لا حکم الا الله: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
این جمله [[شعار]] [[خوارج نهروان]] بود، یعنی [[حکومت]] جز از آن [[خدا]] نیست. آنان برای اینکه از [[حکومت علوی]] و [[ولایت]][[حق]] او بیرون روند چنان شعاری می‌دادند که ظاهرش [[حق]] بود و منطبق با [[آیات قرآن]]، چون در [[قرآن]] مکرّر آمده است: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>سورۀ یوسف، آیه ۴۰ و ۶۷، انعام آیه ۵۷. به بحث ژرف علامه طباطبایی دربارۀ «معنای انحصار حکم در خدا» مراجعه شود (المیزان، ج ۷ ص۱۱۶، ذیل آیه ۵۷ انعام).</ref> و درست است، یعنی حکومت و [[داوری]] از آن [[خداوند]] است. [[حضرت علی]]{{ع}} وقتی شنید چنین می‌گویند، فرمود: {{عربی|کلمة حقّ یراد بها باطل}} سخنی حق است که ارادۀ [[باطل]] با آن می‌شود. و افزود: آری درست است،[[حکم]] جز از آن خدا نیست، لکن اینان می‌گویند که هیچ [[فرمانروایی]] نیست مگر برای خدا، در حالی که [[مردم]] ناچارند [[فرمانروا]] داشته باشند، [[نیکوکار]] یا [[تبهکار]]؛ چراکه در سایۀ وجود یک حکومت و [[نظام]] است که هم [[مؤمن]] عمل می‌کند، هم [[کافر]] بهره می‌برد و کارها سروسامان می‌گیرد و راه‌ها ایمن می‌شود<ref>نهج البلاغه، خطبۀ ۴۰(صبحی صالح)</ref> اگر امر دایر باشد میان [[حکومت فاسد]] یا [[هرج‌ومرج]] و [[آشوب]]، مسلّما [[زیان]] آشوب بیشتر است. [[خوارج]] به خاطر [[کج‌فهمی]] و جهالتشان بر [[حاکم عادل]] و [[امام هدایت]] خروج کردند و بهانه‌شان این بود که حکومت از آن خداست، نه مردم! در حالی که آن [[امام]] را هم خدا به [[امامت]] و حکومت تعیین کرده بود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۱۷.</ref>.
این جمله [[شعار]] [[خوارج نهروان]] بود، یعنی [[حکومت]] جز از آن [[خدا]] نیست. آنان برای اینکه از [[حکومت علوی]] و [[ولایت]][[حق]] او بیرون روند چنان شعاری می‌دادند که ظاهرش [[حق]] بود و منطبق با [[آیات قرآن]]، چون در [[قرآن]] مکرّر آمده است: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>سورۀ یوسف، آیه ۴۰ و ۶۷، انعام آیه ۵۷. به بحث ژرف علامه طباطبایی دربارۀ «معنای انحصار حکم در خدا» مراجعه شود (المیزان، ج ۷ ص۱۱۶، ذیل آیه ۵۷ انعام).</ref> و درست است، یعنی حکومت و [[داوری]] از آن [[خداوند]] است. [[حضرت علی]]{{ع}} وقتی شنید چنین می‌گویند، فرمود: {{عربی|کلمة حقّ یراد بها باطل}} سخنی حق است که ارادۀ [[باطل]] با آن می‌شود. و افزود: آری درست است،[[حکم]] جز از آن خدا نیست، لکن اینان می‌گویند که هیچ [[فرمانروایی]] نیست مگر برای خدا، در حالی که [[مردم]] ناچارند [[فرمانروا]] داشته باشند، [[نیکوکار]] یا تبهکار؛ چراکه در سایۀ وجود یک حکومت و [[نظام]] است که هم [[مؤمن]] عمل می‌کند، هم [[کافر]] بهره می‌برد و کارها سروسامان می‌گیرد و راه‌ها ایمن می‌شود<ref>نهج البلاغه، خطبۀ ۴۰(صبحی صالح)</ref> اگر امر دایر باشد میان [[حکومت فاسد]] یا [[هرج‌ومرج]] و [[آشوب]]، مسلّما [[زیان]] آشوب بیشتر است. [[خوارج]] به خاطر کج‌فهمی و جهالتشان بر حاکم عادل و امام هدایت خروج کردند و بهانه‌شان این بود که حکومت از آن خداست، نه مردم! در حالی که آن [[امام]] را هم خدا به [[امامت]] و حکومت تعیین کرده بود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۱۷.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۳۹

مقدمه

این جمله شعار خوارج نهروان بود، یعنی حکومت جز از آن خدا نیست. آنان برای اینکه از حکومت علوی و ولایتحق او بیرون روند چنان شعاری می‌دادند که ظاهرش حق بود و منطبق با آیات قرآن، چون در قرآن مکرّر آمده است: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[۱] و درست است، یعنی حکومت و داوری از آن خداوند است. حضرت علی(ع) وقتی شنید چنین می‌گویند، فرمود: کلمة حقّ یراد بها باطل سخنی حق است که ارادۀ باطل با آن می‌شود. و افزود: آری درست است،حکم جز از آن خدا نیست، لکن اینان می‌گویند که هیچ فرمانروایی نیست مگر برای خدا، در حالی که مردم ناچارند فرمانروا داشته باشند، نیکوکار یا تبهکار؛ چراکه در سایۀ وجود یک حکومت و نظام است که هم مؤمن عمل می‌کند، هم کافر بهره می‌برد و کارها سروسامان می‌گیرد و راه‌ها ایمن می‌شود[۲] اگر امر دایر باشد میان حکومت فاسد یا هرج‌ومرج و آشوب، مسلّما زیان آشوب بیشتر است. خوارج به خاطر کج‌فهمی و جهالتشان بر حاکم عادل و امام هدایت خروج کردند و بهانه‌شان این بود که حکومت از آن خداست، نه مردم! در حالی که آن امام را هم خدا به امامت و حکومت تعیین کرده بود[۳].

منابع

پانویس

  1. سورۀ یوسف، آیه ۴۰ و ۶۷، انعام آیه ۵۷. به بحث ژرف علامه طباطبایی دربارۀ «معنای انحصار حکم در خدا» مراجعه شود (المیزان، ج ۷ ص۱۱۶، ذیل آیه ۵۷ انعام).
  2. نهج البلاغه، خطبۀ ۴۰(صبحی صالح)
  3. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۱۷.