کفر در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
===معنای لغوی و اصطلاحی [[کفر]]===
*معنای لغوی "[[کفر]]پوشش و پوشاندن است. از این رو، [[مردم]] [[عرب]]، شب را "[[کافر]]" می‌گویند؛ زیرا اشیاء را می‌پوشاند و [[پنهان]] می‌کند و نیز به کشاورز که بر [[زمین]] بذر می‌پاشد و بذرها را در آن [[پنهان]] می‌سازد. برگ‌هایی نیز که میوه‌های درخت را می‌پوشانند، "[[کافور]]" خوانده می‌شوند<ref>مفردات‌، ۴۳۳.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 385.</ref>.
*[[کفر]] ر لغت یعنی پوشش و پوشاندن به همین [[دلیل]] شب را به خاطر اینکه همه چیز در آن زمان پوشیده و [[پنهان]] است و همچنین [[کشاورزی]] که بر [[زمین]] بذر می‌پاشد و بذرها را در آن [[پنهان]] می‌سازد ([[کافر]]) و به برگ‌هایی که میوه‌های درخت را می‌پوشانند، ([[کافور]]) می‌‌گویند<ref>فرهنگ شیعه، ص ۳۸۵.</ref>. به [[ناسپاسی]] نسبت به [[نعمت‌های خداوند]] نیز چون نوعی پوشاندن و بی‌توجهی نسبت به آنهاست، [[کفر]] [[نعمت]] یا [[کفران نعمت]] گفته می‌‌شود. کفارۀ [[گناه]] هم از آن جهت گفته می‌‌شود که آثار و پیامدها یا [[عقوبت]] [[گناه]] را از بین می‌برد<ref>ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۹۰.</ref>.
*[[کفر]] در اصطلاح [[دینی]] تعریف‌های متعددی دارد: یکی، [[باور]] نداشتنِ آنچه باید باورش کرد؛ همانند [[توحید]] و [[نبوت]] و [[معاد]] و ضروریات [[دین]]<ref>الایمان و الکفر فی الکتاب و السنة، ۴۹.</ref>. دیگر، [[انکار]] آگاهانه [[سخن پیامبر]] {{صل}} و آنچه آورده است<ref>قواعد المرام‌، ۱۷۱؛ ارشاد الطالبین‌، ۴۴۳.</ref>.
*اما [[کفر]] در اصطلاح [[دینی]] دو معنی دارد.
*اما تعریف جامع [[کفر]] عبارت است از: [[انکار]] [[الوهیت]]، [[توحید]]، [[رسالت]] و ضروری [[دین]]- با التفات به ضروری بودن آن- اگر به [[انکار]] [[رسالت]] بینجامد<ref>العروة الوثقی‌، ۱/ ۵۴.</ref>. [[کفر]]، نقیض [[ایمان]] است و ماهیت آن عبارت است از عناد و میل بر پوشانیدن [[حقیقت]]<ref>فرهنگ مطهر، ۶۶۳.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 385.</ref>.
#[[باور]] نداشتنِ اعتقاداتی که باید پذیرفته شود مثل [[توحید]] و [[نبوت]] و [[معاد]] و ضروریات [[دین]]؛
*[[قرآن کریم]] [[کفر]] را به معنایی غیر از آنچه گذشت نیز به کار گرفته است. در این معنا، [[کفر]] نه تنها مذموم نیست که از [[واجبات]] بس سترگ است: {{متن قرآن|فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى}}<ref>«پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref>. در اینجا [[کفر]] به معنای رد [[طاغوت]] و [[ایمان به خدا]] است. از این آیه‌ بر می‌آید که [[مؤمن]] باید به [[باطل]] [[کفر]] بورزد و به [[حق]] [[ایمان]] آوَرَد<ref>آشنایی با قرآن‌، ۲/ ۷۸.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 385.</ref>.
#[[انکار]] آگاهانۀ [[سخن پیامبر]] و آنچه او آورده است<ref>قواعد المرام‌، ۱۷۱؛ ارشاد الطالبین‌، ۴۴۳.   </ref>.
*تعریف جامع [[کفر]] عبارت است از: [[انکار]] [[الوهیت]]، [[توحید]]، [[رسالت]] و ضروریات [[دین]]؛ منتها باید [[انکار]] به منکر شدن [[رسالت]] هم بینجامد<ref>فرهنگ شیعه، ص ۳۸۵ </ref>. [[کفر]] یعنی پرده‌کشی روی [[حقیقت]] از طرف کسانی که عمداً و از روی عناد چنین عملی را انجام می‌‌دهند<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۹.  </ref>. [[کفر]]، نقیض [[ایمان]] است و ماهیت آن عبارت است از عناد بر [[حقیقت]] و پوشانیدن آن<ref>فرهنگ شیعه، ص ۳۸۵. </ref>. بزرگترین [[کفر]]، [[انکار]] [[خداوند]] یکتا یا [[انکار]] [[دین]] و [[شریعت]] او و [[نبوت]] انبیاست. [[کفار]] در طول [[تاریخ]]، [[دعوت]] [[توحیدی]] [[پیامبران]] را نمی‌پذیرفتند و به [[خدا]] و [[نبوت]] و [[وحی]] و [[قیامت]] [[اعتقاد]] نداشتند<ref>ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۹۰.</ref>.
*البته [[قرآن کریم]] کلمۀ [[کفر]] را به معنی بسیار متفاوت از معنی جامع هم به کار برده است در واقع معنای که نه تنها مذموم نیست بلکه [[عظمت]] ویژه ای هم دارد مثل این [[آیه]] {{متن قرآن|فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى}}<ref>«پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن  ندارد» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> در اینجا [[کفر]] به معنای رد [[طاغوت]] و [[ایمان]] به خداست. از آیه‌ چنین استفاده می‌‌شود که [[مؤمن]] باید به [[باطل]] [[کفر]] بورزد و به [[حق]] [[ایمان]] بیاورد<ref>فرهنگ شیعه، ص ۳۸۵؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۹۰.</ref>.
===انواع [[کفر]]===
*[[کفر]]، بر دو نوع است:
#کفری که از روی لجبازی و عناد باشد که به آن "[[کفر]] جحود" گفته می‌‌شود؛
#کفری که از روی [[جهالت]] و [[نادانی]] و آشنا نبودن به [[حقیقت]] حاصل شود<ref>.ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۹. </ref>.
*در مورد اول یعنی "کفرجحود" [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]] وجود دارد که چنین شخصی [[مستحق]] [[عذاب]] است<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۹.  </ref>، اما در مورد [[کفر]] به معنی دوم باید گفت، اگر شخص [[کافر]] [[جاهل]]، نسبت به جهلش مقصر نباشد مورد [[عفو]] و [[بخشش]] [[خداوند]] قرار  می‌‌گیرد<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۹.  </ref>.
===[[کافر]] [[حقیقی]]===
*نمی [[توان]] ملتزم شد هرکسی که [[مسلمان]] نیست الزاما [[کافر]] است، بلکه باتوجه به معنی کلمۀ [[کفر]] در نگاه کلامیون و همچنین در اصطلاح [[قرآن]]، [[کفر]]، یعنی [[انکار]] و پوشانیدن و [[کافر]] بر کسانی اطلاق می‌‌شود که در مقابل فرستادگان [[حق]] و آورندگان [[دین خدا]]، [[جبهه]] گرفته‌ و از روی عناد [[حق]] را بپوشانند، چنانکه این آیۀ {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ}}<ref>«و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.</ref> صراحت در همین معنی دارد. همچنین در روایتی، [[امام باقر]]{{ع}} در [[تأیید]] همین مطلب فرمودند: «وقتی [[انسان]] در مقابل حقیقتی قرار می‌‌گیرد و تشخیص می‌‌دهد [[حقیقت]] است و [[تسلیم]] می‌‌گردد، این علامت [[ایمان]] است؛ اما وقتی که [[انسان]] در مقابل حقیقتی قرار می‌‌گیرد و با وجود اینکه [[حقیقت]] بودن آن را تشخیص می‌‌دهد؛ عناد می‌‌ورزد  این حالت یعنی [[روح]] [[کفر]] در آن متجلی شده است»<ref>کافی؟؟</ref> با این شرایط می‌‌توان نتیجه گرفت هر غیر مسلمانی نمی‌تواند [[کافر]] باشد بلکه باید شرایط [[کافر]] بودن که همان تشخیص [[حق]] و [[ایستادگی]] با عناد در مقابل آن است در او دیده شود<ref>ر.ک:  محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۹.  </ref>.
*نکته ای که در [[روایت]] [[امام باقر]]{{ع}} باید به آن توجه کرد این است که نقطۀ مقابل [[کفر]] در این [[بیان]] [[مبارک]] مشخص شده است و آن همان [[تسلیم محض]] بودن در برابر [[پروردگار]] عالم و [[ایمان آوردن]] به [[حق]] و [[حقیقت]] است که برای حاصل شدنش باید قلباً [[تسلیم]] چنین حقی شد<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۹.  </ref>.
*[[تسلیم]] شدن به سه نوع تقسیم می‌‌شود: [[تسلیم]] زبانی؛ [[تسلیم]] [[فکری]] و [[تسلیم]]  شدن قلبی. تسلیمی که در [[روایات]] به آن اشاره شده و آن را [[حقیقت]] [[ایمان]] می‌‌دانند، [[تسلیم]] قلبی فرد [[مسلمان]] است، تسلیمی که سراسر وجود [[انسان]] را فراگرفته و هیچگونه جحود و عنادی در آن وجود ندارد. ممکن است کسی در مقابل یک جریان [[فکری]]، حتی از لحاظ [[عقلی]] و منطقی [[تسلیم]] باشد؛ ولی قلبا به آن [[معتقد]] نباشد. در بسیاری از موارد، شخص از روی [[تعصب]]، [[لجاجت]] یا به خاطر [[منافع]] شخصی زیر بار [[حقیقت]] نمی‌رود؛ در چنیین مواردی ممکن است [[فکر]] و [[عقل]] و [[اندیشه]] شخص [[تسلیم]] باشد، اما روحش طاغی و غیر [[تسلیم]] است؛ بنابراین چنین شخصی فاقد [[ایمان کامل]] است؛ زیرا در برابر [[حقیقت]] [[الهی]] غیر [[تسلیم]] است<ref>ر.ک:  محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۹.  </ref>.
*بنابراین [[کفر]] یعنی پرده‌کشی روی [[حقیقت]] از طرف کسانی که عمداً و از روی عناد آن را می‌‌پوشانند و نقطه مقابل [[کفر]] [[ایمان]] است که در تعریف آن آمده است: [[تسلیم]] قلبی [[مؤمن]] به [[حقیقت]] را [[ایمان]] می‌‌گویند<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۹.</ref>.


==کفر در فرهنگ اصطلاحات علم کلام==
*[[کفر]]، یعنی پرده‌کشی روی [[حقیقت]]، از سوی کسانی که مقصر هستند. [[روح]] [[کفر]] عبارت است از: عناد ورزیدن در مقابل [[حقیقت]].
*ضمناً [[مسلمان]] نبودن، الزاماً به معنای [[کافر]] بودن نیست، بلکه در اصطلاح [[قرآن]]، [[کفر]]، یعنی [[انکار]]، پوشانیدن و [[کافر]] بر کسانی اطلاق می‌‌گردد که در مقابل فرستادگان [[حق]]، و آورندگان [[دین خدا]]، [[جبهه]] گرفته‌اند، عکس‌العمل مخالف نشان داده‌اند و موضع منفی دارند: {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ}}<ref>«و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند» سوره نمل، آیه ۱۴.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۶۸.</ref>.
*در کافی از [[امام باقر]]{{ع}} روایتی آمده که مضمون آن این است که وقتی [[انسان]] در مقابل حقیقتی قرار می‌‌گیرد و تشخیص می‌‌دهد که این [[حقیقت]] است و [[تسلیم]] می‌‌گردد، این علامت [[ایمان]] است؛ اما وقتی که [[انسان]] در مقابل حقیقتی قرار می‌‌گیرد و با وجود اینکه [[حقیقت]] بودن آن را که تشخیص می‌‌دهد؛ عناد بورزد، این حالت [[روح]] [[کفر]] است.
*لذا [[حقیقت اسلام]] [[تسلیم]] است، نه دانستن تنها؛ بلکه وقتی [[حقیقت]] برای [[مسلمان]] [[کشف]] شد، باید در مقابل آن [[سکوت]] کند.
*[[حقیقت]] [[ایمان]] [[تسلیم]] [[قلب]]، [[تسلیم]] زبان و [[تسلیم]] [[فکر]] است. اگر در مقابل [[حقیقت]] قلباً [[تسلیم]] نباشد، [[ایمان کامل]] وجود ندارد. [[تسلیم]] [[قلب]]، با [[تسلیم]] سراسر وجود [[انسان]] و نفی هرگونه جحود و عناد مساوی است. [[اسلام واقعی]] آن است که شخص قلباً در مقابل [[حقیقت]] [[تسلیم]] باشد؛ [[دل]] را به روی [[حقیقت]] گشوده باشد تا آنچه [[حق]] است بپذیرد و بدان عمل کند و [[اسلامی]] که پذیرفته است بر اساس تحقیق، [[تسلیم]] و بدون [[تعصب]] و یک‌سونگری باشد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۶۹.</ref>.
===انواع [[کفر]]===
*[[کفر]]، بر دو نوع است: کفری که از روی لجبازی و عناد شکل یافته باشد که به آن "[[کفر]] جحود" گفته می‌‌شود و دیگری کفری از روی [[جهالت]] و [[نادانی]] و آشنا نبودن به [[حقیقت]] صورت پذیرد.
*در مورد اول، [[دلایل]] قطعی [[عقلی]] و [[نقلی]] گویاست که شخص دانسته و شناخته، با [[حق]] عناد می‌‌ورزد و در صدد [[انکار]] بر می‌‌آید، در این صورت [[مستحق]] [[عقوبت]] است.
*ولی در مورد دوم باید گفت که اگر [[جهالت]] و [[نادانی]] شخص از روی [[تقصیر]] نباشد، مورد [[عفو]] و [[بخشش]] [[پروردگار]] قرار می‌‌گیرد.
*همان‌گونه که [[تسلیم]] سه مرحله دارد: [[تسلیم]] تن، [[تسلیم]] [[عقل]] و [[تسلیم]] [[دل]]؛ ممکن است کسی در مقابل یک جریان [[فکری]]، حتی از لحاظ [[عقلی]] و منطقی [[تسلیم]] گردد؛ ولی روحاً [[تسلیم]] نگردد. در بسیاری موارد، شخص از روی [[تعصب]]، [[لجاجت]] می‌ورزد و یا به خاطر [[منافع]] شخصی زیر بار [[حقیقت]] نمی‌رود؛ در این موارد [[فکر]] و [[عقل]] و [[اندیشه]] شخص [[تسلیم]] است، اما روحش متمرد و طاغی و غیر [[تسلیم]] است؛ حال چنانچه این تمرد و عدم [[تسلیم]] قلبی، در برابر جریان [[اعتقادی]] باشد، شخص فاقد [[ایمان کامل]] است؛ زیرا [[حقیقت]] [[ایمان]] همان [[تسلیم]] [[دل]] و [[جان]] است.
*[[خدای متعال]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ}}<ref>«ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.</ref>، یعنی در برابر [[فرمان خداوند]] [[روح]] [[تسلیم]] باشید، نه اینکه [[عقل]] شما مسیری را بپسندد؛ ولی روحتان از آن مسیر تمرد کند<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۶۹.</ref>.
*داستان [[شیطان]] که در [[قرآن کریم]] آمده است، نمونه‌ای از [[تسلیم]] [[عقل]]؛ اما [[کفر]] [[قلب]] است.[[شیطان]] [[خدا]] را می‌‌شناخت، به [[روز رستاخیز]] نیز [[اعتقاد]] داشت، به [[پیامبران]] و اوصیای [[پیامبران]] نیز [[آگاه]] بود و به [[مقام]] آنها اعتراف داشت؛ در عین حال [[خدا]] او را [[کافر]] نامیده، درباره‌اش فرموده است: {{متن قرآن|وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«...و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.</ref>.
*اگر کسی دارای صفت [[تسلیم]] روحی باشد و به عللی غیر مستند به [[تقصیر]] و کوتاهی او [[حقیقت اسلام]] بر وی مکتوم مانده باشد، هرگز [[خداوند]] او را معذب نمی‌سازد و طبعاً اهل [[نجات]] از [[دوزخ]] است. [[خدای متعال]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا}}<ref>«و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمی‌کنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.</ref>.
*از منظر [[قرآن کریم]]، محال است که [[خدای حکیم]] کسی را که [[حجت]] بر او تمام نشده است، [[عذاب]] کند. اصولیین مفاد این [[آیه]] را که مؤید [[حکم عقل]] است {{عربی| قبح عقاب بلا بیان }} اصطلاح کرده‌اند و می‌گویند تا [[خدای متعال]] حقیقتی را به بنده‌ای [[آشکار]] نکرده باشد، قبیح است که او را [[عذاب]] کند<ref>مطهری، عدل الهی، ص۲۷۰ - ۲۶۵؛ همو، آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۱۴۴؛ همو، آشنایی با قرآن، ج۳، ص۱۱۴؛ همو، آشنایی با قرآن، ج۴، ص۱۴۶.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۰.</ref>.
==منابع==
==منابع==
* [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
* [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]

نسخهٔ ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۲۰

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث کفر است. "کفر" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل کفر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

معنای لغوی و اصطلاحی کفر

  1. باور نداشتنِ اعتقاداتی که باید پذیرفته شود مثل توحید و نبوت و معاد و ضروریات دین؛
  2. انکار آگاهانۀ سخن پیامبر و آنچه او آورده است[۳].

انواع کفر

  • کفر، بر دو نوع است:
  1. کفری که از روی لجبازی و عناد باشد که به آن "کفر جحود" گفته می‌‌شود؛
  2. کفری که از روی جهالت و نادانی و آشنا نبودن به حقیقت حاصل شود[۱۰].

کافر حقیقی

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. فرهنگ شیعه، ص ۳۸۵.
  2. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۹۰.
  3. قواعد المرام‌، ۱۷۱؛ ارشاد الطالبین‌، ۴۴۳.
  4. فرهنگ شیعه، ص ۳۸۵
  5. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۹.
  6. فرهنگ شیعه، ص ۳۸۵.
  7. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۹۰.
  8. «پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  9. فرهنگ شیعه، ص ۳۸۵؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۹۰.
  10. .ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۹.
  11. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۹.
  12. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۹.
  13. «و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.
  14. کافی؟؟
  15. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۹.
  16. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۹.
  17. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۹.
  18. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۹.