ابوبکر بن ابی‌قحافه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'قبیله هوازن' به 'قبیله هوازن'
جز (جایگزینی متن - 'سیره نویسان' به 'سیره‌نویسان')
جز (جایگزینی متن - 'قبیله هوازن' به 'قبیله هوازن')
خط ۱۷۷: خط ۱۷۷:
بر پایه [[روایت]] تردید آمیزی، هنگامی که مسلمانان در بازگشت از خیبر برای استراحت فرود آمدند، [[بلال]] داوطلب بیدار کردن مسلمانان برای [[نماز]] گردید، ولی چنان خوابش برد که فردای آن [[روز]] با حرارت [[آفتاب]] و شنیدن [[استرجاع]] مردم بیدار شد. مردم و ابوبکر بیش از دیگران وی را [[سرزنش]] کردند. رسول خدا {{صل}} فرمود: "جان‌های ما به دست خداست، اگر می‌خواست آن را می‌گرفت"<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۱۱ و ۷۱۲. مشابه این داستان با اندک تفاوتی در غزوه تبوک نیز روایت شده است. ر.ک: واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۱۵.</ref>.
بر پایه [[روایت]] تردید آمیزی، هنگامی که مسلمانان در بازگشت از خیبر برای استراحت فرود آمدند، [[بلال]] داوطلب بیدار کردن مسلمانان برای [[نماز]] گردید، ولی چنان خوابش برد که فردای آن [[روز]] با حرارت [[آفتاب]] و شنیدن [[استرجاع]] مردم بیدار شد. مردم و ابوبکر بیش از دیگران وی را [[سرزنش]] کردند. رسول خدا {{صل}} فرمود: "جان‌های ما به دست خداست، اگر می‌خواست آن را می‌گرفت"<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۱۱ و ۷۱۲. مشابه این داستان با اندک تفاوتی در غزوه تبوک نیز روایت شده است. ر.ک: واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۱۵.</ref>.


در [[شعبان]] [[سال]] هفتم، [[ابوبکر]] سریه‌ای را در ناحیه ضریه، واقع در [[منطقه نجد]] بر [[ضد]] [[بنو کلاب]] تیره‌ای از [[قبیله]] [[هوازن]] [[فرماندهی]] کرد<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۲۲؛ ابن سعد، ج۲، ص۹۰.</ref>. در همین سال، [[غَطَفان]] در منطقه جناب برای [[حمله]] به [[مدینه]] آماده می‌شد، [[رسول خدا]] {{صل}} با پیشنهاد ابوبکر و [[عمر]]، [[بشیر بن سعد]] را همراه سیصد تن به [[نبرد]] آنان فرستاد<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۲۸.</ref>. پس از عمرة‌القضا در صفر سال هشتم، [[خالد بن ولید]] خواست [[مسلمان]] شود و خوابی هم دید که پس از آمدن به مدینه برای ابوبکر تعریف کرد. او [[سرزمین]] خشک و تنگ را در آن [[خواب]]، به [[شرک]] و وسعت و سرسبزی را به [[اراده]] مسلمان شدن [[خالد]] تعبیر نمود<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۴۷.</ref>.
در [[شعبان]] [[سال]] هفتم، [[ابوبکر]] سریه‌ای را در ناحیه ضریه، واقع در [[منطقه نجد]] بر [[ضد]] [[بنو کلاب]] تیره‌ای از [[قبیله هوازن]] [[فرماندهی]] کرد<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۲۲؛ ابن سعد، ج۲، ص۹۰.</ref>. در همین سال، [[غَطَفان]] در منطقه جناب برای [[حمله]] به [[مدینه]] آماده می‌شد، [[رسول خدا]] {{صل}} با پیشنهاد ابوبکر و [[عمر]]، [[بشیر بن سعد]] را همراه سیصد تن به [[نبرد]] آنان فرستاد<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۲۸.</ref>. پس از عمرة‌القضا در صفر سال هشتم، [[خالد بن ولید]] خواست [[مسلمان]] شود و خوابی هم دید که پس از آمدن به مدینه برای ابوبکر تعریف کرد. او [[سرزمین]] خشک و تنگ را در آن [[خواب]]، به [[شرک]] و وسعت و سرسبزی را به [[اراده]] مسلمان شدن [[خالد]] تعبیر نمود<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۴۷.</ref>.


در سال هشتم، ابوبکر و عمر در نبرد [[ذات السلاسل]] شرکت کردند. آنان در [[لشکر]] [[ابوعبیده جراح]] به کمک [[عمرو بن عاص]] فرستاده شدند و او به دلیل [[امیر]] سریه بودن، با [[لشکریان]] از جمله ابوبکر و عمر [[نماز]] خواند<ref>ابن هشام، ج۴، ص۲۷۲؛ واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۷۰.</ref>. [[رافع بن ابی رافع طایی]] هم‌سفر ابوبکر در این سریه گوید: او عبایی فَدَکی (منسوب به منطقه [[فدک]]) داشت که در مسیر حرکت، سایبان و به گاه فرود، فرش وی بود. ابوبکر ضمن سفارشاتی، وی را از امیر شدن حتی بر دو تن از [[مسلمانان]] برحذر داشت، اما [[رافع]] آن را تنها راه رسیدن به [[شرف]]، [[ثروت]] و [[منزلت]] نزد رسول خدا {{صل}} و [[مردم]] دانست. ابوبکر گفتار خود را تنها نصیحتی خالصانه وصف کرد و [[ستم]] بر مردم را ستم بر [[خدا]] دانست و [[خداوند]] را [[پناه]] بندگانش شمرد. رافع پس از آنکه ابوبکر به [[خلافت]] رسید، بر اساس این سفارش با وی [[احتجاج]] کرد و ابوبکر در پاسخ گفت: ترسیدم مردم در اثر [[اختلاف]] تباه شوند. آنان از من خواستند و من چاره‌ای جز پذیرش نداشتم<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۷۲.</ref>. عبا‌پوشی در [[صدر اسلام]]، بیانگر نوعی [[ساده‌زیستی]]، [[تواضع]] منشی یا [[فقر مالی]] بود<ref>ر.ک: ابن سعد، ج۳، ص۳۶۰ و ج۴، ص۶۵ و ص۱۷۸.</ref>. [[ابوبکر]] طوری به [[پوشیدن]] عبای فدکی معروف بود که [[مردم]] نجد در حادثه [[ارتداد]] می‌گفتند: ما با صاحب عباء (ابوبکر) [[بیعت]] نمی‌کنیم<ref>ابن هشام، ج۴، ص۲۷۳</ref> و [[هوازن]] وی را به سبب پوشیدن عبا، [[سرزنش]] و [[تحقیر]] می‌کردند<ref>جوهری، ص۶۸؛ ابن ابی شیبه، ج۸، ص۱۴۵.</ref>. [[عوف بن مالک اشجعی]] که نحوه کشتن شتر را بلد بود، با گرفتن یک دهم گوشت، آنها را کشته، گوشت‌شان را میان برخی [[لشکریان]] تقسیم کرد و سهم خود را پخت و با ابوبکر، [[عمر]] و برخی دیگر خوردند. پس از صرف [[غذا]] و توضیح [[عوف]] درباره چگونه به دست آوردن گوشت، ابوبکر و دیگران غذای خورده را برگرداندند و وی را در گرفتن اجرت [[عجول]] خواندند<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۷۳.</ref>.
در سال هشتم، ابوبکر و عمر در نبرد [[ذات السلاسل]] شرکت کردند. آنان در [[لشکر]] [[ابوعبیده جراح]] به کمک [[عمرو بن عاص]] فرستاده شدند و او به دلیل [[امیر]] سریه بودن، با [[لشکریان]] از جمله ابوبکر و عمر [[نماز]] خواند<ref>ابن هشام، ج۴، ص۲۷۲؛ واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۷۰.</ref>. [[رافع بن ابی رافع طایی]] هم‌سفر ابوبکر در این سریه گوید: او عبایی فَدَکی (منسوب به منطقه [[فدک]]) داشت که در مسیر حرکت، سایبان و به گاه فرود، فرش وی بود. ابوبکر ضمن سفارشاتی، وی را از امیر شدن حتی بر دو تن از [[مسلمانان]] برحذر داشت، اما [[رافع]] آن را تنها راه رسیدن به [[شرف]]، [[ثروت]] و [[منزلت]] نزد رسول خدا {{صل}} و [[مردم]] دانست. ابوبکر گفتار خود را تنها نصیحتی خالصانه وصف کرد و [[ستم]] بر مردم را ستم بر [[خدا]] دانست و [[خداوند]] را [[پناه]] بندگانش شمرد. رافع پس از آنکه ابوبکر به [[خلافت]] رسید، بر اساس این سفارش با وی [[احتجاج]] کرد و ابوبکر در پاسخ گفت: ترسیدم مردم در اثر [[اختلاف]] تباه شوند. آنان از من خواستند و من چاره‌ای جز پذیرش نداشتم<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۷۲.</ref>. عبا‌پوشی در [[صدر اسلام]]، بیانگر نوعی [[ساده‌زیستی]]، [[تواضع]] منشی یا [[فقر مالی]] بود<ref>ر.ک: ابن سعد، ج۳، ص۳۶۰ و ج۴، ص۶۵ و ص۱۷۸.</ref>. [[ابوبکر]] طوری به [[پوشیدن]] عبای فدکی معروف بود که [[مردم]] نجد در حادثه [[ارتداد]] می‌گفتند: ما با صاحب عباء (ابوبکر) [[بیعت]] نمی‌کنیم<ref>ابن هشام، ج۴، ص۲۷۳</ref> و [[هوازن]] وی را به سبب پوشیدن عبا، [[سرزنش]] و [[تحقیر]] می‌کردند<ref>جوهری، ص۶۸؛ ابن ابی شیبه، ج۸، ص۱۴۵.</ref>. [[عوف بن مالک اشجعی]] که نحوه کشتن شتر را بلد بود، با گرفتن یک دهم گوشت، آنها را کشته، گوشت‌شان را میان برخی [[لشکریان]] تقسیم کرد و سهم خود را پخت و با ابوبکر، [[عمر]] و برخی دیگر خوردند. پس از صرف [[غذا]] و توضیح [[عوف]] درباره چگونه به دست آوردن گوشت، ابوبکر و دیگران غذای خورده را برگرداندند و وی را در گرفتن اجرت [[عجول]] خواندند<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۷۳.</ref>.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش