تساهل و تسامح در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'فرمانهای الهی' به 'فرمانهای الهی') |
جز (جایگزینی متن - '{{خرد}}' به '{{ویرایش غیرنهایی}}') |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{ویرایش غیرنهایی}} | ||
{{نبوت}} | {{نبوت}} | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> |
نسخهٔ ۲۵ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۵۶
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث تساهل و تسامح است. "تساهل و تسامح" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تساهل و تسامح (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- تساهل و تسامح، به معنای امروزیاش، خاستگاهی غربی دارد و برابرِ واژه انگلیسی"ecnarelot " از ریشه"orelot " به معنای شکیبایی و تحمل است. اصطلاح تساهل و تسامح به این معنا است که آدمی از روی آگاهی و اختیار، عقاید و رفتار مخالفان را برتابد و در برابر رفتار آنان ناسازگاری نشان ندهد[۱][۲].
- این موضوع در غرب، نخست دارای صبغه دینی بود؛ ولی اندک اندک به عرصههای دیگر نیز راه یافت و امروزه به پذیرش مطلقِ تنوع و گوناگونی در حوزههای اخلاقی، سیاسی و دینی تبدیل شده است. تساهل و تسامح به معنای پذیرش رأی مخالف نیست؛ بلکه به معنای تحمل آن است و وقتی مصداق مییابد که چهار عنصر فراهم باشد: اول، تنوع و اختلاف؛ دوم، ناخشنودی؛ سوم، آگاهی و اختیار؛ چهارم، مانع نشدن علیرغم توانایی برای ممانعت[۳].
- از میان حوزههای پرشمار تساهل، آن نوع تساهل را که مبتنی بر آموزههای دینی است و به ویژه در برابر رفتارهای دینِ مخالف نمایان میشود، "تساهل دینی" مینامند[۴][۵].
- اسلام، خود را شریعت سَمْحه و سَهْله میخواند[۶]؛ اما براساس حکمت، مصلحت و واقعبینی، مرزهایی برای تساهل و تسامح برنهاده است. مفهوم غربی تساهل و تسامح، با مبانی اومانیستی سازگار است و نتیجهای جز کنار گذاشتن تعالیم و فرهنگ دینی ندارد. اسلام در مواردی خاص، تساهل را روا میشمارد و در موارد دیگر، مسلمانان را به قاطعیت و دوری از سهلانگاری مکلف میسازد[۷] و به ویژه در برابر موانع هدایتِ انسان به راه مستقیم الهی، به هیچ روی کوتاهی و نرمی نشان نمیدهد. عالمان مسلمان- بنابر متون معتبر دینی- راه سعادت دنیوی و اخروی انسان را اعتقاد استوار به اصول اسلام و عمل صالح و دفاع آگاهانه از آموزههای دینی میدانند و برای اجرای فرمانهای الهی در جامعه، امر به معروف و نهی از منکر را واجب میشمارند[۸].
- تعالیم دینی که مصالح دنیایی و اخروی آدمی را هدف گرفتهاند، با سهلانگاری مطلق ناسازگارند و دین اسلام رسیدن به این هدف را تنها در سایه عمل دقیق و درست تعالیم متعالی شریعت میداند[۹]. تساهل و تسامح، گاه در اسلام، با تعبیر جاذبه و دافعه یاد میشود؛ بدین معنا که اسلام هم روشهای جذب دارد و هم دفع[۱۰][۱۱].
- در آموزههای دینی، مفاهیم دیگری را نیز میتوان یافت که کمابیش دیدگاه اسلام را درباره تساهل و تسامح بیان میکنند: مانند تولی و تبری، جهاد، عدالتخواهی و وظیفهشناسی[۱۲][۱۳].
- در یک تقسیمبندی میتوان موضوعاتی را که اسلام در آنها سهلگیری کرده، یا سهلگیری را در آنها جایز شمرده است بدین ترتیب نام برد: پذیرش اصل دین[۱۴]، سهلگیری در تشریع احکام و قانونگذاری[۱۵]، روابط مسلمانان با پیروان دیگر ادیان الهی و بهطور کلی روابط همه انسانها با یکدیگر[۱۶]، روابط مسلمانان با یکدیگر[۱۷] و رفتار و اعمالی که مربوط به فضای عمومی اجتماع نیست[۱۸][۱۹].
- همچنین برخی موضوعات که اسلام تساهل را درباره آنها روانمیشمارد، عبارتاند از: جهاد با کفار، منافقان و محاربان[۲۰]، اجرای احکام جزائی اسلام همچون حدود و قصاص[۲۱] و امر به معروف و نهی از منکر[۲۲][۲۳].
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ فرهنگ آکسفورد، ۱۳۵۰؛ فرهنگ واژهها، ۲۱۴.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 183.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 183.
- ↑ تازههای اندیشه، ۷/ ۶۶.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 183.
- ↑ حج، ۷۸؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۰۶.
- ↑ بقره/ ۱۹۴؛ آشنایی با قرآن، ۵۷ و ۵۸.
- ↑ تجرید الاعتقاد، ۳۰۹؛ مناهج الیقین، ۵۴۰.
- ↑ مصنفات شیخ مفید، ۱۴/ ۳۴.
- ↑ مجموعه آثار استاد مطهری، ۱۶/ ۲۲۹؛ کاوشها و چالشها، ۱۹۲- ۱۲۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 184.
- ↑ آموزش دین، ۲۵۳- ۱۹۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 184.
- ↑ ﴿لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴾؛ سوره بقره، آیه۲۵۶؛ ﴿ وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ ﴾؛ سوره یونس، آیه ۹۹.
- ↑ ﴿وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ ﴾؛ سوره حج، آیه ۷۸؛ ﴿ يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمْ وَخُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِيفًا ﴾؛ سوره نساء، آیه ۲۸.
- ↑ ﴿وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ ﴾؛ سوره آلعمران، آیه ۵۴.
- ↑ ﴿وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ ﴾؛ سوره فصلت، آیه ۳۴؛ ﴿ وَالَّذِينَ صَبَرُواْ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلانِيَةً وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُوْلَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ ﴾؛ سوره رعد، آیه ۲۲.
- ↑ ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلا تَجَسَّسُوا وَلا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ ﴾؛ سوره حجرات، آیه ۱۲.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 184.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾؛ سوره توبه، آیه ۱۲۳ و ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾؛ آیه ۷۳؛ نهجالبلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِيْ الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾؛ سوره بقره، آیه ۱۷۹؛ ﴿ الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾؛ سوره نور، آیه ۲.
- ↑ آل عمران/ ۱۱۰؛ نهجالبلاغه، حکمت ۳۷۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 185.