ثمود در علوم قرآنی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[قرآن کریم]] از [[قوم صالح]]{{ع}} با عنوان "[[ثمود]]" {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref> و {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«و «اصحاب حجر» پیامبران را دروغگو میشمردند» سوره حجر، آیه ۸۰.</ref> یاد کرده است. [[ثمود]] یکی از [[قبایل عرب]] ماقبل [[تاریخ]] بود که در محلی به نام "وادیالقری" بین [[حجاز]] و [[شام]] سکونت داشتند. آنها از [[اقوام]] [[وحشی]] [[عرب]] و [[مطیع]] [[دولت]] آشور بودند و نام [[قبیله]] آنان در کتیبه سارگن دوم [[پادشاه]] آشور که ۷۱۵ سال پیش از میلاد میزیسته، مذکور است. "حجر" نیز نام شهری است که در مسیر کاروان [[مدینه]] و شام قرار داشته و یکی از شهرهای تجاری [[عربستان]] بوده و تا جایی اهمیت داشته که بطلمیوس از آن به عنوان شهری تجاری نام برده است. وجوه دیگری نیز برای وجه تسمیه "اصحابالحجر" به این نام، ذکر شده است. | [[قرآن کریم]] از [[قوم صالح]] {{ع}} با عنوان "[[ثمود]]" {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref> و {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«و «اصحاب حجر» پیامبران را دروغگو میشمردند» سوره حجر، آیه ۸۰.</ref> یاد کرده است. [[ثمود]] یکی از [[قبایل عرب]] ماقبل [[تاریخ]] بود که در محلی به نام "وادیالقری" بین [[حجاز]] و [[شام]] سکونت داشتند. آنها از [[اقوام]] [[وحشی]] [[عرب]] و [[مطیع]] [[دولت]] آشور بودند و نام [[قبیله]] آنان در کتیبه سارگن دوم [[پادشاه]] آشور که ۷۱۵ سال پیش از میلاد میزیسته، مذکور است. "حجر" نیز نام شهری است که در مسیر کاروان [[مدینه]] و شام قرار داشته و یکی از شهرهای تجاری [[عربستان]] بوده و تا جایی اهمیت داشته که بطلمیوس از آن به عنوان شهری تجاری نام برده است. وجوه دیگری نیز برای وجه تسمیه "اصحابالحجر" به این نام، ذکر شده است. | ||
[[قرآن]] داستان قوم صالح{{ع}} را به اختصار بیان کرده است. از مجموع [[آیات قرآن]] برمیآید آنها مردمانی [[متمدن]] بودند و برای سکونت خود قصرها میساختند و از کوهها با مهارت خاصی [[خانه]] میتراشیدند و -بنا بر [[روایات]]- عمرهای طولانی و [[آسایش]] تام و تمامی داشتند و نیز مردمانی [[مغرور]] و [[بتپرست]] بودند. [[حضرت صالح]]{{ع}} آنها را به [[خداپرستی]] و ترک [[بتپرستی]] [[دعوت]] کرد؛ اما آنها [[گردنکشی]] کرده، از وی خواستند اگر واقعاً اعمالشان سزاوار [[عذاب]] است نشان و آیتی را به آنها بنمایاند. حضرت صالح{{ع}} به گونهای [[اعجازآمیز]] شتری را ظاهر کرد و فرمود: "ای [[مردم]]! این شتر [[خدا]] است که شما را در آن نشانه و معجزهای است؛ او را به حال خود رها کنید تا در [[زمین]] خدا بچرد و [[گیاه]] و علف بخورد و آسیبی بهاو نرسانید که عذاب زودرس شما را فراخواهد گرفت"؛ اما قومش علیرغم هشدارهای وی، آن شتر را پی کردند و کشتند، و از این بالاتر، [[تصمیم]] گرفتند حضرت صالح{{ع}} و خاندانش را شبانه بکشند. | [[قرآن]] داستان قوم صالح {{ع}} را به اختصار بیان کرده است. از مجموع [[آیات قرآن]] برمیآید آنها مردمانی [[متمدن]] بودند و برای سکونت خود قصرها میساختند و از کوهها با مهارت خاصی [[خانه]] میتراشیدند و -بنا بر [[روایات]]- عمرهای طولانی و [[آسایش]] تام و تمامی داشتند و نیز مردمانی [[مغرور]] و [[بتپرست]] بودند. [[حضرت صالح]] {{ع}} آنها را به [[خداپرستی]] و ترک [[بتپرستی]] [[دعوت]] کرد؛ اما آنها [[گردنکشی]] کرده، از وی خواستند اگر واقعاً اعمالشان سزاوار [[عذاب]] است نشان و آیتی را به آنها بنمایاند. حضرت صالح {{ع}} به گونهای [[اعجازآمیز]] شتری را ظاهر کرد و فرمود: "ای [[مردم]]! این شتر [[خدا]] است که شما را در آن نشانه و معجزهای است؛ او را به حال خود رها کنید تا در [[زمین]] خدا بچرد و [[گیاه]] و علف بخورد و آسیبی بهاو نرسانید که عذاب زودرس شما را فراخواهد گرفت"؛ اما قومش علیرغم هشدارهای وی، آن شتر را پی کردند و کشتند، و از این بالاتر، [[تصمیم]] گرفتند حضرت صالح {{ع}} و خاندانش را شبانه بکشند. | ||
آن بزرگوار به آنها هشدار داد یا تا سه [[روز]] دیگر [[توبه]] کنند یا [[منتظر]] [[عذاب الهی]] باشند؛ اما [[طغیانگری]] آنان مانع [[توبه]] آنها شد و سرانجام [[صاعقه]] آسمانی فرود آمد و آنان را نابود کرد؛ مگر [[حضرت صالح|صالح]]{{ع}} و گروه معدودی که به وی [[ایمان]] آورده بودند<ref>دراسات تاریخیة من القرآن الکریم، جلد۱، صفحه (۲۶۵-۲۸۸)؛ | آن بزرگوار به آنها هشدار داد یا تا سه [[روز]] دیگر [[توبه]] کنند یا [[منتظر]] [[عذاب الهی]] باشند؛ اما [[طغیانگری]] آنان مانع [[توبه]] آنها شد و سرانجام [[صاعقه]] آسمانی فرود آمد و آنان را نابود کرد؛ مگر [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} و گروه معدودی که به وی [[ایمان]] آورده بودند<ref>دراسات تاریخیة من القرآن الکریم، جلد۱، صفحه (۲۶۵-۲۸۸)؛ خزائلی، محمد، اعلام القرآن، صفحه ۲۹۱و۲۶۷؛ رسولی، هاشم، قصص قرآن؛ جلد۱، صفحه ۸۴؛ قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، جلد۱، صفحه ۳۱۷.</ref>.<ref>[[فرهنگنامه علوم قرآنی (کتاب)|فرهنگ نامه علوم قرآنی]]، ج۱، ص ۳۸۲۴.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۱۶
مقدمه
قرآن کریم از قوم صالح (ع) با عنوان "ثمود" ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ﴾[۱] و ﴿وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ﴾[۲] یاد کرده است. ثمود یکی از قبایل عرب ماقبل تاریخ بود که در محلی به نام "وادیالقری" بین حجاز و شام سکونت داشتند. آنها از اقوام وحشی عرب و مطیع دولت آشور بودند و نام قبیله آنان در کتیبه سارگن دوم پادشاه آشور که ۷۱۵ سال پیش از میلاد میزیسته، مذکور است. "حجر" نیز نام شهری است که در مسیر کاروان مدینه و شام قرار داشته و یکی از شهرهای تجاری عربستان بوده و تا جایی اهمیت داشته که بطلمیوس از آن به عنوان شهری تجاری نام برده است. وجوه دیگری نیز برای وجه تسمیه "اصحابالحجر" به این نام، ذکر شده است.
قرآن داستان قوم صالح (ع) را به اختصار بیان کرده است. از مجموع آیات قرآن برمیآید آنها مردمانی متمدن بودند و برای سکونت خود قصرها میساختند و از کوهها با مهارت خاصی خانه میتراشیدند و -بنا بر روایات- عمرهای طولانی و آسایش تام و تمامی داشتند و نیز مردمانی مغرور و بتپرست بودند. حضرت صالح (ع) آنها را به خداپرستی و ترک بتپرستی دعوت کرد؛ اما آنها گردنکشی کرده، از وی خواستند اگر واقعاً اعمالشان سزاوار عذاب است نشان و آیتی را به آنها بنمایاند. حضرت صالح (ع) به گونهای اعجازآمیز شتری را ظاهر کرد و فرمود: "ای مردم! این شتر خدا است که شما را در آن نشانه و معجزهای است؛ او را به حال خود رها کنید تا در زمین خدا بچرد و گیاه و علف بخورد و آسیبی بهاو نرسانید که عذاب زودرس شما را فراخواهد گرفت"؛ اما قومش علیرغم هشدارهای وی، آن شتر را پی کردند و کشتند، و از این بالاتر، تصمیم گرفتند حضرت صالح (ع) و خاندانش را شبانه بکشند.
آن بزرگوار به آنها هشدار داد یا تا سه روز دیگر توبه کنند یا منتظر عذاب الهی باشند؛ اما طغیانگری آنان مانع توبه آنها شد و سرانجام صاعقه آسمانی فرود آمد و آنان را نابود کرد؛ مگر صالح (ع) و گروه معدودی که به وی ایمان آورده بودند[۳].[۴]
منابع
پانویس
- ↑ «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.
- ↑ «و «اصحاب حجر» پیامبران را دروغگو میشمردند» سوره حجر، آیه ۸۰.
- ↑ دراسات تاریخیة من القرآن الکریم، جلد۱، صفحه (۲۶۵-۲۸۸)؛ خزائلی، محمد، اعلام القرآن، صفحه ۲۹۱و۲۶۷؛ رسولی، هاشم، قصص قرآن؛ جلد۱، صفحه ۸۴؛ قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، جلد۱، صفحه ۳۱۷.
- ↑ فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص ۳۸۲۴.