آیه تبلیغ در تفسیر و علوم قرآنی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = آیه تبلیغ | عنوان مدخل = آیه تبلیغ | مداخل مرتبط = آیه تبلیغ در تفسیر و علوم قرآنی - آیه تبلیغ در حدیث - آیه تبلیغ در کلام اسلامی - آیه تبلیغ در معارف و سیره رضوی - آیه تبلیغ در تاریخ اسلامی - آیه تبلیغ از دیدگاه...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
== نتیجه گیری == | == نتیجه گیری == | ||
با توجه به آنچه گذشت دلالت [[آیه]] بر [[امامت]] و [[ولایت]] [[امیرمؤمنان]] به روشنی ثابت است و اینکه [[امامت]] [[امیرمؤمنان]] [[استمرار]] [[ولایتی]] است که [[پیامبر]] بر [[مردم]] داشته و اکمال [[رسالت پیامبر]] اکرم به اعلام ولایت امیر مؤمنان {{ع}} و قبول [[ولایت]] اوست و افرادی که بعد از [[شناخت حق]] [[ولایت]] او را [[انکار]] کنند گرفتار نوعی [[کفر]] شدهاند<ref>[[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه تبلیغ - سرمدی (مقاله)|مقاله «آیه تبلیغ»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>. | با توجه به آنچه گذشت دلالت [[آیه]] بر [[امامت]] و [[ولایت]] [[امیرمؤمنان]] به روشنی ثابت است و اینکه [[امامت]] [[امیرمؤمنان]] [[استمرار]] [[ولایتی]] است که [[پیامبر]] بر [[مردم]] داشته و اکمال [[رسالت پیامبر]] اکرم به اعلام ولایت امیر مؤمنان {{ع}} و قبول [[ولایت]] اوست و افرادی که بعد از [[شناخت حق]] [[ولایت]] او را [[انکار]] کنند گرفتار نوعی [[کفر]] شدهاند<ref>[[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه تبلیغ - سرمدی (مقاله)|مقاله «آیه تبلیغ»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>. | ||
==بررسی تطبیقی [[تفسیر]] [[آیه تبلیغ]] [[عصمت]]== | |||
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. | |||
[[فریقین]] نقاط مشترک متعددی در تفسیر این [[آیه]] دارند که راه را برای [[درک]] درست معنای آیه هموار میکند، لیکن در تعیین آنچه بر [[پیامبر خدا]]{{صل}} نازل شده و در این آیه [[مأمور]] به [[تبلیغ]] آن بوده، دچار [[اختلاف]] نظرند. [[تهدید]] [[خداوند]] از یک سو و [[وعده]] برای [[حفظ]] [[پیامبر]] از سوی دیگر، به اهمیت بررسی مورد [[نزول آیه]] میافزاید. | |||
از نظر [[شیعه]]، این آیه یکی از [[دلایل]] [[نصب امامت]] به شمار میآید؛ زیرا آنچه بر پیامبر{{صل}} در این آیه نازل شده، [[ابلاغ]] رسمی و عمومی [[ولایت]] و [[رهبری امام علی]]{{ع}} است. [[قرآن پژوهان]] [[شیعی]] در این قول به استناد مدارک و شواهد فراوان، همداستاناند، لیکن اکثر [[اهل سنت]]، مورد [[نزول]] مشخصی برای آیه نمیشناسند، هر چند آنان روایاتی را که در منابع خود اهل سنت درباره [[ابلاغ ولایت امام علی]]{{ع}} است، [[انکار]] نمیکنند و حتی آن را یکی از موارد نزول آیه به شمار میآورند. | |||
{{متن قرآن|بَلِّغْ}} فعل متعدی از ماده «ب. ل. غ» است. [[بلاغ]] و [[بلوغ]]، وصول و رسیدن به چیزی است<ref>فراهیدی، ترتیب کتاب العین، ج۱، ص۱۹۰؛ سجستانی، نزهة القلوب، ص۱۴۳.</ref>. | |||
[[راغب]] [[اصفهانی]] بر این [[باور]] است که گاهی این کلمه به معنای رسیدن به آخرین نقطه مقصد و انتهای کار به کار میرود<ref>راغب اصفهانی، مفردات، ص۱۴۴.</ref>؛ به همین دلیل گفته شده: تفاوت آن با «وصول» در همین نکته است؛ در وصول رسیدن به نقطه پایان کار نهفته نیست<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱، ص۳۱۶.</ref>. | |||
«عصمت» به معنای حفظ و باز داشتن، از تعبیر {{عربی|عصام القربة}} گرفته شده که به معنای ریسمان یا چیزی است که دهانه [[مشک]] را با آن میبندند<ref>ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۳۳۱، ماده «ع. ص. م» و نیز، ر.ک: زمخشری، اساس اللغة، ص۳۰۴ ماده «ع. ص. م».</ref> (و به [[پهلوی]] شتر آویزان میکند) تا محتوای مشک [[حفظ]] شده، از هدر رفتن آن جلوگیری شود. [[راغب]] میگوید: | |||
{{عربی|العصم: الإمساك}}؛ «[[عصمت]] به معنای نگه داشتن و بازداشتن است... و [[عصمت انبیا]] عبارت از حفظ و نگه داشتن ایشان توسط [[خداوند]] است»<ref>راغب اصفهانی، مفردات، ماده «ع. م. م»، ص۵۷۰. راغب، عصمت انبیا را در «حفظ ویژگیهایی که خداوند به آنان داده، از صفای ذاتی، فضائل جسمی، نصرت و یاری، استواری گامها، انزال سکینه بر آنان و حفظ دلهایشان از لغزش با توفیق بخشی به آنان» میداند (راغب اصفهانی، مفردات، ص۵۷۰). و نیز ر.ک: الزین، تفسیر مفردات الفاظ القرآن، ص۵۹۲.</ref>. | |||
[[طبری]] درباره تعبیر {{متن قرآن|... وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ...}} میگوید: | |||
«خداوند پیامبرش را از [[نیرنگ]] و کشته شدن به دست [[مردم]] باز میدارد، یا آنکه از [[شرور]] و [[زشتی]] کار مردم جلوگیری میکند، تا به حضرت آسیب نرسد»<ref>طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۹.</ref>. | |||
«[[کفر]]» به معنای غطا و پوشاندن است. گفته میشود: {{عربی|كَفَرَ السحابُ السماء}}؛ «[[ابر]] [[آسمان]] را پوشاند»، کفر در دو معنای کلی به کار میرود: یکی [[انکار]] مانند انکار [[توحید]]، [[نبوت]] و [[شریعت]] که به «[[کفر اعتقادی]]» نامبردار است و دیگری کفر به معنای [[انکار نعمت]] و عدم [[شکرگزاری]] که به آن «[[کفران نعمت]]» گفته میشود؛ مانند [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«در آن نشانههایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref> این نوع، [[کفر]] در عمل است<ref>فیروزآبادی، بصائر ذوی التمییز، ج۴، ص۳۶۱.</ref> ([[عصیان]] [[فرمان الهی]] و [[مخالفت]] عملی است).<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۱۳</ref>. | |||
==نقاط مشترک [[فریقین]] در [[تفسیر آیه]]== | |||
در آثار [[دانشمندان]] [[شیعی]] و [[سنی]]، درباره [[آیه]] [[عصمت]] ([[تبلیغ]]) خطوط کلی و نقاط مشترکی را میتوان یافت که به عنوان مبنا در [[تفسیر]] این آیه، مؤثرند و عبارتاند از: | |||
===[[سوره مائده]] در زمره آخرین سورههای نازل شده=== | |||
سوره مائده از آخرین [[سورههای قرآن]]، [[سوره مدنی]] به [[اجماع]] فریقین<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۴، ص۲۳۱؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۲۰؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۹؛ رازی، محمد بن ابی بکر، تفسیر اسئلة القرآن المجید و اجوبتها، ص۷۵؛ ابن قتیبه، کتاب المسائل والاجوبة، ص۱۶۷؛ واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۲۱۰.</ref> است و آن را پس از [[سوره فتح]]، یکصد و سیزدهمین [[سوره]] نازل شده بر [[پیامبر خدا]] میدانند<ref>معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۰۷.</ref> که پس از آن [[سوره توبه]] قرار دارد. زرکشی آن را آخرین سوره به [[حساب]] آورده است<ref>زرکشی، البرهان، ج۱، ص۱۶۴.</ref>. [[اهل سنت]] روایاتی نقل میکنند که [[پیام]] آنها این است: «در این سوره نسخی صورت نگرفته است؛ بنابراین [[حلال]] آن را حلال و حرامش را [[حرام]] بدانید»<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۳۱؛ و نیز، زرکشی، البرهان، ج۱، ص۱۶۴.</ref>. و این مطلب شاهدی بر [[نزول]] این سوره در اواخر [[بعثت]] میباشد. | |||
هیچ کس از فریقین نگفته آیه مورد بحث از سورههای دیگر یا از جمله [[سورههای مکی]] (پیش از [[هجرت]]) و به حساب استثناها در این سوره قرار گرفته است، بلکه قول صحیح نزد آنان این است که این آیه [[مدنی]] و جزو آخرین [[آیات]] نازل شده بر [[رسول]] خداست<ref>ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۹.</ref>. آنان بر این قول ادعای اجماع کردهاند<ref>فیروزآبادی. بصائر ذوی التمیز، ج۱، ص۱۷۸.</ref>، به جز [[آلوسی]] که به استناد [[روایات]] مطرح درباره این آیه، احتمال میدهد این آیه تکرار در نزول داشته باشد<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۹۰. رشید رضا نیز آن را به صورت «گفته شده آیه دو بار نازل گردیده» آورده است (المنار، ج۵، ص۳۹۱).</ref> (نه آنکه این [[آیه]] پیش از [[سوره مائده]] نازل شده و سپس در این [[سوره]] قرار گرفته باشد). این احتمال ۔ چنان که خواهد آمد - بدون دلیل و مردود است.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۱۵</ref>. | |||
===عدم ارتباط [[آیه تبلیغ]] با [[آیات]] قبل و بعد آن=== | |||
اساساً [[شأن]] نزولهایی که [[فریقین]] برای این آیه ذکر کردهاند، همراه با اکثر دیدگاههای [[تفسیری]] فریقین و نیز [[روایات تفسیری]] [[اهل سنت]] از [[صحابه]] و [[تابعین]]، همه نشان میدهد این آیه با بحث درباره [[یهودیان]] که پیش از این آیه و پس از آن آمده، ارتباطی ندارد، مگر [[مقاتل بن سلیمان]] (م. ۱۵۰ق) از تابعین، آیه مورد بحث را درباره یهودیان میداند و مینویسد: | |||
«یهودیان، [[پیامبر خدا]]{{صل}} را [[استهزا]] میکردند و حضرت نسبت به آنان ساکت بود، آنگاه [[خداوند]] در این آیه ایشان را واداشت تا موضعگیری کند... و [[تکذیب]] و استهزای آنان را مانع از [[تبلیغ احکام]] و صفاتی که مربوط به [[یهود]] است، نداند»<ref>تفسیر مقاتل بن سلیمان، ص۴۹۲.</ref>. | |||
پس از وی [[ابن جریر طبری]]<ref>طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۷.</ref> (م. ۳۰۲ق)، [[سمرقندی]]<ref>سمرقندی، بحرالعلوم. ج۱، ص۴۴۸.</ref> (م. ۳۷۵)، [[بغوی]] (م. ۵۱۶ق)<ref>بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۵۱.</ref> همین قول را [[اختیار]] کردهاند. [[فخر رازی]] (م. ۶۰۶ق) نیز ضمن بیان اقوال دیگر در این زمینه، همین قول را پذیرفته و دلیل خود را [[سیاق]] یا تناسب آیات قبل و بعد با این آیه میداند<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۵۰.</ref>. | |||
ظاهر عبارت [[مقاتل]] بن سلیمان نشان میدهد دیدگاه وی و نیز دیگران، مانند فخر رازی [[استنباط]] تفسیری است، بدون آنکه در این قول به روایتی از پیامبر خدا{{صل}} و یا صحابه در بیان [[شأن نزول]] یا [[تفسیر آیه]] استناد کنند؛ به همین جهت، دیدگاه آنان مورد پذیرش دیگر [[مفسران]] قرار نگرفته است. به زودی دیدگاه سایر مفسران را خواهید دید<ref>تنها «بغوی» در تفسیر خود این قول را اختیار کرده است (ر.ک: معالم التنزیل، ج۲، ص۵۱).</ref>.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۱۵</ref>. | |||
===[[اتفاق]] [[اهل بیت]] و [[صحابه]] در تعیین مورد [[نزول آیه]]=== | |||
تعبیر {{متن قرآن|بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> مجمل میباشد و [[فریقین]] در جستجوی [[کشف]] معنای {{متن قرآن|مَا أُنْزِلَ}}؛ «آنچه نازل شده» مباحث متعددی را طرح کردهاند. [[روایات اهل بیت]] بدون استثنا بر این قول متفقاند که آنچه بر [[حضرت رسول]]{{صل}} نازل شده و [[مأمور]] به [[ابلاغ]] آن بوده، [[ولایت امام علی]]{{ع}} است. آن دسته از [[احادیث اهل سنت]] نیز که در [[مقام]] بیان معنای این تعبیر و مورد نزول آیه بوده، بدون استثنا در همین مورد است. این [[احادیث]] از جمعی از صحابه همچون [[ابوسعید خدری]]، [[ابودرداء]] [[عبدالله بن مسعود]]، [[عبدالله بن عباس]] و...، نقل شده است که به زودی تفصیل آن را خواهید دید. از بین [[روایات]]، تنها به [[ابن عباس]] قولی دیگر نسبت دادهاند و آن اینکه: مراد از {{متن قرآن|مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}} [[سب]] معبودهای [[مشرکان]]، [[عیبجویی]] بر [[آیین]] ایشان، [[جنگیدن]] با آنان و دعوتشان به [[اسلام]] است. این قول در تنویر المقباس آمده که به لحاظ سند دچار [[ضعف]] جدی است»<ref>ابن عباس، تنویر المقباس، ص۹۸.</ref>.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۱۶</ref>. | |||
===تحلیل یکسان از شرط و [[جزا]] در [[آیه]]=== | |||
تمام [[مفسران شیعه]] و [[سنی]] میگویند باید شرط و جزا در این آیه را به گونهای معنا کرد که [[لغو]] و [[بیهودهگویی]] در [[کلام خدا]]، پدید نیاید؛ زیرا در بدو امر به [[ذهن]] میآید آیه چنین [[القا]] میکند: {{عربی|إذا لم تبلغ ما أنزل إليك لم تكن قد بلغت رسالته}}؛ اگر آنچه را بر تو نازل شده است، ابلاغ نکنی و نرسانی، آن را ابلاغ نکردهای و نرساندی» و این گزاره بیمعنا و لغو خواهد بود. [[شیعه]] برای پاسخ به این اشکال میگوید: | |||
[[حکم]] ولایت امام علی{{ع}} که حضرت رسول{{صل}} مأمور به ابلاغ آن بود، به حدی اهمیت داشت که اگر ابلاغ نمیشد، گویی [[اصل دین]] و تمام گزارههای آن [[ابلاغ]] نشده بود<ref>ر.ک: طوسی (شیخ طوسی)، التبیان، ج۳، ص۸۸؛ طبرسی، مجمع البیان. ج۴، ص۳۴۴؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۴۴-۴۵.</ref>؛ از این رو، [[خداوند]] با این تعبیر از شرط و [[جزا]]، از اهمیت والای آن پرده برداشت؛ بر این اساس، ضمیر مفرد غایب در کلمه «رسالته» به «ربک» باز میگردد. احتمال هم دارد معنای شرط و جزا در [[آیه]] چنین باشد: آنچه از [[آیات]] درباره [[ولایت امام علی]]{{ع}} بر تو نازل شده (مانند آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ}}، [[آیه اولی الامر]]...) [[تعلیم]] ده و به [[طور]] رسمی و روشن معنای [[ولایت]] را تبیین کن (زیرا [[پیامبر]]{{صل}} سِمَت [[تعلیم کتاب]] و تبیین آن را بر عهده داشت) تا هیچ [[شک]] و شبههای باقی نماند، و اگر به این صورت [[تبلیغ]] نکنی، اساس [[پیام]] ولایت را نرساندهای؛ زیرا تنها [[تلاوت آیات]] درباره ولایت و نیز بیان مواردی که تاکنون به ولایت امام علی{{ع}} تصریح کردهای<ref>مانند حدیث یوم الدار، ر.ک: نسائی، خصائص، ص۹۷، ح۶۵ و نیز احادیثی که به این مضموناند: {{متن حدیث|إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي}}؛ «علی از من و من از اویم و او ولی هر مؤمنی پس از من است». نسائی، خصائص، ص۱۲۹، ح۸۸. در این باره بحث بیشتری خواهیم داشت.</ref>، به [[تنهایی]] کافی نیست و نیاز به یک [[اعلان]] عمومی و [[تفسیر]] روشن از ولایت دارد. در این تفسیر، ضمیر مفرد غایب در کلمه {{متن قرآن|رِسَالَتَهُ}} به {{متن قرآن|مَا}} (که برای موصول) است، باز میگردد. برخی [[روایات]]، این احتمال را درباره آیه مذکور [[تأیید]] میکند<ref>ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۹، ح۴ و ص۲۹۰، ح۶ و نیز: ابن عقده، کتاب الولایة، ص۱۹۸، ح۳۱؛ و نیز: حموئی، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۲، ح۲۵۰</ref>. | |||
پاسخ [[اهل سنت]] در این باره بر اساس برداشتی است که از تعبیر {{متن قرآن|مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ}}<ref>«آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> دارند؛ زیرا [[جمهور]] [[اهل سنت]] مورد خاص و تازهای برای {{متن قرآن|مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ}}<ref>«آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>، در نظر نمیگیرند و میگویند مراد از این شرط و [[جزا]] این است که اگر [[پیامبر خدا]]{{صل}} در [[تبلیغ]] برخی از تمام آنچه بر ایشان نازل شده، کوتاهی کنند و آن را نرسانند، گویی همه را نرساندهاند<ref>ر.ک: سمر قندی، بحرالعلوم، ج۱، ص۴۴۸؛ واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۲۰۹؛ ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۲۱۸؛ بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۵۲؛ زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۵۹؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۸؛ آلوسی، روح المعانی، ج۵، ص۲۷۸. رشید رضا این قول را به جمهور اهل سنت نسبت میدهد (المنار، ج۱، ص۳۸۶).</ref>؛ زیرا [[کتمان]] برخی [[احکام خدا]] بدون توجه به درجه اهمیت آن، به کتمان کل [[دین]] میانجامد و آنچه را تبلیغ شده، تباه میکند و بیاعتبار میسازد؛ همانند ارکان [[نماز]] که اگر یکی از آنها انجام نگیرد، کل نماز را تباه میکند، یا همانند کشتن یک نفر است که گویی همه را کشتهاند؛ چنان که [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا}}<ref>«هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>. هر چند [[فخر رازی]] این پاسخ را [[ضعیف]] دانسته و کوشیده آن را [[ابطال]] کند، لیکن پاسخ وی با ابهام روبهرو است و همچنان اشکال بر جای خود باقی است<ref>ر.ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۹.</ref>. | |||
این پاسخ اهل سنت مبتنی بر روایتی از [[ابن عباس]] است. تمام [[مفسران اهل سنت]] این [[حدیث]] را از طریق [[عبدالله بن صالح]] از معاویه از [[علی بن ابی طلحة]] از ابن عباس، بدانگونه نقل کردهاند: | |||
{{عربی|قوله {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ...}} يعني إن كتمت آية مما أنزل إليك من ربك لم تبلغ رسالتي}}؛ [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ}} بدین شرح است: ای [[پیامبر]]، اگر تو آیهای از آنچه را از ناحیه پروردگارت بر تو نازل شده، [[کتمان]] کنی، [[رسالت]] من را به انجام ترساندهای»<ref>طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۷؛ رازی، ابن ابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۳، ح۶۶۱۲.</ref>. | |||
بر این اساس، [[خداوند]] همواره به پیامبرش هشدار میدهد که هر پیامی که بر او نازل میشود، بدون هیچ [[مصلحتاندیشی]] کتمان نکند و [[ابلاغ]] نماید و این در واقع تأدیبی برای پیامبر خداست. | |||
به نظر میرسد قول [[جمهور]] [[اهل سنت]] را میتوان با [[رأی]] [[شیعه]] پیوند داد؛ زیرا اگر [[آیه]] بنا به قول آنان مورد [[نزول]] خاص ندارد، میتواند بر مصادیق متعدد تطبیق شود که از جمله این مصادیق طبق برخی [[احادیث]] خود اهل سنت (که متن برخی از آنها نیز [[دلنگرانی]] [[رسول خدا]]{{صل}} را درباره [[ابلاغ ولایت امام علی]]{{ع}} نشان میدهد) ابلاغ ولایت امام علی{{ع}} بوده است، ولی اگر بخواهیم هیچ نوع مصداقی برای آیه در نظر نگیریم، با جایگاه آیه که در اواخر [[بعثت]] نازل شده، سازگار نیست؛ زیرا خداوند چند سال پیش از این آیه به پیامبرش فرمود: | |||
{{متن قرآن|فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ * إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ}}<ref>«از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان * ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسندهایم» سوره حجر، آیه ۹۴-۹۵.</ref>. | |||
در طی سالهای رسالت حضرت نیز هرگز کتمان [[پیام]] [[خدا]] مطرح نیست، به ویژه در تمام مواردی که به نوعی [[احساس]] سنگینی و دلنگرانی در آنها دیده میشود؛ مانند داستان زید - پسرخوانده رسول خدا{{صل}} - با همسرش [[زینب]] که در آیه ۳۷ [[سوره احزاب]] پیش از [[سوره مائده]] و آیه مورد بحث، نازل شده و ابلاغ گردیده است. دلنگرانی حضرت از ماجرای [[همسر]] زید به حدی بوده که از [[عایشه]] و انس نقل شده است: «اگر قرار بود [[پیامبر خدا]]{{صل}} چیزی از [[قرآن]] را کتمان کند، این آیه را کتمان میکرد»<ref>ر.ک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۷. وی به نقل از صحیحین این حدیث را نقل کرده است.</ref>. [[خداوند]] در پی همین ماجرا [[سنت]] خود را درباره [[انبیا]] و [[ابلاغ]] [[پیامهای الهی]] گوشزد کرد و فرمود: | |||
{{متن قرآن|مَا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا * الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«پیامبر را در آنچه خداوند بر او روا داشته است تنگنایی نیست؛ بنا به سنّت خداوند در میان کسانی که پیش از این برگذشتهاند و فرمان خداوند دارای اندازهای سنجیده است * همان کسانی که پیامهای خداوند را میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا نمیترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۸-۳۹.</ref> | |||
در برابر [[رأی]] [[جمهور]] [[اهل سنت]]، برخی از آنان مورد [[نزول آیه]] را خاص دانسته، آرای گوناگونی را ابراز میکنند که خواهد آمد.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۱۶</ref>. | |||
===[[دلنگرانی]] و [[بیم]] [[رسول خدا]]{{صل}} از [[تبلیغ پیام]] [[آیه]]=== | |||
سبک و [[سیاق آیه]] نشان میدهد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، [[مأمور]] به ابلاغ پیامی بودند که نوعی دلنگرانی و بیم در ایشان ایجاد میکرد؛ از این رو، خداوند [[وعده]] به [[حفظ]] داد و فرمود: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref><ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۸.</ref>. | |||
از نظر [[شیعه]] این [[مأموریت]]، [[ابلاغ ولایت امام علی]]{{ع}} بود که امکان داشت با تردید و حتی [[انکار]] و [[تکذیب]] برخی روبهرو شود و بر اثر دسیسههای [[منافقان]] و [[تبلیغات]] آنان، این [[پیام]] را به حسابهای شخصی رسول خدا (و نه از ناحیه [[خدا]]) گذارند و در پی آن، زنگ خطر اضمحلال [[دین]] به صدا در آید. توضیح بیشتر درباره این مطلب خواهد آمد. | |||
از نظر اهل سنت نیز آنان که در پی [[شناسایی]] مورد [[نزول]] آیهاند، مواردی را نقل میکنند که همه آنها از مواردی است که به نوعی دلنگرانی و [[ترس]] بر [[تکذیب]] و... را به همراه خود دارد. [[فخر رازی]] و بدرالدین عینی که اقوال [[اهل سنت]] را در این زمینه تا حدودی استقصا کردهاند، ده وجه درباره [[سبب نزول آیه]] نقل میکنند که تقریباً همگی دارای این خصیصهاند و به زودی این موارد را بازگو خواهیم کرد؛ از این رو، میتوان از این نظر نیز نقطه مشترکی در اقوال [[شیعه]] و اهل سنت یافت.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۱۹</ref>. | |||
==بررسی دیدگاه شیعه== | |||
[[مفسران]] و [[متکلمان شیعه]] [[آیه]] [[عصمت]] را به نحو تعیین یا احتمال موجه بدون تردید و [[انکار]] در آن، درباره [[ابلاغ ولایت امام علی]]{{ع}} میدانند و در این قول همداستاناند<ref>ر.ک: رازی، ابوالفتوح، روح الجنان، ج۲، ص۱۹۱-۱۹۲؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۲۱۷؛ طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۳۴۲؛ حلی، منهاج الکرامة، ص۱۱۷؛ کاشانی، زبدة التفاسیر، ج۲، ص۲۹۶-۲۹۷؛ عاملی، الوجیز، ج۱، ص۲۹۱-۲۹۲؛ تستری، احقاق الحق، ج۲، ص۴۱۵؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۴، ص۱۶۷؛ طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۴۲-۵۰.</ref>. شیعه برای [[اثبات]] این امر به دو دسته دلیل «تحلیل درونمتنی از [[آیه تبلیغ]]» با کمک [[آیات]] دیگر و «تحلیل برونمتنی از [[روایات]]» در تبیین آیه مذکور استناد کرده که بدین شرح است: | |||
===تحلیل درونمتنی از آیه=== | |||
در بررسی درونی مفاد آیه تبلیغ به چند نکته پی میبریم؛ از جمله: | |||
#آنچه [[پیامبر خدا]] [[مأمور]] به [[ابلاغ]] آن بودند، از [[شؤون]] [[رسالت]] ایشان به شمار میآید؛ زیرا [[خداوند]] ایشان را با {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ...}} خطاب کرده است. | |||
#حکمی که پیامبر خدا{{صل}} مأمور به ابلاغ آن بود، به حدی اهمیت داشت که اگر ابلاغ نمیشد، گویی [[اصل دین]] و تمام گزارههای آن ابلاغ نشده و موجب بینتیجه ماندن مقصود سایر [[آموزههای دین]] میگردید. | |||
# [[مأموریت پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} در این آیه برای پیامی بوده که نوعی [[دلنگرانی]] و [[احساس]] خطر از [[تبلیغ]] آن داشتهاند. | |||
# مخالفان این [[پیام]]، [[کافر]] قلمداد شده و خدا آنان را [[هدایت]] نمیکند. | |||
در بررسی محتوای آیه تبلیغ با توجه به آیات دیگر [[قرآن]] نیز به چند نکته اساسی دیگر بر میخوریم که عبارتاند از: | |||
====عدم ارتباط مفاد [[آیه]] با [[اهل کتاب]]==== | |||
آیه مورد بحث با آیه قبل و آیه بعد خود هیچ ارتباطی ندارد. خطاب در آن دو آیه درباره اهل کتاب است. [[قرآن]] در آیه قبل از این آیه میفرماید: | |||
{{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارشان به سوی آنها فرو فرستاده شده است، بر پا میداشتند از نعمتهای آسمانی و زمینی برخوردار میشدند؛ برخی از ایشان امتی میانهرو هستند و بسیاری از آنان آنچه انجام میدهند زشت است» سوره مائده، آیه ۶۶.</ref>. | |||
در آیه بعدی نیز میفرماید: | |||
{{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ...}}<ref>«بگو: ای اهل کتاب! تا تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است بر پا ندارید بر حق نیستید» سوره مائده، آیه ۶۸.</ref>. | |||
علت عدم ارتباط موضوع این آیه با اهل کتاب، عبارت {{متن قرآن|...وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ...}} میباشد؛ این تعبیر نشان میدهد حکمی که [[رسول خدا]]{{صل}} [[مأمور]] به [[تبلیغ]] آن شده، امری مهم بوده است آنچنان که [[بیم]] خطر بر [[جان]] ایشان یا بر [[پیشرفت]] دینشان میرود، ولی اوضاع و احوال اهل کتاب در آن [[زمان]] که مأمور به [[ابلاغ]] این دستور بودند، یعنی در [[حجة الوداع]] و آخرین روزهای عمر حضرت، طوری نبوده که از ناحیه آنان خطری متوجه رسول خدا{{صل}} شود تا [[خداوند]] بر اساس آن، بر [[حفظ]] و [[حراست پیامبر]] از خطر [[دشمن]] تضمین دهد؛ زیرا مسئله [[یهود]] و [[نصارا]] در [[سال دهم هجرت]] تمام شده بود و [[قبایل]] گوناگون [[یهودیان]] مانند [[بنی قریظه]]، [[بنی النضیر]]، [[بنی قینقاع]]، یهودیان [[خیبر]] و دیگران یا [[تسلیم]] [[مسلمانان]] شده و [[جزیه]] میپرداختند و یا ترک [[وطن]] کرده بودند. [[نزول]] [[سوره مائده]] نیز در اواخر [[عمر شریف پیامبر]] پس از [[سال دهم هجری]] بوده و در آن [[زمان]] همه [[اهل کتاب]] از [[قدرت]] و [[عظمت]] [[مسلمانان]] در گوشهای غنوده بودند. افزون بر آن، در این [[آیه]] و پس از آن تکلیفی [[طاقت]] فرسا برای اهل کتاب نبود تا در [[ابلاغ]] آن خطری متوجه [[رسول خدا]]{{صل}} شود؛ بنابراین، [[آیه تبلیغ]] در بین [[آیات]] قبل و بعد خود در یک [[سیاق]] نیست و پیامی مستقل [[القا]] میکند.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۲۱</ref>. | |||
====[[تهدید]] از ناحیه [[کفار]] و [[مشرکان]]==== | |||
[[آیه شریفه]] از امری خطیر که به [[تمام دین]] وابسته است، سخن میگوید، به گونهای که رسول خدا{{صل}} از [[تبلیغ]] آن نگران است و آن را به تأخیر میاندازد تا در شرایطی مناسب ابلاغ کند؛ زیرا اگر [[نگرانی]] آن حضرت و تأخیرشان نبود، [[قرآن]] تهدید نمیفرمود: {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ...}}<ref>«و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. | |||
از این تهدید استفاده میشود [[حکم]] این آیه که به تبلیغ آن دستور داده شده، به گونهای است که [[انتظار]] میرود برخی علیه آن [[شورش]] کنند و [[اصل دین]] را منکر شوند. این انتظار از سوی مشرکان و سایر کفار نیست؛ زیرا قرآن انواع کارشکنیها، تبلیغهای [[سوء]] و افتراهای [[دروغین]] که از سوی کفار و مشرکان از اول [[بعثت]] تا کنون صورت گرفته را نقل کرده است؛ مانند اینکه به حضرت میگفتند: {{متن قرآن|مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ}}<ref>«سپس از او روی گرداندند و گفتند: آموزش دیدهای دیوانه است» سوره دخان، آیه ۱۴.</ref> و گاهی میگفتند: {{متن قرآن|...إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ...}}<ref>«و خوب میدانیم که آنان میگویند: جز این نیست که بشری به او آموزش میدهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او میبندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.</ref> گاه شاعرش میخواندند و چنین [[افترا]] میزدند: {{متن قرآن|...شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ}}<ref>«بلکه میگویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم» سوره طور، آیه ۳۰.</ref> [[شاعری]] است که منتظریم همانند سایر [[شاعران]] دستخوش حوادث [[روزگار]] شده، خودش و نام و نشانش از میان رود» و.... این نوع برخوردها از [[کافران]] و [[مشرکان]] تازگی نداشت و باعث وهن و [[سستی]] در [[ارکان دین]] نشد و حضرت نیز از سخن آنان نگران نبود. نقشه برای [[قتل]] [[رسول خدا]]{{صل}} از سوی مشرکان نیز در همان اوایل [[بعثت]] در «[[لیلة المبیت]]» سابقه داشته است و افزون بر آن، این افتراها و [[تهمتها]] و [[توطئهها]] برای قتل و غیر آن، مختص به [[اسلام]] و [[پیامبر]] [[بزرگوار]] آن نیست، بلکه سایر [[انبیا]] نیز همواره به همین گونه ابتلاها گرفتار بودند، بدون آنکه در [[ابلاغ پیام]] [[خدا]] کوچکترین [[قصور]] یا تقصیری کنند. در نتیجه، [[خطر محتمل]] را نمیتوان از ناحیه مشرکان و سایر [[کفار]] دانست و آن را از قبیل افتراها و توطئههای اوایل بعثت به شمار آورد، بلکه این خطر باید مربوط به پس از [[هجرت]] و پس از پای گرفتن [[دین]] در [[جامعه اسلامی]] باشد.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۲۱</ref>. | |||
====[[تهدید]] و خطر [[منافقان]]==== | |||
پس از آنکه روشن شد خطر از سوی [[اهل کتاب]]، مشرکان و کافران متوجه [[سازمان]] دین و جامعه اسلامی نیست، باید به خطر منافقان اندیشید. آن روزها افراد جامعه اسلامی تازه به اسلام گرویده بودند و هنوز [[تعالیم اسلام]] در بین آنان [[رسوخ]] نکرده بود؛ از این رو احتمال میرفت منافقان که تعداد قابل ملاحظهای از آنها در صفوف [[مسلمانان]] بودند، با [[انکار]] و [[تکذیب]] آنچه رسول خدا{{صل}} [[مأمور]] به [[ابلاغ]] آن شده بود، [[دسیسه]] کرده، در اذهان چنین [[القا]] کنند که رسول خدا{{صل}} از پیش خود حکمی صادر میکند و آن را به اسم [[دین خدا]] منتشر میسازد. پیشینه [[توطئهگری]] منافقان و به [[پیروی]] از آنان، افراد [[بیماردل]] در قضایایی مانند جریان «[[افک]]»<ref>قرآن این واقعه را در سوره نور آیات ۱۱- ۲۱ بیان کرده و ضمن آنکه با سازندگان این توطئه به شدت برخورد کرده و وعده عذاب داده است. به افراد سادهدل و زودباور و آنان که ناخودآگاه تحت تأثیر القاهای شیطانی منافقان آن را منتشر کردهاند، توصیه میکند هشیار باشند و هرگز به دامن این نوع توطئهها نیفتند و....</ref> در [[جامعه اسلام]] نشان میدهد زمینه برای پذیرش فتنهگریهای [[منافقان]] وجود داشته، عدهای ساده [[دل]] شایعههای [[دروغین]] آنان را درست میپنداشته و منتشر میکردند. | |||
[[اعتراض]] گروهی از [[اصحاب]] نسبت به برخی کارهای [[پیامبر خدا]]{{صل}} که پیش از این نیز سابقه داشت، خود به این زمینه مساعد کمک میکرد؛ مانند داستان {{متن حدیث|سَدَّ الْأَبْوَابَ}}؛ «[[بستن درهای مسجد]]» که با تردید و عکس العمل منفی برخی [[صحابه]] روبهرو شد، [[احمد بن شعیب نسائی]] (م.۳۰۵ق) که از [[محدثان]] نامور [[اهل سنت]] است، با سند خود از [[زید بن ارقم]] (از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}}) چنین آورده است: | |||
{{متن حدیث|كَانَ لِنَفَرٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} أَبْوَابٌ شَارِعَةٌ فِي الْمَسْجِدِ فَقَالَ يَوْماً سُدُّوا هَذِهِ الْأَبْوَابَ إِلَّا بَابَ عَلِيٍّ فَتَكَلَّمَ فِي ذَلِكَ النَّاسُ قَالَ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أَمَرْتُ بِسَدِّ هَذِهِ الْأَبْوَابِ غَيْرَ بَابِ عَلِيٍّ فَقَالَ فِيهِ قَائِلُكُمْ وَ إِنِّي وَ اللَّهِ مَا سَدَدْتُ شَيْئاً وَ لَا فَتَحْتُهُ وَ لَكِنِّي أُمِرْتُ بِشَيْءٍ فَاتَّبَعْتُهُ}}؛ | |||
درهای [[خانه]] گروهی از [[یاران رسول خدا]]{{صل}} به [[مسجد]] گشوده میشد؛ پس [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: «تمام این در شما جز در [[خانه]] علی را ببندید. برخی از [[مردم]] در این باره، به بگو مگو پرداختند. پس رسول خدا{{صل}} به پا خواست و [[حمد]] و [[ستایش خدا]] را به جای آورد و سپس فرمود: من دستور دارم تمام این درها جز در [[خانه علی]] را ببندم؛ برخی از شما زبان به اعتراض گشودهاید، به [[خدا]] [[سوگند]] من از پیش خود، دری را نیستم و نگشودم، بلکه [از ناحیه خدا] دستور گرفتم و [[پیروی]] کردم»<ref>ر.ک: نسائی، خصائص، ص۶۸، ح۳۸ و نیز ر.ک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳۲، ص۴۱، ح۱۹۲۸۷؛ حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۳، ص۱۲۵؛ مناقب خوارزمی، ص۳۲۷، ح۳۲۸؛ القول المسدد، ص۲۸.</ref>. | |||
باز این [[اعتراض]] از عباس - [[عموی پیامبر]] - نیز در این ماجرا رسیده است که به حضرت میگوید: | |||
{{عربی|يا رسول الله أخرج أصحابك و أعمامك و أسكنت هذا الغلام فقال رسول الله{{صل}}: «ما أنا أمرت بإخراجكم ولا بإسكان هذا الغلام إن [[الله]] هو [[أمر]] به}}؛ | |||
گفت: ای [[رسول خدا]]{{صل}}، [[یاران]] و عموهایت را بیرون میکنی و این [[جوان]] را جای میدهی؟! رسول خدا{{صل}} فرمود: «من از ناحیه خود به [[اخراج]] شما و جای دادن این جوان دستور دادم؛ [[خداوند]] خود به این کار دستور داد»<ref>ر.ک: نسائی، خصائص، ص۷۱-۷۰، ح۴۰ و نیز ر.ک: ابن ابیحاتم، کتاب السنة لابن ابی عاصم، ص۵۹۵، ح۱۳۸۴؛ حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۳، ص۱۱۶-۱۱۷؛ کوفی، مناقب امیرالمؤمنین علی{{ع}}، ج۲، ص۴۵۸، ح۹۵۴ و ص۴۶۹، ح۹۵۶؛ مسند شاشی، ج۱، ص۱۲۶، ح۶۳؛ شیخ مفید، امالی، ص۵۵، ح۲.</ref>. | |||
و همین [[طور]] نمونههای دیگری که در میان مدارک [[تاریخی]] فراوان است<ref>مانند این ماجرا که سعد بن ابی وقاص نقل میکند: «نزد پیامبر خدا{{صل}} با گروهی نشسته بودیم، چون علی{{ع}} وارد شد، دیگران بیرون رفتند (حضرت رسول{{صل}} به دیگران فرمود: بیرون روید) چون بیرون آمدند، یکدیگر را سرزنش کردند و گفتند: به خدا سوگند! روا نیست ما را بیرون کند و وی را بپذیرد، پس برگشتند و داخل شدند، آنگاه رسول خدا{{صل}} فرمود: «به خدا سوگند! من از پیش خود او را وارد و شما را بیرون نکردم، بلکه خدا او را وارد و شما را بیرون کرد». ر.ک: نسائی، خصائص، ص۶۹، ح۳۹؛ مسند بزار، ج۴، ص۳۴، ح۱۱۹۵؛ ابونعیم اصفهانی، تاریخ أصبهان، ج۲، ص۱۴۷، ح۱۳۲۸ و....</ref> و کافی است در این باره مطالعهای در [[روحیات]] [[قریش]]<ref>بررسی روحبات قبیله قریش و در پی آن، موضعگیریهای آنان در عصر رسالت و پس از آن برای درک بسیاری از حوادث صدر اسلام کارساز خواهد بود و مجال دیگر میطلبد، برای نمونه ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۷۲، ۱۹۲ و نیز رک: نسائی، خصائص، ص۹۰، ح۶۰.</ref> و توطئههای [[منافقان]] در [[قتل]] [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>مانند توطئه قتل رسول خدا{{صل}} پس از بازگشت از غزوه تبوک، ر.ک: بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح مع فتح الباری، کتاب فضائل الصحابة، باب مناقب عمار و حذیفه، ج۷، ص۹۰، ح۳۷۴۳ و نیز: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲، ص۶۹-۷۰.</ref> و مخالفتهایی که برخی [[صحابه]] با [[پیامبر خدا]]{{صل}} میکردند- مانند [[مخالفت]] با «نگاشتن [[وصیتنامه]]»<ref>بخاری، صحیح البخاری، ج۴، ص۳۹ و ۸۵؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۲۵۹-۱۲۵۸؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۹۳؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۲۹.</ref> و «عدم [[همراهی]] با [[سپاه اسامه]]»<ref>بخاری، صحیح البخاری، ج۵، ص۱۷۹؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۳۱۷؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۲۹.</ref> که به وقوع پیوست و [[دستور پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} در این دو مورد (و امثال آن) نادیده گرفته شد- داشته باشیم، آنگاه [[درک]] فضای [[نزول آیه]] و [[دلنگرانی]] پیامبر خدا{{صل}} آسانتر خواهد شد. | |||
گویی منافقان که در هر فرصتی برای ضربه زدن به [[اسلام]] استفاده میکردند، ولی نقشههایشان به ثمر نمینشست، تنها امیدشان به پس از [[وفات رسول خدا]]{{صل}} بود. آنان تصور میکردند پس از پیامبر خدا{{صل}} میتوانند ضربه جدی بر پیکر اسلام وارد کنند؛ از این رو، مسئله [[جانشینی پیامبر اکرم]]{{صل}} میتوانست تمام نقشههای آنان را نقش بر آب کنند؛ بنابراین طبیعی بود آنان با [[اعلان]] عمومی و رسمیت بخشیدن به مسئله [[جانشینی از جانب خدا]]، آن را [[تکذیب]] و در میان [[مردم]] چنین [[شایعه]] کنند که [[پیامبر]] از ناحیه خود بر این کار اقدام کرده و [[مقام خلافت]] را به داماد و پسر عموی خود بخشیده است، به ویژه با کینهای که منافقان نسبت به [[امام علی]]{{ع}} به خاطر [[خشم الهی]] و [[شمشیر]] برندهاش داشتند که در [[خطبه]] [[حضرت زهرا]]{{س}} به آن تصریح شده است<ref>ر.ک: ابن ابی طیفور، ص۳۲.</ref> و بر این مشکل میافزود (مانند زمانی که پیامبر خدا{{صل}} امام علی{{ع}} را در [[مدینه]] [[جانشین]] خود قرار داد و به [[جنگ تبوک]] رفت، [[منافقان]] [[شایعه]] کردند که [[پیامبر]]{{صل}} از علی{{ع}} بستوه آمده، همراهیاش را نمیپسندد، در آنجا [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: تو برای من به منزله [[هارون]] برای [[موسی]]، هستی)<ref>ر.ک: نسائی، خصائص، ص۷۶، ح۴۴؛ کوفی، مناقب امیر المؤمنین علی{{ع}}، ج۱، ص۵۱۸، ح۴۶۰.</ref>. روشن است اگر چنین توهم و شبههای در [[دلها]] بنشیند تا چه اندازه برای از بین بردن [[دین]] و ناکام گذاشتن [[رسالت پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} تأثیر دارد؛ از جمله شواهدی که این مطلب را [[تأیید]] میکند، مطالعه در نصوصی است که جریان [[نزول آیه]] مورد بحث را تشریح میکند. در متن برخی از آنها که با [[سند صحیح]] از طریق [[شیعه]] از [[امام باقر]]{{ع}} نقل شده، چنین آمده است: | |||
{{متن حدیث|فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً{{صل}} أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ تَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وَ أَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ- {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ}}؛ | |||
[[خداوند]] به محمد{{صل}} [[فرمان]] داد، [[ولایت]] را برای آنان [[تفسیر]] کند؛ همانگونه که [[احکام]] [[نماز]] و [[زکات]] و [[روزه]] و [[حج]] را تفسیر میکند. چون این فرمان رسید، حضرت دلتنگ شد و نگران بود نکند [[مردم]] از دینشان برگردند و ایشان را [[تکذیب]] کنند. حضرت به پروردگارش [[رجوع]] کرد [و چاره خواست] پس خداوند چنین [[وحی]] فرستاد: «ای [[رسول]]، آنچه بر تو نازل شده [[ابلاغ]] کن.»... پس حضرت به [[فرمان خدا]]، امر ولایت را آشکار ساخت.»..<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۹، ح۴ و ص۲۹۲- ۲۹۵، ح۲ و نیز ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۴، ح۱۳۱۵.</ref>. | |||
همین مضمون نیز از قول [[ابن عباس]] در مصادر [[فریقین]] یافت میشود. وی میگوید: | |||
{{متن حدیث|قال: نزلت الآية في علي - كرم الله وجهه - حيث أمر سبحانه أن يخبر الناس بولاية فتخوف رسول الله أن يقولوا حابي ابن عمه و أن يطعنوا في ذلك فأوحى الله تعالى إليه هذه الآية فقام بولايته يوم غدير خم و أخذ بيده فقال: من كنت مولاه فعلي مولاه و...}}؛ | |||
این [[آیه]] درباره علی{{ع}} نازل شد در آن هنگام که [[خدای سبحان]] به [[پیامبر]]{{صل}} دستور داد به [[مردم]] [[ولایت]] را [[اعلان]] کند، [[رسول خدا]]{{صل}} نگران شد آنان [[منافقان]] و [[بیماردلان]] بگویند وی این [[مقام]] را از ناحیه خود به پسر عمویش بخشید و در این باره [[طعنه]] زنند؛ پس [[خداوند]] این آیه را بر پیامبر{{صل}} [[وحی]] کرد؛ آنگاه حضرت برای [[ابلاغ ولایت امام علی]]{{ع}} در [[روز]] [[غدیرخم]] برخاست و دست [[امام علی]]{{ع}} را گرفت و فرمود: «هر کس من مولای اویم پس علی مولای او است»<ref>ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل، ص۲۵۵، ح۲۴۹؛ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۸۲؛ محمودی، ترتیب الأمالی، ج۴، ص۱۴۱، ح۱۶۹۹.</ref>. | |||
این [[حدیث]] از طریق ابن عباس اسانید گوناگونی دارد و [[ابن طاووس]] به برخی از آنها اشاره کرده است<ref>ابن طاووس آن را از محمد بن اسحاق بن ابراهیم از ابن عباس چنین نقل میکند: {{عربی|لما أمر الله{{صل}} بأن يقوم بغدير خم فيقول في علي ما قال، قال: أي رب، إن قريشاً حديثوا عهد بالجاهلية و متى أفعل هذا يقولوا فعل بابن عمه كذا و كذا فلما قضى حجه رجع إليه جبرائيل{{ع}} فقال: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ}}}}؛ چون خداوند به پیامبرش دستور داد در غدیرخم آنچه درباره علی{{ع}} است، بگوید، پیامبر به خدا عرض کرد: پروردگار من، فریش به زمان جاهلیت نزدیک است و اگر به این کار اقدام کنم، میگویند درباره پسر عموی خود، چنین میکند؛ پس چون رسول خدا{{صل}} حج گزاردند، جبرائیل به نزد ایشان آمده و گفت: ای رسول، آنچه بر تو نازل شده تبلیغ کنن.»... ابن طاووس، سعد السعود، ص۱۴۲. ابن طاووس میگوید: مسعود بن ناصر سجستانی در کتاب الدرایة نیز با سند خود از ابن عباس این حدیث را نقل کرده است. وی در کتاب تفسیر ابو اسحاق ابراهیم بن احمد فقیه قزوینی نیز از محمد بن علی بن الحسین (امام باقر{{ع}}) این روایت را آورده است. ر.ک: ابن طاووس، سعد السعود، ص۱۴۳-۱۴۵.</ref>. | |||
باز در این [[حدیث]] که از قول [[امام علی]]{{ع}} میگوید: | |||
{{متن حدیث|حيث نزلت {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> فأمر [[الله]] - عز وجل - نبيه أن يعلمهم ولاة أمرهم و أن يفسر لهم من الولاية ما فسر لهم من صلاتهم و زكاتهم و حجهم فنصبني للناس بغدير خم، ثم خطب و قال: أيها [[الناس]]! إن الله أرسلني برسالة ضاق بها صدري، و ظننت أن الناس مكذبي فأوعدني لأبلغها أو ليعذبني، ثم [[أمر]] فنودى بالصلاة [[جامعة]] ثم خطب فقال...}}؛ | |||
چون [[آیه]] [[اطاعت از اولی الامر]] نازل شد، [[خداوند]] به پیامبرش دستور داد تا [[حاکمان]] و [[والیان]] آنان را به آنان معرفی کند و برای آنان – همانگونه که [[نماز]] و [[زکات]] و حجشان را [[تفسیر]] میکند - [[ولایت]] را نیز تفسیر کند؛ پس [[پیامبر خدا]] من را در [[غدیرخم]] [[نصب]] کرد و خطبهای خواند و فرمود: [[مردم]]! خداوند من را [[مأموریت]] داده رسالتی را برسانم، من به واسطه آن دلتنگ شده، [[گمان]] بردم مردم آن را [[تکذیب]] کنند، پس خداوند من را [[تهدید]] کرد که یا آن را برسانم و یا من را [[عذاب]] میکند؛ پس [[فرمان]] داد تا مردم گرد آیند و سپس خطبهای خواند و فرمود.»..<ref>جوینی، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۲، ح۲۵۰.</ref>. | |||
[[ابوالعباس بن عقده]]<ref>درباره شرح حال ابن عقده، ر.ک: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج، ص۱۴-۲۳.</ref> شبیه همین حدیث را از [[امام علی]]{{ع}} در [[احتجاج]] با معاویه آورده که خطاب به دو پیک معاویه، یعنی [[ابوالدرداء]] و [[ابوهریره]] میفرماید: | |||
«چون [[آیه]] «ولی شما [[خدا]] و [[رسول]] او و مؤمنانی هستند که [[نماز]] به پا میدارند و در [[حال]] [[رکوع]]، [[زکات]] میدهند» بر [[رسول خدا]]{{صل}} نازل شد، [[خداوند]] به پیامبرش دستور داد [[ولایت]] کسی را که خداوند [در این آیه] به [[مردم]] دستور داده ولایتش را گردن نهند، یاد دهد و برای آنان معنای ولایت [در این آیه] را [[تفسیر]] کند؛ همانگونه که نماز و زکات و... آنان را تفسیر میکند. پس علی{{ع}} فرمود: رسول خدا{{صل}} بر اساس این دستور من را در [[غدیر خم]] [به [[جانشینی]]] [[نصب]] کرد و فرمود: خداوند من را برای [[ابلاغ]] پیامی [[مأموریت]] داد که از آن دلتنگ شدم و [[گمان]] بردم مردم من را [[تکذیب]] میکنند؛ پس خداوند مرا [[تهدید]] کرد که یا آن [[پیام]] را برسانم و یا من را [[عذاب]] خواهد کرد؛ از این رو رسول خدا{{صل}} به من فرمود: برخیز [[یا علی]]، و ولایت من را در غدیر خم [[اعلان]] کرد.»..<ref>ابن عقده، کتاب الولایة، ص۱۹۸- ۱۹۹، ح۳۱، و به همین مضمون ص۲۵۳-۲۵۴، ح۹۵.</ref>. | |||
[[ابن طاووس]] نیز به نقل از [[کتاب تفسیر]] [[ابوالعباس بن عقده]] - که هماکنون مفقود است- مضمون همین [[حدیث]] را آورده و میگوید: | |||
«وی با سندهای متعدد آن را نقل کرده است»<ref>ابن طاووس، سعد السعود، ص۱۴۴- ۱۴۵.</ref>. | |||
به زودی [[نصوص]] و [[اخبار]] متعدد دیگر در [[تأیید]] این مطلب در بحث «استناد به [[روایات]] [[فریقین]]» خواهد آمد. | |||
خداوند در چنین فضایی که [[بیم]] و [[نگرانی]] از ناحیه رسول خدا{{صل}} کاملاً قابل [[درک]] است، به پیامبرش به [[طور]] اکید امر میکند بدون هیچ ترسی، مأموریت را به انجام رساند و [[ولایت امام علی]]{{ع}} را ابلاغ کند و به ایشان [[وعده]] میدهد و میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> خداوند مخالفانی که در صدد [[کفر]] ورزیدن به این دستور برآیند و به [[کارشکنی]] و [[مخالفت]] و [[شایعهسازی]] برای [[تکذیب]] این [[پیام]] [[همت]] گمارند [[هدایت]] نمیکند؛ یعنی [[توطئه]] آنان را به ثمر نمیرساند.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۲۲</ref>. | |||
====[[نهراسیدن]] [[رسول خدا]]{{صل}} از [[قتل]]==== | |||
هر چند رسول خدا{{صل}} از [[ابلاغ]] این [[مأموریت]] [[هراس]] داشته و دلنگران بوده است، لیکن هرگز این [[خوف]] به خاطر [[جان]] خودشان نبود و تضمین [[الهی]] در این [[آیه]] که میفرماید: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> نیز ضمانت برای [[حفظ جان]] حضرت نیست، بلکه این تضمینی است برای برداشتن هراس [[پیامبر]]{{صل}} از تکذیب [[مردم]] و دسیسههای [[فتنهگران]] که ممکن بود اثر کند و به [[انکار]] اصل [[رسالت]] بینجامد و [[دین خدا]] به نتیجه مطلوب خود نرسد. این مطلب با سه دلیل قابل [[اثبات]] است: | |||
#بررسی فضای [[نزول]] [[سوره مائده]] و آیه مورد بحث که در بررسی نقاط مشترک دیدگاه [[شیعه]] و [[اهل سنت]] گذشت. | |||
#بررسی [[نصوص]] که در منابع [[فریقین]] درباره آیه مورد نظر به چشم میخورد. در آن نصوص علت [[دلنگرانی]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} از [[تبلیغ]] این پیام، اساساً تکذیب رسالت شمرده شده، بدون آنکه در آنها سخنی از خوف از قتل به میان آمده باشد. پیش از این، تعدادی از این نصوص را ملاحظه کردید و پس از این نیز تعدادی دیگر را خواهید دید. | |||
#بررسی [[سیره پیامبر خدا]]{{صل}} در امر [[تبلیغ دین]]. در یک بررسی اجمالی در [[آیات قرآن]] خواهیم دید رسول خدا{{صل}} [[میثاق]] بر [[نبوت]] داشته<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنْكَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا}} «و (یاد کن) آنگاه را که از پیامبران پیمان گرفتیم و (نیز) از تو و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم و از آنها پیمانی استوار گرفتیم» سوره احزاب، آیه ۷.</ref> و از جانب [[خدا]] [[مأمور]] به [[استقامت]] و [[صبر]] شده است<ref>{{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ}} «و مبادا تو برخی از آنچه را بر تو وحی شده است کنار نهی و دل از آن تنگ داری از آن رو که میگویند: «چرا بر او گنجی فرو فرستاده نمیشود یا فرشتهای همراه وی نمیآید؟» تو، تنها بیمدهندهای و خداوند بر هر چیزی مراقب است» سوره هود، آیه ۱۲؛ {{متن قرآن|إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}} «ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی میکنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲؛ {{متن قرآن|فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ بَلَاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ}} «بنابراین شکیبا باش همانگونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه که آنان روزی که آنچه را وعدهشان دادهاند بنگرند، چنانند که گویی جز ساعتی از یک روز (در جهان) درنگ نکردهاند، این، پیامرسانی است؛ پس آیا جز بزهکاران نابود میگردند؟» سوره احقاف، آیه ۳۵.</ref>؛ از این رو در [[تبلیغ دین]] [[خدا]] و رساندن پیامها هیچ کوتاهی نکرده و در برابر درخواست غیر معقول و بهانهجوییها هرگز سر [[تسلیم]] فرود نیاورده است<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}} «و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمیبرند میگویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بیگمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ میهراسم» سوره یونس، آیه ۱۵.</ref>. [[پیامبر خدا]]{{صل}} در [[ابلاغ]] پیامها حتی در مواردی که به نوعی [[تحمل]] آن برای دیگران سنگین بود، مانند داستان [[زینب]] [[همسر]] زید<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}} «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجامیافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref>، استحیای از [[مؤمنان]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا}} «ای مؤمنان! به خانههای پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بیآنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار میدهد و از شما شرم میدارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمیکند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پردهای بخواهید، این برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزهتر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.</ref>، [[ابلاغ]] همین [[آیه]] مورد بحث و...، چیزی را به دلیل [[ترس]] و یا امر دیگر فروگذار نکرد؛ برای نمونه در آیه ۵۳ [[سوره احزاب]] میفرماید: «... [[پیامبر]] از شما [[حیا]] میکند ولی [[خداوند]] از [[حق]] حیا ندارد.».. إعلان این [[پیام]] و نظایر آن بدون هیچ درنگ و تردید صورت گرفته است<ref>{{متن قرآن|فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ}} «پس به زودی میبینی و خواهند دید» سوره قلم، آیه ۵.</ref>. [[قرآن]] در برخی [[آیات]] اشاره میکند که اگر پیامبر (بر فرض محال) احتمال فروگزاری قسمتهایی از [[وحی]] را دارد و [[احساس]] [[دلتنگی]] میکند، نه به دلیل آن است که از [[قتل]] خود میترسد، بلکه به دلیل [[جهالت]] و [[حماقت]] عدهای بود که نمیتوانستند [[مقام نبوت]] را [[درک]] کنند و آن را با معیارها و [[ارزشهای مادی]] [[دنیوی]] میسنجیدند<ref>امام صادق{{ع}} درباره این آیه میفرماید: «خداوند برای پیامبرش وظیفهای مقرر کرد که برای هیچ کس مقرر نکرده است؛ برایشان تکلیف کرد اگر کسی یافت نشود ایشان را همراهی کند، به تنهایی وارد کار شود و این تکلیفی است که هیچ کس پیش از پیامبر و پس از ایشان، مکلف به آن نیست» (کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۷۴، ح۴۱۴).</ref>. از نظر قرآن، [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[مأمور]] به [[قتال]] در راه خداست و تنها ایشان [[مکلف]] به این امر میباشد. قرآن میفرماید: {{متن قرآن|فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ...}}<ref>«در راه خداوند نبرد کن! تو را جز به (وظیفه) خویش مکلّف نکردهاند و مؤمنان را (نیز به نبرد) ترغیب کن» سوره نساء، آیه ۸۴.</ref>. | |||
بنابراین، حضرت برای [[جانفشانی]] در [[راه خدا]] دریغ نداشتند. پیش از ماجرای [[ابلاغ]] [[مأموریت]] در [[آیه]] مورد بحث نیز نقشه [[قتل]] [[رسول خدا]]{{صل}} در بازگشت از [[جنگ تبوک]] از سوی [[منافقان]] طراحی شد، ولی به نتیجه نرسید؛ بنابراین، هرگز رسول خدا{{صل}} از این [[توطئه]] ترسی به خود راه نداد تا [[خداوند]] [[حفظ جان]] او را تضمین کند و [[ترس از قتل]] را از ایشان بزداید. | |||
[[قرآن کریم]] نیز بر [[طهارت]] دامن [[انبیا]] از اینگونه ترسها [[شهادت]] داده، میفرماید: | |||
{{متن قرآن|الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«همان کسانی که پیامهای خداوند را میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا نمیترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.</ref>. | |||
خداوند عدهای از [[بندگان]] خود را در شرایطی که [[دشمن]] آنان را [[تهدید]] میکند، با این ویژگی [[ستوده]]، میفرماید: | |||
{{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref>. | |||
رسول خدا{{صل}} برای این قبیل موضعگیری به مراتب از [[مؤمنان]] سزاوارترند. | |||
[[امیرمؤمنان]] نیز درباره ویژگیهای رسول خدا{{صل}} در امر [[تبلیغ دین]] میفرماید: | |||
«پیامهای پروردگارش را بدون هیچگونه [[سستی]] و کوتاهی رساند و در راه خدا با دشمن او [[جهاد]] کرد، بدون آنکه [[ضعف]] و [[ناتوانی]] بر او راه یابد و یا آنکه عذر و بهانه آورد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۱۶، و نیز ر.ک: خطبه ۱، قسمت ۳۷.</ref>. | |||
و درباره [[شجاعت]] رسول خدا{{صل}} و [[نهراسیدن]] از [[مرگ]] میفرماید: | |||
«چون [در معرکه [[جنگ]]] [[کارزار]] دشوار میشد، ما خود را به رسول خدا{{صل}} نگاه میداشتیم؛ چنان که هیچ یک از ما از وی به دشمن نزدیکتر نبود»<ref>نهج البلاغه، غریب کلامه، رقم ۹ و نیز ر.ک: خطبه ۱۹۲، قسمت ۲۶.</ref>. | |||
بنابراین، دلیل [[دلنگرانی]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} را باید در جای دیگر (نه از [[ترس]] [[قتل]]) جستجو کرد که همان پیامدهای وخیم [[تکذیب]] [[منافقان]] و عکس العمل منفی برخی [[یاران]] حضرت در برابر این [[پیام]] بوده که به [[حبط عمل]] آنان و شدت [[نفاق]] و [[کفر]] منافقان منجر میشد. [[قرآن]] این نکته را با صراحت چنین بیان کرده است: | |||
{{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>. | |||
در این [[آیه]]، قرآن [[تسلیم]] [[قلبی]] محض به [[پیامبر]]{{صل}} را [[ایمان]] میداند. این تسلیم، اختصاصی به [[داوری]] حضرت ندارد و در همه موارد جاری است. قرآن در آیه ۳۶ [[سوره احزاب]] نیز میفرماید: | |||
{{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ...}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref>. | |||
با این [[حال]]، بر فرض که [[رسول خدا]]{{صل}} از کشته شدن هراسان باشند، هرگز این [[هراس]] به خاطر شخص خودشان نیست، بلکه به دلیل پیامدهای بسیار وخیم این قتل بود که از یکسو دامنگیر [[امت]] میشد- همانگونه که درباره [[امتهای پیشین]] رخ داد<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ}} «خداوند سخن آن کسان را که گفتند: خداوند تهیدست است و ما توانگریم شنیده است؛ به زودی آنچه را گفتهاند و اینکه پیامبران را ناروا میکشتند مینویسیم و میگوییم: عذاب آتش سوزان را بچشید» سوره آل عمران، آیه ۱۸۱؛ {{متن قرآن|فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}} «آنگاه برای پیمانشکنی آنان و کفر ورزیدنشان به آیات خداوند و کشتن پیامبران به ناحق (لعنتشان کردیم) و (نیز برای این) گفتارشان که: دلهای ما در پوششهایی است- (در حالی که چنین نیست) بلکه برای کفرشان خداوند بر آن (دل)ها مهر نهاد، پس جز اندکی ایمان نمیآو» سوره نساء، آیه ۱۵۵.</ref>- و از سوی دیگر با [[تکذیب]] و [[قتل]]، ادامه [[رسالت]] و حتی اصل رسالت ناکام میماند و موجب نابودی [[دین]] میشد. نمونه این مطلب در [[جنگ احد]] رخ داد. عدهای پس از آنکه [[گمان]] کردند [[پیامبر خدا]]{{صل}} در [[جنگ]] کشته شده است، دست از [[نبرد]] کشیده و همه چیز را پایان یافته تلقی کردند. [[قرآن]] در برابر این تلقی خطرناک واکنش نشان داده، میفرماید: | |||
{{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشتهاند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمیرساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۲۸</ref>. | |||
===تحلیل برونمتنی (استناد به [[روایات]])=== | |||
گفتیم که دیدگاه [[شیعه]] در [[تفسیر]] این [[آیه]] بر دو دسته دلیل درونمتنی و برونمتنی [[استوار]] است. تحلیل درونمتنی از مفاد [[آیه تبلیغ]] را بیان کردیم. اکنون باید دید چه مقدار از روایات [[فریقین]] به عنوان دلیل برونمتنی بر این دیدگاه دلالت دارد و آن را [[تأیید]] میکند. این روایات را به دو دسته کلی میتوان تقسیم کرد: | |||
====روایات در مصادر [[شیعی]]==== | |||
روایاتی که در [[مصادر شیعه]] درباره مورد [[نزول]] آیه تبلیغ وارد شده، همه پیرامون [[اعلان]] [[ولایت امام علی]]{{ع}} است و آن را مربوط به [[روز]] [[غدیرخم]] میداند. در این [[روایات]]، [[آیه]] مذکور از یکسو با [[آیات ولایت]] ([[آیه ۵۵ سوره مائده]])، [[اولی الامر]] ([[آیه ۵۹ سوره نساء]]) و اکمال ([[آیه ۳ سوره مائده]]) و از سوی دیگر با [[حدیث ثقلین]] پیوند خورده است. | |||
[[ابوجعفر کلینی]] (م. ۳۲۸ق) با [[سند صحیح]] از [[زراره]]، [[فضیل بن یسار]]، [[بکیر بن اعین]]، [[محمد بن مسلم]]، [[برید بن معاویه]] و [[أبی الجارود جملگی]] از [[امام باقر]]{{ع}} چنین نقل میکنند: | |||
{{متن حدیث|أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ{{ع}} وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ- {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> وَ فَرَضَ وَلَايَةَ أُولِي الْأَمْرِ فَلَمْ يَدْرُوا مَا هِيَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً{{صل}} أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ تَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وَ أَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَقَامَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ{{ع}} يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ...}}؛ | |||
[[خداوند]]، پیامبرش را به [[ولایت علی]]{{ع}} [[فرمان]] داد و بر او چنین نازل کرد: «تنها ولی شما [[خدا]] و [[رسول]] و مؤمنانی هستند که [[نماز]] به پا میدارند و در [[رکوع]] [[زکات]] میدهند» و [نیز] [[خداوند]] [[ولایت اولی الامر]] را [[واجب]] کرد، آنان نمیدانستند این [[ولایت]] چیست، پس خداوند به محمد{{صل}} [[فرمان]] داد ولایت را برای آنان [[تفسیر]] کند، همانگونه که [[احکام]] نماز و زکات و [[روزه]] و [[حج]] را تفسیر میکنند. چون این فرمان رسید، حضرت دلتنگ و نگران شد که نکند [[مردم]] از دینشان برگردند و ایشان را [[تکذیب]] کنند. حضرت به پروردگارشان [[رجوع]] کردند [و چاره خواستند] پس خداوند چنین [[وحی]] فرستاد: «ای [[رسول]]، آنچه بر تو نازل شد، [[ابلاغ]] کن؛ اگر نکنی [[رسالت]] آن [[خدا]] را به انجام نرساندهای و خدا تو را از مردم نگه میدارد.».... پس حضرت به [[فرمان خدا]] امر ولایت را آشکار ساخت و به معرفی [[ولایت علی]]{{ع}} در [[روز]] [[غدیرخم]] پرداخت... و به مردم فرمان داد تا حاضران به غایبان اطلاع دهند.»..<ref>کلینی، الکافی، کتاب الحجة، باب ما نص الله عزوجل و رسوله علی الأئمة{{عم}} واحدا واحدا، ج۱، ص۲۸۹، ح۴ و ص۲۹۰، ح۶؛ و نیز ر.ک: ابن عقده، کتاب الولایة، ص۱۹۸، ح۳۱؛ و به همین مضمون ر.ک: حموئی، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۴، ح۲۵۰، باب ۵۸.</ref>. | |||
این [[حدیث]]، مأموریتی را که خداوند در [[آیه تبلیغ]] بر عهده [[پیامبر]] نهاده، به خوبی تبیین میکند و آن را با [[آیه ولایت]] و [[اولی الامر]] و اکمال پیوند میدهد. ابوجعفر کلینی مضمون این حدیث را از طرف دیگر نیز نقل کرده است<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۹۰، ح۶.</ref>. [[ابن طاووس]] نیز آن را از الرسالة الواضحة با سند مؤلف آن [[مظفر بن جعفر بن حسن]]، از [[امام رضا]]{{ع}} از جدشان [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده است<ref>ابن طاوس، الیقین، ص۳۷۲، باب ۱۲۲.</ref>. | |||
[[محمد بن مسعود عیاشی]] نیز از [[ابن عباس]]، [[جابر بن عبدالله]]<ref>عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۲، ح۱۳۱۲؛ و نیز ر.ک: طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۳۴۲.</ref>، امام صادق{{ع}}<ref>عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۳، ح۱۳۱۴.</ref> و [[امام باقر]]{{ع}}<ref>عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۲، ح۱۳۱۳ و ص۶۴، ح۱۳۱۵ و ص۶۵، ح۱۳۱۶.</ref> (با چند طریق) از مورد [[نزول آیه]] مذکور در [[حجة الوداع]] درباره [[ولایت امام علی]]{{ع}}، احادیثی متعدد نقل کرده است. | |||
در [[تفسیر]] [منسوب به][[علی بن ابراهیم]] نیز همین مضمون با طرق گوناگون نقل و در برخی از آنها به پیوند [[آیه]] مذکور با [[حدیث ثقلین]] اشاره شده است<ref>تفسیر [المنسوب ب] القمی، ج۱، ص۱۷۱ -۱۷۵ و ص۲۸۹، ح۴، و ص۲۹۵؛ ج۲، ص۲۰۱.</ref>. [[شیخ صدوق]] (م. ۳۸۶ق) نیز در ذیل روایتی دراز دامن از [[پیامبر خدا]]{{صل}} و [[عبدالله بن عباس]]<ref>ر.ک: محمودی، ترتیب الامالی، ج۴، ص۱۴۱، ح۱۶۹۹.</ref> به مورد [[نزول]] این آیه درباره ولایت امام علی، تصریح میکند<ref>صدوق، الامالی، ص۴۰۰؛ ترتیب الامالی، ج۴، ص۲۵۱، ح۱۸۴۰؛ و نیز ر.ک: تفسیر فرات کوفی، ص۱۸۰- ۱۸۱، ح۲۳۲؛ کوفی مناقب امیرالمؤمنین{{ع}}، ج۱، ص۱۴۱- ۱۳۹، ح۷۸.</ref> و [[شیخ طوسی]] (م. ۴۶۰ق) نیز از [[امام صادق]]{{ع}} دعای پس از [[نماز]] [[غدیر]] را ذکر میکند که در آن به [[تفسیر آیه]] اشاره شده است<ref>طوسی (شیخ طوسی)، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۴۴.</ref>. [[طبرسی]] صاحب کتاب [[الاحتجاج]] هم در ضمن گزارش [[واقعه غدیر]] و [[خطبه]] آن، مورد نزول این آیه را یادآور میشود<ref>طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۶۶ - ۸۶.</ref>.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۳۱</ref>. | |||
====[[روایات]] در [[مصادر اهل سنت]]==== | |||
[[روایات اهل سنت]] در این باره دو گروهاند؛ برخی در بیان مورد نزول آیه درباره [[امام علی]]{{ع}} و [[روز غدیر]] صراحت دارند و برخی صراحت ندارند که با قرائن و شواهد میتوان برخی از آنها را با گروه اول یکسان دانست. در برخی از این روایات، [[آیه تبلیغ]] با [[آیه اکمال]] پیوند خورده است. | |||
[[دانشمندان اهل سنت]] به نقل از [[صحابه]] و [[تابعین]] روایاتی متعدد را از گروه اول ذکر کردهاند. در این میان، تعداد قابل ملاحظهای [[روایت]] از صحابه به چشم میخورد که از جمله آنان میتوان به این افراد اشاره کرد: | |||
١. [[زید بن ارقم]]: [[ابن جریر طبری]] (م.۳۱۰ق) در [[کتاب الولایة]] فی طرق [[حدیث]] [[الغدیر]]<ref>ذهبی در تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۱۰، رقم ۷۲۸ و ابن کثیر در البدایة و النهایة، ج۶ (جزء ۱۱) ص۱۴۶ از این کتاب یاد کردهاند.</ref> که هماکنون مفقود است، به نقل از [[زید بن ارقم]] مینویسد: | |||
{{عربی|لما نزل النبي بغدير خم في رجوعه من حجة الوداع... خطب خطبة بالغة ثم قال: إن الله تعالى أنزل إلي: {{متن قرآن|بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ...}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان.».. سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>}}. | |||
[[پیامبر]]{{صل}} پس از بازگشت از [[حجة الوداع]]، در [[غدیر خم]] فرود آمدند... [و] خطبهای غرا خواندند و سپس فرمودند: [[خداوند]] بلند مرتبه بر من چنین نازل کرد: «آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل شده، برسان»<ref>به نقل از بیاضی (م. ۸۷۷)، الصراط المستقیم، ج۱، ص۳۰۱ و نیز، امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۲۴؛ ابن طاووس نیز از کتاب نورالهدی، تألیف حسن بن ابی طاهر احمد جاوابی (که نزد ابن طاووس بوده) چنین نقل میکند: {{عربی|ابوالمفضل محمد بن عبدالله الشيباني قال: أخبرنا ابوجعفر محمد بن جرير طبري... عن زيد بن ارقم: لما نزل النبي بغدير خم...}} ر.ک: ابن طاووس، الیقین، ص۵۷۸، باب ۲۹. باز قاسم بن ابراهیم الرسی از پیشوایان زیدیه در قرن سوم با سند خود از زید بن ارقم همین مضمون را آورده است (ر.ک: الرسی، الکامل المنیر، ص۸۴).</ref>. | |||
٢. [[ابوسعید خدری]]: [[ابن ابیحاتم رازی]] (م. ۳۲۷ق) به نقل از پدر خود از ابوسعید خدری چنین میآورد: | |||
{{عربی|نزلت هذه الآية {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> في علي بن أبي طالب}}<ref>رازی، ابن ابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۲، ح۶۶۰۹ و به نقل از وی، سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۷. سیوطی آن را از قول ابن ابیحاتم چنین نقل کرده است: {{عربی|نزلت هذه الآية على رسول الله{{صل}} يوم غدير خم في علي بن ابي طالب{{ع}}}} و نیز ر.ک: نیشابوری، غرائب القرآن (حاشیة تفسیر طبری)، ج۶، ص۱۹۴.</ref>. | |||
این [[آیه]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> درباره [[علی بن ابی طالب]] نازل شده است». | |||
[[ابن مردویه]]<ref>ابن مردویه، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۳۹، ح۳۴۵ (گردآورنده کتاب ابن مردویه - مناقب علی بن ابی طالب و ما نزل من القرآن فی علی - روایات این کتاب را از مصادر گوناگون جمعآوری کرده است، از جمله این روایت را به نقل از سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۷ آورده است. شایان ذکر است که ابوبکر احمد بن موسی ابن مردویه اصفهان در نگاه رجال شناسان با اوصافی بیمانند توصیه شده است مانند شمس الدین محمد ذهبی (م.۷۴۸ق) که به نقل از ابوبکر ذکوانی اصفهان درباره وی مینویسد: «وی بزرگتر از آن است که به شخصیت، دانش، سیره و فضل او راه پیدا کنیم و در وثاقت و کثرت حدیث، مشهورتر از آن است که حدیثش را توصیف نماییم. خود ذهبی نیز از وی با عنوان {{عربی|الحافظ المجود العلامة... و كان من فرسان الحديث فهماً يقظاً متقناً...}} یاد میکند» (ر.ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۳۰۸-۳۱۰، رقم ۱۸۸)؛ شوکانی، فتح القدیر، ج۲، ص۶۰؛ آلوسی، روح المعانی، ج۶، ص۱۷۲.</ref> (م. ۴۱۰ق)، [[ابونعیم اصفهانی]]<ref>ابونعیم اصفهانی، النور المشتعل، ص۸۶، ح۱۶.</ref> (م. ۴۳۰ق)، [[واحدی نیشابوری]]<ref>واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص۲۰۴، ح۴۰۳ و به نقل از وی، ر.ک: نصیبی شافعی، مطالب السؤول، ص۸۰؛ عینی، عمدة القاری، ج۱۸، ص۲۰۶؛ ابن صباغ، الفصول المهمة، ج۱، ص۲۴۵؛ قندوزی، ینابیع المودة، ج۱، ص۱۱۹، باب ۳۹.</ref> (م.۴۶۸ق)، [[حاکم حسکانی]]<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۰، ح۲۴۴.</ref> (از [[دانشمندان]] [[قرن پنجم]])، [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ترجمة الامام علی من تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۱۵، ح۵۸۸ و ص۸۶، ح۵۸۹ و به نقل از وی: ر.ک: سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۱۱۷؛ شوکانی، فتح القدیر، ج۲، ص۶۰.</ref> (م. ۵۷۱ق) و [[نظام الدین القمی نیشابوری]]<ref>نیشابوری، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج۶، ص۱۹۴.</ref> هر یک با سند خود از [[ابوسعید خدری]] این [[حدیث]] را نقل کردهاند. | |||
٣. [[عبدالله بن عباس]]: [[ابو عبدالله محاملی]] (م.۳۲۰ق) در کتاب [[امالی]] خود به نقل از [[ابن عباس]] مینویسد: | |||
{{عربی|... حتى إذا كان رسول الله{{صل}} بغدير خم أنزل [[الله]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> فقام مناد فنادى الصلاة [[جامعة]]}}<ref>این حدیث در امالی محاملی به روایت ابن یحیی البیع به صورت ناقص از عبدالله بن ابی لیلی انصاری، نقل شده است (محاملی، امالی، ص۱۶۲، ح۱۳۳)؛ علامه امینی به نقل از شیخ ابراهیم و صابی در کتاب الاکتفاء از محاملی این حدیث را از ابن عباس به طور کامل نقل کرده است (امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۲۶).</ref>؛ | |||
تا آنکه [[رسول خدا]]{{صل}} در [[غدیر خم]] آمدند، [[خداوند]] چنین نازل کرد: «ای [[رسول]]، آنچه بر تو نازل شده برسان.»... پس منادی صدا زد: [[مردم]]! گرد هم آیید.»... | |||
[[ابوبکر فارسی شیرازی]]<ref>امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۲۶ به نقل از کتاب شیرازی {{عربی|ما نزل من القرآن في امير المؤمنين}} حاکم حسکانی به این کتاب سند داشته و از آن زیاد نقل میکند.</ref> (م. ۴۰۷ یا ۴۱۱ق) و [[ابن مردویه]]<ref>ابن مردویه، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۴۰، ح۳۴۹ به نقل از اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۱۸.</ref> (م.۴۱۰ق)، [[ابواسحاق ثعلبی]]<ref>ثعلبی، الکشف و البیان، ج۴، ص۹۲ و به نقل از وی: ابن طاووس، الطرائف، ج۱، ص۱۵۲، ح۲۳۴.</ref> (م. ۴۲۷ق)، [[ابوسعید سجستانی]]<ref>سجستانی، به نقل از ابن طاووس، الطرائف، ج۱، ص۱۲۱، ح۱۸۴ و ۱۸۵.</ref> (م. ۴۷۷ق)، [[حاکم حسکانی]]<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۳۹، ح۲۴۰ و ص۲۵۱، ح۲۴۵ و ص۲۵۵، ح۲۴۹ و ح۲۵۰ به نقل از وی؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۳۴۴؛ فخر رازی و آلوسی نیز به «ابن عباس» این نسبت را دادهاند، ر.ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۹-۵۰؛ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۸۲ و ابن طاووس هم مضمون این حدیث را از محمد بن اسحاق بن ابراهیم و نیز مسعود بن ناصر سجستانی نقل کرده است، ر.ک: ابن طاووس، سعد السعود، ص۱۴۲-۱۴۳ باز در تفسیر الحبری (حسین بن حکم حبری م. ۲۸۶ق) به نقل از ابن عباس این حدیث نقل شده است. ر.ک: تفسیر الحبری، ص۲۶۲، ح۲۴ و یحیی بن حسین شجری هم از طریق حبری آن را نقل کرده است، ر.ک: ابن شجری (م ۴۷۹ق)، کتاب الامالی (معروف به الاعمالی الخمیسیة)، ج۱، ص۱۴۵.</ref> (از [[دانشمندان]] [[قرن پنجم]]) با چند سند و عزالدین الرَّسعَنی<ref>الرسعنی الحنبلی، به نقل از: اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۲۵.</ref> (م.۶۶۱ق) نیز از [[ابن عباس]] این [[حدیث]] را نقل کردهاند. | |||
۴. [[عبدالله بن مسعود]]: [[ابن مردویه]] (م. ۴۱۰ق) به نقل از عبدالله بن مسعود چنین میآورد: | |||
{{متن حدیث|كُنَّا نَقْرَأُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> أَنَّ عَلِيّاً مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ...}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>}}<ref>ابن مردویه، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۳۹، ح۳۴۶ به نقل از: سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۱۱۷؛ شوکانی، فتح القدیر، ج۲، ص۶۰؛ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۸۲؛ اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۱۹ و حلی، کشف الیقین، ص۳۸۰، ح۳۶۱. شایان ذکر است تعبیر {{عربی|كنا نقرأ كذا}}: «چنین قرائت میکردیم» به معنای چنین تفسیر میکردیم و تعلیم میدادیم است. برای توضیح بیشتر، ر.ک: نجارزادگان (محمدی)، سلامة القرآن من التحریف، ص۵۶ - ۵۴.</ref>؛ | |||
ما در [[عهد رسول خدا]]{{صل}} این [[آیه]] را چنین قرائت میکردیم: «ای [[رسول]]، آنچه بر تو از پروردگارت نازل شده - به اینکه علی مولای [[مؤمنان]] است - برسان و اگر چنین نکنی، [[رسالت]] پروردگارت را نرساندهای.»... | |||
۵. [[جابر بن عبدالله الانصاری]]: [[حاکم حسکانی]] - از [[دانشمندان]] [[قرن پنجم]] - به نقل از [[ابن عباس]] و [[جابر بن عبدالله]] میگوید: | |||
{{عربی|أمر الله محمداً أن ينصب عليا للناس ليخبرهم بولايته فتخوف رسول الله{{صل}} أن يقولوا حابي ابن عمه و أن يطعنوا في ذلك عليه، فأوحى [[الله]] إليه: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...}} فقام [[رسول الله]] بولايته يوم غدير خم}}<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۵، ح۲۴۹.</ref>؛ | |||
[[خداوند]] به پیامبرش محمد{{صل}} دستور داد علی{{ع}} را برای [[مردم]] [[منصوب]] کرده، آنان را از ولایتش [[آگاه]] کند؛ پس [[رسول خدا]]{{صل}} نگران بودند که مردم بگویند وی این [[مقام]] را از سوی خود به پسر عمویش بخشید و در این باره [[طعنه]] زنند؛ پس خداوند به ایشان [[وحی]] کرد: «ای [[رسول]]، آنچه بر تو نازل شده، برسان.»... پس رسول خدا{{صل}} به [[اعلان]] [[ولایت علی]]{{ع}} در [[روز غدیر]] اقدام فرمود. | |||
۶. [[ابوهریره]]: حاکم حسکانی مذکور به نقل از ابوهریره نیز آن را بدینگونه آورده است: | |||
فأنزل الله عزوجل {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان.».. سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> فی [[علی بن أبی طالب]] {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ...}}<ref>«و اگر نکنی پیام او را نرساندهای» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref><ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۴۹، ح۲۴۴.</ref>. | |||
خداوند - عز وجل - چنین نازل کرد: «ای رسول، آنچه بر تو از پروردگارت درباره [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} نازل شده، برسان و اگر چنین نکنی، رسالت پروردگارت را نرساندهای». | |||
[[ابواسحاق جوینی حموئی]] (م. ۷۳۰ق) نیز از سه استاد خود از ابوهریره این [[حدیث]] را نقل کرده است<ref>حموئی، فرائد السمطین، ج۱، ص۱۵۸، ح۱۲۰.</ref>. | |||
۷. [[عبدالله بن ابی اوفی أسلمی]]: حاکم حسکانی با سندی دیگر از [[عبدالله بن أبی أوفی]] مینویسد: | |||
{{عربی|سمعت رسول الله{{صل}} يقول يوم غدير خم و تلا هذه الآية {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...}} ثم قال: ألا من كنت مولاه فعلي مولاه...؟}}<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۲، ح۲۴۷.</ref>؛ | |||
از [[رسول خدا]]{{صل}} در [[روز]] [[غدیرخم]] شنیدم که این [[آیه]] را [[تلاوت]] کرد: ای [[رسول]]، آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، برسان.».. سپس [[پیامبر]] فرمود: [[آگاه]] باشید! هر کس من مولای اویم پس علی مولای او است. | |||
۸. [[براء بن عازب انصاری]]: [[فخر رازی]] (م. ۶۰۶ق) پس از آنکه اقوال گوناگون را در [[تفسیر آیه]] مذکور ذکر میکند، در دهمین وجه مینویسد: | |||
{{عربی|نزلت الآية في فضل علي و لما نزلت هذه الآية أخذ بيده و قال: «من كنت مولاه فعلي مولاه... اللهم وال من والاه... و هو قول ابن عباس و البراء بن عازب و محمد بن علي}}<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۹-۵۰؛ ثعلبی نیز بخشی از این حدیث را نقل کرده است (ثعلبی، الکشف و البیان، ج۴، ص۹۲).</ref>؛ | |||
این آیه در فضل علی{{ع}} نازل شده و چون این آیه نازل شد [[پیامبر خدا]]{{صل}} دست علی{{ع}} را گرفتند و فرمودند: «هر کس من مولای اویم، پس علی مولای او است.... خدایا! هر کس او را [[دوست]] دارد، دوست دار.».. و این قول [[ابن عباس]]، [[براء بن عازب]] و [[محمد بن علی]] ([[امام باقر]]{{ع}}) است». | |||
[[سید علی همدانی]]<ref>به نقل از: قندوزی، ینابیع المودة، ج۲، ص۲۴۹، ح۶۹۹، مرحوم میرحامد حسین هندی در کتاب عبقات الانوار به شرح حال سید علی همدانی به نقل از عبدالرحمن بن احمد الجامی و دیگران پرداخته است (ر.ک: هندی، عبقات الانوار، ج۱۰، ص۳۳۴).</ref> (م. ۷۸۶ق) و [[سید عبدالوهاب بخاری]]<ref>به نقل از: امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۳۵. درباره شرح حال سید عبدالوهاب بخاری (ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۲۸۴).</ref> (م. ۹۳۲ق) نیز از براء بن عازب همین مضمون را آوردهاند. | |||
از [[تابعین]] نیز آنان که [[نزول آیه]] را درباره [[امام علی]]{{ع}} و [[روز غدیر]] میدانند، عبارتاند از: | |||
۱. [[ابوجعفر امام باقر]]{{ع}}: [[ابواسحاق ثعلبی]] (م. ۴۲۷ق) از امام باقر{{ع}} درباره معنای آیه چنین نقل میکند: | |||
{{عربی|إن معناها: {{متن قرآن|بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}} في فضل علي فلما نزلت اخذ [[رسول الله]]{{صل}} بيد علي فقال: من كنت مولاه فعلي مولاه}}<ref>ثعلبی، الکشف والبیان، ج۴، ص۹۲ و به نقل از روی قندوزی، ینابیع المودة، ج۱، ص۱۱۹، باب ۳۹.</ref>؛ | |||
معنای [[آیه]] این است: آنچه از پروردگارت درباره فضل علی{{ع}} بر تو نازل شده برسان، پس [[رسول خدا]]{{صل}} دست علی{{ع}} را گرفتند و فرمودند: هر کس من مولای اویم پس علی مولای او است». | |||
[[حاکم حسکانی]] نیز به نقل از [[امام باقر]]{{ع}} چنین میآورد: | |||
{{متن حدیث|فَقَالَ [جبرئيل]: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَدُلَّ أُمَّتَكَ عَلَى وَلِيِّهِمْ- عَلَى مِثْلِ مَا دَلَلْتَهُمْ عَلَيْهِ مِنْ صَلَاتِهِمْ وَ زَكَاتِهِمْ وَ صِيَامِهِمْ وَ حَجِّهِمْ- لِيَلْزَمَهُمُ الْحُجَّةُ فِي جَمِيعِ ذَلِكَ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي قَرِيبُو عَهْدٍ بِالْجَاهِلِيَّةِ وَ فِيهِمْ تَنَافُسٌ وَ فَخْرٌ، وَ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلَّا وَ قَدْ وَتَرَهُ وَلِيُّهُمْ<ref>در خطبه مشهور زهرای مرضیه{{س}} نیز به این نکته اشاره شده که از امام علی{{ع}} به خاطر شمشیر برندهاش و یورش سهمگین و خشم الهیاش... انتقام گرفته و وی را از حق خود محروم کردند (ر.ک: ابن ابی طیفور، بلاغات النساء، ص۳۲).</ref> وَ إِنِّي أَخَافُ- فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> يُرِيدُ فَمَا بَلَّغْتَهَا تَامَّةً... فَلَمَّا ضَمِنَ اللَّهُ لَهُ بِالْعِصْمَةِ وَ خَوَّفَهُ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ...}}<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۴، ح۲۴۸؛ محمد بن سلیمان کوفی - از دانشمندان قرن چهارم - که زیدی مذهب است، با سندهای متعدد مضمون این حدیث را نقل کرده است (ر.ک: کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنین{{ع}}، ج۱، ص۱۶۳، ح۷۸ و ص۲۰۱، ح۱۰۱؛ ج۲، ص۲۲۶، ح۸۶۶ و ص۲۲۸، ح۸۶۸ و ص۲۷۰، ح۹۰۸).</ref>؛ | |||
[[جبرئیل]] به [[پیامبر خدا]]{{صل}} عرض کرد: [[خداوند]] به تو دستور میدهد [[امت]] خود را در مورد پیشوایشان [پس از خود] [[راهنمایی]] کنی، همانگونه که آنان را نسبت به [[نماز]] و [[زکات]] و [[روزه]] و حجشان راهنمایی کردهای، تا [[حجت]] بر آنان در تمام این امور تمام شود. پس [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: پروردگارا! [[قوم]] من به [[عصر جاهلیت]] نزدیکاند [هنوز در آنها اندیشههای [[جاهلی]] زنده است] برای رسیدن به [[ریاست]] تلاش میکنند و [[فخر]] میفروشند. هیچ کدام از آنان نیست جز آنکه ولیشان [[امام علی]]{{ع}} [[دوست]] و [[یار]] او را کشته است و من نگرانم! پس [[خداوند]] چنین نازل کرد: ای [[رسول]]، آنچه بر تو نازل شده، برسان، اگر نرسانی [[رسالت]] پروردگارت را انجام ندادهای»؛ یعنی رسالت پروردگارت را به [[طور]] کامل و تمام به انجام نرساندهای... پس چون خداوند، [[حفظ]] پیامبرش را تضمین کرد... [[پیامبر]]{{صل}} دست [[علی بن ابی طالب]] را گرفت و فرمود: ای [[مردم]]! هر کس من مولای اویم، پس علی مولای او است». | |||
چنان که پیشتر گذشت، [[فخر رازی]] نیز همین مضمون را از [[امام باقر]]{{ع}} نقل کرده است<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب. ج۱۲، ص۴۹-۵۰.</ref>. بدرالدین عینی (م. ۸۵۵ق) همان معنایی را که [[ثعلبی]] نقل کرده، آورده<ref>عینی، عمدة القاری، ج۱۸، ص۲۰۶.</ref>، و [[احمد بن محمد الطبری]] - معروف به خلیلی - نیز از امام باقر{{ع}} این مضمون را نقل کرده است<ref>به نقل از ابن طاووس، الیقین، ص۳۴۹، باب ۱۲۷.</ref>. [[ابوالفتح نطنزی]] (م. حدود ۵۵۰ق) نیز با سند خود به نقل از امام باقر{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} همین قول را آورده است<ref>نطنزی، خصائص العلویة علی جمیع البریة، به نقل از: امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۳۰.</ref>. | |||
٢. ابوعبدالله امام صادق{{ع}}: ابیبکر [[محمد بن ابی الثلج]] به نقل از امام صادق{{ع}} چنین میآورد: | |||
{{متن حدیث|أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى نَبِيِّهِ{{صل}}: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}} فِي عَلِيٍّ {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ...}}}}<ref>به نقل از ابن طاووس، الیقین، ص۲۱۲، باب ۵۸، از کتاب التنزیل تألیف ابو بکر محمد بن ابی الثلج، در تفسیر الحبری نیز این حدیث با سند وی نقل شده است (ر.ک: الحبری، تفسیر الحبری، ص۲۸۵، ح۴۱).</ref>؛ | |||
[[خداوند تبارک و تعالی]] بر [[پیامبر]] خود چنین نازل کرد: «ای [[رسول]]، آنچه از [[پروردگار]] تو، درباره علی{{ع}} نازل شده، برسان و اگر انجام ندهی.»... | |||
۳. [[عطیة بن سعد العوفی]]: [[حافظ ابونعیم اصفهانی]] (م. ۴۳۰ق) از قول [[عطیه عوفی]] مینویسد: | |||
{{عربی|نزلت هذه الآية على رسول الله في علي يوم غدير خم}}<ref>ابونعیم اصفهانی، النور المشتعل من کتاب ما نزل من القرآن فی علی، ص۸۶، ح۱۶؛ یحیی بن الحسن - معروف به ابن بطریق (م.۶۰۰ق) - و علامه حلی (م. ۷۲۶ق) این حدیث را به نقل از ابونعیم نقل کردهاند (ر.ک: حلی، کتاب خصائص الوحی المبین، ص۵۳، ح۲۱؛ حلی، منهاج الکرامة، ص۱۱۷).</ref>؛ | |||
«این [[آیه]] بر [[رسول خدا]]{{صل}} درباره علی [[روز غدیر خم]] نازل شده است». | |||
۴. [[زید بن علی]]: در کتاب [[تفسیر غریب القرآن]] منسوب به زید بن علی آمده است: «این آیه تنها درباره [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} نازل شده است»<ref>زید بن علی، تفسیر غریب القرآن، ص۱۸۳.</ref>. | |||
[[ابن مردویه]] (م. ۴۱۰ق) نیز از زید بن علی چنین نقل میکند: | |||
{{عربی|لما جاء جبرئيل بأمر الولاية ضاق النبي بذلك ذرعاً و قال: «قومي حديثوا عهد بجاهلية» فنزلت}}<ref>ابن مردویه، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۴۰، ح۲۴۸ به نقل از اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۱۷.</ref>؛ | |||
چون [[جبرائیل]] امر [[ولایت]] را آورد، پیامبر [[احساس]] [[دلتنگی]] کردند و فرمودند: «[[قوم]] من تازه، روی به [[اسلام]] آوردهاند و به [[عصر جاهلی]] نزدیکاند [و ممکن است [[اعلان]] [[ولایت امام علی]]{{ع}} را با معیارهای عصر جاهلی بسنجند و [[رسالت]] را [[تکذیب]] کنند] پس آیه [[عصمت]] [[تبلیغ]] نازل شد». | |||
۵. [[ابوحمزه ثمالی]]: ابن مردویه از ابوحمزه چنین میآورد: {{متن حدیث|قَالَ: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}} نَزَلَتْ فِي شَأْنِ الْوَلَايَةِ}}<ref>ابن مردویه، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۴۰؛ به نقل از: شیرازی ایجی، احمد، توضیح الدلائل، مخطوط، ورق ۱۵۷.</ref>؛ آیه «ای رسول، آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، برسان» در [[شأن ولایت]] نازل شده است». | |||
دسته دوم از این [[روایات]] که در مورد [[نزول]] این [[آیه]] درباره [[امام علی]]{{ع}} میباشد، غیر صریح از این افراد (از [[صحابه]] و [[تابعین]]) نقل شده است: | |||
۱. [[عبدالله بن عباس]]: [[حدیثی]] از طریق [[عبدالله بن صالح]] از معاویه از [[علی بن ابی طلحة]] از [[ابن عباس]] بدینگونه نقل شده است: | |||
{{عربی|قوله {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ...}} يعني إن كتمت آية مما أنزل إليك من ربك لم تبلغ رسالتي}}<ref>طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۷؛ رازی، ابن ابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۳، ح۶۶۱۲.</ref>؛ | |||
[[تفسیر آیه]] مذکور بدین شرح است: اگر تو [ای [[پیامبر]]] آیهای از آیاتی که پروردگارت بر تو نازل کرده، [[کتمان]] کنی، [[رسالت]] من را انجام ندادهای». | |||
این قول ابن عباس تنها از یک طریق نقل شده، بر فرض [[صحت]] صدور در صدد تفسیر آیه است نه بیان مورد [[نزول آیه]]؛ بنابراین، با روایات دیگر از جمله روایاتی که از خود ابن عباس نقل شد (که مورد نزول آیه را درباره امام علی{{ع}} و [[روز غدیر]] میدانست) منافاتی ندارد و قابل جمع است؛ زیرا [[ابلاغ ولایت امام علی]]{{ع}} یکی از مصادیق این برداشت از آیه به شمار میآید. | |||
٢. [[مجاهد بن جبر]]: از قول [[مجاهد]] با سند مقطوع درباره این آیه چنین نقل شده است: | |||
لما نزلت {{متن قرآن|بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ...}} قال: یا [[رب]]، إنما أنا واحد کیف أصنع لیجتمع علی [[الناس]]؟ فنزلت {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref>طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۷؛ رازی، ابن ابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۳، ح۶۶۱۲؛ و نیز ر.ک: تفسیر سفیان ثوری، ص۱۰۴۱، ح۲۵۶؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۷. در سند این حدیث در تمام مصادر آن فردی مجهول از مجاهد ابن حدیث را نقل کرده است.</ref>؛ | |||
چون آیه «آنچه بر تو نازل شده، برسان...) نازل شد، پیامبر{{صل}} فرمود: [[پروردگار]] من، همانا من تنهایم اگر [[مردم]] بر علیه من [[شورش]] کنند، چه کنم؟ پس چنین نازل شد: اگر انجام ندهی، رسالت پروردگارت را انجام ندادهای». | |||
هر چند تعبیر {{عربی|أنا واحد}}؛ «من تنهایم» با اوایل [[بعثت پیامبر خدا]]{{صل}} سازگار است، لیکن ۔ چنان که پیش از این ملاحظه شد- چون این [[آیه]] در [[سوره مائده]] در اواخر [[بعثت]] بر [[پیامبر خدا]]{{صل}} نازل شده و کسی در این تردید نکرده است؛ از این رو، شاید تعبیر «من تنهایم» برای [[مبالغه]] به کار رفته باشد. این مطلب با بررسی [[سیره تبلیغی]] پیامبر خدا{{صل}} که به تفصیل بحث شد، قابل [[درک]] خواهد بود؛ بنابراین، در اینجا نیز [[احساس]] [[دلنگرانی]] پیامبر خدا{{صل}} بر اساس [[نصوص]] متعددی که گذشت، در مورد [[ابلاغ ولایت امام علی]]{{ع}} است. | |||
٣. '''[[حسن بصری]]''': [[سیوطی]] (م.۹۱۱ق) در این باره مینویسد: | |||
{{عربی|أخرج أبو الشيخ عن الحسن أن رسول الله{{صل}} قال: «إن [[الله]] بعثني برسالة فضقت بها ذرعا و عرفت أن [[الناس]] مكذبي فوعدني لأبلغن أو ليعذبني» فأنزل: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ...}}}}<ref>سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۶.</ref>؛ | |||
ابوالشیخ از قول حسن بصری مینویسد: پیامبر خدا{{صل}} فرمود: [[خداوند]] من را به رسالتی برانگیخت و من از آن دلتنگ شدم و دانستم [[مردم]] من را [[تکذیب]] میکنند، پس خداوند من را [[تهدید]] کرد که یا آن را برسانم و یا من را [[عذاب]] خواهد کرد و چنین نازل کرد: «ای [[رسول]]، آنچه بر تو نازل شده، برسان.»... | |||
[[ثعلبی]]<ref>ثعلبی، الکشف والبیان، ج۴، ص۹۷.</ref> و [[واحدی نیشابوری]]<ref>واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص۲۰۴، ح۴۰۲.</ref> نیز این [[حدیث]] را به [[طور]] مرسل از حسن بصری نقل کردهاند. با توجه به مفاد روایاتی دیگر که پیش از ملاحظه کردید، آنچه [[رسول خدا]]{{صل}} را دلنگران کرده بود، ابلاغ ولایت امام علی{{ع}} بود که احتمال تکذیب مردم را در پی داشت (و این آیه در همین باره نازل شد)، بنابراین [[پیام]] این [[روایت]] نیز میتواند همسان با [[روایات]] پیشین باشد. | |||
برخی [[مفسران]] و [[متکلمان شیعه]]<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۳۵۲.</ref> در [[تأیید]] [[نزول آیه]] مورد بحث درباره [[ولایت امام علی]]{{ع}}، به [[شأن نزول آیات]] اول و دوم [[سوره معارج]] [[تمسک]] کردهاند. بخشی از روایاتی که درباره [[شأن نزول]] این [[آیات]] وارد شده، به [[طور]] خلاصه چنین است: | |||
«[[اعلان]] [[ولایت امام علی]]{{ع}} در [[روز غدیر]] به [[حارث بن نعمان فهری]] رسید. وی سوار بر مرکب شد و [[رسول خدا]]{{صل}} را در [[أبطح]] [[ملاقات]] کرد. پس از آنکه به [[پیامبر]] گفت: تو ما را به [[توحید]] و [[نماز]] و [[روزه]] و [[حج]] [[دعوت]] کردی و ما پذیرفتیم، هماکنون به ما میگویی «هر کس من مولای اویم پس علی مولای او است.»... آیا این امر از خود تو است یا از ناحیه [[خدا]]؟ حضرت فرمود: از ناحیه خدا... وی که [[خشمگین]] شده بود گفت: خدایا! اگر آنچه محمد{{صل}} میگوید راست باشد، پس بر ما سنگی از [[آسمان]] فرود آر... و بر [[ناقه]] خود سوار شد؛ همین که اندکی دور شد، سنگی از آسمان بر سر او فرود آمد و او را از پای درآورد و در پی آن آیات {{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ}}<ref>«خواهندهای عذابی رخدهنده را خواست * که از آن کافران است، بیآنکه بازدارندهای داشته باشد * از سوی خداوند دارنده پایگاهها (ی بلند)» سوره معارج، آیه ۱-۳.</ref> نازل شد»<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۳۵۲؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۱، ح۱۰۳۰ و ۱۰۳۱ و مصادری دیگر که پس از این ملاحظه خواهید کرد.</ref>. | |||
هر چند روایاتی درباره این جریان در مصادر [[فریقین]] یافت میشود، لیکن قلت طرق و [[اضطراب در متن]] آنها، از اعتبار این [[روایات]] میکاهد؛ از این رو، [[علامه طباطبایی]] روایات این حادثه را [[آحاد]] میداند و میگوید: | |||
«قرینه [[قطعی]]، این روایات را [[همراهی]] نمیکند؛ از این رو، نمیتوان به آنها در [[تفسیر]] [[آیه تبلیغ]] استناد کرد»<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۷.</ref>. | |||
آنان که این حادثه را با سند نقل کردهاند، جملگی به نقل از [[سفیان بن عیینة]] از [[امام صادق]]{{ع}} است<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۱، ح۱۰۳۰، ۱۰۳۱ و به نقل از وی، طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۳۰ و نیز ر ک: ابن ماهمیار، به نقل از: بحرانی، البرهان، ج۴، ص۳۸۲؛ ثعلبی، الکشف والبیان، ج۱۰، ص۳۵.</ref>. [[حاکم حسکانی]] نیز به سه سند دیگر از [[امام باقر]]{{ع}}<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۲، ح۱۰۳۲.</ref>، [[حذیفة بن یمان]]<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۳-۳۸۴، ح۱۰۳۳. بر اساس بررسی علامه امینی، سند این حدیث از نظر خود اهل سنت صحیح و تمام رجال آن ثقات میباشند (ر.ک: امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۶۳).</ref> و [[ابوهریره]]<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۵، ح۱۰۳۴.</ref> آن را آورده است. | |||
در برخی [[نصوص]] به جای [[حارث بن نعمان]]، [[جابر بن نضر بن حارث]]<ref>امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۶۰، به نقل از غریب القرآن ابوعبید هروی، علامه امینی میگوید: «کراجکی این شخص را به نام حسین بن محمد خارقی، معرفی کرده است».</ref> و در برخی، نعمان بن المنذر الفهری<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۴، ح۱۰۳۳.</ref> نقل شده و درباره محل حادثه و انگیزه آن نیز [[اختلاف]] در نقل به چشم میخورد. طبق [[روایت]] [[کلینی]] از [[ابی بصیر]] (و وی با سند مقطوع) در جلسهای که [[رسول خدا]]{{صل}} در میان برخی [[اصحاب]] خود در [[مدینه]] حضور داشتهاند، [[حارث بن عمرو]] فهری در آنجا درباره [[مناقب امام علی]]{{ع}} از زبان رسول خدا{{صل}} [[خشمگین]] شده، بر خود [[نفرین]] میکند و همین که از مدینه بیرون میرود، گرفتار [[عذاب]] شده و در پی آن [[آیات]] {{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ}} بر [[پیامبر خدا]]{{صل}} نازل میشود<ref>کلینی، الکافی، ج۸، ص۵۷ - ۵۸، ح۱۸. حلبی نیز در سیره خود از حضور این شخص در مسجد مدینه خبر میدهد، ر.ک: حلبی، السیرة الحلبیة، ج۳، ص۲۷۴ به نقل از امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۷۳ و همین طور سبط ابن جوزی (ر.ک: تذکرة الخواص، ص۳۰). برخی نیز از قتل وی در بطحای مکه خبر میدهند (ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۲، ح۱۰۳۲)؛ شاید برخورد حارث بن عمرو فهری با پیامبر خدا{{صل}} در مدینه بود، ولی پس ارتداد و خروج از مدینه در بطحای مکه گرفتار عذاب میشود.</ref>. بر همین اساس، در برخی از این [[احادیث]] در مورد این [[آیات]] چنین وارد شده است: {{متن حدیث|{{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ}} بِوِلَايَةِ عَلِيٍّ {{متن قرآن|لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ}}}}<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۲۲، ح۴۷. علامه مجلسی پس از آنکه سند این حدیث را ضعیف میشمرده، این روایات را از باب تأویل آیه دانسته است (مجلسی، مرآة العقول، ج۵، ص۶۱).</ref>؛ | |||
روشن است این احادیث در [[مقام]] [[تأویل]] آیهاند نه آنکه [[شأن نزول آیه]] را بیان کرده باشند؛ یعنی همانگونه که [[معاندان]] [[رسالت]]، پس از آنکه [[حقانیت]] [[توحید]] و رسالت برای آنان [[کشف]] شود، اگر بر آنان [[نفرین]] شود یا درخواست [[عذاب]] کنند<ref>مانند نفرین پیامبر خدا{{صل}} درباره قریش که فرمود: «خدایا آنان را به قحطی هفت ساله مانند قحطی زمان یوسف گرفتار کن» و آنان هشت سال گرفتار گرسنگی و قحطی شدند، به گونهای که لاشهها را میخوردند». ر.ک: صحیح مسلم، ج۵، ص۳۴۲، ح۳۹ «کتاب القیامة و الجنة و النار» و نیز، ر.ک: صحیح بخاری، ج۴، ص۱۷۳، ح۴۴۱۶.</ref>، عذاب [[خدا]] در [[دنیا]] یا [[آخرت]] دامنگیر آنان خواهد شد، درباره [[ولایت امام علی]]{{ع}} نیز به همان معیار، گرفتار عذاب خواهند شد. به هر [[حال]] باید بررسی بیشتری درباره این حادثه و پیوند آن با آیات [[سوره معارج]] صورت گیرد<ref>برای توضیح بیشتر، ر.ک: امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۶۰-۴۷۱.</ref>.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۳۲-۱۴۳</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۰
متن آیه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۱].
آیه تبلیغ، آیه ۶۷ سوره مائده، از آخرین آیاتی است که بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده و به حضرت دستور داد ولایت و وصایت امیرالمؤمنین (ع) را اعلام نماید. این امر با ادله گوناگون عقلی و نقلی ثابت شده است.
مقدمه
به آیه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۲] از سوره مائده آیه تبلیغ میگویند.
شیخ طوسی از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) نقل کرده است که چون خداوند به پیامبر (ص) وحی کرد که حضرت علی (ع) را به جانشینی خود بگمارد، حضرت (ص) نگران بود مبادا این امر بر جماعتی از صحابه گران آید. آنگاه خداوند برای جرأت بخشیدن به ایشان در انجام این امر، این آیه را نازل فرمود.
به اجماع مفسران شیعه و بسیاری از دانشمندان و مفسّران اهلسنّت، این آیه درباره حضرت علی (ع) و اعلام جانشینی آن حضرت نازل شده است.
از رسول خدا (ص) روایت شده است که پس از خواندن آیه تبلیغ، خطاب به علی (ع) فرمودند: «وَ لَوْ لَمْ أُبَلِّغْ مَا أُمِرْتُ بِهِ مِنْ وَلاَيَتِكَ لَحَبِطَ عَمَلِي» این مسئله آن چنان نزد خدای تعالی داری اهمیت بود که پیامبر (ص) وظیفه داشت آن را عملاً به مردم ابلاغ کند و صرف گفتن کفایت نمیکرد. آن حضرت در روز غدیرخم با معرفی حضرت علی (ع) وی را به امامت منصوب کرد[۳].[۴]
علت نامگذاری به آیه تبلیغ
آیه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۵] به "آیه تبلیغ"[۶] مشهور شده است.
از آنجا که در این آیه به پیامبر اکرم (ص) دستور داده شده امامت امیرمؤمنان و جانشین پس از خود را برای مردم اعلام کند و برای این منظور از واژه ﴿بَلِّغْ﴾ استفاده شده آن را آیه تبلیغ نامیدهاند[۷].
عالمان شیعه و بسیاری از اهل سنت چنین باور دارند که این آیه، در حجةالوداع "هجدهم ذیحجه" در غدیر خم برای اعلام جانشینی حضرت علی (ع) از سوی پیامبر (ص) نازل شده است[۸].[۹]
معناشناسی
تبلیغ از ریشه "ب ل غ" در لغت به معنای وصول و رسیدن به چیزی، رسیدن به مقصود و پایان و مقصد، آمده است [۱۰]. در برخی کلمات معنای آن را رسیدن به پایان مقصد دانستهاند، اعم از آنکه مکان باشد یا زمان یا امری معین و گاهی نیز نزدیک شدن به مقصد و مشرف شدن بر آن، هرچند به آخر آن نرسد، معنا شده است[۱۱]. در تحقیق تنها رسیدن به بالاترین مرحله کمال و با رسیدن به پایان را معنای این لغت ذکر کرده است[۱۲].[۱۳]
داستان غدیر
زمانی که این آیه نازل شد، پیامبر اکرم (ص) موظف شد جانشینی امیرمؤمنان (ع) را به طور رسمی برای همه مردم اعلام کند. در آخرین سال عمر پیامبر، هنگامی که مراسم حجةالوداع به پایان رسید درحال بازگشت، پیامبر اکرم (ص) و مردمی که همراه او بودند به سرزمین جحفه و سپس بیابانهای خشک و سوزان غدیر خم رسیدند. غدیرخم چهارراهی است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا میکند، راهی به سوی مدینه در شمال و راهی به سوی عراق در شرق و راهی به سوی غرب و سرزمین مصر و راهی به سوی سرزمین یمن در جنوب پیش میرود و در همینجا باید آخرین خاطره و مهمترین فصل این سفر بزرگ انجام پذیرد و مسلمانان با دریافت آخرین دستور که در حقیقت نقطه پایانی در مأموریتهای موفقیتآمیز پیامبر (ص) بود از هم جدا شوند. روز پنجشنبه سال دهم هجرت بود و هشت روز از عید قربان میگذشت، ناگهان دستور توقف از طرف پیامبر (ص) به همراهان داده شد. مسلمانان با صدای بلند، آنهایی را که در پیشاپیش قافله در حرکت بودند به بازگشت دعوت کردند و مهلت دادند تا عقب افتادگان نیز برسند. خورشید از خط نصفالنهار گذشت، مؤذن پیامبر با صدای الله اکبر مردم را به نماز ظهر دعوت کرد. مردم به سرعت آماده نماز میشدند، اما هوا به قدری سوزان بود که بعضی مجبور بودند، قسمتی از عبای خود را به زیر پا و طرف دیگر آن را به روی سر بیفکنند؛ در غیر این صورت ریگهای داغ بیابان و اشعه آفتاب، پا و سر آنها را ناراحت میکرد. نماز ظهر تمام شد. پیامبر (ص) به آنها اطلاع داد که همه باید برای شنیدن یک پیام تازه الهی که در ضمن خطبه مفصلی بیان میشد خود را آماده کنند.
کسانی که از پیامبر (ص) فاصله داشتند سیمای ملکوتی او را در لابلای جمعیت نمیتوانستند مشاهده کنند. لذا منبری از جهاز شتران ترتیب داده شد و پیامبر (ص) بر فراز آن قرار گرفت و نخست حمد و سپاس پروردگار به جا آورد و خود را به خدا سپرد، سپس مردم را مخاطب ساخت و فرمود: من به همین زودی دعوت خدا را اجابت کرده از میان شما میروم. من مسئولم و شما هم مسئولید. شما درباره من چگونه شهادت میدهید؟ همه مردم صدا بلند کردند و گفتند: ما گواهی میدهیم تو وظیفه رسالت را ابلاغ کردی و شرط خیرخواهی را انجام دادی و آخرین تلاش و کوشش را در راه هدایت ما نمودی، خداوند تو را جزای خیر دهد. سپس فرمود:... اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار میگذارم چه خواهید کرد؟ یکی از میان جمعیت صدا زد، کدام دو چیز گرانمایه؟! پیامبر (ص)، بلافاصله گفت: اول ثقل اکبر، کتاب خداست که یک سوی آن به دست پروردگار و سوی دیگرش در دست شماست، دست از دامن آن برندارید تا گمراه نشوید و اما دومین یادگار گرانقدر من خاندان منند و خداوند لطیف خبیر به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نشوند، تا در بهشت به من بپیوندند از این دو پیشی نگیرید و عقب نیفتید که هلاک خواهید شد.
ناگهان مردم دیدند پیامبر (ص) به اطراف خود نگاه کرد گویا کسی را جستجو میکند و همین که چشمش به علی افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد، آنچنان که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند که او همان افسر شکستناپذیر اسلام است. در این هنگام صدای پیامبر (ص) رساتر و بلندتر شد و فرمود: "چه کسی از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آنها سزاوارتر است؟!" گفتند: خدا و پیامبر (ص) او داناترند، پیامبر (ص) فرمود: خدا، مولی و رهبر من است، و من مولی و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم. سپس فرمود: «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ»، "هر کس من مولا و رهبر او هستم، علی، مولا و رهبر او است" و این سخن را سه بار و به گفته بعضی از راویان حدیث، چهار بار تکرار کرد و به دنبال آن سر به سوی آسمان برداشت و عرض کرد: خداوندا، دوستان او را دوست و دشمنان او را دشمن بدار، محبوب بدار آن کس که او را محبوب دارد و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد، یارانش را یاری کن و آنها را که ترک یاریش کنند از یاری خویش محروم ساز و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن". سپس فرمود: آگاه باشید، همه حاضران وظیفه دارند این خبر را به غائبان برسانند[۱۴].[۱۵]
تبلیغ در قرآن
کلمه تبلیغ در قرآن نشانهای از یک مفهوم اجتماعی عام به معنای رساندن دستورهای پروردگار به مردم است و در این آیه مقصود ابلاغ خصوص ولایت و امامت امیرمؤمنان به مردم است. تبلیغ یکی از "اصطلاحات کلیدی" قرآن است که دارای همبستگی با شبکه مفاهیم قرآن شامل: "رسالت الهی"، "رسول"، "آنچه از طرف خدا نازل شده"، "مردم"، "دین" و "شریعت" است. این لغت با در نظر گرفتن شبکه مفاهیم فوق، معنی ویژهای میدهد که از معنای لغوی خود فراتر است[۱۶].
شرح آیه و اهمیت موضوع آن
به باور عالمان شیعه و بسیاری از اهل سنت، این آیه در حَجَّةالوداع (هجدهم ذیحجه) در غدیر خم برای اعلام جانشینی حضرت علی (ع) از سوی پیامبر (ص) نازل شده است. پس از آنکه پیامبر (ص) از بیم برخی از صحابه، اعلام ولایت علی (ع) را به تأخیر انداخت، فرشته وحی نازل شد و با نزول این آیه، بر ابلاغ ولایت علی به مردم تأکید کرد و حفاظت از گزند مردم را به پیامبر وعده داد. پس از نزول این آیه، پیامبر (ص) فرمان داد تا مسلمانان در بیابان گرم و خشک غدیر خم بایستند، آنگاه در برابر انبوه جمعیت که بیش از صد هزار نفر بودهاند، فرمان الهی، جانشینی علی را ابلاغ کرد[۱۷].
در تفسیر نمونه آمده است: جملهبندیهای آیه و لحن خاص و تأکیدهای پی در پی آن و همچنین شروع شدن آیه با خطاب ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ﴾ که تنها در دو مورد از قرآن مجید آمده و تهدید پیامبر (ص) در صورت کوتاهی کردن به عدم تبلیغ رسالت که منحصراً در این آیه از قرآن آمده، نشان میدهد که سخن از حادثه مهمی است که عدم تبلیغ آن با عدم تبلیغ رسالت مساوی است. افزون بر آن، این موضوع مخالفان سرسختی داشته که پیامبر (ص) از مخالفت آنها که ممکن بوده است مشکلاتی برای اسلام و مسلمین داشته باشد، نگران بوده و به همین جهت خداوند به او تأمین میدهد.... اکنون این سؤال پیش میآید که با توجه به تاریخ نزول سوره که مسلماً در اواخر عمر پیغمبر (ص) نازل شده است، چه مطلب مهمی بوده که خداوند پیامبر (ص) را با این تأکید مأمور ابلاغ آن میکند. آیا مسائل مربوط به توحید و شرک و بتشکنی بوده که از سالها قبل این مسائل برای پیامبر و مسلمانان حل شده بود؟ آیا مربوط به احکام و قوانین اسلامی بوده با اینکه مهمترین آنها تا آن زمان بیان شده بود؟ و آیا مربوط به مبارزه با اهل کتاب و یهود و نصاری بوده با اینکه میدانیم مسئله اهل کتاب بعد از ماجرای بنیالنضیر و بنیقریظه و بنیقینقاع و خیبر و فدک و نجران مشکلی برای مسلمانان محسوب نمیشد.... راستی چه مسئله مهمی در این آخرین ماههای عمر پیامبر (ص) مطرح بوده که آیه فوق این چنین درباره آن تأکید میکند؟! این نیز جای تردید نیست که وحشت و نگرانی پیامبر برای شخص خود و جان خود نبوده بلکه برای کارشکنیها و مخالفتهای احتمالی منافقان بوده که نتیجه آن برای مسلمانان، خطرات یا زیانهایی قابل توجه به بار میآورد. آیا مسئلهای جز تعیین جانشین برای پیامبر (ص) و سرنوشت آینده اسلام و مسلمین میتواند واجد این صفات بوده باشد[۱۸].
در تفسیر تسنیم آمده است: امر صریح به تبلیغ و خطاب ﴿بْلُغَ﴾ در کل قرآن یکبار آن همه فقط در آیه مورد بحث آمده، این امر نشانه اهتمام به مفاد آن است، چنان که تعبیر از فرمان الهی به ﴿مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ﴾ و با ابهام سخن گفتن از محتوای آن، برای تکریم و تشریف مأمور به مورد نظر در آیه مورد بحث آن است[۱۹].[۲۰]
شبهه فخر رازی و پاسخ آن
فخر رازی در تفسیر این آیه ده احتمال مختلف ذکر میکند و شاید تکثیر احتمالات برای پوشاندن واقعیت و مشتبه نمودن آن است. در نهایت فخر رازی دهمین احتمال را ارتباط این آیه با واقعه غدیر خم قرار میدهد و پس از نقل روایاتی که مربوط به جریان غدیرخم و نصب حضرت علی برای امامت است، مینویسد: روایات گرچه به این مضمون فراوان است، لکن بهتر این است که بگوییم این آیه پیامبراکرم (ص) را از مکر یهود و نصاری ایمن ساخت و امر نمود که پیامبر (ص) دین را تبلیغ کند و از جانب یهود و نصاری نگران نباشد؛ زیرا قبل از این آیه و بعد از آن آیات فراوانی وجود دارد که با یهود و نصاری و در مورد آنان سخن میگوید، بنابراین ممتنع است که این یک آیه در این وسط از آیات قبلی و آیات بعدی جدا باشد[۲۱].
علامه طباطبایی در نقد سخن فخر رازی مینویسد: از جمله ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾ بر میآید حکمی که این آیه درصدد بیان آن است و رسول الله (ص) مأمور به تبلیغ آن شده، امر مهمی است که در تبلیغ آن بیم خطر هست یا بر جان رسول الله (ص) و و یا بر پیشرفت دین اسلام از ناحیه آنان خطری متوجه رسول الله (ص) بشود تا مجوز این باشد که رسول الله (ص) دست از کار تبلیغ خود بکشد و یا برای مدتی آن را به تعویق بیندازد و حاجت به این بیفتد که خدا به رسول خود ـ در صورتی که پیغام تازه را به آنان برساند ـ وعده حفظ و حراست از خطر دشمنش را بدهد. علاوه بر این، اگر این خطر، چشمزخمی بوده که احتمالاً ممکن بوده از اهل کتاب به آن جناب برسد جا داشت این سوره در اوایل هجرت نازل شود، زیرا در اوایل هجرت که رسول الله (ص) در شهر غربت و در بین عده معدودی از مسلمین آن شهر به سر میبرد یهودیان او را از همه طرف محاصره کرده بودند، آن هم یهودیانی که با حدّت و شدت هر چه بیشتر به مبارزه علیه رسول الله (ص) برخاسته و صحنههای خونینی نظیر خیبر و امثال آن به راه انداختند، اگر در آیه مورد بحث مراد از "ناس" یهود بود جا داشت در آن روزها این آیه نازل شود، لکن نزول این سوره در اواخر عمر شریف آن حضرت اتفاق افتاده که همه اهل کتاب از قدرت و عظمت مسلمین در گوشهای، ساکت ماندهاند. پس کاملا معلوم شد که آیه مورد بحث هیچگونه ارتباطی با اهل کتاب ندارد. افزون بر همه اینها، در آیه مورد بحث تکلیفی که سنگین، کمرشکن و طاقتفرسا باشد به اهل کتاب نشده تا در ابلاغ آن به اهل کتاب خطری از ناحیه آنها متوجه رسول الله (ص) بشود. از همه اینها گذشته، رسول الله (ص) در سالهای اول بعثت، مأمور شد تکالیف بس خطرناکی را گوشزد بشر آن روز سازد، مثلا مأمور شد کفار قریش و آن عربهای متعصب را به توحید خالص و ترک بتپرستی دعوت کند. مشرکین عرب را که بسیار خشنتر و خونریزتر و خطرناکتر از اهل کتابند به اسلام و توحید بخواند، با این وجود، خداوند این تهدید و وعیدی که امروز به رسول الله (ص) میدهد آن روز نداد، پس معلوم میشود پیغام تازه، خطرناکترین موضوعاتی است که رسول الله (ص) به تازگی مأمور تبلیغ آن شده است[۲۲].
در تفسیر تسنیم نیز آمده است: "چگونه رسول اکرم (ص) در زمان ضعف و نابودی قدرت یهود از ابلاغ مطلبی نه چندان دشوار بهراسد و حال آنکه در زمان اقتدار آنان تعبیرهایی تندتر از مضمون آیه یاد شده را بدون هراس به آنها ابلاغ کرده بود؛ مانند: ﴿كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ﴾[۲۳]، ﴿كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ﴾[۲۴].[۲۵]
مراد از مردمی که پیامبر از ناحیه آنان احساس خطر برای دین اسلام نموده است، قطعاً مردم مؤمن نبوده و نیز مراد کفار مکه نیست؛ زیرا اولاً سرزمین مکه فتح شده بود و ثانیاً برای پیامبر (ص) با ابلاغ جانشین خود از ناحیه کفار نگرانی حاصل نشده است؛ زیرا این کفار هستند که با ابلاغ و اعلام جانشین پیامبر باید نگران بشوند پس قطعاً نگرانی پیامبر از ناحیه منافقان بوده است و با مراجعه به روایات و وقایع تاریخی نیز روشن میشود که پیامبر از ناحیه منافقان نگران بوده است. پس منافقان در سال آخر عمر پیامبر (ص) نیز حضوری فعال داشته و عده فراوانی بودهاند به طوری که در موقع اعلام ولایت و امامت امیر مؤمنان برای پیامبراکرم (ص) نگرانی حاصل شد[۲۶]. از این جمله آیه: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۲۷] استفاده میشود که دشمنان این پیام الهی و نیز مصداق ﴿النَّاسِ﴾ در این آیه، کفار هستند که برخی از آنان قابل هدایت نیستند[۲۸] و همچنان که در حقّانیت قرآن جای هیچ شکی نیست؛ زیرا او دهها هزار شاهد برای اثبات حق خود داشت! با این همه شاهد چه جای شک و ریب است. امام صادق (ع) میفرماید: "ای اباحفص، شگفتآور است آنچه علی بن ابیطالب امیر مؤمنان دید! او ده هزار شاهد داشت ولی نتوانست حق خود را بگیرد با این که هر مردی با دو شاهد حق خود را میگیرد. رسول خدا از مدینه برای حج خارج شد در حالی که همراه او پنج هزار نفر آدم بود و از مکه بازگشت در حالی که پنج هزار نفر از اهل مکه او را همراهی میکردند تا این که به سرزمین جحفه رسید؛ در آنجا جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شد و آیه تبلیغ را به آن حضرت ابلاغ کرد..."[۲۹].[۳۰]
نتیجه گیری
با توجه به آنچه گذشت دلالت آیه بر امامت و ولایت امیرمؤمنان به روشنی ثابت است و اینکه امامت امیرمؤمنان استمرار ولایتی است که پیامبر بر مردم داشته و اکمال رسالت پیامبر اکرم به اعلام ولایت امیر مؤمنان (ع) و قبول ولایت اوست و افرادی که بعد از شناخت حق ولایت او را انکار کنند گرفتار نوعی کفر شدهاند[۳۱].
بررسی تطبیقی تفسیر آیه تبلیغ عصمت
﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۳۲].
فریقین نقاط مشترک متعددی در تفسیر این آیه دارند که راه را برای درک درست معنای آیه هموار میکند، لیکن در تعیین آنچه بر پیامبر خدا(ص) نازل شده و در این آیه مأمور به تبلیغ آن بوده، دچار اختلاف نظرند. تهدید خداوند از یک سو و وعده برای حفظ پیامبر از سوی دیگر، به اهمیت بررسی مورد نزول آیه میافزاید. از نظر شیعه، این آیه یکی از دلایل نصب امامت به شمار میآید؛ زیرا آنچه بر پیامبر(ص) در این آیه نازل شده، ابلاغ رسمی و عمومی ولایت و رهبری امام علی(ع) است. قرآن پژوهان شیعی در این قول به استناد مدارک و شواهد فراوان، همداستاناند، لیکن اکثر اهل سنت، مورد نزول مشخصی برای آیه نمیشناسند، هر چند آنان روایاتی را که در منابع خود اهل سنت درباره ابلاغ ولایت امام علی(ع) است، انکار نمیکنند و حتی آن را یکی از موارد نزول آیه به شمار میآورند.
﴿بَلِّغْ﴾ فعل متعدی از ماده «ب. ل. غ» است. بلاغ و بلوغ، وصول و رسیدن به چیزی است[۳۳]. راغب اصفهانی بر این باور است که گاهی این کلمه به معنای رسیدن به آخرین نقطه مقصد و انتهای کار به کار میرود[۳۴]؛ به همین دلیل گفته شده: تفاوت آن با «وصول» در همین نکته است؛ در وصول رسیدن به نقطه پایان کار نهفته نیست[۳۵].
«عصمت» به معنای حفظ و باز داشتن، از تعبیر عصام القربة گرفته شده که به معنای ریسمان یا چیزی است که دهانه مشک را با آن میبندند[۳۶] (و به پهلوی شتر آویزان میکند) تا محتوای مشک حفظ شده، از هدر رفتن آن جلوگیری شود. راغب میگوید: العصم: الإمساك؛ «عصمت به معنای نگه داشتن و بازداشتن است... و عصمت انبیا عبارت از حفظ و نگه داشتن ایشان توسط خداوند است»[۳۷]. طبری درباره تعبیر ﴿... وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ...﴾ میگوید: «خداوند پیامبرش را از نیرنگ و کشته شدن به دست مردم باز میدارد، یا آنکه از شرور و زشتی کار مردم جلوگیری میکند، تا به حضرت آسیب نرسد»[۳۸].
«کفر» به معنای غطا و پوشاندن است. گفته میشود: كَفَرَ السحابُ السماء؛ «ابر آسمان را پوشاند»، کفر در دو معنای کلی به کار میرود: یکی انکار مانند انکار توحید، نبوت و شریعت که به «کفر اعتقادی» نامبردار است و دیگری کفر به معنای انکار نعمت و عدم شکرگزاری که به آن «کفران نعمت» گفته میشود؛ مانند آیه شریفه: ﴿وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾[۳۹] این نوع، کفر در عمل است[۴۰] (عصیان فرمان الهی و مخالفت عملی است).[۴۱].
نقاط مشترک فریقین در تفسیر آیه
در آثار دانشمندان شیعی و سنی، درباره آیه عصمت (تبلیغ) خطوط کلی و نقاط مشترکی را میتوان یافت که به عنوان مبنا در تفسیر این آیه، مؤثرند و عبارتاند از:
سوره مائده در زمره آخرین سورههای نازل شده
سوره مائده از آخرین سورههای قرآن، سوره مدنی به اجماع فریقین[۴۲] است و آن را پس از سوره فتح، یکصد و سیزدهمین سوره نازل شده بر پیامبر خدا میدانند[۴۳] که پس از آن سوره توبه قرار دارد. زرکشی آن را آخرین سوره به حساب آورده است[۴۴]. اهل سنت روایاتی نقل میکنند که پیام آنها این است: «در این سوره نسخی صورت نگرفته است؛ بنابراین حلال آن را حلال و حرامش را حرام بدانید»[۴۵]. و این مطلب شاهدی بر نزول این سوره در اواخر بعثت میباشد. هیچ کس از فریقین نگفته آیه مورد بحث از سورههای دیگر یا از جمله سورههای مکی (پیش از هجرت) و به حساب استثناها در این سوره قرار گرفته است، بلکه قول صحیح نزد آنان این است که این آیه مدنی و جزو آخرین آیات نازل شده بر رسول خداست[۴۶]. آنان بر این قول ادعای اجماع کردهاند[۴۷]، به جز آلوسی که به استناد روایات مطرح درباره این آیه، احتمال میدهد این آیه تکرار در نزول داشته باشد[۴۸] (نه آنکه این آیه پیش از سوره مائده نازل شده و سپس در این سوره قرار گرفته باشد). این احتمال ۔ چنان که خواهد آمد - بدون دلیل و مردود است.[۴۹].
عدم ارتباط آیه تبلیغ با آیات قبل و بعد آن
اساساً شأن نزولهایی که فریقین برای این آیه ذکر کردهاند، همراه با اکثر دیدگاههای تفسیری فریقین و نیز روایات تفسیری اهل سنت از صحابه و تابعین، همه نشان میدهد این آیه با بحث درباره یهودیان که پیش از این آیه و پس از آن آمده، ارتباطی ندارد، مگر مقاتل بن سلیمان (م. ۱۵۰ق) از تابعین، آیه مورد بحث را درباره یهودیان میداند و مینویسد: «یهودیان، پیامبر خدا(ص) را استهزا میکردند و حضرت نسبت به آنان ساکت بود، آنگاه خداوند در این آیه ایشان را واداشت تا موضعگیری کند... و تکذیب و استهزای آنان را مانع از تبلیغ احکام و صفاتی که مربوط به یهود است، نداند»[۵۰].
پس از وی ابن جریر طبری[۵۱] (م. ۳۰۲ق)، سمرقندی[۵۲] (م. ۳۷۵)، بغوی (م. ۵۱۶ق)[۵۳] همین قول را اختیار کردهاند. فخر رازی (م. ۶۰۶ق) نیز ضمن بیان اقوال دیگر در این زمینه، همین قول را پذیرفته و دلیل خود را سیاق یا تناسب آیات قبل و بعد با این آیه میداند[۵۴]. ظاهر عبارت مقاتل بن سلیمان نشان میدهد دیدگاه وی و نیز دیگران، مانند فخر رازی استنباط تفسیری است، بدون آنکه در این قول به روایتی از پیامبر خدا(ص) و یا صحابه در بیان شأن نزول یا تفسیر آیه استناد کنند؛ به همین جهت، دیدگاه آنان مورد پذیرش دیگر مفسران قرار نگرفته است. به زودی دیدگاه سایر مفسران را خواهید دید[۵۵].[۵۶].
اتفاق اهل بیت و صحابه در تعیین مورد نزول آیه
تعبیر ﴿بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾[۵۷] مجمل میباشد و فریقین در جستجوی کشف معنای ﴿مَا أُنْزِلَ﴾؛ «آنچه نازل شده» مباحث متعددی را طرح کردهاند. روایات اهل بیت بدون استثنا بر این قول متفقاند که آنچه بر حضرت رسول(ص) نازل شده و مأمور به ابلاغ آن بوده، ولایت امام علی(ع) است. آن دسته از احادیث اهل سنت نیز که در مقام بیان معنای این تعبیر و مورد نزول آیه بوده، بدون استثنا در همین مورد است. این احادیث از جمعی از صحابه همچون ابوسعید خدری، ابودرداء عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس و...، نقل شده است که به زودی تفصیل آن را خواهید دید. از بین روایات، تنها به ابن عباس قولی دیگر نسبت دادهاند و آن اینکه: مراد از ﴿مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾ سب معبودهای مشرکان، عیبجویی بر آیین ایشان، جنگیدن با آنان و دعوتشان به اسلام است. این قول در تنویر المقباس آمده که به لحاظ سند دچار ضعف جدی است»[۵۸].[۵۹].
تحلیل یکسان از شرط و جزا در آیه
تمام مفسران شیعه و سنی میگویند باید شرط و جزا در این آیه را به گونهای معنا کرد که لغو و بیهودهگویی در کلام خدا، پدید نیاید؛ زیرا در بدو امر به ذهن میآید آیه چنین القا میکند: إذا لم تبلغ ما أنزل إليك لم تكن قد بلغت رسالته؛ اگر آنچه را بر تو نازل شده است، ابلاغ نکنی و نرسانی، آن را ابلاغ نکردهای و نرساندی» و این گزاره بیمعنا و لغو خواهد بود. شیعه برای پاسخ به این اشکال میگوید: حکم ولایت امام علی(ع) که حضرت رسول(ص) مأمور به ابلاغ آن بود، به حدی اهمیت داشت که اگر ابلاغ نمیشد، گویی اصل دین و تمام گزارههای آن ابلاغ نشده بود[۶۰]؛ از این رو، خداوند با این تعبیر از شرط و جزا، از اهمیت والای آن پرده برداشت؛ بر این اساس، ضمیر مفرد غایب در کلمه «رسالته» به «ربک» باز میگردد. احتمال هم دارد معنای شرط و جزا در آیه چنین باشد: آنچه از آیات درباره ولایت امام علی(ع) بر تو نازل شده (مانند آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ﴾، آیه اولی الامر...) تعلیم ده و به طور رسمی و روشن معنای ولایت را تبیین کن (زیرا پیامبر(ص) سِمَت تعلیم کتاب و تبیین آن را بر عهده داشت) تا هیچ شک و شبههای باقی نماند، و اگر به این صورت تبلیغ نکنی، اساس پیام ولایت را نرساندهای؛ زیرا تنها تلاوت آیات درباره ولایت و نیز بیان مواردی که تاکنون به ولایت امام علی(ع) تصریح کردهای[۶۱]، به تنهایی کافی نیست و نیاز به یک اعلان عمومی و تفسیر روشن از ولایت دارد. در این تفسیر، ضمیر مفرد غایب در کلمه ﴿رِسَالَتَهُ﴾ به ﴿مَا﴾ (که برای موصول) است، باز میگردد. برخی روایات، این احتمال را درباره آیه مذکور تأیید میکند[۶۲].
پاسخ اهل سنت در این باره بر اساس برداشتی است که از تعبیر ﴿مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ﴾[۶۳] دارند؛ زیرا جمهور اهل سنت مورد خاص و تازهای برای ﴿مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ﴾[۶۴]، در نظر نمیگیرند و میگویند مراد از این شرط و جزا این است که اگر پیامبر خدا(ص) در تبلیغ برخی از تمام آنچه بر ایشان نازل شده، کوتاهی کنند و آن را نرسانند، گویی همه را نرساندهاند[۶۵]؛ زیرا کتمان برخی احکام خدا بدون توجه به درجه اهمیت آن، به کتمان کل دین میانجامد و آنچه را تبلیغ شده، تباه میکند و بیاعتبار میسازد؛ همانند ارکان نماز که اگر یکی از آنها انجام نگیرد، کل نماز را تباه میکند، یا همانند کشتن یک نفر است که گویی همه را کشتهاند؛ چنان که قرآن میفرماید: ﴿مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا﴾[۶۶]. هر چند فخر رازی این پاسخ را ضعیف دانسته و کوشیده آن را ابطال کند، لیکن پاسخ وی با ابهام روبهرو است و همچنان اشکال بر جای خود باقی است[۶۷]. این پاسخ اهل سنت مبتنی بر روایتی از ابن عباس است. تمام مفسران اهل سنت این حدیث را از طریق عبدالله بن صالح از معاویه از علی بن ابی طلحة از ابن عباس، بدانگونه نقل کردهاند: قوله ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ...﴾ يعني إن كتمت آية مما أنزل إليك من ربك لم تبلغ رسالتي؛ تفسیر آیه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ﴾ بدین شرح است: ای پیامبر، اگر تو آیهای از آنچه را از ناحیه پروردگارت بر تو نازل شده، کتمان کنی، رسالت من را به انجام ترساندهای»[۶۸].
بر این اساس، خداوند همواره به پیامبرش هشدار میدهد که هر پیامی که بر او نازل میشود، بدون هیچ مصلحتاندیشی کتمان نکند و ابلاغ نماید و این در واقع تأدیبی برای پیامبر خداست. به نظر میرسد قول جمهور اهل سنت را میتوان با رأی شیعه پیوند داد؛ زیرا اگر آیه بنا به قول آنان مورد نزول خاص ندارد، میتواند بر مصادیق متعدد تطبیق شود که از جمله این مصادیق طبق برخی احادیث خود اهل سنت (که متن برخی از آنها نیز دلنگرانی رسول خدا(ص) را درباره ابلاغ ولایت امام علی(ع) نشان میدهد) ابلاغ ولایت امام علی(ع) بوده است، ولی اگر بخواهیم هیچ نوع مصداقی برای آیه در نظر نگیریم، با جایگاه آیه که در اواخر بعثت نازل شده، سازگار نیست؛ زیرا خداوند چند سال پیش از این آیه به پیامبرش فرمود: ﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ * إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ﴾[۶۹].
در طی سالهای رسالت حضرت نیز هرگز کتمان پیام خدا مطرح نیست، به ویژه در تمام مواردی که به نوعی احساس سنگینی و دلنگرانی در آنها دیده میشود؛ مانند داستان زید - پسرخوانده رسول خدا(ص) - با همسرش زینب که در آیه ۳۷ سوره احزاب پیش از سوره مائده و آیه مورد بحث، نازل شده و ابلاغ گردیده است. دلنگرانی حضرت از ماجرای همسر زید به حدی بوده که از عایشه و انس نقل شده است: «اگر قرار بود پیامبر خدا(ص) چیزی از قرآن را کتمان کند، این آیه را کتمان میکرد»[۷۰]. خداوند در پی همین ماجرا سنت خود را درباره انبیا و ابلاغ پیامهای الهی گوشزد کرد و فرمود: ﴿مَا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا * الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا﴾[۷۱] در برابر رأی جمهور اهل سنت، برخی از آنان مورد نزول آیه را خاص دانسته، آرای گوناگونی را ابراز میکنند که خواهد آمد.[۷۲].
دلنگرانی و بیم رسول خدا(ص) از تبلیغ پیام آیه
سبک و سیاق آیه نشان میدهد، پیامبر اکرم(ص)، مأمور به ابلاغ پیامی بودند که نوعی دلنگرانی و بیم در ایشان ایجاد میکرد؛ از این رو، خداوند وعده به حفظ داد و فرمود: ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾[۷۳][۷۴]. از نظر شیعه این مأموریت، ابلاغ ولایت امام علی(ع) بود که امکان داشت با تردید و حتی انکار و تکذیب برخی روبهرو شود و بر اثر دسیسههای منافقان و تبلیغات آنان، این پیام را به حسابهای شخصی رسول خدا (و نه از ناحیه خدا) گذارند و در پی آن، زنگ خطر اضمحلال دین به صدا در آید. توضیح بیشتر درباره این مطلب خواهد آمد. از نظر اهل سنت نیز آنان که در پی شناسایی مورد نزول آیهاند، مواردی را نقل میکنند که همه آنها از مواردی است که به نوعی دلنگرانی و ترس بر تکذیب و... را به همراه خود دارد. فخر رازی و بدرالدین عینی که اقوال اهل سنت را در این زمینه تا حدودی استقصا کردهاند، ده وجه درباره سبب نزول آیه نقل میکنند که تقریباً همگی دارای این خصیصهاند و به زودی این موارد را بازگو خواهیم کرد؛ از این رو، میتوان از این نظر نیز نقطه مشترکی در اقوال شیعه و اهل سنت یافت.[۷۵].
بررسی دیدگاه شیعه
مفسران و متکلمان شیعه آیه عصمت را به نحو تعیین یا احتمال موجه بدون تردید و انکار در آن، درباره ابلاغ ولایت امام علی(ع) میدانند و در این قول همداستاناند[۷۶]. شیعه برای اثبات این امر به دو دسته دلیل «تحلیل درونمتنی از آیه تبلیغ» با کمک آیات دیگر و «تحلیل برونمتنی از روایات» در تبیین آیه مذکور استناد کرده که بدین شرح است:
تحلیل درونمتنی از آیه
در بررسی درونی مفاد آیه تبلیغ به چند نکته پی میبریم؛ از جمله:
- آنچه پیامبر خدا مأمور به ابلاغ آن بودند، از شؤون رسالت ایشان به شمار میآید؛ زیرا خداوند ایشان را با ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ...﴾ خطاب کرده است.
- حکمی که پیامبر خدا(ص) مأمور به ابلاغ آن بود، به حدی اهمیت داشت که اگر ابلاغ نمیشد، گویی اصل دین و تمام گزارههای آن ابلاغ نشده و موجب بینتیجه ماندن مقصود سایر آموزههای دین میگردید.
- مأموریت پیامبر خدا(ص) در این آیه برای پیامی بوده که نوعی دلنگرانی و احساس خطر از تبلیغ آن داشتهاند.
- مخالفان این پیام، کافر قلمداد شده و خدا آنان را هدایت نمیکند.
در بررسی محتوای آیه تبلیغ با توجه به آیات دیگر قرآن نیز به چند نکته اساسی دیگر بر میخوریم که عبارتاند از:
عدم ارتباط مفاد آیه با اهل کتاب
آیه مورد بحث با آیه قبل و آیه بعد خود هیچ ارتباطی ندارد. خطاب در آن دو آیه درباره اهل کتاب است. قرآن در آیه قبل از این آیه میفرماید: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ﴾[۷۷].
در آیه بعدی نیز میفرماید: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ...﴾[۷۸]. علت عدم ارتباط موضوع این آیه با اهل کتاب، عبارت ﴿...وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ...﴾ میباشد؛ این تعبیر نشان میدهد حکمی که رسول خدا(ص) مأمور به تبلیغ آن شده، امری مهم بوده است آنچنان که بیم خطر بر جان ایشان یا بر پیشرفت دینشان میرود، ولی اوضاع و احوال اهل کتاب در آن زمان که مأمور به ابلاغ این دستور بودند، یعنی در حجة الوداع و آخرین روزهای عمر حضرت، طوری نبوده که از ناحیه آنان خطری متوجه رسول خدا(ص) شود تا خداوند بر اساس آن، بر حفظ و حراست پیامبر از خطر دشمن تضمین دهد؛ زیرا مسئله یهود و نصارا در سال دهم هجرت تمام شده بود و قبایل گوناگون یهودیان مانند بنی قریظه، بنی النضیر، بنی قینقاع، یهودیان خیبر و دیگران یا تسلیم مسلمانان شده و جزیه میپرداختند و یا ترک وطن کرده بودند. نزول سوره مائده نیز در اواخر عمر شریف پیامبر پس از سال دهم هجری بوده و در آن زمان همه اهل کتاب از قدرت و عظمت مسلمانان در گوشهای غنوده بودند. افزون بر آن، در این آیه و پس از آن تکلیفی طاقت فرسا برای اهل کتاب نبود تا در ابلاغ آن خطری متوجه رسول خدا(ص) شود؛ بنابراین، آیه تبلیغ در بین آیات قبل و بعد خود در یک سیاق نیست و پیامی مستقل القا میکند.[۷۹].
تهدید از ناحیه کفار و مشرکان
آیه شریفه از امری خطیر که به تمام دین وابسته است، سخن میگوید، به گونهای که رسول خدا(ص) از تبلیغ آن نگران است و آن را به تأخیر میاندازد تا در شرایطی مناسب ابلاغ کند؛ زیرا اگر نگرانی آن حضرت و تأخیرشان نبود، قرآن تهدید نمیفرمود: ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ...﴾[۸۰]. از این تهدید استفاده میشود حکم این آیه که به تبلیغ آن دستور داده شده، به گونهای است که انتظار میرود برخی علیه آن شورش کنند و اصل دین را منکر شوند. این انتظار از سوی مشرکان و سایر کفار نیست؛ زیرا قرآن انواع کارشکنیها، تبلیغهای سوء و افتراهای دروغین که از سوی کفار و مشرکان از اول بعثت تا کنون صورت گرفته را نقل کرده است؛ مانند اینکه به حضرت میگفتند: ﴿مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ﴾[۸۱] و گاهی میگفتند: ﴿...إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ...﴾[۸۲] گاه شاعرش میخواندند و چنین افترا میزدند: ﴿...شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ﴾[۸۳] شاعری است که منتظریم همانند سایر شاعران دستخوش حوادث روزگار شده، خودش و نام و نشانش از میان رود» و.... این نوع برخوردها از کافران و مشرکان تازگی نداشت و باعث وهن و سستی در ارکان دین نشد و حضرت نیز از سخن آنان نگران نبود. نقشه برای قتل رسول خدا(ص) از سوی مشرکان نیز در همان اوایل بعثت در «لیلة المبیت» سابقه داشته است و افزون بر آن، این افتراها و تهمتها و توطئهها برای قتل و غیر آن، مختص به اسلام و پیامبر بزرگوار آن نیست، بلکه سایر انبیا نیز همواره به همین گونه ابتلاها گرفتار بودند، بدون آنکه در ابلاغ پیام خدا کوچکترین قصور یا تقصیری کنند. در نتیجه، خطر محتمل را نمیتوان از ناحیه مشرکان و سایر کفار دانست و آن را از قبیل افتراها و توطئههای اوایل بعثت به شمار آورد، بلکه این خطر باید مربوط به پس از هجرت و پس از پای گرفتن دین در جامعه اسلامی باشد.[۸۴].
تهدید و خطر منافقان
پس از آنکه روشن شد خطر از سوی اهل کتاب، مشرکان و کافران متوجه سازمان دین و جامعه اسلامی نیست، باید به خطر منافقان اندیشید. آن روزها افراد جامعه اسلامی تازه به اسلام گرویده بودند و هنوز تعالیم اسلام در بین آنان رسوخ نکرده بود؛ از این رو احتمال میرفت منافقان که تعداد قابل ملاحظهای از آنها در صفوف مسلمانان بودند، با انکار و تکذیب آنچه رسول خدا(ص) مأمور به ابلاغ آن شده بود، دسیسه کرده، در اذهان چنین القا کنند که رسول خدا(ص) از پیش خود حکمی صادر میکند و آن را به اسم دین خدا منتشر میسازد. پیشینه توطئهگری منافقان و به پیروی از آنان، افراد بیماردل در قضایایی مانند جریان «افک»[۸۵] در جامعه اسلام نشان میدهد زمینه برای پذیرش فتنهگریهای منافقان وجود داشته، عدهای ساده دل شایعههای دروغین آنان را درست میپنداشته و منتشر میکردند.
اعتراض گروهی از اصحاب نسبت به برخی کارهای پیامبر خدا(ص) که پیش از این نیز سابقه داشت، خود به این زمینه مساعد کمک میکرد؛ مانند داستان «سَدَّ الْأَبْوَابَ»؛ «بستن درهای مسجد» که با تردید و عکس العمل منفی برخی صحابه روبهرو شد، احمد بن شعیب نسائی (م.۳۰۵ق) که از محدثان نامور اهل سنت است، با سند خود از زید بن ارقم (از اصحاب رسول خدا(ص)) چنین آورده است: «كَانَ لِنَفَرٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) أَبْوَابٌ شَارِعَةٌ فِي الْمَسْجِدِ فَقَالَ يَوْماً سُدُّوا هَذِهِ الْأَبْوَابَ إِلَّا بَابَ عَلِيٍّ فَتَكَلَّمَ فِي ذَلِكَ النَّاسُ قَالَ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أَمَرْتُ بِسَدِّ هَذِهِ الْأَبْوَابِ غَيْرَ بَابِ عَلِيٍّ فَقَالَ فِيهِ قَائِلُكُمْ وَ إِنِّي وَ اللَّهِ مَا سَدَدْتُ شَيْئاً وَ لَا فَتَحْتُهُ وَ لَكِنِّي أُمِرْتُ بِشَيْءٍ فَاتَّبَعْتُهُ»؛ درهای خانه گروهی از یاران رسول خدا(ص) به مسجد گشوده میشد؛ پس رسول خدا(ص) فرمود: «تمام این در شما جز در خانه علی را ببندید. برخی از مردم در این باره، به بگو مگو پرداختند. پس رسول خدا(ص) به پا خواست و حمد و ستایش خدا را به جای آورد و سپس فرمود: من دستور دارم تمام این درها جز در خانه علی را ببندم؛ برخی از شما زبان به اعتراض گشودهاید، به خدا سوگند من از پیش خود، دری را نیستم و نگشودم، بلکه [از ناحیه خدا] دستور گرفتم و پیروی کردم»[۸۶].
باز این اعتراض از عباس - عموی پیامبر - نیز در این ماجرا رسیده است که به حضرت میگوید: يا رسول الله أخرج أصحابك و أعمامك و أسكنت هذا الغلام فقال رسول الله(ص): «ما أنا أمرت بإخراجكم ولا بإسكان هذا الغلام إن الله هو أمر به؛ گفت: ای رسول خدا(ص)، یاران و عموهایت را بیرون میکنی و این جوان را جای میدهی؟! رسول خدا(ص) فرمود: «من از ناحیه خود به اخراج شما و جای دادن این جوان دستور دادم؛ خداوند خود به این کار دستور داد»[۸۷]. و همین طور نمونههای دیگری که در میان مدارک تاریخی فراوان است[۸۸] و کافی است در این باره مطالعهای در روحیات قریش[۸۹] و توطئههای منافقان در قتل رسول خدا(ص)[۹۰] و مخالفتهایی که برخی صحابه با پیامبر خدا(ص) میکردند- مانند مخالفت با «نگاشتن وصیتنامه»[۹۱] و «عدم همراهی با سپاه اسامه»[۹۲] که به وقوع پیوست و دستور پیامبر خدا(ص) در این دو مورد (و امثال آن) نادیده گرفته شد- داشته باشیم، آنگاه درک فضای نزول آیه و دلنگرانی پیامبر خدا(ص) آسانتر خواهد شد.
گویی منافقان که در هر فرصتی برای ضربه زدن به اسلام استفاده میکردند، ولی نقشههایشان به ثمر نمینشست، تنها امیدشان به پس از وفات رسول خدا(ص) بود. آنان تصور میکردند پس از پیامبر خدا(ص) میتوانند ضربه جدی بر پیکر اسلام وارد کنند؛ از این رو، مسئله جانشینی پیامبر اکرم(ص) میتوانست تمام نقشههای آنان را نقش بر آب کنند؛ بنابراین طبیعی بود آنان با اعلان عمومی و رسمیت بخشیدن به مسئله جانشینی از جانب خدا، آن را تکذیب و در میان مردم چنین شایعه کنند که پیامبر از ناحیه خود بر این کار اقدام کرده و مقام خلافت را به داماد و پسر عموی خود بخشیده است، به ویژه با کینهای که منافقان نسبت به امام علی(ع) به خاطر خشم الهی و شمشیر برندهاش داشتند که در خطبه حضرت زهرا(س) به آن تصریح شده است[۹۳] و بر این مشکل میافزود (مانند زمانی که پیامبر خدا(ص) امام علی(ع) را در مدینه جانشین خود قرار داد و به جنگ تبوک رفت، منافقان شایعه کردند که پیامبر(ص) از علی(ع) بستوه آمده، همراهیاش را نمیپسندد، در آنجا پیامبر خدا(ص) فرمود: تو برای من به منزله هارون برای موسی، هستی)[۹۴]. روشن است اگر چنین توهم و شبههای در دلها بنشیند تا چه اندازه برای از بین بردن دین و ناکام گذاشتن رسالت پیامبر خدا(ص) تأثیر دارد؛ از جمله شواهدی که این مطلب را تأیید میکند، مطالعه در نصوصی است که جریان نزول آیه مورد بحث را تشریح میکند. در متن برخی از آنها که با سند صحیح از طریق شیعه از امام باقر(ع) نقل شده، چنین آمده است: «فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً(ص) أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ تَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وَ أَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ- ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...﴾[۹۵] فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ»؛ خداوند به محمد(ص) فرمان داد، ولایت را برای آنان تفسیر کند؛ همانگونه که احکام نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر میکند. چون این فرمان رسید، حضرت دلتنگ شد و نگران بود نکند مردم از دینشان برگردند و ایشان را تکذیب کنند. حضرت به پروردگارش رجوع کرد [و چاره خواست] پس خداوند چنین وحی فرستاد: «ای رسول، آنچه بر تو نازل شده ابلاغ کن.»... پس حضرت به فرمان خدا، امر ولایت را آشکار ساخت.»..[۹۶].
همین مضمون نیز از قول ابن عباس در مصادر فریقین یافت میشود. وی میگوید: «قال: نزلت الآية في علي - كرم الله وجهه - حيث أمر سبحانه أن يخبر الناس بولاية فتخوف رسول الله أن يقولوا حابي ابن عمه و أن يطعنوا في ذلك فأوحى الله تعالى إليه هذه الآية فقام بولايته يوم غدير خم و أخذ بيده فقال: من كنت مولاه فعلي مولاه و...»؛ این آیه درباره علی(ع) نازل شد در آن هنگام که خدای سبحان به پیامبر(ص) دستور داد به مردم ولایت را اعلان کند، رسول خدا(ص) نگران شد آنان منافقان و بیماردلان بگویند وی این مقام را از ناحیه خود به پسر عمویش بخشید و در این باره طعنه زنند؛ پس خداوند این آیه را بر پیامبر(ص) وحی کرد؛ آنگاه حضرت برای ابلاغ ولایت امام علی(ع) در روز غدیرخم برخاست و دست امام علی(ع) را گرفت و فرمود: «هر کس من مولای اویم پس علی مولای او است»[۹۷]. این حدیث از طریق ابن عباس اسانید گوناگونی دارد و ابن طاووس به برخی از آنها اشاره کرده است[۹۸].
باز در این حدیث که از قول امام علی(ع) میگوید: «حيث نزلت ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۹۹] فأمر الله - عز وجل - نبيه أن يعلمهم ولاة أمرهم و أن يفسر لهم من الولاية ما فسر لهم من صلاتهم و زكاتهم و حجهم فنصبني للناس بغدير خم، ثم خطب و قال: أيها الناس! إن الله أرسلني برسالة ضاق بها صدري، و ظننت أن الناس مكذبي فأوعدني لأبلغها أو ليعذبني، ثم أمر فنودى بالصلاة جامعة ثم خطب فقال...»؛ چون آیه اطاعت از اولی الامر نازل شد، خداوند به پیامبرش دستور داد تا حاکمان و والیان آنان را به آنان معرفی کند و برای آنان – همانگونه که نماز و زکات و حجشان را تفسیر میکند - ولایت را نیز تفسیر کند؛ پس پیامبر خدا من را در غدیرخم نصب کرد و خطبهای خواند و فرمود: مردم! خداوند من را مأموریت داده رسالتی را برسانم، من به واسطه آن دلتنگ شده، گمان بردم مردم آن را تکذیب کنند، پس خداوند من را تهدید کرد که یا آن را برسانم و یا من را عذاب میکند؛ پس فرمان داد تا مردم گرد آیند و سپس خطبهای خواند و فرمود.»..[۱۰۰].
ابوالعباس بن عقده[۱۰۱] شبیه همین حدیث را از امام علی(ع) در احتجاج با معاویه آورده که خطاب به دو پیک معاویه، یعنی ابوالدرداء و ابوهریره میفرماید: «چون آیه «ولی شما خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز به پا میدارند و در حال رکوع، زکات میدهند» بر رسول خدا(ص) نازل شد، خداوند به پیامبرش دستور داد ولایت کسی را که خداوند [در این آیه] به مردم دستور داده ولایتش را گردن نهند، یاد دهد و برای آنان معنای ولایت [در این آیه] را تفسیر کند؛ همانگونه که نماز و زکات و... آنان را تفسیر میکند. پس علی(ع) فرمود: رسول خدا(ص) بر اساس این دستور من را در غدیر خم [به جانشینی] نصب کرد و فرمود: خداوند من را برای ابلاغ پیامی مأموریت داد که از آن دلتنگ شدم و گمان بردم مردم من را تکذیب میکنند؛ پس خداوند مرا تهدید کرد که یا آن پیام را برسانم و یا من را عذاب خواهد کرد؛ از این رو رسول خدا(ص) به من فرمود: برخیز یا علی، و ولایت من را در غدیر خم اعلان کرد.»..[۱۰۲].
ابن طاووس نیز به نقل از کتاب تفسیر ابوالعباس بن عقده - که هماکنون مفقود است- مضمون همین حدیث را آورده و میگوید: «وی با سندهای متعدد آن را نقل کرده است»[۱۰۳]. به زودی نصوص و اخبار متعدد دیگر در تأیید این مطلب در بحث «استناد به روایات فریقین» خواهد آمد. خداوند در چنین فضایی که بیم و نگرانی از ناحیه رسول خدا(ص) کاملاً قابل درک است، به پیامبرش به طور اکید امر میکند بدون هیچ ترسی، مأموریت را به انجام رساند و ولایت امام علی(ع) را ابلاغ کند و به ایشان وعده میدهد و میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۱۰۴] خداوند مخالفانی که در صدد کفر ورزیدن به این دستور برآیند و به کارشکنی و مخالفت و شایعهسازی برای تکذیب این پیام همت گمارند هدایت نمیکند؛ یعنی توطئه آنان را به ثمر نمیرساند.[۱۰۵].
نهراسیدن رسول خدا(ص) از قتل
هر چند رسول خدا(ص) از ابلاغ این مأموریت هراس داشته و دلنگران بوده است، لیکن هرگز این خوف به خاطر جان خودشان نبود و تضمین الهی در این آیه که میفرماید: ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾[۱۰۶] نیز ضمانت برای حفظ جان حضرت نیست، بلکه این تضمینی است برای برداشتن هراس پیامبر(ص) از تکذیب مردم و دسیسههای فتنهگران که ممکن بود اثر کند و به انکار اصل رسالت بینجامد و دین خدا به نتیجه مطلوب خود نرسد. این مطلب با سه دلیل قابل اثبات است:
- بررسی فضای نزول سوره مائده و آیه مورد بحث که در بررسی نقاط مشترک دیدگاه شیعه و اهل سنت گذشت.
- بررسی نصوص که در منابع فریقین درباره آیه مورد نظر به چشم میخورد. در آن نصوص علت دلنگرانی پیامبر خدا(ص) از تبلیغ این پیام، اساساً تکذیب رسالت شمرده شده، بدون آنکه در آنها سخنی از خوف از قتل به میان آمده باشد. پیش از این، تعدادی از این نصوص را ملاحظه کردید و پس از این نیز تعدادی دیگر را خواهید دید.
- بررسی سیره پیامبر خدا(ص) در امر تبلیغ دین. در یک بررسی اجمالی در آیات قرآن خواهیم دید رسول خدا(ص) میثاق بر نبوت داشته[۱۰۷] و از جانب خدا مأمور به استقامت و صبر شده است[۱۰۸]؛ از این رو در تبلیغ دین خدا و رساندن پیامها هیچ کوتاهی نکرده و در برابر درخواست غیر معقول و بهانهجوییها هرگز سر تسلیم فرود نیاورده است[۱۰۹]. پیامبر خدا(ص) در ابلاغ پیامها حتی در مواردی که به نوعی تحمل آن برای دیگران سنگین بود، مانند داستان زینب همسر زید[۱۱۰]، استحیای از مؤمنان[۱۱۱]، ابلاغ همین آیه مورد بحث و...، چیزی را به دلیل ترس و یا امر دیگر فروگذار نکرد؛ برای نمونه در آیه ۵۳ سوره احزاب میفرماید: «... پیامبر از شما حیا میکند ولی خداوند از حق حیا ندارد.».. إعلان این پیام و نظایر آن بدون هیچ درنگ و تردید صورت گرفته است[۱۱۲]. قرآن در برخی آیات اشاره میکند که اگر پیامبر (بر فرض محال) احتمال فروگزاری قسمتهایی از وحی را دارد و احساس دلتنگی میکند، نه به دلیل آن است که از قتل خود میترسد، بلکه به دلیل جهالت و حماقت عدهای بود که نمیتوانستند مقام نبوت را درک کنند و آن را با معیارها و ارزشهای مادی دنیوی میسنجیدند[۱۱۳]. از نظر قرآن، پیامبر خدا(ص) مأمور به قتال در راه خداست و تنها ایشان مکلف به این امر میباشد. قرآن میفرماید: ﴿فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ...﴾[۱۱۴].
بنابراین، حضرت برای جانفشانی در راه خدا دریغ نداشتند. پیش از ماجرای ابلاغ مأموریت در آیه مورد بحث نیز نقشه قتل رسول خدا(ص) در بازگشت از جنگ تبوک از سوی منافقان طراحی شد، ولی به نتیجه نرسید؛ بنابراین، هرگز رسول خدا(ص) از این توطئه ترسی به خود راه نداد تا خداوند حفظ جان او را تضمین کند و ترس از قتل را از ایشان بزداید. قرآن کریم نیز بر طهارت دامن انبیا از اینگونه ترسها شهادت داده، میفرماید: ﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا﴾[۱۱۵]. خداوند عدهای از بندگان خود را در شرایطی که دشمن آنان را تهدید میکند، با این ویژگی ستوده، میفرماید: ﴿الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ﴾[۱۱۶].
رسول خدا(ص) برای این قبیل موضعگیری به مراتب از مؤمنان سزاوارترند. امیرمؤمنان نیز درباره ویژگیهای رسول خدا(ص) در امر تبلیغ دین میفرماید: «پیامهای پروردگارش را بدون هیچگونه سستی و کوتاهی رساند و در راه خدا با دشمن او جهاد کرد، بدون آنکه ضعف و ناتوانی بر او راه یابد و یا آنکه عذر و بهانه آورد»[۱۱۷]. و درباره شجاعت رسول خدا(ص) و نهراسیدن از مرگ میفرماید: «چون [در معرکه جنگ] کارزار دشوار میشد، ما خود را به رسول خدا(ص) نگاه میداشتیم؛ چنان که هیچ یک از ما از وی به دشمن نزدیکتر نبود»[۱۱۸].
بنابراین، دلیل دلنگرانی پیامبر خدا(ص) را باید در جای دیگر (نه از ترس قتل) جستجو کرد که همان پیامدهای وخیم تکذیب منافقان و عکس العمل منفی برخی یاران حضرت در برابر این پیام بوده که به حبط عمل آنان و شدت نفاق و کفر منافقان منجر میشد. قرآن این نکته را با صراحت چنین بیان کرده است: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۱۱۹]. در این آیه، قرآن تسلیم قلبی محض به پیامبر(ص) را ایمان میداند. این تسلیم، اختصاصی به داوری حضرت ندارد و در همه موارد جاری است. قرآن در آیه ۳۶ سوره احزاب نیز میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ...﴾[۱۲۰].
با این حال، بر فرض که رسول خدا(ص) از کشته شدن هراسان باشند، هرگز این هراس به خاطر شخص خودشان نیست، بلکه به دلیل پیامدهای بسیار وخیم این قتل بود که از یکسو دامنگیر امت میشد- همانگونه که درباره امتهای پیشین رخ داد[۱۲۱]- و از سوی دیگر با تکذیب و قتل، ادامه رسالت و حتی اصل رسالت ناکام میماند و موجب نابودی دین میشد. نمونه این مطلب در جنگ احد رخ داد. عدهای پس از آنکه گمان کردند پیامبر خدا(ص) در جنگ کشته شده است، دست از نبرد کشیده و همه چیز را پایان یافته تلقی کردند. قرآن در برابر این تلقی خطرناک واکنش نشان داده، میفرماید: ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ﴾[۱۲۲].[۱۲۳].
تحلیل برونمتنی (استناد به روایات)
گفتیم که دیدگاه شیعه در تفسیر این آیه بر دو دسته دلیل درونمتنی و برونمتنی استوار است. تحلیل درونمتنی از مفاد آیه تبلیغ را بیان کردیم. اکنون باید دید چه مقدار از روایات فریقین به عنوان دلیل برونمتنی بر این دیدگاه دلالت دارد و آن را تأیید میکند. این روایات را به دو دسته کلی میتوان تقسیم کرد:
روایات در مصادر شیعی
روایاتی که در مصادر شیعه درباره مورد نزول آیه تبلیغ وارد شده، همه پیرامون اعلان ولایت امام علی(ع) است و آن را مربوط به روز غدیرخم میداند. در این روایات، آیه مذکور از یکسو با آیات ولایت (آیه ۵۵ سوره مائده)، اولی الامر (آیه ۵۹ سوره نساء) و اکمال (آیه ۳ سوره مائده) و از سوی دیگر با حدیث ثقلین پیوند خورده است.
ابوجعفر کلینی (م. ۳۲۸ق) با سند صحیح از زراره، فضیل بن یسار، بکیر بن اعین، محمد بن مسلم، برید بن معاویه و أبی الجارود جملگی از امام باقر(ع) چنین نقل میکنند: «أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(ع) وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ- ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ﴾[۱۲۴] وَ فَرَضَ وَلَايَةَ أُولِي الْأَمْرِ فَلَمْ يَدْرُوا مَا هِيَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً(ص) أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ تَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وَ أَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۱۲۵] فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَقَامَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(ع) يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ...»؛ خداوند، پیامبرش را به ولایت علی(ع) فرمان داد و بر او چنین نازل کرد: «تنها ولی شما خدا و رسول و مؤمنانی هستند که نماز به پا میدارند و در رکوع زکات میدهند» و [نیز] خداوند ولایت اولی الامر را واجب کرد، آنان نمیدانستند این ولایت چیست، پس خداوند به محمد(ص) فرمان داد ولایت را برای آنان تفسیر کند، همانگونه که احکام نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر میکنند. چون این فرمان رسید، حضرت دلتنگ و نگران شد که نکند مردم از دینشان برگردند و ایشان را تکذیب کنند. حضرت به پروردگارشان رجوع کردند [و چاره خواستند] پس خداوند چنین وحی فرستاد: «ای رسول، آنچه بر تو نازل شد، ابلاغ کن؛ اگر نکنی رسالت آن خدا را به انجام نرساندهای و خدا تو را از مردم نگه میدارد.».... پس حضرت به فرمان خدا امر ولایت را آشکار ساخت و به معرفی ولایت علی(ع) در روز غدیرخم پرداخت... و به مردم فرمان داد تا حاضران به غایبان اطلاع دهند.»..[۱۲۶].
این حدیث، مأموریتی را که خداوند در آیه تبلیغ بر عهده پیامبر نهاده، به خوبی تبیین میکند و آن را با آیه ولایت و اولی الامر و اکمال پیوند میدهد. ابوجعفر کلینی مضمون این حدیث را از طرف دیگر نیز نقل کرده است[۱۲۷]. ابن طاووس نیز آن را از الرسالة الواضحة با سند مؤلف آن مظفر بن جعفر بن حسن، از امام رضا(ع) از جدشان امام صادق(ع) نقل کرده است[۱۲۸]. محمد بن مسعود عیاشی نیز از ابن عباس، جابر بن عبدالله[۱۲۹]، امام صادق(ع)[۱۳۰] و امام باقر(ع)[۱۳۱] (با چند طریق) از مورد نزول آیه مذکور در حجة الوداع درباره ولایت امام علی(ع)، احادیثی متعدد نقل کرده است. در تفسیر [منسوب به]علی بن ابراهیم نیز همین مضمون با طرق گوناگون نقل و در برخی از آنها به پیوند آیه مذکور با حدیث ثقلین اشاره شده است[۱۳۲]. شیخ صدوق (م. ۳۸۶ق) نیز در ذیل روایتی دراز دامن از پیامبر خدا(ص) و عبدالله بن عباس[۱۳۳] به مورد نزول این آیه درباره ولایت امام علی، تصریح میکند[۱۳۴] و شیخ طوسی (م. ۴۶۰ق) نیز از امام صادق(ع) دعای پس از نماز غدیر را ذکر میکند که در آن به تفسیر آیه اشاره شده است[۱۳۵]. طبرسی صاحب کتاب الاحتجاج هم در ضمن گزارش واقعه غدیر و خطبه آن، مورد نزول این آیه را یادآور میشود[۱۳۶].[۱۳۷].
روایات در مصادر اهل سنت
روایات اهل سنت در این باره دو گروهاند؛ برخی در بیان مورد نزول آیه درباره امام علی(ع) و روز غدیر صراحت دارند و برخی صراحت ندارند که با قرائن و شواهد میتوان برخی از آنها را با گروه اول یکسان دانست. در برخی از این روایات، آیه تبلیغ با آیه اکمال پیوند خورده است. دانشمندان اهل سنت به نقل از صحابه و تابعین روایاتی متعدد را از گروه اول ذکر کردهاند. در این میان، تعداد قابل ملاحظهای روایت از صحابه به چشم میخورد که از جمله آنان میتوان به این افراد اشاره کرد:
١. زید بن ارقم: ابن جریر طبری (م.۳۱۰ق) در کتاب الولایة فی طرق حدیث الغدیر[۱۳۸] که هماکنون مفقود است، به نقل از زید بن ارقم مینویسد: لما نزل النبي بغدير خم في رجوعه من حجة الوداع... خطب خطبة بالغة ثم قال: إن الله تعالى أنزل إلي: ﴿بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ...﴾[۱۳۹]. پیامبر(ص) پس از بازگشت از حجة الوداع، در غدیر خم فرود آمدند... [و] خطبهای غرا خواندند و سپس فرمودند: خداوند بلند مرتبه بر من چنین نازل کرد: «آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل شده، برسان»[۱۴۰].
٢. ابوسعید خدری: ابن ابیحاتم رازی (م. ۳۲۷ق) به نقل از پدر خود از ابوسعید خدری چنین میآورد: نزلت هذه الآية ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ﴾[۱۴۱] في علي بن أبي طالب[۱۴۲]. این آیه: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ﴾[۱۴۳] درباره علی بن ابی طالب نازل شده است».
ابن مردویه[۱۴۴] (م. ۴۱۰ق)، ابونعیم اصفهانی[۱۴۵] (م. ۴۳۰ق)، واحدی نیشابوری[۱۴۶] (م.۴۶۸ق)، حاکم حسکانی[۱۴۷] (از دانشمندان قرن پنجم)، ابن عساکر[۱۴۸] (م. ۵۷۱ق) و نظام الدین القمی نیشابوری[۱۴۹] هر یک با سند خود از ابوسعید خدری این حدیث را نقل کردهاند.
٣. عبدالله بن عباس: ابو عبدالله محاملی (م.۳۲۰ق) در کتاب امالی خود به نقل از ابن عباس مینویسد: ... حتى إذا كان رسول الله(ص) بغدير خم أنزل الله: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ﴾[۱۵۰] فقام مناد فنادى الصلاة جامعة[۱۵۱]؛ تا آنکه رسول خدا(ص) در غدیر خم آمدند، خداوند چنین نازل کرد: «ای رسول، آنچه بر تو نازل شده برسان.»... پس منادی صدا زد: مردم! گرد هم آیید.»... ابوبکر فارسی شیرازی[۱۵۲] (م. ۴۰۷ یا ۴۱۱ق) و ابن مردویه[۱۵۳] (م.۴۱۰ق)، ابواسحاق ثعلبی[۱۵۴] (م. ۴۲۷ق)، ابوسعید سجستانی[۱۵۵] (م. ۴۷۷ق)، حاکم حسکانی[۱۵۶] (از دانشمندان قرن پنجم) با چند سند و عزالدین الرَّسعَنی[۱۵۷] (م.۶۶۱ق) نیز از ابن عباس این حدیث را نقل کردهاند.
۴. عبدالله بن مسعود: ابن مردویه (م. ۴۱۰ق) به نقل از عبدالله بن مسعود چنین میآورد: «كُنَّا نَقْرَأُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...﴾[۱۵۸] أَنَّ عَلِيّاً مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ...﴾[۱۵۹]»[۱۶۰]؛ ما در عهد رسول خدا(ص) این آیه را چنین قرائت میکردیم: «ای رسول، آنچه بر تو از پروردگارت نازل شده - به اینکه علی مولای مؤمنان است - برسان و اگر چنین نکنی، رسالت پروردگارت را نرساندهای.»...
۵. جابر بن عبدالله الانصاری: حاکم حسکانی - از دانشمندان قرن پنجم - به نقل از ابن عباس و جابر بن عبدالله میگوید: أمر الله محمداً أن ينصب عليا للناس ليخبرهم بولايته فتخوف رسول الله(ص) أن يقولوا حابي ابن عمه و أن يطعنوا في ذلك عليه، فأوحى الله إليه: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...﴾ فقام رسول الله بولايته يوم غدير خم[۱۶۱]؛ خداوند به پیامبرش محمد(ص) دستور داد علی(ع) را برای مردم منصوب کرده، آنان را از ولایتش آگاه کند؛ پس رسول خدا(ص) نگران بودند که مردم بگویند وی این مقام را از سوی خود به پسر عمویش بخشید و در این باره طعنه زنند؛ پس خداوند به ایشان وحی کرد: «ای رسول، آنچه بر تو نازل شده، برسان.»... پس رسول خدا(ص) به اعلان ولایت علی(ع) در روز غدیر اقدام فرمود.
۶. ابوهریره: حاکم حسکانی مذکور به نقل از ابوهریره نیز آن را بدینگونه آورده است: فأنزل الله عزوجل ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...﴾[۱۶۲] فی علی بن أبی طالب ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ...﴾[۱۶۳][۱۶۴]. خداوند - عز وجل - چنین نازل کرد: «ای رسول، آنچه بر تو از پروردگارت درباره علی بن ابی طالب(ع) نازل شده، برسان و اگر چنین نکنی، رسالت پروردگارت را نرساندهای». ابواسحاق جوینی حموئی (م. ۷۳۰ق) نیز از سه استاد خود از ابوهریره این حدیث را نقل کرده است[۱۶۵].
۷. عبدالله بن ابی اوفی أسلمی: حاکم حسکانی با سندی دیگر از عبدالله بن أبی أوفی مینویسد: سمعت رسول الله(ص) يقول يوم غدير خم و تلا هذه الآية ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...﴾ ثم قال: ألا من كنت مولاه فعلي مولاه...؟[۱۶۶]؛ از رسول خدا(ص) در روز غدیرخم شنیدم که این آیه را تلاوت کرد: ای رسول، آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، برسان.».. سپس پیامبر فرمود: آگاه باشید! هر کس من مولای اویم پس علی مولای او است.
۸. براء بن عازب انصاری: فخر رازی (م. ۶۰۶ق) پس از آنکه اقوال گوناگون را در تفسیر آیه مذکور ذکر میکند، در دهمین وجه مینویسد: نزلت الآية في فضل علي و لما نزلت هذه الآية أخذ بيده و قال: «من كنت مولاه فعلي مولاه... اللهم وال من والاه... و هو قول ابن عباس و البراء بن عازب و محمد بن علي[۱۶۷]؛ این آیه در فضل علی(ع) نازل شده و چون این آیه نازل شد پیامبر خدا(ص) دست علی(ع) را گرفتند و فرمودند: «هر کس من مولای اویم، پس علی مولای او است.... خدایا! هر کس او را دوست دارد، دوست دار.».. و این قول ابن عباس، براء بن عازب و محمد بن علی (امام باقر(ع)) است». سید علی همدانی[۱۶۸] (م. ۷۸۶ق) و سید عبدالوهاب بخاری[۱۶۹] (م. ۹۳۲ق) نیز از براء بن عازب همین مضمون را آوردهاند.
از تابعین نیز آنان که نزول آیه را درباره امام علی(ع) و روز غدیر میدانند، عبارتاند از:
۱. ابوجعفر امام باقر(ع): ابواسحاق ثعلبی (م. ۴۲۷ق) از امام باقر(ع) درباره معنای آیه چنین نقل میکند: إن معناها: ﴿بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾ في فضل علي فلما نزلت اخذ رسول الله(ص) بيد علي فقال: من كنت مولاه فعلي مولاه[۱۷۰]؛ معنای آیه این است: آنچه از پروردگارت درباره فضل علی(ع) بر تو نازل شده برسان، پس رسول خدا(ص) دست علی(ع) را گرفتند و فرمودند: هر کس من مولای اویم پس علی مولای او است».
حاکم حسکانی نیز به نقل از امام باقر(ع) چنین میآورد: «فَقَالَ [جبرئيل]: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَدُلَّ أُمَّتَكَ عَلَى وَلِيِّهِمْ- عَلَى مِثْلِ مَا دَلَلْتَهُمْ عَلَيْهِ مِنْ صَلَاتِهِمْ وَ زَكَاتِهِمْ وَ صِيَامِهِمْ وَ حَجِّهِمْ- لِيَلْزَمَهُمُ الْحُجَّةُ فِي جَمِيعِ ذَلِكَ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي قَرِيبُو عَهْدٍ بِالْجَاهِلِيَّةِ وَ فِيهِمْ تَنَافُسٌ وَ فَخْرٌ، وَ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلَّا وَ قَدْ وَتَرَهُ وَلِيُّهُمْ[۱۷۱] وَ إِنِّي أَخَافُ- فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾[۱۷۲] يُرِيدُ فَمَا بَلَّغْتَهَا تَامَّةً... فَلَمَّا ضَمِنَ اللَّهُ لَهُ بِالْعِصْمَةِ وَ خَوَّفَهُ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ...»[۱۷۳]؛ جبرئیل به پیامبر خدا(ص) عرض کرد: خداوند به تو دستور میدهد امت خود را در مورد پیشوایشان [پس از خود] راهنمایی کنی، همانگونه که آنان را نسبت به نماز و زکات و روزه و حجشان راهنمایی کردهای، تا حجت بر آنان در تمام این امور تمام شود. پس رسول خدا(ص) فرمود: پروردگارا! قوم من به عصر جاهلیت نزدیکاند [هنوز در آنها اندیشههای جاهلی زنده است] برای رسیدن به ریاست تلاش میکنند و فخر میفروشند. هیچ کدام از آنان نیست جز آنکه ولیشان امام علی(ع) دوست و یار او را کشته است و من نگرانم! پس خداوند چنین نازل کرد: ای رسول، آنچه بر تو نازل شده، برسان، اگر نرسانی رسالت پروردگارت را انجام ندادهای»؛ یعنی رسالت پروردگارت را به طور کامل و تمام به انجام نرساندهای... پس چون خداوند، حفظ پیامبرش را تضمین کرد... پیامبر(ص) دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: ای مردم! هر کس من مولای اویم، پس علی مولای او است». چنان که پیشتر گذشت، فخر رازی نیز همین مضمون را از امام باقر(ع) نقل کرده است[۱۷۴]. بدرالدین عینی (م. ۸۵۵ق) همان معنایی را که ثعلبی نقل کرده، آورده[۱۷۵]، و احمد بن محمد الطبری - معروف به خلیلی - نیز از امام باقر(ع) این مضمون را نقل کرده است[۱۷۶]. ابوالفتح نطنزی (م. حدود ۵۵۰ق) نیز با سند خود به نقل از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) همین قول را آورده است[۱۷۷].
٢. ابوعبدالله امام صادق(ع): ابیبکر محمد بن ابی الثلج به نقل از امام صادق(ع) چنین میآورد: «أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى نَبِيِّهِ(ص): ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾ فِي عَلِيٍّ ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ...﴾»[۱۷۸]؛ خداوند تبارک و تعالی بر پیامبر خود چنین نازل کرد: «ای رسول، آنچه از پروردگار تو، درباره علی(ع) نازل شده، برسان و اگر انجام ندهی.»...
۳. عطیة بن سعد العوفی: حافظ ابونعیم اصفهانی (م. ۴۳۰ق) از قول عطیه عوفی مینویسد: نزلت هذه الآية على رسول الله في علي يوم غدير خم[۱۷۹]؛ «این آیه بر رسول خدا(ص) درباره علی روز غدیر خم نازل شده است».
۴. زید بن علی: در کتاب تفسیر غریب القرآن منسوب به زید بن علی آمده است: «این آیه تنها درباره علی بن ابی طالب(ع) نازل شده است»[۱۸۰]. ابن مردویه (م. ۴۱۰ق) نیز از زید بن علی چنین نقل میکند: لما جاء جبرئيل بأمر الولاية ضاق النبي بذلك ذرعاً و قال: «قومي حديثوا عهد بجاهلية» فنزلت[۱۸۱]؛ چون جبرائیل امر ولایت را آورد، پیامبر احساس دلتنگی کردند و فرمودند: «قوم من تازه، روی به اسلام آوردهاند و به عصر جاهلی نزدیکاند [و ممکن است اعلان ولایت امام علی(ع) را با معیارهای عصر جاهلی بسنجند و رسالت را تکذیب کنند] پس آیه عصمت تبلیغ نازل شد».
۵. ابوحمزه ثمالی: ابن مردویه از ابوحمزه چنین میآورد: «قَالَ: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾ نَزَلَتْ فِي شَأْنِ الْوَلَايَةِ»[۱۸۲]؛ آیه «ای رسول، آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، برسان» در شأن ولایت نازل شده است».
دسته دوم از این روایات که در مورد نزول این آیه درباره امام علی(ع) میباشد، غیر صریح از این افراد (از صحابه و تابعین) نقل شده است:
۱. عبدالله بن عباس: حدیثی از طریق عبدالله بن صالح از معاویه از علی بن ابی طلحة از ابن عباس بدینگونه نقل شده است: قوله ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ...﴾ يعني إن كتمت آية مما أنزل إليك من ربك لم تبلغ رسالتي[۱۸۳]؛ تفسیر آیه مذکور بدین شرح است: اگر تو [ای پیامبر] آیهای از آیاتی که پروردگارت بر تو نازل کرده، کتمان کنی، رسالت من را انجام ندادهای». این قول ابن عباس تنها از یک طریق نقل شده، بر فرض صحت صدور در صدد تفسیر آیه است نه بیان مورد نزول آیه؛ بنابراین، با روایات دیگر از جمله روایاتی که از خود ابن عباس نقل شد (که مورد نزول آیه را درباره امام علی(ع) و روز غدیر میدانست) منافاتی ندارد و قابل جمع است؛ زیرا ابلاغ ولایت امام علی(ع) یکی از مصادیق این برداشت از آیه به شمار میآید.
٢. مجاهد بن جبر: از قول مجاهد با سند مقطوع درباره این آیه چنین نقل شده است: لما نزلت ﴿بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ...﴾ قال: یا رب، إنما أنا واحد کیف أصنع لیجتمع علی الناس؟ فنزلت ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾[۱۸۴]؛ چون آیه «آنچه بر تو نازل شده، برسان...) نازل شد، پیامبر(ص) فرمود: پروردگار من، همانا من تنهایم اگر مردم بر علیه من شورش کنند، چه کنم؟ پس چنین نازل شد: اگر انجام ندهی، رسالت پروردگارت را انجام ندادهای». هر چند تعبیر أنا واحد؛ «من تنهایم» با اوایل بعثت پیامبر خدا(ص) سازگار است، لیکن ۔ چنان که پیش از این ملاحظه شد- چون این آیه در سوره مائده در اواخر بعثت بر پیامبر خدا(ص) نازل شده و کسی در این تردید نکرده است؛ از این رو، شاید تعبیر «من تنهایم» برای مبالغه به کار رفته باشد. این مطلب با بررسی سیره تبلیغی پیامبر خدا(ص) که به تفصیل بحث شد، قابل درک خواهد بود؛ بنابراین، در اینجا نیز احساس دلنگرانی پیامبر خدا(ص) بر اساس نصوص متعددی که گذشت، در مورد ابلاغ ولایت امام علی(ع) است.
٣. حسن بصری: سیوطی (م.۹۱۱ق) در این باره مینویسد: أخرج أبو الشيخ عن الحسن أن رسول الله(ص) قال: «إن الله بعثني برسالة فضقت بها ذرعا و عرفت أن الناس مكذبي فوعدني لأبلغن أو ليعذبني» فأنزل: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ...﴾[۱۸۵]؛ ابوالشیخ از قول حسن بصری مینویسد: پیامبر خدا(ص) فرمود: خداوند من را به رسالتی برانگیخت و من از آن دلتنگ شدم و دانستم مردم من را تکذیب میکنند، پس خداوند من را تهدید کرد که یا آن را برسانم و یا من را عذاب خواهد کرد و چنین نازل کرد: «ای رسول، آنچه بر تو نازل شده، برسان.»... ثعلبی[۱۸۶] و واحدی نیشابوری[۱۸۷] نیز این حدیث را به طور مرسل از حسن بصری نقل کردهاند. با توجه به مفاد روایاتی دیگر که پیش از ملاحظه کردید، آنچه رسول خدا(ص) را دلنگران کرده بود، ابلاغ ولایت امام علی(ع) بود که احتمال تکذیب مردم را در پی داشت (و این آیه در همین باره نازل شد)، بنابراین پیام این روایت نیز میتواند همسان با روایات پیشین باشد.
برخی مفسران و متکلمان شیعه[۱۸۸] در تأیید نزول آیه مورد بحث درباره ولایت امام علی(ع)، به شأن نزول آیات اول و دوم سوره معارج تمسک کردهاند. بخشی از روایاتی که درباره شأن نزول این آیات وارد شده، به طور خلاصه چنین است: «اعلان ولایت امام علی(ع) در روز غدیر به حارث بن نعمان فهری رسید. وی سوار بر مرکب شد و رسول خدا(ص) را در أبطح ملاقات کرد. پس از آنکه به پیامبر گفت: تو ما را به توحید و نماز و روزه و حج دعوت کردی و ما پذیرفتیم، هماکنون به ما میگویی «هر کس من مولای اویم پس علی مولای او است.»... آیا این امر از خود تو است یا از ناحیه خدا؟ حضرت فرمود: از ناحیه خدا... وی که خشمگین شده بود گفت: خدایا! اگر آنچه محمد(ص) میگوید راست باشد، پس بر ما سنگی از آسمان فرود آر... و بر ناقه خود سوار شد؛ همین که اندکی دور شد، سنگی از آسمان بر سر او فرود آمد و او را از پای درآورد و در پی آن آیات ﴿سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ﴾[۱۸۹] نازل شد»[۱۹۰].
هر چند روایاتی درباره این جریان در مصادر فریقین یافت میشود، لیکن قلت طرق و اضطراب در متن آنها، از اعتبار این روایات میکاهد؛ از این رو، علامه طباطبایی روایات این حادثه را آحاد میداند و میگوید: «قرینه قطعی، این روایات را همراهی نمیکند؛ از این رو، نمیتوان به آنها در تفسیر آیه تبلیغ استناد کرد»[۱۹۱]. آنان که این حادثه را با سند نقل کردهاند، جملگی به نقل از سفیان بن عیینة از امام صادق(ع) است[۱۹۲]. حاکم حسکانی نیز به سه سند دیگر از امام باقر(ع)[۱۹۳]، حذیفة بن یمان[۱۹۴] و ابوهریره[۱۹۵] آن را آورده است.
در برخی نصوص به جای حارث بن نعمان، جابر بن نضر بن حارث[۱۹۶] و در برخی، نعمان بن المنذر الفهری[۱۹۷] نقل شده و درباره محل حادثه و انگیزه آن نیز اختلاف در نقل به چشم میخورد. طبق روایت کلینی از ابی بصیر (و وی با سند مقطوع) در جلسهای که رسول خدا(ص) در میان برخی اصحاب خود در مدینه حضور داشتهاند، حارث بن عمرو فهری در آنجا درباره مناقب امام علی(ع) از زبان رسول خدا(ص) خشمگین شده، بر خود نفرین میکند و همین که از مدینه بیرون میرود، گرفتار عذاب شده و در پی آن آیات ﴿سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ﴾ بر پیامبر خدا(ص) نازل میشود[۱۹۸]. بر همین اساس، در برخی از این احادیث در مورد این آیات چنین وارد شده است: «﴿سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ﴾ بِوِلَايَةِ عَلِيٍّ ﴿لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ﴾»[۱۹۹]؛ روشن است این احادیث در مقام تأویل آیهاند نه آنکه شأن نزول آیه را بیان کرده باشند؛ یعنی همانگونه که معاندان رسالت، پس از آنکه حقانیت توحید و رسالت برای آنان کشف شود، اگر بر آنان نفرین شود یا درخواست عذاب کنند[۲۰۰]، عذاب خدا در دنیا یا آخرت دامنگیر آنان خواهد شد، درباره ولایت امام علی(ع) نیز به همان معیار، گرفتار عذاب خواهند شد. به هر حال باید بررسی بیشتری درباره این حادثه و پیوند آن با آیات سوره معارج صورت گیرد[۲۰۱].[۲۰۲].
منابع
پانویس
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ واحدی، علی بن احمد، اسباب النزول، صفحه ۱۵۰؛ سیوطی، عبد الرحمان بن ابی بکر، الدرالمنثورفی التفسیرالمأثور، جلد۳،صفحه ۱۱۶؛ فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیرالکبیر، جلد۱۲;صفحه ۴۸؛ سبحانی، جعفر، الایمان والکفرفی الکتاب والسنة، جلد۱، صفحه ۲۴۷؛ منصور، عبدالحمید یوسف، نیل الخیرات فی القراءات العشرة، جلد۶، صفحه (۴۲-۶۲)؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد۵، صفحه ۲؛ فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیرالکبیر، جلد۱۲، صفحه ۴۸
- ↑ فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص ۳۴۹.
- ↑ ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند؛ سوره مائده، آیه۶۷.
- ↑ تتمة المراجعات، ص۵۴؛ نمونه، ج۵، ص۴.
- ↑ سرمدی، محمود، مقاله «آیه تبلیغ»، دانشنامه معاصر قرآن کریم
- ↑ اسباب النّزول، واحدی، ص ۱۶۵؛ الدّرالمنثور، ج ۳، ص ۱۱۷؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۲۵۰.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «آیه تبلیغ»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص۴۲۱؛ سرمدی، محمود، مقاله «آیه تبلیغ»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۳۰۱.
- ↑ مفردات، ص۱۴۴؛ قاموس قرآن، ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ التحقیق، ج۱، ص۳۳۲.
- ↑ سرمدی، محمود، مقاله «آیه تبلیغ»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۵، ص۱۱.
- ↑ سرمدی، محمود، مقاله «آیه تبلیغ»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ سرمدی، محمود، مقاله «آیه تبلیغ»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ آیههای نامدار، ص۵۱.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۵، ص۴.
- ↑ تسنیم، ج۲۳، ص۲۶۵.
- ↑ سرمدی، محمود، مقاله «آیه تبلیغ»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۴۰۱.
- ↑ المیزان، ج۶، ص۴۳.
- ↑ «بوزینگانی باشید، رانده» سوره بقره، آیه ۶۵.
- ↑ «چنان که "اصحاب سبت" را لعنت کردیم» سوره نساء، آیه ۴۷.
- ↑ تسنیم، ج۲۳، ص۲۷۲.
- ↑ تفسیر انوار ثقلین، ج۲، ص۲۵۱.
- ↑ «خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ تفسیر انوار ثقلین، ج۲، ص۲۲۹.
- ↑ بحار الانوار، ج۳۷، ص۱۴۰.
- ↑ سرمدی، محمود، مقاله «آیه تبلیغ»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ سرمدی، محمود، مقاله «آیه تبلیغ»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ فراهیدی، ترتیب کتاب العین، ج۱، ص۱۹۰؛ سجستانی، نزهة القلوب، ص۱۴۳.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات، ص۱۴۴.
- ↑ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱، ص۳۱۶.
- ↑ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۳۳۱، ماده «ع. ص. م» و نیز، ر.ک: زمخشری، اساس اللغة، ص۳۰۴ ماده «ع. ص. م».
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات، ماده «ع. م. م»، ص۵۷۰. راغب، عصمت انبیا را در «حفظ ویژگیهایی که خداوند به آنان داده، از صفای ذاتی، فضائل جسمی، نصرت و یاری، استواری گامها، انزال سکینه بر آنان و حفظ دلهایشان از لغزش با توفیق بخشی به آنان» میداند (راغب اصفهانی، مفردات، ص۵۷۰). و نیز ر.ک: الزین، تفسیر مفردات الفاظ القرآن، ص۵۹۲.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۹.
- ↑ «در آن نشانههایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
- ↑ فیروزآبادی، بصائر ذوی التمییز، ج۴، ص۳۶۱.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۱۳
- ↑ ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۴، ص۲۳۱؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۲۰؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۹؛ رازی، محمد بن ابی بکر، تفسیر اسئلة القرآن المجید و اجوبتها، ص۷۵؛ ابن قتیبه، کتاب المسائل والاجوبة، ص۱۶۷؛ واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۲۱۰.
- ↑ معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۰۷.
- ↑ زرکشی، البرهان، ج۱، ص۱۶۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۳۱؛ و نیز، زرکشی، البرهان، ج۱، ص۱۶۴.
- ↑ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۹.
- ↑ فیروزآبادی. بصائر ذوی التمیز، ج۱، ص۱۷۸.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۹۰. رشید رضا نیز آن را به صورت «گفته شده آیه دو بار نازل گردیده» آورده است (المنار، ج۵، ص۳۹۱).
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۱۵
- ↑ تفسیر مقاتل بن سلیمان، ص۴۹۲.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۷.
- ↑ سمرقندی، بحرالعلوم. ج۱، ص۴۴۸.
- ↑ بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۵۱.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۵۰.
- ↑ تنها «بغوی» در تفسیر خود این قول را اختیار کرده است (ر.ک: معالم التنزیل، ج۲، ص۵۱).
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۱۵
- ↑ «آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ ابن عباس، تنویر المقباس، ص۹۸.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۱۶
- ↑ ر.ک: طوسی (شیخ طوسی)، التبیان، ج۳، ص۸۸؛ طبرسی، مجمع البیان. ج۴، ص۳۴۴؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۴۴-۴۵.
- ↑ مانند حدیث یوم الدار، ر.ک: نسائی، خصائص، ص۹۷، ح۶۵ و نیز احادیثی که به این مضموناند: «إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي»؛ «علی از من و من از اویم و او ولی هر مؤمنی پس از من است». نسائی، خصائص، ص۱۲۹، ح۸۸. در این باره بحث بیشتری خواهیم داشت.
- ↑ ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۹، ح۴ و ص۲۹۰، ح۶ و نیز: ابن عقده، کتاب الولایة، ص۱۹۸، ح۳۱؛ و نیز: حموئی، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۲، ح۲۵۰
- ↑ «آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ ر.ک: سمر قندی، بحرالعلوم، ج۱، ص۴۴۸؛ واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۲۰۹؛ ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۲۱۸؛ بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۵۲؛ زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۵۹؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۸؛ آلوسی، روح المعانی، ج۵، ص۲۷۸. رشید رضا این قول را به جمهور اهل سنت نسبت میدهد (المنار، ج۱، ص۳۸۶).
- ↑ «هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است» سوره مائده، آیه ۳۲.
- ↑ ر.ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۹.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۷؛ رازی، ابن ابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۳، ح۶۶۱۲.
- ↑ «از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان * ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسندهایم» سوره حجر، آیه ۹۴-۹۵.
- ↑ ر.ک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۷. وی به نقل از صحیحین این حدیث را نقل کرده است.
- ↑ «پیامبر را در آنچه خداوند بر او روا داشته است تنگنایی نیست؛ بنا به سنّت خداوند در میان کسانی که پیش از این برگذشتهاند و فرمان خداوند دارای اندازهای سنجیده است * همان کسانی که پیامهای خداوند را میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا نمیترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۸-۳۹.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۱۶
- ↑ «و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۸.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۱۹
- ↑ ر.ک: رازی، ابوالفتوح، روح الجنان، ج۲، ص۱۹۱-۱۹۲؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۲۱۷؛ طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۳۴۲؛ حلی، منهاج الکرامة، ص۱۱۷؛ کاشانی، زبدة التفاسیر، ج۲، ص۲۹۶-۲۹۷؛ عاملی، الوجیز، ج۱، ص۲۹۱-۲۹۲؛ تستری، احقاق الحق، ج۲، ص۴۱۵؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۴، ص۱۶۷؛ طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۴۲-۵۰.
- ↑ «و اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارشان به سوی آنها فرو فرستاده شده است، بر پا میداشتند از نعمتهای آسمانی و زمینی برخوردار میشدند؛ برخی از ایشان امتی میانهرو هستند و بسیاری از آنان آنچه انجام میدهند زشت است» سوره مائده، آیه ۶۶.
- ↑ «بگو: ای اهل کتاب! تا تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است بر پا ندارید بر حق نیستید» سوره مائده، آیه ۶۸.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۲۱
- ↑ «و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «سپس از او روی گرداندند و گفتند: آموزش دیدهای دیوانه است» سوره دخان، آیه ۱۴.
- ↑ «و خوب میدانیم که آنان میگویند: جز این نیست که بشری به او آموزش میدهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او میبندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.
- ↑ «بلکه میگویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم» سوره طور، آیه ۳۰.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۲۱
- ↑ قرآن این واقعه را در سوره نور آیات ۱۱- ۲۱ بیان کرده و ضمن آنکه با سازندگان این توطئه به شدت برخورد کرده و وعده عذاب داده است. به افراد سادهدل و زودباور و آنان که ناخودآگاه تحت تأثیر القاهای شیطانی منافقان آن را منتشر کردهاند، توصیه میکند هشیار باشند و هرگز به دامن این نوع توطئهها نیفتند و....
- ↑ ر.ک: نسائی، خصائص، ص۶۸، ح۳۸ و نیز ر.ک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳۲، ص۴۱، ح۱۹۲۸۷؛ حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۳، ص۱۲۵؛ مناقب خوارزمی، ص۳۲۷، ح۳۲۸؛ القول المسدد، ص۲۸.
- ↑ ر.ک: نسائی، خصائص، ص۷۱-۷۰، ح۴۰ و نیز ر.ک: ابن ابیحاتم، کتاب السنة لابن ابی عاصم، ص۵۹۵، ح۱۳۸۴؛ حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۳، ص۱۱۶-۱۱۷؛ کوفی، مناقب امیرالمؤمنین علی(ع)، ج۲، ص۴۵۸، ح۹۵۴ و ص۴۶۹، ح۹۵۶؛ مسند شاشی، ج۱، ص۱۲۶، ح۶۳؛ شیخ مفید، امالی، ص۵۵، ح۲.
- ↑ مانند این ماجرا که سعد بن ابی وقاص نقل میکند: «نزد پیامبر خدا(ص) با گروهی نشسته بودیم، چون علی(ع) وارد شد، دیگران بیرون رفتند (حضرت رسول(ص) به دیگران فرمود: بیرون روید) چون بیرون آمدند، یکدیگر را سرزنش کردند و گفتند: به خدا سوگند! روا نیست ما را بیرون کند و وی را بپذیرد، پس برگشتند و داخل شدند، آنگاه رسول خدا(ص) فرمود: «به خدا سوگند! من از پیش خود او را وارد و شما را بیرون نکردم، بلکه خدا او را وارد و شما را بیرون کرد». ر.ک: نسائی، خصائص، ص۶۹، ح۳۹؛ مسند بزار، ج۴، ص۳۴، ح۱۱۹۵؛ ابونعیم اصفهانی، تاریخ أصبهان، ج۲، ص۱۴۷، ح۱۳۲۸ و....
- ↑ بررسی روحبات قبیله قریش و در پی آن، موضعگیریهای آنان در عصر رسالت و پس از آن برای درک بسیاری از حوادث صدر اسلام کارساز خواهد بود و مجال دیگر میطلبد، برای نمونه ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۷۲، ۱۹۲ و نیز رک: نسائی، خصائص، ص۹۰، ح۶۰.
- ↑ مانند توطئه قتل رسول خدا(ص) پس از بازگشت از غزوه تبوک، ر.ک: بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح مع فتح الباری، کتاب فضائل الصحابة، باب مناقب عمار و حذیفه، ج۷، ص۹۰، ح۳۷۴۳ و نیز: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲، ص۶۹-۷۰.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ج۴، ص۳۹ و ۸۵؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۲۵۹-۱۲۵۸؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۹۳؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۲۹.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ج۵، ص۱۷۹؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۳۱۷؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۲۹.
- ↑ ر.ک: ابن ابی طیفور، ص۳۲.
- ↑ ر.ک: نسائی، خصائص، ص۷۶، ح۴۴؛ کوفی، مناقب امیر المؤمنین علی(ع)، ج۱، ص۵۱۸، ح۴۶۰.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۹، ح۴ و ص۲۹۲- ۲۹۵، ح۲ و نیز ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۴، ح۱۳۱۵.
- ↑ ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل، ص۲۵۵، ح۲۴۹؛ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۸۲؛ محمودی، ترتیب الأمالی، ج۴، ص۱۴۱، ح۱۶۹۹.
- ↑ ابن طاووس آن را از محمد بن اسحاق بن ابراهیم از ابن عباس چنین نقل میکند: لما أمر الله(ص) بأن يقوم بغدير خم فيقول في علي ما قال، قال: أي رب، إن قريشاً حديثوا عهد بالجاهلية و متى أفعل هذا يقولوا فعل بابن عمه كذا و كذا فلما قضى حجه رجع إليه جبرائيل(ع) فقال: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ﴾؛ چون خداوند به پیامبرش دستور داد در غدیرخم آنچه درباره علی(ع) است، بگوید، پیامبر به خدا عرض کرد: پروردگار من، فریش به زمان جاهلیت نزدیک است و اگر به این کار اقدام کنم، میگویند درباره پسر عموی خود، چنین میکند؛ پس چون رسول خدا(ص) حج گزاردند، جبرائیل به نزد ایشان آمده و گفت: ای رسول، آنچه بر تو نازل شده تبلیغ کنن.»... ابن طاووس، سعد السعود، ص۱۴۲. ابن طاووس میگوید: مسعود بن ناصر سجستانی در کتاب الدرایة نیز با سند خود از ابن عباس این حدیث را نقل کرده است. وی در کتاب تفسیر ابو اسحاق ابراهیم بن احمد فقیه قزوینی نیز از محمد بن علی بن الحسین (امام باقر(ع)) این روایت را آورده است. ر.ک: ابن طاووس، سعد السعود، ص۱۴۳-۱۴۵.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ جوینی، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۲، ح۲۵۰.
- ↑ درباره شرح حال ابن عقده، ر.ک: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج، ص۱۴-۲۳.
- ↑ ابن عقده، کتاب الولایة، ص۱۹۸- ۱۹۹، ح۳۱، و به همین مضمون ص۲۵۳-۲۵۴، ح۹۵.
- ↑ ابن طاووس، سعد السعود، ص۱۴۴- ۱۴۵.
- ↑ «خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۲۲
- ↑ «و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنْكَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که از پیامبران پیمان گرفتیم و (نیز) از تو و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم و از آنها پیمانی استوار گرفتیم» سوره احزاب، آیه ۷.
- ↑ ﴿فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ﴾ «و مبادا تو برخی از آنچه را بر تو وحی شده است کنار نهی و دل از آن تنگ داری از آن رو که میگویند: «چرا بر او گنجی فرو فرستاده نمیشود یا فرشتهای همراه وی نمیآید؟» تو، تنها بیمدهندهای و خداوند بر هر چیزی مراقب است» سوره هود، آیه ۱۲؛ ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ «ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی میکنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲؛ ﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ بَلَاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «بنابراین شکیبا باش همانگونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه که آنان روزی که آنچه را وعدهشان دادهاند بنگرند، چنانند که گویی جز ساعتی از یک روز (در جهان) درنگ نکردهاند، این، پیامرسانی است؛ پس آیا جز بزهکاران نابود میگردند؟» سوره احقاف، آیه ۳۵.
- ↑ ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾ «و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمیبرند میگویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بیگمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ میهراسم» سوره یونس، آیه ۱۵.
- ↑ ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجامیافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا﴾ «ای مؤمنان! به خانههای پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بیآنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار میدهد و از شما شرم میدارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمیکند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پردهای بخواهید، این برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزهتر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.
- ↑ ﴿فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ﴾ «پس به زودی میبینی و خواهند دید» سوره قلم، آیه ۵.
- ↑ امام صادق(ع) درباره این آیه میفرماید: «خداوند برای پیامبرش وظیفهای مقرر کرد که برای هیچ کس مقرر نکرده است؛ برایشان تکلیف کرد اگر کسی یافت نشود ایشان را همراهی کند، به تنهایی وارد کار شود و این تکلیفی است که هیچ کس پیش از پیامبر و پس از ایشان، مکلف به آن نیست» (کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۷۴، ح۴۱۴).
- ↑ «در راه خداوند نبرد کن! تو را جز به (وظیفه) خویش مکلّف نکردهاند و مؤمنان را (نیز به نبرد) ترغیب کن» سوره نساء، آیه ۸۴.
- ↑ «همان کسانی که پیامهای خداوند را میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا نمیترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.
- ↑ «کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۶، و نیز ر.ک: خطبه ۱، قسمت ۳۷.
- ↑ نهج البلاغه، غریب کلامه، رقم ۹ و نیز ر.ک: خطبه ۱۹۲، قسمت ۲۶.
- ↑ «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
- ↑ ﴿لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ﴾ «خداوند سخن آن کسان را که گفتند: خداوند تهیدست است و ما توانگریم شنیده است؛ به زودی آنچه را گفتهاند و اینکه پیامبران را ناروا میکشتند مینویسیم و میگوییم: عذاب آتش سوزان را بچشید» سوره آل عمران، آیه ۱۸۱؛ ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا﴾ «آنگاه برای پیمانشکنی آنان و کفر ورزیدنشان به آیات خداوند و کشتن پیامبران به ناحق (لعنتشان کردیم) و (نیز برای این) گفتارشان که: دلهای ما در پوششهایی است- (در حالی که چنین نیست) بلکه برای کفرشان خداوند بر آن (دل)ها مهر نهاد، پس جز اندکی ایمان نمیآو» سوره نساء، آیه ۱۵۵.
- ↑ «و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشتهاند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمیرساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۲۸
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ کلینی، الکافی، کتاب الحجة، باب ما نص الله عزوجل و رسوله علی الأئمة(ع) واحدا واحدا، ج۱، ص۲۸۹، ح۴ و ص۲۹۰، ح۶؛ و نیز ر.ک: ابن عقده، کتاب الولایة، ص۱۹۸، ح۳۱؛ و به همین مضمون ر.ک: حموئی، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۴، ح۲۵۰، باب ۵۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۹۰، ح۶.
- ↑ ابن طاوس، الیقین، ص۳۷۲، باب ۱۲۲.
- ↑ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۲، ح۱۳۱۲؛ و نیز ر.ک: طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۳۴۲.
- ↑ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۳، ح۱۳۱۴.
- ↑ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۲، ح۱۳۱۳ و ص۶۴، ح۱۳۱۵ و ص۶۵، ح۱۳۱۶.
- ↑ تفسیر [المنسوب ب] القمی، ج۱، ص۱۷۱ -۱۷۵ و ص۲۸۹، ح۴، و ص۲۹۵؛ ج۲، ص۲۰۱.
- ↑ ر.ک: محمودی، ترتیب الامالی، ج۴، ص۱۴۱، ح۱۶۹۹.
- ↑ صدوق، الامالی، ص۴۰۰؛ ترتیب الامالی، ج۴، ص۲۵۱، ح۱۸۴۰؛ و نیز ر.ک: تفسیر فرات کوفی، ص۱۸۰- ۱۸۱، ح۲۳۲؛ کوفی مناقب امیرالمؤمنین(ع)، ج۱، ص۱۴۱- ۱۳۹، ح۷۸.
- ↑ طوسی (شیخ طوسی)، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۴۴.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۶۶ - ۸۶.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۳۱
- ↑ ذهبی در تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۱۰، رقم ۷۲۸ و ابن کثیر در البدایة و النهایة، ج۶ (جزء ۱۱) ص۱۴۶ از این کتاب یاد کردهاند.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان.».. سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ به نقل از بیاضی (م. ۸۷۷)، الصراط المستقیم، ج۱، ص۳۰۱ و نیز، امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۲۴؛ ابن طاووس نیز از کتاب نورالهدی، تألیف حسن بن ابی طاهر احمد جاوابی (که نزد ابن طاووس بوده) چنین نقل میکند: ابوالمفضل محمد بن عبدالله الشيباني قال: أخبرنا ابوجعفر محمد بن جرير طبري... عن زيد بن ارقم: لما نزل النبي بغدير خم... ر.ک: ابن طاووس، الیقین، ص۵۷۸، باب ۲۹. باز قاسم بن ابراهیم الرسی از پیشوایان زیدیه در قرن سوم با سند خود از زید بن ارقم همین مضمون را آورده است (ر.ک: الرسی، الکامل المنیر، ص۸۴).
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ رازی، ابن ابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۲، ح۶۶۰۹ و به نقل از وی، سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۷. سیوطی آن را از قول ابن ابیحاتم چنین نقل کرده است: نزلت هذه الآية على رسول الله(ص) يوم غدير خم في علي بن ابي طالب(ع) و نیز ر.ک: نیشابوری، غرائب القرآن (حاشیة تفسیر طبری)، ج۶، ص۱۹۴.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ ابن مردویه، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۳۹، ح۳۴۵ (گردآورنده کتاب ابن مردویه - مناقب علی بن ابی طالب و ما نزل من القرآن فی علی - روایات این کتاب را از مصادر گوناگون جمعآوری کرده است، از جمله این روایت را به نقل از سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۷ آورده است. شایان ذکر است که ابوبکر احمد بن موسی ابن مردویه اصفهان در نگاه رجال شناسان با اوصافی بیمانند توصیه شده است مانند شمس الدین محمد ذهبی (م.۷۴۸ق) که به نقل از ابوبکر ذکوانی اصفهان درباره وی مینویسد: «وی بزرگتر از آن است که به شخصیت، دانش، سیره و فضل او راه پیدا کنیم و در وثاقت و کثرت حدیث، مشهورتر از آن است که حدیثش را توصیف نماییم. خود ذهبی نیز از وی با عنوان الحافظ المجود العلامة... و كان من فرسان الحديث فهماً يقظاً متقناً... یاد میکند» (ر.ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۳۰۸-۳۱۰، رقم ۱۸۸)؛ شوکانی، فتح القدیر، ج۲، ص۶۰؛ آلوسی، روح المعانی، ج۶، ص۱۷۲.
- ↑ ابونعیم اصفهانی، النور المشتعل، ص۸۶، ح۱۶.
- ↑ واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص۲۰۴، ح۴۰۳ و به نقل از وی، ر.ک: نصیبی شافعی، مطالب السؤول، ص۸۰؛ عینی، عمدة القاری، ج۱۸، ص۲۰۶؛ ابن صباغ، الفصول المهمة، ج۱، ص۲۴۵؛ قندوزی، ینابیع المودة، ج۱، ص۱۱۹، باب ۳۹.
- ↑ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۰، ح۲۴۴.
- ↑ ابن عساکر، ترجمة الامام علی من تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۱۵، ح۵۸۸ و ص۸۶، ح۵۸۹ و به نقل از وی: ر.ک: سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۱۱۷؛ شوکانی، فتح القدیر، ج۲، ص۶۰.
- ↑ نیشابوری، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج۶، ص۱۹۴.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ این حدیث در امالی محاملی به روایت ابن یحیی البیع به صورت ناقص از عبدالله بن ابی لیلی انصاری، نقل شده است (محاملی، امالی، ص۱۶۲، ح۱۳۳)؛ علامه امینی به نقل از شیخ ابراهیم و صابی در کتاب الاکتفاء از محاملی این حدیث را از ابن عباس به طور کامل نقل کرده است (امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۲۶).
- ↑ امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۲۶ به نقل از کتاب شیرازی ما نزل من القرآن في امير المؤمنين حاکم حسکانی به این کتاب سند داشته و از آن زیاد نقل میکند.
- ↑ ابن مردویه، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۴۰، ح۳۴۹ به نقل از اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۱۸.
- ↑ ثعلبی، الکشف و البیان، ج۴، ص۹۲ و به نقل از وی: ابن طاووس، الطرائف، ج۱، ص۱۵۲، ح۲۳۴.
- ↑ سجستانی، به نقل از ابن طاووس، الطرائف، ج۱، ص۱۲۱، ح۱۸۴ و ۱۸۵.
- ↑ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۳۹، ح۲۴۰ و ص۲۵۱، ح۲۴۵ و ص۲۵۵، ح۲۴۹ و ح۲۵۰ به نقل از وی؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۳۴۴؛ فخر رازی و آلوسی نیز به «ابن عباس» این نسبت را دادهاند، ر.ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۹-۵۰؛ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۸۲ و ابن طاووس هم مضمون این حدیث را از محمد بن اسحاق بن ابراهیم و نیز مسعود بن ناصر سجستانی نقل کرده است، ر.ک: ابن طاووس، سعد السعود، ص۱۴۲-۱۴۳ باز در تفسیر الحبری (حسین بن حکم حبری م. ۲۸۶ق) به نقل از ابن عباس این حدیث نقل شده است. ر.ک: تفسیر الحبری، ص۲۶۲، ح۲۴ و یحیی بن حسین شجری هم از طریق حبری آن را نقل کرده است، ر.ک: ابن شجری (م ۴۷۹ق)، کتاب الامالی (معروف به الاعمالی الخمیسیة)، ج۱، ص۱۴۵.
- ↑ الرسعنی الحنبلی، به نقل از: اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۲۵.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ ابن مردویه، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۳۹، ح۳۴۶ به نقل از: سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۱۱۷؛ شوکانی، فتح القدیر، ج۲، ص۶۰؛ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۸۲؛ اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۱۹ و حلی، کشف الیقین، ص۳۸۰، ح۳۶۱. شایان ذکر است تعبیر كنا نقرأ كذا: «چنین قرائت میکردیم» به معنای چنین تفسیر میکردیم و تعلیم میدادیم است. برای توضیح بیشتر، ر.ک: نجارزادگان (محمدی)، سلامة القرآن من التحریف، ص۵۶ - ۵۴.
- ↑ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۵، ح۲۴۹.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان.».. سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «و اگر نکنی پیام او را نرساندهای» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۴۹، ح۲۴۴.
- ↑ حموئی، فرائد السمطین، ج۱، ص۱۵۸، ح۱۲۰.
- ↑ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۲، ح۲۴۷.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۹-۵۰؛ ثعلبی نیز بخشی از این حدیث را نقل کرده است (ثعلبی، الکشف و البیان، ج۴، ص۹۲).
- ↑ به نقل از: قندوزی، ینابیع المودة، ج۲، ص۲۴۹، ح۶۹۹، مرحوم میرحامد حسین هندی در کتاب عبقات الانوار به شرح حال سید علی همدانی به نقل از عبدالرحمن بن احمد الجامی و دیگران پرداخته است (ر.ک: هندی، عبقات الانوار، ج۱۰، ص۳۳۴).
- ↑ به نقل از: امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۳۵. درباره شرح حال سید عبدالوهاب بخاری (ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۲۸۴).
- ↑ ثعلبی، الکشف والبیان، ج۴، ص۹۲ و به نقل از روی قندوزی، ینابیع المودة، ج۱، ص۱۱۹، باب ۳۹.
- ↑ در خطبه مشهور زهرای مرضیه(س) نیز به این نکته اشاره شده که از امام علی(ع) به خاطر شمشیر برندهاش و یورش سهمگین و خشم الهیاش... انتقام گرفته و وی را از حق خود محروم کردند (ر.ک: ابن ابی طیفور، بلاغات النساء، ص۳۲).
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۴، ح۲۴۸؛ محمد بن سلیمان کوفی - از دانشمندان قرن چهارم - که زیدی مذهب است، با سندهای متعدد مضمون این حدیث را نقل کرده است (ر.ک: کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنین(ع)، ج۱، ص۱۶۳، ح۷۸ و ص۲۰۱، ح۱۰۱؛ ج۲، ص۲۲۶، ح۸۶۶ و ص۲۲۸، ح۸۶۸ و ص۲۷۰، ح۹۰۸).
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب. ج۱۲، ص۴۹-۵۰.
- ↑ عینی، عمدة القاری، ج۱۸، ص۲۰۶.
- ↑ به نقل از ابن طاووس، الیقین، ص۳۴۹، باب ۱۲۷.
- ↑ نطنزی، خصائص العلویة علی جمیع البریة، به نقل از: امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۳۰.
- ↑ به نقل از ابن طاووس، الیقین، ص۲۱۲، باب ۵۸، از کتاب التنزیل تألیف ابو بکر محمد بن ابی الثلج، در تفسیر الحبری نیز این حدیث با سند وی نقل شده است (ر.ک: الحبری، تفسیر الحبری، ص۲۸۵، ح۴۱).
- ↑ ابونعیم اصفهانی، النور المشتعل من کتاب ما نزل من القرآن فی علی، ص۸۶، ح۱۶؛ یحیی بن الحسن - معروف به ابن بطریق (م.۶۰۰ق) - و علامه حلی (م. ۷۲۶ق) این حدیث را به نقل از ابونعیم نقل کردهاند (ر.ک: حلی، کتاب خصائص الوحی المبین، ص۵۳، ح۲۱؛ حلی، منهاج الکرامة، ص۱۱۷).
- ↑ زید بن علی، تفسیر غریب القرآن، ص۱۸۳.
- ↑ ابن مردویه، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۴۰، ح۲۴۸ به نقل از اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۱۷.
- ↑ ابن مردویه، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۴۰؛ به نقل از: شیرازی ایجی، احمد، توضیح الدلائل، مخطوط، ورق ۱۵۷.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۷؛ رازی، ابن ابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۳، ح۶۶۱۲.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۷؛ رازی، ابن ابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۳، ح۶۶۱۲؛ و نیز ر.ک: تفسیر سفیان ثوری، ص۱۰۴۱، ح۲۵۶؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۷. در سند این حدیث در تمام مصادر آن فردی مجهول از مجاهد ابن حدیث را نقل کرده است.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۶.
- ↑ ثعلبی، الکشف والبیان، ج۴، ص۹۷.
- ↑ واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص۲۰۴، ح۴۰۲.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۳۵۲.
- ↑ «خواهندهای عذابی رخدهنده را خواست * که از آن کافران است، بیآنکه بازدارندهای داشته باشد * از سوی خداوند دارنده پایگاهها (ی بلند)» سوره معارج، آیه ۱-۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۳۵۲؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۱، ح۱۰۳۰ و ۱۰۳۱ و مصادری دیگر که پس از این ملاحظه خواهید کرد.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۷.
- ↑ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۱، ح۱۰۳۰، ۱۰۳۱ و به نقل از وی، طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۳۰ و نیز ر ک: ابن ماهمیار، به نقل از: بحرانی، البرهان، ج۴، ص۳۸۲؛ ثعلبی، الکشف والبیان، ج۱۰، ص۳۵.
- ↑ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۲، ح۱۰۳۲.
- ↑ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۳-۳۸۴، ح۱۰۳۳. بر اساس بررسی علامه امینی، سند این حدیث از نظر خود اهل سنت صحیح و تمام رجال آن ثقات میباشند (ر.ک: امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۶۳).
- ↑ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۵، ح۱۰۳۴.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۶۰، به نقل از غریب القرآن ابوعبید هروی، علامه امینی میگوید: «کراجکی این شخص را به نام حسین بن محمد خارقی، معرفی کرده است».
- ↑ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۴، ح۱۰۳۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۸، ص۵۷ - ۵۸، ح۱۸. حلبی نیز در سیره خود از حضور این شخص در مسجد مدینه خبر میدهد، ر.ک: حلبی، السیرة الحلبیة، ج۳، ص۲۷۴ به نقل از امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۷۳ و همین طور سبط ابن جوزی (ر.ک: تذکرة الخواص، ص۳۰). برخی نیز از قتل وی در بطحای مکه خبر میدهند (ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۲، ح۱۰۳۲)؛ شاید برخورد حارث بن عمرو فهری با پیامبر خدا(ص) در مدینه بود، ولی پس ارتداد و خروج از مدینه در بطحای مکه گرفتار عذاب میشود.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۲۲، ح۴۷. علامه مجلسی پس از آنکه سند این حدیث را ضعیف میشمرده، این روایات را از باب تأویل آیه دانسته است (مجلسی، مرآة العقول، ج۵، ص۶۱).
- ↑ مانند نفرین پیامبر خدا(ص) درباره قریش که فرمود: «خدایا آنان را به قحطی هفت ساله مانند قحطی زمان یوسف گرفتار کن» و آنان هشت سال گرفتار گرسنگی و قحطی شدند، به گونهای که لاشهها را میخوردند». ر.ک: صحیح مسلم، ج۵، ص۳۴۲، ح۳۹ «کتاب القیامة و الجنة و النار» و نیز، ر.ک: صحیح بخاری، ج۴، ص۱۷۳، ح۴۴۱۶.
- ↑ برای توضیح بیشتر، ر.ک: امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۶۰-۴۷۱.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۳۲-۱۴۳