ذیل چندین [[آیه]] از ابوسلمه یاد شده که [[شأن]] نزولِ آنها بوده است:
#بنابه گزارش بلنسی آیه {{متن قرآن|مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا}}<ref>«هر کس رهیاب شود تنها به سود خود راه یافته و هر کس گمراه شود تنها به زیان خود گمراه گردیده است و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر دوش نخواهد گرفت و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمیکنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.</ref> در شأن ابوسلمه [[مؤمن]] نازل شده است<ref>مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۱۲۹.</ref>.
#[[قرطبی]] در [[سبب نزول]] آیه {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ لَيُدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلًا يَرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِيمٌ حَلِيمٌ}}<ref>«و آنان که در راه خداوند هجرت گزیدند سپس کشته شدند یا درگذشتند خداوند به آنان روزی نیکویی خواهد داد و بیگمان خداوند بهترین روزیدهندگان است به یقین آنان را به جایگاهی که آن را میپسندند در میآورد و بیگمان خداوند بردباری داناست» سوره حج، آیه ۵۸-۵۹.</ref> مینویسد: با درگذشت [[عثمان بن مظعون]] و ابوسلمه در [[مدینه]]، بعضی از [[مسلمانان]]، شهادت در [[راه خدا]] را (برای [[مهاجران]]) [[برتر]] از [[مرگ طبیعی]] میدانستند که در پی آن، این آیه نازل شد و آنان را برابر قرار داد.<ref>قرطبی، ج ۱۲، ص ۵۹.</ref>
#از سوی برخی، مقصود از {{متن قرآن|مَنْ يَأْتِي آمِنًا}}<ref>« آنکه در امن و امان میآید» سوره فصلت، آیه ۴۰.</ref> ابوسلمه دانسته شده است: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يُلْقَى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَمْ مَنْ يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>«آیا آن کس که در روز رستخیز در آتش افکنده میشود بهتر است یا آنکه در امن و امان میآید؟ » سوره فصلت، آیه ۴۰.</ref><ref>قرطبی، ج ۱۵، ص ۲۳۹.</ref> جز این، در ذیل چند آیه از [[ابو سلمه]] مؤمن و [[برادر]] کافرش [[اسود بن عبدالاسد]] در مقابل هم یاد شده است. گویا این گروه از [[مفسّران]] درصدد برآمدهاند با ذکر نام آن دو در ذیل این [[آیات]] که نوعی [[تقابل]] میان [[کافر]] و مؤمن را بیان میکند، نمونهای از این تقابل را در صدراسلام نشان دهند.
فراء در معانی القرآن میگوید: آیات {{متن قرآن|فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِيَهْ إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسَابِيَهْ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الأَيَّامِ الْخَالِيَةِ}} <ref>«امّا آنکه کارنامهاش به دست راست وی داده شود میگوید: بگیرید کارنامه مرا بخوانید! بیگمان میدانستم که با حساب خویش روبهرو خواهم شد. و او در زندگانی پسندیدهای به سر خواهد برد. در بهشتی فرازین، که میوههایش در دسترس است. بخورید و بیاشامید! گواراتان باد برای آنچه در روزهای گذشته انجام دادهاید»؛ سوره حاقه، آیه: ۱۹-۲۴.</ref> در شأن ابوسلمه نازل شد. و سیزده [[آیه]] بعد از آن در [[شأن]] [[اسود]] [[برادر]] وی فرود آمد<ref>معانی القرآن، ج ۳، ص ۱۸۲.</ref>. این [[شأن نزول]] را [[سمرقندی]] نیز از ابنعبّاس<ref>سمرقندی، ج ۳، ص ۳۹۹.</ref> و [[قرطبی]] از [[ضحاک]] و [[مقاتل]]<ref>قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۷۵.</ref> [[نقل]] کرده است.
به نقل از ابنعبّاس، [[آیات]] {{متن قرآن|فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا وَيَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُورًا وَيَصْلَى سَعِيرًا إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُورًا إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن يَحُورَ }} <ref>«اما آن کس که کارنامهاش را به دست راست وی دهند، به زودی با حسابی آسان به حساب او رسیدگی میشود، و شادان نزد خانوادهاش باز میگردد، و اما آنکه کارنامهاش را از پس پشت وی به او دهند، به زودی (به لابه)، مرگ (خود) را فرا میخواند، و بر آتشی افروخته درمیآید. بیگمان، او در میان خانوادهاش شادان بود، او میپنداشت هرگز (به پیشگاه خداوند) باز نمیگردد» سوره انشقاق، آیه: ۷- ۱۴.</ref> نیز در شأن [[ابوسلمه]] و برادرش دانسته شده است<ref> قرطبی، ج ۱۹، ص ۱۷۸ و ۱۷۹.</ref>. در [[تفسیر قمی]] همین شأن نزول به نقل از [[امام باقر]]{{ع}} دیده میشود<ref> قمی، ج ۲، ص ۴۴۰.</ref>.
ذیل آیات {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلالَهُمَا نَهَرًا وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالا وَأَعَزُّ نَفَرًا }}<ref>«و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم هر دو باغستان میوه خویش را میآورد و از آن چیزی کم نمینهاد و ما در میان آن دو (باغستان) جویباری روانه ساخته بودیم و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش -که با وی گفت و گو میکرد- گفت: من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم» سوره کهف، آیه ۳۲-۳۴.</ref> در کنار چند نظر درباره شأن نزول آن، از ابنعبّاس و کلبی نقل است که این آیات در شأن ابوسلمه و برادرش اسود نازل شده است.<ref>قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۵۹.</ref>. این آیات که تا آیه ۴۳ یک [[سیاق]] دارد، تمثیلی از حال دو برادر است که یکی از آن دو دارای دو باغ پر ثمر بوده و در حالی که خود را نیرومندتر و ثروتمندتر از رفیقش میدانسته، به این [[پندار]] رسیده است که هر آنچه دارد، زوالناپذیر است و همین پندار، سبب [[انکار]] [[قیامت]] و [[کفر]] وی شده، [[نصایح]] برادرش در او بیاثر میماند. آنگاه که [[خداوند]]، همه آنچه را به او داده میگیرد، به شدّت پشیمان شده، [[آرزو]] میکند که ای کاش به پروردگارش [[شرک]] نمیورزید! قرطبی در ذیل آیه پیشین از [[سوره کهف]]، به [[نقل]] از [[ثعلبی]] و [[قشیری]] مینویسد: {{متن قرآن|قَائِلٌ }} و {{متن قرآن|قَرِينٌ}} در [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ}}<ref>«گویندهای از ایشان میگوید: همانا مرا همدمی بود» سوره صافات، آیه ۵۱.</ref> وی مینویسد: هر یک از این دو [[برادر]]، چهار هزار [[دینار]] به [[ارث]] [[برده]] بود. یکی از آن دو همه داراییاش را در [[راه خدا]] [[انفاق]] کرد و آنگاه از برادرش خیری خواست و او ـ چنان که ادامه [[آیات]] اشاره دارد ـ در مقابل درخواست برادرش به [[توبیخ]] وی و اینکه چرا از [[تصدیقکنندگان]] و [[ایمان]] دارندگان به [[معاد]] است، پرداخت<ref>قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۵۹.</ref>.<ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[ ابو سلمه مخزومی (مقاله)|مقاله «ابو سلمه مخزومی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref>
وی را یازدهمین مسلمان دانستهاند[۳]. گفتهاند: با گروهی خدمترسول خدا رسید و پیامبر، اسلام را بر آنها عرضه و آیاتی از قرآن را بر آنان قرائت کرد و مسلمان شدند[۴]. ابوسلمه، یکیاز هفده نفر قریشی بود که هنگام بعثت، نوشتن میدانست[۵]. او و همسرش ام سلمه که پس از شهادت شوهرش، افتخار همسری پیامبر(ص) را یافت، از نخستین مسلمانانی بودند که به حبشهمهاجرت کردند[۶]. در بازگشت، در پناه داییاش ابوطالب وارد مکّه شد[۷]. چون از آزار و اذیّت مشرکان قریش درامان نماند، پس از آنکه فهمید گروهی از مردم مدینه، ایمان آوردهاند، به آنجا هجرت کرد. او را نخستین صحابی دانستهاند که یک سال پیش از بیعت عقبه، به مدینه مهاجرت کرد[۸]. دربین راه، مردانی از تیره بنیمغیره، همسرش امّسلمه را که از آن قبیله بود و افرادی از بنیعبدالاسد، فرزندش سَلَمه را که در دامان مادر بود، از روی تعصّب قبیلهای، از او جدا کردند و مانع رفتن آنان با ابوسلمه شدند؛ ولی آنان پس از نزدیک یک سال دوری و تحمّلمشکلات، توانستند خود را به مدینه رسانده، به ابوسلمه ملحق شوند[۹].
پیامبر(ص) پس از هجرت، بین او و سعد بن خیثمهعقد اخوّت بست[۱۰]. وی افتخار حضور در جنگ بدر[۱۱] و جانشینی پیامبر در مدینه در غزوه ذیالعشیره را داشته است[۱۲]. در جنگ اُحد، مجروح[۱۳] و با همان حال، در غزوه حمراءالاسد نیز با پیامبر(ص) همراه شد. پس از یک ماه که زخم بازوی خود را مداوا کرد و به ظاهر بهبود یافت، پیامبر، وی را به فرماندهی گروهی صد وپنجاه نفری برگزید و ضمن سفارش به تقوا و خیر، به سوی قَطَن (سرزمینبنیاسد) فرستاد[۱۴]. هنگام بازگشت از این سریّه، بر اثر جراحتی که در جنگ اُحد برداشته بود، در روزهای پایانی ماه جمادیالآخر چهارم هجری از دنیا رفت و در مدینه دفن شد [۱۵].
گفته شده که هنگام مرگش دعا کرد: خداوندجانشین خوبی برای او در خانوادهاش قرار دهد. و نیز گفتهاند: درواپسین لحظات حیاتش، پیامبر بر بالین وی حاضر شد. برای او دعا کرد و پس از مفارقت روح از بدنش، چشمان او را برهم نهاد[۱۶]. طبری مینویسد: پیامبر در نماز بر جنازه او نُه تکبیر گفت، و در پاسخ کسانیکه پنداشتند برای پیامبر(ص) سهو یا نسیانی رخ داده، فرمود: اگر بر «ابیسلمه» هزار تکبیر هم گفته شود، سزاوار آن است[۱۷].[۱۸]