تربیت در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - '{{ص}}' به '{{صل}}') |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
== [[روشهای تربیتی در سیره پیامبر خاتم]] == روش [[تربیت]]، به معنای راهیابی شیوه انجام عمل [[تربیت]] است"<ref>مان الله صفوی، کلیات، روشها و فنون تدریس، ص۲۳۸.</ref>. "[[روشهای تربیتی]]، دستورهای جزئی است که مبتنی بر اصولاند و در واقع، شیوههای عملی انجام عمل [[تربیتی]] به شمار میآیند"<ref>خسرو باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص۶۴.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۱۰۲.</ref> | == [[روشهای تربیتی در سیره پیامبر خاتم]] == روش [[تربیت]]، به معنای راهیابی شیوه انجام عمل [[تربیت]] است"<ref>مان الله صفوی، کلیات، روشها و فنون تدریس، ص۲۳۸.</ref>. "[[روشهای تربیتی]]، دستورهای جزئی است که مبتنی بر اصولاند و در واقع، شیوههای عملی انجام عمل [[تربیتی]] به شمار میآیند"<ref>خسرو باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص۶۴.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۱۰۲.</ref> | ||
در سخنان و سیره پیامبر اکرم {{ | در سخنان و سیره پیامبر اکرم {{صل}} روشهای تربیتی مختلفی وجود داشت مانند: | ||
الف) روش الگوگیری: [[انسان]] فطرتاً الگوطلب و الگوپذیر است و به این دلیل یکی از مؤثرترین روشهای [[تربیت]] روش الگویی است. در این روش، فرد، نمونهای [[عینی]] را مطلوب خویش میگیرد و به شبیهسازی دست میزند و تلاش میکند در همه امور خود را همانند [[الگوی مطلوب]] خویش سازد و گام در جای گام او نهد و بدو تشبّه نماید. | الف) روش الگوگیری: [[انسان]] فطرتاً الگوطلب و الگوپذیر است و به این دلیل یکی از مؤثرترین روشهای [[تربیت]] روش الگویی است. در این روش، فرد، نمونهای [[عینی]] را مطلوب خویش میگیرد و به شبیهسازی دست میزند و تلاش میکند در همه امور خود را همانند [[الگوی مطلوب]] خویش سازد و گام در جای گام او نهد و بدو تشبّه نماید. |
نسخهٔ ۸ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۳۰
اصول تربیتی در سیره پیامبر خاتم
اصل اعتدال
هر حرکت و فعل تربیتی باید بر اعتدال استوار باشد و از حدّ وسط بیرون نرود و به افراط و تفریط کشیده نشود تا حرکت و فعلی مطلوب باشد. راه و رسم نبوی در هر امری به اعتدال و میانهروی فراخوانده است. در روابط خانوادگی و رفتارهای تربیتی، اعتدال و میانهروی راه رفتن به سوی اهداف را هموار میکند و هیچ مددکاری چون آن یاریرسان نیست؛ به این معنا که از محبت افراطی پرهیز نمود و به سوی افراط نیز روانه نشد، از سختگیری بیش از اندازه اجتناب کرد و در دام رهاسازی و بیاهمیتی فرونرفت، از مدیریت آمرانه و فرمانفرمایانه دوری نمود و گرفتار مدیریت فاقد قانون و ضابطه نشد، از تکرار کردن یک موضوع و بیان افراطی یک چیز پرهیز داشت و به سکوت برگزار کردن و رابطه کلامی نداشتن و یادآوری نکردن کشیده نشد و... . پیامبر اکرم (ص) آموخته است که بهترین راه و رسم در تربیت و هر کاری اعتدال و میانهروی است: «خَيْرُ الْأُمُورِ أَوْسَطُهَا»[۱][۲]
اصل تدرج و تمکّن
“تدرج” به معنای اندکاندک و آهستهآهسته پیش رفتن و پایهپایه نزدیک شدن است[۳]، و “تمکن” به معنای جای گرفتن و جاگیر شدن و پابرجا شدن و نیز توانایی و قدرت و قادر شدن بر چیزی است[۴]. تربیت امری تدریجی و مرحله به مرحله است که براساس توانایی و کشش و جایگیری صورت میپذیرد و هیچ انسانی جز بر اساس تمکن و تواناییاش و جز با حرکتی تدریجی و مناسب به سوی اهداف تربیت پیش نمیرود و به کمالات الهی دست نمییابد، همچنان که عکس این مطلب نیز صادق است و هیچ انسانی یک مرتبه و دفعتاً تباه نمیشود.
در تمام مراحل تربیت لازم است تمکن فرزندان در نظر گرفته شود و آنان به تدریج به سوی کمال سوق داده شوند، زیرا توقع بیش از اندازه و خارج از استعداد از فرزندان، آنان را وامانده میسازد و مطلوب تربیت حاصل نمیشود. شناخت مراحل رشد و ویژگیهای خاص هر مرحله و انتظارات هر دوره و نوع رفتاری که باید صورت گیرد از لوازم اصلی حرکت تربیتی صحیح است. حدیث مشهور پیامبر در بیان مراحل رشد و لوازم آن بیانگر این حقیقت است: «الْوَلَدُ سَيِّدٌ سَبْعَ سِنِينَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِينَ وَ وَزِيرٌ سَبْعَ سِنِينَ»[۵][۶]
اصل تسهیل و تیسیر
تسهیل و تیسیر به معنای آسان کردن و سهل گردانیدن است[۷] و منظور از اصل تسهیل و تیسیر این است که برنامهها و اقدامات تربیتی باید اموری آسان و میسر باشد و مبتنی بر تکالیف شاق نباشد و راههایی در تربیت گشوده شود که متربی با میل و رغبت در آن راهها گام زند و با متربی از سر ملایمت و مدارا رفتار شود تا بتواند راه تربیت را بر خود هموار کند و به اهداف تربیت دست یابد.
آیین تربیت الهی سهل و آسان بنا گذاشته شده است و راه تربیت فرزند نیز باید بر چنین آیینی استوار گردد. بنیانگذار این نظام تربیتی، رسول خدا (ص) فرموده است: «بَعَثَنِي بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ»[۸].
تربیتی که بر امور شاق و آداب پرتکلف بنا گردد آسیبهای جدی به متربی وارد مینماید و اینگونه تربیت خلاف راه و رسم نبوی است، چنان پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «بُعِثْتُ بالحَنِيفِيَّةِ السَّمْحَةِ ـ أَوِ السَّهْلَةِ ـ وَ مَنْ خَالَفَ سُنَّتِي فَلَيْسَ مّنِّي»[۹][۱۰]
== روشهای تربیتی در سیره پیامبر خاتم == روش تربیت، به معنای راهیابی شیوه انجام عمل تربیت است"[۱۱]. "روشهای تربیتی، دستورهای جزئی است که مبتنی بر اصولاند و در واقع، شیوههای عملی انجام عمل تربیتی به شمار میآیند"[۱۲][۱۳]
در سخنان و سیره پیامبر اکرم (ص) روشهای تربیتی مختلفی وجود داشت مانند:
الف) روش الگوگیری: انسان فطرتاً الگوطلب و الگوپذیر است و به این دلیل یکی از مؤثرترین روشهای تربیت روش الگویی است. در این روش، فرد، نمونهای عینی را مطلوب خویش میگیرد و به شبیهسازی دست میزند و تلاش میکند در همه امور خود را همانند الگوی مطلوب خویش سازد و گام در جای گام او نهد و بدو تشبّه نماید.
تربیت ابتدایی انسان بهطور طبیعی با روش الگویی شکل میگیرد. کودک در چند سال نخست زندگی خود، همه کارهایش را از الگوهای پیرامون خود که در درجه اول پدر و مادر اویند، الگوبرداری میکند و با تقلید از آنان رشد میکند و ساختار تربیتیاش سامان مییابد. تلقی کودکان از والدین در سالهای نخست کودکی به نقش الگویی آنان در جهت مثبت یا منفی دامن میزند، زیرا کودکان در این ایام همه چیز خود را از والدین و وابسته به ایشان میدانند، چنانکه در حدیثی از امام کاظم (ع) آمده است: «بَرُّوا أَوْلَادَكُمْ وَ أَحْسِنُوا إِلَيْهِمْ فَإِنَّهُمْ يَظُنُّونَ أَنَّكُمْ تَرْزُقُونَهُمْ»[۱۴].
بسیاری از اوقات تأثیرپذیری فرزندان از الگوهای اجتماعی و وسایل ارتباط جمعی چندان است که نقش والدین را به شدت تحت الشعاع قرار میدهد. به همین دلیل است که نقش الگوها حساسترین نقش تربیتی است تا جایی که الگوهای صالح، مردم را به صلاح میرسانند و الگوهای فاسد، مردم را به فساد میکشانند. از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که فرمود: «صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِي إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِي وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِي قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ هُمَا قَالَ الْفُقَهَاءُ وَ الْأُمَرَاءُ»[۱۵][۱۶].
ب) روش محبت
منابع
پانویس
- ↑ «بهترین کارها حد وسط آنها است». أبو عبیدالقاسم بن سلام الهروی، غریب الحدیث، دارالکتب العربی، بیروت، ۱۳۹۶ ق. ج۲، ص۲۸؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۰۴؛ بدائع الصنائع، ج۱، ص۲۳؛ عوالی اللآلی، ج۱، ص۲۹۶؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۴۹؛ بحار الانوار، ج۷۷، ص۱۶۶.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۴ ص ۱۵۱.
- ↑ فرهنگ معین، ج۱، ص۱۰۵۶.
- ↑ فرهنگ معین، ج۱، ص۱۱۴۲؛ علیاکبر دهخدا، لغتنامه، چاپ اول، سازمان لغتنامه دهخدا، ۱۳۲۵-۱۳۵۲ ش. ذیل واژه “تمکّن”.
- ↑ «فرزند در هفت سال اول زندگی، آقا و سیّد [پدر و مادر]است، در هفت سال دوم فرمانبردار و مطیع [پدر و مادر]است، و در هفت سال سوم وزیر [خانواده و مشاور پدر و مادر] است». المعجم الاوسط، ج۶، ص۱۷۰؛ مکارم الاخلاق، ص۲۲۲؛ مجمع الزوائد، ج۸، ص۱۵۹؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۹۵؛ بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۹۵.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۴ ص ۱۵۳.
- ↑ لغتنامه دهخدا، ذیل واژههای “تسهیل” و “تیسیر”؛ فرهنگ معین، ج۱، ص۱۰۸۳، ۱۱۸۰.
- ↑ «خداوند مرا بر شریعت و دین حنیف آسان و ملایم مبعوث کرده است». الکافی، ج۵، ص۴۹۴؛ التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۱۸، ج۱۵، ص۲۵؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱۵، ص۱۴۴؛ أبوالسعود محمد بن محمد العمادی، تفسیر أبی السعود، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۱، ص۲۷۷؛ بحار الانوار، ج۲۲، ص۲۶۴.
- ↑ «من بر دین حنیف ملایم - یا آسان - مبعوث شدهام و هرکس با راه و رسم من مخالفت ورزد از من نیست». أبوبکر احمد بن علی بن الخطیب البغدادی، تاریخ بغداد أو مدینة السلام، دارالکتب العلمیة، بیروت، ج۷، ص۲۰۹؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۸۶؛ کنز العمال، ج۱، ص۱۷۸. بدون قسمت دوم: المبسوط السرخسی، ج۳۰، ص۲۸۶؛ بحار الانوار، ج۶۷، ص۱۳۶، ج۶۸، ص۳۱۸، ج۶۹، ص۴۲، ج۷۲، ص۲۳۴.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۴ ص ۱۵۷.
- ↑ مان الله صفوی، کلیات، روشها و فنون تدریس، ص۲۳۸.
- ↑ خسرو باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص۶۴.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۰۲.
- ↑ «به فرزندانتان خوبی کنید و به آنان نیکی نمایید، زیرا آنان گمان میکنند که شما ایشان را روزی میدهید». فقه الرضا، ص۳۳۶، بحار الانوار، ج۷۴، ص۷۷؛ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۷۰.
- ↑ «دو گروه از امت من باشند که چون صالح شوند، امتم صالح شود، و چون فاسد شوند، امتم فاسد شود. [گفتند: ای رسول خدا، آنان چه کسانیاند؟ فرمود:] فقیهان و زمامداران». الخصال، ج۱، ص۳۷؛ تحف العقول، ص۳۶؛ روضة الواعظین، ص۱۰؛ بحار الانوار، ج۲، ص۴۹، ج۷۵، ص۳۳۶، ج۷۷، ص۱۵۴.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۴ ص ۱۶۰.