توکل در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - ':{{متن قرآن' به ': {{متن قرآن')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[توکل (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[توکل (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
====[[فرمان‌برداری از خدا]] در [[توکّل]] در [[حدیث]]==
#[[پیامبر خدا]]{{صل}} می‌فرماید: بر چیره‌ای [[توکل]] کردم که کسی بر او [[غلبه]] نمی‌کند<ref>{{متن حدیث|رسول الله{{صل}}: تَوَكَّلْتُ عَلَى الْجَبَّارِ الَّذِي لَا يَقْهَرُهُ أَحَدٌ}}؛ الإقبال، ج۱، ص۴۰۹؛ بحار الأنوار، ج۹۸، ص۶۷.</ref>.
#هنگامی که کاری دشوار برای [[پیامبر]]{{صل}} پیش می‌آمد، کار را به [[خدا]] وا می‌نهاد و از اتّکا به [[قدرت]] و توان خود پرهیز می‌کرد و خواستار [[نزول]] [[هدایت الهی]] می‌شد<ref>{{عربی|كان{{صل}} إذا نزل به الأمر فوض الأمر إلى اللّه، و تبرأ مِنَ الْحَوْلِ وَ الْقُوَّةِ، و استنزل الهدى}}؛ إحیاء العلوم، ج۲، ص۵۳۰.</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۴۸۸-۴۹۱.</ref>.
==[[متوکل]]، از نام‌های [[پیامبر]]{{صل}}==
#به [[نقل]] از [[اُمّ دردا]]: به کعب الأحبار عالم [[یهودی]] گفتم: [[اوصاف پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} را در [[تورات]]، چگونه می‌یابید؟ گفت: در [[تورات]] آمده است که: "[[محمّد]]، فرستاده خداست. نامش، متوکّل ([[توکّل]] کننده) است"<ref>{{عربی|عَنْ أُمِّ الدَّرْدَاءِ: قُلْتُ لِكَعْبِ الْأَحْبَارِ: كَيْفَ تَجِدُونَ صِفَةَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} فِي التَّوْرَاةِ؟ قَالَ: نَجِدُهُ: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، اسْمُهُ الْمُتَوَكِّلُ}}؛ السیرة النبویة لابن کثیر، ج۱، ص۳۲۸؛ البدایة والنهایة، ج۲، ص۳۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۳، ص۳۹۴؛ الدر المنثور، ج۳، ص۵۷۶.</ref>.
#[[پیامبر خدا]]{{صل}} می‌فرماید: اوصاف من، این است: ستودنی‌تر، توکّل‌کننده<ref>{{متن حدیث|رسول الله{{صل}}: صفتی أحمد المتوکل}}؛ المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۸۹، ح۱۰۰۴۶، عن ابن مسعود؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۴۰۱، ح۳۱۸۶۶.</ref>.
#به [[نقل]] از [[عطاء بن یَسار]]: به [[عبد الله بن عمرو بن عاص]] برخوردم. به او گفتم: مرا از [[اوصاف پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} در [[تورات]]، خبر ده. گفت: آری. به [[خدا]]، پاره‌ای از اوصاف او در [[تورات]]، همان است که در [[قرآن]]، آمده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref> ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم؛ سوره احزاب، آیه:۴۵.</ref> و پناهی برای [[مردمان]] امّی. تو [[بنده]] من و فرستاده من هستی. تو را "متوکّل ([[توکّل]] کننده)" نامیدم"<ref>{{عربی|عن عطاء بن یسار: لقیت عبدالله بن عمرو بن العاص، قلت: أخبرنی عن صفة رسول الله{{صل}} فی التوراة. قال: أجل، والله إنّه لموصوف فی التوراة ببعض صفته فی القرآن: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}} و حرزا للامیین، انت عبدی و رسولی، سمیتک المتوکل}}؛ صحیح البخاری، ج۲، ص۷۴۷، ح۲۰۱۸؛ مسند ابن حنبل، ج۲، ص۵۸۴، ح۶۶۳۳؛ السنن الکبری، ج۷، ص۷۲، ح۱۳۳۰۰؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۲.</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۴۹۱-۴۹۳.</ref>.
==حکایتی از [[توکّل]] [[پیامبر]]{{صل}}==
#به [[نقل]] از [[جابر بن عبد الله]]: با [[پیامبر خدا]]{{صل}} برای شرکت در [[جنگی]] به طرف نجد، حرکت کردیم.[[پیامبر]]{{صل}} در یک وادی پر از درختان خاردار، به ما رسید و زیر درختی فرود آمد و شمشیرش را به یکی از شاخه‌های آن آویخت. [[مسلمانان]] برای [[پناه]] گرفتن در سایه درختان، در وادی، پراکنده شدند. [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: "من خوابیده بودم که مردی آمد و [[شمشیر]] را برداشت. از [[خواب]] که بیدار شدم، دیدم او بالای سرم [[ایستاده]] است. همین [[قدر]] فهمیدم که [[شمشیر]] در دست‌های او می‌درخشد. آن مرد به من گفت: کیست که تو را از دست من برهاند؟ گفتم: [[خدا]]. دوباره گفت: کیست که تو را از دست من برهاند؟ گفتم: [[خدا]]. آن مرد، [[شمشیر]] را غلاف کرد و نشست". [[پیامبر خدا]]{{صل}} هم متعرّض او نشد<ref>{{عربی|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ: غَزَوْنَا مَعَ رَسُولِ اللهِ{{صل}} غَزْوَةً قِبَلَ نَجْدٍ، فَأَدْرَكَنَا رَسُولُ اللهِ{{صل}} فِي وَادٍ كَثِيرِ الْعِضَاهِ، فَنَزَلَ رَسُولُ اللهِ{{صل}} تَحْتَ شَجَرَةٍ، فَعَلَّقَ سَيْفَهُ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا قَالَ وَتَفَرَّقَ النَّاسُ فِي الْوَادِي يَسْتَظِلُّونَ بِالشَّجَرِ قَالَ: فَقَالَ رَسُولُ اللهِ{{صل}}: إِنَّ رَجُلًا أَتَانِي وَأَنَا نَائِمٌ، فَأَخَذَ السَّيْفَ فَاسْتَيْقَظْتُ وَهُوَ قَائِمٌ عَلَى رَأْسِي، فَلَمْ أَشْعُرْ إِلَّا وَالسَّيْفُ صَلْتًا فِي يَدِهِ، فَقَالَ لِي: مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ قَالَ قُلْتُ: اللهُ، ثُمَّ قَالَ فِي الثَّانِيَةِ: مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ قَالَ قُلْتُ: اللهُ، قَالَ: فَشَامَ السَّيْفَ فَهَا هُوَ ذَا جَالِسٌ " ثُمَّ لَمْ يَعْرِضْ لَهُ رَسُولُ اللهِ{{صل}}}}؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۷۸۶، ح۱۳؛ صحیح البخاری، ج۳، ص۱۰۶۵، ح۲۷۵۳؛ السنن الکبری للنسائی، ج۵، ص۲۳۶، ح۸۷۷۲؛ مسند ابن حنبل، ج۵، ص۴۴، ح۱۴۳۴۱، کلّها نحوه؛ الإرشاد، ج۱، ص۱۲، نحوه؛ بحار الأنوار، ج۲۱، ص۱۴، ح۱۱.</ref>.
#به [[نقل]] از [[جابر بن عبد الله]]: [[پیامبر خدا]]{{صل}} در [[جنگ]] ذات الرقاع با [[قبیله]] عارب خصفه زیر نخلی فرود آمد و چون [[مشرکان]]، [[غفلت]] [[مسلمانان]] را در [[حفاظت]] از [[پیامبر]]{{صل}} دیدند، یکی از آنها به نام [[غورث بن حارث]] آمد و خود را به [[پیامبر]]{{صل}} رساند و با [[شمشیر]]، بالای سر ایشان ایستاد و گفت: چه کسی تو را در برابر من حفظ می‌کند؟ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "[[خداوند]] [[عزیز]] [[جلیل]]". [[شمشیر]] از دست آن مرد افتاد و [[پیامبر خدا]]{{صل}} آن را برداشت و فرمود: "حالا چه کسی تو را در برابر من حفظ می‌کند؟". مرد گفت: تو [[بهترین]] دستگیر من باش. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "آیا [[گواهی]] می‌دهی که معبودی جز [[خداوند]] یکتا نیست؟". گفت: نه؛ امّا با تو [[عهد]] می‌کنم که با تو نجنگم و با کسانی هم که با تو می‌جنگند، [[همراهی]] نکنم. [[پیامبر]]{{صل}} آزادش گذاشت. او نزد همراهانش باز گشت و گفت: از نزد [[بهترین]] [[مردم]] پیش شما آمده‌ام<ref>{{عربی|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ:: قَاتَلَ رَسُولُ اللهِ{{صل}} مُحَارِبَ خَصَفَةَ بِنَخْلٍ، فَرَأَوْا مِنَ الْمُسْلِمِينَ غِرَّةً، فَجَاءَ رَجُلٌ مِنْهُمْ يُقَالَ لَهُ: غَوْرَثُ بْنُ الْحَارِثِ، حَتَّى قَامَ عَلَى رَأْسِ رَسُولِ اللهِ{{صل}} بِالسَّيْفِ، فَقَالَ: مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ قَالَ: " اللهُ "، فَسَقَطَ السَّيْفُ مِنْ يَدِهِ، فَأَخَذَهُ رَسُولُ اللهِ{{صل}} فَقَالَ: " مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ " قَالَ: كُنْ كَخَيْرِ آخِذٍ، قَالَ: " أَتَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ "، قَالَ: لَا، وَلَكِنِّي أُعَاهِدُكَ أَنْ لَا أُقَاتِلَكَ، وَلَا أَكُونَ مَعَ قَوْمٍ يُقَاتِلُونَكَ، فَخَلَّى سَبِيلَهُ، قَالَ: فَذَهَبَ إِلَى أَصْحَابِهِ، قَالَ: قَدْ جِئْتُكُمْ مِنْ عِنْدِ خَيْرِ النَّاسِ}}؛ مسند ابن حنبل، ج۵، ص۱۵۱، ح۱۴۹۳۴؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۱، ح۴۳۲۲، بزیادة «وأنّی رسول الله» بعد «أتشهد أن لا إله إلا الله»؛ صحیح ابن حبان، ج۷، ص۱۳۸، ح۲۸۸۳، و فیه «کن خیراً منّی» بدل «کن کخیر آخذ»؛ مسند أبی یعلی، ج۲، ص۳۱۸، ح۱۷۷۲؛ المنتخب من مسند عبد بن حمید، ص۳۳۰، ح۱۰۹۶، و راجع؛ الکافی، ج۸، ص۱۲۷، ح۹۷.</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۴۹۲-۴۹۵.</ref>.


==احادیث مرتبط==
==احادیث مرتبط==
خط ۲۸: خط ۴۱:
==منابع==
==منابع==
* [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۴''']]
* [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۴''']]
* [[پرونده:1379259.jpg|22px]] [[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|'''سیره پیامبر خاتم ج۱''']]


==پانویس==
==پانویس==
خط ۳۵: خط ۴۹:
[[رده: توکل]]
[[رده: توکل]]
[[رده: مدخل]]
[[رده: مدخل]]
[[رده:سیره پیامبر خاتم]]

نسخهٔ ‏۱۴ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۸

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث توکل است. "توکل" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل توکل (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

==فرمان‌برداری از خدا در توکّل در حدیث

  1. پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: بر چیره‌ای توکل کردم که کسی بر او غلبه نمی‌کند[۱].
  2. هنگامی که کاری دشوار برای پیامبر(ص) پیش می‌آمد، کار را به خدا وا می‌نهاد و از اتّکا به قدرت و توان خود پرهیز می‌کرد و خواستار نزول هدایت الهی می‌شد[۲][۳].

متوکل، از نام‌های پیامبر(ص)

  1. به نقل از اُمّ دردا: به کعب الأحبار عالم یهودی گفتم: اوصاف پیامبر خدا(ص) را در تورات، چگونه می‌یابید؟ گفت: در تورات آمده است که: "محمّد، فرستاده خداست. نامش، متوکّل (توکّل کننده) است"[۴].
  2. پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: اوصاف من، این است: ستودنی‌تر، توکّل‌کننده[۵].
  3. به نقل از عطاء بن یَسار: به عبد الله بن عمرو بن عاص برخوردم. به او گفتم: مرا از اوصاف پیامبر خدا(ص) در تورات، خبر ده. گفت: آری. به خدا، پاره‌ای از اوصاف او در تورات، همان است که در قرآن، آمده است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا[۶] و پناهی برای مردمان امّی. تو بنده من و فرستاده من هستی. تو را "متوکّل (توکّل کننده)" نامیدم"[۷][۸].

حکایتی از توکّل پیامبر(ص)

  1. به نقل از جابر بن عبد الله: با پیامبر خدا(ص) برای شرکت در جنگی به طرف نجد، حرکت کردیم.پیامبر(ص) در یک وادی پر از درختان خاردار، به ما رسید و زیر درختی فرود آمد و شمشیرش را به یکی از شاخه‌های آن آویخت. مسلمانان برای پناه گرفتن در سایه درختان، در وادی، پراکنده شدند. پیامبر خدا(ص) فرمود: "من خوابیده بودم که مردی آمد و شمشیر را برداشت. از خواب که بیدار شدم، دیدم او بالای سرم ایستاده است. همین قدر فهمیدم که شمشیر در دست‌های او می‌درخشد. آن مرد به من گفت: کیست که تو را از دست من برهاند؟ گفتم: خدا. دوباره گفت: کیست که تو را از دست من برهاند؟ گفتم: خدا. آن مرد، شمشیر را غلاف کرد و نشست". پیامبر خدا(ص) هم متعرّض او نشد[۹].
  2. به نقل از جابر بن عبد الله: پیامبر خدا(ص) در جنگ ذات الرقاع با قبیله عارب خصفه زیر نخلی فرود آمد و چون مشرکان، غفلت مسلمانان را در حفاظت از پیامبر(ص) دیدند، یکی از آنها به نام غورث بن حارث آمد و خود را به پیامبر(ص) رساند و با شمشیر، بالای سر ایشان ایستاد و گفت: چه کسی تو را در برابر من حفظ می‌کند؟ پیامبر(ص) فرمود: "خداوند عزیز جلیل". شمشیر از دست آن مرد افتاد و پیامبر خدا(ص) آن را برداشت و فرمود: "حالا چه کسی تو را در برابر من حفظ می‌کند؟". مرد گفت: تو بهترین دستگیر من باش. پیامبر(ص) فرمود: "آیا گواهی می‌دهی که معبودی جز خداوند یکتا نیست؟". گفت: نه؛ امّا با تو عهد می‌کنم که با تو نجنگم و با کسانی هم که با تو می‌جنگند، همراهی نکنم. پیامبر(ص) آزادش گذاشت. او نزد همراهانش باز گشت و گفت: از نزد بهترین مردم پیش شما آمده‌ام[۱۰][۱۱].

احادیث مرتبط

  1. امام صادق(ع) فرمودند: "خداوند - عزَّوجلّ! - به داود(ع) وحی فرمود که: هیچ‌یک از بندگان من به‌صورت واقعی و با نیّت حقیقی به من چنگ نزد و دیگران را رها نساخت، مگر آنکه چون آسمان و زمین و هرکس که میان این دو است او را به حیله گیرند، من او را از میان همه این موجودات به سلامت خارج سازم؛ و هیچ‌یک از بندگان من به‌صورت واقعی و با نیّت حقیقی به یکی از مخلوقات من چنگ نزد و مرا رها نساخت، مگر آنکه تمامی اسباب و علل آسمان و زمین را از دسترسش خارج ساختم و زمین را در زیر پایش خشمگین کردم، و پروا ننمودم که به کدامین بیابان هلاک شود!" [۱۲]؛
  2. امام صادق(ع) فرمودند: "بی‌نیازی و عزّت گردش می‌کنند، پس چون به جایی که محلّ توکّل است دست یابند، در آن ساکن می‌شوند" [۱۳]؛
  3. یکی از یاران امام کاظم(ع) گوید: از ایشان درباره معنای آیه شریفه: ﴿وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ[۱۴] سؤال کردم، ایشان فرمودند: توکل بر خدا چندین درجه دارد، یکی از آن درجات آن است که در تمامی کارهایت بر خدا توکل کنی، از این رو او با تو هر چه کرد بدان راضی باشی... و بدانی که در تمامی این امور حُکم به‌دست خداست. بر این اساس بر خدای توکّل کن، بدین‌گونه که کارهایت را به او واگذاری و به او در آن کارها و غیر آن اعتماد و تکیه کنی" [۱۵]؛
  4. امام صادق(ع) فرمودند: "هرکس سه چیز به او بخشیده شود، از سه چیز محروم نمی‌ماند: هرکس که به او دعا بخشیده شود هرگز از اجابت دعا محروم نمی‌ماند؛ و هر کس که به او شکرگذاری بخشیده شود زیادتر شدن نعمت نیز به او بخشیده می‌شود، و هرکس به او توکّل بخشیده شود کفایت امورش به‌وسیله حضرت حق نیز به او بخشیده می‌شود. آیا کتاب خداوند - عزّوجلّ! - را خوانده‌ای که می‌فرماید: ﴿وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ[۱۶]، و می‌فرماید: ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ[۱۷]، و می‌فرماید: ﴿ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ[۱۸][۱۹]؛
  5. امیرمؤمنان(ع) فرمودند: "نسبت به آنچه که بدان امید نداری امیدوارتر از آن چیزی باش که بدان امید داری، چرا که موسی(ع) رفت تا برای خانواده‌اش پاره‌ای آتش بیاورد، اما خداوند با او سخن گفت و او به عنوان یک پیامبر به‌نزد خانواده‌اش بازگشت؛ و ملکه سبا نیز از مملکت خود خارج شد امّا با سلیمان پیامبر ایمان آورد، و ساحران فرعون رفتند تا برای فرعون عزّتی کسب کنند اما خود با ایمان بازگشتند"[۲۰]؛
  6. امام باقر(ع) فرمودند: "موسی بن عمران(ع) به خداوند عرض کرد: پروردگارا! به آنچه مقدّر فرمودی راضی هستم، تو بزرگسالان را می‌میرانی و افراد کم‌سال را باقی می‌گذاری، خداوند نیز فرمود: ای موسی! آیا به من به عنوان رزق دهنده و سرپرست آن کودکان رضایت نداری؟ موسی گفت: بله ای پروردگار! تو بهترین وکیل و بهترین سرپرست هستی"[۲۱]؛
  7. یکی از راویان گوید: به امام رضا(ع) عرض کردم: فدایت شوم! تعریف توکّل چیست؟ آن حضرت فرمودند: آن است که با وجود خدا از هیچ‌کس نهراسی" [۲۲]؛
  8. یکی از راویان گوید: شنیدم که امام رضا(ع) می‌فرمود: ایمان چهار پایه دارد: توکّل بر خدا، رضایت نسبت به تقدیر او، تسلیم در برابر اراده او، و واگذاردن امور به او. بنده صالحی گفت: ﴿وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ[۲۳]، و چون امور خود را به او واگذاشت، ﴿فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا[۲۴][۲۵]؛
  9. امام صادق(ع) فرمودند: "به‌دست آوردن روزی از راه حلالش را رها مکن، چرا که روزی حلال کمک کار تو در امر دینت است، و شترت را ببند و در آن حال بر خدای توکّل کن"[۲۶]؛
  10. پیامبر اکرم(ص) از جبرائیل پرسیدند: "توکّل بر خدای -عزَّوجلَّ!- چیست؟ جبرائیل پاسخ داد: دانستن اینکه مخلوق نه ضرری می‌رساند و نه نفعی دارد، نه چیزی می‌دهد و نه از چیزی جلوگیری می‌کند، و مأیوس بودن از مردمان. چون بنده‌ای چنین باشد، برای هیچ‌کس جز از خداوند متعال کاری انجام نمی‌دهد، و به هیچ‌کس امید نمی‌بندد، و از هیچ‌کس جز او نمی‌هراسد، و در هیچ‌کس جز او طمع نمی‌کند. این توکل حقیقی است"[۲۷]؛
  11. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: "هرکس دوست دارد که قوی‌ترین مردمان باشد، باید بر خدای توکّل کند" [۲۸]؛
  12. امیرمؤمنان(ع) فرمودند: "هرکس به خداوند اطمینان کند خداوند او را شادمان کند، و هرکس بر او توکّل کند خداوند امور او را خود بر عهده گیرد" [۲۹]؛
  13. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: "هرکس دوست دارد که متقی‌ترین مردمان باشد، باید بر خدای توکّل کند"[۳۰]؛
  14. امام باقر(ع) می‌فرمایند: "هرکس بر خدای توکّل کند مغلوب نمی‌شود، و هرکس به او چنگ زند شکسته نمی‌گردد"[۳۱]؛
  15. امام سجاد(ع) فرمودند: "هیچ‌کس از دیگران چشم نپوشید و به‌واسطه وجود خداوند بی‌نیاز نشد، مگر آنکه همه مردم به او نیازمند شدند"[۳۲][۳۳].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «رسول الله(ص): تَوَكَّلْتُ عَلَى الْجَبَّارِ الَّذِي لَا يَقْهَرُهُ أَحَدٌ»؛ الإقبال، ج۱، ص۴۰۹؛ بحار الأنوار، ج۹۸، ص۶۷.
  2. كان(ص) إذا نزل به الأمر فوض الأمر إلى اللّه، و تبرأ مِنَ الْحَوْلِ وَ الْقُوَّةِ، و استنزل الهدى؛ إحیاء العلوم، ج۲، ص۵۳۰.
  3. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۸۸-۴۹۱.
  4. عَنْ أُمِّ الدَّرْدَاءِ: قُلْتُ لِكَعْبِ الْأَحْبَارِ: كَيْفَ تَجِدُونَ صِفَةَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فِي التَّوْرَاةِ؟ قَالَ: نَجِدُهُ: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، اسْمُهُ الْمُتَوَكِّلُ؛ السیرة النبویة لابن کثیر، ج۱، ص۳۲۸؛ البدایة والنهایة، ج۲، ص۳۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۳، ص۳۹۴؛ الدر المنثور، ج۳، ص۵۷۶.
  5. «رسول الله(ص): صفتی أحمد المتوکل»؛ المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۸۹، ح۱۰۰۴۶، عن ابن مسعود؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۴۰۱، ح۳۱۸۶۶.
  6. ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم؛ سوره احزاب، آیه:۴۵.
  7. عن عطاء بن یسار: لقیت عبدالله بن عمرو بن العاص، قلت: أخبرنی عن صفة رسول الله(ص) فی التوراة. قال: أجل، والله إنّه لموصوف فی التوراة ببعض صفته فی القرآن: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا و حرزا للامیین، انت عبدی و رسولی، سمیتک المتوکل؛ صحیح البخاری، ج۲، ص۷۴۷، ح۲۰۱۸؛ مسند ابن حنبل، ج۲، ص۵۸۴، ح۶۶۳۳؛ السنن الکبری، ج۷، ص۷۲، ح۱۳۳۰۰؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۲.
  8. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۹۱-۴۹۳.
  9. عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ: غَزَوْنَا مَعَ رَسُولِ اللهِ(ص) غَزْوَةً قِبَلَ نَجْدٍ، فَأَدْرَكَنَا رَسُولُ اللهِ(ص) فِي وَادٍ كَثِيرِ الْعِضَاهِ، فَنَزَلَ رَسُولُ اللهِ(ص) تَحْتَ شَجَرَةٍ، فَعَلَّقَ سَيْفَهُ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا قَالَ وَتَفَرَّقَ النَّاسُ فِي الْوَادِي يَسْتَظِلُّونَ بِالشَّجَرِ قَالَ: فَقَالَ رَسُولُ اللهِ(ص): إِنَّ رَجُلًا أَتَانِي وَأَنَا نَائِمٌ، فَأَخَذَ السَّيْفَ فَاسْتَيْقَظْتُ وَهُوَ قَائِمٌ عَلَى رَأْسِي، فَلَمْ أَشْعُرْ إِلَّا وَالسَّيْفُ صَلْتًا فِي يَدِهِ، فَقَالَ لِي: مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ قَالَ قُلْتُ: اللهُ، ثُمَّ قَالَ فِي الثَّانِيَةِ: مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ قَالَ قُلْتُ: اللهُ، قَالَ: فَشَامَ السَّيْفَ فَهَا هُوَ ذَا جَالِسٌ " ثُمَّ لَمْ يَعْرِضْ لَهُ رَسُولُ اللهِ(ص)؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۷۸۶، ح۱۳؛ صحیح البخاری، ج۳، ص۱۰۶۵، ح۲۷۵۳؛ السنن الکبری للنسائی، ج۵، ص۲۳۶، ح۸۷۷۲؛ مسند ابن حنبل، ج۵، ص۴۴، ح۱۴۳۴۱، کلّها نحوه؛ الإرشاد، ج۱، ص۱۲، نحوه؛ بحار الأنوار، ج۲۱، ص۱۴، ح۱۱.
  10. عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ:: قَاتَلَ رَسُولُ اللهِ(ص) مُحَارِبَ خَصَفَةَ بِنَخْلٍ، فَرَأَوْا مِنَ الْمُسْلِمِينَ غِرَّةً، فَجَاءَ رَجُلٌ مِنْهُمْ يُقَالَ لَهُ: غَوْرَثُ بْنُ الْحَارِثِ، حَتَّى قَامَ عَلَى رَأْسِ رَسُولِ اللهِ(ص) بِالسَّيْفِ، فَقَالَ: مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ قَالَ: " اللهُ "، فَسَقَطَ السَّيْفُ مِنْ يَدِهِ، فَأَخَذَهُ رَسُولُ اللهِ(ص) فَقَالَ: " مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ " قَالَ: كُنْ كَخَيْرِ آخِذٍ، قَالَ: " أَتَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ "، قَالَ: لَا، وَلَكِنِّي أُعَاهِدُكَ أَنْ لَا أُقَاتِلَكَ، وَلَا أَكُونَ مَعَ قَوْمٍ يُقَاتِلُونَكَ، فَخَلَّى سَبِيلَهُ، قَالَ: فَذَهَبَ إِلَى أَصْحَابِهِ، قَالَ: قَدْ جِئْتُكُمْ مِنْ عِنْدِ خَيْرِ النَّاسِ؛ مسند ابن حنبل، ج۵، ص۱۵۱، ح۱۴۹۳۴؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۱، ح۴۳۲۲، بزیادة «وأنّی رسول الله» بعد «أتشهد أن لا إله إلا الله»؛ صحیح ابن حبان، ج۷، ص۱۳۸، ح۲۸۸۳، و فیه «کن خیراً منّی» بدل «کن کخیر آخذ»؛ مسند أبی یعلی، ج۲، ص۳۱۸، ح۱۷۷۲؛ المنتخب من مسند عبد بن حمید، ص۳۳۰، ح۱۰۹۶، و راجع؛ الکافی، ج۸، ص۱۲۷، ح۹۷.
  11. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۹۲-۴۹۵.
  12. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ(ع) مَا اعْتَصَمَ بِي عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي دُونَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِي عَرَفْتُ ذَلِكَ مِنْ نِيَّتِهِ ثُمَّ تَكِيدُهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ الْمَخْرَجَ مِنْ بَيْنِهِنَّ وَ مَا اعْتَصَمَ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِي عَرَفْتُ ذَلِكَ مِنْ نِيَّتِهِ إِلَّا قَطَعْتُ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مِنْ يَدَيْهِ وَ أَسَخْتُ الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهِ وَ لَمْ أُبَالِ بِأَيِّ وَادٍ هَلَكَ‌»؛ اصول کافی، ج۲، ص۶۳.
  13. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّ الْغِنَى وَ الْعِزَّ يَجُولَانِ فَإِذَا ظَفِرَا بِمَوْضِعِ التَّوَكُّلِ أَوْطَنَا»؛ اصول کافی، ج۲، ص۶۴.
  14. «و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است» سوره طلاق، آیه ۳.
  15. «عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ فَقَالَ التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ تَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ فِي أُمُورِكَ كُلِّهَا فَمَا فَعَلَ بِكَ كُنْتَ عَنْهُ رَاضِياً تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا يَأْلُوكَ خَيْراً وَ فَضْلًا وَ تَعْلَمُ أَنَّ الْحُكْمَ فِي ذَلِكَ لَهُ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ بِتَفْوِيضِ ذَلِكَ إِلَيْهِ وَ ثِقْ بِهِ فِيهَا وَ فِي غَيْرِهَا»؛ اصول کافی، ج۲، ص۶۵.
  16. «و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است» سوره طلاق، آیه ۳.
  17. «اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم» سوره ابراهیم، آیه ۷.
  18. «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» سوره غافر، آیه ۶۰.
  19. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: مَنْ أُعْطِيَ ثَلَاثاً لَمْ يُمْنَعْ ثَلَاثاً مَنْ أُعْطِيَ الدُّعَاءَ أُعْطِيَ الْإِجَابَةَ وَ مَنْ أُعْطِيَ الشُّكْرَ أُعْطِيَ الزِّيَادَةَ وَ مَنْ أُعْطِيَ التَّوَكُّلَ أُعْطِيَ الْكِفَايَةَ ثُمَّ قَالَ أَ تَلَوْتَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ وَ قَالَ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ قَالَ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۶۵.
  20. «عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ(ع) قَالَ: كُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ(ع) خَرَجَ يَقْتَبِسُ لِأَهْلِهِ نَاراً فَكَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَجَعَ نَبِيّاً وَ خَرَجَتْ مَلِكَةُ سَبَإٍ فَأَسْلَمَتْ مَعَ سُلَيْمَانَ(ع) وَ خَرَجَ سَحَرَةُ فِرْعَوْنَ يَطْلُبُونَ الْعِزَّةَ لِفِرْعَوْنَ فَرَجَعُوا مُؤْمِنِينَ‌»؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۳۴.
  21. «عَنِ الْبَاقِرِ(ع) قَالَ: إِنَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ(ع) قَالَ يَا رَبِّ رَضِيتُ بِمَا قَضَيْتَ تُمِيتُ الْكَبِيرَ وَ تُبْقِي الطِّفْلَ الصَّغِيرَ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ يَا مُوسَى أَ مَا تَرْضَانِي لَهُمْ رَازِقاً وَ كَفِيلًا قَالَ بَلَى يَا رَبِّ فَنِعْمَ الْوَكِيلُ أَنْتَ وَ نِعْمَ الْكَفِيلُ‌»؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۳۴.
  22. «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا(ع) فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا حَدُّ التَّوَكُّلِ فَقَالَ لِي أَنْ لَا تَخَافَ مَعَ اللَّهِ أَحَداً»؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۳۴.
  23. «پس به زودی آنچه به شما می‌گویم به یاد خواهید آورد و کار خود را به خداوند وا می‌گذارم که خداوند بی‌گمان به (حال) بندگان خویش بیناست» سوره غافر، آیه ۴۴.
  24. «آنگاه خداوند او را از گزند نیرنگ‌هایی که می‌ورزیدند نگاه داشت» سوره غافر، آیه ۴۵.
  25. «عَنِ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا(ع) يَقُولُ الْإِيمَانُ أَرْبَعَةُ أَرْكَانٍ التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الرِّضَا بِقَضَائِهِ وَ التَّسْلِيمُ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ التَّفْوِيضُ إِلَى اللَّهِ قَالَ عَبْدٌ صَالِحٌ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ، فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا»؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۳۴.
  26. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: لَا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ مِنْ حِلِّهِ فَإِنَّهُ عَوْنٌ لَكَ عَلَى دِينِكَ وَ اعْقِلْ رَاحِلَتَكَ وَ تَوَكَّلْ‌»؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۳۷.
  27. «سَأَلَ النَّبِيُّ(ص) عَنْ جَبْرَئِيلَ مَا التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ الْعِلْمُ بِأَنَّ الْمَخْلُوقَ لَا يَضُرُّ وَ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُعْطِي وَ لَا يَمْنَعُ وَ اسْتِعْمَالُ الْيَأْسِ مِنَ الْخَلْقِ فَإِذَا كَانَ الْعَبْدُ كَذَلِكَ لَمْ يَعْمَلْ لِأَحَدٍ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ يَرْجُ وَ لَمْ يَخَفْ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ يَطْمَعْ فِي أَحَدٍ سِوَى اللَّهِ فَهَذَا هُوَ التَّوَكُّلُ»؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۳۸.
  28. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَكُونَ أَقْوَى النَّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ»؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۵۱.
  29. «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) مَنْ وَثِقَ بِاللَّهِ أَرَاهُ السُّرُورَ وَ مَنْ تَوَكَّلَ عَلَيْهِ كَفَاهُ الْأُمُورَ»؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۵۱.
  30. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَكُونَ أَتْقَى النَّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ»؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۵۱.
  31. «قَالَ الْبَاقِرُ(ع) مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ لَا يُغْلَبُ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ لَا يُهْزَمُ‌»؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۵۱.
  32. «قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) مَا اسْتَغْنَى أَحَدٌ بِاللَّهِ إِلَّا افْتَقَرَ النَّاسُ إِلَيْهِ»؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۵۵.
  33. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۱۲-۱۱۷.