ولایت تکوینی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
{{امامت}}
{{امامت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[ولایت]]''' است. "'''[[ولایت تکوینی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[ولایت]]''' است. "'''ولایت تکوینی'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ولایت تکوینی در قرآن]] | [[ولایت تکوینی در حدیث]] | [[ولایت تکوینی در کلام اسلامی]] | [[ولایت تکوینی در عرفان اسلامی]]</div>
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ولایت تکوینی در قرآن]] | [[ولایت تکوینی در حدیث]] | [[ولایت تکوینی در کلام اسلامی]] | [[ولایت تکوینی در عرفان اسلامی]]</div>
خط ۱۰: خط ۱۰:


==مقدمه==
==مقدمه==
*یکی از [[شئون]] بسیار مهم، شأنی است که در [[ادبیات]] [[کلامی]]، [[فلسفی]] و [[عرفانی]] به [[شأن]] [[ولایت تکوینی]] معروف شده است. [[پذیرش]] یا عدم [[پذیرش]] این [[شأن]] برای [[امامان]] از دیرباز مورد بحث میان [[دانشمندان]] [[امامیه]] بوده است. از‌این‌رو باید این مسئله با دقت بیشتری بررسی شود.
*یکی از [[شئون]] بسیار مهم، شأنی است که در [[ادبیات]] [[کلامی]]، [[فلسفی]] و [[عرفانی]] به [[شأن]] ولایت تکوینی معروف شده است. [[پذیرش]] یا عدم [[پذیرش]] این [[شأن]] برای [[امامان]] از دیرباز مورد بحث میان [[دانشمندان]] [[امامیه]] بوده است. از‌این‌رو باید این مسئله با دقت بیشتری بررسی شود.
*به‌نظر می‌رسد اصل این واژه، در متون [[روایی]] و [[کلامی]] پیشینه چندانی ندارد. از‌این‌رو، باید مقصود از این اصطلاح به‌خوبی روشن شود؛ چراکه ممکن است [[منکران]] این [[شأن]]، معنایی از آن در نظر داشته باشند که این معنا مورد [[پذیرش]] باورمندان نیز نباشد.
*به‌نظر می‌رسد اصل این واژه، در متون [[روایی]] و [[کلامی]] پیشینه چندانی ندارد. از‌این‌رو، باید مقصود از این اصطلاح به‌خوبی روشن شود؛ چراکه ممکن است [[منکران]] این [[شأن]]، معنایی از آن در نظر داشته باشند که این معنا مورد [[پذیرش]] باورمندان نیز نباشد.
* [[عالمان دینی]] مصادیقی برای [[شأن]] [[ولایت تکوینی]] بیان کرده‌اند.<ref>برای نمونه، ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج۹، ص۱۶۱-۱۶۳.</ref> با وجود این، به‌نظر می‌رسد می‌توان این [[شأن]] را در دو حوزه جداگانه بررسی کرد:
* [[عالمان دینی]] مصادیقی برای [[شأن]] ولایت تکوینی بیان کرده‌اند.<ref>برای نمونه، ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج۹، ص۱۶۱-۱۶۳.</ref> با وجود این، به‌نظر می‌رسد می‌توان این [[شأن]] را در دو حوزه جداگانه بررسی کرد:
# [[تفويض محدود]]: بدین معنا که [[امام]]{{ع}} یا هر کسی که چنین [[ولایتی]] دارد، [[توانایی]] [[تصرف]] در عالم [[تکوین]] را داشته باشد. [[معجزات]] [[پیامبران]] و [[کرامات]] [[امامان]] و بزرگان [[دین]] "صرف‌نظر از گستره آن" در این قسمت قابل بررسی است؛<ref>گفتنی است اصطلاح "تفویض محدود" در آثار دانشمندان شیعی کمتر به چشم می‌خورد و ایشان هرگاه از واژه "تفويض" استفاده می‌کنند، مقصودشان همان تفویض مطلق است. نکته دیگر آنکه ممکن است بتوان برای مفهوم تفويض مطلق، از اصطلاح "ولایت بر تكوين"، و برای مفهوم تفويض محدود، از اصطلاح "ولایت در تکوین" استفاده کرد. ولایت بر تکوین، همان سیطره کلی بر نظام تکوین همراه با مسئولیت‌هایی است که بیان شد؛ اما ولایت در تکوین همان تصرفات جزئی در نظام هستی است.</ref>
# [[تفويض محدود]]: بدین معنا که [[امام]]{{ع}} یا هر کسی که چنین [[ولایتی]] دارد، [[توانایی]] [[تصرف]] در عالم [[تکوین]] را داشته باشد. [[معجزات]] [[پیامبران]] و [[کرامات]] [[امامان]] و بزرگان [[دین]] "صرف‌نظر از گستره آن" در این قسمت قابل بررسی است؛<ref>گفتنی است اصطلاح "تفویض محدود" در آثار دانشمندان شیعی کمتر به چشم می‌خورد و ایشان هرگاه از واژه "تفويض" استفاده می‌کنند، مقصودشان همان تفویض مطلق است. نکته دیگر آنکه ممکن است بتوان برای مفهوم تفويض مطلق، از اصطلاح "ولایت بر تكوين"، و برای مفهوم تفويض محدود، از اصطلاح "ولایت در تکوین" استفاده کرد. ولایت بر تکوین، همان سیطره کلی بر نظام تکوین همراه با مسئولیت‌هایی است که بیان شد؛ اما ولایت در تکوین همان تصرفات جزئی در نظام هستی است.</ref>
# [[تفويض مطلق]]: بدین معنا که [[امام]]{{ع}} بر [[نظام هستی]] [[ولایت]] دارد و [[تدبیر]] امر [[بندگان]]، [[مسئولیت]] امر روزی، [[نزول]] [[باران]]، [[حیات]] و ممات موجودات و خلاصه آنچه مربوط به [[مدیریت]] [[نظام هستی]] است، بر عهده اوست.
# [[تفويض مطلق]]: بدین معنا که [[امام]]{{ع}} بر [[نظام هستی]] [[ولایت]] دارد و [[تدبیر]] امر [[بندگان]]، [[مسئولیت]] امر روزی، [[نزول]] [[باران]]، [[حیات]] و ممات موجودات و خلاصه آنچه مربوط به [[مدیریت]] [[نظام هستی]] است، بر عهده اوست.

نسخهٔ ‏۲۶ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۱۶

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث ولایت است. "ولایت تکوینی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ولایت تکوینی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • یکی از شئون بسیار مهم، شأنی است که در ادبیات کلامی، فلسفی و عرفانی به شأن ولایت تکوینی معروف شده است. پذیرش یا عدم پذیرش این شأن برای امامان از دیرباز مورد بحث میان دانشمندان امامیه بوده است. از‌این‌رو باید این مسئله با دقت بیشتری بررسی شود.
  • به‌نظر می‌رسد اصل این واژه، در متون روایی و کلامی پیشینه چندانی ندارد. از‌این‌رو، باید مقصود از این اصطلاح به‌خوبی روشن شود؛ چراکه ممکن است منکران این شأن، معنایی از آن در نظر داشته باشند که این معنا مورد پذیرش باورمندان نیز نباشد.
  • عالمان دینی مصادیقی برای شأن ولایت تکوینی بیان کرده‌اند.[۱] با وجود این، به‌نظر می‌رسد می‌توان این شأن را در دو حوزه جداگانه بررسی کرد:
  1. تفويض محدود: بدین معنا که امام(ع) یا هر کسی که چنین ولایتی دارد، توانایی تصرف در عالم تکوین را داشته باشد. معجزات پیامبران و کرامات امامان و بزرگان دین "صرف‌نظر از گستره آن" در این قسمت قابل بررسی است؛[۲]
  2. تفويض مطلق: بدین معنا که امام(ع) بر نظام هستی ولایت دارد و تدبیر امر بندگان، مسئولیت امر روزی، نزول باران، حیات و ممات موجودات و خلاصه آنچه مربوط به مدیریت نظام هستی است، بر عهده اوست.

ولایت مقام امامت و ولایت در نظام تکوین

  • ساختار نظام خلقت در عالم تکوین، بر اساس مراتب اسماء استوار گردیده است؛ یعنی چینش اسماء نسبت به ذات باری تعالی، بر اساس تقدّم و تأخّر وجودی و شرافت رتبی در نظام طولی عالم است. بنابراین، در سلسله عالم امکان و در نظام چینشی اسماء الهی، اقرب اسماء به ذات باری متعال، آن اسم کلّی است که عالَم به یمن وجود او موجود شد و مشیّت الهی در تدبیر عالم، از بیت او بر خلایق جاری گردید[۵]. چنین اسمی، اعظم اسماء الهی است و هیچ اسم دیگری اقرب از او نبوده و میان او و ذات باری فاصلی نیست. لذا به لحاظ لغوی، به چنین اسمی در نظام تکوین "ولیّ‌الله" اطلاق می‌گردد. هرچند که در قرآن و کلمات اهل بیت(ع)، از این اسم با عناوین گوناگون دیگری از قبیل خلیفه‌الله، مقام حمل امانت، مشکات ولایت و یا مقام امامت نیز یاد شده، ولی بنابر قاعده عقلی، اوّلین اسم صادر از ذات که سایر اسماء محتاج خوان کرم او هستند، اسم اعظم الهی است که مدیر و مدبّر سایر اسماء می‌باشد و اراده الهی در تمشیت عالم، از مجرای او صادر می‌شود و در بازگشت نیز، همه امور از طریق او به ذات باری متعال باز می‌گردد. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ[۶].
  • خداوند در قرآن، به جلوه‌هایی از این ولایت اولیاء خود(ع) در تکوین اشاره نموده است؛ چنان‌که خطاب به حضرت عیسی(ع) می‌فرماید: ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي[۷]
  • و یا در مورد حضرت ابراهیم(ع) می‌فرماید: ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۸].
  • همچنین در مورد آصف برخیا، وزیر حضرت سلیمان(ع)، می‌فرماید: ﴿قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ[۹].
  • و به رسول خدا(ص)، بالاترین ولایت، یعنی سلطنتی بالاتر از همه سلطنت‌ها را عنایت می‌کند و می‌فرماید: ﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا[۱۰].
  • در همین سیاق، درباره امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۱].
  • بنابر روایات متعدّد، مراد از ﴿وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۲]، حضرت علی(ع) است[۱۳].

دلایل اثبات ولایت تکوینی و تشریعی ائمه(ع)

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. برای نمونه، ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج۹، ص۱۶۱-۱۶۳.
  2. گفتنی است اصطلاح "تفویض محدود" در آثار دانشمندان شیعی کمتر به چشم می‌خورد و ایشان هرگاه از واژه "تفويض" استفاده می‌کنند، مقصودشان همان تفویض مطلق است. نکته دیگر آنکه ممکن است بتوان برای مفهوم تفويض مطلق، از اصطلاح "ولایت بر تكوين"، و برای مفهوم تفويض محدود، از اصطلاح "ولایت در تکوین" استفاده کرد. ولایت بر تکوین، همان سیطره کلی بر نظام تکوین همراه با مسئولیت‌هایی است که بیان شد؛ اما ولایت در تکوین همان تصرفات جزئی در نظام هستی است.
  3. اهمیت تفکیک این دو مسئله از یکدیگر آنجا خود را نشان می‌دهد که اولاً، در طول تاریخ نسبت به پذیرش یا عدم پر مسئله ولایت تکوینی نزاع‌های فراوانی وجود داشته است؛ ثانياً، شاید کمتر فرد صحابی یا عالم شیعی باشد که ولایت تکوینی به‌معنای کرامت امام یا معجزه پیامبر را باور نداشته باشد. از‌این‌روست که تفکیک یادشده می‌تواند در تقریب میان دیدگاه‌ها مؤثر بوده، این مسئله را روشن سازد که آنچه میان عالمان شیعی مورد نزاع بوده و هست، ولایت تکوینی به معنای تفویض و واگذاری امور به امامان(ع) است. عدم تفکیک میان این دو نیز موجب شده تا برخی، اعتقاد به قدرت تصرف در کائنات را هم‌ردیف با قول به تفويض مطلق به‌شمار آورده، هردو را رد کنند؛ سید حسین مدرسی طباطبایی، مکتب در فرایند تکامل، ص۶۲ و ۹۸.
  4. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت.
  5. «إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ وَ الصَّادِرُ عَمَّا فَصَلَ مِنْ أَحْكَامِ الْعِبَادِ».(الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق)، ج۴، ص۵۷۷؛ باب زیاره قبر أبی عبدالله الحسین بن علی(ع).
  6. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید» سوره مائده، آیه ۳۵.
  7. «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می‌گفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به اذن من پرنده می‌شد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا می‌دادی» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
  8. «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده می‌سازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد؛ فرمود: چهار پرنده برگزین و نزد خود پاره پاره گردان سپس هر پاره‌ای از آنها را بر کوهی نه! آنگاه آنان را فرا خوان تا شتابان نزد تو آیند و بدان که خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۶۰.
  9. «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم» سوره نمل، آیه ۴۰.
  10. «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد و بگو: پروردگارا مرا با درآوردنی درست (به هر کار) در آور و با بیرون بردنی درست (از هر کار) بیرون بر و از نزد خویش برای من برهانی یاریگر بگمار!» سوره اسراء، آیه ۷۹-۸۰.
  11. «و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
  12. «و کسی که دانش کتاب نزد اوست» سوره رعد، آیه ۴۳.
  13. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۷۳-۴۷۵.
  14. مراد از واگذاری، واسطه در تدبیر و تصرّف به اذن و اراده الهی است، چه این واسطه پیامبر باشد چه امام و چه فرشتگان. (ر.ک: المیزان، ج۱۶، ص۳۷۱ - ۳۷۳ و ج۲۰، ص۱۷۹ - ۱۸۴).
  15. قرآن کریم در یک نظر کلی از زبان فرشتگان می‌فرماید: ﴿وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ «و هیچ یک از ما (فرشتگان) نیست مگر که جایگاهی معیّن دارد» سوره صافات، آیه ۱۶۴.
    1. گروهی مدبّرات امور جهانند. (﴿فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا «آنگاه، به فرشتگان کارگزار،» سوره نازعات، آیه ۵؛ ﴿تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ «فرشتگان و روح (الامین) در آن، با اذن پروردگارشان برای هر کاری فرود می‌آیند» سوره قدر، آیه ۴).
    2. گروهی مأمور قبض ارواحند. (﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ أُولَئِكَ يَنَالُهُمْ نَصِيبُهُمْ مِنَ الْكِتَابِ حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد یا آیات او را دروغ شمارد کیست؟ آنان کسانی هستند که بهره‌شان از آن نوشته (که در لوح محفوظ است) بدیشان خواهد رسید تا چون فرستادگان ما که جانشان را می‌ستانند، نزدشان فرا رسند (و به آنان) گویند: کجاست آنچه به جای خداون» سوره اعراف، آیه ۳۷، ﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«کسانی که در حال ستم بر خویش، فرشتگان جانشان را می‌گیرند، از در سازگاری وارد می‌شوند (و می‌گویند:) ما هیچ کار زشتی نمی‌کردیم؛ چرا، (می‌کردید) بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دادید داناست» سوره نحل، آیه ۲۸. و ﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«همان کسانی که در حال پاکی، فرشتگان جانشان را می‌گیرند؛ (و به آنان) می‌گویند:» سوره نحل، آیه ۳۲).
    3. گروهی مأمور کیفر اقوام سرکشند. (﴿وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِنْ قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ قَالُوا يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ«و چون فرشتگان ما نزد لوط آمدند از (آمدن) آنان پریشان گشت و دستش از (یاری به) آنان کوتاه شد و گفت: امروز روز سختی است! و قوم او شتابان به سویش رو آوردند و (آنان) پیش از آن، کارهای زشت انجام می‌دادند؛ (لوط) گفت: ای قوم من! اینان دختران منند، آنان برای شما پاکیزه‌ترند، از خداوند پروا کنید و مرا در (کار) مهمانانم خوار نگردانید، آیا در میان شما مرد کاردانی نیست؟ گفتند: خوب می‌دانی که به دخترانت نیازی نداریم و بی‌گمان تو نیک می‌دانی که چه می‌خواهیم گفت: کاش برای رویارویی با شما توانی داشتم یا به گوشه‌ای استوار پناه می‌جستم (فرشتگان) گفتند: ای لوط! ما فرستادگان پروردگار توییم، آنان هیچ‌گاه به تو نمی‌رسند پس، در پاره‌ای از شب خانواده‌ات را بکوچان مگر زنت را که آنچه به آنان خواهد رسید به او نیز می‌رسد و هیچ‌یک از شما نباید روی بگرداند؛ بی‌گمان آنان را پیمانگاه، پگاه است؛ آی» سوره هود، آیه ۷۷- ۸۱).
    4. گروهی امدادگر مؤمنان به هنگام جنگ‌ها هستند، (﴿يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ«فرشتگان را با روح از (مبدأ) امر خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو می‌فرستد که بیم دهید: هیچ خدایی جز من نیست بنابراین از من پروا کنید» سوره نحل، آیه ۲، ﴿إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ«(یاد کن) آنگاه را که به مؤمنان می‌گفتی: آیا بسنده‌تان نیست که خداوند با سه هزار فرشته فرو فرستاده (از سوی خود) شما را یاری رساند؟ چرا؛ (بی‌گمان بسنده است و) اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید و آنان چنین شتابان به سوی شما آیند خداوند شما را با پنج هزار فرشته نشانگذار یاری خواهد رساند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۴-۱۲۵ و....
  16. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  17. ر.ک: تفسیر الکشاف، ج۱، ص۶۲۴؛ مسند احمد حنبل، ج۵، ص۳۸، الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، ج۲، ص۲۹۳ - ۲۹۴.
  18. ر.ک: المیزان، ج۶، ص۱۲ - ۱۴؛ المراجعات، سید شرف الدین عاملی، ص۱۴۳.
  19. شمیم ولایت، ص۱۷۷-۱۷۹ و ۴۳۲-۴۳۳؛ جمعی از نویسندگان، اسلام و جامعه، ج۱، ص۳۹۱. ر.ک: المیزان، ج۶، ص۸-۲۵.
  20. اگر ادعا شود که مراد از ولایت در این آیه، صرف ولایت تشریعی است و شامل ولایت تکوینی نمی‌شود، در پاسخ میگوییم: به فرض که به دلالت مطابقی و مستقیم شامل ولایت تکوینی نشود به طور حتم به دلالت التزامی و غیر مستقیم شامل آن می‌شود؛ زیرا ولایت تکوینی شرط لازم نیل به ولایت تشریعی است و تحقق ولایت تشریعی در کسی مستلزم وجود ولایت تکوینی در اوست؛ چون ولایت تکوینی باطن و حقیقت ولایت تشریعی و ولایت تشریعی ظاهر و نمود آن است.
  21. اصول کافی، ج۱، باب ما نصّ اللّه عزّ و جلّ و رسوله على الأئمّة واحدا فواحدا، ح۳.
  22. «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس می‌گزارم یا ناسپاسی می‌کنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بی‌گمان پروردگار من بی‌نیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.
  23. ر.ک: المیزان، ج۱۵، ص۳۶۳ - ۳۷۱.
  24. درباره معنای «علم کتاب» وجوهی ذکر کرده‌اند. با توجه به روایات موجود در این زمینه، آنچه مسلم است علم کتاب همان اسم اعظم است که از سنخ الفاظ و مفاهیم نیست بلکه از سنخ حقیقت و واقعیت است و نوعی تصرّف وجودی در عالم به شمار میآید. (ر.ک: المیزان، ج۱۵، ص۳۶۳ - ۳۶۵)
  25. ر.ک: اصول کافی، ج۱، ص۲۳۰؛ بصائر الدرجات، ص۲۰۸ - ۲۱۹.
  26. ر.ک: بحارالانوار، ج۴۱، باب ۱۰۹، ص۱۶۶؛ بصائر الدرجات، به ویژه جزء پنجم و ششم، ص۲۱۲ - ۳۱۲؛ مناقب الطاهرین، عمادالدین طبری، ج۱ و ۲، در این کتاب دو جلدی کرامات بسیاری از ائمه(ع) نقل شده است.
  27. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  28. برگرفته از: تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۱۴۳-۱۴۴؛ تفسیر المیزان، ج۴، ص۳۹۱-۳۹۴.
  29. ر.ک: المیزان، ج۴، ص۳۹۱-۳۹۴؛ تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۱۴۴.
  30. ر.ک: المیزان، ج۴، ص۳۹۱-۴۰۰؛ مجمع البیان، ج۳ (۳ - ۴)، ص۱۰۱-۱۰۳؛ تفسیر التبیان، ج۳، ص۲۳۵-۲۳۷.
  31. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  32. ماجرای غدیر در بسیاری از کتاب‌های تاریخی، تفسیری و روایی نقل شده است، مانند: تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۸، ص۲۹۰؛ تفسیر الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸ و ۲۵۹؛ تفسیر المنار، ج۲، ص۴۶۳-۴۶۴؛ تفسیر المیزان، ج۶، ص۵۳-۵۹: الغدیر، علامه امینی، ج۱، ص۲۱۴-۲۲۹.
  33. «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟»
  34. «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ».
  35. حدیث غدیر جزو احادیث متواتر و قطعی الصدور است که سنّی و شیعه آن را نقل کرده‌اند. (ر.ک: المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۰۹ - ۱۱۰؛ سنن ترمذی، ج۵، ص۲۹۷؛ الغدیر، ج۱، ص۱۴ - ۲۱۳؛ احقاق الحق، قاضی نورالله تستری، ج۲، ص۴۱۵ - ۵۰۰؛ بحارالانوار،ج ۲۱، ص۳۸۷ و...)
  36. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  37. «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
  38. ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، عبدالله جوادی آملی، ج۹، ص۱۸۵.
  39. ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۵۴-۵۹.