بحث:آیه ولایت: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
*آری، رها کردن [[دین]] به حال خود و عدم [[انتصاب]] [[جانشین]] پس از [[پیامبر]] آن [[دین]] برای رسیدگی به [[امور دینی]]، ضعفی [[آشکار]] است؛ ازاینروست که در تمام [[ادیان]]، این [[ضعف]] با وجود [[پیامبران]] [[تبلیغی]] یا اوصيا جبران شده است و [[دین اسلام]] نیز از این امر مستثنا نیست. | *آری، رها کردن [[دین]] به حال خود و عدم [[انتصاب]] [[جانشین]] پس از [[پیامبر]] آن [[دین]] برای رسیدگی به [[امور دینی]]، ضعفی [[آشکار]] است؛ ازاینروست که در تمام [[ادیان]]، این [[ضعف]] با وجود [[پیامبران]] [[تبلیغی]] یا اوصيا جبران شده است و [[دین اسلام]] نیز از این امر مستثنا نیست. | ||
*با توجه به آنچه [[گذشت]]، میتوان گفت [[انتصاب]] [[جانشین]] موجب اکمال [[دین]] است؛ زیرا معارفی که در عصر [[نبوی]] گفته نشده، به وسیله او [[تشریع]] یا بیانشدنی است<ref>درباره اینکه بخش یادشده، مستقیما از جانب خداوند به امامان گفته شده تا ایشان به مردم ابلاغ کنند یا خیر، در آینده به تفصیل سخن خواهیم گفت و در این مقام، تنها درصدد بررسی فرض نخست - یعنی حق تشریع - هستیم.</ref> بنابراین داشتنِ [[حق]] [[تشریع]] [[امامان]]{{عم}} با اکمال [[دین]] ناسازگار نیست؛ بلکه اکمال [[دین]] را معنادار میکند. ضمن آنکه باید توجه داشت که اکمال [[دین]]، غیر از ختم [[دین]] است و [[آیه]] یادشده، از اکمال [[دین]] سخن گفته است. ازاینرو ناسازگاری میان اكمال [[دین]] و [[حق]] تشريع برای [[امام]] وجود ندارد. به دیگر سخن، مقصود از اکمال [[دین]]، لزوماً این نیست که تمام کلیات و جزئیات [[دین]] بیان شده باشد؛ بلکه اگر برای اکمال [[دین]] چارهای اندیشیده شده که از طریق آن، [[دین]] به کمال خود برسد، باز هم میتوان از اکمال [[دین]] سخن گفت. بنابراین، [[آیه اکمال دین]] نمیتواند [[مقید]] آیه ولایت باشد و اگر [[دلیل]] دیگری بر تقیید پیدا نشود، باید پذیرفت که [[امام]]{{ع}} [[حق]] تشريع حكم را دارد<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۸۵ تا ۱۸۸.</ref>. | *با توجه به آنچه [[گذشت]]، میتوان گفت [[انتصاب]] [[جانشین]] موجب اکمال [[دین]] است؛ زیرا معارفی که در عصر [[نبوی]] گفته نشده، به وسیله او [[تشریع]] یا بیانشدنی است<ref>درباره اینکه بخش یادشده، مستقیما از جانب خداوند به امامان گفته شده تا ایشان به مردم ابلاغ کنند یا خیر، در آینده به تفصیل سخن خواهیم گفت و در این مقام، تنها درصدد بررسی فرض نخست - یعنی حق تشریع - هستیم.</ref> بنابراین داشتنِ [[حق]] [[تشریع]] [[امامان]]{{عم}} با اکمال [[دین]] ناسازگار نیست؛ بلکه اکمال [[دین]] را معنادار میکند. ضمن آنکه باید توجه داشت که اکمال [[دین]]، غیر از ختم [[دین]] است و [[آیه]] یادشده، از اکمال [[دین]] سخن گفته است. ازاینرو ناسازگاری میان اكمال [[دین]] و [[حق]] تشريع برای [[امام]] وجود ندارد. به دیگر سخن، مقصود از اکمال [[دین]]، لزوماً این نیست که تمام کلیات و جزئیات [[دین]] بیان شده باشد؛ بلکه اگر برای اکمال [[دین]] چارهای اندیشیده شده که از طریق آن، [[دین]] به کمال خود برسد، باز هم میتوان از اکمال [[دین]] سخن گفت. بنابراین، [[آیه اکمال دین]] نمیتواند [[مقید]] آیه ولایت باشد و اگر [[دلیل]] دیگری بر تقیید پیدا نشود، باید پذیرفت که [[امام]]{{ع}} [[حق]] تشريع حكم را دارد<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۸۵ تا ۱۸۸.</ref>. | ||
== مقدمه == | |||
این [[آیه کریمه]] حکایت از [[لزوم امام]] و [[ولی امر]] در [[جامعه]] و برخی ویژگیهای ولی دارد؛ علاوه بر آن، مصداق خاصّی را معرفی میکند که در حال [[رکوع]] در [[راه خدا]] [[انفاق]] کرده است. با توجّه به [[روایات]] و دیدگاه اکثر مفسّران، این مصداق کسی جز [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} نیست؛ مثلاً از [[اهل سنّت]]، [[سیوطی]] در الدّر المنثور ذیل [[آیه]] [[ولایت]] از [[ابن عبّاس]] [[نقل]] کرده است که گفت: "[[علی]] {{ع}} در حال [[رکوع]] [[نماز]] بود که سائلی تقاضای کمک کرد و آن حضرت انگشترش را به [[فقیر]] [[صدقه]] داد. [[پیامبر]] {{صل}} از [[سائل]] پرسید: چه کسی این [[انگشتر]] را به تو داد و او به [[علی]] اشاره کرد و گفت: آن مرد که در حال [[رکوع]] است. در این هنگام [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ...}} نازل شد<ref>پیام قرآن، ج۹، ص۲۰۲؛ به نقل از: الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۳.</ref>". | |||
از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] شده است که فرمود: گروهی از [[یهودیان]] [[مسلمان]] شده بودند، وقتی نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمدند پرسیدند: یا [[رسول الله]]! [[موسی]] {{ع}} [[یوشع بن نون]] را به عنوان [[وصیّ]] خود تعیین کرده بود. [[وصیّ]] شما کیست و پس از شما چه کسی بر ما [[ولایت]] دارد؟ این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ...}} پس [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: برخیزید، آنها برخاسته، به [[مسجد]] آمدند، دیدند فقیری از [[مسجد]] خارج میشود. به او گفتند: آیا کسی به تو کمک کرد؟ گفت: بلی! این [[انگشتر]] را. پرسیدند: چه کسی؟ گفت: آن مردی که مشغول [[نماز خواندن]] است. پرسیدند: در چه حالی بود؟ گفت: در حال [[رکوع]]. [[پیامبر]] {{صل}} [[تکبیر]] گفتند. [[پیامبر]] فرمود: پس از من [[علی بن ابی طالب]] [[ولیّ]] شما است<ref>بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۸۳.</ref>. | |||
از این [[آیات]]، [[ولایت]] سایر [[ائمه]] {{عم}} نیز استفاده میشود و در [[روایات]] نیز به این مطلب اشاره شده است. از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] شده است که فرمود: "مقصود از مؤمنانی که [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ...}} [[ائمه]] {{عم}} هستند"<ref>بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۸۸.</ref>. | |||
[[آیه کریمه]] - به ویژه با ضمیمه شدن به [[آیه]] دوم که از [[پیروزی]] [[حزب الله]] خبر میدهد- حاکی از این است که [[خدا]] و [[پیامبر]] و [[ائمه]] [[ولایت امر]] [[مردم]] را بر عهده دارند و مفهوم ولی، اولی به تصرّف است؛ در نتیجه [[سرپرستی]] و [[پیشوایی]] و [[رهبری]] [[مردم]] در [[اختیار]] [[ائمه معصومین]] {{عم}} است. | |||
البته [[آیات]] درباره [[امامت]] به ویژه [[امامت]] و [[ولایت امیر المؤمنین]] {{ع}} بسیار بیشتر از این است و آنچه [[نقل]] شد از باب نمونه بود<ref>ر. ک: احقاق الحق، ج۲ و ۳؛ الغدیر علی فی القرآن و....</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص۴۰-۴۱.</ref>. | |||
در این [[آیه]] نیز چند نکته قابل توجّه است: | |||
# به [[اتفاق]] [[شیعه]] و [[سنی]] این [[آیه]] در [[شأن]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} نازل شده است. | |||
# لفظ {{متن قرآن|إِنَّمَا}} در صدر [[آیه]] از طرفی [[ولایت]] و [[سرپرستی]] سه دسته را [[اثبات]] و از طرف دیگر [[ولایت]] غیر این سه دسته را [[نفی]] میکند ({{متن قرآن|إِنَّمَا}} مرکب از "انّ" است که افاده [[اثبات]] میکند و "ما" که افاده [[نفی]] میکند)، پس به جز [[خدا]] و پیامبرش و آن اشخاصی که در خارج ویژگی خاصّی دارند (مصداق خارجی [[آیه]])، دیگران [[ولایتی]] بر [[مردم]] ندارند. | |||
# دسته سوم که ولایتشان قرین [[ولایت]] [[خدا]] و [[رسول]] قرار گرفته، باید با آنها سنخیت داشته و همانند [[خدا]] و [[رسول]] از [[اشتباه]] و [[لغزش]] به دور باشند؛ یعنی دارای [[علمی]] باشند که [[اشتباه]] در آن نیست و عملاً نیز مرتکب [[خطا]] نشوند و خلاصه [[معصوم]] باشند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص۲۳-۲۴.</ref>. | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{ | {{پانویس}} |
نسخهٔ ۲۰ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۲۲
متن آیه: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۱]
آیه ۵۵ سوره مائده به "آیه ولایت" شهرت یافته است[۲]. در این آیه آمده است: "ولیّ شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند؛ همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع، زکات میدهند".
مقدمه
- برای اثبات امامت و خلافت بلافصل امیر المؤمنین(ع) به آیاتی از قرآن کریم استناد شده است یکی از مهمترین آنها[۳] آیه ولایت است: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۴]. در استدلال به آیه بر امامت و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین(ع) دو جهت مورد توجه است: سبب نزول آیه و دیگری دلالت الفاظ آیه.
- نامگذاری این آیه به آیه ولایت، به دلیل واژه ﴿وَلِيُّكُمُ﴾ است. بسیاری از اهل تفسیر و روایت و تاریخ، به همین نام یاد کردهاند. البته در برخی موارد، آیه "زکات به خاتم" نیز نامیده شده است. این نام از سخن امام علی(ع) در یکی از احتجاجهای آن حضرت استفاده شده است[۵].
- اثبات امامت امام علی(ع) با توجه به آیه ولایت چند مقدمه دارد:
- مقدمه نخست: ولایت به معنای سرپرستی است.
- مقدمه دوم: سرپرست مؤمنان فقط خدا، رسول خدا(ص) و مؤمنان ویژهاند.
- مقدمه سوم: مطابق روایات شیعه و اهل سنت، مؤمنان ویژه، علی بن ابی طالب(ع) است.
- نتیجه: علی بن ابیطالب(ع) سرپرست مؤمنان است[۶].
- اثبات مقدمه یکم: ولایت به معنای سرپرستی است.
- ولایت در لغت، به معنای سرپرستی و مالک امر بودن است. ابن منظور آورده است: في أَسماء اللَّه تعالى: الْوَلِيُّ هو الناصِرُ، و قيل: الُمَتَوَلِّي لأُمور العالم و الخلائق القائمُ بها[۷].
- کلمه "ولی"، نخست به خداوند و سپس به پیامبر(ص) اسناد داده شده است. ولایت خداوند و پیامبر(ص)ثابت است و ولایت خدا و رسول الله(ص) به معنای مالک امر بودن است. از سویی ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾ بر خداوند و پیامبر عطف شده و حکم معطوف با معطوفعلیه مشترک است، پس ولایت به معنای مالکیت امر خواهد بود.
- اگر ولایت به معنای محبت و نصرت باشد، مستلزم آن است که بسیاری از آیات لغو باشد؛ زیرا در آیات متعددی، "ولی" کنار "نصیر" آمده است.
- اگر ولایت به معنای محبت و نصرت باشد، مستلزم اغراء به جهل است؛ زیرا با معانی متعددی که برای ولی آمده، نمیتوان تشخیص داد کدام معنا را متکلّم اراده کرده است.
- ولایت به معنای محبت و نصرت نیست؛ زیرا محبت و نصرت، به خدا، رسول خدا(ص) و مؤمنان ویژه اختصاص نداشته و همه مؤمنان را در برمیگیرد.
- رابطه میان ولایت با نصرت و محبت، عام و خاص مطلق است. هر کجا واژه ولایت بهکار رفته نصرت و محبت هم هست، ولی اگر واژه محبت یا نصرت بهکار رفته باشد، ولایت با آن همراه نیست[۸].
- اثبات مقدمه دوم: سرپرست مؤمنان، فقط خدا، رسول خدا(ص) و مؤمنان ویژهاند.
- واژه ﴿إِنَّمَا﴾ در ابتدای آیه، اثبات میکند که این نوع ولایت، ولایتی ویژه است و به خدا، رسول خدا(ص) و مؤمنان ویژه اختصاص دارد.
- ولایت در آیه، طولی و یکسویه[۹] است. رابطه میان خدا، رسول(ص) و مؤمنان با امت اسلامی به این معناست که فقط یکی از دو سو (خدا و رسول(ص) و مؤمنان) در دیگری (امت اسلامی) مؤثّرند، عکس آن پذیرفته نیست. پس کسی بر خدا، رسول و اولیای خدا ولایت ندارد.خداوند بالاترین ولایت را بر مردم دارد و ولایت رسول(ص) و جانشینان او به تبع ولایت خداوند و در طول ولایت او، بر مردم ولایت دارند.
- اگر ولایت بهکار رفته در این آیه شریف، همه مؤمنان را در بر گیرد، مستلزم ولایت دو سویه است و چنین ولایتی مستلزم ولایت مؤمنان بر خدا میشود که چنین ولایتی پذیرفته نیست[۱۰].
- اثبات مقدمه سوم: مطابق روایات شیعه و اهل سنت، مؤمنان ویژه، علی بن ابیطالب(ع) است.
- مفسّران شیعه معتقدند که مصداق ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ امیرمؤمنان(ع) است.
- علامه امینی در کتاب ارزشمند الغدیر از ۶۶ نفر از علمای اهل سنت نقل میکند که شأن نزول آیه را امیرمؤمنان(ع) میدانند[۱۱].
- علامه سید هاشم بحرانی نیز، نزول آیه را درباره علی(ع) به ۲۴ طریق از اهل سنت و ۱۹ طریق از شیعه روایت کرده است که هر طریق با دیگری متفاوت است[۱۲].
- آیتالله مرعشی نجفی نیز، نزول آیه را از ۳۱ مصدر و منبع اهل سنت که در دسترس همگان است نقل کرده است[۱۳].
- سیوطی[۱۴] زیر آیه، ۱۵ روایت در شأن نزول آن نقل میکند که ۱۴ مورد آن درباره علی بن ابیطالب(ع) است: و أخرج الخطيب في المتفق عن ابن عباس قال تصدق علي بخاتمه و هو راكع فقال النبي للسائل من أعطاك هذا الخاتم قال ذاك الراكع فانزل الله ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ﴾.
- فخر رازی[۱۵] سه روایت، زیر این آیه مبارک در شأن نزول آیه نقل کرده و هر سه به امیرمؤمنان(ع) مربوط است: «روى عطاء، عن ابن عبّاس، أنّها نزلت في عليّ بن أبي طالب(ع) و روى عبد اللّه بن سلام قال: لمّا نزلت هذه الآية قلت: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا رَأَيْتُ عَلِيّاً تَصَدَّقَ بِخَاتَمِهِ عَلَى مُحْتَاجٍ وَ هَو رَاكِعٌ فَنَحْنُ نَتَوَلَّاهُ».
- حسکانی[۱۶]، عالم و محدث بزرگ اهل سنت نیز، ۲۸ روایت در شواهدالتنزیل نقل کرده است. در میان راویان آنها، شش نفر از بزرگان صحابه: علی(ع) و عمّار، ابوذر، مقداد، جابر و ابن عباس، به چشم میخورند[۱۷].
- آلوسی در شأن نزول آیه ولایت مینویسد: و غالب الأخباریین علی أنها نزلت فی علی کرم الله تعالی وجهه[۱۸]. این شأن نزول دارای شهرت زیاد و در حد اجماع است. به بیان علامه طباطبائی، اگر این شأن نزول با توجّه به زیادی روایات انکار شود، دیگر نمیتوان هیچ شأن نزولی را در قرآن کریم پذیرفت.
- نتیجه آنکه، بر پایه مقدمات یاد شده، امامت و سرپرستی علی بن ابیطالب(ع) بر مؤمنان اثبات میشود.
- حضرت امام در تبیین استدلال بر امامت به آیه ولایت مینویسد: در آیه شریف ولایت، کلمه "ولی" نخست به خداوند و سپس به پیامبر(ص) اسناد داده شده است. حاکمیت خداوند عقلاً ثابت است و حاکمیت پیامبر(ص) از آن رو که رسول خداست اثبات میشود. حال با توجّه به اینکه ولایت درباره خدا و رسول(ص) به معنای مالک امر بودن است و از سویی ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ بر خداوند یا پیامبر(ص) عطف شده و حکم معطوف با معطوفعلیه مشترک است، ولایت درباره مؤمنانی که در آیه توصیف شدهاند نیز، به معنای مالکیت امر تدبیر خواهد بود[۱۹][۲۰].
سبب نزول آیه ولایت
به اتفاق شیعه و سنی آیه در مورد خاتم بخشی امیرالمؤمنین علی(ع) در حال رکوع نماز نازل شده است به طوری که نزدیک به ۲۰ نفر از صحابه و تابعین و بیش از ۶۰ نفر از راویان احادیث و مهمترین دانشمندان اهل سنت بر این شأن نزول صریحاً اعتراف کردهاند[۲۱].
متکلمان بزرگ اهل سنت مانند قاضی عضد الدین ایجی (م ۷۵۶) و میر سید شریف جرجانی (م۸۱۶) در کتاب شرح مواقف[۲۲] و سعد الدین تفتازانی (م۷۱۲) در شرح مقاصد[۲۳] و علاء الدین قوشجی حنفی اشعری (م ۸۷۹) در شرح تجرید الاعتقاد[۲۴] به اتفاق و اجماع بر این که شأن نزول آیه ماجرای خاتم بخشی امیرالمؤمنین است اذعان دارند. بنابراین توهم ابن تیمیه حرانی درباره شأن نزول آیه ولایت که حتی جمع زیادی از محدثان و مفسران و متکلمان از اعلام اهل سنت را متهم به دروغگویی کرده،[۲۵] خلاف اجماع مسلمانان و باطل است.
ماجرای بخشیدن انگشتری
داستان خاتم بخشی امیرالمؤمنین علی(ع) را جمع زیادی از صحابه و تابعین در شأن نزول این آیه ذکر کردهاند. این نقلها گرچه در بیان برخی جزئیات ماجرا اندک تفاوتی دارند اما در اصل مطلب مشترکند و ما در اینجا به یک نقل بسنده میکنیم: عبدالله بن عباس از قول ابوذر غفاری میگوید: روزی با رسول خدا(ص) در مسجد نماز میخواندم که سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد، ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم ولی کسی جواب نداد. در همین حال علی(ع) که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد، پیامبر(ص) که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد. پس از فراغت از نماز سر به سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت: خداوندا برادرم موسی از تو تقاضا کرد که سینه او را فراخ گردانی و کارها را بر او آسانسازی و گره از زبان او بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز موسی درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا من محمد پیامبر و برگزیده توام، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم علی(ع) را وزیر من گردان تا به وسیله او، پشتم قوی و محکم گردد.
ابوذر میگوید: هنوز دعای پیامبر(ص) پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر(ص) گفت: بخوان پیامبر(ص) فرمود: چه بخوانم، گفت: بخوان: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۲۶] [۲۷].
حضور قلب در نماز و توجه به فقیر
بعضی گفتهاند: علی(ع) با آن توجه خاصی که در حال نماز داشت و غرق در مناجات پروردگار بود چگونه ممکن است صدای سائلی را شنیده و به او توجه پیدا کند؟[۲۸] پاسخ: آنچه با روح عبادت سازگار نیست، توجه به مسائل مربوط به زندگی مادی و شخصی است و اما توجه به آنچه در مسیر رضای خدا است از جمله انفاق در راه خداوند تعالی، کاملاً با روح عبادت سازگار است. علاوه بر اینکه معنی غرق شدن در توجه به خدا این نیست که انسان بیاختیار احساس خود را از دست بدهد بلکه با اراده خویش توجه خود را از آنچه در راه خدا و برای خدا نیست برمیگیرد[۲۹]. ر.ک: معارف و عقاید
آيه ولایت
- آیه ولایت از جمله آیاتی است که میتوان به وسیله آن، شأن رهبری اجتماعی را برای امامان معصوم(ع) اثبات کرد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾.[۳۰] واژه ولیّ در لغت در معانی گوناگونی همچون ناصر، دوست، همپیمان، و متولی امر یا سرپرست به کار رفته است.[۳۱] با وجود این، ریشه اصلی این واژه - یعنی «وَلْی» - به گفته ارباب لغت، به معنای قرب و نزدیکی است.[۳۲] بنابراین واژه ولی دارای معانی پرشماری است که تعین یکی از آنها در یک متن با توجه به قرائن و شواهد موجود، امکانپذیر است. مفسران و متکلمان شیعی، واژه ولیّ را در این آیه به معنای سرپرست و اختیاردار امور دانسته، و با توجه به شأن نزول این آیه، آن را بر امیرالمؤمنین(ع) منطبق کردهاند.[۳۳] در سوی مقابل، مفسران اهل سنت، این سخن را برنتافته و واژه یادشده را به دیگر معانی - بهویژه به معنای ناصر و یاور - دانستهاند[۳۴] در نگاه نخست به نظر میآید که واژه ولیّ در این آیه به لحاظ لغوی و مفهومی میتواند با هریک از این دو معنا تفسیر شود. ازاینرو لازم است برای تعیین یکی از آن دو به قراین دیگری استناد کرد. با دقت در این آیه میتوان گفت که اگر مقصود از الَّذِينَ آمَنُواْ در این آیه افراد متعددی باشند، لازم میآید که خداوند در این آیه به دنبال تبیین و جعل یک قاعده کلی باشد؛ بدین معنا که فرموده است: "ولیّ شما هر کسی است که نماز بخواند و در حال رکوع انفاق کند".[۳۵] چنین تبیینی از واژه ولیّ صحیح نیست؛ چراکه هیچ رابطهای میان ولایت و نماز خواندن و انفاق در حال ركوع نیست و به دیگر بیان، اینگونه نیست که هرکس نماز بخواند و در حال رکوع صدقه بدهد، حتماً ولیّ است و در غیر این صورت، ولیّ نیست. ازاینرو، میتوان گفت که خداوند در این آیه به دنبال ارائه تعریف برای مفهوم ولیّ نیست، بلکه در پی معرفی مصداقی خاص است. افزون بر آن، ممکن است گفته شود آیه یادشده با واژه «انّما» آغاز میشود که معمولاً بر حصر دلالت دارد و این سخن که ولایت در آیه یادشده به معنای دوست و ناصر است، از آنجا که به حصر دوستان در عدهای خاص خواهد انجامید، با دیگر آیات قرآن کریم نیز منافات دارد: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾.[۳۶][۳۷]
- سیاق آیه یادشده بیانگر آن است که مقصود از ولیّ در این آیه همان معنای دوستی یا نصرت است. براساس این آیه، مؤمنان از آنجا که دوست یکدیگرند، همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر میکنند و به نظر میرسد معنای سرپرستی با امور بیانشده در این آیه، مانند اقامه نماز، پرداخت زکات و... چندان مناسبتی نداشته باشد؛ چراکه در معنای سرپرستی، یک نفر سرپرست دیگران است و بر ایشان اشراف دارد؛ در حالی که در این آیه همگان نسبت به واجبات و محرمات یکدیگر مسئولیت دارند. افزون بر آن، از آنجا که خداوند متعال در آیه ولایت، مقام ولایتِ مربوط به الَّذِينَ آمَنُواْ را در ادامه مقام ولایت خود و پیامبر اکرم(ص) آورده است، روشن میشود که مقام یادشده مقامی اختصاصی و ویژه است. با توجه به آنچه گذشت، روشن میشود که اولاً، اگرچه در این آیه از صیغه جمع استفاده شده است، حکم و مقامی که به الَّذِينَ آمَنُواْ داده شده، همگانی و عمومی نیست؛ ثانياً، مقصود از ولایت در این آیه نمیتواند معنای دوستی یا نصرت باشد. بنابراین میتوان به این دیدگاه که مقصود از ولیّ در این آیه سرپرست است، نزدیک شد؛ بدین بیان که اولاً، سرپرستی، مقامی است که در اختیار گروهی خاص قرار دارد و عمومیت ندارد. این سخن کاملاً با سیاق آیه ولایت سازگار است که با ادات حصر آغاز شده است؛ ثانياً، از همجواری ولایت خداوند، رسول و الَّذِينَ آمَنُواْ در این آیه روشن میشود که چنین ولایتی عظمتی خاص داشته، بسیار فراتر از دوستی و نصرت است؛ و ثالثاً، چنانکه گذشت، خداوند متعال به دنبال ارائه مصداق برای این منصب است که خود قرینهای دیگر برای معنای سرپرستی به شمار میرود. نکته دیگر آنکه مفهومّ ولی آنگاه که به معنای سرپرستی امور به کار رود، به لحاظ مفهومی میتواند مصادیق پرشماری داشته باشد. برای نمونه مسئول یک خانه ولیّ آن است، مسئول یک شهر، ولیّ آن شهر است، مسئول یک استان، ولیّ آن استان است و مسئول یک کشور، ولیّ آن کشور است. موارد یادشده تنها به نوعی بر رهبری و مدیریت اجتماعی تطبیقشدنی است. از سوی دیگر، کسی که مسئولیت امور دینی یک خانواده، شهر، استان یا کشوری را نیز بر عهده دارد، او نیز ولیّ آن جوامع در آن محدوده است. بنابراین، ولایت و سرپرستی قابل تطبيق بر رهبری سیاسی و اجتماعی با محدودههای مختلف و رهبری دینی و... است.[۳۸]
- نگاهی دیگر به آیه نشان از این واقعیت دارد که همان ولایتی که برای خود خداوند است از سوی او به رسول الله(ص) و مصداق مورد نظر داده میشود. ازاینرو، میتوان با بررسی قلمرو ولایت خداوند به پاسخ این پرسش نزدیک شد. بیگمان ولایت در تدبیر عالم یکی از انواع ولایت است که آیات قرآن کریم بر آن دلالت دارند[۳۹] روشن است هر کس بر ملک خود حاکم است و اختیار اداره آن با خود اوست. بنابراین، خداوند متعال اختيار تصرف به گونههای مختلف آن در تمام شئونات انسانها و دیگر موجودات را دارد. ازاینروست که قرآن کریم بهطور مطلق میفرماید: ﴿هُنَالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا﴾.[۴۰] بنابراین ولایت در همه امور از آنِ خداوند متعال است؛ اما این مسئله با این مدعا منافاتی ندارد که خداوند این ولایت را به برخی بندگان شایسته نیز داده باشد. به دیگر سخن، ولایت خداوند، استقلالی است و ولایت دیگران در طول ولایت او، اعطایی است. با توجه به آنچه گذشت، باید گفت ولایت در این آیه به معنای سرپرستی است که یکی از عرصههای این ولایت، ولایت در امر تدبیر و حکومت است و این ولایت با توجه به اطلاق آیه ولایت، به الَّذِينَ آمَنُواْ نیز رسیده است. به لحاظ مصداقی نیز روایاتی پرشمار وجود دارد که اثبات میکند این آیه در شأن امام علی(ع) نازل شده است؛ چنانکه حاکم حسکانی دراینباره بیش از بیست روایت نقل میکند.[۴۱] با وجود آنکه ابن تیمیه شأن نزول یادشده را تکذیب کرده و اجماع اهل علم را با خود همعقیده دانسته است، ابن تیمیه پس از آنکه با بیان عبارت " كان الرفض اعظم باب ودهليز الى الكفر والالحاد" كينه خود را نسبت به تشیع اعلام میدارد، مدعی میشود به اجماع عالمان، این آیه درباره امام علی(ع) وارد نشده و ادعای ورود این آیه درباره حضرت، از بزرگترین دروغهاست [۴۲]. گفتنی است ابن تیمیه برای استحکام نظریه خود مدعی میشود که بزرگانی همچون ابن ابی حاتم و طبری در متون تفسیری خود، روایات مربوط به نزول این آیه در شأن امام علی(ع) را نقل نکردهاند. این در حالی است که ابن ابی حاتم و طبری، همچون دیگر مفسران اهل سنت، از جمله ناقلان روایات یادشده هستند.</ref> دیگر اندیشمندان اهل سنت نیز روایات مربوط به نزول این آیه در شأن امیرالمؤمنین(ع) را نقل کردهاند؛[۴۳] تا آنجا که به گفته برخی محققان، ۶۵ نفر از عالمان اهل سنت در کتابهای کلامی و تفسیری خود این روایات را آوردهاند[۴۴] افزون بر آن، شعر حسان بن ثابت که پس از نزول آیه ولایت سروده شد، دلیلی بر تطبيق این آیه بر امام علی(ع) است[۴۵] در دیگر روایات نیز سایر امامان(ع) از مصادیق آیه ولایت شمرده شدهاند.[۴۶] حاصل آنکه، ولایت در رهبری اجتماعی اصالتاً از آنِ خداوند متعال است؛ زیرا خداوند، مالک این جهان و موجودات آن است؛ ازاینرو، حاکمیت بر جهان متعلق به اوست. براساس اطلاق و سیاق آیه ولایت و نیز روایات، خداوند متعال این ولایت را به حضرت رسول(ص) و امامان(ع) نیز داده است[۴۷]
- آیه ولایت: بیانگر ولایت خدا و رسول و برخی از مؤمنان است که در حال رکوع، زکات و صدقه میدهند و چون طبق نقل متواتر، آنکه در حال رکوع در مسجد به فقیری که درخواست کمک کرد، انگشتر خود را بخشید امیر المؤمنین(ع) بود و پس از این انفاق خالصانه، این آیه بر پیامبر نازل شد، از آیات خاصّ امامت و ولایت علی(ع) بهشمار میرود. متن آیه چنین است: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۴۸] دربارۀ شأن نزول آیه، مفاد و مدلول آیه، دلالت آن بر امامت امیر المؤمنین(ع)، مناقشات مضمونی و سندی روایات آن، شبهات وارده بر اصل حادثۀ انفاق انگشتر در نماز و ردّ آنها، بحثهای فراوانی است که در کتب مفصّلتر آمده است.[۴۹] به نقل میر حامد حسین، روایت را ۱۸ نفر از صحابه و تابعین و ۶۳ نفر از علما و راویان اهل سنت در آثار خود نقل کردهاند.[۵۰] در اشعار عربی و فارسی هم به این منقبت اشاره شده است.[۵۱]
الفاظ آیه
برای تبیین و توضیح استدلال به آیه ولایت به عنوان نص بر امامت امیرالمؤمنین علی(ع) لازم است به واژگان آیه توجه کنیم:
۱- إنّما: دلالت لفظ انما بر حصر۔ یعنی اثبات حکم برای مذکور و نفی حکم از غیر مذکور - هم در لغت و هم در کاربردهای قرآنی مورد اتفاق است، بنابراین در آیه شریفه ولایت برای سه عنوان خدا و رسول والذین آمنوا، ثابت و از دیگران نفی شده است. ممکن است گفته شود: حصر در آیه به انضمام سبب نزول که مبنای استدلال برای اثبات امامت و خلافت امیرالمؤمنین گرفته شد، با اعتقاد شیعیان به امامت دوازده نفر سازگار نیست. پاسخ: حصر در آیه اضافی و نسبی است نه حقیقی یعنی نفی ولایت و امامت از دیگران در عرض ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) است بنابراین منافاتی با امامت فرزندان علی بعد از آن حضرت و در طول ولایت علی(ع) ندارد.
۲- ولی: کلمه وَلِیّ از ریشه وَلْی در لغت به معنی قرب و نزدیکی است. به صاحب اختیار و متصدی امری َولِیّ گفته میشود به خاطر قرب خاصی که با آن دارد مانند وَلِیّ دم، وَلِیّ میت و سلطان که ولی من لا ولی له است. و کلمه مولی به معنی سرپرست و صاحب اختیار و اولی به تدبیر است و سایر معانی آن به همین معنی بر میگردد[۵۲].
از کاربردهای "ولایت" و "ولی" به دست میآید که "ولایت" قربی است که باعث جواز نوع خاصّی از تصرف، مالکیت و تدبیر میشود؛ مثل "ولیّ میّت" که میتواند بعد از مرگ، در اموال او تصرف کند و "ولیّ صغیر" که میتواند در شئون مالی صغیر، اعمال تدبیر کند و "ولیّ نصرت" که میتواند در امور منصور، از جهت تقویتش در دفاع، تصرف کند و خداوند که "ولیّ بندگانش" است، امور دنیا و آخرت آنها را تدبیر میکند[۵۳]. "ولی" در آیه کریمه به ملاحظه اضافه شدن به ضمیر "کم" به معنی سرپرست و صاحب اختیار و مدبر امور همه مؤمنان است. همچنین با توجه به حصر، سایر معانی و کاربردهای ولی در این جا نمیتواند مراد باشد مثلا در آیه از کلمه ولی، دوست و یاور اراده نشده – هر چند میتوان برای او نوعی تصرف در امر در نظر گرفت - زیرا این نوع از ولایت عام بوده و برای همه مؤمنان نسبت به یکدیگر ثابت است و با حصر و نفی از دیگران سازگار نیست.
ولی به معنی دوست: گفته شده با ملاحظه آیات قبل و بعد کلمه ولی به معنی دوست و یاور است یعنی در آیات قبل سخن از دوستی با یهود و نصاری است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[۵۴] و در آیات بعد نیز میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۵۵]. بنابراین اگر ولی را در این آیه به معنای سرپرست و صاحب اختیار در تصرف بگیریم - که قابل استدلال برای اثبات خلافت و امامت باشد - با آیات قبل و بعد تناسب ندارد[۵۶].
پاسخ: در تبیین استدلال به آیه گفتیم کلمه "ولی" در آیه ولایت نمیتواند به معنی دوست و یاری کننده باشد، زیرا صفت دوستی و نصرت برای همه مؤمنان ثابت است نه مؤمنان خاصی که در آیه ذکر شده که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند یعنی با حصر "انما" تعارض دارد. و اما آیات قبل و بعد، اولاً شواهدی میبینیم که "ولایت" به معنای نصرت و محبّت نیست؛ زیرا در آخر همین آیه میفرماید: ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ﴾[۵۷] و این تعبیرات، با ولایت به معنای "عدم دوئیت و رفع حجاب و یگانگی و سیطره روحی و تصرف در امور" مناسبت دارد، نه مجرد یاری خواستن و طلب کمک کردن. البته لازمه ولایت آنها، کمک خواستن از آنهاست.
بر فرض که ظهور سیاق و ترتیب آیات، مربوط به امامت علی(ع) نباشد، اما این ظهور سیاق، در مقابل تصریحات روایات و احادیث، بیاثر است؛ زیرا مسلمانان اتفاق دارند که دلیل، بر ترتیب، مقدم است و اگر بین دلیل و ترتیب، تعارض شد، باید تسلیم دلیل شد. علّت این عمل مسلمانان، این است که یقین ندارند جای آیه، همین است که نقل شده؛ زیرا همیشه ترتیب جمع آوری قرآن با ترتیب نزول آیات، سازگار نیست و این مطلب، مورد اتفاق مسلمانان است. در قرآن، آیاتی آمده است که بر خلاف سیاق، نقل شده است؛ مانند آیه "تطهیر" که بین آیات مربوط به زنان پیامبر(ص) وارد شده، ولی خاصه و عامه تصریح کردهاند که درباره پنج تن اهل کساء(ع) است؛ پس حمل آیات برخلاف سیاق، ضرری به اعجاز قرآن و بلاغت آن نمیزند و اعتقاد به این مطلب، در صورت وجود دلیل، اشکال ندارد[۵۸].
٣- زکاة: اهل لغت دو معنی برای زکات گفتهاند: اول "نمو و زیادت" و دوم "طهارت و پاکی" اما میتوان گفت معنای اصلی "زکاة"، "نمو و زیادت" است و طهارت و پاکی، به همین معنی بر میگردد. صدقه و انفاق در راه خدا و زکات واجب نیز مناسب با همین معنی است؛ زیرا باعث زیادی اموال و پاکیزگی آن میشود[۵۹]. یادآور میشود که در کاربردهای قرآنی زکاة به من مصطلح فقهی نیست[۶۰]. بلکه در این معنا از کلمه صدقه استفاده شده است: ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۶۱].
۴- وهم راکعون: لفظ "رکوع" به معنای "خم شدن" است[۶۲]. و مراد یکی از اجزای نماز است نه به معنای مطلق خضوع و جمله ﴿وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۶۳] حالیه است. در روایات تفسیریه ذیل آیه ولایت عباراتی مانند: «وَقَفَ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ سَائِلٌ وَ هُوَ رَاكِعٌ فِي صَلَاةِ التَّطَوُّعِ» و «تَصَدَّقَ بِخَاتَمِهِ وَ هُوَ رَاكِعٌ» و «أَعْطَانِي وَ هُوَ رَاكِعٌ» از شواهد قطعی و مسلم بر این ادعاست[۶۴].
حاصل سخن این که در آیه شریفه ولایت و سرپرستی در جامعه اسلامی مختص خدا و رسول او و امیرالمؤمنین علی(ع) است که در آیه با ذکر اوصاف به او اشاره شده است. این ولایت برای خداوند بالذات است و برای رسول خدا(ص) و بعد از آن حضرت برای امیرالمؤمنین(ع) به جعل از سوی خداوند تعالی است.
استعمال لفظ جمع در معنای مفرد: گفته شده: اگر آیه کریمه در باره امیرالمؤمنین(ع) است چرا کلمات "الذین، آمنوا، الذین، یقیمون، یؤتون، هم، راکعون" که برای جمع است به کار گرفته شده؟ بنابراین استعمال در غیر موضوع له است و نیاز به قرینه دارد[۶۵].
پاسخ: اولاً در قرآن کریم مکرر دیده میشود که از مفرد به لفظ جمع، تعبیر آورده شده است علامه امینی در موسوعه گرانسنگ الغدیر بیش از ۲۰ مورد از کاربردهای قرآنی لفظ جمع و اراده فرد که دانشمندان اهل سنت به آن اذعان دارند را ذکر کردهاند[۶۶].
ثانیاً در آیه مورد بحث نیز عبارت ﴿أَيُّهَا الَّذِينَ...﴾[۶۷] به معنای مفرد به کار نرفته، بلکه به معنای جمع است، ولی مصداق خارجی آن در زمان رسول الله(ص) منحصر به علی(ع) بوده است؛ بنابراین، مجاز و خلاف ظاهر نیست؛ زیرا وقتی استعمال، مجازی است که لفظ عام را فقط در یک فرد خاص بهکارگیریم، اما اگر لفظ عام و کلّی را در موردی که یک فرد بیشتر ندارد، استعمال کنیم، ضمن این که فقط بر همان فرد دلالت میکند، مجاز و خلاف ظاهر نخواهد بود[۶۸].
در این که حکمت و سر استفاده از صیغه جمع به جای مفرد در آیه ولایت چیست وجوهی گفته شده از جمله: زمخشری (م ۵۳۸) در تفسیر کشاف مینویسد: این آیه در شأن علی(ع) نازل شده است و سرّ این که لفظ جمع در آیه آمده ﴿أَيُّهَا الَّذِينَ...﴾[۶۹] با این که در مورد یک فرد بیشتر نیست آن است که مردم را به چنین فعلی ترغیب کند و بیان فرماید که بر مؤمنان لازم است که اینگونه فضیلتها را کسب کنند و بر خیر و احسان و دستگیری از فقرا کوشا باشند؛ به طوری که حتی به اندازه یک نماز، آن را به تأخیر نیندازند[۷۰].
دلالت آیه
نخست: دلالت بر نصب امام
- در استدلال به آیه نکات ذیل قابل توجه است:
- معنای "ولی" هرچند مختلف مانند دوستی، نزدیکی است، اما با توجه به اینکه در آیه شریفه از ادات حصر ﴿ إِنَّمَا﴾ استفاده شده و معنایش این است که آیه در صدد حصر ولیّ مؤمنان به تعداد محصور و محدود "الله، پیامبر و زکاتدهنده در حال رکوع" بوده است، لازمه آن اراده معنای سرپرستی و حاکم از معنای "ولی" است؛ چراکه حصر معنی "ولی" به موارد فوق معنا ندارد، مثلاً اینکه شما فقط خدا، پیامبر و زکات دهنده در حال رکوع را دوست دارید یا با آنها رابطه برقرار کنید یا فقط آنها را یاری کنید. پس معنای حاکم و سرپرستی با حصر کاملاً منطبق و سازگار است؛ چراکه آیه شریفه در صدد بیان سرپرستی مسلمانان است که نخست خداوند و رسولش بعد فرد زکات دهنده در حال رکوع است که خواهیم گفت تنها حضرت علی(ع) است.
- نکته دیگر اینکه از آنجا که ولی بودن الله و رسولش به معنای زعامت و صاحب امر و اختیار بودن است، چون ولایت علی(ع) در آیه مزبور به ولایت الله و رسولش عطف شده، سیاق ادبی آیه مقتضی است که ولایت در هر سه مورد یکی باشد.
- اگر معنای غیر امامت و حکومت برای "ولی" در آیه لحاظ شود، تفسیر و ترجمه آیه در فراز ﴿وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ مشکل خواهد شد. مثلاً گفته شود همانا دوست یا کمک کننده شما خدا و رسولش و نیز آن دسته از مؤمنان است که در حال رکوع زکات میدهند. پرسش این است که مگر مؤمنان در غیر حالت رکوع دوست و یاور مسلمانان نیستند، اصلاً آیه چرا "ولی" را به حالت خاص رکوع تقیید و تهدید کرده است[۷۱].
- در روایات متعدد فریقین وارد شده است که آیه فوق درباره حضرت علی(ع) نازل شده است، آنگاه که سائلی وارد مسجد شد، حاضران به حاجت وی پاسخ ندادند، حضرت علی(ع) که در حال رکوع بود به انگشترش اشاره کرد و آن را به سائل بخشید، آیه بعد از این جریان نازل شد [۷۲].
- شاید برخی درباره نکات پیشگفته تردید کنند، برای تکمیل استدلال خود به روایت نبوی ناظر به مورد بحث اشاره میشود تا هر نوع تردید در استفاده امامت و حکومت از آیه شریفه از بین برود. در منابع اهل سنت آمده است بعد از بخشش انگشتری توسط حضرت علی(ع) در حال رکوع پیامبر(ص) رو به آسمان از خداوند خواست مانند موسی که برادرش هارون را وزیر و پشتیبان وی قرار داد - برای وی علی(ع) را وزیر تعیین کند: "خداوندا!... از خاندانم، على(ع) را وزير من گردان تا به وسيله او، پشتم قوى و محكم گردد"[۷۳]. ابوذر غفاری که گزارشگر حدیث است میگوید بلافاصله آیه فوق نازل شد. روایات مشابه روایت فوق در منابع شیعی وارد شده است که اینجا مجال طرح آنها نیست [۷۴][۷۵].
دوم: دلالت بر ولایت تشریعی امام
- آیه ولایت یکی از ادلهای است که میتواند دلیلی بر ولایت تشریعی امام قرار گیرد:[۷۶] ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۷۷] اینکه مقصود از ولایت چیست، از دیرباز محل نزاع میان عالمان شیعه و اهل سنت بوده است. بیشتر عالمان اهل سنت آن را به معنای دوستی و نصرت دانستهاند. با وجود این، عالمان شیعی معتقدند ولایت در این آیه به معنای سرپرستی است[۷۸] خلاصه وار میتوان گفت که ولایت و سرپرستی خداوند متعال، عام بوده، شامل تمام حوزههای تکوین و تشریع است[۷۹] از آنجا که ولایت خداوند، پیامبر(ص) و مصداق مدنظر در آیه ولایت یعنی امامان(ع)) در یک سیاق واحد بیان شدهاند، از اینرو ظاهرْ آن است که قلمرو ولایت ایشان نیز همسان باشد. بنابراین میتوان گفت بر اساس این آیه، امامان(ع) نیز شأن تشريع احکام را دارند[۸۰]
- اطلاق آیه ولایت، شأن ولایت تشریعی را برای امامان اثبات میکند؛ اما چنانکه روشن است، ظهور مطلق وقتی حجت است که تقییدی برای آن وجود نداشته باشد. ممکن است گفته شود یکی از آموزههایی که میتواند به عنوان مانع برای اقتضای اطلاق آیه ولایت باشد، آموزه اکمال دین است. در قرآن کریم تأکید شده که دین اسلام کامل شده است: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا﴾[۸۱] این آیه به صراحت از اکمال دین به وسیله خداوند سخن به میان آورده است. نکته بسیار مهم، تبیین حقیقت اکمال دین، و پیش از آن، خود دین است[۸۲] به نظر میرسد آنچه دین را دین میکند، مجموعهای از معارف در سه بخش عقاید، اخلاق و احکام است[۸۳] البته گاه از خود آن معارف سخن میگوییم و گاه از تفسیر و تبیین یا تطبيق موضوعات بر مصادیق آن. تفسیر و تبیین و نیز تطبيق موضوعات بر مصادیق، امری سیال در طول زمان بوده، پایانپذیر نیست و شاید نتوان گفت که روزی دین با این معنا بتمامه تحقق یابد؛ زیرا تحقیقهای عالمان دین هر روز تفسیری عمیقتر از دین را در اختیار مینهد. موضوعات جدید در طول زمان بر فقها عرضه شده که باید حکم آنها را روشن سازند. ازاینرو، سخن از اکمال دین با در نظر گرفتن تمام تفسيرها و تطبيقها نمیتواند مقصود باشد. آنچه میتواند در این مجال مورد تأکید باشد، همان معارف اصیل و بدون تفسير و تأویل است. اینک باید دانست که مقصود از اکمال دین با این گستره چیست؟ چند فرضیه تصور شدنی است:
- تمام معارف اصیل دین - اعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی؛ خواه کلی و خواه جزئی - نازل شده، در نتیجه دین جای خالی برای آنکه پس از آن، معرفتی بدان افزوده شود، ندارد؛
- تمام معارف کلی به همراه برخی جزئیات آنها بیان شده، و به اعتبار همان معارف کلی، اکمال دین تحقق یافته است؛
- تنها معارف کلی دین بیان شده؛ اما تفصیل آنها بیان نشده است؛ بگونهای که اگر کسی به آن معارف کلی مراجعه کند، میتواند حقیقت را یافته، هدایت شود.
- فرضیه سوم به نظر پذیرفتنی نیست؛ زیرا با جستوجویی کوتاه در آیات و سنت نبوی میتوان دریافت که بیان دین، به کلیات محدود نبوده است. قرآن کریم از برخی مسائل جزئی وضو، ارث، روزه، انواع طلاق و عدّه، مسائل زنان، مهریه، چگونگی قرض دادن به دیگران و... سخن گفته است. پیامبر اکرم(ص) نیز خود وضو گرفته، نماز خوانده، غسل کرده، اقدام به گرفتن زکات و نیز جزیه از اهل کتاب کرده، حدود شرعی را بر مجرمان پیاده، و مسئله ارث را با جزئیات آن بیان کرده است. معاملات فراوانی نیز در عصر نبوی انجام میشد، متنجسات بیشماری تطهیر میشد و.... در حوزه عقاید و اخلاق نیز آیات و روایاتی پرشمار وجود دارند که بیانگر تبیین معارف جزئی در این دو حوزهاند که بیان آنها از حوصله این نوشتار خارج است. بنابراین نمیتوان گفت قرآن کریم یا سنت نبوی تنها به بیان کلیات بسنده کرده است. اثبات فرضیه نخست نیز کاری بس دشوار است؛ زیرا به لحاظ آنچه اکنون در اختیار داریم، نمیتوان گفت تمام احکام و معارف دین - اعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی؛ خواه کلی و خواه جزئی - در عصر نبوی بیان شده است. دستکم اینکه نمیتوان آن را اثبات کرد. فرضیه دوم فینفسه صحیح مینماید و اثبات آن، آسان است؛ زیرا قرآن و سنت نبوی مؤید این فرضیهاند. به دیگر سخن، به لحاظ مقام اثبات، میتوان به راحتی گفت که قرآن کریم، اصول و کلیات معارف را همراه با برخی جزئیات بیان کرده است. این آموزه فینفسه خدشهپذیر نیست؛ اما سخن آن است که چگونه میتوان دینی را که بخشی از معارف آن علىالفرض گفته نشده، دینی کمال یافته دانست؟ آیا اکمال دین با این فرضیه سازگار است؟ در پاسخ باید گفت روزی که آیه اکمال نازل شد، چه اتفاقی رخ داد که خداوند اكمال دین را اعلام کرد؟ آیا معرفتی اعتقادی، اخلاقی یا فقهی به دین اضافه شد که دین با اضافه شدن همان یک معرفت به کمال رسید؟ براساس باورهای اصیل و صحیح شیعی، آن روز مصادف با واقعه غدیر خم و انتصاب امام علی(ع) به عنوان امام و پیشوای مسلمانان پس از رسول گرامی(ص) بود. بنابراین، آنچه موجب اکمال دین شد، این انتصاب فرخنده بود، نه افزودن معرفتی اعتقادی، اخلاقی یا فقهی.
- آری، رها کردن دین به حال خود و عدم انتصاب جانشین پس از پیامبر آن دین برای رسیدگی به امور دینی، ضعفی آشکار است؛ ازاینروست که در تمام ادیان، این ضعف با وجود پیامبران تبلیغی یا اوصيا جبران شده است و دین اسلام نیز از این امر مستثنا نیست.
- با توجه به آنچه گذشت، میتوان گفت انتصاب جانشین موجب اکمال دین است؛ زیرا معارفی که در عصر نبوی گفته نشده، به وسیله او تشریع یا بیانشدنی است[۸۴] بنابراین داشتنِ حق تشریع امامان(ع) با اکمال دین ناسازگار نیست؛ بلکه اکمال دین را معنادار میکند. ضمن آنکه باید توجه داشت که اکمال دین، غیر از ختم دین است و آیه یادشده، از اکمال دین سخن گفته است. ازاینرو ناسازگاری میان اكمال دین و حق تشريع برای امام وجود ندارد. به دیگر سخن، مقصود از اکمال دین، لزوماً این نیست که تمام کلیات و جزئیات دین بیان شده باشد؛ بلکه اگر برای اکمال دین چارهای اندیشیده شده که از طریق آن، دین به کمال خود برسد، باز هم میتوان از اکمال دین سخن گفت. بنابراین، آیه اکمال دین نمیتواند مقید آیه ولایت باشد و اگر دلیل دیگری بر تقیید پیدا نشود، باید پذیرفت که امام(ع) حق تشريع حكم را دارد[۸۵].
مقدمه
این آیه کریمه حکایت از لزوم امام و ولی امر در جامعه و برخی ویژگیهای ولی دارد؛ علاوه بر آن، مصداق خاصّی را معرفی میکند که در حال رکوع در راه خدا انفاق کرده است. با توجّه به روایات و دیدگاه اکثر مفسّران، این مصداق کسی جز علی بن ابی طالب (ع) نیست؛ مثلاً از اهل سنّت، سیوطی در الدّر المنثور ذیل آیه ولایت از ابن عبّاس نقل کرده است که گفت: "علی (ع) در حال رکوع نماز بود که سائلی تقاضای کمک کرد و آن حضرت انگشترش را به فقیر صدقه داد. پیامبر (ص) از سائل پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو داد و او به علی اشاره کرد و گفت: آن مرد که در حال رکوع است. در این هنگام آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ...﴾ نازل شد[۸۶]".
از امام باقر (ع) نقل شده است که فرمود: گروهی از یهودیان مسلمان شده بودند، وقتی نزد پیامبر (ص) آمدند پرسیدند: یا رسول الله! موسی (ع) یوشع بن نون را به عنوان وصیّ خود تعیین کرده بود. وصیّ شما کیست و پس از شما چه کسی بر ما ولایت دارد؟ این آیه نازل شد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ...﴾ پس پیامبر (ص) فرمود: برخیزید، آنها برخاسته، به مسجد آمدند، دیدند فقیری از مسجد خارج میشود. به او گفتند: آیا کسی به تو کمک کرد؟ گفت: بلی! این انگشتر را. پرسیدند: چه کسی؟ گفت: آن مردی که مشغول نماز خواندن است. پرسیدند: در چه حالی بود؟ گفت: در حال رکوع. پیامبر (ص) تکبیر گفتند. پیامبر فرمود: پس از من علی بن ابی طالب ولیّ شما است[۸۷].
از این آیات، ولایت سایر ائمه (ع) نیز استفاده میشود و در روایات نیز به این مطلب اشاره شده است. از امام باقر (ع) نقل شده است که فرمود: "مقصود از مؤمنانی که خداوند میفرماید: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ...﴾ ائمه (ع) هستند"[۸۸].
آیه کریمه - به ویژه با ضمیمه شدن به آیه دوم که از پیروزی حزب الله خبر میدهد- حاکی از این است که خدا و پیامبر و ائمه ولایت امر مردم را بر عهده دارند و مفهوم ولی، اولی به تصرّف است؛ در نتیجه سرپرستی و پیشوایی و رهبری مردم در اختیار ائمه معصومین (ع) است.
البته آیات درباره امامت به ویژه امامت و ولایت امیر المؤمنین (ع) بسیار بیشتر از این است و آنچه نقل شد از باب نمونه بود[۸۹][۹۰].
در این آیه نیز چند نکته قابل توجّه است:
- به اتفاق شیعه و سنی این آیه در شأن امیرالمؤمنین (ع) نازل شده است.
- لفظ ﴿إِنَّمَا﴾ در صدر آیه از طرفی ولایت و سرپرستی سه دسته را اثبات و از طرف دیگر ولایت غیر این سه دسته را نفی میکند (﴿إِنَّمَا﴾ مرکب از "انّ" است که افاده اثبات میکند و "ما" که افاده نفی میکند)، پس به جز خدا و پیامبرش و آن اشخاصی که در خارج ویژگی خاصّی دارند (مصداق خارجی آیه)، دیگران ولایتی بر مردم ندارند.
- دسته سوم که ولایتشان قرین ولایت خدا و رسول قرار گرفته، باید با آنها سنخیت داشته و همانند خدا و رسول از اشتباه و لغزش به دور باشند؛ یعنی دارای علمی باشند که اشتباه در آن نیست و عملاً نیز مرتکب خطا نشوند و خلاصه معصوم باشند[۹۱].
پانویس
- ↑ سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند؛ سوره مائده، آیه: ۵۵.
- ↑ المراجعات، ص۲۲۶ و ۲۲۹.
- ↑ متکلمان امامیه از دیرباز به این آیه به عنوان نص بر خلافت امیر المؤمنین علی(ع) استدلال کردهاند سید مرتضی الذخیره فی علم الکلام، ص ۴۳۸ و شیخ الطائفه طوسی آیه ولایت را قویترین نص بر امامت امیرالمؤمنین(ع) میداند. تلخیص الشافی، ج۲. ص۱۰.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ غایة المرام، ص۱۰۸؛ الاحتجاج، ص۱۱۸.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۱۴۵.
- ↑ لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۱۴۶.
- ↑ ارتباط و تأثیر دو گونه است: دوجانبه و یکجانبه. اگر تأثیر متقابل و دو جانبه بود، اولی، ولی دومیاست و دومینیز ولی اوّلی است. مانند: اخوّت و برادری که اگر حسن برادر حسین است، حسین نیز برادر حسن است، ولی اگر تأثیر یکجانبه بود، اولی، ولیّ دومیاست و دومیمولّیعلیه اولی است؛ یعنی دومیتحت ولایت اولی قرار دارد؛ مانند ابوّت و بنوّت.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۱۴۶-۱۴۷.
- ↑ الغدیر، ج۳، ص۱۵۶-۱۶۲.
- ↑ غایةالمرام، ص۱۰۳-۱۰۹.
- ↑ احقاق الحق، ج۲، ص۳۹۹-۴۰۸.
- ↑ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۲، ص۲۹۳.
- ↑ مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۳.
- ↑ شواهدالتنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۴۸.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۱۴۷-۱۴۸.
- ↑ روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۳۳۴.
- ↑ مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، ص۳۲۰-۳۲۱.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۱۴۹.
- ↑ ر.ک: الغدیر، ج ۳، ص ۱۵۵ و امامة امیرالمؤمنین فی الکتاب المبین، ص۲۰.
- ↑ شرح المواقف، ج۸، ص ۳۶۰.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵ ص۲۷۰.
- ↑ شرح تجرید الاعتقاد، ص ۳۶۸.
- ↑ دقائق التفسیر، ج ۲، ص ۲۰۶.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ ر.ک: الکشف والبیان المعروف بتفسیر الثعلبی، ج۴، ص۸۱ وشواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۲۳۰؛ تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص۳۷۶، فضائل الخمسه من الصحاح السنه باب فی أن علیا(ع) وزیر النبی(ص)، ج۱، ص۳۳۷ و تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۱.
- ↑ ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص۳۰.
- ↑ ر.ک: تفسیر نمونه، ج۴، ص ۴۲۸ و امامت پژوهی، ص ۲۹۵.
- ↑ سوره مائده، آیه: ۵۵.
- ↑ احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقائیس اللغة، ج۶، ص۱۴۱؛ محمود بن عمر زمخشری، اساس البلاغة، ص۵۰۹؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷.
- ↑ احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقائیس اللغة، ج۶، ص۱۴۱؛ اسماعيل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۵۲۸؛ صاحب بن عباد، المحيط فی اللغة، ج۱۰، ص۳۸۱.
- ↑ برای نمونه، ر.ک: شیخ مفید، تفسير القرآن المجيد، ج۱، ص۱۸۲؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۳۳۷؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۷، ص۲۵؛ ملافتح الله کاشانی، تفسير منهج الصادقین، ج۳، ص۲۶۵؛ محمد جواد مغنیه، تفسير الكاشف، ج۳، ص۸۲؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۸-۵؛ سید محمد حسين فضل الله، من وحی القرآن، ج۸، ص۲۳۰-۲۳۲.
- ↑ برای نمونه، ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶؛ عبدالرحمان بن محمد بن ابی حاتم، تفسير القرآن العظيم، ج۴، ص۱۱۶۲ و ۱۱۶۳؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتيح الغيب، ج۱۲، ص۳۸۲؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، تفسير القرآن العظيم، ج۳، ص۱۲۵؛ حسن بن محمد نیشابوری، غرائب القرآن، ج۲، ص۶۰۶؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۳۳؛ سید محمد طنطاوی، التفسير الوسيط، ج۴، ص۲۰۱.
- ↑ قاعده یادشده بر اساس دو اصل است: نخست آنکه ظاهرترین معنا از آیه آن است که «واو» در عبارت وَهُمْ رَاكِعُونَ، حالیه است. حالیه بودن «واو» به تأیید برخی از مفسران اهل سنت نیز رسیده است (ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۴۹؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۳۴؛ محمود بن عبدالرحیم صافی، الجدول فی اعراب القرآن الكريم، ج۶، ص۳۸۶)؛ دوم آنکه مقصود از «زکات»، همان زکات مصطلح فقهی - که حقیقت شرعیه یا متشرعه است - نیست؛ بلکه مراد از آن، همان صدقه است که در موارد پرشماری از قرآن کریم به همین معنا وارد شده است (ر.ک: انبیاء، ۷۳؛ مریم، ۵۵ و ۳۱؛ اعلی، ۱۵). گفتنی است برخی عالمان اهل سنت دراینباره تشکیکهایی کردهاند که اندیشمندان شیعی نیز به آنها پاسخ دادهاند (ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغيب، ج۱۲، ص۳۸۶؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۱۰).
- ↑ «مردان و زنان باایمان، ولیّ [و یار و یاور] یکدیگرند. امر به معروف و نهی از منکر میکنند. نماز را برپا میدارند و زکات میپردازند و خدا و رسولش را اطاعت میکنند. به زودی خدا آنان را مشمول رحمت خویش قرار میدهد و خداوند، توانا و حکیم است» (توبه، ۷۱).
- ↑ ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۵۷ تا ۲۶۲.
- ↑ ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۵۷ تا ۲۶۲.
- ↑ ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ...﴾؛سوره آلعمران، آیه:۲۶.
- ↑ «در آنجا ثابت شد که ولایت از آن خداوند برحق است. اوست که برترین ثواب و بهترین عاقبت را دارد» (کهف، ۲۴).
- ↑ عبيدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۴۷.
- ↑ احمد بن عبدالحليم بن تيميه حرانی، منهاج السنة النبوية، ج۷، ص۱۱.
- ↑ برای نمونه، ر.ک: عبدالرحمان بن محمد بن ابی حاتم، تفسير القرآن العظيم، ج۴، ص۱۱۶۲ و ۱۱۶۳؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶؛ احمد بن ابراهيم ثعلبی نیشابوری، الكشف و البیان، ج۴، ص۸۰؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، تفسير القرآن العظيم، ج۳، ص۱۲۶؛ احمد بن يحيى بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۰. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: سید علی حسینی میلانی، نگاهی به آیه ولایت، ص۲۴ و ۲۵.
- ↑ جعفر سبحانی، کاوشهایی پیرامون ولایت، ص۱۲۴. همچنین برای دستیابی به نام راویان این واقعه، ر.ک: عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۲، ص۹۲.
- ↑ عبيدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۳۶؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۲۶۵؛ محمد بن یوسف زرندی حنفی، نظم درر السمطین، ص۸۸؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۳۴.
- ↑ برای نمونه، حسین بن ابی العلاء در ضمن روایتی معتبر از امام صادق(ع) پرسید: آیا اطاعت اوصیا واجب است؟ حضرت فرمود: آری، آنها کسانی هستند که خداوند در وصف آنها فرمود: ﴿أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾، و آنها کسانی هستند که خداوند درباره آنها فرمود: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾؛ (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۹). برای تفصیل بیشتر از روایات، ر.ک: محمد مؤمن قمی، الولاية الالهية الاسلامية، ج۱، ص۲۲-۳۰.
- ↑ ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۵۷ تا ۲۶۲.
- ↑ سوره مائده آیه۵۵
- ↑ از جمله ر. ک: الغدیر، ج ۳ ص ۱۵۶، المراجعات، نامۀ ۴۰ تا ۴۸، بحار الأنوار، ج ۳۵ ص ۱۸۳، دانشنامه امام علی، ج ۱۰ص ۱۴۱، نفحات الأزهار، ج ۲۰ ص ۹، احقاق الحق، ج ۱۴ ص ۲
- ↑ نفحات الأزهار، ج ۲۰ ص ۱۳
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۰.
- ↑ معجم مقاییس اللغه (ولی) الواو و اللام و الياء: أصلٌ صحيح يدلُّ على قرب. من ذلك الوَلْيُ: القرْب. يقال: تَبَاعَدَ بعد وَلْى، أى قُرْبٍ. و جَلَسَ ممّا يَلِينى، أى يُقارِبُنى. و الوَلِىُّ: المَطَر يجىءُ بعد الوَسْمىّ، سمِّى بذلك لأنَّه يلى الوسمِىّ. و من الباب المَوْلَى: المُعْتِقُ و المُعْتَق، و الصَّاحب، و الحليف، و ابن العَمّ، و النَّاصر، و الجار؛ كلُّ هؤلاءِ من الوَلْىِ و هو القُرْب. و كلُّ مَن ولِىَ أمرَ آخرَ فهو وليُّه. و فلانٌ أولى بكذا و مفردات الفاظ القرآن، ص ۵۸۸ و ر.ک: اقسام المولی فی اللسان تالیف شیخ مفید ص۲۷.
- ↑ المیزان، ج ۶، ص ۱۲.
- ↑ «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ «ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی میگیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۵۷.
- ↑ ر.ک: التفسیرالکبیر (مفاتیح الغیب)، ج ۱۲، ص ۳۸۴.
- ↑ «و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ ر.ک: المراجعات، مراجعه ۴۴، ص ۱۶۷و ص۳۱۹ و نیز ر.ک: اهل البیت فی آیة التطهیر.
- ↑ ر.ک: امامت پژوهی (بررسی دیدگاههای امامیه، معتزله واشاعره)، ص ۲۸۰.
- ↑ ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۶، ص ۱۰.
- ↑ «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجوییشدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راهماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
- ↑ مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۳۴ و المفردات، ص ۳۶۴.
- ↑ «و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ ر.ک: الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج ۲، ص ۲۹۳.
- ↑ ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص ۲۸ و المیزان، ج ۶، ص ۹ و شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۷۲.
- ↑ رک: الغدیر، ج ۳، ص۱۶۳ و تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۶ مانند آیه ﴿يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا﴾ «میگویند: چون به مدینه باز گردیم» سوره منافقون، آیه ۸. در اینجا میفرماید: ﴿يَقُولُونَ﴾ که جمع است با این که به اتفاق علما، گوینده این سخن، یک نفر (عبد الله بن ابی، رئیس منافقان) بیش نبوده است. و در آیه ۱۷۲ سوره آل عمران در داستان جنگ احد. ﴿الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا﴾ «کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳. و بعضی از مفسران شأن نزول آن را درباره نعیم بن مسعود که یک فرد بیشتر نبود میدانند در آیه مباهله میبینم که کلمه "نسائنا" به صورت جمع آمده در صورتی که منظور از آن طبق شأن نزولهای متعددی که وارد شده فاطمه زهرا(س) است. و همچنین "انفسنا" جمع است در صورتی که از مردان غیر از پیغمبر کی جز علی(ع) در آن جریان نبود.
- ↑ «ای مؤمنان!» سوره مائده، آیه ۵۷.
- ↑ ر.ک: المیزان فی تفسیر القران، ج ۶، ص ۹ و امامت پژوهی، ص ۲۹۰ برای مثال، وقتی که تنها یک نفر در اطاق باشد، اگر بگوییم: انسان در اطاق است، واضح است که منظور، همان یک فرد خواهد بود، اما استعمال مجازی نیست؛ چون تصرّف در معنای لفظ نشده است، بلکه مصداق خارجی، یک مورد بیشتر نیست.
- ↑ «ای مؤمنان!» سوره مائده، آیه ۵۷.
- ↑ ر.ک: الکاشف عن حقائق غوامض التنزیل و عین الأقاویل فی وجوه التاویل، ج۱، ص۶۴۸. وجوه دیگری نیز بیان شده ر.ک: مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۲۶. و المراجعات، مراجعه ۴۲.
- ↑ ر.ک: فیروزآبادی، فضائل الخمسة، ج ۲، ص ۱۸.
- ↑ ر.ک: تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۸۹۵۰، ج ۴۵، ص ۹۸۸۵؛ البدایة و النهایة، ج ۷، ص ۳۵۸؛ الدر المنثور، ج ۳، ص ۱۰۵؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۲۲۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۱۲۹. جای تعجب است که با وجود این منابع متعدد اهل سنت برخی مدعیاند شأن نزول فوق در آثار اهل سنت یافت نمی شود. (تئوری امامت در ترازوی نقد، ص ۵۳).
- ↑ «اللَّهُمَّ ...وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي عَلِيّاً اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي أَو ظَهْرِي»؛ تذکرة الخواص، ص ۱۵؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۲۳۰؛ فرائد المسطین، ج ۱، ص ۱۹۲.
- ↑ ر.ک: موسوعة الامام علی(ع)، ج ۲، ص ۲۰۲، و نیز: تفاسیر مختلف، ذیل آیه ۵ مائده.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۱۳ - ۲۲۲.
- ↑ این آیه از دیرباز مورد بحث میان عالمان شیعه و سنی بوده است و متکلمان شیعی از این آیه برای اثبات ولایت امام علی(ع) بهره جستهاند. برای نمونه، ر.ک: فضل بن شاذان نیشابوری، الایضاح، ص۱۹۹؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۱۸۴؛ ابوالفتح کراجکی، التعجب، ص۱۱۹؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۲۳ و ۱۲۴. متکلمان زیدی نیز از این آیه برای اثبات امامت امام علی(ع) استفاده کردهاند؛ ر.ک: احمد بن محمد بن صلاح شرفی، شرح الاساس الكبير، ج۱، ص۵۲۵؛ قاسم بن محمد بن علی زیدی، الاساس لعقائد الاكياس، ص۱۴۹ و ۱۵۰.
- ↑ ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع، زکات میدهند؛ سوره مائده، آیه:۵۵.
- ↑ با توجه به آنکه عالمان شیعی تلاشی سترگ دراینباره داشتهاند، از تکرار آن مباحث خودداری کردهایم. برای تفصیل در این باره، ر.ک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسير القران، ج۶، ص۵-۱۲؛ گروهی از نویسندگان، الإمامة و الولاية فی القرآن الكريم، ص۶۹-۷۲. هرچند در ادامه اشارهای کوتاه به برخی مباحث پیرامون این آیه خواهیم داشت.
- ↑ سوره کهف، آیه:۴۴.
- ↑ ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۱۸۵ - ۱۸۸.
- ↑ سوره مائده، آیه:۳.
- ↑ برای آشنایی با تعاریف گوناگون درباره «دین»، ر.ک: دیویدای. پیلین، مبانی فلسفه دین، ص۳۲ و ۳۳؛ عبدالحسین خسروپناه، کلام جدید، ص۲۴-۴۰؛ محمد مهدی بهداروند، «تبيين و تحلیل مفهوم دین»، در: رواق اندیشه، ش۳۰، ص۷۷-۱۰۱.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، ص۱۱۱.
- ↑ درباره اینکه بخش یادشده، مستقیما از جانب خداوند به امامان گفته شده تا ایشان به مردم ابلاغ کنند یا خیر، در آینده به تفصیل سخن خواهیم گفت و در این مقام، تنها درصدد بررسی فرض نخست - یعنی حق تشریع - هستیم.
- ↑ ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۸۵ تا ۱۸۸.
- ↑ پیام قرآن، ج۹، ص۲۰۲؛ به نقل از: الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۸۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۸۸.
- ↑ ر. ک: احقاق الحق، ج۲ و ۳؛ الغدیر علی فی القرآن و....
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص۴۰-۴۱.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص۲۳-۲۴.