←مقدمه
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←مقدمه) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
[[اراده]] در برابر [[کراهت]] وصف موجود قادر مختار، و آخرین جزء علت تامه فعل. اراده مصدر باب [[افعال]] از ریشه رود به مفهوم خواستن، قصد کردن و [[عزم]] است<ref>الفروق اللغویه، ماده رود؛ اقرب الموارد، ماده رود.</ref>. | [[اراده]] در برابر [[کراهت]] وصف موجود قادر مختار، و آخرین جزء علت تامه فعل. اراده مصدر باب [[افعال]] از ریشه رود به مفهوم خواستن، قصد کردن و [[عزم]] است<ref>الفروق اللغویه، ماده رود؛ اقرب الموارد، ماده رود.</ref>. | ||
در آثار [[کلامی]] هم از اراده الهی و هم از اراده بشری بحث شده است. اراده از [[صفات ثبوتیه]] [[خداوند]] و | در آثار [[کلامی]] هم از اراده الهی و هم از اراده بشری بحث شده است. اراده از [[صفات ثبوتیه]] [[خداوند]] و مرید از [[اسمای الهی]] است. گفت و گو درباره [[حقیقت]] اراده الهی، وصف ذات یا فعل بودن، قدیم یا حادث بودن، ارتباط اراده با دیگر [[صفات الهی]]، گستره آن و نیز بحث درباره گوهر اراده انسان، و چگونگی ربط آن به اراده الهی در [[کلام]] و [[فلسفه]] [[اسلامی]] سابقه ای دیرین دارد و در منابع اصلی [[معارف اسلامی]] مورد توجه بسیار قرار گرفته، تا آنجا که لفظ اراده و مشتقات آن ۱۳۷بار در [[قرآن]] آمده و کانون سخنان فراوانی از [[امامان معصوم]] {{ع}} قرار گرفته است<ref>اصول الکافی، ج۱، ص۱۴۸؛ مرآة العقول، ج۲، ص۲۳؛ توحید صدوق، ص۱۴۶.</ref>. | ||
متکلمان و فیلسوفان مسلمان اراده انسان را از [[شئون]] نفس و در زمره کیفیات یا افعال آن دانسته و درباره گوهر آن به گفت وگو پرداخته اند: جمهور [[اشاعره]] آن را صفتی دانستهاند که مرجِح یا مخصص یکی از دو طرف فعل و ترک است و آن را وصفی مغایر با [[علم]] و [[قدرت]] به شمار آوردهاند<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۸۱.</ref>؛ شمار زیادی از [[معتزله]] آن را از سنخ [[ادراک]] به شمار آورده، آن گاه اراده را به [[اعتقاد]] نفع و کراهت را به اعتقاد [[ضرر]] [[تفسیر]] کردهاند<ref>شرح المواقف، ج۶، ص۸۴؛ کشف المراد، ص۲۸۸.</ref>. برخی، آن را [[شوق]] و کسانی شوق مؤکد دانستهاند<ref>قواعد المرام، ص۸۸؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۵۵۲.</ref>. دسته ای از حکیمان، آن را به عزم تعریف کرده و سپس در مقام فرقگذاری میان [[عزم]] و [[شوق]]، عزم را میل اختیاری و شوق را میل طبیعی دانستهاند، با این [[استدلال]] که: گاه [[اراده انسان]] به انجام دادن کاری تعلق میگیرد که به آن شوق ندارد بسان خوردن داروی تلخ و زمانی کاری را که به آن [[اشتیاق]] دارد، ترک میکند همانند ترک کردارهای [[لذت]] بخش [[حرام]] از سوی [[مؤمنان]]<ref>گوهر مراد، ص۲۵۰؛ شرح الاشارات، ج۳، ص۴۱۱.</ref>.<ref>[[محمد حسین فصیحی|فصیحی، محمد حسین]]، [[اراده الهی (مقاله)|مقاله «اراده الهی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۲۱۴.</ref> | متکلمان و فیلسوفان مسلمان اراده انسان را از [[شئون]] نفس و در زمره کیفیات یا افعال آن دانسته و درباره گوهر آن به گفت وگو پرداخته اند: جمهور [[اشاعره]] آن را صفتی دانستهاند که مرجِح یا مخصص یکی از دو طرف فعل و ترک است و آن را وصفی مغایر با [[علم]] و [[قدرت]] به شمار آوردهاند<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۸۱.</ref>؛ شمار زیادی از [[معتزله]] آن را از سنخ [[ادراک]] به شمار آورده، آن گاه اراده را به [[اعتقاد]] نفع و کراهت را به اعتقاد [[ضرر]] [[تفسیر]] کردهاند<ref>شرح المواقف، ج۶، ص۸۴؛ کشف المراد، ص۲۸۸.</ref>. برخی، آن را [[شوق]] و کسانی شوق مؤکد دانستهاند<ref>قواعد المرام، ص۸۸؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۵۵۲.</ref>. دسته ای از حکیمان، آن را به عزم تعریف کرده و سپس در مقام فرقگذاری میان [[عزم]] و [[شوق]]، عزم را میل اختیاری و شوق را میل طبیعی دانستهاند، با این [[استدلال]] که: گاه [[اراده انسان]] به انجام دادن کاری تعلق میگیرد که به آن شوق ندارد بسان خوردن داروی تلخ و زمانی کاری را که به آن [[اشتیاق]] دارد، ترک میکند همانند ترک کردارهای [[لذت]] بخش [[حرام]] از سوی [[مؤمنان]]<ref>گوهر مراد، ص۲۵۰؛ شرح الاشارات، ج۳، ص۴۱۱.</ref>.<ref>[[محمد حسین فصیحی|فصیحی، محمد حسین]]، [[اراده الهی (مقاله)|مقاله «اراده الهی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۲۱۴.</ref> |