بنی مران بن جعفی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
==بنی مَرّان و [[تاریخ]] [[جاهلیت]]== | ==بنی مَرّان و [[تاریخ]] [[جاهلیت]]== | ||
تاریخ [[جاهلی]] بنی مران بن جعفی هم، - چونان غالب [[قبایل]] و [[طوایف]] جاهلی، - بیشتر به [[جنگ]] و زد و خوردهای نظامی گذشت. آنان به خصوص با [[قبیله]] [[بنی عامر بن صعصعه]] مناسبات خصمانهای را [[تجربه]] کردند. [[شراحیل بن شیطان بن حارث بن أصهب]] از رؤسای [[بنی جعفی]] - که غارات بسیاری را علیه [[اقوام]] دیگر به راه انداخته بود، - در یکی از همین [[نبردها]]، توسط [[بنی جعدة بن کعب]] از [[بنی عامر بن صعصعه]] کشته شد<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۴؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۹.</ref>. حرّاب (علقمه) بن مالک بن حجر بن حارث بن أصهب هم دیگر [[رییس قبیله]] بنی جعفی بعد از شراحیل بود که در [[نبرد]] با [[بنی عامر]] [[جان]] سپرد<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۵؛ ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۰۷.</ref>. کشته شدن این دو بزرگ جعفی، بازتاب وسیعی در اشعار [[شاعران]] بزرگ جاهلی آن عصر، از جمله [[نابغه جعدی]]<ref>{{عربی|أرحنا معدّا من شراحیل بعدما *** أراهم مع الشّمس الکواکب مظهرا}} (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۴-۳۰۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۱۱۶)</ref> و [[عمرو بن معدی کرب]]<ref>{{عربی|و هم قتلوا بذی قلع ثقیفا *** فما عقلوا و ما فاءوا بزند *** و هم سحبوا علی الدهنا جیوشا *** یعید بهم شراحیل و یبدی *** و هم ترکوا القبائل من معدّ *** ضبابا مجحرین بکل حقد}} (دیوان عمرو بن معدی کرب، ص۸۰)</ref> داشت. [[دهر بن حداء بن ذهل جعفی]] هم از دیگر جرّاران [[یمن]] بود<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۵۲.</ref> که در نبردی که همراه با [[قبایل]] [[مذحج]] و همدان علیه [[بنی عقیل]] بن کعب - از [[طوایف]] [[عامر بن صعصعه]] - داشت<ref>مرزبانی، معجم الشعراء، ص۵۰۹؛ ابن سلّام، طبقات فحول الشعراء، ج۲، ص۷۷۰-۷۷۱.</ref>، در «[[یوم النخیل]]»<ref>ابن سلّام، طبقات فحول الشعراء، ج۲، ص۷۷۰.</ref> به دست آنان کشته شد<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۵۲. نیز ر.ک: مرزبانی، معجم الشعراء، ص۵۰۹. ابن درید و قلقشندی از این فرد با نام «[[أسماء بن دهر بن حداء]]» یاد کرده و آوردهاند که او از شجاعان و از رؤسای قوم خود بود که به دست بنی جَعْدة بن کعب کشته شد. (ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۰۶؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۴۰۶.) این شخص در کتاب ابن کلبی با نام «ابو دهر» نام برده شده است. ابن کلبی، ابو دهر را از رؤسای بنی جعفی به شمار آورده و از کشته شدن او توسط بنی عقیل بن کعب بن ربیعة بن عامر بن صعصعه خبر داده است. از آنجا که ابن کلبی در این کتاب، از ابو دهر و أسماء بن دهر بن الحدّاء بن ذهل با دو عنوان جدا از هم نام برده، چنین برداشت میشود که او، آنها را شخصیت واحدی نمیدانسته است. (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۳.)</ref>. چنین به نظر میرسد که بنی مرّانیها هم، - مانند دیگر [[جعفیها]] و مذحجیها، - در [[جاهلیت]]، به [[پرستش]] [[بتها]] [[اشتغال]] داشتند و به احتمال، بتی به نام «فراض» - [[بت]] [[قوم]] مادریشان [[سعد العشیره]] - را میپرستیدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۷؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۳۸.</ref>. آنان در این دوره، مانند بسیاری دیگر از [[اعراب]]، به [[عادات]] و رسومی تن داده بودند که اجتناب از خوردن [[قلب]] حیوانات از آن جمله بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | تاریخ [[جاهلی]] بنی مران بن جعفی هم، - چونان غالب [[قبایل]] و [[طوایف]] جاهلی، - بیشتر به [[جنگ]] و زد و خوردهای نظامی گذشت. آنان به خصوص با [[قبیله]] [[بنی عامر بن صعصعه]] مناسبات خصمانهای را [[تجربه]] کردند. [[شراحیل بن شیطان بن حارث بن أصهب]] از رؤسای [[بنی جعفی]] - که غارات بسیاری را علیه [[اقوام]] دیگر به راه انداخته بود، - در یکی از همین [[نبردها]]، توسط [[بنی جعدة بن کعب]] از [[بنی عامر بن صعصعه]] کشته شد<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۴؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۹.</ref>. حرّاب (علقمه) بن مالک بن حجر بن حارث بن أصهب هم دیگر [[رییس قبیله]] بنی جعفی بعد از شراحیل بود که در [[نبرد]] با [[بنی عامر]] [[جان]] سپرد<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۵؛ ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۰۷.</ref>. کشته شدن این دو بزرگ جعفی، بازتاب وسیعی در اشعار [[شاعران]] بزرگ جاهلی آن عصر، از جمله [[نابغه جعدی]]<ref>{{عربی|أرحنا معدّا من شراحیل بعدما *** أراهم مع الشّمس الکواکب مظهرا}} (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۴-۳۰۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۱۱۶)</ref> و [[عمرو بن معدی کرب]]<ref>{{عربی|و هم قتلوا بذی قلع ثقیفا *** فما عقلوا و ما فاءوا بزند *** و هم سحبوا علی الدهنا جیوشا *** یعید بهم شراحیل و یبدی *** و هم ترکوا القبائل من معدّ *** ضبابا مجحرین بکل حقد}} (دیوان عمرو بن معدی کرب، ص۸۰)</ref> داشت. [[دهر بن حداء بن ذهل جعفی]] هم از دیگر جرّاران [[یمن]] بود<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۵۲.</ref> که در نبردی که همراه با [[قبایل]] [[مذحج]] و همدان علیه [[بنی عقیل]] بن کعب - از [[طوایف]] [[عامر بن صعصعه]] - داشت<ref>مرزبانی، معجم الشعراء، ص۵۰۹؛ ابن سلّام، طبقات فحول الشعراء، ج۲، ص۷۷۰-۷۷۱.</ref>، در «[[یوم النخیل]]»<ref>ابن سلّام، طبقات فحول الشعراء، ج۲، ص۷۷۰.</ref> به دست آنان کشته شد<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۵۲. نیز ر.ک: مرزبانی، معجم الشعراء، ص۵۰۹. ابن درید و قلقشندی از این فرد با نام «[[أسماء بن دهر بن حداء]]» یاد کرده و آوردهاند که او از شجاعان و از رؤسای قوم خود بود که به دست بنی جَعْدة بن کعب کشته شد. (ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۰۶؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۴۰۶.) این شخص در کتاب ابن کلبی با نام «ابو دهر» نام برده شده است. ابن کلبی، ابو دهر را از رؤسای بنی جعفی به شمار آورده و از کشته شدن او توسط بنی عقیل بن کعب بن ربیعة بن عامر بن صعصعه خبر داده است. از آنجا که ابن کلبی در این کتاب، از ابو دهر و أسماء بن دهر بن الحدّاء بن ذهل با دو عنوان جدا از هم نام برده، چنین برداشت میشود که او، آنها را شخصیت واحدی نمیدانسته است. (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۳.)</ref>. چنین به نظر میرسد که بنی مرّانیها هم، - مانند دیگر [[جعفیها]] و مذحجیها، - در [[جاهلیت]]، به [[پرستش]] [[بتها]] [[اشتغال]] داشتند و به احتمال، بتی به نام «فراض» - [[بت]] [[قوم]] مادریشان [[سعد العشیره]] - را میپرستیدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۷؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۳۸.</ref>. آنان در این دوره، مانند بسیاری دیگر از [[اعراب]]، به [[عادات]] و رسومی تن داده بودند که اجتناب از خوردن [[قلب]] حیوانات از آن جمله بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | ||
==[[اسلام]] بنی مرّان== | |||
روند اسلامپذیری این [[قوم]] با [[پذیرش اسلام]] دیگر [[طوایف]] [[قبیله]] [[بنی جعفی]] همراه و همسان بوده است. نقل است که گروهی از بنی جعفی به [[ریاست]] دو نفر از بزرگان شان «[[قیس بن سلمة بن شراحیل]]» و «[[سلمة بن یزید]]» به [[مدینه]] رفتند و به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رسیدند. حضرت، آنان را به [[یکتاپرستی]] فراخواند و [[تکالیف]] [[ایمانی]] را بر ایشان [[ابلاغ]] کرد. [[نبی مکرم اسلام]]{{صل}} در این دیدار دستور دادند تا برای قیس نامهای نوشتند و او را بر [[قبایل]] «مُرّان» و «حَریم» و «کُلاب» و وابستگان آنان [[امیر]] کردند<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} در این دیدار با خوراندن [[دل]] گوسفند به [[قیس بن سلمه]] - که [[جعفیها]] در [[جاهلیت]]، سخت از خوردن آن [[امتناع]] میکردند - سعی در [[نفی]] [[ضلالت]] و [[عصبیت]] [[جاهلی]] و جایگزین کردن آن با [[ایمان]] و [[عمل صالح]] نمود؛ اما این گروه همچنان بر [[تأیید]] رفتارشان از سوی پیامبر{{صل}} [[اصرار]] میورزیدند. در نتیجه، [[دعوت]] رسول خدا{{صل}} را نپذیرفتند و بازگشتند. آنان در راه بازگشت، متعرض مردی از [[مسلمانان]] که با خود شتری از شتران [[زکات]] همراه داشت شده، او را دست بستند و شتر را به [[غارت]] بردند. از همین روی، مورد [[لعن]] رسول خدا{{صل}} قرار گرفتند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶.</ref>. علاوه بر قیس بن سلمة بن شراحیل<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۴-۳۰۵؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۹.</ref>، از [[سلمان بن ثمامة بن شراحیل]]<ref>ابونعیم اصفهانی، معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۶۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۶۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۱۱۶.</ref> هم در شمار [[وفد]] کنندگان این قوم به مدینه یاد شده است. علاوه بر این وفد، هیأتی دیگر از بنی جعفی، متشکل از ابوسَبَره [[یزید بن مالک جعفی]] و پسرانش - [[عزیز]] و سَبَره - احتمالاً همراه با جمعی دیگر از [[جعفیها]]، به [[مدینه]] راه یافت. آنان به محضر [[رسول خدا]]{{صل}} شرفیاب شدند و جملگی [[اسلام]] پذیرفتند. در این دیدار، حضرت، ضمن [[گفتگو]] با آنان، نام «[[عزیز]]» را به «[[عبدالرحمن]]» [[تغییر]] داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref>. گفته شده که در این دیدار، [[ابوسبره]] از دمل یا زخم دستش که مانع او از بهدست گرفتن افسار شتر بود، [[گله]] کرد. [[پیامبر]]{{صل}}، چوبهای خواست و با آن روی زخم کشید که همان دم [[شفا]] یافت. رسول خدا{{صل}} برای ابوسبره و فرزندانش [[دعا]] کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۵.</ref> و برای او ۲۵۰۰ درهم مقرری تعیین فرمود<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref>. ابوسبره درخواست کرد که رودخانه و مسیلی که در [[یمن]] و سرزمینهای ایشان بود و «حُردان»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۵.</ref> و به [[نقلی]] «[[جردان]]»<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref> نام داشت، به او واگذار شود که این تقاضا پذیرفته شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰.</ref>. این [[وادی]]، به جهت انتساب به جعفیها، «وادی [[جعفی]]» نیز خوانده شده است<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۸ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۳۱
نسب
بنی مران از اعراب قحطانی[۱] و از شاخههای قبیله سعدالعشیره هستند که نسب از مرّان بن جعفی بن سعد العشیرة بن مالک (مذحج) بن ادد میبرند[۲]. ذهل و وائل از فرزندان مرّان بودند که از همسری به نام صخره بنت زیدالله بن سعدالعشیره متولد گردیدند و توانستند نسل وی را در زمین استمرار بخشند[۳]. بنی مران از طوایف و شاخههای متعددی تشکیل یافتند که از مشهورترین آنها میتوان از بنی وائل بن مرّان[۴]، بنی ابال بن حنیف بن مران[۵]، بنی حداء بن ذهل[۶]، بنی ذهل بن حارث بن ذهل[۷]، بنی سلمة بن عمرو بن ذهل[۸]، بنی حارث بن سعد بن عمرو بن ذهل[۹] و بنی بداء بن سعد بن عمرو[۱۰] یاد کرد. از دیگر زیر شاخههای این طایفه هم میتوان از بنی شراحیل بن شیطان[۱۱]، بنی اصهب (عوف) بن کعب[۱۲] و بنی محلّق بن بکر بن وائل[۱۳] نام برد.[۱۴]
مواطن و منازل بنی مرّان
خاستگاه اصلی این قوم، یمن بود[۱۵]. آنان پیش از اسلام و اوایل دوران اسلامی، همراه با قبیله مادری خود جعفی، در یمن و به طور خاص، وادی «جردان» در غرب حضرموت[۱۶] به سر میبردند. ضمن این که جماعتی از ایشان نظیر طایفه ذهل بن حارث بن ذهل بن مرّان و زیر شاخه آن، بنی حدّاء بن ذهل، از ساکنان منطقه «العرج»[۱۷] محسوب میشدند[۱۸]. علاوه بر یمن، عراق و بهویژه حیره از دیگر مناطق حضور بنی مران بن جعفی بود[۱۹]. از مهمترین طوایف ساکن حیره میتوان از بنی محلق بن بکر بن وائل یاد کرد[۲۰]. به نظر میرسد این دسته از وائلیها، جزء آن گروه از جعفیهایی باشند که اندکی پیش از اسلام و در زمان حکمرانی حمیریان بر یمن، از سرزمین آباء و اجدادی خود به حیره و مناطق فرات و انبار کوچیدند و در این مناطق ساکن شدند. این گروه از مردم جعفی به «اعراب ضاحیه»، مشهور بودند[۲۱]. پس از انجام فتوحات اسلامی، جمعی از بنی مرّانیها به سرزمینهای مفتوحه از جمله عراق و بهویژه کوفه کوچ کردند و در آنجا رحل اقامت افکندند[۲۲]. همچنین بسیاری از آنان به مصر و اندلس رفتند و در آن سکونت گزیدند[۲۳].[۲۴]
بنی مَرّان و تاریخ جاهلیت
تاریخ جاهلی بنی مران بن جعفی هم، - چونان غالب قبایل و طوایف جاهلی، - بیشتر به جنگ و زد و خوردهای نظامی گذشت. آنان به خصوص با قبیله بنی عامر بن صعصعه مناسبات خصمانهای را تجربه کردند. شراحیل بن شیطان بن حارث بن أصهب از رؤسای بنی جعفی - که غارات بسیاری را علیه اقوام دیگر به راه انداخته بود، - در یکی از همین نبردها، توسط بنی جعدة بن کعب از بنی عامر بن صعصعه کشته شد[۲۵]. حرّاب (علقمه) بن مالک بن حجر بن حارث بن أصهب هم دیگر رییس قبیله بنی جعفی بعد از شراحیل بود که در نبرد با بنی عامر جان سپرد[۲۶]. کشته شدن این دو بزرگ جعفی، بازتاب وسیعی در اشعار شاعران بزرگ جاهلی آن عصر، از جمله نابغه جعدی[۲۷] و عمرو بن معدی کرب[۲۸] داشت. دهر بن حداء بن ذهل جعفی هم از دیگر جرّاران یمن بود[۲۹] که در نبردی که همراه با قبایل مذحج و همدان علیه بنی عقیل بن کعب - از طوایف عامر بن صعصعه - داشت[۳۰]، در «یوم النخیل»[۳۱] به دست آنان کشته شد[۳۲]. چنین به نظر میرسد که بنی مرّانیها هم، - مانند دیگر جعفیها و مذحجیها، - در جاهلیت، به پرستش بتها اشتغال داشتند و به احتمال، بتی به نام «فراض» - بت قوم مادریشان سعد العشیره - را میپرستیدند[۳۳]. آنان در این دوره، مانند بسیاری دیگر از اعراب، به عادات و رسومی تن داده بودند که اجتناب از خوردن قلب حیوانات از آن جمله بود[۳۴].[۳۵]
اسلام بنی مرّان
روند اسلامپذیری این قوم با پذیرش اسلام دیگر طوایف قبیله بنی جعفی همراه و همسان بوده است. نقل است که گروهی از بنی جعفی به ریاست دو نفر از بزرگان شان «قیس بن سلمة بن شراحیل» و «سلمة بن یزید» به مدینه رفتند و به حضور پیامبر(ص) رسیدند. حضرت، آنان را به یکتاپرستی فراخواند و تکالیف ایمانی را بر ایشان ابلاغ کرد. نبی مکرم اسلام(ص) در این دیدار دستور دادند تا برای قیس نامهای نوشتند و او را بر قبایل «مُرّان» و «حَریم» و «کُلاب» و وابستگان آنان امیر کردند[۳۶]. رسول خدا(ص) در این دیدار با خوراندن دل گوسفند به قیس بن سلمه - که جعفیها در جاهلیت، سخت از خوردن آن امتناع میکردند - سعی در نفی ضلالت و عصبیت جاهلی و جایگزین کردن آن با ایمان و عمل صالح نمود؛ اما این گروه همچنان بر تأیید رفتارشان از سوی پیامبر(ص) اصرار میورزیدند. در نتیجه، دعوت رسول خدا(ص) را نپذیرفتند و بازگشتند. آنان در راه بازگشت، متعرض مردی از مسلمانان که با خود شتری از شتران زکات همراه داشت شده، او را دست بستند و شتر را به غارت بردند. از همین روی، مورد لعن رسول خدا(ص) قرار گرفتند[۳۷]. علاوه بر قیس بن سلمة بن شراحیل[۳۸]، از سلمان بن ثمامة بن شراحیل[۳۹] هم در شمار وفد کنندگان این قوم به مدینه یاد شده است. علاوه بر این وفد، هیأتی دیگر از بنی جعفی، متشکل از ابوسَبَره یزید بن مالک جعفی و پسرانش - عزیز و سَبَره - احتمالاً همراه با جمعی دیگر از جعفیها، به مدینه راه یافت. آنان به محضر رسول خدا(ص) شرفیاب شدند و جملگی اسلام پذیرفتند. در این دیدار، حضرت، ضمن گفتگو با آنان، نام «عزیز» را به «عبدالرحمن» تغییر داد[۴۰]. گفته شده که در این دیدار، ابوسبره از دمل یا زخم دستش که مانع او از بهدست گرفتن افسار شتر بود، گله کرد. پیامبر(ص)، چوبهای خواست و با آن روی زخم کشید که همان دم شفا یافت. رسول خدا(ص) برای ابوسبره و فرزندانش دعا کرد[۴۱] و برای او ۲۵۰۰ درهم مقرری تعیین فرمود[۴۲]. ابوسبره درخواست کرد که رودخانه و مسیلی که در یمن و سرزمینهای ایشان بود و «حُردان»[۴۳] و به نقلی «جردان»[۴۴] نام داشت، به او واگذار شود که این تقاضا پذیرفته شد[۴۵]. این وادی، به جهت انتساب به جعفیها، «وادی جعفی» نیز خوانده شده است[۴۶].[۴۷]
منابع
- حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
پانویس
- ↑ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۶۹.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۳؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۰۸. نام «مرّان» و برادرش «حریم» برگرفته از نام دو مار سمی در عربستان است. (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۳؛ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۱۴۲)
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۳.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۳؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۴۴۶؛ زرکلی، الاعلام، ج۸، ص۱۰۷.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۳.
- ↑ ابن حبیب بغدادی، مختلف القبائل و مؤتلفها، ج۱، ص۷۱؛ دار قطنی، المؤتلف و المختلف، ج۲، ص۸۱۲؛ ابن ماکولا، إکمال الکمال، ج۲، ص۴۰۷.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۳؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۱، ص۵۳۶.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۴؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۵۳۸. و با اندکی اختلاف: قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۴؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۴۷.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۴؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۱۲۹. برخی منابع از او با نام و نسب بدّا بن سعد بن عمرو بن ذهل بن مران بن جعفی یاد کردند. (قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۱۷۴؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۷)
- ↑ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۵۸۶.
- ↑ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۱، ص۷۱.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۱۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۹؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۹۱، ۱۰۱-۱۰۲.
- ↑ از مناطق متعددی تحت عنوان «العرج» یاد شده که از جمله آن میتوان به سرزمینی بین مکه و مدینه و نیز منطقهای در یمن بین «محالب» و «مهجم» نام برد. (حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۹۸-۹۹)
- ↑ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۱، ص۵۳۶.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۱۰.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۱۰.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج۱، ص۶۱۲.
- ↑ ر.ک: طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۲۷۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۵۹-۱۶۰؛ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۲، ص۸۳۴.
- ↑ الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۱، ص۳۳۲.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۴؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۹.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۵؛ ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۰۷.
- ↑ أرحنا معدّا من شراحیل بعدما *** أراهم مع الشّمس الکواکب مظهرا (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۴-۳۰۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۱۱۶)
- ↑ و هم قتلوا بذی قلع ثقیفا *** فما عقلوا و ما فاءوا بزند *** و هم سحبوا علی الدهنا جیوشا *** یعید بهم شراحیل و یبدی *** و هم ترکوا القبائل من معدّ *** ضبابا مجحرین بکل حقد (دیوان عمرو بن معدی کرب، ص۸۰)
- ↑ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۵۲.
- ↑ مرزبانی، معجم الشعراء، ص۵۰۹؛ ابن سلّام، طبقات فحول الشعراء، ج۲، ص۷۷۰-۷۷۱.
- ↑ ابن سلّام، طبقات فحول الشعراء، ج۲، ص۷۷۰.
- ↑ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۵۲. نیز ر.ک: مرزبانی، معجم الشعراء، ص۵۰۹. ابن درید و قلقشندی از این فرد با نام «أسماء بن دهر بن حداء» یاد کرده و آوردهاند که او از شجاعان و از رؤسای قوم خود بود که به دست بنی جَعْدة بن کعب کشته شد. (ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۰۶؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۴۰۶.) این شخص در کتاب ابن کلبی با نام «ابو دهر» نام برده شده است. ابن کلبی، ابو دهر را از رؤسای بنی جعفی به شمار آورده و از کشته شدن او توسط بنی عقیل بن کعب بن ربیعة بن عامر بن صعصعه خبر داده است. از آنجا که ابن کلبی در این کتاب، از ابو دهر و أسماء بن دهر بن الحدّاء بن ذهل با دو عنوان جدا از هم نام برده، چنین برداشت میشود که او، آنها را شخصیت واحدی نمیدانسته است. (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۳.)
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۷؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۳۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۴-۳۰۵؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۹.
- ↑ ابونعیم اصفهانی، معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۶۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۶۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۱۱۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۵.
- ↑ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۵.
- ↑ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰.
- ↑ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.