مسلم بن عقیل در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۸۲: خط ۲۸۲:
==[[مسلم بن عقیل]] در [[کوفه]]==
==[[مسلم بن عقیل]] در [[کوفه]]==
مسلم در اجرای این [[مأموریت]] از [[مکه]] به [[مدینه]] آمد و به [[مسجد]] [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} رفت. سپس با کسان خود [[وداع]] نمود و با [[اجیر]] کردن دو نفر [[راهنما]] شبانه به سوی کوفه حرکت کرد. راهنماها پس از چندی در بین راه از [[تشنگی]] مردند. مسلم، موضوع را به [[امام حسین]]{{ع}} خبر داد و گفت: من آن را به فال بد میگیرم. اگر [[صلاح]] می‌دانی مرا از این [[سفر]] معاف دار»<ref>برخی محققان با ارائه دلایلی داستان اتفاقات سفر مسلم بن عقیل به ویژه نامه او به امام حسین{{ع}} و فال بد زدن و درخواست بازگشت و پاسخ امام{{ع}} به او را رد می‌کنند (نگاه کنید به: دانشنامه امام حسین{{ع}}، ج۵، ص۷۰).</ref>.
مسلم در اجرای این [[مأموریت]] از [[مکه]] به [[مدینه]] آمد و به [[مسجد]] [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} رفت. سپس با کسان خود [[وداع]] نمود و با [[اجیر]] کردن دو نفر [[راهنما]] شبانه به سوی کوفه حرکت کرد. راهنماها پس از چندی در بین راه از [[تشنگی]] مردند. مسلم، موضوع را به [[امام حسین]]{{ع}} خبر داد و گفت: من آن را به فال بد میگیرم. اگر [[صلاح]] می‌دانی مرا از این [[سفر]] معاف دار»<ref>برخی محققان با ارائه دلایلی داستان اتفاقات سفر مسلم بن عقیل به ویژه نامه او به امام حسین{{ع}} و فال بد زدن و درخواست بازگشت و پاسخ امام{{ع}} به او را رد می‌کنند (نگاه کنید به: دانشنامه امام حسین{{ع}}، ج۵، ص۷۰).</ref>.
[[امام]]{{ع}} در پاسخ نوشت: «بیمی به خود راه مده و به سوی مأموریت حرکت کن». مسلم هم به راه افتاد تا به کوفه رسید و به [[خانه]] [[مختاربن ابی عبید ثقفی]] درآمد.
[[امام]]{{ع}} در پاسخ نوشت: «بیمی به خود راه مده و به سوی مأموریت حرکت کن». مسلم هم به راه افتاد تا به کوفه رسید و به [[خانه]] [[مختار بن ابی عبید ثقفی]] درآمد.
با ورود مسلم به کوفه [[شیعیان]] و دیگر [[مردم]] به دیدارش شتافتند و هرگاه گروهی بر او جمع می‌شدند، [[نامه امام حسین]]{{ع}} را برای آنها می‌خواند و مردم می‌گریستند. [[مردم کوفه]] با مسلم بن عقیل [[بیعت]] نمودند و این بیعت چنان ادامه یافت تا شمار [[بیعت کنندگان]] به هجده هزار نفر رسید. [[کوفیان]] به مسلم [[وعده]] [[نبرد]] و [[یاری]] می‌دادند و می‌گفتند: به [[خدا]] [[سوگند]] با شمشیرهای خود در پیش روی حسین{{ع}} می‌جنگیم تا همه [[جان]] دهیم.
با ورود مسلم به کوفه [[شیعیان]] و دیگر [[مردم]] به دیدارش شتافتند و هرگاه گروهی بر او جمع می‌شدند، [[نامه امام حسین]]{{ع}} را برای آنها می‌خواند و مردم می‌گریستند. [[مردم کوفه]] با مسلم بن عقیل [[بیعت]] نمودند و این بیعت چنان ادامه یافت تا شمار [[بیعت کنندگان]] به هجده هزار نفر رسید. [[کوفیان]] به مسلم [[وعده]] [[نبرد]] و [[یاری]] می‌دادند و می‌گفتند: به [[خدا]] [[سوگند]] با شمشیرهای خود در پیش روی حسین{{ع}} می‌جنگیم تا همه [[جان]] دهیم.
آن‌گاه مسلم به امام حسین{{ع}} نامه‌ای نوشت و ضمن گزارش استقبال کوفیان و بیعت هجده هزار تن از آنان، از امام{{ع}} خواست تا به کوفه بیاید. رفت‌وآمد مردم نزد مسلم ادامه داشت تا اینکه [[نعمان بن بشیر]] [[حاکم کوفه]] از حضور مسلم بن عقیل و استقبال و بیعت کوفیان با وی [[احساس]] خطر کرد و در سخنانی در [[مسجد کوفه]] مردم را از [[آشوب]] و [[تفرقه]] بر [[حذر]] داشت و گفت: مبادا تفرقه باعث ریختن [[خون‌ها]] شود و مردان و [[اموال]] از میان برود. سپس از آنان خواست به [[خلافت یزید]] که بر جای [[معاویه]] نشسته است، [[وفادار]] بمانند. اما [[مردم کوفه]] نسبت به او بی‌اعتنا بودند و [[مسلم بن عقیل]] نیز با فرستادن مختاربن ابی [[عبید]] ثقفی به اطراف [[کوفه]] به منظور گرفتن [[بیعت]] [[قبایل]] اطراف، به کار خود ادامه می‌داد.
آن‌گاه مسلم به امام حسین{{ع}} نامه‌ای نوشت و ضمن گزارش استقبال کوفیان و بیعت هجده هزار تن از آنان، از امام{{ع}} خواست تا به کوفه بیاید. رفت‌وآمد مردم نزد مسلم ادامه داشت تا اینکه [[نعمان بن بشیر]] [[حاکم کوفه]] از حضور مسلم بن عقیل و استقبال و بیعت کوفیان با وی [[احساس]] خطر کرد و در سخنانی در [[مسجد کوفه]] مردم را از [[آشوب]] و [[تفرقه]] بر [[حذر]] داشت و گفت: مبادا تفرقه باعث ریختن [[خون‌ها]] شود و مردان و [[اموال]] از میان برود. سپس از آنان خواست به [[خلافت یزید]] که بر جای [[معاویه]] نشسته است، [[وفادار]] بمانند. اما [[مردم کوفه]] نسبت به او بی‌اعتنا بودند و [[مسلم بن عقیل]] نیز با فرستادن مختاربن ابی [[عبید]] ثقفی به اطراف [[کوفه]] به منظور گرفتن [[بیعت]] [[قبایل]] اطراف، به کار خود ادامه می‌داد.
۲۱۸٬۹۱۵

ویرایش