تأویل در لغت: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +)) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==)) |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵''']] | # [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵''']] |
نسخهٔ ۱۷ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۱۴
مقدمه
«تأویل» از ماده «أول» به معنای رجوع به امری است[۱]. ابناثیر «أَول» را در مبدأ و منتهی هر دو به کار میبرد. بنابراین، آل الشیء یعنی آن شیء به اصل خود بازگشت یا به غایت و مقصد خود رسید[۲]. بر این اساس، اگر «تأویل» درباره لفظ با کلامی به کار رود، یعنی نقل ظاهر معنای لفظ از وضع اصلی به معنایی دیگر، به واسطه دلیل یا قرینهای که وجود دارد، در صورتی که آن دلیل موجود نباشد، لفظ از ظاهرش به معنای دوم منتقل نمیشود[۳].
تأویل به معنای تقدیر و برنامهریزی نیز به کار رفته است. بدین ترتیب، أوّله یعنی قدّره و دبّره[۴]. با توجه به اینکه در همه مشتقات این واژه رجوع به امر متقدم همراه با تبیین و برنامهریزی وجود دارد، صاحب التحقیق معنای تأویل را به طور مطلق (خواه در امور مادی یا معنوی و خواه در الفاظ یا غیر آن)، قراردادن چیزی متقدم بر امر دیگر دانسته است؛ به گونهای که رابطه تقدیر و تدبیرمیان متقدم و متأخر وجود داشته باشد[۵]. به این ترتیب، تأویل در اصطلاح قرآنی، گاه مترادف با تفسیر به کار میرود. در این صورت، تأویل به معنای تعیین مرجع و مبدأ یا مقصد و مراد لفظ است؛ تا دریابیم کلام از کجا نشأت گرفته و در نهایت به کجا متصل میشود[۶]. براین اساس، تأویل قرآن، آن حقیقت و منبعی است که مصدرنزول قرآن و مرجع نهایی قرآن است: ﴿حم * وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ * إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ * وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾[۷][۸].[۹]
نکاتی پیرامون لغت «تأویل»
در یک نگاه کلی، تأویل به حقایق بیرونی گفته میشود که امری دیگر را در قالب مثال یا کلمات و عبارات بیان میکند. چنان که تأویل خواب حضرت یوسف(ع) در سجده خورشید و ماه و یازده ستاره، خضوع والدین و برادران او در برابر ایشان بود: ﴿إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ﴾[۱۰].
که تأویل آن آیه ذیل است: ﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا﴾[۱۱].
درباره قرآن نیز مراتب گوناگون تأویل در هر عالمی وجود دارد؛ چنانکه تأویل آن در قیامت، به معنی ظهور حقایقی است که از آن خبر میدهد: ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنَا مِنْ شُفَعَاءَ فَيَشْفَعُوا لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ﴾[۱۲].
ولی تأویل نهایی قرآن مقام مکنون است که حقیقت قرآن قبل از محرف شدن به کلمات در امّ الکتاب است: ﴿وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾[۱۳].
- در کتابهای لغت معانی مختلفی برای واژه تأویل ذکر شده که هر یک ناظر به جهتی از کاربردهای مختلف آن است. چنانکه در آیه مورد استدلال، با توجه به سیاق آنکه میفرماید: ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾[۱۴]. «تأویل» اول به معنای تفسیر و تبیین از مراد آیه است و دومی به معنای مصدر و مرجع قرآن میباشد. مراد آیه شریفه آنست که منحرفان، آیات متشابه را که مدلولش روشن نیست، به رأی خود تفسیر میکنند و با این عمل میخواهند از قرآن در مسیر اهداف خود بهره جویند. سپس خداوند میفرماید که قرآن حقیقتی ذومراتب است و کسی میتواند تفسیر بدون نقص و کامل از قرآن ارائه کند که به منبع آن دسترسی داشته باشد و تنها خداوند و راسخین در علم قادر به چنین تأویلی هستند.
- اشاره شد که تأویل در لغت به معنای بازگرداندن امری به اصل و مبدأ خود و در اصطلاح قرآنی به معنای یافتن اصل و منبع کلام و دسترسی به حقیقت خارجی کلام -که از آن سرچشمه گرفته است - میباشد. قرآن حقیقتی ذومراتب بوده و اصل آن در لوح محفوظ و کتاب مکنون است. بنابراین، تأویل قرآن یعنی بازگرداندن آیات به منبع و سرچشمه اصلی آن؛ چنانکه خداوند در آیات متعدد از حقیقت و منبع قرآن خبر میدهد. ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ * تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۱۵]. بر همین اساس، تأویل اختصاص به آیات متشابه ندارد؛ بلکه تمامی آیات قرآن - اعم از متشابه و محکم - به این معنا تأویل دارند؛ زیرا همگی از امّالکتاب سرچشمه گرفتهاند و حقیقت قرآن در کتاب مکنون است که تنها مطهرین به آن دسترسی دارند.
- «تفسیر» قرآن با تأویل آن تفاوت دارد. تفسیر در لغت به معنای تبیین و تشریح یک امر مشکل است[۱۶] و در اصطلاح متداول، به معنای بحث از مدلول لفظ است، به گونهای که کلام به لحاظ ادبی یا عقلی یا التزامی بر آن دلالت میکند[۱۷]. بنابراین، تفسیر کلام از طریق تحصیل مبادی علمی آن قابل اکتساب است و هرکس قواعد تفسیر کلام را بداند، میتواند تفسیرکند؛ همان طور که برای توضیح یک بیت شعر مشکل از دیوان حافظ، به ادیب مراجعه میکنیم و او با توضیح واژهها و ظرایف ادبی، مراد از شعر را بیان میکند. چنین روشی در تفسیر قرآن میان اغلب مفسرین (با توجه به آرای مفسرین متقدم)، با استمداد از آیات دیگرقرآن و کلمات اهل بیت(ع)، در حد توان و احاطه علمی مفسر، صورت گرفته است. در تاریخ تفسیر قرآن و طبقات مفسرین، روشهای گوناگونی برای تفسیر مشاهده میشود. اما از آنجا که مفسرین معصوم نیستند، تفسیر آنان قطعی نیست و احتمال خطا در آن وجود دارد؛ که اختلاف نظر میان مفسرین در تعیین مدلول آیات از همین جا ناشی میشود. اما در تأویل، مراد رسیدن به حقیقت قرآن و لوح محفوظ است و این آگاهی از سنخ علوم لدنّی و حضوری است و انحصاراً در اختیار راسخین در علم، یعنی رسول اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) است؛ هرچند هر کس - بنابر طهارتی که دارد- میتواند استعداد درک مراتبی از آن را پیدا کند.
- گاهی کلمه تأویل به معنای «مخالف ظاهر لفظ» استعمال میشود[۱۸]. مراد از آن در قرآن، تفسیری است که به سادگی از ظاهر کلام استفاده نشود؛ مثلاً در محاورات اصحاب با حضرات ائمه(ع) میبینیم که از ایشان درباره تأویل قرآن سؤال میکردند. از آنجا که حقیقت قرآن مثل ولایت ذومراتب است و مراتب اعلای آن در اختیار اهل بیت(ع) است و مراتب نازله آن را دیگران - به تناسب طهارت خود - دریافت میکنند، بنابراین، سؤال از تأویل، سؤال از معنایی بوده که با اکتسابات عرفی و تدبر عادی برای عموم مردم قابل فهم نبوده است. چنان که رسول اکرم(ص) درباره امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «أَلَا وَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ وَصِيِّي يُقَاتِلُ بَعْدِي عَلَى تَأْوِيلِ الْقُرْآنِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِيلِهِ»[۱۹].[۲۰]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ مجمع البحرین، ج۵، ص۳۱۲.
- ↑ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر (ط. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ه.ش.)، ج۱، ص۸۰.
- ↑ لسان العرب، ج۱۱، ص۳۳.
- ↑ لسان العرب، ج۱۱، ص۳۳.
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۷۵.
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۷۵.
- ↑ «حم* سوگند به این کتاب روشن * به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید * و بیگمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است» سوره زخرف، آیه ۱-۴.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۲۴۱.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند» سوره یوسف، آیه ۴.
- ↑ «و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید» سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
- ↑ «آیا جز فرجام آن را چشم میدارند، روزی که فرجام آن برسد آنان که پیشتر آن را فراموش کرده بودند میگویند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند؛ آیا ما میانجیهایی داریم تا برای ما میانجیگری کنند یا باز گردانده میشویم تا جز آن کنیم که پیشتر میکردیم؟ بیگ» سوره اعراف، آیه ۵۳.
- ↑ «و بیگمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است» سوره زخرف، آیه ۴.
- ↑ «اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ «که این قرآنی ارجمند است، * در نوشتهای فرو پوشیده * که جز پاکان را به آن دسترس نیست * فرو فرستادهای از سوی پروردگار جهانیان است» سوره واقعه، آیه ۷۷-۸۰.
- ↑ الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، ج۲، ص۷۸۱.
- ↑ لسان العرب، ج۵، ص۵۵.
- ↑ تاج العروس من جواهر القاموس (ط. دارالفکر، ۱۴۱۴ه.ق.)، ج۱۴، ص۳۲.
- ↑ الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (ط. کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ه.ق.)، ج۱، ص۱۸۰.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۲۴۲.