جز
جایگزینی متن - 'روبه' به 'روبه'
جز (جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع') |
جز (جایگزینی متن - 'روبه' به 'روبه') |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
==[[روایات بعثت]]== | ==[[روایات بعثت]]== | ||
روایات مربوط به بعثت رسول خدا{{صل}}، به چند صورت این رویداد را بیان کردهاند و به بررسی کامل نیاز دارند، اما بیتردید برخی از این روایات را نمیتوان پذیرفت. بر اساس خبری مشهور، اما [[نادرست]]، آن حضرت پس از آنکه با [[فرشته وحی]] | روایات مربوط به بعثت رسول خدا{{صل}}، به چند صورت این رویداد را بیان کردهاند و به بررسی کامل نیاز دارند، اما بیتردید برخی از این روایات را نمیتوان پذیرفت. بر اساس خبری مشهور، اما [[نادرست]]، آن حضرت پس از آنکه با [[فرشته وحی]] روبه رو شد و مورد خطاب [[آیه]] {{متن قرآن|اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ}}<ref>«بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید» سوره علق، آیه ۱.</ref>؛ قرار گرفت و پاسخ داد که خواندن نمیداند، از سوی [[جبرئیل]] مورد فشار و تکانهای جسمی شدید قرار گرفت تا آنکه پس از سه مرتبه، سرانجام توانست آن [[آیات]] را بخواند. آن [[حضرت]] سپس از [[غار حرا]] پایین آمد و از [[ترس]] آنکه [[مردم]] او را به [[جن]]زدگی و امثال آن متهم کنند، نزدیک بود خود را از [[کوه]] پرتاب کند. وی نزد همسرش [[حضرت خدیجه]]{{س}} رفت و او را از ماجرا باخبر کرد و چون [[خدیجه]] ایشان را هراسناک و [[وحشت]] زده دید، دلداریاش داد که [[امیدوار]] است او [[برگزیده خداوند]] باشد و به سبب ویژگیهایی همچون مهمان نوازی، [[صله رحم]] و [[راستگویی]] که ایشان دارد، [[خدا]] او را [[خوار]] نخواهد کرد. | ||
در [[روایت]] دیگری آمده است که خدیجه{{ع}} نزد پسرعمویش، [[ورقة بن نوفل]] رفت و ماجرا را برای او تعریف کرد و او نیز به ایشان [[دلداری]] داد که نگران نباشد که همسرش [[پیامبر]] این [[امت]] خواهد شد و... <ref>برای اطلاع از این روایات، ر.ک: ابن هشام، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۳؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۵۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۹۹-۲۹۸؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۱۴۰-۱۳۵.</ref>. | در [[روایت]] دیگری آمده است که خدیجه{{ع}} نزد پسرعمویش، [[ورقة بن نوفل]] رفت و ماجرا را برای او تعریف کرد و او نیز به ایشان [[دلداری]] داد که نگران نباشد که همسرش [[پیامبر]] این [[امت]] خواهد شد و... <ref>برای اطلاع از این روایات، ر.ک: ابن هشام، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۳؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۵۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۹۹-۲۹۸؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۱۴۰-۱۳۵.</ref>. | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
گزارش دیگری حاکی از آن است که قریش، مسلمانان را از [[مکه]] [[اخراج]] و در شعب ابی طالب محاصره کردند<ref> یعقوبی، ج۲، ص۳۱.</ref>، اما با توجه به نزدیکی شعب ابی طالب به مکه<ref>ر.ک: مدخل شعب ابی طالب.</ref>، [[همراهی]] برخی از قریش همچون [[ابوالبختری بن هشام]] و [[غلام]] [[حکیم بن حزام]] در رساندن آذوقه به [[حضرت خدیجه]]{{س}} در شعب ابی طالب<ref>ابن هشام، ج۱، ص۳۷۹؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۳۶.</ref>، [[نقض پیمان]] [[قریش]] بر ضد [[بنی هاشم]] از سوی [[ابوالبختری]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۸۲.</ref>، [[مخالفت]] با این [[پیمان]] از سوی عدهای از [[قریش]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۴؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۴۲؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۳۱۴.</ref>، امکان [[خرید و فروش]] و [[امنیت]] داشتن محصوران در موسم [[حج]]<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳.</ref> و اندک بودن تعبیر [[اخراج]] در گزارشهای [[تاریخی]]، به نظر میرسد اخراج صورت نگرفته باشد. [[زمان]] محاصره در شعب [[ابی طالب]] را بیشتر منابع سه سال، از سال هفتم تا دهم آوردهاند<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳؛ ابن حبیب، المحبر، ص۱۱: بیهقی، دلائل، ج۲، ص۳۱۲.</ref>، اما از سال ششم<ref>یعقوبی، ج۲، ص۳۱؛ مقدسی، ج۲، ص۵۵.</ref> دو سال<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۶۴؛ ابن هشام، ج۱، ص۳۷۹.</ref>، دو سال و نیم<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۰۰.</ref> و چند سال<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۶۴.</ref> هم گفتهاند. بنا بر مشهور، [[رسول خدا]]{{صل}} همراه با بنی هاشم با [[تحمل]] دشواریهای بسیار، سه سال در شعب ابی طالب ماندند تا جایی که رسول خدا{{صل}}، [[حضرت خدیجه]]{{س}} و [[ابوطالب]]، تمام [[اموال]] خود را در این [[راه]] صرف کردند و به [[سختی]] و تُهی دستی دچار شدند<ref>یعقوبی، ج۲، ص۳۱.</ref>. شدت سختی چنان بود که در بیرون شعب، صدای [[کودکان]] از [[گرسنگی]] شنیده میشد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۳۱۵؛ ابن کثیر، ج۳، ص۱۰۷.</ref> و گفتهاند جز مخفیانه چیزی به آنان نمیرسید<ref>ابن هشام، ج۱، ص۳۷۹.</ref>. | گزارش دیگری حاکی از آن است که قریش، مسلمانان را از [[مکه]] [[اخراج]] و در شعب ابی طالب محاصره کردند<ref> یعقوبی، ج۲، ص۳۱.</ref>، اما با توجه به نزدیکی شعب ابی طالب به مکه<ref>ر.ک: مدخل شعب ابی طالب.</ref>، [[همراهی]] برخی از قریش همچون [[ابوالبختری بن هشام]] و [[غلام]] [[حکیم بن حزام]] در رساندن آذوقه به [[حضرت خدیجه]]{{س}} در شعب ابی طالب<ref>ابن هشام، ج۱، ص۳۷۹؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۳۶.</ref>، [[نقض پیمان]] [[قریش]] بر ضد [[بنی هاشم]] از سوی [[ابوالبختری]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۸۲.</ref>، [[مخالفت]] با این [[پیمان]] از سوی عدهای از [[قریش]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۴؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۴۲؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۳۱۴.</ref>، امکان [[خرید و فروش]] و [[امنیت]] داشتن محصوران در موسم [[حج]]<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳.</ref> و اندک بودن تعبیر [[اخراج]] در گزارشهای [[تاریخی]]، به نظر میرسد اخراج صورت نگرفته باشد. [[زمان]] محاصره در شعب [[ابی طالب]] را بیشتر منابع سه سال، از سال هفتم تا دهم آوردهاند<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳؛ ابن حبیب، المحبر، ص۱۱: بیهقی، دلائل، ج۲، ص۳۱۲.</ref>، اما از سال ششم<ref>یعقوبی، ج۲، ص۳۱؛ مقدسی، ج۲، ص۵۵.</ref> دو سال<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۶۴؛ ابن هشام، ج۱، ص۳۷۹.</ref>، دو سال و نیم<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۰۰.</ref> و چند سال<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۶۴.</ref> هم گفتهاند. بنا بر مشهور، [[رسول خدا]]{{صل}} همراه با بنی هاشم با [[تحمل]] دشواریهای بسیار، سه سال در شعب ابی طالب ماندند تا جایی که رسول خدا{{صل}}، [[حضرت خدیجه]]{{س}} و [[ابوطالب]]، تمام [[اموال]] خود را در این [[راه]] صرف کردند و به [[سختی]] و تُهی دستی دچار شدند<ref>یعقوبی، ج۲، ص۳۱.</ref>. شدت سختی چنان بود که در بیرون شعب، صدای [[کودکان]] از [[گرسنگی]] شنیده میشد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۳۱۵؛ ابن کثیر، ج۳، ص۱۰۷.</ref> و گفتهاند جز مخفیانه چیزی به آنان نمیرسید<ref>ابن هشام، ج۱، ص۳۷۹.</ref>. | ||
بنا بر [[نقلی]]، در این ایام [[امام علی]]{{ع}} مخفیانه برای رسول خدا{{صل}} و بنی هاشم [[غذا]] تهیه میکرد با آنکه احتمال کشته شدن ایشان از سوی سران قریش، از جمله [[ابوجهل]] وجود داشت<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۵۶.</ref>. البته یک مورد هم گزارش شده است که [[حکیم بن حزام]] برای عمهاش حضرت خدیجه{{س}} غذا میبرد که با مخالفت شدید ابوجهل | بنا بر [[نقلی]]، در این ایام [[امام علی]]{{ع}} مخفیانه برای رسول خدا{{صل}} و بنی هاشم [[غذا]] تهیه میکرد با آنکه احتمال کشته شدن ایشان از سوی سران قریش، از جمله [[ابوجهل]] وجود داشت<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۵۶.</ref>. البته یک مورد هم گزارش شده است که [[حکیم بن حزام]] برای عمهاش حضرت خدیجه{{س}} غذا میبرد که با مخالفت شدید ابوجهل روبه رو شد<ref>ابن هشام، ج۱، ص۳۷۹.</ref>، اما این نقل به شدت مورد تردید است<ref>ر.ک: جعفر مرتضی، الصحیح، ج۳، ص۲۰۰ و ۲۰۱.</ref>. در این مدت، ابوطالب که از [[ترور رسول خدا]]{{صل}} از سوی [[مشرکان]] و [[شر]] آنان میترسید، به شدت مراقب آن [[حضرت]] بود، تا آنجا که شبها پس از آنکه همگان میخوابیدند، به [[امام علی]]{{ع}} [[دستور]] میداد جای خود را با [[رسول خدا]]{{صل}} عوض کند<ref>ابن شهر آشوب، ج۱، ص۵۸؛ ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۴.</ref>. البته برخی منابع، از امام علی نام نبرده و یکی از پسران یا [[برادران]] یا پسر عموهای [[ابوطالب]] را گفتهاند<ref>بیهقی، دلائل، ج۲، ص۳۱۲؛ ابن عبدالبر، الدرر، ص۵۳؛ ابن سید الناس، ج۱، ص۱۶۶.</ref>. | ||
به هر حال پس از گذشت سه سال به رسول خدا{{صل}} [[وحی]] شد که موریانه این [[پیمان]] [[نامه]] را خورده و فقط [[نام خداوند]] و کلمه {{عربی|"بسمك اللهم"}}؛ باقی مانده است<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۶؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳؛ بلاذری، أنساب، ج۱، ص۲۷۰؛ مقدسی، ج۲، ص۵۵؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۳۱۴.</ref>. هنگامی که ابوطالب این خبر را به [[قریش]] رساند، آنان پذیرفتند که اگر این خبر درست باشد، از این پیمان[[دست]] بردارند. آنان رفتند و دیدند خبر رسول خدا{{صل}} درست است، اما بر شرارتشان افزوده شد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۶ و ۱۷.</ref> و این کار را [[سحر]] خواندند<ref>یعقوبی، ج۲، ص۳۲.</ref> اگرچه تنها به گفته [[یعقوبی]]<ref>یعقوبی، ج۲، ص۳۲.</ref> افراد بسیاری [[اسلام]] آوردند. از سوی دیگر، برخی از قریش که [[مخالف]] این پیمان بودند، مانند [[هشام بن عمرو بن ربیعه]] و [[زهیر بن ابی امیه]] نیز در [[نقض]] تلاش کردند<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۷-۱۴.</ref> و بنا بر [[نقلی]]، برخورد قریش با [[بنی هاشم]] را مورد [[نکوهش]] قرار دادند و مسلحانه به [[یاری]] بنی هاشم شتافته، آنان را از شعب خارج کردند و قریش دانستند که بر بنی هاشم دست نمییابند<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۶۴.</ref>. ابوطالب هم با سرودن شعری، [[قریشیان]] مخالف این پیمان را ستود<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۷؛ بلاذری، انساب، ج۲، ص۲۹۱.</ref>. | به هر حال پس از گذشت سه سال به رسول خدا{{صل}} [[وحی]] شد که موریانه این [[پیمان]] [[نامه]] را خورده و فقط [[نام خداوند]] و کلمه {{عربی|"بسمك اللهم"}}؛ باقی مانده است<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۶؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳؛ بلاذری، أنساب، ج۱، ص۲۷۰؛ مقدسی، ج۲، ص۵۵؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۳۱۴.</ref>. هنگامی که ابوطالب این خبر را به [[قریش]] رساند، آنان پذیرفتند که اگر این خبر درست باشد، از این پیمان[[دست]] بردارند. آنان رفتند و دیدند خبر رسول خدا{{صل}} درست است، اما بر شرارتشان افزوده شد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۶ و ۱۷.</ref> و این کار را [[سحر]] خواندند<ref>یعقوبی، ج۲، ص۳۲.</ref> اگرچه تنها به گفته [[یعقوبی]]<ref>یعقوبی، ج۲، ص۳۲.</ref> افراد بسیاری [[اسلام]] آوردند. از سوی دیگر، برخی از قریش که [[مخالف]] این پیمان بودند، مانند [[هشام بن عمرو بن ربیعه]] و [[زهیر بن ابی امیه]] نیز در [[نقض]] تلاش کردند<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۷-۱۴.</ref> و بنا بر [[نقلی]]، برخورد قریش با [[بنی هاشم]] را مورد [[نکوهش]] قرار دادند و مسلحانه به [[یاری]] بنی هاشم شتافته، آنان را از شعب خارج کردند و قریش دانستند که بر بنی هاشم دست نمییابند<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۶۴.</ref>. ابوطالب هم با سرودن شعری، [[قریشیان]] مخالف این پیمان را ستود<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۷؛ بلاذری، انساب، ج۲، ص۲۹۱.</ref>. |