←غزوات و سرایا
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
==[[غزوات]] و [[سرایا]]== | ==[[غزوات]] و [[سرایا]]== | ||
[[تاریخ]] نگاران، بدون، هیچ اختلافی، از شرکت ابوبکر در غزوههای [[بدر]]، [[احد]]، [[خندق]]، [[حدیبیه]] و دیگر | [[تاریخ]] نگاران، بدون، هیچ اختلافی، از شرکت ابوبکر در غزوههای [[بدر]]، [[احد]]، [[خندق]]، [[حدیبیه]] و دیگر نبردهای رسول خدا{{صل}} خبر دادهاند<ref>ابن اثیر، ج۳، ص۳۱۸.</ref>، اما هیچ کدام وی و عمر را در ردیف جنگاوران و [[شجاعان]] [[عرب]] نام نبردهاند. [[اسکافی]]<ref>اسکافی، ص۹۴-۸۹.</ref> ضمن نام بردن از شجاعان عرب، گوید: [[جهاد]] [[فضیلت]] و مراتبی دارد که [[ابوبکر]] هیچ یک از آن مراتب را نداشت و [[امام علی]]{{ع}} در [[درجه]] بالای همه آن مراتب بود. نقش ابوبکر و [[عمر]] در این [[نبردها]]، جز در مواردی که از [[نبرد]] گریختهاند، نظارهگری بود، به گونهای که نه با کسی درآویختند، نه کسی را از دور یا نزدیک آسیب زدند و نه کوچکترین آسیبی دیدند. آنان در [[تدبیر]] نبردهای عصر [[رسول خدا]]{{صل}} نیز، نه نقشی ایفا کردند و نه کمترین [[رأی]] و اندیشهای ارائه دادند. از این روست که [[عمرو بن عاص]] در نبرد ([[ذات السلاسل]]) به دلیل تدبیر نظامی و با کمترین سابقه [[مسلمانی]] بر ابوبکر و عمر، [[امیر]] و [[فرمانده]] میشود و ابوبکر مشاوره و رأی [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} را در [[جنگهای رده]] میپذیرد. | ||
نخستین حرکت نظامی که از ابوبکر در آن یاد میشود، [[سریه]] [[عبیدة بن حارث]] است که [[ابن اسحاق]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۴۴-۲۴۲.</ref> از او سرودهای درباره این سریه و پاسخ ابن | |||
نخستین حرکت نظامی که از ابوبکر در آن یاد میشود، [[سریه]] [[عبیدة بن حارث]] است که [[ابن اسحاق]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۴۴-۲۴۲.</ref> از او سرودهای درباره این سریه و پاسخ [[ابن زِبَعری]] را نقل کرده است. [[ابن هشام]] بدون أنتساب این اشعار به فرد خاصی گوید: بسیاری از [[اهل]] [[علم]] انتساب آنها را به ابوبکر و ابن زِبَعری رد میکنند. همچنین بنا بر [[روایت]] ابن اسحاق، ابوبکر در پاسخ به [[سرزنش]] [[قریش]] درباره [[هتک حرمت]] [[عبدالله بن جحش]] به [[ماههای حرام]] نیز شعری سرود که در آن کارهای قریش به مراتب زشتتر از هتک حرمت ماههای حرام [[وصف]] شده است.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوبکر بن ابیقحافه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۶۲.</ref> | |||
===[[بدر]]=== | ===[[بدر]]=== | ||
ابوبکر در [[جنگ بدر]] شرکت کرد و با عمر و [[عبدالرحمان بن عوف]] به نوبت بر یک شتر سوار میشدند<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۶۴؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۴.</ref>. [[سپاه اسلام]] در بطحاء ازهر زیر درختی فرود آمد و ابوبکر برای رسول خدا{{صل}} جایگاه نمازی درست کرد و آن [[حضرت]] در آن [[نماز]] خواند<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۶.</ref>. هنگامی که رسول خدا{{صل}} از ورود [[سپاه قریش]] برای [[حمایت]] از کاروان تجاری [[مکه]] باخبر شد، با اصحابش [[مشورت]] کرد و [[ابن اسحاق]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۶۶.</ref> و واقدی<ref>المغازی، ج۱، ص۴۸.</ref>، بدون اشاره به سخنان [[ابوبکر]] و [[عمر]]، گویند: آنان سخنان خوبی گفتند. [[رسول خدا]]{{صل}} با اعلام [[آمادگی]] دیگر [[صحابه]]، به قصد [[نبرد]] به [[بدر]] آمد و همراه ابوبکر، به کسب اطلاعاتی از [[قریش]] پرداخت و پس از آراستن [[لشکر]]، همراه وی در عریش (سایبان) قرار گرفت و دست [[تضرع]] به [[درگاه الهی]] بلند کرد. ابوبکر ایشان را به [[یاری]] [[خداوند]] [[دلداری]] میداد که [[حضرت]] به [[خواب]] رفته و سپس برخاست و به ابوبکر[[بشارت]] [[پیروزی]] [[مسلمانان]] را داد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۷۹-۲۷۸.</ref>. [[ترس]]، عدم [[تدبیر]] نظامی و [[مقاوم]] نبودن ابوبکر در نبرد (یا به تعبیری محافظه کاری او در [[خشونت]] با قریش)، سبب شد رسول خدا{{صل}} وی را در عریشی که به پیشنهاد [[انصار]] برپا شد، نزد خود نگه دارد و در نخستین [[رویارویی]] [[اسلام]] و [[شرک]]، او را از برخورد مستقیم با [[دشمن]] دور بدارد<ref>مفید، الافصاح، ص۱۹۳-۲۰۰.</ref>. گویند: ابوبکر در [[نبرد بدر]] [[فرمانده]] [[میمنه]] [[سپاه اسلام]] بود، اما واقدی با رد آن گوید: فرمانده میمنه و [[میسره]] سپاه اسلام و قریش در نبرد بدر مشخص نیست<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۸.</ref> ابوبکر، [[عبدالرحمان]] پسر خود را در میان [[سپاه قریش]] دید. ندایش کرد و از او درباره اموالش پرسید. عبدالرحمان پاسخ داد: میان من و تو [[شمشیر]] است، نه درخواست [[مال]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۹۱. اگر منظور اموال ثابت نباشد، با خبر انتقال دارایی ابوبکر به مدنیه تعارض دارد.</ref>. | ابوبکر در [[جنگ بدر]] شرکت کرد و با عمر و [[عبدالرحمان بن عوف]] به نوبت بر یک شتر سوار میشدند<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۶۴؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۴.</ref>. [[سپاه اسلام]] در بطحاء ازهر زیر درختی فرود آمد و ابوبکر برای رسول خدا{{صل}} جایگاه نمازی درست کرد و آن [[حضرت]] در آن [[نماز]] خواند<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۶.</ref>. هنگامی که رسول خدا{{صل}} از ورود [[سپاه قریش]] برای [[حمایت]] از کاروان تجاری [[مکه]] باخبر شد، با اصحابش [[مشورت]] کرد و [[ابن اسحاق]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۶۶.</ref> و واقدی<ref>المغازی، ج۱، ص۴۸.</ref>، بدون اشاره به سخنان [[ابوبکر]] و [[عمر]]، گویند: آنان سخنان خوبی گفتند. [[رسول خدا]]{{صل}} با اعلام [[آمادگی]] دیگر [[صحابه]]، به قصد [[نبرد]] به [[بدر]] آمد و همراه ابوبکر، به کسب اطلاعاتی از [[قریش]] پرداخت و پس از آراستن [[لشکر]]، همراه وی در عریش (سایبان) قرار گرفت و دست [[تضرع]] به [[درگاه الهی]] بلند کرد. ابوبکر ایشان را به [[یاری]] [[خداوند]] [[دلداری]] میداد که [[حضرت]] به [[خواب]] رفته و سپس برخاست و به ابوبکر[[بشارت]] [[پیروزی]] [[مسلمانان]] را داد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۷۹-۲۷۸.</ref>. [[ترس]]، عدم [[تدبیر]] نظامی و [[مقاوم]] نبودن ابوبکر در نبرد (یا به تعبیری محافظه کاری او در [[خشونت]] با قریش)، سبب شد رسول خدا{{صل}} وی را در عریشی که به پیشنهاد [[انصار]] برپا شد، نزد خود نگه دارد و در نخستین [[رویارویی]] [[اسلام]] و [[شرک]]، او را از برخورد مستقیم با [[دشمن]] دور بدارد<ref>مفید، الافصاح، ص۱۹۳-۲۰۰.</ref>. گویند: ابوبکر در [[نبرد بدر]] [[فرمانده]] [[میمنه]] [[سپاه اسلام]] بود، اما واقدی با رد آن گوید: فرمانده میمنه و [[میسره]] سپاه اسلام و قریش در نبرد بدر مشخص نیست<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۸.</ref> ابوبکر، [[عبدالرحمان]] پسر خود را در میان [[سپاه قریش]] دید. ندایش کرد و از او درباره اموالش پرسید. عبدالرحمان پاسخ داد: میان من و تو [[شمشیر]] است، نه درخواست [[مال]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۹۱. اگر منظور اموال ثابت نباشد، با خبر انتقال دارایی ابوبکر به مدنیه تعارض دارد.</ref>. |