عبدالله بن خباب بن ارت: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*[[عبدالله]] [[فرزند]] [[خباب ارت | *[[عبدالله]] [[فرزند]] [[خباب ارت]]<ref>ایمان و اخلاص خبّاب بن ارت صحابی رسول خدا{{صل}} را در شرح حال او در همین کتاب مطالعه نمایید.</ref> از بزرگان [[تابعین]] و از [[یاران امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[کوفه]] و از [[کارگزاران]] [[حضرت]] بر [[نهروان]] بود که [[خوارج]]، او و [[همسر]] و نیز فرزندش را که در [[رحم]] [[مادر]] بود به [[شهادت]] رساندند<ref>اسدالغابه، ج۳، ص۱۵۰؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۱۸۸؛ سفینة البحار، ج۲، ص۱۳۲؛ مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۴؛ رجال طوسی، ص۵۰، ش۶۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۷۷.</ref> | ||
==[[شهادت]] | ==[[شهادت]] عبدالله بن خباب بن ارت و همسرش به دست نهروانیان== | ||
*[[ابوالعباس]] میگوید: موقعی که | *[[ابوالعباس]] میگوید: موقعی که عبدالله بن خباب بن ارت - به همراه [[همسر]] حاملهاش برای [[دیدار]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} عازم [[کوفه]] بود، قبل از آغاز [[جنگ نهروان]] جمعی از [[خوارج]] که از [[بصره]] به [[کوفه]] میآمدند در بین [[راه]] با عبدالله بن خباب بن ارت رو به رو شدند، به عبدالله گفتند: تو کیستی؟ او خود را معرفی کرد و گفت: من عبدالله پسر [[خباب بن ارت]] [[صحابی رسول خدا]]{{صل}} هستم. آنها گفتند: این [[قرآن]] - اشاره به [[قرآنی]] که در گردن خود عبدالله بود- به ما [[دستور]] میدهد تا تو را به [[قتل]] برسانیم! عبدالله گفت: هر چه را [[قرآن]] زنده کرده شما هم زنده کنید و آنچه را [[قرآن]] میرانده است، شما هم بمیرانید<ref>{{عربی|مَا أَحْيَاهُ الْقُرْآنَ فَأَحْيَوْهُ وَ مَا أَمَاتَهُ فَأَمِيتُوهُ}}</ref>. | ||
*در این موقع یکی از [[خوارج]]، خرمایی را که از درخت افتاده بود، برداشت و در دهان گذاشت، دوستانش بر سر او فریاد زدند که: این [[مال]] [[مردم]] است! بیرون بینداز، آن مرد خرما را برای رعایت [[پرهیزکاری]] از دهان بیرون انداخت. سپس یکی دیگر از این [[خوارج]] به خوکی زد و او را کشت؛ باز همراهانش گفتند: این کاری که کردی [[فساد]] فی الارض است، چرا این کار را کردی و خوک را کشتی؟ آن گاه به | *در این موقع یکی از [[خوارج]]، خرمایی را که از درخت افتاده بود، برداشت و در دهان گذاشت، دوستانش بر سر او فریاد زدند که: این [[مال]] [[مردم]] است! بیرون بینداز، آن مرد خرما را برای رعایت [[پرهیزکاری]] از دهان بیرون انداخت. سپس یکی دیگر از این [[خوارج]] به خوکی زد و او را کشت؛ باز همراهانش گفتند: این کاری که کردی [[فساد]] فی الارض است، چرا این کار را کردی و خوک را کشتی؟ آن گاه به ابن خبّاب گفتند: از پدرت برای ما [[حدیثی]] بخوان؟ عبدالله گفت: پدرم از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کرد که فرمود: "به زودی فتنهای رخ میدهد که [[قلب]] [[مؤمن]] در آن میمیرد چنانکه چشمش میمیرد، [[شب]] را با [[ایمان]] میخوابد و روز [[کافر]] میشود، در آن روز تو بندهای مقتول<ref>شاید منظور از این حدیث، این باشد که: «دین خود را حفظ کن، اگر چه کشته شوی، نه آنکه بیدین بمانی اگر چه کشنده باشی».</ref> باش و [[قاتل]] نباش<ref>{{متن حدیث|سَتَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ يَمُوتُ فِيهَا قَلْبُ الرَّجُلِ كَمَا يَمُوتُ بَدَنُهُ يُمْسِي مُؤْمِناً وَ يُصْبِحُ كَافِراً فَكُنْ عَبْدَ اللَّهِ الْمَقْتُولَ وَ لَا تَكُنِ الْقَاتِلَ}}؛ در نقل دیگری آمده که: عبدالله این حدیث را از رسول خدا{{صل}} برای خوارج خواند: {{متن حدیث|يَكُونُ بَعْدِي قَوْمٌ يَقْرَؤُون الْقُرْآنَ لَا يُجاوِزُ تَراقِيَهُمْ...}}.</ref>. | ||
*آن گاه از | *آن گاه از عبدالله درباره [[ابوبکر]] و [[عمر]] سؤال کردند، عبدالله از آنان به [[نیکی]] یاد کرد. سپس درباره [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} قبل از [[حکمیّت]] و درباره [[عثمان]] در آخر عمرش سؤال کردند، باز او به [[نیکی]] یاد کرد، آن گاه درباره [[حضرت علی]]{{ع}} بعد از قبول [[حکمیّت]] پرسیدند. او گفت: به [[راستی]] [[علی]]{{ع}} نسبت به [[خدا]] داناتر و بر [[دین خدا]] محکمتر و از دیگران بصیرتش بیشتر است <ref>{{عربی|إِنَّ عَلِيّاً أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَشَدُّ تَوَقِّياً عَلَى دِينِهِ وَ أَنْفَذُ بَصِيرَةً}}؛</ref> | ||
*آن مردم نادان و [[جاهل]] چون حاضر نبودند در [[شأن]] و [[مقام]] [[حضرت علی]]{{ع}} چیزی بشنوند، به او گفتند: تو پیر و [[هدایت]] نیستی، بلکه تابع اسم و رسم مردان هستی، آن گاه او را به کنار نهری آوردند و سر از بدنش جدا کردند. بعد [[همسر]] حاملهاش را کشتند که [[زن]] در حال [[جان]] دادن گفت: آیا از [[خدا]] نمیترسید؟ آن بیرحم [[مردم]] شکم او را نیز پاره کردند و طفل در [[رحم]] او که نُه ماه تمام داشت را نیز کشتند - و جنایتی که روی [[تاریخ]] را سیاه میکند، مرتکب شدند - این واقعه دردناک در سال ۳۷ [[هجری]] قبل از [[جنگ نهروان]] واقع شد <ref>اسدالغابه، ج۳، ص۱۵۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۸۱؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۱.</ref>. | *آن مردم نادان و [[جاهل]] چون حاضر نبودند در [[شأن]] و [[مقام]] [[حضرت علی]]{{ع}} چیزی بشنوند، به او گفتند: تو پیر و [[هدایت]] نیستی، بلکه تابع اسم و رسم مردان هستی، آن گاه او را به کنار نهری آوردند و سر از بدنش جدا کردند. بعد [[همسر]] حاملهاش را کشتند که [[زن]] در حال [[جان]] دادن گفت: آیا از [[خدا]] نمیترسید؟ آن بیرحم [[مردم]] شکم او را نیز پاره کردند و طفل در [[رحم]] او که نُه ماه تمام داشت را نیز کشتند - و جنایتی که روی [[تاریخ]] را سیاه میکند، مرتکب شدند - این واقعه دردناک در سال ۳۷ [[هجری]] قبل از [[جنگ نهروان]] واقع شد <ref>اسدالغابه، ج۳، ص۱۵۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۸۱؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۱.</ref>. | ||
*[[خوارج]] [[نهروان]] از روی [[جهالت]] و [[نادانی]] و ظاهربینی، [[فساد]] و [[تباهی]] را به جایی رساندند که هر غیر [[مسلمان]] چه برسد به [[مسلمان]] [[اعمال زشت]] آنها را تقبیح میکنند آنها با [[تظاهر]] به [[زهد]] و [[پرهیزکاری]] از خوردن یک خرمای بیارزش در وسط [[راه]] افتاده را [[حرام]] میدانستند و حتی کشتن خوکی که [[آزار]] میرساند [[ظلم]] تلقی میکردند اما کشتن [[صحابی رسول خدا]]{{صل}} را بدون آنکه [[جرم]] و گناهی مرتکب شده باشد و تنها به [[جرم]] این که گفته است: [[علی بن ابی طالب]] عالم و [[آگاه]] به [[احکام الهی]] است، را میکشند و بعد [[همسر]] و [[فرزند]] در [[رحم]] او را که در هیچ [[مکتب]] و مرامی حتی در مکتبهای مادی هم [[جرم]] و گناهی ندارد به [[قتل]] میرسانند! آیا [[کیفر]] و جزای چنین افرادی احمق و [[نادان]] که در ریختن [[خون]] بیگناهان تردیدی به خود [[راه]] نمیدادند غیر از همان راهی است که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[انتخاب]] کرد و موقعی که بر حضرتش شمشیرها کشیدند و آماده ریختن [[خون]] مسلمانانی شدند که تنها جرمشان [[پیروی]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود، [[فرمان]] [[جنگ]] و مقابله با آنها را صادر کرد و در کمتر از یک روز تمامی آنها جز نه نفرشان همه را به [[هلاکت]] رساند و با این کار ریشه آن گروه خود سر و [[بیخرد]] و خونریز را از بُن برآورد و برای همیشه به [[قدرت]] و [[توانایی]] آن گروه خاتمه داد.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۷۷-۸۸۰.</ref> | *[[خوارج]] [[نهروان]] از روی [[جهالت]] و [[نادانی]] و ظاهربینی، [[فساد]] و [[تباهی]] را به جایی رساندند که هر غیر [[مسلمان]] چه برسد به [[مسلمان]] [[اعمال زشت]] آنها را تقبیح میکنند آنها با [[تظاهر]] به [[زهد]] و [[پرهیزکاری]] از خوردن یک خرمای بیارزش در وسط [[راه]] افتاده را [[حرام]] میدانستند و حتی کشتن خوکی که [[آزار]] میرساند [[ظلم]] تلقی میکردند اما کشتن [[صحابی رسول خدا]]{{صل}} را بدون آنکه [[جرم]] و گناهی مرتکب شده باشد و تنها به [[جرم]] این که گفته است: [[علی بن ابی طالب]] عالم و [[آگاه]] به [[احکام الهی]] است، را میکشند و بعد [[همسر]] و [[فرزند]] در [[رحم]] او را که در هیچ [[مکتب]] و مرامی حتی در مکتبهای مادی هم [[جرم]] و گناهی ندارد به [[قتل]] میرسانند! آیا [[کیفر]] و جزای چنین افرادی احمق و [[نادان]] که در ریختن [[خون]] بیگناهان تردیدی به خود [[راه]] نمیدادند غیر از همان راهی است که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[انتخاب]] کرد و موقعی که بر حضرتش شمشیرها کشیدند و آماده ریختن [[خون]] مسلمانانی شدند که تنها جرمشان [[پیروی]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود، [[فرمان]] [[جنگ]] و مقابله با آنها را صادر کرد و در کمتر از یک روز تمامی آنها جز نه نفرشان همه را به [[هلاکت]] رساند و با این کار ریشه آن گروه خود سر و [[بیخرد]] و خونریز را از بُن برآورد و برای همیشه به [[قدرت]] و [[توانایی]] آن گروه خاتمه داد.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۷۷-۸۸۰.</ref> |
نسخهٔ ۲۰ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۵۱
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
- عبدالله فرزند خباب ارت[۱] از بزرگان تابعین و از یاران امیرالمؤمنین(ع) در کوفه و از کارگزاران حضرت بر نهروان بود که خوارج، او و همسر و نیز فرزندش را که در رحم مادر بود به شهادت رساندند[۲].[۳]
شهادت عبدالله بن خباب بن ارت و همسرش به دست نهروانیان
- ابوالعباس میگوید: موقعی که عبدالله بن خباب بن ارت - به همراه همسر حاملهاش برای دیدار امیرالمؤمنین(ع) عازم کوفه بود، قبل از آغاز جنگ نهروان جمعی از خوارج که از بصره به کوفه میآمدند در بین راه با عبدالله بن خباب بن ارت رو به رو شدند، به عبدالله گفتند: تو کیستی؟ او خود را معرفی کرد و گفت: من عبدالله پسر خباب بن ارت صحابی رسول خدا(ص) هستم. آنها گفتند: این قرآن - اشاره به قرآنی که در گردن خود عبدالله بود- به ما دستور میدهد تا تو را به قتل برسانیم! عبدالله گفت: هر چه را قرآن زنده کرده شما هم زنده کنید و آنچه را قرآن میرانده است، شما هم بمیرانید[۴].
- در این موقع یکی از خوارج، خرمایی را که از درخت افتاده بود، برداشت و در دهان گذاشت، دوستانش بر سر او فریاد زدند که: این مال مردم است! بیرون بینداز، آن مرد خرما را برای رعایت پرهیزکاری از دهان بیرون انداخت. سپس یکی دیگر از این خوارج به خوکی زد و او را کشت؛ باز همراهانش گفتند: این کاری که کردی فساد فی الارض است، چرا این کار را کردی و خوک را کشتی؟ آن گاه به ابن خبّاب گفتند: از پدرت برای ما حدیثی بخوان؟ عبدالله گفت: پدرم از رسول خدا(ص) نقل کرد که فرمود: "به زودی فتنهای رخ میدهد که قلب مؤمن در آن میمیرد چنانکه چشمش میمیرد، شب را با ایمان میخوابد و روز کافر میشود، در آن روز تو بندهای مقتول[۵] باش و قاتل نباش[۶].
- آن گاه از عبدالله درباره ابوبکر و عمر سؤال کردند، عبدالله از آنان به نیکی یاد کرد. سپس درباره امیرالمؤمنین(ع) قبل از حکمیّت و درباره عثمان در آخر عمرش سؤال کردند، باز او به نیکی یاد کرد، آن گاه درباره حضرت علی(ع) بعد از قبول حکمیّت پرسیدند. او گفت: به راستی علی(ع) نسبت به خدا داناتر و بر دین خدا محکمتر و از دیگران بصیرتش بیشتر است [۷]
- آن مردم نادان و جاهل چون حاضر نبودند در شأن و مقام حضرت علی(ع) چیزی بشنوند، به او گفتند: تو پیر و هدایت نیستی، بلکه تابع اسم و رسم مردان هستی، آن گاه او را به کنار نهری آوردند و سر از بدنش جدا کردند. بعد همسر حاملهاش را کشتند که زن در حال جان دادن گفت: آیا از خدا نمیترسید؟ آن بیرحم مردم شکم او را نیز پاره کردند و طفل در رحم او که نُه ماه تمام داشت را نیز کشتند - و جنایتی که روی تاریخ را سیاه میکند، مرتکب شدند - این واقعه دردناک در سال ۳۷ هجری قبل از جنگ نهروان واقع شد [۸].
- خوارج نهروان از روی جهالت و نادانی و ظاهربینی، فساد و تباهی را به جایی رساندند که هر غیر مسلمان چه برسد به مسلمان اعمال زشت آنها را تقبیح میکنند آنها با تظاهر به زهد و پرهیزکاری از خوردن یک خرمای بیارزش در وسط راه افتاده را حرام میدانستند و حتی کشتن خوکی که آزار میرساند ظلم تلقی میکردند اما کشتن صحابی رسول خدا(ص) را بدون آنکه جرم و گناهی مرتکب شده باشد و تنها به جرم این که گفته است: علی بن ابی طالب عالم و آگاه به احکام الهی است، را میکشند و بعد همسر و فرزند در رحم او را که در هیچ مکتب و مرامی حتی در مکتبهای مادی هم جرم و گناهی ندارد به قتل میرسانند! آیا کیفر و جزای چنین افرادی احمق و نادان که در ریختن خون بیگناهان تردیدی به خود راه نمیدادند غیر از همان راهی است که امیرالمؤمنین(ع) انتخاب کرد و موقعی که بر حضرتش شمشیرها کشیدند و آماده ریختن خون مسلمانانی شدند که تنها جرمشان پیروی از امیرالمؤمنین(ع) بود، فرمان جنگ و مقابله با آنها را صادر کرد و در کمتر از یک روز تمامی آنها جز نه نفرشان همه را به هلاکت رساند و با این کار ریشه آن گروه خود سر و بیخرد و خونریز را از بُن برآورد و برای همیشه به قدرت و توانایی آن گروه خاتمه داد.[۹]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ایمان و اخلاص خبّاب بن ارت صحابی رسول خدا(ص) را در شرح حال او در همین کتاب مطالعه نمایید.
- ↑ اسدالغابه، ج۳، ص۱۵۰؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۱۸۸؛ سفینة البحار، ج۲، ص۱۳۲؛ مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۴؛ رجال طوسی، ص۵۰، ش۶۲.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۸۷۷.
- ↑ مَا أَحْيَاهُ الْقُرْآنَ فَأَحْيَوْهُ وَ مَا أَمَاتَهُ فَأَمِيتُوهُ
- ↑ شاید منظور از این حدیث، این باشد که: «دین خود را حفظ کن، اگر چه کشته شوی، نه آنکه بیدین بمانی اگر چه کشنده باشی».
- ↑ «سَتَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ يَمُوتُ فِيهَا قَلْبُ الرَّجُلِ كَمَا يَمُوتُ بَدَنُهُ يُمْسِي مُؤْمِناً وَ يُصْبِحُ كَافِراً فَكُنْ عَبْدَ اللَّهِ الْمَقْتُولَ وَ لَا تَكُنِ الْقَاتِلَ»؛ در نقل دیگری آمده که: عبدالله این حدیث را از رسول خدا(ص) برای خوارج خواند: «يَكُونُ بَعْدِي قَوْمٌ يَقْرَؤُون الْقُرْآنَ لَا يُجاوِزُ تَراقِيَهُمْ...».
- ↑ إِنَّ عَلِيّاً أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَشَدُّ تَوَقِّياً عَلَى دِينِهِ وَ أَنْفَذُ بَصِيرَةً؛
- ↑ اسدالغابه، ج۳، ص۱۵۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۸۱؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۱.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۸۷۷-۸۸۰.