حسن بن جهم: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[حسن بن جهم | [[حسن بن جهم بن بکیر بن اعین]]، مکنی به «ابو محمد»، از [[راویان]] [[امام کاظم]] {{ع}} و [[امام رضا]] {{ع}} بود<ref>معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۲۹۲ و ۲۹۵.</ref>. | ||
وی میگوید: «وقتی که [[حضرت رضا]] {{ع}} جواب [[فقها]] و [[اهل]] [[کلام]] را در مجلس [[مأمون]] دادند مأمون آن [[حضرت]] را [[احترام]] زیادی گذاشت، من با آن حضرت به [[خانه]] برگشتم و عرضه داشتم: [[خدا]] را [[شکر]] که [[رأی]] و نظر مأمون با شماست و سخنان شما را قبول کرد. حضرت فرمودند: ای پسر [[جهم]]! به این احترامات ظاهری مأمون گول نخورید، او به زودی مرا با خورانیدن سم خواهد کشت و این عهدی است محکم و پیمانی که پدرانم از جانب [[رسول خدا]] {{صل}} با من دارند. پس این سخن را تا من زندهام، [[کتمان]] کن. حسن بن جهم میگوید: تا وقتی که حضرت رضا {{ع}} به سم [[شهید]] شد و در [[منزل]] [[حمید بن قحطبه]] [[دفن]] شدند، من این سخن را به کسی نگفتم»<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، باب شهادت امام رضا {{ع}} از بیان حسن بن جهم.</ref>. | وی میگوید: «وقتی که [[حضرت رضا]] {{ع}} جواب [[فقها]] و [[اهل]] [[کلام]] را در مجلس [[مأمون]] دادند مأمون آن [[حضرت]] را [[احترام]] زیادی گذاشت، من با آن حضرت به [[خانه]] برگشتم و عرضه داشتم: [[خدا]] را [[شکر]] که [[رأی]] و نظر مأمون با شماست و سخنان شما را قبول کرد. حضرت فرمودند: ای پسر [[جهم]]! به این احترامات ظاهری مأمون گول نخورید، او به زودی مرا با خورانیدن سم خواهد کشت و این عهدی است محکم و پیمانی که پدرانم از جانب [[رسول خدا]] {{صل}} با من دارند. پس این سخن را تا من زندهام، [[کتمان]] کن. حسن بن جهم میگوید: تا وقتی که حضرت رضا {{ع}} به سم [[شهید]] شد و در [[منزل]] [[حمید بن قحطبه]] [[دفن]] شدند، من این سخن را به کسی نگفتم»<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، باب شهادت امام رضا {{ع}} از بیان حسن بن جهم.</ref>. | ||
خط ۱۵: | خط ۱۶: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] | ||
[[رده:راویان امام رضا]] | [[رده:راویان امام رضا]] |
نسخهٔ ۲۷ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۱۲
مقدمه
حسن بن جهم بن بکیر بن اعین، مکنی به «ابو محمد»، از راویان امام کاظم (ع) و امام رضا (ع) بود[۱].
وی میگوید: «وقتی که حضرت رضا (ع) جواب فقها و اهل کلام را در مجلس مأمون دادند مأمون آن حضرت را احترام زیادی گذاشت، من با آن حضرت به خانه برگشتم و عرضه داشتم: خدا را شکر که رأی و نظر مأمون با شماست و سخنان شما را قبول کرد. حضرت فرمودند: ای پسر جهم! به این احترامات ظاهری مأمون گول نخورید، او به زودی مرا با خورانیدن سم خواهد کشت و این عهدی است محکم و پیمانی که پدرانم از جانب رسول خدا (ص) با من دارند. پس این سخن را تا من زندهام، کتمان کن. حسن بن جهم میگوید: تا وقتی که حضرت رضا (ع) به سم شهید شد و در منزل حمید بن قحطبه دفن شدند، من این سخن را به کسی نگفتم»[۲].
در روایتی دیگر حسن بن جهم میگوید: «به امام رضا (ع) گفتم: مرا از دعا فراموش نکنید. حضرت فرمودند: گمان میکنی که من فراموشت میکنم؟ اندکی در خودم اندیشیدم و با خود گفتم: او برای شیعیانش دعا میکند و من نیز از شیعیانش هستم. آنگاه گفتم: نه، فراموشم نمیکنید. فرمودند: از کجا فهمیدی؟ گفتم: من از شیعیانتان هستم و شما برایشان دعا میکنید. فرمودند: آیا متوجه چیز دیگری جز این شدی؟ گفتم: نه! امام (ع) فرمودند: هرگاه خواستی بدانی که نزد من چه جایگاهی داری، ببین من نزدت چه جایگاهی دارم»[۳].[۴]