←جایگاه امامت
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
با این توضیحات، به توضیح و تفسیر اکمال دین و اتمام نعمت در آیه پرداخته و بر این باورند که «[[ دین]] مجموعهای است از دستوراتی که از ناحیه [[خدا]]، یکی بعد از دیگری میآیند، مثلا [[نماز]] یک [[دستور]] است، [[روزه]] [[دستور]] دیگری است،[[ حج]]،[[ زکات]] و [[خمس]] هر یک [[دستور]] دیگری است و هر یک از این [[دستورها]] نعمتی است برای ما به اعتبار این که آخرین [[دستور]] رسیده و مثل این که آخرین جزء و آخرین خشت این ساختمان گذاشته شده است، به این اعتبار اتمام نعمت گفتهاند، اما به اعتبار یک امر دیگر [[اکمال دین]] گفته شده است و آن امر دیگر [[حقیقت]] دین است که [[حقیقت]] [[دین]] چیزی است از نوع معارف و [[معنویت]]، این [[دستورها]] پوششهای [[دین]] است، یعنی به اصطلاح مقررات ظاهری است، پیکری است که [[روح]] این پیکر همان معارف و [[معنویات]] است، مثل خود [[توحید]] و [[نبوت]] و [[امامت]]. [[انسان]] بدون [[نبوت]] با [[فکر]] شخصی خودش میتواند به یک [[توحیدی]] برسد، اما نه [[توحیدی]] که شایسته یک [[انسان]] است، بلکه یک [[توحید]] ناقص. همچنین هیچ یک از [[توحید]] و [[نبوت]]، بدون اینکه [[امامت]] باشد، به مرحله [[کمال]] خود نمیرسند، یعنی نبوت مکمل توحید است، به این معنی که [[مبین]] توحید است (البته [[هدف]] اصلی همه اینها توحید است) و به وسیله [[امامت]] بیشتر. پس از آن نظر که [[معنویت]] به آخرین [[حد]] و به اوج خود میرسد و مراحل [[رشد]] طی میشود [کلمه] «اکملت» [به [[کار]] رفته است، و] به آن اعتبار که [[دستوری]] از دستورهای [[دین]] رسیده و این [[دستور]] که پس از دستورهای دیگر آمده، آخرین خشتی است که در این ساختمان به [[کار]] رفته، کلمه «اتممت» استعمال شده است»<ref>مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، ص۲۵۱-۲۴۹.</ref>. | با این توضیحات، به توضیح و تفسیر اکمال دین و اتمام نعمت در آیه پرداخته و بر این باورند که «[[ دین]] مجموعهای است از دستوراتی که از ناحیه [[خدا]]، یکی بعد از دیگری میآیند، مثلا [[نماز]] یک [[دستور]] است، [[روزه]] [[دستور]] دیگری است،[[ حج]]،[[ زکات]] و [[خمس]] هر یک [[دستور]] دیگری است و هر یک از این [[دستورها]] نعمتی است برای ما به اعتبار این که آخرین [[دستور]] رسیده و مثل این که آخرین جزء و آخرین خشت این ساختمان گذاشته شده است، به این اعتبار اتمام نعمت گفتهاند، اما به اعتبار یک امر دیگر [[اکمال دین]] گفته شده است و آن امر دیگر [[حقیقت]] دین است که [[حقیقت]] [[دین]] چیزی است از نوع معارف و [[معنویت]]، این [[دستورها]] پوششهای [[دین]] است، یعنی به اصطلاح مقررات ظاهری است، پیکری است که [[روح]] این پیکر همان معارف و [[معنویات]] است، مثل خود [[توحید]] و [[نبوت]] و [[امامت]]. [[انسان]] بدون [[نبوت]] با [[فکر]] شخصی خودش میتواند به یک [[توحیدی]] برسد، اما نه [[توحیدی]] که شایسته یک [[انسان]] است، بلکه یک [[توحید]] ناقص. همچنین هیچ یک از [[توحید]] و [[نبوت]]، بدون اینکه [[امامت]] باشد، به مرحله [[کمال]] خود نمیرسند، یعنی نبوت مکمل توحید است، به این معنی که [[مبین]] توحید است (البته [[هدف]] اصلی همه اینها توحید است) و به وسیله [[امامت]] بیشتر. پس از آن نظر که [[معنویت]] به آخرین [[حد]] و به اوج خود میرسد و مراحل [[رشد]] طی میشود [کلمه] «اکملت» [به [[کار]] رفته است، و] به آن اعتبار که [[دستوری]] از دستورهای [[دین]] رسیده و این [[دستور]] که پس از دستورهای دیگر آمده، آخرین خشتی است که در این ساختمان به [[کار]] رفته، کلمه «اتممت» استعمال شده است»<ref>مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، ص۲۵۱-۲۴۹.</ref>. | ||
== ابعاد امامت == | == ابعاد امامت == |