محمد بن اورمه قمی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نفر' به 'نفر'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نفر' به 'نفر')
خط ۱۱: خط ۱۱:
درباره محمد گفت‌و‌گوهای بسیاری وجود دارد. شاید اولین مسأله قابل طرح آن باشد که آیا [[محمد بن اورمه]] مذکور در کتاب الفهرست<ref>الفهرست، طوسی، ص۲۲۰، ۳۲۷.</ref> با محمد بن اورمه قمی مذکور در کتاب الرجال<ref>رجال الطوسی، ص۳۶۷، ۴۴۸.</ref>، با محمد بن ارومه ذکر شده در دیگر کتب رجالی و [[حدیثی]]<ref>الاستبصار، ج۴، ص۱۳۷؛ فرحة الغری، ص۱۳۵؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۸۳.</ref> یک نفرند یا متعددند. [[میرداماد]] ادعا می‌کند آنچه درباره [[صحابی]] دانستن محمد بن اورمه به شیخ نسبت داده شده، [[دروغ]] است، چون در نسخه موجود [[رجال شیخ]] که در [[اختیار]] است چنین چیزی وجود ندارد و ابوالمنذر بن محمد بن ارویه قمی را از اصحاب امام رضا{{ع}} دانسته نه محمد بن اورمه یا محمد بن ارومه را. وی با این بیان بر تعدد افراد صحه می‌گذارد<ref>الرواشح السماویة، ص۱۷۵.</ref>. برخی دیگر نیز این سخن و ادعا را پذیرا شدند<ref>الرسائل الرجالیة، ج۱، ص۱۴۹.</ref>. اما آنچه در منابع رجالی و [[حدیثی]] درباره این [[عناوین]] آمده، از [[اتحاد]] شخصیتی [[محمد بن اورمة]]، محمد بن اورمه قمی و محمد بن ارومه حکایت دارد.
درباره محمد گفت‌و‌گوهای بسیاری وجود دارد. شاید اولین مسأله قابل طرح آن باشد که آیا [[محمد بن اورمه]] مذکور در کتاب الفهرست<ref>الفهرست، طوسی، ص۲۲۰، ۳۲۷.</ref> با محمد بن اورمه قمی مذکور در کتاب الرجال<ref>رجال الطوسی، ص۳۶۷، ۴۴۸.</ref>، با محمد بن ارومه ذکر شده در دیگر کتب رجالی و [[حدیثی]]<ref>الاستبصار، ج۴، ص۱۳۷؛ فرحة الغری، ص۱۳۵؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۸۳.</ref> یک نفرند یا متعددند. [[میرداماد]] ادعا می‌کند آنچه درباره [[صحابی]] دانستن محمد بن اورمه به شیخ نسبت داده شده، [[دروغ]] است، چون در نسخه موجود [[رجال شیخ]] که در [[اختیار]] است چنین چیزی وجود ندارد و ابوالمنذر بن محمد بن ارویه قمی را از اصحاب امام رضا{{ع}} دانسته نه محمد بن اورمه یا محمد بن ارومه را. وی با این بیان بر تعدد افراد صحه می‌گذارد<ref>الرواشح السماویة، ص۱۷۵.</ref>. برخی دیگر نیز این سخن و ادعا را پذیرا شدند<ref>الرسائل الرجالیة، ج۱، ص۱۴۹.</ref>. اما آنچه در منابع رجالی و [[حدیثی]] درباره این [[عناوین]] آمده، از [[اتحاد]] شخصیتی [[محمد بن اورمة]]، محمد بن اورمه قمی و محمد بن ارومه حکایت دارد.


به هر حال، ابن‌اورمه از شخصیت‌های برجسته حدیثی [[عهد]] ابناءالرضا{{ع}} به شمار است، به گونه‌ای که در اسناد نزدیک به سی [[روایت]] حضور دارد<ref>معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص۱۲۷؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج۳، ص۴۸۱.</ref>، گرچه در هیچ یک از این [[روایات]] مستقیماً از امامی روایت نکرده و به همین [[جهت]] [[شیخ طوسی]] وی را از کسانی که از [[امام]] روایت ندارند، ذکر کرده است<ref>رجال الطوسی، ص۴۴۸.</ref>. از میان روایات باقی مانده از او در [[کتب حدیثی شیعه]]، چند روایت از [[امام رضا]]{{ع}} دارد که همگی با واسطه است، از جمله روایتی با واسطه [[محمد بن حسن اشعری]]<ref>تهذیب الأحکام، ج۹، ص۲۲۶؛ الاستبصار، ج۴، ص۱۳۷.</ref> و دیگری با واسطه [[احمد بن ابی‌نصر بزنطی]]<ref>مسند الإمام الرضا{{ع}}، ج۲، ص۵۵.</ref>. در عین حال، شیخ او را از [[اصحاب امام رضا]]{{ع}} دانسته<ref>رجال الطوسی، ص۳۶۷.</ref> و بالتبع، برخی از متأخران و معاصران نیز نامش را در زمره [[اصحاب]] آن [[حضرت]] ذکر کرده‌اند<ref>طرائف المقال، ج۱، ص۳۴۲؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۶ ص۴۷۴.</ref>، هر چند در سایر منابع رجالی چنین مطلبی دیده نمی‌شود<ref>الرجال، ابن‌غضائری، ج۱، ص۹۳؛ رجال النجاشی، ص۳۲۹؛ خلاصة الأقوال، ص۲۵۳؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۲، ص۱۰۶.</ref>. قرآئن موجود نیز بیشتر بر حضور وی در دوره‌های بعدی حکایت دارد، چنان که وجود وسائط [[روایی]] گاه تا سه [[نفر]] میان او و امام رضا{{ع}} حاکی از آن است<ref>مسند الإمام الرضا{{ع}}، ج۱، ص۷۵.</ref>. نیز دو واقعه [[تاریخی]] ذیل نیز می‌تواند مؤید این ادعا باشد، هر چند در [[صحت]] و سقم آنها باب [[نقد]] گشوده است. یکی از این دو واقعه مربوط به [[امام جواد]]{{ع}} است که از ابن‌اورمه نقل شده است. [[معتصم]] جماعتی از [[وزیران]] و [[مشاوران]] خویش را گرد آورد تا به [[دروغ]] علیه آن حضرت [[گواهی]] دهند که وی قصد [[شورش]] علیه [[دستگاه خلافت]] را داشته است. سپس [[معتصم]] [[امام]] را فرا می‌خواند و با طرح [[اتهام]]، شهادت‌نامه را به او نشان می‌دهد، اما امام با سوگندی خود را از چنین فعالیتی مبرا می‌نماید<ref>الثاقب فی المناقب، ص۵۲۴.</ref>. داستان دیگر، به [[سفر]] وی به دیار [[سامرا]] مربوط می‌شود. خود در ذکر این واقعه آورده است: در [[روزگار]] [[متوکل عباسی]]، زمانی که [[خلیفه]]، امام را برای کشتن به [[سعید]] [[حاجب]] سپرده بود، به [[دیدار]] او رفتم. به من گفت: آیا [[دوست]] داری خدایت را ببینی؟ گفتم: سبحان [[الله]]، خدای من که با چشمان دیده نمی‌شود. گفت: همان کسی را که [[گمان]] دارید امام شماست. گفتم: بدم نمی‌آید. پس از لحظاتی به دیدن امام رفتم. چون وی را در چنین حالی دیدم، سخت گریستم، امام دلداری‌ام داد و فرمود: نگران مباش. آنان نمی‌توانند مرا به [[قتل]] برسانند، بلکه [[خداوند]] آن دو را تا دو [[روز]] دیگر هلاک خواهد کرد<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۱۲؛ کشف الغمة، ج۲، ص۳۹۴؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۲۰۴.</ref>. البته نخستین بار راوندی این گزارش را نقل کرده و سپس به نوشته‌های بعدی [[راه]] یافته است<ref>جمال الأسبوع، ص۳۶؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۱۹۵؛ بحارالأنوار، ج۵۰ ص۱۹۵.</ref>.
به هر حال، ابن‌اورمه از شخصیت‌های برجسته حدیثی [[عهد]] ابناءالرضا{{ع}} به شمار است، به گونه‌ای که در اسناد نزدیک به سی [[روایت]] حضور دارد<ref>معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص۱۲۷؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج۳، ص۴۸۱.</ref>، گرچه در هیچ یک از این [[روایات]] مستقیماً از امامی روایت نکرده و به همین [[جهت]] [[شیخ طوسی]] وی را از کسانی که از [[امام]] روایت ندارند، ذکر کرده است<ref>رجال الطوسی، ص۴۴۸.</ref>. از میان روایات باقی مانده از او در [[کتب حدیثی شیعه]]، چند روایت از [[امام رضا]]{{ع}} دارد که همگی با واسطه است، از جمله روایتی با واسطه [[محمد بن حسن اشعری]]<ref>تهذیب الأحکام، ج۹، ص۲۲۶؛ الاستبصار، ج۴، ص۱۳۷.</ref> و دیگری با واسطه [[احمد بن ابی‌نصر بزنطی]]<ref>مسند الإمام الرضا{{ع}}، ج۲، ص۵۵.</ref>. در عین حال، شیخ او را از [[اصحاب امام رضا]]{{ع}} دانسته<ref>رجال الطوسی، ص۳۶۷.</ref> و بالتبع، برخی از متأخران و معاصران نیز نامش را در زمره [[اصحاب]] آن [[حضرت]] ذکر کرده‌اند<ref>طرائف المقال، ج۱، ص۳۴۲؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۶ ص۴۷۴.</ref>، هر چند در سایر منابع رجالی چنین مطلبی دیده نمی‌شود<ref>الرجال، ابن‌غضائری، ج۱، ص۹۳؛ رجال النجاشی، ص۳۲۹؛ خلاصة الأقوال، ص۲۵۳؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۲، ص۱۰۶.</ref>. قرآئن موجود نیز بیشتر بر حضور وی در دوره‌های بعدی حکایت دارد، چنان که وجود وسائط [[روایی]] گاه تا سه نفر میان او و امام رضا{{ع}} حاکی از آن است<ref>مسند الإمام الرضا{{ع}}، ج۱، ص۷۵.</ref>. نیز دو واقعه [[تاریخی]] ذیل نیز می‌تواند مؤید این ادعا باشد، هر چند در [[صحت]] و سقم آنها باب [[نقد]] گشوده است. یکی از این دو واقعه مربوط به [[امام جواد]]{{ع}} است که از ابن‌اورمه نقل شده است. [[معتصم]] جماعتی از [[وزیران]] و [[مشاوران]] خویش را گرد آورد تا به [[دروغ]] علیه آن حضرت [[گواهی]] دهند که وی قصد [[شورش]] علیه [[دستگاه خلافت]] را داشته است. سپس [[معتصم]] [[امام]] را فرا می‌خواند و با طرح [[اتهام]]، شهادت‌نامه را به او نشان می‌دهد، اما امام با سوگندی خود را از چنین فعالیتی مبرا می‌نماید<ref>الثاقب فی المناقب، ص۵۲۴.</ref>. داستان دیگر، به [[سفر]] وی به دیار [[سامرا]] مربوط می‌شود. خود در ذکر این واقعه آورده است: در [[روزگار]] [[متوکل عباسی]]، زمانی که [[خلیفه]]، امام را برای کشتن به [[سعید]] [[حاجب]] سپرده بود، به [[دیدار]] او رفتم. به من گفت: آیا [[دوست]] داری خدایت را ببینی؟ گفتم: سبحان [[الله]]، خدای من که با چشمان دیده نمی‌شود. گفت: همان کسی را که [[گمان]] دارید امام شماست. گفتم: بدم نمی‌آید. پس از لحظاتی به دیدن امام رفتم. چون وی را در چنین حالی دیدم، سخت گریستم، امام دلداری‌ام داد و فرمود: نگران مباش. آنان نمی‌توانند مرا به [[قتل]] برسانند، بلکه [[خداوند]] آن دو را تا دو [[روز]] دیگر هلاک خواهد کرد<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۱۲؛ کشف الغمة، ج۲، ص۳۹۴؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۲۰۴.</ref>. البته نخستین بار راوندی این گزارش را نقل کرده و سپس به نوشته‌های بعدی [[راه]] یافته است<ref>جمال الأسبوع، ص۳۶؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۱۹۵؛ بحارالأنوار، ج۵۰ ص۱۹۵.</ref>.


درباره [[شخصیت]] مذهبی ابن‌اورمه سخنان چندی وجود دارد. برخی از علمای [[قمی]] وی را به [[غلو]] متهم کرده بودند. از داستان پیشین نیز چنین امری بر می‌آید و گویی وی در نزد دیگران به غلو، البته به معنای خدانگاری [[ائمه]] متهم بوده است. لذا سعید حاجب، امام را خدای او ذکر می‌کند، هر چند جنبه تحقیری و تخریبی آن [[انکار]] شدنی نیست. کتاب الرد [[علی]] الغلاة<ref>رجال النجاشی، ص۳۳۰؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱۰، ص۲۱۴.</ref> وی نیز نشان از رویکرد [[جامعه]] به او یا شیوع این [[گرایش]] در آن [[زمان]] دارد که وی را بر آن داشته تا [[باور]] خود را درباره آن ابراز دارد. در هر صورت، دسته‌ای از اشعریان [[قم]] بر آن شده بودند تا او را به [[جرم]] غالیگری به [[قتل]] برسانند و به همین منظور وی را تحت نظر گرفتند<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۴۵؛ رجال النجاشی، ص۳۲۹.</ref>. ولی وقتی وی را [[اهل عبادت]] یافتند، به [[اشتباه]] خود پی بردند و از [[تصمیم]] خویش منصرف شدند<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۴۵؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۱۲۴.</ref>. چون [[غلو]] در نگره آنان، بر حسب آنچه [[شیخ صدوق]] تشریح کرده، به کسانی نسبت داده می‌شد که [[معرفت امام]] را از تمام [[عبادات]] و [[فرائض]] کافی می‌دانستند<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۴۵؛بحوث فی مبانی علم الرجال، ج۳، ص۳۲۳- ۳۲۴.</ref> و طبعاً فرد غالی به سراغ [[عبادت]] نمی‌رفت.
درباره [[شخصیت]] مذهبی ابن‌اورمه سخنان چندی وجود دارد. برخی از علمای [[قمی]] وی را به [[غلو]] متهم کرده بودند. از داستان پیشین نیز چنین امری بر می‌آید و گویی وی در نزد دیگران به غلو، البته به معنای خدانگاری [[ائمه]] متهم بوده است. لذا سعید حاجب، امام را خدای او ذکر می‌کند، هر چند جنبه تحقیری و تخریبی آن [[انکار]] شدنی نیست. کتاب الرد [[علی]] الغلاة<ref>رجال النجاشی، ص۳۳۰؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱۰، ص۲۱۴.</ref> وی نیز نشان از رویکرد [[جامعه]] به او یا شیوع این [[گرایش]] در آن [[زمان]] دارد که وی را بر آن داشته تا [[باور]] خود را درباره آن ابراز دارد. در هر صورت، دسته‌ای از اشعریان [[قم]] بر آن شده بودند تا او را به [[جرم]] غالیگری به [[قتل]] برسانند و به همین منظور وی را تحت نظر گرفتند<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۴۵؛ رجال النجاشی، ص۳۲۹.</ref>. ولی وقتی وی را [[اهل عبادت]] یافتند، به [[اشتباه]] خود پی بردند و از [[تصمیم]] خویش منصرف شدند<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۴۵؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۱۲۴.</ref>. چون [[غلو]] در نگره آنان، بر حسب آنچه [[شیخ صدوق]] تشریح کرده، به کسانی نسبت داده می‌شد که [[معرفت امام]] را از تمام [[عبادات]] و [[فرائض]] کافی می‌دانستند<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۴۵؛بحوث فی مبانی علم الرجال، ج۳، ص۳۲۳- ۳۲۴.</ref> و طبعاً فرد غالی به سراغ [[عبادت]] نمی‌رفت.
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش