آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۲۱: خط ۲۱:


==پرسش‌های وابسته==
==پرسش‌های وابسته==
{{ستون-شروع|3}}
# [[اگر علم غیب منحصر به خداست پس آیا پیامبران یا امامان علم غیب نداشته‌اند؟ (پرسش)|اگر علم غیب منحصر به خداست پس آیا پیامبران یا امامان علم غیب نداشته‌اند؟]]
# [[اگر علم غیب منحصر به خداست پس آیا پیامبران یا امامان علم غیب نداشته‌اند؟ (پرسش)|اگر علم غیب منحصر به خداست پس آیا پیامبران یا امامان علم غیب نداشته‌اند؟]]
# [[چگونه انسان محدود می‌تواند دارای علم غیب نامحدود شود؟ (پرسش)|چگونه انسان محدود می‌تواند دارای علم غیب نامحدود شود؟]]
# [[چگونه انسان محدود می‌تواند دارای علم غیب نامحدود شود؟ (پرسش)|چگونه انسان محدود می‌تواند دارای علم غیب نامحدود شود؟]]
خط ۲۶: خط ۲۷:
# [[آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)|آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟]]
# [[آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)|آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟]]
# [[آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)|آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟]]
# [[آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)|آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟]]
{{پایان}}


==[[:رده:آثار علم غیب معصوم|منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم]]==
==[[:رده:آثار علم غیب معصوم|منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم]]==

نسخهٔ ‏۲۹ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۱۶


آیا علم غیب منحصر به خداست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

  • آیا علم غیب مخصوص خداست؟
  • آیا غیر از خداوند، کسی می‌تواند عالم به غیب باشد؟
  • آیا معصوم از مقام علم غیب بهره‌مند است؟

پاسخ به این پرسش

علامه طباطبایی

آیت الله سید محمد حسین طباطبایی در این باره گفته است:

  • «اول اينكه: علم به غيب بالأصاله و مستقلا خاص خداى تعالى است، به آن معنايى كه توضيح داديم، پس خداى تعالى به ذات خودش عالم به غيب است، و ديگران اگر علمى به غيب داشته باشند به تعليم او دارند، با اين نكته كه از آيه استفاده كرديم روشن می‌‌شود كه هر جا خداى تعالى از انبيا حكايت كرده كه منكر علم غيب خود شده‏اند، منظور اين بوده كه بفهمانند ما رسولان، بالأصاله و مستقلا علم به غيب نداريم، نه اينكه با وحى خدا هم داناى به غيب نمی‌‌شويم، مانند آنجا كه فرموده: ﴿قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ[۱] و آنجا كه فرموده: ﴿وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ[۲]، و آنجا كه فرموده: ﴿قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ[۳].
  • دوم اينكه: بعد از آنكه عموميت جمله‏ ﴿فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا﴾ به وسيله جمله‏ ﴿إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾ شكسته شد، به صورت عام مخصص در آمده كه می‌‌تواند باز هم تخصيص بخورد، هم چنان كه در مورد بحث در باره انبيا تخصيص خورده، چون آيات قرآنى دلالت دارد بر اينكه بر آن حضرت وحى می‌‌شود، مثلا فرموده: ﴿إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ[۴]، و نيز دلالت دارد بر اينكه وحى يكى از مصاديق غيب است. بنا بر اين، يك پيغمبر دسترسى به غيب دارد، هم چنان كه رسول دارد، البته اين در صورتى است كه مراد از رسول در جمله‏ ﴿إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾ مقامى مقابل مقام نبوت باشد، و اما اگر منظور مطلق كسانى باشد كه از ناحيه خدا به سوى خلق گسيل می‌‌شوند نبى هم از همان كسان است، هم چنان كه آيه زير بر اين معنا شهادت می‌‌دهد: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلاَّ ...[۵] چون نبى را هم ارسال شده می‌‌داند، و آيه‏ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ[۶] پس نبى هم مانند رسول جزو استثنا شدگان از عموم نفى است، بدون اينكه عموم مذكور نيازمند به تخصيص جديدى بشود. و همچنين در مورد امام به آن معنايى كه قرآن كلمه امام را در آن استعمال می‌‌كند، چون خداى تعالى امام را به صفت صبر و يقين توصيف كرده، مثلا می‌‌فرمايد: ﴿جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ[۷]، و نيز امامان را چنين توصيف كرده كه پرده و حجاب از پيش رويشان برداشته شده، مثلا فرموده: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ[۸]، و نيز فرموده: ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ[۹] و ما در بعضى از مباحث سابق در اين باره سخن گفتيم. و اما ملائكه آنچه از وحى آسمان كه قبل از نزولش حمل می‌‌كنند، و همچنين آنچه‏ از عالم ملكوت مشاهده می‌‌كنند، نسبت به خود آنان شهود است، نه غيب، هر چند كه براى ما غيب می‌‌باشد، پس نمی‌‌توان ملائكه را مشمول استثنا دانست، علاوه بر اين جمله ﴿فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً﴾ تنها شامل اهل دنيا می‌‌شود كه در روى زمين زندگى می‌‌كنند و اگر بنا باشد از سكنه زمين تجاوز كنيم تا شامل ملائكه هم باشد، بايد مردگان را هم كه امور آخرت را كه به نص قرآن غيب اين عالم است مشاهده می‌‌كنند مشمول استثنا بدانيم، و حال آنكه قطعا مشمول نيستند، براى اينكه اگر مردگان هم مشمول باشند ديگر حتى يك نفر هم در تحت عموم‏ ﴿فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً﴾ باقى نمی‌‌ماند، چون هر انسان زمينى روزى از دنيا می‌‌رود و غيب عالم را می‌‌بيند، و در روز قيامت كه‏ ﴿يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ﴾، و نيز ﴿ذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ﴾ در باره‏‌اش فرموده، تمامى مردم يك جا مبعوث می‌‌شوند، و غيب عالم براى همه مشهود می‌‌گردد، پس همانطور كه اموات مشمول استثنا نيستند، به خاطر اينكه عالم اموات غير اين عالم است، همچنين ملائكه هم مشمول نيستند، براى اينكه عالمشان غير اين عالم است.(...)
  • سوم اينكه: در آيه شريفه عموميت‏ ﴿فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً﴾ استثنا شد، به اينكه رسولان به غيب آگاه می‌‌شوند. چيزى كه هست اين را هم می‌‌فهماند كه رسولان در هر چيزى كه تحقق يافتن رسالتشان مشروط به آن باشد كه نسبت به آن علم غيب داشته باشند، اين علم را خواهند داشت، حال چه متن رسالتشان از قبيل معارف اعتقادى و شرايع دين و قصص و عبرتها و حكمت‏ها و مواعظ باشد، و چه اينكه نشانيهاى رسالتشان باشد و مردم با ديدن آن‏ نشانه و آن معجزه به صدق رسول در ادعاى رسالتش پى ببرند، هم چنان كه در قرآن كريم از بعضى رسولان نمونه‏هايى از اين قبيل حكايت كرده، مثلا در باره صالح فرموده كه به قوم خود گفت: ﴿تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ[۱۰] و در باره عيسى فرموده كه به بنى اسرائيل فرمود: ﴿وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ[۱۱]، و نيز آياتى كه در باره وعده‏هاى رسولان آمده، و پيشگوييهايى كه در خود قرآن كريم آمده، همه اينها از موارد اظهار غيب است»[۱۲].

جستارهای وابسته

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

  1. بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم؛ سوره انعام، آيه ۵۰.
  2. و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم؛ سوره اعراف، آيه ۱۸۸.
  3. بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ سوره احقاف، آيه ۹.
  4. ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی؛ سوره نساء، آيه ۱۶۳.
  5. و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه ...؛ سوره حج، آيه ۵۲.
  6. و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه ...؛ سوره اعراف، آيه ۹۴.
  7. و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند؛ سوره سجده، آيه ۲۴.
  8. و این‌گونه ما گستره «2» آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد؛ سوره انعام، آيه ۷۵.
  9. هرگز! اگر به «دانش بی‌گمان» بدانید، به راستی دوزخ را خواهید دید؛ سوره تكاثر، آيه ۵ و ۶.
  10. سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است؛ سوره هود، آيه ۶۵.
  11. و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست؛ سوره آل عمران، آيه ۴۹.
  12. ترجمه تفسير الميزان، ج‏۲۰، ص۸۶.