تخصص در مدیریت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۸: خط ۲۸:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:نظام اداری]]
[[رده:مدیریت]]

نسخهٔ ‏۲۹ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۵۸

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

در نظام اداری و حکومت‌داری، مدیریت و مدیر امر بسیار مهمی به شمار می‌آید و از دیدگاه اسلام این مهم نیازمند شاخص‌هایی چون تخصص و شایستگی است. ﴿يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ[۱]. ملاک بالا آمدن در سطوح مختلف مدیریت ایمان و علم است. در هر تشکیلاتی صاحبان ایمان و علم باید در رأس امور قرار بگیرند و این خواست خداوند است که ﴿الَّذِينَ آمَنُوا و ﴿الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ را بالا ببرد و جامعه نیز باید چنین کند و سلسله مراتب مدیریت بر این اساس استوار شود. مفاد آیه ﴿يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ آنست که صاحبان ایمان و علم نیز باید خود را در جامعه مطرح کنند و زمینه بالا آمدن و در رأس امور قرار گرفتن خویش را فراهم آورند، تا خواست خدا جامه عمل به خود بپوشد. علم تنها به شناخت واقعیت‌ها آن طور که هست اطلاق نمی‌شود، بلکه شامل شناخت وظیفه و آنچه که باید انجام بگیرد هم خواهد بود، بنابراین مدیر اسلامی باید واقعیت‌های موجود و شرایط حاکم را به درستی بشناسد و آنچه را که لازمه مدیریت است و در انجام وظایف و اجرای اصول مبتنی بر ایمان و مکتب باید مراعات کند بداند و بینش‌های تخصصی لازم را در مدیریت فرا گرفته باشد. مدیران اسلامی به جز علم به اصول و مبانی مدیریت اسلامی، باید در رابطه با مسئولیت‌های اجرایی و کانال‌های ارتباطی، آگاهی لازم نسبت به مسائل تخصصی مدیریت را کسب کرده باشند. مدیر اسلامی در هر نوع سازمان و تشکیلات باید توانایی لازم و بینش علمی و هنر هماهنگ کردن و تنظیم روابط درون سازمان را داشته و آگاهی‌ها و شناخت لازم را در این زمینه به دست آورده باشد. مدیر در یک سازمان به منزله مغز در بدن انسان است و او نمی‌تواند مسئولیت خاصی را در سازمان بر عهده داشته باشد، بلکه مسئولیت او هماهنگ کردن عوامل و عناصر مسئول سازمان است. ایجاد توازن و تعادل در سازمان کاری بس دقیق‌تر و خطیر‌تر از هر مسئولیت دیگری در سازمان است و این همان کاری است که مغز توسط سلسله اعصاب و کانال‌های ارتباطی در بدن انجام می‌دهد. مدیر نمی‌تواند خود را در درون چارچوب تشریفات اداری و یا درون اطاق‌های در بسته و در میان دیوارهای انسانی انحصارطلب محبوس و یا خود را غرق در پرونده‌های روزمره کند، این امر او را به بیگانگی نسبت به سازمانش خواهد کشانید. دشواری‌هایی که در ارتباطات و هماهنگی‌ها بوجود می‌آید به طور معمول موجب آن می‌شود که مردم به کانال‌های ارتباطی خارجی از سازمان پناه ببرند و از مقامات بالاتر از پشت سر مدیران در نیل به مقاصدشان استفاده کنند و فیلترهایی را به وجود آورند که خود بی‌نظمی و بی‌قانونی را در سازمان موجب می‌شود و در نهایت رابطه جای ضابطه را بگیرد. مدیران اگر در تسهیل کانال‌های ارتباطی به دلیل تعهدی که نسبت به مسئولیت‌های خود دارند، از بینش و معلومات تخصصی و تجربه بهره بگیرند؛ این نیاز کاذب را می‌توانند با درایت از میان بردارند[۲].[۳]

منابع

پانویس

  1. «خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد» سوره مجادله، آیه ۱۱.
  2. فقه سیاسی، ج۶، ص۱۳۹-۱۳۷.
  3. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۲۱.