جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
جز (جایگزینی متن - '.↵:::' به '. ') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
*افزون بر این که [[نهج البلاغه]] نثری آهنگین و شعرگونه دارد و مشحون از [[فصاحت]] و [[بلاغت]] است و دقایق و لطایف و ظرایف آن یکسره حکایت از ذوق ادبی [[امام]]{{ع}} دارد، اشعاری هم به آن [[حضرت]] منسوب است که میل آن [[امام همام]] را به [[شعر]] و شاعری نشان میدهد؛ اگرچه بسیاری از [[عالمان]] و ادبیان، به [[حق]]، نامِ [[امام]] را در شمار [[شاعران]] نمیآورند و او را در صف [[شاعران]] نمینشانند و تنها به ذوق شاعرانه آن [[حضرت]] اشاراتی دارند و اشعاری از او [[نقل]] کردهاند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 501- 502.</ref>. | * افزون بر این که [[نهج البلاغه]] نثری آهنگین و شعرگونه دارد و مشحون از [[فصاحت]] و [[بلاغت]] است و دقایق و لطایف و ظرایف آن یکسره حکایت از ذوق ادبی [[امام]] {{ع}} دارد، اشعاری هم به آن [[حضرت]] منسوب است که میل آن [[امام همام]] را به [[شعر]] و شاعری نشان میدهد؛ اگرچه بسیاری از [[عالمان]] و ادبیان، به [[حق]]، نامِ [[امام]] را در شمار [[شاعران]] نمیآورند و او را در صف [[شاعران]] نمینشانند و تنها به ذوق شاعرانه آن [[حضرت]] اشاراتی دارند و اشعاری از او [[نقل]] کردهاند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 501- 502.</ref>. | ||
* [[ابن عبدربه]] در کتاب العقد الفرید مینویسد: "[[شاعران]] [[پیامبر]]{{صل}} سه کس بودهاند: [[حسان ثابت]]، [[کعب مالک]]، [[عبدالله رواحه]]." سپس از [[سعد مسیّب آرد]] که گفته است: "[[ابوبکر]] شاعر بود، [[عمر]] شاعر بود و [[علی]] شاعرترین سه تن بود." آنگاه چکامهای از [[امام]] میآورد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 502.</ref>. | * [[ابن عبدربه]] در کتاب العقد الفرید مینویسد: "[[شاعران]] [[پیامبر]] {{صل}} سه کس بودهاند: [[حسان ثابت]]، [[کعب مالک]]، [[عبدالله رواحه]]." سپس از [[سعد مسیّب آرد]] که گفته است: "[[ابوبکر]] شاعر بود، [[عمر]] شاعر بود و [[علی]] شاعرترین سه تن بود." آنگاه چکامهای از [[امام]] میآورد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 502.</ref>. | ||
*بسیاری از پیشینیان، از جمله [[ابن قتیبه]]، [[طبری]]، [[مسکویه]] (مشکویه رازی)، [[سید رضی]]، [[ابوالفرج اصفهانی]]، [[راغب اصفهانی]]، [[شیخ مفید]]، [[شیخ طوسی]]، [[زمخشری]]، [[طبرسی]]، [[سیوطی]]، [[علامه مجلسی]] و بسیاری دیگر، سرودههایی را از [[امام]] [[نقل]] کردهاند. [[جامعترین]] و قدیمیترین دیوان منسوب به [[امام]] [[انوار]] العقول نام دارد. مصحّح دیوان ضمن معرفی دیوانهایی که در فهرستها به نام [[امام علی]]{{ع}} شهرت یافته و بالغ بر سی دیوان است، درباره [[انوار]] العقول مینویسد: [[انوار]] العقول فی اشعار [[وصیّ]] الرسول{{صل}} دیوانی است از شعرهای منسوب به [[امام]] که در آن، شعرها بهترتیب الفبای قافیهها گردآوری شدهاند. این دومین گردآوری [[قطب الدین کیدری]]، [[شارح نهج البلاغه]] است...<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 502.</ref>. | * بسیاری از پیشینیان، از جمله [[ابن قتیبه]]، [[طبری]]، [[مسکویه]] (مشکویه رازی)، [[سید رضی]]، [[ابوالفرج اصفهانی]]، [[راغب اصفهانی]]، [[شیخ مفید]]، [[شیخ طوسی]]، [[زمخشری]]، [[طبرسی]]، [[سیوطی]]، [[علامه مجلسی]] و بسیاری دیگر، سرودههایی را از [[امام]] [[نقل]] کردهاند. [[جامعترین]] و قدیمیترین دیوان منسوب به [[امام]] [[انوار]] العقول نام دارد. مصحّح دیوان ضمن معرفی دیوانهایی که در فهرستها به نام [[امام علی]] {{ع}} شهرت یافته و بالغ بر سی دیوان است، درباره [[انوار]] العقول مینویسد: [[انوار]] العقول فی اشعار [[وصیّ]] الرسول {{صل}} دیوانی است از شعرهای منسوب به [[امام]] که در آن، شعرها بهترتیب الفبای قافیهها گردآوری شدهاند. این دومین گردآوری [[قطب الدین کیدری]]، [[شارح نهج البلاغه]] است...<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 502.</ref>. | ||
* [[قطب الدین کیدری]] در سرآغاز دیوان گوید که نخست آن دست از سرودههای [[امام]] را که در [[ادب]] و [[پند]] و [[اندرز]] بود گرد کرده و آن را الحدیقة الأنیفة نام نهاده است. سپس همه اشعار [[امام]] را در این کتاب گردآورده و بر آن نام [[انوار]] العقول نهاده است....کیدری همچنین تصریح میکند مدعی نیست شعرهایی که در این دیوان میآورد به قطع و [[یقین]] از [[نظم]] و انشای [[امام]] باشد، زیرا [[داوری]] [[قاطع]] در مورد آن ناممکن است، بلکه در آن به [[گمان]] حاصل از [[نقل]] [[راویان]] بسنده کرده است. [[قطب الدین کیدری]] نیز مدعی نیست که همه اشعار [[امام]] را گرد آورده، زیرا ممکن است آنچه بدان دستیافته از آنچه بدان نرسیده کمتر باشد؛ و این همان نکتهای است که بعضی از [[علما]] و ادبا بر آن تکیه کردهاند و اشعار منقول از آن [[حضرت]] را به دیده [[تردید]] نگریستهاند، تا آنجا که [[جاحظ]] با قطعیت گفته است: "[[علی]]{{ع}} جز رجز [[شعر]] نسروده است."<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 502.</ref>. | * [[قطب الدین کیدری]] در سرآغاز دیوان گوید که نخست آن دست از سرودههای [[امام]] را که در [[ادب]] و [[پند]] و [[اندرز]] بود گرد کرده و آن را الحدیقة الأنیفة نام نهاده است. سپس همه اشعار [[امام]] را در این کتاب گردآورده و بر آن نام [[انوار]] العقول نهاده است....کیدری همچنین تصریح میکند مدعی نیست شعرهایی که در این دیوان میآورد به قطع و [[یقین]] از [[نظم]] و انشای [[امام]] باشد، زیرا [[داوری]] [[قاطع]] در مورد آن ناممکن است، بلکه در آن به [[گمان]] حاصل از [[نقل]] [[راویان]] بسنده کرده است. [[قطب الدین کیدری]] نیز مدعی نیست که همه اشعار [[امام]] را گرد آورده، زیرا ممکن است آنچه بدان دستیافته از آنچه بدان نرسیده کمتر باشد؛ و این همان نکتهای است که بعضی از [[علما]] و ادبا بر آن تکیه کردهاند و اشعار منقول از آن [[حضرت]] را به دیده [[تردید]] نگریستهاند، تا آنجا که [[جاحظ]] با قطعیت گفته است: "[[علی]] {{ع}} جز رجز [[شعر]] نسروده است."<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 502.</ref>. | ||
*توجه [[امام]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] به [[شعر]] نیز محل تأمل است. [[حضرت]] در [[نهج البلاغه]] نوزده بیت و مصراع از [[شاعران]] [[عرب]] از جمله از [[درید بن صمّه هوزانی]]، [[عباس بن مرادس سلمی]]، [[ابوجندب هذلی]]، [[أعشی]]، [[ابوذؤیب هذلی]] و امرؤالقیس [[نقل]] کرده که نشان از تسلط و تمایل [[حضرت]] به [[شعر]] [[عرب]] دارد و آنچه شگفتی خواننده را برمیانگیزد استفاده بسیار ادبیانه و بجای [[حضرت]] از این اشعار است... [[نقل]] اشعار [[نقل]] انفعالی نیست، بلکه [[نقلی]] آگاهانه و فعال است که در آن، [[شعر]] را از تملک [[صاحب]] آن درآورده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 502.</ref>. | * توجه [[امام]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] به [[شعر]] نیز محل تأمل است. [[حضرت]] در [[نهج البلاغه]] نوزده بیت و مصراع از [[شاعران]] [[عرب]] از جمله از [[درید بن صمّه هوزانی]]، [[عباس بن مرادس سلمی]]، [[ابوجندب هذلی]]، [[أعشی]]، [[ابوذؤیب هذلی]] و امرؤالقیس [[نقل]] کرده که نشان از تسلط و تمایل [[حضرت]] به [[شعر]] [[عرب]] دارد و آنچه شگفتی خواننده را برمیانگیزد استفاده بسیار ادبیانه و بجای [[حضرت]] از این اشعار است... [[نقل]] اشعار [[نقل]] انفعالی نیست، بلکه [[نقلی]] آگاهانه و فعال است که در آن، [[شعر]] را از تملک [[صاحب]] آن درآورده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 502.</ref>. | ||
*افزون بر این، دو بیت در کتاب شریف [[نهج البلاغه]] ذیل کلمه قصار ۱۹۰ آمده است که به قرائن ادبی و [[استواری]] و جزالت [[کلام]]، آن را به [[حضرت]] نسبت دادهاند و [[شریف رضی]] قبل از [[نقل]] آنها مینویسد {{عربی|ورُوِيَ لَهُ شعرٌ في هذا المعني}} و سپس دو بیت زیر را [[نقل]] میکند. | * افزون بر این، دو بیت در کتاب شریف [[نهج البلاغه]] ذیل کلمه قصار ۱۹۰ آمده است که به قرائن ادبی و [[استواری]] و جزالت [[کلام]]، آن را به [[حضرت]] نسبت دادهاند و [[شریف رضی]] قبل از [[نقل]] آنها مینویسد {{عربی|ورُوِيَ لَهُ شعرٌ في هذا المعني}} و سپس دو بیت زیر را [[نقل]] میکند. | ||
{{عربی|فإن كُنت بِالشُّوري مَلَكتَ أُمورَهُم *** فَكَيفَ بهذا و المشيرونَ غُيَّبُ }} | {{عربی|فإن كُنت بِالشُّوري مَلَكتَ أُمورَهُم *** فَكَيفَ بهذا و المشيرونَ غُيَّبُ }} | ||
:::{{عربی|وَ إِنْ كُنْتَ بِالْقُرْبَى حَجَجْتَ خَصِيْمَهُم *** فَغَيْرُكَ أَوْلَى بِالنَّبِيِّ وَأَقْرَبُ}}<ref>اگر با شورا کار آنان را بهدست گرفتی، چه شورایی بود که رأی دهندگان در آنجا نبودند؛ و اگر از راه خویشاوندی بر مدّعیان حجّت آوردی، دیگران از تو به پیامبر نزدیکتر و سزاوارتر بودند.</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 502-503.</ref>. | :::{{عربی|وَ إِنْ كُنْتَ بِالْقُرْبَى حَجَجْتَ خَصِيْمَهُم *** فَغَيْرُكَ أَوْلَى بِالنَّبِيِّ وَأَقْرَبُ}}<ref>اگر با شورا کار آنان را بهدست گرفتی، چه شورایی بود که رأی دهندگان در آنجا نبودند؛ و اگر از راه خویشاوندی بر مدّعیان حجّت آوردی، دیگران از تو به پیامبر نزدیکتر و سزاوارتر بودند.</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 502-503.</ref>. | ||
*علاوه بر این دو بیت، ابیات بینام و نشان دیگری در [[نهج البلاغه]] [[نقل]] شده است که بعید نیست شاعرِ بعضی از آن ابیات که گویندگان آنها تاکنون مشخص نشده، شخص [[امام]]{{ع}} باشد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 503.</ref>. | * علاوه بر این دو بیت، ابیات بینام و نشان دیگری در [[نهج البلاغه]] [[نقل]] شده است که بعید نیست شاعرِ بعضی از آن ابیات که گویندگان آنها تاکنون مشخص نشده، شخص [[امام]] {{ع}} باشد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 503.</ref>. | ||
* [[ادله]] دیگری علاوه بر دیوان [[امام]]{{ع}} و ابیاتی که آن [[حضرت]] از خود و دیگران در [[نهج البلاغه]] آورده است، میتوان برای طبع شاعرانه و ذوق ادیبانه [[امام]]{{ع}} اقامه کرد که از آن جمله است: | * [[ادله]] دیگری علاوه بر دیوان [[امام]] {{ع}} و ابیاتی که آن [[حضرت]] از خود و دیگران در [[نهج البلاغه]] آورده است، میتوان برای طبع شاعرانه و ذوق ادیبانه [[امام]] {{ع}} اقامه کرد که از آن جمله است: | ||
#استفاده از آرایههای ادبی و نکات بلاغی در [[نهج البلاغه]]، تا آنجا که بهسبب [[غلبه]] این وجه ادبی، سیدرضی نامِ منتخبات خود از [[خطبهها]] و [[نامهها]] و کلمات [[علی بن ابیطالب]] را [[نهج البلاغه]] (راه سخن رسا گفتن) نامیده و انصافاً "در میان هزاران نام که مصنّفان، مؤلفان و مترجمان حوزه مسلمانی بر کتاب خود نهادهاند، هیچ نامی چون [[نهج البلاغه]] با محتوای کتاب منطبق نیست." این معنا بهقدری مشهور است که بزرگان ادبای [[عرب]]، مانند [[جاحظ]] (م: ۲۵۵ ق) [[امام]] [[ادب]] [[عرب]]، [[ابن نباته]] عبدالرحیم بن [[محمد]] [[اسماعیل]] (م ۳۷۴ ق)، ادیب و خطیب مشهور [[عرب]] در [[عهد]] [[سیف]] الدوله و ابواسحاق صابی (م ۳۸۰) به برجستگیهای آن اذعان و به [[ناتوانی]] خود اعتراف کردهاند. باری، [[کلام]] شعرگونه آن [[حضرت]] در [[نهج البلاغه]] و غرر الحکم، [[توانمندی]] [[امام]]{{ع}} در سرودن [[شعر]] و تمایل ایشان به [[شعر]] و شاعری را تأیید میکند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 503.</ref>. | # استفاده از آرایههای ادبی و نکات بلاغی در [[نهج البلاغه]]، تا آنجا که بهسبب [[غلبه]] این وجه ادبی، سیدرضی نامِ منتخبات خود از [[خطبهها]] و [[نامهها]] و کلمات [[علی بن ابیطالب]] را [[نهج البلاغه]] (راه سخن رسا گفتن) نامیده و انصافاً "در میان هزاران نام که مصنّفان، مؤلفان و مترجمان حوزه مسلمانی بر کتاب خود نهادهاند، هیچ نامی چون [[نهج البلاغه]] با محتوای کتاب منطبق نیست." این معنا بهقدری مشهور است که بزرگان ادبای [[عرب]]، مانند [[جاحظ]] (م: ۲۵۵ ق) [[امام]] [[ادب]] [[عرب]]، [[ابن نباته]] عبدالرحیم بن [[محمد]] [[اسماعیل]] (م ۳۷۴ ق)، ادیب و خطیب مشهور [[عرب]] در [[عهد]] [[سیف]] الدوله و ابواسحاق صابی (م ۳۸۰) به برجستگیهای آن اذعان و به [[ناتوانی]] خود اعتراف کردهاند. باری، [[کلام]] شعرگونه آن [[حضرت]] در [[نهج البلاغه]] و غرر الحکم، [[توانمندی]] [[امام]] {{ع}} در سرودن [[شعر]] و تمایل ایشان به [[شعر]] و شاعری را تأیید میکند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 503.</ref>. | ||
# [[داوری]] درباره [[شعر]] دیگران؛ [[نقل]] است که از ایشان درباره اشعرِ شعرای [[عرب]] نظر خواستند و [[امام]] پاسخ داد: شعرا همه در یک میدان از عرصههای [[شعر]] و [[ادب]] نتاختهاند تا برنده و سرآمد آنها معلوم شود، بلکه هر یک در یک نوع از [[شعر]] استاد بودهاند، یکی فخریه خوب سروده و دیگری در توصیف بیابان و شتر ماهر بوده و.... ولی اگر به ناچار بخواهیم یکی را [[انتخاب]] کنیم، ملک ضلّیل خواهد بود و مراد از "ملک ضلّیل" امرؤالقیس است. از [[داوری]] [[حضرت]] جند نکته قابل تأمل است: نخست آنکه [[حضرت]] به یک نکته مهم ادبی اشاره میکند و آن تخصصی بودن [[شعر]] است. این بدان معناست که اظهارنظر کلی درباره شعرا که هر یک به نوعی از [[شعر]] علاقهمندند و سبکی خاص دارند، کاری [[علمی]] بهشمار نمیرود و باید در هر شاخه و نوع و سبکی، شاعر [[برتر]] و بهتر را جستوجو کرد. نکته دیگر در نقد و [[داوری]]، نادیده گرفتن پیشینههای ذهنی و پیشداوری است که مانع از [[قضاوت]] عادلانه میشود. [[حضرت]] با توجه به اشرافی که به اوضاع و احوال امرؤالقیس داشته او را اشعر شعرای [[عرب]] خوانده است و این، نشان از آن دارد که در نزد [[حضرت]] پیشینه و شخصیت شاعر، ملاک [[داوری]] نیست و تنها به جنبههای شعری و هنری شاعر توجه کرده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 504.</ref>. | # [[داوری]] درباره [[شعر]] دیگران؛ [[نقل]] است که از ایشان درباره اشعرِ شعرای [[عرب]] نظر خواستند و [[امام]] پاسخ داد: شعرا همه در یک میدان از عرصههای [[شعر]] و [[ادب]] نتاختهاند تا برنده و سرآمد آنها معلوم شود، بلکه هر یک در یک نوع از [[شعر]] استاد بودهاند، یکی فخریه خوب سروده و دیگری در توصیف بیابان و شتر ماهر بوده و.... ولی اگر به ناچار بخواهیم یکی را [[انتخاب]] کنیم، ملک ضلّیل خواهد بود و مراد از "ملک ضلّیل" امرؤالقیس است. از [[داوری]] [[حضرت]] جند نکته قابل تأمل است: نخست آنکه [[حضرت]] به یک نکته مهم ادبی اشاره میکند و آن تخصصی بودن [[شعر]] است. این بدان معناست که اظهارنظر کلی درباره شعرا که هر یک به نوعی از [[شعر]] علاقهمندند و سبکی خاص دارند، کاری [[علمی]] بهشمار نمیرود و باید در هر شاخه و نوع و سبکی، شاعر [[برتر]] و بهتر را جستوجو کرد. نکته دیگر در نقد و [[داوری]]، نادیده گرفتن پیشینههای ذهنی و پیشداوری است که مانع از [[قضاوت]] عادلانه میشود. [[حضرت]] با توجه به اشرافی که به اوضاع و احوال امرؤالقیس داشته او را اشعر شعرای [[عرب]] خوانده است و این، نشان از آن دارد که در نزد [[حضرت]] پیشینه و شخصیت شاعر، ملاک [[داوری]] نیست و تنها به جنبههای شعری و هنری شاعر توجه کرده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 504.</ref>. | ||
#استقبال و اقتباس مقرون به [[تواضع]] و [[فروتنی]] ادبای بزرگ تازیگوی و پارسیسرای از بیانات آن [[حضرت]] از نظر لفظی و محتوایی، دلالت بر جنبههای [[علمی]] و هنری [[نهج البلاغه]] دارد. [[جاحظ]]، [[ابن مقفّع]]، [[ابن نباته]]، [[بدیع الزمان همدانی]]، [[ابوبکر خوارزمی]]، [[صاحب بن عباد]]، [[ابوالفتح بستی]] و... از قدما و [[شیخ محمد عبده]]، [[محمد حسین نایل المرصفی]]، [[ناصیف یازجی]] و [[زکی مبارک]] از متأخرین ادبای [[عرب]] و [[شاعران]] بلندپایه پارسیگوی مانند [[فردوسی]]، [[سنایی]]، [[ناصرخسرو]]، [[مولوی]]، [[سعدی]]، [[حافظ]] و همچنین [[نصرالله منشی]]، [[سعدالدین وراوینی]] و [[نظامی عروضی سمرقندی]] از جمله این ادیبان هستند. و دهها شاعر و نویسنده گذشته و معاصر تنها معدودی از نویسندگان و [[شاعران]] بیشماری هستند که لفظ و معنای آثار خود را مدیون و مرهون [[امام علی بن ابیطالب]]{{ع}} میدانند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 504.</ref>. | # استقبال و اقتباس مقرون به [[تواضع]] و [[فروتنی]] ادبای بزرگ تازیگوی و پارسیسرای از بیانات آن [[حضرت]] از نظر لفظی و محتوایی، دلالت بر جنبههای [[علمی]] و هنری [[نهج البلاغه]] دارد. [[جاحظ]]، [[ابن مقفّع]]، [[ابن نباته]]، [[بدیع الزمان همدانی]]، [[ابوبکر خوارزمی]]، [[صاحب بن عباد]]، [[ابوالفتح بستی]] و... از قدما و [[شیخ محمد عبده]]، [[محمد حسین نایل المرصفی]]، [[ناصیف یازجی]] و [[زکی مبارک]] از متأخرین ادبای [[عرب]] و [[شاعران]] بلندپایه پارسیگوی مانند [[فردوسی]]، [[سنایی]]، [[ناصرخسرو]]، [[مولوی]]، [[سعدی]]، [[حافظ]] و همچنین [[نصرالله منشی]]، [[سعدالدین وراوینی]] و [[نظامی عروضی سمرقندی]] از جمله این ادیبان هستند. و دهها شاعر و نویسنده گذشته و معاصر تنها معدودی از نویسندگان و [[شاعران]] بیشماری هستند که لفظ و معنای آثار خود را مدیون و مرهون [[امام علی بن ابیطالب]] {{ع}} میدانند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 504.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |