حبابه والبیه در معارف مهدویت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'خوشامد' به 'خوش‌آمد')
 
خط ۳۸: خط ۳۸:
* [[مفضل بن عمر]] گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم که می‌فرمود: "سیزده [[زن]] با [[قائم]] {{ع}} در [[هنگام ظهور]] هستند". گفتم: چه کاری انجام خواهند داد؟ فرمود: "رسیدگی به امور مجروحان و مریض‌ها". گفتم: آنها را برایم نام می‌برید؟ فرمود: "[[قنواء]] دختر [[رشید]]؛ [[ام ایمن]]؛ [[حبابه والبیه]]؛ [[سمیه]] [[مادر]] [[عمار بن یاسر]]؛ [[زبیده]]؛ [[ام خالد]]؛ [[احمسیه]]؛ [[ام سعید حنفیه]]؛ [[صبانه]] آرایشگر و [[ام خالد جهنیه]]"<ref>دلائل الإمامة، طبری، ص۴۸۴. البته در این روایت نام بیش از ۹ نفر نیامده است. نیلی نجفی در ذیل این روایت نوشته است: ظاهرا چهار نفر دیگر، آسیة بنت مزاحم، سارة، مریم بنت عمران، و کلثوم بنت عمران، خواهر موسی بن عمران هستند که به دلیل معروفیت، نامشان نیامده است. (سرور أهل الإیمان فی علامات ظهور صاحب الزمان، ص۱۱۵).</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[حبابه والبیه (مقاله)|حبابه والبیه]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۲۶۶-۲۶۷.</ref>.
* [[مفضل بن عمر]] گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم که می‌فرمود: "سیزده [[زن]] با [[قائم]] {{ع}} در [[هنگام ظهور]] هستند". گفتم: چه کاری انجام خواهند داد؟ فرمود: "رسیدگی به امور مجروحان و مریض‌ها". گفتم: آنها را برایم نام می‌برید؟ فرمود: "[[قنواء]] دختر [[رشید]]؛ [[ام ایمن]]؛ [[حبابه والبیه]]؛ [[سمیه]] [[مادر]] [[عمار بن یاسر]]؛ [[زبیده]]؛ [[ام خالد]]؛ [[احمسیه]]؛ [[ام سعید حنفیه]]؛ [[صبانه]] آرایشگر و [[ام خالد جهنیه]]"<ref>دلائل الإمامة، طبری، ص۴۸۴. البته در این روایت نام بیش از ۹ نفر نیامده است. نیلی نجفی در ذیل این روایت نوشته است: ظاهرا چهار نفر دیگر، آسیة بنت مزاحم، سارة، مریم بنت عمران، و کلثوم بنت عمران، خواهر موسی بن عمران هستند که به دلیل معروفیت، نامشان نیامده است. (سرور أهل الإیمان فی علامات ظهور صاحب الزمان، ص۱۱۵).</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[حبابه والبیه (مقاله)|حبابه والبیه]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۲۶۶-۲۶۷.</ref>.
* از زنانی است که طبق روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} جزو یاران [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} خواهد بود. [[شیخ طوسی]] وی را از اصحاب [[امام حسن]] {{ع}} و [[ابن داود]] او را از اصحاب [[امام حسن]]، [[امام حسین]]، [[امام سجاد]] و [[امام باقر]] {{عم}} می‌داند. برخی دیگر ایشان را از اصحاب هشت [[امام]] [[معصوم]] -تا [[امام رضا]] {{ع}}- شمرده‌اند.
* از زنانی است که طبق روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} جزو یاران [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} خواهد بود. [[شیخ طوسی]] وی را از اصحاب [[امام حسن]] {{ع}} و [[ابن داود]] او را از اصحاب [[امام حسن]]، [[امام حسین]]، [[امام سجاد]] و [[امام باقر]] {{عم}} می‌داند. برخی دیگر ایشان را از اصحاب هشت [[امام]] [[معصوم]] -تا [[امام رضا]] {{ع}}- شمرده‌اند.
* هم‌چنین گفته شده است که [[امام رضا]] {{ع}}، ایشان را در پیراهن شخصی خود کفن کرد. او به هنگام مرگ، بیش از ٢٤٠ سال داشت. او دوبار به دوران جوانی بازگشت که یک بار با [[معجزه]] [[امام سجاد]] {{ع}} و بار دوم با معجزه [[امام رضا]] {{ع}} بود و اوست که هشت [[امام]] [[معصوم]] بر سنگی که به همراه داشت، با خاتم خود، بر آن نقش زدند<ref>تنقیح المقال، ج ۲۳، ص ۷۵.</ref>. حبابه والبیه می‌گوید: ... به [[امیر مؤمنان]] {{ع}} عرض کردم: خدا تو را مشمول رحمت خود قرار دهد. دلیل [[امامت]] چیست‌؟ حضرت در پاسخ فرمود: "آن سنگ‌ریزه را نزد من بیاور." آن را به حضور حضرت آوردم، [[امام علی|علی]] {{ع}} با انگشتر خود بر آن مهر زد، به‌گونه‌ای که آن مهر بر آن سنگ، نقش بست و به من فرمود: "ای حبابه! هرکس که مدّعی [[امامت]] شد و توانست مانند من این سنگ را مهر کند، او امامی است که پیروی از او واجب است. امام کسی است که هرچیز را بخواهد می‌داند." من پی کار خودم رفتم، تا [[امیر مؤمنان]] {{ع}} از دنیا رفت. آن‌گاه خدمت [[امام حسن]] {{ع}} آمدم که بر جای علی {{ع}} نشسته بود و مردم از او سؤال می‌کردند. چون مرا دید، فرمود: "ای حبابه والبیه!" عرض کردم: بلی سرور من! فرمود: "آن‌چه همراه داری بیاور". من آن سنگ کوچک را به آن حضرت دادم. ان بزرگوار مانند علی {{ع}} با انگشتر خود بر آن مهر زد؛ به‌گونه‌ای که جای مهر بر آن نقش بست. سپس به حضور [[امام حسین]] {{ع}} که در مسجد [[رسول خدا]] بود آمدم. مرا نزد خود خواند و خوشامد گفت و فرمود: "دلیل آن‌چه تو می‌خواهی موجود است. آیا نشانه [[امامت]] را می‌خواهی‌؟" گفتم: آری، ای آقای من! فرمود: "آن‌چه با خود داری بیاور"؛ من آن سنگ کوچک را به او دادم، انگشترش را بر آن زد و مهرش بر آن نقش بست.
* هم‌چنین گفته شده است که [[امام رضا]] {{ع}}، ایشان را در پیراهن شخصی خود کفن کرد. او به هنگام مرگ، بیش از ٢٤٠ سال داشت. او دوبار به دوران جوانی بازگشت که یک بار با [[معجزه]] [[امام سجاد]] {{ع}} و بار دوم با معجزه [[امام رضا]] {{ع}} بود و اوست که هشت [[امام]] [[معصوم]] بر سنگی که به همراه داشت، با خاتم خود، بر آن نقش زدند<ref>تنقیح المقال، ج ۲۳، ص ۷۵.</ref>. حبابه والبیه می‌گوید: ... به [[امیر مؤمنان]] {{ع}} عرض کردم: خدا تو را مشمول رحمت خود قرار دهد. دلیل [[امامت]] چیست‌؟ حضرت در پاسخ فرمود: "آن سنگ‌ریزه را نزد من بیاور." آن را به حضور حضرت آوردم، [[امام علی|علی]] {{ع}} با انگشتر خود بر آن مهر زد، به‌گونه‌ای که آن مهر بر آن سنگ، نقش بست و به من فرمود: "ای حبابه! هرکس که مدّعی [[امامت]] شد و توانست مانند من این سنگ را مهر کند، او امامی است که پیروی از او واجب است. امام کسی است که هرچیز را بخواهد می‌داند." من پی کار خودم رفتم، تا [[امیر مؤمنان]] {{ع}} از دنیا رفت. آن‌گاه خدمت [[امام حسن]] {{ع}} آمدم که بر جای علی {{ع}} نشسته بود و مردم از او سؤال می‌کردند. چون مرا دید، فرمود: "ای حبابه والبیه!" عرض کردم: بلی سرور من! فرمود: "آن‌چه همراه داری بیاور". من آن سنگ کوچک را به آن حضرت دادم. ان بزرگوار مانند علی {{ع}} با انگشتر خود بر آن مهر زد؛ به‌گونه‌ای که جای مهر بر آن نقش بست. سپس به حضور [[امام حسین]] {{ع}} که در مسجد [[رسول خدا]] بود آمدم. مرا نزد خود خواند و خوش‌آمد گفت و فرمود: "دلیل آن‌چه تو می‌خواهی موجود است. آیا نشانه [[امامت]] را می‌خواهی‌؟" گفتم: آری، ای آقای من! فرمود: "آن‌چه با خود داری بیاور"؛ من آن سنگ کوچک را به او دادم، انگشترش را بر آن زد و مهرش بر آن نقش بست.
* پس از [[امام حسین]] {{ع}} خدمت [[امام سجاد]] {{ع}} رسیدم و به قدری پیر شده بودم که رعشه بر اندامم مستولی شده بود و صد و سیزده سال داشتم. آن حضرت در رکوع و سجود بود و به من توجّهی نداشت. از دریافت نشانه [[امامت]] ناامید شدم. آن حضرت با انگشت سبابه خود به من اشاره کرد و به اشاره او جوانی‌ام برگشت. گفتم: ای آقای من! از دنیا چه اندازه گذشته و چه اندازه مانده است‌؟ فرمود "نسبت به آن‌چه گذشته است، آری و آن‌چه مانده است نه". یعنی ما به گذشته علم داریم؛ اما آینده از [[غیب]] است که غیر خدا آن را نمی‌داند و یا مصلحت نیست بگویم". آن‌گاه به من فرمود: "آن‌چه با خود داری بیاور". من آن سنگ را به حضرت دادم و حضرت مهر بر آن زد. پس از گذشت زمانی، به حضور [[امام باقر]] {{ع}} آمدم، ان حضرت نیز بر آن سنگ، مهر زد. بعد از او نزد [[امام صادق]] {{ع}} آمدم و آن جناب نیز آن را مهر کرد. پس از طی شدن سال‌ها به حضور [[امام کاظم]] {{ع}} شرفیاب شدم، ان بزرگوار نیز بر آن مهر زد و بعد از او خدمت [[حضرت رضا]] {{ع}} رسیدم، مهر آن حضرت نیز بر آن نقش بست. حبابه پس از آن، نُه ماه زنده بود<ref>کافی، ج ۱، ص ۳۴۶؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۷۵؛ چشم‌اندازی به حکومت مهدی {{ع}}، نجم الدین طبسی، ص ۷۴.</ref><ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص ۲۶۶.</ref>.
* پس از [[امام حسین]] {{ع}} خدمت [[امام سجاد]] {{ع}} رسیدم و به قدری پیر شده بودم که رعشه بر اندامم مستولی شده بود و صد و سیزده سال داشتم. آن حضرت در رکوع و سجود بود و به من توجّهی نداشت. از دریافت نشانه [[امامت]] ناامید شدم. آن حضرت با انگشت سبابه خود به من اشاره کرد و به اشاره او جوانی‌ام برگشت. گفتم: ای آقای من! از دنیا چه اندازه گذشته و چه اندازه مانده است‌؟ فرمود "نسبت به آن‌چه گذشته است، آری و آن‌چه مانده است نه". یعنی ما به گذشته علم داریم؛ اما آینده از [[غیب]] است که غیر خدا آن را نمی‌داند و یا مصلحت نیست بگویم". آن‌گاه به من فرمود: "آن‌چه با خود داری بیاور". من آن سنگ را به حضرت دادم و حضرت مهر بر آن زد. پس از گذشت زمانی، به حضور [[امام باقر]] {{ع}} آمدم، ان حضرت نیز بر آن سنگ، مهر زد. بعد از او نزد [[امام صادق]] {{ع}} آمدم و آن جناب نیز آن را مهر کرد. پس از طی شدن سال‌ها به حضور [[امام کاظم]] {{ع}} شرفیاب شدم، ان بزرگوار نیز بر آن مهر زد و بعد از او خدمت [[حضرت رضا]] {{ع}} رسیدم، مهر آن حضرت نیز بر آن نقش بست. حبابه پس از آن، نُه ماه زنده بود<ref>کافی، ج ۱، ص ۳۴۶؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۷۵؛ چشم‌اندازی به حکومت مهدی {{ع}}، نجم الدین طبسی، ص ۷۴.</ref><ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص ۲۶۶.</ref>.



نسخهٔ کنونی تا ‏۱ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۱

(حبابه والبیه)
اطلاعات فردی
وفاتسنة ۱۸۰ [۲]
مذهبشیعه
اطلاعات حدیثی
تعداد روایات۲

مقدمه

  • مفضل بن عمر گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که می‌فرمود: "سیزده زن با قائم (ع) در هنگام ظهور هستند". گفتم: چه کاری انجام خواهند داد؟ فرمود: "رسیدگی به امور مجروحان و مریض‌ها". گفتم: آنها را برایم نام می‌برید؟ فرمود: "قنواء دختر رشید؛ ام ایمن؛ حبابه والبیه؛ سمیه مادر عمار بن یاسر؛ زبیده؛ ام خالد؛ احمسیه؛ ام سعید حنفیه؛ صبانه آرایشگر و ام خالد جهنیه"[۳].[۴].
  • از زنانی است که طبق روایتی از امام صادق (ع) جزو یاران حضرت مهدی (ع) خواهد بود. شیخ طوسی وی را از اصحاب امام حسن (ع) و ابن داود او را از اصحاب امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر (ع) می‌داند. برخی دیگر ایشان را از اصحاب هشت امام معصوم -تا امام رضا (ع)- شمرده‌اند.
  • هم‌چنین گفته شده است که امام رضا (ع)، ایشان را در پیراهن شخصی خود کفن کرد. او به هنگام مرگ، بیش از ٢٤٠ سال داشت. او دوبار به دوران جوانی بازگشت که یک بار با معجزه امام سجاد (ع) و بار دوم با معجزه امام رضا (ع) بود و اوست که هشت امام معصوم بر سنگی که به همراه داشت، با خاتم خود، بر آن نقش زدند[۵]. حبابه والبیه می‌گوید: ... به امیر مؤمنان (ع) عرض کردم: خدا تو را مشمول رحمت خود قرار دهد. دلیل امامت چیست‌؟ حضرت در پاسخ فرمود: "آن سنگ‌ریزه را نزد من بیاور." آن را به حضور حضرت آوردم، علی (ع) با انگشتر خود بر آن مهر زد، به‌گونه‌ای که آن مهر بر آن سنگ، نقش بست و به من فرمود: "ای حبابه! هرکس که مدّعی امامت شد و توانست مانند من این سنگ را مهر کند، او امامی است که پیروی از او واجب است. امام کسی است که هرچیز را بخواهد می‌داند." من پی کار خودم رفتم، تا امیر مؤمنان (ع) از دنیا رفت. آن‌گاه خدمت امام حسن (ع) آمدم که بر جای علی (ع) نشسته بود و مردم از او سؤال می‌کردند. چون مرا دید، فرمود: "ای حبابه والبیه!" عرض کردم: بلی سرور من! فرمود: "آن‌چه همراه داری بیاور". من آن سنگ کوچک را به آن حضرت دادم. ان بزرگوار مانند علی (ع) با انگشتر خود بر آن مهر زد؛ به‌گونه‌ای که جای مهر بر آن نقش بست. سپس به حضور امام حسین (ع) که در مسجد رسول خدا بود آمدم. مرا نزد خود خواند و خوش‌آمد گفت و فرمود: "دلیل آن‌چه تو می‌خواهی موجود است. آیا نشانه امامت را می‌خواهی‌؟" گفتم: آری، ای آقای من! فرمود: "آن‌چه با خود داری بیاور"؛ من آن سنگ کوچک را به او دادم، انگشترش را بر آن زد و مهرش بر آن نقش بست.
  • پس از امام حسین (ع) خدمت امام سجاد (ع) رسیدم و به قدری پیر شده بودم که رعشه بر اندامم مستولی شده بود و صد و سیزده سال داشتم. آن حضرت در رکوع و سجود بود و به من توجّهی نداشت. از دریافت نشانه امامت ناامید شدم. آن حضرت با انگشت سبابه خود به من اشاره کرد و به اشاره او جوانی‌ام برگشت. گفتم: ای آقای من! از دنیا چه اندازه گذشته و چه اندازه مانده است‌؟ فرمود "نسبت به آن‌چه گذشته است، آری و آن‌چه مانده است نه". یعنی ما به گذشته علم داریم؛ اما آینده از غیب است که غیر خدا آن را نمی‌داند و یا مصلحت نیست بگویم". آن‌گاه به من فرمود: "آن‌چه با خود داری بیاور". من آن سنگ را به حضرت دادم و حضرت مهر بر آن زد. پس از گذشت زمانی، به حضور امام باقر (ع) آمدم، ان حضرت نیز بر آن سنگ، مهر زد. بعد از او نزد امام صادق (ع) آمدم و آن جناب نیز آن را مهر کرد. پس از طی شدن سال‌ها به حضور امام کاظم (ع) شرفیاب شدم، ان بزرگوار نیز بر آن مهر زد و بعد از او خدمت حضرت رضا (ع) رسیدم، مهر آن حضرت نیز بر آن نقش بست. حبابه پس از آن، نُه ماه زنده بود[۶][۷].

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. معجم الرجال: ج۲۳، ص۱۸۴، ر۱۵۶۰۶.
  2. تنقیح المقال فی علم الرجال: ج۳، ص۷۴.
  3. دلائل الإمامة، طبری، ص۴۸۴. البته در این روایت نام بیش از ۹ نفر نیامده است. نیلی نجفی در ذیل این روایت نوشته است: ظاهرا چهار نفر دیگر، آسیة بنت مزاحم، سارة، مریم بنت عمران، و کلثوم بنت عمران، خواهر موسی بن عمران هستند که به دلیل معروفیت، نامشان نیامده است. (سرور أهل الإیمان فی علامات ظهور صاحب الزمان، ص۱۱۵).
  4. عسکری، عبدالرضا، حبابه والبیه، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۲۶۶-۲۶۷.
  5. تنقیح المقال، ج ۲۳، ص ۷۵.
  6. کافی، ج ۱، ص ۳۴۶؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۷۵؛ چشم‌اندازی به حکومت مهدی (ع)، نجم الدین طبسی، ص ۷۴.
  7. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۶۶.