←مقدمه
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←مقدمه) |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
*با عنایت به آیات شریفه مذکور، نکاتی چند در اینجا بیان میشود: بد نیست من در ابتدا برخی از عبارات ایشان را برای تبیین بهتر بحث اشاره کنم: ذیل {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} میفرمایند که ضمیر در {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|جَعَلْنَاهُمْ}}﴾}} بر میگردد به سه نفر: [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و دو فرزندشان [[حضرت اسحاق]]{{ع}} و [[حضرت یعقوب]]{{ع}} چون در آیه قبل ازاین آیه آمده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلا جَعَلْنَا صَالِحِينَ }}﴾}}<ref> و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم ؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۲.</ref> پس ضمیر در {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|جَعَلْنَاهُمْ}}﴾}} یعنی [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و دو فرزندش که قدر متیقن از [[ائمه]]{{عم}} هستند یعنی امامانی هستند که خدا میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} یعنی اینها هدایت به امر میکنند. دراین جا چون بحث ما بیشتر در مورد معنای هدایت به امر است آن را بیشتر توضیح خواهم داد<ref>[[محسن غرویان|غرویان، محسن]]، [[هدایت به امر در تفسیر المیزان (مقاله)|هدایت به امر در تفسیر المیزان]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]</ref> | *با عنایت به آیات شریفه مذکور، نکاتی چند در اینجا بیان میشود: بد نیست من در ابتدا برخی از عبارات ایشان را برای تبیین بهتر بحث اشاره کنم: ذیل {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} میفرمایند که ضمیر در {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|جَعَلْنَاهُمْ}}﴾}} بر میگردد به سه نفر: [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و دو فرزندشان [[حضرت اسحاق]]{{ع}} و [[حضرت یعقوب]]{{ع}} چون در آیه قبل ازاین آیه آمده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلا جَعَلْنَا صَالِحِينَ }}﴾}}<ref> و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم ؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۲.</ref> پس ضمیر در {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|جَعَلْنَاهُمْ}}﴾}} یعنی [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و دو فرزندش که قدر متیقن از [[ائمه]]{{عم}} هستند یعنی امامانی هستند که خدا میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} یعنی اینها هدایت به امر میکنند. دراین جا چون بحث ما بیشتر در مورد معنای هدایت به امر است آن را بیشتر توضیح خواهم داد<ref>[[محسن غرویان|غرویان، محسن]]، [[هدایت به امر در تفسیر المیزان (مقاله)|هدایت به امر در تفسیر المیزان]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]</ref> | ||
*[[علامه طباطبایی]] میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|" و ظاهر قوله ﴿{{متن قرآن|أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾، ان الهدایه بالامر یجری مجری المفسر لمعنی الامامه "}} عبارت {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} مفسر معنای [[امامت]] است و ازاین مطلب،ایشان نکتههای زیادی استفاده کردهاند. خداوند میفرماید مااینها را [[امام]] قرار دادیم و معنای [[امام]] و [[امامت]] این است که {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} پس هدایت به امر همان معنای [[امامت]] است. بعدایشان میفرمایند: {{عربی|اندازه=150%|" ان هذه الهدایه المجعوله من شئون الامامه لیست هی بمعنی ارائه الطریق "}} دراینجا بحثی را مطرح میکنند که فرق [[نبوت]] با [[امامت]] چیست؟ میدانیم که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[نبی]] بود و به [[مقام نبوت]] او را به مقام [[امامت]] رساند پس باید فرقی بین [[نبوت]] و [[امامت]] باشد. [[علامه طباطبایی|علامه]] فرمودهاند که [[نبوت]] به معنای ارائه طریق است و [[نبی]] کسی است که یتحمل النبأ یعنی خبر را از طریق فرشته [[وحی]] میگیرد و تلقی [[وحی]] میکند؛ پس [[نبی]] تلقی و تحمل نبأ را به عهده دارد: [[نبی]] یعنی متحمل نبأ و نبأ یعنی خبر. ولی [[امامت]] مقامی است فوق [[نبوت]] و گرفتن نبأ و اعطا این خبر به مردم! چون اعلام خبر به مردم به معنای ارائه طریق است، یعنی [[نبی]] کسی است که [[وحی]] را دریافت میکند و بعد به مردم ابلاغ میکند. [[نبی]] میگوید حلال و حرام خدا و صحیح و ناصحیح خدا همینهایی است که من در اختیار شما میگذارم و او فقط راه از چاه مشخص میکند. پس کار [[نبی]] صرفاً میشود ارائه طریق! ولی [[امام]] علاوه بر ارائه طریق، واسطه تکوینی برای اعطاء فیوضات الهی به قلوب انسانهاست. برای تبیین و تفهیم بهتر فرق بین معنای [[نبوت]] و [[امامت]] مثالی را ذکر میکنیم: چراغ و نورافکن برای رانندة اتومبیل فقط راه را نشان میدهد. چه چراغ اتومبیل باشد و چه چراغی که توی جاده و توی خیابان نصب شده باشد. اینها راه را از چاه ممتاز میکنند، ولی خود چراغ جاذبهای ندارد که اتومبیل را به سمت راه و نه چاه جذب کند. حالا شما فرض کنید چراغی را در جایی نصب کرده باشند که علاوه بر انرژی نورانی که دارد یک قوه مغناطیسی هم داشته باشد که اگر یک اتومبیل خواست از مسیر منحرف شود بتواند آن را جذبش کند یعنی آن را به داخل راه و جادة اصلی هل بدهد و نگذارد اتومبیل در چاه و چاله بیافتد! دراین صورت این چراغ دو کار میکند: هم ارائه طریق و هم جذب و جلوگیری از سقوط. با توجه بهاین مثال میگوئیم [[امام]] کسی است که از حیث مقام [[امامت]] عهدهداراین کار دوم است، یعنی با قدرت ولایتی که دارد و از راه تصرفاتی که در جان و قلب و نفوس انسانها دارد، آنها را از انحراف و سقوط باز میدارد نهاین که صرفاً ارائه طریق کند. بنابراین حاصل فرمایش [[علامه طباطبایی]] این است که [[امامت]] فوق [[نبوت]] و فوق ارائه طریق است<ref>[[محسن غرویان|غرویان، محسن]]، [[هدایت به امر در تفسیر المیزان (مقاله)|هدایت به امر در تفسیر المیزان]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]</ref> | *[[علامه طباطبایی]] میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|" و ظاهر قوله ﴿{{متن قرآن|أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾، ان الهدایه بالامر یجری مجری المفسر لمعنی الامامه "}} عبارت {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} مفسر معنای [[امامت]] است و ازاین مطلب،ایشان نکتههای زیادی استفاده کردهاند. خداوند میفرماید مااینها را [[امام]] قرار دادیم و معنای [[امام]] و [[امامت]] این است که {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} پس هدایت به امر همان معنای [[امامت]] است. بعدایشان میفرمایند: {{عربی|اندازه=150%|" ان هذه الهدایه المجعوله من شئون الامامه لیست هی بمعنی ارائه الطریق "}} دراینجا بحثی را مطرح میکنند که فرق [[نبوت]] با [[امامت]] چیست؟ میدانیم که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[نبی]] بود و به [[مقام نبوت]] او را به مقام [[امامت]] رساند پس باید فرقی بین [[نبوت]] و [[امامت]] باشد. [[علامه طباطبایی|علامه]] فرمودهاند که [[نبوت]] به معنای ارائه طریق است و [[نبی]] کسی است که یتحمل النبأ یعنی خبر را از طریق فرشته [[وحی]] میگیرد و تلقی [[وحی]] میکند؛ پس [[نبی]] تلقی و تحمل نبأ را به عهده دارد: [[نبی]] یعنی متحمل نبأ و نبأ یعنی خبر. ولی [[امامت]] مقامی است فوق [[نبوت]] و گرفتن نبأ و اعطا این خبر به مردم! چون اعلام خبر به مردم به معنای ارائه طریق است، یعنی [[نبی]] کسی است که [[وحی]] را دریافت میکند و بعد به مردم ابلاغ میکند. [[نبی]] میگوید حلال و حرام خدا و صحیح و ناصحیح خدا همینهایی است که من در اختیار شما میگذارم و او فقط راه از چاه مشخص میکند. پس کار [[نبی]] صرفاً میشود ارائه طریق! ولی [[امام]] علاوه بر ارائه طریق، واسطه تکوینی برای اعطاء فیوضات الهی به قلوب انسانهاست. برای تبیین و تفهیم بهتر فرق بین معنای [[نبوت]] و [[امامت]] مثالی را ذکر میکنیم: چراغ و نورافکن برای رانندة اتومبیل فقط راه را نشان میدهد. چه چراغ اتومبیل باشد و چه چراغی که توی جاده و توی خیابان نصب شده باشد. اینها راه را از چاه ممتاز میکنند، ولی خود چراغ جاذبهای ندارد که اتومبیل را به سمت راه و نه چاه جذب کند. حالا شما فرض کنید چراغی را در جایی نصب کرده باشند که علاوه بر انرژی نورانی که دارد یک قوه مغناطیسی هم داشته باشد که اگر یک اتومبیل خواست از مسیر منحرف شود بتواند آن را جذبش کند یعنی آن را به داخل راه و جادة اصلی هل بدهد و نگذارد اتومبیل در چاه و چاله بیافتد! دراین صورت این چراغ دو کار میکند: هم ارائه طریق و هم جذب و جلوگیری از سقوط. با توجه بهاین مثال میگوئیم [[امام]] کسی است که از حیث مقام [[امامت]] عهدهداراین کار دوم است، یعنی با قدرت ولایتی که دارد و از راه تصرفاتی که در جان و قلب و نفوس انسانها دارد، آنها را از انحراف و سقوط باز میدارد نهاین که صرفاً ارائه طریق کند. بنابراین حاصل فرمایش [[علامه طباطبایی]] این است که [[امامت]] فوق [[نبوت]] و فوق ارائه طریق است<ref>[[محسن غرویان|غرویان، محسن]]، [[هدایت به امر در تفسیر المیزان (مقاله)|هدایت به امر در تفسیر المیزان]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]</ref> | ||
==هدایت به امر یکی از شئون امامت == | |||
*ایشان در بیاناین که چرا هدایت به امر از شئون [[امامت]] است فرمودهاند: {{عربی|اندازه=150%|" لان الله سبحانه جعل ابراهیم اماما بعد جعله نبیا"}} این هم بحثی دارد که در جلد یک المیزان بیشتر مطرح شده است. در آنجا ثابت میکنند که وقتی خداوند به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}﴾}} این در اواخر عمرایشان بوده و [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} مقام [[نبوت]] را دارا بودهاند و خوداین مطلب چندین دلیل دارد: دلیل خیلی واضحشاین است که چوناین اعطا امامت بعد از ابتلائات و آزمایشات سختی بوده و سختترین ابتلا برای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} ذبح [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} بود. و از طرف دیگر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بنا به نقل [[قرآن]] میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء}}﴾}}<ref> سپاس خداوند را که با پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگارم شنوای دعاست؛ سوره ابراهیم، آیه: ۳۹.</ref> پس معلوم میشود که آزمایش ذبح [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} در دوران کهولت و اواخر عمر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بوده است و چون مسأله ذبح [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} بزرگترین آزمایش و ابتلا [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بود وایشان دراین امتحان موفق شد، خداوند بعد از طی این مراحل او را به مقام [[نبوت]] بود<ref>[[محسن غرویان|غرویان، محسن]]، [[هدایت به امر در تفسیر المیزان (مقاله)|هدایت به امر در تفسیر المیزان]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]</ref> | *ایشان در بیاناین که چرا هدایت به امر از شئون [[امامت]] است فرمودهاند: {{عربی|اندازه=150%|" لان الله سبحانه جعل ابراهیم اماما بعد جعله نبیا"}} این هم بحثی دارد که در جلد یک المیزان بیشتر مطرح شده است. در آنجا ثابت میکنند که وقتی خداوند به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}﴾}} این در اواخر عمرایشان بوده و [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} مقام [[نبوت]] را دارا بودهاند و خوداین مطلب چندین دلیل دارد: دلیل خیلی واضحشاین است که چوناین اعطا امامت بعد از ابتلائات و آزمایشات سختی بوده و سختترین ابتلا برای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} ذبح [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} بود. و از طرف دیگر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بنا به نقل [[قرآن]] میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء}}﴾}}<ref> سپاس خداوند را که با پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگارم شنوای دعاست؛ سوره ابراهیم، آیه: ۳۹.</ref> پس معلوم میشود که آزمایش ذبح [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} در دوران کهولت و اواخر عمر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بوده است و چون مسأله ذبح [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} بزرگترین آزمایش و ابتلا [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بود وایشان دراین امتحان موفق شد، خداوند بعد از طی این مراحل او را به مقام [[نبوت]] بود<ref>[[محسن غرویان|غرویان، محسن]]، [[هدایت به امر در تفسیر المیزان (مقاله)|هدایت به امر در تفسیر المیزان]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]</ref> | ||
*دلیل دیگر بر فرق [[امامت]] با [[نبوت]] این است که [[امامت]] اگر همان [[نبوت]] باشد، دیگر معنا ندارد حضرت ابراهیمی که مقام [[امامت]] را دارا بوده است دوباره خداوند خطاب بهایشان بفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}﴾}} اگر [[امامت]] همان [[نبوت]] و به معنای ارائه طریق باشد،این تکرار، لغو و بیجاست بنابراین [[امامت]] غیر از [[نبوت]] است؛ [[نبوت]] صرفاً همان هدایت است به معنای ارائه طریق.*[[علامه طباطبایی|علامه]] میفرمایند: {{عربی|اندازه=150%|" و لا تنفک النبوه عن الهدایه بمعنی ارائه الطریق"}} هدایت به معنای ارائه طریق همان [[نبوت]] است و [[نبوت]] جدای از هدایت به معنای ارائه طریق نیست. سپس میفرمایند: {{عربی|اندازه=150%|" فلا یبقی للامامه الا الهدایه بمعنی الا یصال الی المطلوب"}} یعنی [[امامت]] یک نوع تحریک وایصال مأموم است، یک نوع هل دادن انسانها به سمت فلاح و رستگاری است وایصال الی المطلوب یعنی رساندن و واصل کردن {{عربی|اندازه=150%|" و هو نوع تصرف تکوینی فی النفوس"}} چون [[امام]] دارای [[ولایت]] است، نوعی تصرف در دلها میکند و آنها را به سمت مطلوب میبرد. | *دلیل دیگر بر فرق [[امامت]] با [[نبوت]] این است که [[امامت]] اگر همان [[نبوت]] باشد، دیگر معنا ندارد حضرت ابراهیمی که مقام [[امامت]] را دارا بوده است دوباره خداوند خطاب بهایشان بفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}﴾}} اگر [[امامت]] همان [[نبوت]] و به معنای ارائه طریق باشد،این تکرار، لغو و بیجاست بنابراین [[امامت]] غیر از [[نبوت]] است؛ [[نبوت]] صرفاً همان هدایت است به معنای ارائه طریق.*[[علامه طباطبایی|علامه]] میفرمایند: {{عربی|اندازه=150%|" و لا تنفک النبوه عن الهدایه بمعنی ارائه الطریق"}} هدایت به معنای ارائه طریق همان [[نبوت]] است و [[نبوت]] جدای از هدایت به معنای ارائه طریق نیست. سپس میفرمایند: {{عربی|اندازه=150%|" فلا یبقی للامامه الا الهدایه بمعنی الا یصال الی المطلوب"}} یعنی [[امامت]] یک نوع تحریک وایصال مأموم است، یک نوع هل دادن انسانها به سمت فلاح و رستگاری است وایصال الی المطلوب یعنی رساندن و واصل کردن {{عربی|اندازه=150%|" و هو نوع تصرف تکوینی فی النفوس"}} چون [[امام]] دارای [[ولایت]] است، نوعی تصرف در دلها میکند و آنها را به سمت مطلوب میبرد. |