلند و دقیق، برای کسی میسر است که احاطه کافی بر همه ویژگیهای الفاظ و دقایق معانی و روابط متقابل آنها داشته باشد و بتواند با در نظر گرفتن همگی اطراف و ابعاد معانی مورد نظر و رعایت مقتضیات حال و مقام، بهترین الفاظ و عبارات را انتخاب کند. و چنین احاطه علمی بدون وحی و الهام الهی برای هیچ انسانی فراهم نمیشود[۹۰].
- زیبایی آهنگ جذاب و ملکوتی قرآن برای همگان، و شیوایی و رسایی آن برای آشنایان به زبان عربی و فنون فصاحت و بلاغت، قابل درک است اما تشخیص معجزه بودن فصاحت و بلاغت، قابل درک است اما تشخیص معجزه بودن فصاحت و بلاغت آن از کسانی ساخته است که مهارت و تخصص در فنون مختلف سخنوری داشته باشد و آن را با دیگر سخنان فصیح و بلیغ، مقایسه کنند و توان خودشان را در برابر آن بیازمایند و این، کاری بود که از شعراء و چکامه سرایان عرب برمیآمد، زیرا بزرگترین هنر اعراب، سخن سرایی بود که در عصر نزول قرآن، به اوج شکوفایی رسیده بود و نمونههایی از بهترین اشعار را پس از نقد ادبی بعنوان بهترین و ارزشمندترین دستاوردهای هنری، گزینش و معرّفی میکردند[۹۱].
- اساساً حکمت و عنایت الهی، اقتضاء دارد که معجزه هر پیامبری متناسب با علم و هنر رایج در آن زمان باشد تا امتیاز و برتری اعجازآمیز آنرا بر آثار بشری، به خوبی درک کنند چنانکه امام هادی(ع) در پاسخ ابن سکیّت که پرسید: "چرا خدای متعال، معجزه حضرت موسی(ع) را ید بیضاء و اژدها کردن عصا، و معجزه حضرت عیسی(ع) را شفاء دادن بیماران، و معجزه پیامبر اسلام(ص) را قرآن کریم قرار داد؟ فرمود: هنر رایج حضرت موسی(ع) سحر و جادو بود از اینروی، خدای متعال معجزه آن حضرت را شبیه کارهای آنان قرار داد تا عجز و ناتوانی خودشان را از آوردن مانند آن دریابند. و هنر رایج زمان حضرت عیسی(ع) فنّ پزشکی بود از اینروی، خدای متعال معجزه آن حضرت را شفاء دادن بیماران علاج ناپذیر، قرار داد تا جهت اعجاز آن را بخوبی درک کنند. اما هنر رایج در زمان پیامبر اسلام(ص) سخنوری و چکامه سرایی بود از این جهت، خدای متعال قرآن کریم را با زیباترین اسلوب، نازل فرمود تا برتری اعجازآمیز آنرا باز شناسند[۹۲][۹۳].
- بزرگترین سخنشناسان آن عصر، مانند ولید بن مغیره مخزومی و عتبة بن ربیعه و طفیل بن عمرو، به نهایت فصاحت و بلاغت قرآن و برتری آن بر شیواترین سخنان بشری، گواهی دادند[۹۴] و در حدود یک قرن بعد، کسانی امثال ابن ابی العوجاء و ابن مقفّع و ابوشاکر دیصانی و عبدالملک بصری، تصمیم گرفتند که توان خود را در معارضه با قرآن بیازمایند و یک سال تمام، نیروی خود را بر سر این کار گذاشتند ولی کوچکترین کاری از پیش نبردند و سرانجام، همگی در برابر عظمت این کتاب الهی، زانوی عجز و حیرت به زمین زدند و هنگامی که در مسجدالحرام جلسهای برای بازرسی کارهای یکسالهشان تشکیل داده بودند امام صادق(ع) از کنار ایشان عبور کرد و این آیه شریفه را تلاوت فرمود: ﴿﴿ قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا ﴾﴾[۹۵][۹۶][۹۷].
دوم: اُمّی بودن آورنده
- قرآن کریم، کتابی است که با وجود کوچکی نسبی حجم، مشتمل بر انواعی از معارف و علوم و احکام و قوانین فردی و اجتماعی است و بررسی کامل هر دسته از آنها نیازمند به گروههای متخصصی است که در طول سالیان دراز، به تحقیق و تلاش علمی درباره آنها بپردازند و تدریجاً رازهای نهفته آنرا کشف کنند و به حقایق بیشتری دست یابند هر چند کشف همه حقایق و اسرار آن، جز بهوسیله کسانی که دارای علم الهی و تأیید خدایی باشند میسّر نخواهد بود[۹۸].
- این مجموعههای گوناگون که شامل ژرفترین و بلندترین معارف، و والاترین و ارزشمندترین دستورات اخلاقی، و عادلانه ترین و استوارترین قوانین حقوقی و جزائی، و حکیمانه ترین مناسک عبادی و احکام فردی و اجتماعی، و سودمندترین مواعظ و اندرزها، و آموزنده ترین نکات تاریخی، و سازنده ترین شیوههای تعلیم و تربیت، و در یک جمله: حاوی همه اصول مورد نیاز بشر برای سعادت دنیا و آخرت است با اسلوبی بدیع و بی سابقه، در هم آمیخته شده، به گونهای که همه قشرهای جامعه بتوانند به فراخور استعدادشان از آن، بهرهمند شوند[۹۹].
- فراهم آوردن همه این معارف و حقایق در چنین مجموعه ای، فراتر از توان انسانهای عادی است. ولی آنچه بر شگفتی آن میافزاید این است که این کتاب عظیم بوسیله یک فرد درس نخوانده و تعلیم ندیده که هرگز قلمی بر کاغذ نیاورده و در محیطی دور از تمدن و فرهنگ، پرورش یافته بود عرضه شد. و عجیبتر آنکه در زندگی چهل ساله قبل از بعثتش نمونهای از این سخنان، از وی شنیده نشده بود و در دوران رسالتش هم آنچه را بعنوان وحی الهی، ارائه میکرد اسلوب ویژه و هماهنگ و موزونی داشت که کاملا آنرا از دیگر سخنانش متمایز میساخت و تفاوت آشکاری میان این کتاب با سایر سخنان وی مشهود و محسوس بود[۱۰۰].
- قرآن کریم با اشاره به این نکات میفرماید: ﴿﴿وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ﴾﴾[۱۰۱][۱۰۲].
- و در جای دیگر میفرماید:﴿﴿قُل لَّوْ شَاء اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِّن قَبْلِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴾﴾[۱۰۳] یعنی: اگر خدا خواسته بود این کتاب را بر شما تلاوت نمیکردم و شما را از آن، آگاه نمیساختم، چه اینکه قبلا عمری را در میان شما سپری کردم در حالی که نمونهای از این سخنان از من نشیدند مگر نمیفهمید؟! و به احتمال قوی، آیه ﴿﴿فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ﴾﴾ نیز اشاره به همین جهت اعجاز است یعنی احتمال قوی دارد که ضمیر ﴿﴿مِّثْلِهِ﴾﴾ به ﴿﴿عَبْدِنَا﴾﴾ برگردد[۱۰۴].
- حاصل آنکه: اگر به فرض محال، امکان داشته باشد که صدها گروه دانشمند و متخصص با همکاری و همیاری یکدیگر، چنین کتابی را تهیه کنند اما هرگز یک فرد درس نخوانده، از عهده چنین کاری برنخواهد آمد[۱۰۵].
- بنابراین، ظهور چنین کتابی با این ویژگیها از فرد تحصیل نکرده ای، مبیّن جهت دیگری از جهات اعجاز آن میباشد[۱۰۶].
سوم: هماهنگی و عدم اختلاف
- قرآن کریم، کتابی است که در طول بیست و سه سال رسالت پیامبر اکرم(ص) که دورانی بحرانی و پرماجرا و توأم با فراز و نشیبها و حوادث تلخ و شیرین فراوان بود نازل گردید ولی این دگرگونیهای عجیب، تأثیری در انسجام مطالب و شیوه اعجازآمیز آن نگذاشت. و همین هماهنگی و یکنواختی آن از نظر شکل و محتوی، جهت دیگری از جهات اعجاز بشمار میرود که مانند دو جهت دیگر، در خود قرآن به آن، اشاره شده است در آنجا که میفرماید: ﴿﴿أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلافًا كَثِيرًا﴾﴾[۱۰۷][۱۰۸].
- توضیح آنکه: هر انسانی دست کم، دستخوش دو نوع دگرگونی قرار میگیرد: یکی آنکه تدریجاً بر معلومات و مهارتهایش افزوده میشود و افزایش دانشها و توانشها در سخنانش انعکاس مییابد و طبعاً در فاصله زمانی بیست ساله، تفاوت و اختلاف چشمگیری بین گفتارهایشان نمایان میگردد[۱۰۹].
- دو دیگر، آنکه حوادث گوناگون زندگی، موجب پیدایش حالات روانی و احساسات و عواطف مختلفی از قبیل بیم و امید غم و شادی و هیجان و آرامش میشود و اختلاف این حالات، تأثیر بسزایی در اندیشه و گفتار و کردار شخص میگذارد و طبعاً با شدت یافتن این دگرگونیها، سخنان وی هم دچار اختلاف شدیدی میگردد. و در حقیقت تغییرات گفتار، تابعی از تغییرات حالات روانی است که آنها هم به نوبه خود، تابع اوضاع و احوال طبیعی و اجتماعی میباشد[۱۱۰].
- اکنون اگر فرض کنیم که قرآن کریم، دستبافت شخص پیامبر اکرم(ص) بهعنوان یک انسان محکوم دگرگونیهای یاد شده، باشد با توجه به شرایط بسیار متغیر زندگی آن حضرت، میبایست از نظر شکل و محتوی، دارای اختلافات فراوانی باشد در صورتی که اثری از چنین اختلافات، در آن مشاهده نمیشود[۱۱۱].
- پس نتیجه میگیریم که هماهنگی و عدم اختلاف در مضامین قرآن و در سطح بلاغت اعجازآمیز آن، نشانه دیگری از صدور این کتاب شریف، از منبع علم ثابت و نامتناهی خدای متعال است که حاکم بر طبیعت و نه محکوم پدیدههای دگرگون شونده آن میباشد[۱۱۲].
ابعاد وجوه اعجاز قرآن
- چه ویژگیای در قرآن وجود دارد که کسی نمیتواند مثلش را بیاورد؟ زیرا قرآن در وجوه مختلفی مثل فصاحت و بلاغت و معارف و عدم تناقض، خارقالعاده است .
۱. فصاحت و بلاغت در متن قرآن:فصاحت در اصطلاح اهل ادب به معنای شیوایی کلمات و گوشنواز بودن آهنگ آنهاست و بلاغت به معنای گویایی است به طوری که بیان آن معنا با توجه به مقتضیات حال و شرایط زمانی و مکانی به بهتر از آن وجود میسر نباشد. خدای متعال، کلمات قرآن را به شیواترین و خوشآهنگ ترکیبات به کار گرفته و به بهترین وجه مقصود خود را رسانده است. سرّ آنکه کسی نمیتواند مثل قرآن بیاورد این است که خدای متعال، هم هدفش را بهتر از همه میشناسد و هم حال بندگانش را بهتر از همه میداند و هم احاطهاش به ترکیبات لفظ از همه بیشتر است[۱۱۳].
- پیامبر اعظم اسلام(ص)، به هنگام نماز شب، آیات شریف قرآن را با صوتی دلنشین تلاوت میکردند. سران مخالفان اسلام، در سیاسی شب، مخفیانه برای شنیدن قرآن میآمدند. در یکی از این شبها سپیدهدم به یکدیگر برخورد کردند و یکدیگر را از عاقبت این کار بیم دادند و سرزنش کردند.
- شبهه: ازآنجاکه علت فاعلی از فعل خویش قویتر است، چگونه میتوان فرض کرد که انسان از فعل و معلول خویش ضعیفتر باشد؟
- پاسخ: ممکن است شخصی، تسلط بالایی به الفاظ و معانی آنها داشته باشد ولی همین شخص نتواند با آن الفاظ سخن بگوید.
- اعجاز در فصاحت و بلاغت سه جهت دارد: ۱. احاطه به لغات. ۲. قدرت بیان. ۳. قدرت فکر و لطافت ذوق. آنچه مولود قریحه انسان است، همان وضع الفاظ و کلمات مفرد برای معانی خاص است. اما نحوه تنظیم مطالب، مربوط به عالم وضع الفاظ نیست بلکه مربوط به مهارت و ذوق خاصی در فن سخنرانی و بلاغت است. لذا ممکن است کسی زبان را خوب بداند اما نتواند درست سخنرانی کند... برای مثال آیا محال است آهنگری، در برابر شمشیر ساخته خودش که در دست مردی شجاعتر است، عاجز بماند؛ پس خدای متعال هم میتواند انسانها را با همان زبانی ناتوان سازد که از سوی خودشان وضع شده[۱۱۴].
۲. معارفی بیمانند از فردی درس نخوانده: صدور معارف فرا عادی از فردی بدون پیشینه علمی و آموزشی، وجه دیگری برای اعجاز قرآن است. که در آیه ۴۸ سوره عنکبوت آمده است که اگر پیامبر پیش از این، از قدرت بیان چنین کلماتی برخوردار بود، اهل باطل در اعجاز قرآن تردید میکردند. همچنین بر اساس آیه ۱۶ سوره یونس خداوند به پیامبر میفرماید به مردم بگو: ... شاهد الهی بودن این سخنان آن است که من یک عمر میان شما زندگی کردم، ولی هرگز از این کلمات بر زبانم جاری نشده است. ملازمه امی بودن پیامبر و معجزه بودن قرآن ازآنروست که از سویی قرآن دارای علوم و احکام و قوانینی است که با دیگر کتب بشری قابل مقایسه نیست.
- از سوی دیگر این کتاب بزرگ، به وسیله فردی درس نخوانده، در محیطی دور از تمدن ارائه شده و در طول ۴۰ سال حتی یکبار چنین جملاتی از نبی مکرم شنیده نشده، اما در رأس چهل سالگی ناگهان کتابی آورد که فحول و عقلای قومش از آوردن چون آن عاجز ماندند.
- بنابراین آوردن کتابی با این ویژگی از سوی فردیامی با آن خصوصیات و سوابق، خارج از توان بشر بوده[۱۱۵].
۳. عدم اختلاف در قرآن: یکی دیگر از وجود اعجاز قرآن کریم پیراستگی از اختلاف و تناقض است که در آیه ۸۲ سوره نساء اشاره شده است. چه ویژگیای در قرآن است که عدم وجود اختلاف، کاشف از الهی بودن آن است؟
- این اعجاز، مبتنی بر سه مقدمه است:
- الف. آیات قرآن از جهت محتوا و سطح بلاغت هماهنگی کامل دارند.
- ب. بین بشری بودن قرآن و راه یافتن اختلاف در آن، ملازمه وجود دارد.
- ج. با تدبر در قرآن میتوان هماهنگی آیاتش را کشف کرد[۱۱۶].
وجوه اعجاز قرآن
- اعجاز به دریچههای مختلف صوری و معنوی آن برمیگردد، حال اعجاز قرآن را چه به معنای فراتر بودن از توان بشری تفسیر نماییم و چه آن را ناکامی در آوردن امر مقدور بینگاریم. درهرصورت اصل معجزه بودنش ثابت است: ﴿﴿ أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾﴾[۱۱۷]. قرآن از جهت بلاغت و علمی و آورنده و خبرهای غیبی و اتقان در تشریع و تضین و عظمت و منطقی بودن معارف، معجزه است .
وجه اول: اخبار غیبی
- قرآن کریم، از حقایق غیبی فراوانی خبر داده است:
- خداوند. فرشتگان و اجنه، بهشت و دوزخ ....
- وقایعی که در گذشته رخ داده، اما اثری از آن در تاریخ باقی مانده.
- حوادثی که در آینده اتفاق میافتد و هیچ ابزاری برای پیشبینی قطعی آن در اختیار مردم نیست.
- چند نمونه:
- خبر پیروزی روم بر فارس:﴿﴿ غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ﴾﴾[۱۱۸] تعبیر ﴿﴿بِضْعِ سِنِينَ﴾﴾ خبر میدهد که رومیان در مدتی کمتر از ده سال بر دولت فارس پیروز خواهند شد، در حالی که شواهد موجود محاسبات عادی برخلاف این پیشگویی گواهی میداد.
- خبر پیروزی مسلمانان در جنگ بدر:﴿﴿أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُّنتَصِرٌ سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ ﴾﴾[۱۱۹].
- خبر بازگشت پیروزمندانه پیامبر به مکه:﴿﴿إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ مَن جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ ﴾﴾[۱۲۰][۱۲۱].
وجه دوم: عدم اختلاف در قرآن
- موجودات عالم طبیعت همواره در معرض تغییرند و به تدریج از نقص به سوی کمال حرکت میکنند. مطالعه آثار اندیشمندان نیز نشان میدهد که افکار آنان همواره در طول زمان دچار اصلاح و تغییر شده است.
- از سوی دیگر، آیات قرآن در طول ۲۳ سال، گاه در مکه و گاه در مدینه، گاه در سختی و دشواری و گاه در امنیت و آرامش، زمانی در حضر و زمانی در سفر... نازل شده، اما هیچ ناسازگاری و اختلافی در این کتاب بزرگ وجود ندارد.
همچنین، در سراسر قرآن، نمیتوان دو آیه یافت که محتوای آنها با یکدیگر متناقض و ناسازگار باشد[۱۲۲].
وجه سوم: آورنده قرآن
- پیامبر اکرم در تمام عمر خویش در برابر هیچ آموزگاری زانو نزد و هیچگاه خطی ننوشت. او چهل سال در میان قومی غیر متمدن زیست و هرگز از علم و دانشی دم نزد؛ در طی این دوران، تنها دو بار به خارج از حجاز و آنهم به همراهی کاروان تجاری سفر کرد.
- چنین شخصیتی ناگهان مطلبی آورد که بزرگان و ادبا و شعرای نامآور عرب در مقابلش زانو زدند، کتابی با این عظمت و معارف ژرف و گسترده[۱۲۳].
وجه چهارم: مسائل علمی قرآن
- قرآن مسائلی را مطرح ساخت که در عصر نزول، هیچیک از تمدنهای بشری، از آن آگاهی نداشتند و بلکه گاه با اصول مخالف با آن معتقد بودند:
- اصل جاذبه عمومی که در قرن هفدهم به وسیله نیوتن کشف شد:﴿﴿ اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الأَمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاء رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ﴾﴾[۱۲۴] معنای آیه این خواهد بود که در آسمانها ستونهایی وجود دارد که نامرئی هستند و نگاهدارنده آسمآنهاست. قرآن این حقیقت را با تعبیر کنایی بیان کرده است تا در عصر نزول، به دلیل ناآگاهی مردم و عدم پیشرفت علم، به خطا و اشتباه متهم نشود. امام رضا در تفسیر آیه فوق فرمود: " ثم عمد و لكن لا ترى"
- کروی بودن زمین:﴿﴿وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُواْ يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُواْ وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُواْ يَعْرِشُونَ﴾﴾[۱۲۵] اگر زمین مسطح باشد، تنها یک مشرق و یک مغرب خواهد داشت و تنها در صورت کروی بودن، هر نقطه از زمین، نسبت به نقاط غربی، مشرق است و نسبت به مناطق شرقی آن، مغرب خواهد بود [۱۲۶].
- حرکت ستارگان و سیارگان در مدارهای خود﴿﴿لا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ﴾﴾[۱۲۷]. همچنین قرآن، اشاراتی به متحرک بودن زمین دارد. از جمله در سوره ﴿﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى﴾﴾[۱۲۸][۱۲۹]، زمین به گهواره تشبیه شده است[۱۳۰].
- تأثیر بادها و لقاح گیاهان﴿﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ﴾﴾[۱۳۱]
- زوجیت نباتات و دیگر موجودات﴿﴿وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾﴾[۱۳۲][۱۳۳]
وجه پنجم: اعجاز ادبی
- قرآن کریم، چه از جهت زیبایی و سلامت الفاظ آن و چه از جهت بلندی و عمق معانی، بالاتر از سخنان بزرگترین ادیبان قرار دارد.
- یکی از بهترین شواهد اعجاز بیانی قرآن، اعتراف نوابغ و بزرگان شرک و کفر، به مقام بلند قرآن است و اینکه گروهی با سحر خواندن قرآن، دیگران را از شنیدن آن بر حذر میداشتند.
- ولید بن مغیره، از بزرگان مشرکان، پس از شنیدن آیاتی از سوره غافر، گفت: " و اللّه، لقد سمعت من محمّد آنفا كلاما ما هو من كلام الإنس و لا من كلام الجنّ، إنّ له حلاوة، و إنّ عليه لطلاوة، و إنّ أعلاه لمثمر، و إنّ أسفله لمغدق، و إنّه يعلو و لا يعلى عليه" این کلام، نه از پیروان پیامبر است و نه ادعای شخص ناآشنا با فنون فصاحت و بلاغت! همچنین اعترافات عتبة بن ربیعة و طفیل بن عمر دوسی.
مقایسه اعجاز ادبی قرآن با سایر وجوه اعجازش
- اولین نکته آن است که در زمان نزول قرآن، بیشترین تأکید بر وجه ادبی قرآن بوده است، زیرا قرآن در میان اجتماعی سخنور و فصیح نازل شد.
- ضمناً اعجاز ادبی قرآن در یکایک آیات آن جلوهگر است اما برخی وجوه، مانند "اخبار غیبی قرآن"، این عمومیت را ندارند. البته تشخیص اعجاز ادبی قرآن، به آشنایی با زبان عربی بهطور کامل و تسلط بر دقائق علوم ادبیات عرب نیاز دارد[۱۳۴]
اعجاز ادبی قرآن ۳ رکن دارد
۱. اعجاز قرآن در فصاحت: کلمه فصیح عبارتی است که واژگان آن، علاوه بر فصاحت، هماهنگی و تناسب کامل با یکدیگر داشته و از هرگونه تعقید و پیچیدگی مصون باشد. برای نمونه:﴿﴿ وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾﴾[۱۳۵] حرف قاف که از حروف سنگین به شمار میآید، ۱۱ بار در این آیه تکرار شده است، بااین حال، تألیف مناسب این حروف با حروف خفیفی مانند "باء" و "لام" مانع بروز هرگونه سنگینی شده است.
۲. اعجاز قرآن در بلاغت: کلام بلیغ، کلامی است که افزون بر فصاحت، تمام ویژگیهای آن، از جهت ایجاز و اطناب و وصل و فصل و تقدیم و تأخیر و تأکید و... با مقتضای حال مخاطب و فضای تخاطب هماهنگ و تناسب باشد و متضمن معانی بلند و عمیق باشد. برای نمونه: ﴿﴿وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُم مِّنْ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ﴾﴾[۱۳۶]، ﴿﴿وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم ﴾﴾[۱۳۷]. دو تفاوت در آیات مذکور وجود دارد: یکی در تعبیرهای ﴿﴿مِّنْ إِمْلاقٍ﴾﴾ و ﴿﴿خَشْيَةَ إِمْلاقٍ﴾﴾ است و دیگری در تقدم و تأخر روزی دادن والدین و فرزندان ﴿﴿إِيَّاكُم﴾﴾ و ﴿﴿إِيَّاهُمْ﴾﴾.
- مخاطب آیه نخست کسانی هستند که بهصورت بالفعل مبتلا به فقر و تهیدستیاند، بنابراین، مقتضای حال آنان این است که ابتدا از روزی دادن به آنان سخن گفته شود و سپس، مسئله روزی دادن به فرزندان، اما مخاطب آیه دوم، کسانی هستند که بیم دارند در آینده، بر اثر تحمل هزینه فرزندان، به فقر دچار شوند، لذا نخست از روزی فرزندانشان سخن گفته شده.
- قرآن، براهین و دلایل متقن و استوار را با بیانی رسا و شیوا، مورد فهم خاص و عام ارائه نکرده است[۱۳۸]
- اعجاز بلاغی قرآن یعنی ازنظر بلاغت فراتر از توان انسان است مثلاً در این وجوه دهگانه که آیت الله معرفت ذکر کرده:
- دقت در بیان؛ مثلاً:﴿﴿ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا﴾﴾[۱۳۹]
- سبک نو و شیوه جدید بیانی؛ وزن مقطعها در قرآن بیش از نثر و کمتر از شعر است. در کمترین کلمات معانی فراوان و گسترهای تعبیر شده است که کمسوادترین مردم بهآسانی میتواند آن را بفهمد.
- دلنشینی کلمات و روانی عبارات؛ مانند واژه "نذر" دریافت آیه﴿﴿وَلَقَدْ أَنذَرَهُم بَطْشَتَنَا فَتَمَارَوْا بِالنُّذُرِ ﴾﴾[۱۴۰]
- آراستگی نظم و هماهنگی نغمهها؛ نظم آهنگ قرآن درنتیجه نظاممندی و هماهنگی حروف در یک کلمه و همسازی الفاظ در یک فاصله پدید آمده است. بهعنوان نمونه:﴿﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى﴾﴾[۱۴۱].
- نمایش معنا در آواری حروف؛ ﴿﴿كَلاَّ إِذَا دُكَّتِ الأَرْضُ دَكًّا دَكًّا وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى﴾﴾[۱۴۲] در هم کوبیده شدن زمین و رژه فرشتگان به همراه غریو برخاسته از دوزخ به نمایش در آمده است.
- بههمپیوستگی و انسجام در ساختار قرآن؛ این کتاب را میتوان در یک آیه و تناسب صدور و ذیل آن لحاظ کرد.
- تشبیههای نیکو و تصویرهای زیبای قرآن؛ مثل تشبیه شب به لباس:﴿﴿وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ لِبَاسًا ﴾﴾[۱۴۳].
- استعارههای نیکو و زیبا خیالیهای قرآن؛ که در توصیف فرا آمدن آب، آن را به سرکشی انسان تشبیه میکند:﴿﴿إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاء حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ﴾﴾[۱۴۴]
- کنایهها و تعریضهای زیبای قرآن: قرآن به جای تصریح به واژگانی مثل: همبستر شدن با زنان از تعبیراتی چون لمس کردن، نزدیکی و به خلوت رفتن، یاد میکند.
- نکتههای تازه و زیبای بدیعی؛ مثل: التفات و ایجاز و اقتضاب و استخدام و [۱۴۵]
۳. هماهنگی الفاظ و انسجام معانی: الفاظ در قرآن بهگونهای در کنار هم قرار گرفتهاند که خواندن آنها، آهنگی دلنشین ایجاد میکند و معانی نیز چنان باهمدیگر هماهنگاند که روح واحدی را در کالبد الفاظ میدمند و هماهنگی شگفتی نیز میان الفاظ و معانی وجود دارد. برای نمونه: ﴿﴿الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَن قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِيَةً﴾﴾[۱۴۶][۱۴۷].
وجه ششم: اعجاز معنایی
- برای هدایت انسان، هر چه را که برای حصول به سعادت دنیا و آخرت لازم دارد، به او میآموزد و هنر قرآن، آن است که راهنماییهای لازم را از طریق پردهبرداری از واقعیات بنیادین هستی ارائه میدهد.
- راهکارهای قرآن تنها در صورت علم و ایمان به واقعیتهای هستی (مبدأ و منتهای آفرینش) میتواند سعادت آدمی را تضمین کند.
- قرآن، بیانهای شگرفی درباره کارگزاران فعل الهی – یعنی فرشتگان دارد که هرگز عقل بشر را به شناخت ایشان راه نیست، بشر با عقل استدلالی خود، در حوزه کشف واقعیتهای فرجامین –هم چون عالم برزخ و قیامت – سخنی برای گفتن ندارد. در حالی که بخش قابلتوجهی از قرآن، به توصیف چنین حقایق اساسی میپردازد[۱۴۸]
اعجاز بیانی قرآن
منابع
پانویس
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ مفردات، ص۵۴۷؛ لسان العرب، ج۹، ص۵۸، «عجز».
- ↑ و شما به ستوه آورندهی خداوند نیستید؛ سوره انعام، آیه:۱۳۴.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۵۸
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ آموزش عقاید، ص۲۶۳.
- ↑ شما را بیم میدهم از صاعقهای مانند صاعقه عاد و ثمود؛ سوره فصلت، آیه: ۱۳.
- ↑ اعلام الوری، ص۴۱؛ نگ به: اصول عقائد اسلامی، ص۶۳.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ خدا آن کس است که آسمآنها (کرات آسمانی) را با ستونهای نامرئی برافراشت؛ سوره رعد آیه:۲.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ " أَ لَيْسَ يَقُولُ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها قُلْتُ بَلَى فَقَالَ فَثَمَّ عَمَدٌ وَ لَكِنْ لَا تَرَوْنَهَا"؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۳۲۸.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ کوهها را میبینی و چنین میپنداری که آنها ساکن و جامدند در حالی که همچون ابر در حرکت میباشند، این آفرینش خداوندی است که هر چیزی را از روی اسلوب صحیح ساخته، او به اعمالی که شما انجام میدهید آگاه است؛ سوره نمل آیه:۸۸.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۸، ص:۲۰۲.
- ↑ بگو او خداوند یگانه است؛ سوره اخلاص، آیه:۱.
- ↑ هرگز همسر و فرزندی نگزیده است؛ سوره جن، آیه:۳.
- ↑ نه زاده است و نه او را زادهاند.و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه: ۳- ۴.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۲۳ - ۲۲۶.
- ↑ : پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار؛ سوره بقره، آیه: ۲۰۱.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۲۳ - ۲۲۶.
- ↑ اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند؛ سوره نساء، آیه:۸۲.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۲۳ - ۲۲۶.
- ↑ اصول عقاید اسلامی، ص۶۲.
- ↑ ر ک: تورات، سفر تکوین، فصل نوزدهم جملههای ۳۲ – ۳۷ و کتاب اول پادشاهان فصل یکم و انجیل متی فصل ۱۷ و به انجیل یوحنا فصل دوم نیز مراجعه شود.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۲۳ - ۲۲۶.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ سوره اسراء، آیه:۸۸.
- ↑ المیزان، ج۱، ص ۶۱ و ۵۹.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ کشف المراد، ص ۳۵۷، تلخیص المحصل، ص ۳۵۱.
- ↑ الاقتصاد، ص ۱۷۲ و ۱۷۳ و تفسیر المحرّر الوجیز، ج۱، ص ۳۸ و ۳۹.
- ↑ دلائل الاعجاز، ص ۴۹ و ۵۰، الطراز، ج۲، ص ۴۱۱ ۴۰۹.
- ↑ مقدمه جامع التفاسیر، ص ۱۰۹ ۱۰۴ و تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۱۷۷.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ شرح المختصر، ص ۱۳و ۲۶.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ شرح المختصر، ص ۲۷.
- ↑ قرآن در قرآن، ص ۱۳۴ و ۱۳۵.
- ↑ الالهیات، ج۳، ص ۲۷۶ و ۳۰۶، التمهید فی القرآن، ج۵، ص ۹۱۳۰، الطراز فی اسرار البلاغة وحقائق الاعجاز، ج۳.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ علوم قرآنی ص ۳۵۷ و ۳۵۸. مقدمه جامع التفاسیر، ص ۱۰۶ و ۱۰۸، وحی و نبوت، ص ۸۱.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ سوره نساء، آیه:۸۲.
- ↑ المیزان، ج۱، ص ۶۶، آلاء الرحمان، ص ۴۲ ۴۳ و قرآن در قرآن، ص ۱۳۸ و۱۴۱.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ قرآن شناسی، ص ۱۴۶ و ۱۴۷.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ الاقتصاد، ص ۱۷۲، شرح المقاصد، ج۵، ص ۳۶ و ارشاد الطالبین، ص ۳۰۸.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ سوره نوح، آیات: ۵ ـ ۱۲؛ سوره هود، آیات:۲۵ـ ۴۹.
- ↑ سوره آل عمران، آیات:۳۵ـ ۶۲؛ سوره نساء، آیه:۱۷۷؛ سوره مريم، آیات:۱۶ـ ۳۵.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ سوره توبه، آیه:۱۰۷ - ۱۱۰ و سوره مجادله، آیه:۸.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ سوره روم، آیه:۱۴.
- ↑ سوره فتح، آیه:۲۷ و سوره قصص، آیه:۸۵.
- ↑ سوره فجر، آیه:۹.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ الالهیات، ج۳، ص ۴۱۸و ۴۱۹،و التمهید، ج۶، ص ۶ ۷.
- ↑ سوره رعد، آیه:۲.
- ↑ سوره اعراف، آیه:۱۳۷.
- ↑ سوره لقمان، آیه:۷، سوره یس، آیه:۳۶؛ الالهیات، ج۳، ص ۴۱۸- ۴۳۳؛ البیان، ص ۷۰ -۷۶.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ الالهیات، ج۳، ص ۳۹۸ ۴۰۶ و وحی و نبوت، ص ۳۳۵.
- ↑ سوره بقره، آیه:۱۴۳.
- ↑ الالهیات، ج۳، ص ۳۹۸- ۴۱۲.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ بیان السعاده، ج۱، ص ۳۹- ۴۵؛ المیزان ج۱، ص ۲۳۳- ۲۳۴.
- ↑ نهج البلاغه صبحی صالح، خ۱۹۸.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ سوره فصلت:۵۳.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ سوره مؤمنون، آیه:۱۴.
- ↑ سوره بقره، آیه:۳۰.
- ↑ سوره انسان، آیه:۳.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ سوره آل عمران، آیه:۳۳، سوره انعام ، آیه:۸۴ و ۸۷.
- ↑ سوره حدید، آیه:۲۵.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ البیان فی تفسییر القرآن، ص ۵۰ و ۵۵، ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص ۴۷۵و ۴۷۶.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ المیزان، ج۱، ص ۶۳.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۳.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۳.
- ↑ ر. ک: اصول کافی، ج ۱، ص ۲۴.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۴.
- ↑ ر . ک: اعلام الوری، ص ۲۷، ۲۸ و ص ۴۹. و سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۹۳، و ص ۴۱۰.
- ↑ بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمیتوانند آورد؛ سوره اسراء، آیه:۸۸.
- ↑ ر. ک: اصول کافی، ج ۱، ص ۲۴.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۴.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۵.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۵.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۵.
- ↑ و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی میخواندی و نه به دست خویش آن را مینوشتی که آنگاه، تباهاندیشان، بدگمان میشدند؛ سوره عنکبوت، آیه:۴۸.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۵.
- ↑ بگو اگر خداوند میخواست آن را برای شما نمیخواندم و او شما را از آن آگاه نمیکرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیستهام پس آیا خرد نمیورزید؟؛ سوره یونس، آیه:۱۶.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۵.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۶.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۶.
- ↑ ر. ک: سوره نساء، آیه ۸۲.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۶.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۶.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۶.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۷.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۷.
- ↑ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص:۱۴۵ - ۱۴۶.
- ↑ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص:۱۴۷ - ۱۴۸.
- ↑ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص:۱۴۹ - ۱۵۰.
- ↑ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص:۱۵۰.
- ↑ یا میگویند (پیامبر) آن را بربافته است، بگو: اگر راست میگویید سورهای همگون آن بیاورید و هر کس جز خداوند را میتوانید فرا خوانید؛ سوره یونس، آیه:۳۸.
- ↑ رومیان شکست خوردند در نزدیکترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز میگردند در چند سال؛ کار گذشته و آینده با خداوند است و در آن روز مؤمنان شاد میشوند؛ سوره روم، آیه:۲-۴.
- ↑ بلکه میگویند: ما گروهی پیروزیم!زودا که آن گروه در هم شکنند و واپس بگریزند؛ سوره قمر، آیه: ۴۴ - ۴۵.
- ↑ بیگمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز میگرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر میداند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است؛ سوره قصص، آیه:۸۵.
- ↑ ر.ک.سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۱۰۴-۱۰۶؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۹۳.
- ↑ ر.ک.سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۱۰۶-۱۰۷.
- ↑ ر.ک.سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۱۰۷-۱۰۸؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۹۲ - ۱۹۳.
- ↑ خداوند همان است که آسمانها را بیستونهایی که آنها را ببینید برافراخت سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت و خورشید و ماه را رام کرد؛ هر یک تا زمانی معیّن روان است؛ امر (آفرینش) را کارسازی میکند، آیات را آشکار میدارد باشد که شما به لقای پروردگارتان، یقین کنید؛ سوره رعد، آیه:۲.
- ↑ و قومی را که (از سوی فرعونیان) ناتوان شمرده میشدند وارث شرق و غرب آن سرزمین کردیم که در آن برکت نهاده بودیم و سخن نیکوی پروردگارت درباره بنی اسرائیل به خاطر شکیبی که ورزیدند راست آمد و آنچه را فرعون و قومش میساختند و آنچه را بر میافراختند زیر و زبر کردیم؛ سوره اعراف، آیه:۱۳۷.
- ↑ ر.ک.سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۱۰۸-۱۰۹.
- ↑ نه در خور خورشید است که به ماه رسد و نه شب بر روز پیشی میگیرد و هر یک در سپهری شناورند؛ سوره یس، آیه:۴۰.
- ↑ همان که زمین را برای شما گاهوارهای گردانید و در آن برایتان راههایی گشود و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از گیاهان رنگرنگ گونهها برآوردیم؛ سوره طه، آیه:۵۳.
- ↑ ر.ک.سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۱۰۹-۱۱۰.
- ↑ ر.ک.سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۱۰۸-۱۰۹.
- ↑ و بادها را بارورکننده فرستادیم آنگاه از آسمان آبی فرو فشاندیم و شما را از آن سیراب کردیم و شما گنجور آن نیستید؛ سوره حجر، آیه:۲۲.
- ↑ و اوست که زمین را گسترد و در آن کوهها و رودهایی نهاد و از هر میوه در آن جفتی دوگانه برآورد؛ شب را با روز فرا میپوشد، بیگمان در آن (کار) نشانههایی برای گروهی است که میاندیشند؛ سوره رعد، آیه:۳.
- ↑ ر.ک.خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۹۲.
- ↑ ر.ک.سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۹۰-۹۳.
- ↑ و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانییی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت: بیگمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران میپذیرد؛ سوره مائده، آیه:۲۷.
- ↑ و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی میرسانیم؛ سوره انعام، آیه:۱۵۱.
- ↑ و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی میدهیم؛ سوره اسراء، آیه:۳۱.
- ↑ ر.ک.سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۹۵-۹۷.
- ↑ برای هر یک از شما شریعت و راه روشنی قرار دادهایم؛ سوره مائده، آیه:۴۸.
- ↑ و به راستی (لوط) آنان را به (خشم و) سختگیری ما هشدار داده بود اما آنان به بیم دادن با تردید نگریستند و آنها را سبک شمردند؛ سوره قمر، آیه:۳۶.
- ↑ سوگند به ستاره چون فرو افتد؛ که همنشین شما گمراه و بیراه نیست. و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید.آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود؛ سوره نجم، آیه: ۱ - ۴.
- ↑ نه چنین است، که چون زمین، سخت در هم کوبیده گردد،و (امر) پروردگارت برسد و فرشتگان صف در صف فرا رسند،و در آن روز دوزخ را (به میان) آورند، آن روز، آدمی پند میگیرد اما (دیگر) پند او را چه سود خواهد داشت؟؛ سوره فجر، آیه: ۲۱- ۲۳.
- ↑ و شب را پوشش گرداندیم؛ سوره نبأ، آیه:۱۰.
- ↑ ما آنگاه که آب سر برکشید، شما را در کشتی (نوح) سوار کردیم؛ سوره حاقه، آیه:۱۱.
- ↑ ر.ک.خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۸۷ - ۱۹۲.
- ↑ آن هنگامه راستین.آن هنگامه راستین چیست؟و چه دانی تو که آن هنگامه راستین چیست؟قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند.اما قوم ثمود با سرکشی خویش به نابودی افکنده شدند.و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیانکن، از میان برداشته شد.که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز) ها بر زمین افتاده میدیدی، گویی تنههای خرمابنهایی فرو افتادهاندآیا از ایشان بازماندهای میبینی؟و فرعون و کسان پیش از او و (مردم) شهرهای زیر و زبر شده (قوم لوط) خطا کردند.با پیامبر پروردگارشان نافرمانی کردند آنگاه (خداوند) آنان را با کیفری بسیار سخت فرو گرفت؛ سوره حاقه، آیه: ۱- ۱۰.
- ↑ ر.ک.سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۹۸-۹۹.
- ↑ ر.ک.امینی، علی رضا و جوادی، محسن؛ معارف اسلامی، ج۲، ص ۶۴-۶۵.