جز
جایگزینی متن - 'مستحق' به 'مستحق'
جز (جایگزینی متن - 'نادرست' به 'نادرست') |
جز (جایگزینی متن - 'مستحق' به 'مستحق') |
||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
*'''اصل ششم:''' برخی از [[نفوس]] انسانی گاهی در مسیر [[تکامل]] به رتبه اعلا از [[عقول]] رسیده و [[عقل]] بالفعل میشود که بالاترین [[مقام]] [[عقلی]] و [[شریف]] ترین قوّه قدسی است<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>. | *'''اصل ششم:''' برخی از [[نفوس]] انسانی گاهی در مسیر [[تکامل]] به رتبه اعلا از [[عقول]] رسیده و [[عقل]] بالفعل میشود که بالاترین [[مقام]] [[عقلی]] و [[شریف]] ترین قوّه قدسی است<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>. | ||
*با توجه به مقدمات فوق، ممکن است که [[انسان]] در مسیر تکاملش به مقامیبرسد که اشرف از [[ملائکه]] باشد، لکن همچنان که طبقات [[ملائکه]] به لحاظ وجود نزولی متفاوت است، طبقات [[انسان]] نیز به لحاظ [[صعود]] به سوی [[پروردگار]] متفاوت خواهد بود که بالاترین مرتبه آن، درجه و [[مقام]] [[انبیا]] خواهد بود، بنابراین تفاضل بین [[ملائکه]] و [[انسان]] بایستی ناظر به مرتبه وجودی هر ملکی در [[قوس نزول]] با مرتبه وجودی آدمیدر قوس [[صعود]] باشد. چرا که [[ملائکه]] دارای طوایف و مراتب است، برخی [[ملائکه]] [[علم]] و برخی [[ملائکه]] اعمالاند که برخی از آنان مأموران [[الهی]] در [[بهشت]] و برخی [[مأمور]] در [[دوزخ]] هستند، و اصناف [[بشر]] نیز متفاوت است، حال در بحث از تفاضل بین [[ملائکه]] [[اعمال]] و [[اصحاب]] [[اعمال]] از [[بشر]]، [[برتری]] با [[فرشتگان]] است، چرا که [[قدرت]] آنها بر [[اطاعت]] بیشتر است<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>. | *با توجه به مقدمات فوق، ممکن است که [[انسان]] در مسیر تکاملش به مقامیبرسد که اشرف از [[ملائکه]] باشد، لکن همچنان که طبقات [[ملائکه]] به لحاظ وجود نزولی متفاوت است، طبقات [[انسان]] نیز به لحاظ [[صعود]] به سوی [[پروردگار]] متفاوت خواهد بود که بالاترین مرتبه آن، درجه و [[مقام]] [[انبیا]] خواهد بود، بنابراین تفاضل بین [[ملائکه]] و [[انسان]] بایستی ناظر به مرتبه وجودی هر ملکی در [[قوس نزول]] با مرتبه وجودی آدمیدر قوس [[صعود]] باشد. چرا که [[ملائکه]] دارای طوایف و مراتب است، برخی [[ملائکه]] [[علم]] و برخی [[ملائکه]] اعمالاند که برخی از آنان مأموران [[الهی]] در [[بهشت]] و برخی [[مأمور]] در [[دوزخ]] هستند، و اصناف [[بشر]] نیز متفاوت است، حال در بحث از تفاضل بین [[ملائکه]] [[اعمال]] و [[اصحاب]] [[اعمال]] از [[بشر]]، [[برتری]] با [[فرشتگان]] است، چرا که [[قدرت]] آنها بر [[اطاعت]] بیشتر است<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>. | ||
*امّا در بحث از تفاضل بین [[ملائکه]] [[علوم]] و [[اهل ولایت]] و [[نبوت]] از [[بشر]]، [[برتری]] با [[انبیاء]] و [[اولیاء]] {{عم}} است، چرا که ایشان بین [[علم]] و عمل را جمع کرده و متصف به صفات خلایق و متخلق به [[اخلاق]] [[الهی]] و عارف به جمیع اسماء هستند. [[دلیل]] [[جامعیت]] وجودیشان هم آن است که آنها ابتدا در عالم محسوسات بوده سپس از عالم متخیلات و مثال گذر کرده و به عالم حقایق و معقولات راه یافتهاند، و بدین جهت مدتی | *امّا در بحث از تفاضل بین [[ملائکه]] [[علوم]] و [[اهل ولایت]] و [[نبوت]] از [[بشر]]، [[برتری]] با [[انبیاء]] و [[اولیاء]] {{عم}} است، چرا که ایشان بین [[علم]] و عمل را جمع کرده و متصف به صفات خلایق و متخلق به [[اخلاق]] [[الهی]] و عارف به جمیع اسماء هستند. [[دلیل]] [[جامعیت]] وجودیشان هم آن است که آنها ابتدا در عالم محسوسات بوده سپس از عالم متخیلات و مثال گذر کرده و به عالم حقایق و معقولات راه یافتهاند، و بدین جهت مدتی مستحق [[خلافت الهی]] در [[زمین]] شده و سپس دامنه خلافتشان عالم [[آسمان]] و [[ملکوت]] را فرا گرفته است چه این که [[خدای سبحان]] فرمود:لولاک لما [[خلقت]] الأفلاک و در نهایت [[مظهر]] اسماء و [[صفات الهی]] گشتهاند. چنان که [[خدای متعال]] فرمود: {{متن قرآن|مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا}}<ref> هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستادهایم؛ سوره نساء، آیه:۸۰.</ref><ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>. | ||
*[[ابن عربی]] در فصوص الحکم نیز [[ملائکه]] را به گونه ای دیگر به سه دسته تقسیم کرده است: [[ملائکه]] زمینی، آسمانی و [[ملائکه]] [[مقرّب]] و متعالی؛ سپس گفته است که [[انسان]] به لحاظ رتبه، از [[ملائکه]] زمینی و آسمانی بالاتر و [[برتر]] است، لکن [[ملائکه]] [[مقرّب]] از نوع [[انسان]] برتراند، و [[انسان کامل]] نیز [[برتر]] از [[ملائکه]] [[مقرّب]] است<ref>شرح فصول الحکم، الجزء الثانی، ص۹۵۸.</ref><ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>. | *[[ابن عربی]] در فصوص الحکم نیز [[ملائکه]] را به گونه ای دیگر به سه دسته تقسیم کرده است: [[ملائکه]] زمینی، آسمانی و [[ملائکه]] [[مقرّب]] و متعالی؛ سپس گفته است که [[انسان]] به لحاظ رتبه، از [[ملائکه]] زمینی و آسمانی بالاتر و [[برتر]] است، لکن [[ملائکه]] [[مقرّب]] از نوع [[انسان]] برتراند، و [[انسان کامل]] نیز [[برتر]] از [[ملائکه]] [[مقرّب]] است<ref>شرح فصول الحکم، الجزء الثانی، ص۹۵۸.</ref><ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>. | ||
'''۳. برخورداری از [[فطرت الهی]]]:''' یکی دیگر از شایستگیهای والای [[انسان]] این است که [[خداوند]] او را به لحاظ [[خلقت]] و ساختار درونی [[خداشناس]] و خداجو آفریده است. چنان که در سوره [[روم]] میفرماید: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}<ref> بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند؛ سوره روم، آیه:۳۰.</ref>. در [[آیه شریفه]] الف و لام در الدین برای [[عهد]] بوده و مراد از آن [[دین اسلام]] است، یعنی آن [[دینی]] که بایستی به سوی آن اقامه وجه کنی، همان [[دینی]] است که [[خلقت]] بدان [[دعوت]] و [[فطرت الهی]]] به سویش هـدایت میکنـد. بـرای ایـن که [[دین]] چیزی به غیر از [[سنّت]] حیات و راه و روشی کـه انسـان را به سوی [[سعادت]] و کمال رهنمون میکند، نیست و سـعادت خـواهی و [[آرمان]] طلبی در هـر موجودی بالخصوص [[انسان]]، فطری آنهاست، بنابراین نقش [[فطرت]] در [[انسان]] به منزله [[هادی]] و [[راهنما]] به سوی [[سعادت]] و کمال که غرض از [[خلقت]] اوست خواهد بود<ref>المیزان، ج۱۶، ص ۱۸۷.</ref> البته درباره [[فطرت]] بحث های گوناگونی مطرح است که بایستی به مدخل مربوط مراجعه شود<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>. | '''۳. برخورداری از [[فطرت الهی]]]:''' یکی دیگر از شایستگیهای والای [[انسان]] این است که [[خداوند]] او را به لحاظ [[خلقت]] و ساختار درونی [[خداشناس]] و خداجو آفریده است. چنان که در سوره [[روم]] میفرماید: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}<ref> بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند؛ سوره روم، آیه:۳۰.</ref>. در [[آیه شریفه]] الف و لام در الدین برای [[عهد]] بوده و مراد از آن [[دین اسلام]] است، یعنی آن [[دینی]] که بایستی به سوی آن اقامه وجه کنی، همان [[دینی]] است که [[خلقت]] بدان [[دعوت]] و [[فطرت الهی]]] به سویش هـدایت میکنـد. بـرای ایـن که [[دین]] چیزی به غیر از [[سنّت]] حیات و راه و روشی کـه انسـان را به سوی [[سعادت]] و کمال رهنمون میکند، نیست و سـعادت خـواهی و [[آرمان]] طلبی در هـر موجودی بالخصوص [[انسان]]، فطری آنهاست، بنابراین نقش [[فطرت]] در [[انسان]] به منزله [[هادی]] و [[راهنما]] به سوی [[سعادت]] و کمال که غرض از [[خلقت]] اوست خواهد بود<ref>المیزان، ج۱۶، ص ۱۸۷.</ref> البته درباره [[فطرت]] بحث های گوناگونی مطرح است که بایستی به مدخل مربوط مراجعه شود<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>. |