نفاق در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


==معنای [[نفاق]]==
==معنای [[نفاق]]==
*[[نفاق]] از ریشۀ "نفق" به معنای پوشیده و [[پنهان]] داشتن است. این ماده در زبان [[عربی]] معانی متعددی دارد از جمله: فانی شدن، از میان رفتن، و [[فرورفتن]] و بر آمدن<ref>ر.ک: العین‌، ج۵، ص۱۷۷؛ مختار الصحاح‌، ج۴، ص۱۵۶۰؛ القاموس المحیط، ج۳، ص۲۸۶؛ تاج العروس‌، ج۱۳، ص۴۶۳.</ref>. برخی لغت‌شناسان در تعریف [[نفاق]] گفته‌اند: عبارت از این است که [[آدمی]] از یک در به [[دین خدا]] درآید و از در دیگر برون [[رود]]<ref>ر.ک: مفردات راغب‌، ۵۰۲.</ref> و در اصطلاح به معنای تفاوت در ظاهر و [[باطن]] است<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۹.</ref>. به کسی که [[نفاق]] در [[دل]] دارد [[منافق]] می‌‌گویند. "[[نفاق]]" اصطلاحی [[قرآنی]] است و پیش از [[اسلام]] هیچ گاه بدین معنا به کار نرفته است. [[مردم]] [[عرب]] پیش از [[اسلام]] این کلمه را در معنای لغوی آن به کار می‌برده‌اند<ref>ر.ک: النهایة فی غریب الحدیث‌، ج۵، ص۹۸؛ لسان العرب‌، ۳۹۵۳۱۰؛ المیزان‌، ج۱۹، ص ۲۷۸.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۵ـ۴۴۶.</ref> نظریۀ مشهور [[شیعه]] این است که [[نفاق]]، عبارت از [[پنهان]] داشتن [[کفر]] و اظهار [[اسلام]] است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶.</ref>.  
[[نفاق]] از ریشۀ "نفق" به معنای پوشیده و [[پنهان]] داشتن است. این ماده در زبان [[عربی]] معانی متعددی دارد از جمله: فانی شدن، از میان رفتن، و [[فرورفتن]] و بر آمدن<ref>ر.ک: العین‌، ج۵، ص۱۷۷؛ مختار الصحاح‌، ج۴، ص۱۵۶۰؛ القاموس المحیط، ج۳، ص۲۸۶؛ تاج العروس‌، ج۱۳، ص۴۶۳.</ref>. برخی لغت‌شناسان در تعریف [[نفاق]] گفته‌اند: عبارت از این است که [[آدمی]] از یک در به [[دین خدا]] درآید و از در دیگر برون [[رود]]<ref>ر.ک: مفردات راغب‌، ۵۰۲.</ref> و در اصطلاح به معنای تفاوت در ظاهر و [[باطن]] است<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۹.</ref>. به کسی که [[نفاق]] در [[دل]] دارد [[منافق]] می‌‌گویند. "[[نفاق]]" اصطلاحی [[قرآنی]] است و پیش از [[اسلام]] هیچ گاه بدین معنا به کار نرفته است. [[مردم]] [[عرب]] پیش از [[اسلام]] این کلمه را در معنای لغوی آن به کار می‌برده‌اند<ref>ر.ک: النهایة فی غریب الحدیث‌، ج۵، ص۹۸؛ لسان العرب‌، ۳۹۵۳۱۰؛ المیزان‌، ج۱۹، ص ۲۷۸.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۵ـ۴۴۶.</ref> نظریۀ مشهور [[شیعه]] این است که [[نفاق]]، عبارت از [[پنهان]] داشتن [[کفر]] و اظهار [[اسلام]] است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶.</ref>.  
==[[نفاق]] در [[قرآن]] و [[روایات]]==
==[[نفاق]] در [[قرآن]] و [[روایات]]==
*پدیدۀ [[نفاق]] و [[منافق]] در لابه‌لای [[آیات]] یازده [[سوره]] از [[قرآن کریم]] و یک سورۀ مستقل به نام سورۀ منافقون مطرح شده است. همچنین در [[بیان]] [[اهل بیت]]{{ع}} مورد توجه خاص قرار گرفته است. این امر نشان از نقش گستردۀ این رذیلۀ [[اخلاقی]] در [[تخریب]] شخصیت فرد [[منافق]] و انسان‌های پیرامون او و [[جامعه]] دارد. [[امام علی]]{{ع}} از قول [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: «من بر امتم نه از [[مؤمن]] ترسم و نه از [[مشرک]]. اما [[مؤمن]] پس [[خداوند]] او را به [[برکت]] ایمانش نگه دارد و اما [[مشرک]] پس [[خداوند]] او را به سبب شرکش نابود سازد. ولی من بر شما از [[منافق]] ترسانم که زبانش برخلاف قلبش گوید. آنچه را‌شناسید بر زبان رانَد و به آنچه ناخوش دارید عمل کند»<ref>{{متن حدیث|إِنِّی لَا أَخَافُ عَلَی أُمَّتِی مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِکاً أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِیمَانِهِ وَ أَمَّا الْمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْکِهِ وَ لَکِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللِّسَانِ یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ یَفْعَلُ مَا تُنْکِرُون}}؛‏ نهج البلاغه، نامۀ.۲۷</ref>. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در روایتی دیگر، شدیدترین خطری که [[امت]] را تهدید می‌کند، [[لغزش]] [[عالمان]] و [[استدلال]] [[منافقان]] به [[قرآن]] (برای توجیه منویات خویش) و مطامع [[دنیوی]] اعلام می‌کند. [[امام علی]]{{ع}} در تمثیلی زیبا مَثَل [[منافق]] را مَثَل هندوانۀ بوجهل می‌داند که ظاهرش سبز ولی مزه‌اش تلخ است<ref>{{متن حدیث|مَثَلُ الْمُنَافِقِ کَالْحَنْظَلَةِ الْخَضِرَةِ أَوْرَاقُهَا الْمُرِّ مَذَاقُهَا}}؛ غررالحکم، ۲.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۱.</ref>
 
*[[قرآن]] و [[سنت]] [[نفاق]] را در سه معنا به کار برده‌اند:
پدیدۀ [[نفاق]] و [[منافق]] در لابه‌لای [[آیات]] یازده [[سوره]] از [[قرآن کریم]] و یک سورۀ مستقل به نام سورۀ منافقون مطرح شده است. همچنین در [[بیان]] [[اهل بیت]]{{ع}} مورد توجه خاص قرار گرفته است. این امر نشان از نقش گستردۀ این رذیلۀ [[اخلاقی]] در [[تخریب]] شخصیت فرد [[منافق]] و انسان‌های پیرامون او و [[جامعه]] دارد. [[امام علی]]{{ع}} از قول [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: «من بر امتم نه از [[مؤمن]] ترسم و نه از [[مشرک]]. اما [[مؤمن]] پس [[خداوند]] او را به [[برکت]] ایمانش نگه دارد و اما [[مشرک]] پس [[خداوند]] او را به سبب شرکش نابود سازد. ولی من بر شما از [[منافق]] ترسانم که زبانش برخلاف قلبش گوید. آنچه را‌شناسید بر زبان رانَد و به آنچه ناخوش دارید عمل کند»<ref>{{متن حدیث|إِنِّی لَا أَخَافُ عَلَی أُمَّتِی مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِکاً أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِیمَانِهِ وَ أَمَّا الْمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْکِهِ وَ لَکِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللِّسَانِ یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ یَفْعَلُ مَا تُنْکِرُون}}؛‏ نهج البلاغه، نامۀ.۲۷</ref>. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در روایتی دیگر، شدیدترین خطری که [[امت]] را تهدید می‌کند، [[لغزش]] [[عالمان]] و [[استدلال]] [[منافقان]] به [[قرآن]] (برای توجیه منویات خویش) و مطامع [[دنیوی]] اعلام می‌کند. [[امام علی]]{{ع}} در تمثیلی زیبا مَثَل [[منافق]] را مَثَل هندوانۀ بوجهل می‌داند که ظاهرش سبز ولی مزه‌اش تلخ است<ref>{{متن حدیث|مَثَلُ الْمُنَافِقِ کَالْحَنْظَلَةِ الْخَضِرَةِ أَوْرَاقُهَا الْمُرِّ مَذَاقُهَا}}؛ غررالحکم، ۲.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۱.</ref>
 
[[قرآن]] و [[سنت]] [[نفاق]] را در سه معنا به کار برده‌اند:
#[[نفاق]] در [[عقیده]]: گاه متعلق [[نفاق]]، [[دین]] است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶.</ref>. یعنی شخص [[منافق]] در [[دل]] [[معتقد]] به موضوعی نباشد ولی در ظاهر خود را [[معتقد]] نشان دهد. اینرا "[[نفاق]] [[اعتقادی]]" گویند. بدترین نوع [[نفاق]] اظهار [[ایمان]] به [[خداوند]] در ظاهر و نبود [[ایمان]] در [[دل]] است که از [[اقسام کفر]] به حساب می‌آید؛ زیرا افزون بر [[کفر]] [[باطنی]]، شامل رذیلت‌هایی چون [[مکر]]، [[حیله]] و [[خدعه]] نیز می‌شود. [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ}}<ref>«و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر می‌دانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی می‌کردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیک‌تر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان می‌آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷.</ref>. مراد [[قرآن]] در بیش‌تر کاربردها همین است. [[قرآن]] از این [[منافقان]] با عنوان "[[فاسقان]]" نیز یاد می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«بی‌گمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۹.</ref>
#[[نفاق]] در [[عقیده]]: گاه متعلق [[نفاق]]، [[دین]] است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶.</ref>. یعنی شخص [[منافق]] در [[دل]] [[معتقد]] به موضوعی نباشد ولی در ظاهر خود را [[معتقد]] نشان دهد. اینرا "[[نفاق]] [[اعتقادی]]" گویند. بدترین نوع [[نفاق]] اظهار [[ایمان]] به [[خداوند]] در ظاهر و نبود [[ایمان]] در [[دل]] است که از [[اقسام کفر]] به حساب می‌آید؛ زیرا افزون بر [[کفر]] [[باطنی]]، شامل رذیلت‌هایی چون [[مکر]]، [[حیله]] و [[خدعه]] نیز می‌شود. [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ}}<ref>«و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر می‌دانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی می‌کردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیک‌تر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان می‌آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷.</ref>. مراد [[قرآن]] در بیش‌تر کاربردها همین است. [[قرآن]] از این [[منافقان]] با عنوان "[[فاسقان]]" نیز یاد می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«بی‌گمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۹.</ref>
#[[نفاق]] [[اخلاقی]]: گاه متعلق [[نفاق]]، ملکات و [[فضایل اخلاقی]] است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶.</ref>، یعنی [[منافق]] در [[باطن]] متخلق به [[اخلاق]] [[ناپسند]] باشد ولی در ظاهر خود را دارای [[اخلاق پسندیده]] نشان دهد<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۹.</ref>. [[پایبندی]] به [[دین]] هنگام سخن و [[سستی]] و [[بی‌وفایی]] هنگام عمل. اینرا "[[نفاق]] [[اخلاقی]]" گویند. روایاتی پرشمار از بزرگان [[معصوم]]{{ع}} بدین معنا نظر دارند و به [[سختی]] آن را نکوهیده‌اند. [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «از میان [[مردم]] کسی نفاقش آشکارتر است که دیگران را به [[طاعت]] [[خدا]] خوانَد و خود به آن تن ندهد و از [[گناه]] [[نهی]] کند و خود از آن دور نشود»<ref>غرر الحکم‌، ۳۲۱۴.</ref>. [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمودند: «چون خشوع تن افزون‌تر از [[خشوع]] [[دل]] شود ما آن را [[نفاق]] خوانیم»<ref>{{متن حدیث|مَا زَادَ خُشُوعُ الْجَسَدِ عَلَی مَا فِی الْقَلْبِ فَهُوَ عِنْدَنَا نِفَاقٌ}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی‌، ج۲، ص۳۹۶.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۹.</ref>  
#[[نفاق]] [[اخلاقی]]: گاه متعلق [[نفاق]]، ملکات و [[فضایل اخلاقی]] است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶.</ref>، یعنی [[منافق]] در [[باطن]] متخلق به [[اخلاق]] [[ناپسند]] باشد ولی در ظاهر خود را دارای [[اخلاق پسندیده]] نشان دهد<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۹.</ref>. [[پایبندی]] به [[دین]] هنگام سخن و [[سستی]] و [[بی‌وفایی]] هنگام عمل. اینرا "[[نفاق]] [[اخلاقی]]" گویند. روایاتی پرشمار از بزرگان [[معصوم]]{{ع}} بدین معنا نظر دارند و به [[سختی]] آن را نکوهیده‌اند. [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «از میان [[مردم]] کسی نفاقش آشکارتر است که دیگران را به [[طاعت]] [[خدا]] خوانَد و خود به آن تن ندهد و از [[گناه]] [[نهی]] کند و خود از آن دور نشود»<ref>غرر الحکم‌، ۳۲۱۴.</ref>. [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمودند: «چون خشوع تن افزون‌تر از [[خشوع]] [[دل]] شود ما آن را [[نفاق]] خوانیم»<ref>{{متن حدیث|مَا زَادَ خُشُوعُ الْجَسَدِ عَلَی مَا فِی الْقَلْبِ فَهُوَ عِنْدَنَا نِفَاقٌ}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی‌، ج۲، ص۳۹۶.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۹.</ref>  
خط ۱۹: خط ۲۱:


==انواع [[نفاق]]==
==انواع [[نفاق]]==
*[[نفاق]] انواعی دارد مانند: ریاکاری و اظهار دروغین [[دوستی]]؛ [[نیکو]] جلوه دادن ظاهر اما [[صالح]] نبودن؛ نوع نخست ویژۀ روزگار [[صدر اسلام]] و نوع دوم ویژۀ روزگار متأخر و معاصر است. [[امام علی]]{{ع}} در فرازی [[راویان حدیث از پیامبر]] اکرم {{صل}} را که به عمد بر [[پیامبر]] [[دروغ]] می‌بندند در دستۀ [[منافقان]] و [[منحرف]] کنندگان از [[دین]] برمی‌شمرد: «جز این نیست که آورندۀ [[حدیث]] از چهار صورت خارج نیست و پنجمی هم ندارد: نخست منافقی که به [[ایمان]] [[تظاهر]] کند و [[اسلام]] را به خود بندد و از هیچ [[جرم]] و گناهی [[پروا]] نکند و عمداً از قول [[رسول خدا]] {{صل}} [[دروغ]] گوید. پس اگر [[مردم]] بدانند که او [[دروغ‌گو]] و [[منافق]] است از او نپذیرید و سخن او را [[تصدیق]] نکنند اما گویند او از [[یاران پیامبر]] {{صل}} است و حضرتش را دیده و از او شنیده و مستقیم از او دریافت کرده است پس از او پذیرند و به سخن او [[اعتماد]] کنند در حالی که [[خداوند]] تو را از [[منافقان]] در [[قرآن]] خبر داده و شرح حالشان را [[بیان]] کرده است. آنان پس از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} زنده ماندند و به [[پیشوایان]] [[گمراهی]] و دعوتگران به [[آتش]] و [[تباهی]] با [[دروغ]] و [[بهتان]] نزدیک شدند و [[پیشوایان]] هم به این حدیث‌فروشان دروغ‌پرداز پُست و [[مقام]] دادند تا بر پشت [[مردم]] سوارشان کردند و آنها نیز به‌وسیله آن زمام داران، [[دنیا]] را بلعیدند»<ref>نهج البلاغه، خطبۀ ۲۰۱.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۲.</ref> بنابراین ریشۀ [[نفاق]]، ستیزه‌جویی با [[حق]] و [[ترس]] و [[هراس]] از [[قدرت]] [[حکومت حق]] است. یا عواملی همانند [[طمع]] رسیدن به [[قدرت]] و فرصت‌طلبی<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶ـ۴۴۷.</ref>.
[[نفاق]] انواعی دارد مانند: ریاکاری و اظهار دروغین [[دوستی]]؛ [[نیکو]] جلوه دادن ظاهر اما [[صالح]] نبودن؛ نوع نخست ویژۀ روزگار [[صدر اسلام]] و نوع دوم ویژۀ روزگار متأخر و معاصر است. [[امام علی]]{{ع}} در فرازی [[راویان حدیث از پیامبر]] اکرم {{صل}} را که به عمد بر [[پیامبر]] [[دروغ]] می‌بندند در دستۀ [[منافقان]] و [[منحرف]] کنندگان از [[دین]] برمی‌شمرد: «جز این نیست که آورندۀ [[حدیث]] از چهار صورت خارج نیست و پنجمی هم ندارد: نخست منافقی که به [[ایمان]] [[تظاهر]] کند و [[اسلام]] را به خود بندد و از هیچ [[جرم]] و گناهی [[پروا]] نکند و عمداً از قول [[رسول خدا]] {{صل}} [[دروغ]] گوید. پس اگر [[مردم]] بدانند که او [[دروغ‌گو]] و [[منافق]] است از او نپذیرید و سخن او را [[تصدیق]] نکنند اما گویند او از [[یاران پیامبر]] {{صل}} است و حضرتش را دیده و از او شنیده و مستقیم از او دریافت کرده است پس از او پذیرند و به سخن او [[اعتماد]] کنند در حالی که [[خداوند]] تو را از [[منافقان]] در [[قرآن]] خبر داده و شرح حالشان را [[بیان]] کرده است. آنان پس از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} زنده ماندند و به [[پیشوایان]] [[گمراهی]] و دعوتگران به [[آتش]] و [[تباهی]] با [[دروغ]] و [[بهتان]] نزدیک شدند و [[پیشوایان]] هم به این حدیث‌فروشان دروغ‌پرداز پُست و [[مقام]] دادند تا بر پشت [[مردم]] سوارشان کردند و آنها نیز به‌وسیله آن زمام داران، [[دنیا]] را بلعیدند»<ref>نهج البلاغه، خطبۀ ۲۰۱.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۲.</ref> بنابراین ریشۀ [[نفاق]]، ستیزه‌جویی با [[حق]] و [[ترس]] و [[هراس]] از [[قدرت]] [[حکومت حق]] است. یا عواملی همانند [[طمع]] رسیدن به [[قدرت]] و فرصت‌طلبی<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶ـ۴۴۷.</ref>.


==زمان شکل گیری [[نفاق]]==
==زمان شکل گیری [[نفاق]]==
*در اینکه [[نفاق]] به عنوان اصطلاح [[اسلامی]] چه هنگام شکل گرفت، محل [[اختلاف]] است. نظریۀ مشهور آن است که جریان [[نفاق]] در [[مدینه]] پدید آمد و از آن هنگام رفته رفته‌ اصطلاح [[نفاق]] نمودار گشت. [[مسلمانان]] در [[مکه]] [[قوت]] و کثرت نداشتند و در آغاز راه بودند و از این رو [[مبارزه]] با [[اسلام]] [[نیازمند]] [[پنهان]] کاری نبود. عامل شکل‌گیری جریان [[نفاق]]، [[قدرت]] و هیبت [[حکومت حق]] بود که در [[مدینه]] پدید آمد. با ورود [[پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]] و [[حکومت]] یافتن [[اسلام]]، حرکت‌های پنهانی منافقانه آغاز شدند و در جنگ‌های میان [[اسلام]] و [[کفر]] بروز و نمودی بیش‌تر یافتند. [[قرآن کریم]] نیز در آیاتی پرشمار از توطئه‌ها و دسیسه‌های [[منافقان]] یاد کرده است<ref>{{متن قرآن|إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}«و (یاد کن) آنگاه را که منافقان و بیماردلان می‌گفتند: اینان را دینشان فریفته است در حالی که هر کس بر خداوند توکّل کند بی‌گمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۴۹؛ {{متن قرآن|وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ}}«و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر می‌دانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی می‌کردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیک‌تر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان می‌آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷ و....</ref>. بنابراین ریشۀ [[نفاق]]، ستیزه‌جویی با [[حق]] و [[ترس]] و [[هراس]] از [[قدرت]] [[حکومت حق]] است یا عواملی همانند [[طمع]] رسیدن به [[قدرت]] و فرصت‌طلبی<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶ـ۴۴۷.</ref>.  
در اینکه [[نفاق]] به عنوان اصطلاح [[اسلامی]] چه هنگام شکل گرفت، محل [[اختلاف]] است. نظریۀ مشهور آن است که جریان [[نفاق]] در [[مدینه]] پدید آمد و از آن هنگام رفته رفته‌ اصطلاح [[نفاق]] نمودار گشت. [[مسلمانان]] در [[مکه]] [[قوت]] و کثرت نداشتند و در آغاز راه بودند و از این رو [[مبارزه]] با [[اسلام]] [[نیازمند]] [[پنهان]] کاری نبود. عامل شکل‌گیری جریان [[نفاق]]، [[قدرت]] و هیبت [[حکومت حق]] بود که در [[مدینه]] پدید آمد. با ورود [[پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]] و [[حکومت]] یافتن [[اسلام]]، حرکت‌های پنهانی منافقانه آغاز شدند و در جنگ‌های میان [[اسلام]] و [[کفر]] بروز و نمودی بیش‌تر یافتند. [[قرآن کریم]] نیز در آیاتی پرشمار از توطئه‌ها و دسیسه‌های [[منافقان]] یاد کرده است<ref>{{متن قرآن|إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}«و (یاد کن) آنگاه را که منافقان و بیماردلان می‌گفتند: اینان را دینشان فریفته است در حالی که هر کس بر خداوند توکّل کند بی‌گمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۴۹؛ {{متن قرآن|وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ}}«و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر می‌دانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی می‌کردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیک‌تر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان می‌آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷ و....</ref>. بنابراین ریشۀ [[نفاق]]، ستیزه‌جویی با [[حق]] و [[ترس]] و [[هراس]] از [[قدرت]] [[حکومت حق]] است یا عواملی همانند [[طمع]] رسیدن به [[قدرت]] و فرصت‌طلبی<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶ـ۴۴۷.</ref>.  
==ویژگی‌های [[منافقان]]==
==ویژگی‌های [[منافقان]]==
===ویژگی‌های [[اعتقادی]] و [[سیاسی]] [[منافقان]] ===
===ویژگی‌های [[اعتقادی]] و [[سیاسی]] [[منافقان]] ===
*ویژگی‌های [[منافقان]] [[اعتقادی]] و [[سیاسی]] عبارتند از:
ویژگی‌های [[منافقان]] [[اعتقادی]] و [[سیاسی]] عبارتند از:
#[[شک و تردید]]: [[منافقان]] از آن رو که از نظر [[فکری]] و [[اعتقادی]] به [[یقین]] و [[علم]] نرسیده‌اند، در وادی [[حیرت]] و دو دلی سرگردان‌اند<ref>{{متن قرآن|مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَلَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا}}«میان آن (دو گروه) سرگردان مانده‌اند، نه با اینانند نه با آنان و هر که را خداوند در گمراهی وانهد هرگز برای او راهی نخواهی یافت» سوره نساء، آیه ۱۴۳؛ {{متن قرآن|لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}«همواره بنیانی که بنا نهاده‌اند مایه تردید در دل‌های آنان است تا آنکه دل‌های آنها پاره‌پاره گردد و خداوند، دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۱۱۰.</ref> و در پی [[فریب]] دیگران‌اند. اما از نظر [[قرآن کریم]] آنان در [[حقیقت]] خود را می‌فریبند<ref>{{متن قرآن|يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ}}«با خداوند و با کسانی که ایمان دارند فریب می‌ورزند در حالی که جز خود را نمی‌فریبند و در نمی‌یابند» سوره بقره، آیه ۹؛ {{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا}}«بی‌گمان منافقان، با خداوند نیرنگ می‌بازند و او نیز با آنان تدبیر می‌کند  و (اینان) چون به نماز ایستند با گران‌جانی  می‌ایستند، برابر مردم ریا می‌ورزند و خداوند را جز اندکی یاد نمی‌کنند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نیز بر این ویژگی اشاره فرموده است: «[[منافق]] نیرنگباز و زیانبار و دودل است»<ref>غرر الحکم‌، ج۱ ص۳۴۰.</ref>؛ «عمل [[منافق]] همراه با [[شک و تردید]] است»<ref>غررالحکم، ج۲ ص۵۱۶؛ غرر الحکم، ص۱.</ref>؛<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۰.</ref> «به [[راستی]] که [[مؤمن]] یقینش به [[خدا]] و [[قیامت]] در کارش دیده می‌شود و [[منافق]] انسانی شکاک است و [[شک]] او در کردارش هویداست»<ref>غررالحکم، ج۱، ص۲۳۴.</ref>.  
#[[شک و تردید]]: [[منافقان]] از آن رو که از نظر [[فکری]] و [[اعتقادی]] به [[یقین]] و [[علم]] نرسیده‌اند، در وادی [[حیرت]] و دو دلی سرگردان‌اند<ref>{{متن قرآن|مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَلَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا}}«میان آن (دو گروه) سرگردان مانده‌اند، نه با اینانند نه با آنان و هر که را خداوند در گمراهی وانهد هرگز برای او راهی نخواهی یافت» سوره نساء، آیه ۱۴۳؛ {{متن قرآن|لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}«همواره بنیانی که بنا نهاده‌اند مایه تردید در دل‌های آنان است تا آنکه دل‌های آنها پاره‌پاره گردد و خداوند، دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۱۱۰.</ref> و در پی [[فریب]] دیگران‌اند. اما از نظر [[قرآن کریم]] آنان در [[حقیقت]] خود را می‌فریبند<ref>{{متن قرآن|يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ}}«با خداوند و با کسانی که ایمان دارند فریب می‌ورزند در حالی که جز خود را نمی‌فریبند و در نمی‌یابند» سوره بقره، آیه ۹؛ {{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا}}«بی‌گمان منافقان، با خداوند نیرنگ می‌بازند و او نیز با آنان تدبیر می‌کند  و (اینان) چون به نماز ایستند با گران‌جانی  می‌ایستند، برابر مردم ریا می‌ورزند و خداوند را جز اندکی یاد نمی‌کنند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نیز بر این ویژگی اشاره فرموده است: «[[منافق]] نیرنگباز و زیانبار و دودل است»<ref>غرر الحکم‌، ج۱ ص۳۴۰.</ref>؛ «عمل [[منافق]] همراه با [[شک و تردید]] است»<ref>غررالحکم، ج۲ ص۵۱۶؛ غرر الحکم، ص۱.</ref>؛<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۰.</ref> «به [[راستی]] که [[مؤمن]] یقینش به [[خدا]] و [[قیامت]] در کارش دیده می‌شود و [[منافق]] انسانی شکاک است و [[شک]] او در کردارش هویداست»<ref>غررالحکم، ج۱، ص۲۳۴.</ref>.  
#[[علم]] بی‌عمل: [[منافق]] می‌داند، اما عمل نمی‌کند و بار [[گناه]] خویش را سنگین می‌کند. وی به جای [[نورانی]] شدن با [[نور]] [[دانش]] تنها زبان خود را به الفاظ و اصطلاحات می‌آراید. از این رو، ظاهرش عالم می‌نماید و باطنش [[جاهل]] است. [[امام علی]]{{ع}} دربارۀ این ویژگی می‌فرماید: «[[علم]] [[منافق]] بر زبان او نشسته است. اما [[علم]] [[مؤمن]] در کردارش جای گرفته است»<ref>غرر الحکم‌، ج۲، ص۴۷.</ref>؛<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۹.</ref> «او هرگز از [[دانش]] بهره‌مند نمی‌شود و آنچه از [[کمالات]] می‌داند، او را سود نمی‌بخشد، زیرا در [[مقام عمل]] قرار نمی‌گیرد»<ref>غررالحکم، ج۲، ص۷۸۶.</ref>؛<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۱.</ref>
#[[علم]] بی‌عمل: [[منافق]] می‌داند، اما عمل نمی‌کند و بار [[گناه]] خویش را سنگین می‌کند. وی به جای [[نورانی]] شدن با [[نور]] [[دانش]] تنها زبان خود را به الفاظ و اصطلاحات می‌آراید. از این رو، ظاهرش عالم می‌نماید و باطنش [[جاهل]] است. [[امام علی]]{{ع}} دربارۀ این ویژگی می‌فرماید: «[[علم]] [[منافق]] بر زبان او نشسته است. اما [[علم]] [[مؤمن]] در کردارش جای گرفته است»<ref>غرر الحکم‌، ج۲، ص۴۷.</ref>؛<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۹.</ref> «او هرگز از [[دانش]] بهره‌مند نمی‌شود و آنچه از [[کمالات]] می‌داند، او را سود نمی‌بخشد، زیرا در [[مقام عمل]] قرار نمی‌گیرد»<ref>غررالحکم، ج۲، ص۷۸۶.</ref>؛<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۱.</ref>
خط ۳۳: خط ۳۵:


===ویژگی‌های [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]] [[منافقان]] ===
===ویژگی‌های [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]] [[منافقان]] ===
*ویژگی‌های [[منافقان]] [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]] عبارتند از:
ویژگی‌های [[منافقان]] [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]] عبارتند از:
#[[پلیدی]] [[باطنی]] و [[پاکی]] ظاهری: [[منافق]] ظاهر را می‌آراید و از درون غلفت می‌ورزد؛ خود را متخلق به [[اخلاق]] [[نیک]] نشان می‌دهد و [[پلیدی]] درون را بدین طریق می‌پوشاند؛ برای این کار به [[دروغ]] و [[فریب]] دست می‌یازد و [[نیرنگ]] می‌زند؛ ابزار اصلی [[منافق]] [[دروغ]] است؛ چنان که [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «با [[دروغ]] است که [[منافقان]] خویشتن را می‌آرایند»<ref>غرر الحکم‌، ج۳، ص۲۰۷.</ref>؛ «گفتار [[منافق]] خوشایند است و کردارش رنجبار است»<ref>غرر الحکم‌، ج۲، ص۶.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۰.</ref>  
#[[پلیدی]] [[باطنی]] و [[پاکی]] ظاهری: [[منافق]] ظاهر را می‌آراید و از درون غلفت می‌ورزد؛ خود را متخلق به [[اخلاق]] [[نیک]] نشان می‌دهد و [[پلیدی]] درون را بدین طریق می‌پوشاند؛ برای این کار به [[دروغ]] و [[فریب]] دست می‌یازد و [[نیرنگ]] می‌زند؛ ابزار اصلی [[منافق]] [[دروغ]] است؛ چنان که [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «با [[دروغ]] است که [[منافقان]] خویشتن را می‌آرایند»<ref>غرر الحکم‌، ج۳، ص۲۰۷.</ref>؛ «گفتار [[منافق]] خوشایند است و کردارش رنجبار است»<ref>غرر الحکم‌، ج۲، ص۶.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۰.</ref>  
#[[چاپلوسی]]: منا‌‌فق برای رسیدن به [[قدرت]] و [[ثروت]]، [[قدر]] خویش را نیز نگاه نمی‌‌دارد و خود را پیش [[مردم]] [[خوار]] می‌‌سازد و به [[چاپلوسی]] و [[تملق]] و خو‌‌ش ز‌‌بانی می‌‌آلاید. چنان که [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «[[منافق]] به زبان [[مردم]] را شاد می‌کند. اما در [[حقیقت]] به آنان زیان می‌رساند»<ref>غرر الحکم‌، ج۲، ص۶.</ref>؛<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۰؛ دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۰.</ref>  
#[[چاپلوسی]]: منا‌‌فق برای رسیدن به [[قدرت]] و [[ثروت]]، [[قدر]] خویش را نیز نگاه نمی‌‌دارد و خود را پیش [[مردم]] [[خوار]] می‌‌سازد و به [[چاپلوسی]] و [[تملق]] و خو‌‌ش ز‌‌بانی می‌‌آلاید. چنان که [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «[[منافق]] به زبان [[مردم]] را شاد می‌کند. اما در [[حقیقت]] به آنان زیان می‌رساند»<ref>غرر الحکم‌، ج۲، ص۶.</ref>؛<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۰؛ دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۰.</ref>  
#همرنگی ظاهری با [[جماعت]]: [[منافق]] برای [[پنهان]] ساختن درون خویش، همواره به رنگ [[مردم]] در می‌‌‌‌آید و به هر جماعتی که وارد شود، همساز آن می‌گردد. این رنگارنگ بودن، [[امنیت]] او را فراهم می‌آورد. [[امام علی]] (علیه ا‌‌‌‌لسلام) بر این [[خوی]] [[ناپسند]] اشاره می‌‌کند و می‌فرماید: «[[خُلق و خوی]] [[منافق]] پیوسته دگرگون است»<ref>غرر الحکم‌، ج۴، ص۳۳۲.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۰.</ref>
#همرنگی ظاهری با [[جماعت]]: [[منافق]] برای [[پنهان]] ساختن درون خویش، همواره به رنگ [[مردم]] در می‌‌‌‌آید و به هر جماعتی که وارد شود، همساز آن می‌گردد. این رنگارنگ بودن، [[امنیت]] او را فراهم می‌آورد. [[امام علی]] (علیه ا‌‌‌‌لسلام) بر این [[خوی]] [[ناپسند]] اشاره می‌‌کند و می‌فرماید: «[[خُلق و خوی]] [[منافق]] پیوسته دگرگون است»<ref>غرر الحکم‌، ج۴، ص۳۳۲.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۰.</ref>
#سخت‌گیری بر دیگران و آسان گرفتن بر خویش: [[منافق]] [[زشتی‌ها]] و عیب‌های بزرگ‌ خود را نمی‌بیند و تنها دیگران را زیر ذره‌بین نقد می‌گیرد. بر [[مردم]] سخت می‌گیرد ولی خود را [[پاک]] می‌بیند و از پلیدی‌های خویش درمی‌گذرد. [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «[[منافق]] از خویشتن در می‌گذرد و به [[مردم]] [[طعن]] می‌زند»<ref>غرر الحکم‌، ج۲، ص۱۰۹.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۱.</ref>
#سخت‌گیری بر دیگران و آسان گرفتن بر خویش: [[منافق]] [[زشتی‌ها]] و عیب‌های بزرگ‌ خود را نمی‌بیند و تنها دیگران را زیر ذره‌بین نقد می‌گیرد. بر [[مردم]] سخت می‌گیرد ولی خود را [[پاک]] می‌بیند و از پلیدی‌های خویش درمی‌گذرد. [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «[[منافق]] از خویشتن در می‌گذرد و به [[مردم]] [[طعن]] می‌زند»<ref>غرر الحکم‌، ج۲، ص۱۰۹.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۱.</ref>
*و موارد دیگری مانند:غیبت‌کننده و سخن چین؛ [[دروغ‌گویی]]؛ [[متکبر]] و گردن‌کش در برابر سخن [[حق]]؛ سود و منفعتی از آنها [[انتظار]] نمی‌رود بلکه [[مردمان]] را به ترک [[کار خیر]] [[تشویق]] می‌کنند؛ [[خیانت‌کار]] و [[دشمن]] مردمان‌اند؛ [[بدکردار]] و [[فاسق]] و از [[هدایت الهی]] به دور؛ خود را [[عزیز]] می‌پندارند و دیگران را ذلیل؛  از روی [[کبر]] [[مردمان]] [[نیک]] را ذلیل می‌پندارند و نسبت به آنها سوءنیت دارند و آنان را به دیدۀ [[تحقیر]] می‌نگرند؛ آمران به منکر و ناهیان از معروف‌اند، دستشان را از [[انفاق]] باز می‌دارند و [[خداوند سبحان]] را از یاد برده و روی [[زمین]] به [[فسق]] و [[فجور]] مشغول‌اند و...<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۰.</ref>.
 
و موارد دیگری مانند: غیبت‌کننده و سخن چین؛ [[دروغ‌گویی]]؛ [[متکبر]] و گردن‌کش در برابر سخن [[حق]]؛ سود و منفعتی از آنها [[انتظار]] نمی‌رود بلکه [[مردمان]] را به ترک [[کار خیر]] [[تشویق]] می‌کنند؛ [[خیانت‌کار]] و [[دشمن]] مردمان‌اند؛ [[بدکردار]] و [[فاسق]] و از [[هدایت الهی]] به دور؛ خود را [[عزیز]] می‌پندارند و دیگران را ذلیل؛  از روی [[کبر]] [[مردمان]] [[نیک]] را ذلیل می‌پندارند و نسبت به آنها سوءنیت دارند و آنان را به دیدۀ [[تحقیر]] می‌نگرند؛ آمران به منکر و ناهیان از معروف‌اند، دستشان را از [[انفاق]] باز می‌دارند و [[خداوند سبحان]] را از یاد برده و روی [[زمین]] به [[فسق]] و [[فجور]] مشغول‌اند و...<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۰.</ref>.


==نحوۀ برخورد با [[منافقان]]==
==نحوۀ برخورد با [[منافقان]]==
*در نحوۀ برخورد با [[منافقان]]، [[خداوند سبحان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا}}<ref>«آنانند که آنچه را در دل دارند خداوند می‌داند؛ از آنان دوری گزین و پندشان ده و به آنان سخنی رسا که در دلشان جایگیر شود، بگوی» سوره نساء، آیه ۶۳.</ref>. بنابراین در برابر [[منافقان]] روش اعراض و [[نصیحت]] را باید پیش گرفت. هرگز نباید با آنها گشاده‌رویی کرد اما باید با [[پند]] و [[اندرز]]، [[رفتار]] مشرکانه و منافقانه را یادآور شد و با [[انذار]] آنها، [[عاقبت]] خطیر و نافرجامی را که در انتظارشان است به یادشان آورد<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۲.</ref>.
در نحوۀ برخورد با [[منافقان]]، [[خداوند سبحان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا}}<ref>«آنانند که آنچه را در دل دارند خداوند می‌داند؛ از آنان دوری گزین و پندشان ده و به آنان سخنی رسا که در دلشان جایگیر شود، بگوی» سوره نساء، آیه ۶۳.</ref>. بنابراین در برابر [[منافقان]] روش اعراض و [[نصیحت]] را باید پیش گرفت. هرگز نباید با آنها گشاده‌رویی کرد اما باید با [[پند]] و [[اندرز]]، [[رفتار]] مشرکانه و منافقانه را یادآور شد و با [[انذار]] آنها، [[عاقبت]] خطیر و نافرجامی را که در انتظارشان است به یادشان آورد<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۲.</ref>.


==منابع==
==منابع==
۲۱۸٬۸۹۰

ویرایش